مقدمه دوره «راهنمای عملی دستیابی به رویاها»

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

نگاهی به اسطوره‌ها بیاندازید:

وقتی مایکل فلپس آن همه طلای المپیک را کسب کرد، تنها او نبود که موفق شده بود، بلکه با شکستنِ محدودیت‌های ذهنِ هزاران نفر که چنین موفقیتی را محال می دانستند، انگیزه ای برای حرکت آنها نیز به سمت موفقیت شد.

هنری فورد با تحقق رویایش، داستانِ منحصر به فرد بودنِ تجربه اتومبیل شخصی را پایان داد.

برایان چسکی با تحقق رویایش، رویای سفرِ افراد زیادی را تبدیل به بخشی بدیهی از تجربه زندگی‌شان کرد… چه اتفاقاتی که در این مسیر رخ داد. چه تجارت‌ها که در این جریان شکل گرفت و چه رویاهای دیگری که محقق شد.

و هزاران نمونه‌ی دیگر که نه تنها خودشان با رسیدن به رویاهای خود، به شهرت و ثروت رسیدند، بلکه امید میلیونها نفرِ دیگر را برای جدی گرفتنِ رویاهاشان، زنده کردند و آنها نیز با این امید به رویاهایشان دست یافتند.

تحققِ هر رؤیا، دری به سوی برآورده شدنِ رویاهای افرادِ بی شماری گشوده و آنها را مصصم به تکاپو می‌کند تا ایمان شان به توانایی درونی را باز شناخته و حرکت کنند.

در جریانِ رسیدن هر فردی به رویایش، باورهای محدود کننده‌ی زیادی شکسته و باورهای قدرتمند کننده‌ی زیادی ساخته می‌شود.

«مأموریت دوره راهنمای عملی رسیدن به رویاها»، معنوی است. چون همه‌ی رویاها معنوی‌اند چون جهان را گسترش می‌دهند. چون با تحقق شان گویاترین، شیواترین و نفوذ پذیر ترین پیامِ جهان را فریاد می‌زنند که:

اگر آرزویی در دلت متولد شده، یعنی خداوند قبل از آن آرزو، توانایی تحقق آن  رؤیا را نیز به تو داده است…

اگر این افراد به رویای خود رسیده اند پس تو هم می توانی

در این دوره قصد دارم با بررسی عینی زندگی ام و تحلیل چگونگی دست یابی به رویاهای چند سال اخیرِ زندگی ام، سهمی در جدی گرفتن رویایت داشته باشم و انگیزه بخش تو باشم تا نه تنها رویاهایت را آرزوهای دور از دسترس ندانی، نه تنها عطایشان را به لقایشان نبخشی، بکله اشتیاقی سوزان را در وجودت زنده کنی که تو را مشتاقِ حرکت در مسیر تحقق آن رویا و تجربه ی لحظه به لحظه ی این مسیر سازنده و لذت بخش نماید.

زیرا مهم ترین لحظه های رشدِ ظرف وجود ما، در لحظاتِ حرکت در مسیر تحقق خواسته هایمان است.

ظرف وجود ما با تک تک قدم هایی رشد می کند که برای تحقق هر خواسته ای هرچند کوچک بر می داریم و با واقعیت بخشیدن به آن خواسته ی کوچک، ظرف وجودمان را رشد می دهیم و آماده ی تحقق خواسته های جدی تر می شویم.

این روند تکاملیِ رشدمان است.

پس همه‌ی محدودیت‌های وضعیت کنونی‌ات را نادیده بگیر و با اشتیاق و امید پای صحبت‌هایی بنشین که با تمام ایمانم می خواهم با تو در میان بگذارم و با راه کارها، قوانین و آگاهی‌های این دوره، الهامِ بخشِ واقعیت دادن به رویاهایت باشم…


توضیحات “دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها”

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    346MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی مقدمه دوره «راهنمای عملی دستیابی به رویاها»
    26MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

468 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سهیلا ابراهیمی» در این صفحه: 1
  1. -
    سهیلا ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    سلام استاد چقدر حس خوبیه که معتقد باشی که تنها و تنها افکار و باورهای توست که در زندگی تو تاثیر دارد و دیگر هیچ و اینکه خدا همیشه حواسش بهت هست و هواتو داره چقدر این باورها و دوست دارم اصلا چقدر این جارو دوست دارم چقدر این بخش از زندگی که هر چیزی رو که میخوای باور میکنی دوست دارم استاد تو یه ویستون گفتین که اگر یه دکتر بهت گفت چهارسال دیگه کمر درد میگیری اگه چیزی هست که دوسش نداری باورش نکن ولی اگه گفت چهارسال دیگه قهرمان المپیک میشی و این چیزیه که دوست داری باورش کنی اینو باور کن. استاد چقدر قشنگه این حس که میای اینجا و هر لحظه به سمت هر حرفی که هدایت میشی اونو مینویسی و آزادی داری که احساستو بیان کنی و هر چیزی اون در لحظه بهت گفته میشه شاید ربطی هم به فایل نداشته باشه اما انگار این حسی که بهت میگه اینو بنویس یادآوری هست که برای تکامل لازمه خیلی دوست دارم که میام اینجا و هر روز کامنت میذارم و حس سپاسگزارم که به مسیر کامنت گذاشتن هدایت شدم. اولش فکر میکردم من نتیجه و دستاورد خاصی ندارم پس وقتی چیزی برای گفتن ندارم نباید بیام کامنت بنویسم ولی بعد که کامنت بچه های سایتو خوندم و این آزادی بیان دیدم که هر کسی هر چی دوست داره مینویسه هر چی حسش بهش میگه و هر چی که خدا در لحظه هدایت میکنه مصمم شدم که سفرنامه رو شروع کنم و یه دلیلی که شروع سفرنامه رو هی به تعویق مینداختم این بود که احساس می‌کردم حتما برای کامنت نوشتن باید موفقیت خاصی داشته باشم و شروع نمیکردم چون باتوجه به هشدار جدی خانم شایسته عزیز که گفته بودن اگر نمیتونی به کامنت نوشتن پایبند باشی اصلا همسفر ما نشو پس چون میخواستم به تعهدم پایبند باشم و از طرفی هم برای نوشتن کامنت احساس لیاقت نمیکردم اینکارو نکردم ولی یه روز یه فایل استاد تلنگر جدی بهم وارد کرد که گفتن ما خیلیا و از سایت حذف کردیم چون عضو فعال نبودن و نه محصولی خریده بودن و نه کامنتی نوشته بودن انگار به حسی بود که بهم میگفت شروع کن فقط کامنت بذار این کاری هست که تو رو بیشتر به اجرای قوانین و یادآوری هر چه بیشتر قوانین مستلزم میکنه و بعد فهمیدم که این الهامی از سمت خداوند برای شروع فایل سفرنامه و کنارگذاشتن ترس هام برای نوشتن کامنته و یادآوری موفقیت هایی که داشتم حتی اون کوچیکا استاد دقت کردین چقدر قشنگ هدایت شدم به مطلبی که تو فایل اشاره کرده بودین :استفاده از موفقیت های کوچیک و تایید اونها برای رسیدن به موفقیت های بزرگ…

    چقدر قشنگ خدا هدایتم کرد باورتون میشه استاد بدون اینکه خودم بخوام فقط به هدایت خداوند گوش دادم و رسیدن به نکته ی مهمی که تو فایل گفته بودین. واقعا در هر لحظه خداوند مارو هدایت میکنه و معجزه ها رخ میدن این یه نمونش که همین الان رخ داد و باید بابتش خدارو سپاسگزاری کرد خیلی زیاد…. ❤️🙏🌹

    بله داشتم میگفتم استفاده از موفقیت های کوچک برای دستیابی به بزرگاش استاد یه سری تو یه کتاب خوندم که هر کاری که توش اعتماد به نفستون کمه برید اون کارو بکنید مثلا دوچرخه سواری و بعد وقتی اونو یاد گرفتیم با خودتون بگید آدمی که دوچرخه سواری یاد بگیره دیگه همه چی براش ممکنه..

    من خودم رو نقاشی همچین باوری داشتمو اعتماد به نفس خیلی پایینی داشتم خیلی پایین در حدیه فکر میکردم اصلا نمیتونم هیچوقت یه نقاشی درست و حسابی بکشم و اصلا افتضاحم بعد وقتی با فایلهای شما و کتابایی از این دست آشنا شدم هی یه حسی بهم میگفت برو کلاس نقاشی از اونجایی که دوستمم رفته بود کارای نقاشی اونم دیده بودمو کلی ذوق کردم و واقعا خوشم میومد ولی خب چون از بچگی همیشه دستم عرق می‌کرد هیچوقت این اعتماد به نفستو نداشتم فکر میکردم من نمیتونم با دستم یه کار خوب انجام بدم چون همیشه خیسه و عرق میکنه این برام شده بود یه باور محدود کننده… و بعدشم که عرق دستم بهتر شده بود هنوز بازم فکر میکردم من نمیتونم بدون اینکه بدونم این باور محدود کننده از کجا آب میخوره… و خب هی بهونه میخوردم بعد کنکور بعد فلان امتحان بعد فلان کار دیگه میرم کلاس ثبت نام میکنمو با دوستم میریم…

    خلاصه همه ی امتحانا و دادم کنکورم دادم و دوستم هی پیگیری می‌کرد که چیشد بالاخره میای این هفته ثبت نام کنی یا نه بعد بهش گفتم که حالا میام میخوام خودم چند هفته تو خونه تمرین کنم بعد که نقاشی بهتر شد بیام!!! الان این حرف برای خودم خنده داره آخه اگه کسی نقاشی بلد باشه اصلا دیگه برای چی باید بره کلاس نقاشی مثلا من میخواستم بشینم نقاشی یاد بگریم که بعد برم کلاس نقاشیییی؟؟؟😅😅واقعا این ذهن با آدم‌ چیکار میکنه اگه حواست بهش نباشه خلاصه هیچی دیگه میخواستم بشینم دوسه ماه تمرین کنم ولی یه حسی اون ته ذهنم بود که ولش کن بابا این دوماه میشینی دستو پا شکسته تمرین میکنی بعدشم دوروز دیگه یادت میره و نمیری کلا بیخیال حالا این وسط نقاشی یاد گرفتنت چیه!!! ولی همون موقع به خودم گفتم که اگه من واقعا میخوام تمرین کنم از همین الان باید شروع کنم اگه واقعا میخوام یاد بگیرم اگه میخوام به آموزه ها عمل کنم اگه میخوام پا رو ترسام بذارم باید از همین الان شروع کنم و اومدم یه کاغذو یه مدل آوردم و شروع کردم به کشیدن انقدر بد کشیدم اعصابم خورد شد گفتم نمیخواد من همین فردا میرم کلاس ثبت نام میکنم دیگه نمیخوام انقدر فکر کنم که آخرش چی میشه بعدش چی میشه و خیلی جالب بود دقیقا دوستم فردای همون روز کلاس نقاشی داشت و گفتم این یه نشونس.بهش همون موقع پیام دادم و گفتم که فردا که میری کلاس به منم بگو میخوام بیام ثبت نام کنم دوستم خیلی جا خورد از این که یهو نظرم صدوهشتاد درجه عوض شد ولی من فردای همون روز باهاش رفتم و ثبت نام کردم شاید از نظر شما خیلی تصمیم ساده ای باشه ولی برای من که از بچگی باورای اشتباهی درمورد نقاشی داشتم و با وجود عرق دستم و محدودیت هایی که ذهنم برام ساخته بود تصمیم چالش برانگیزی بود اینکه بعد از اینکه بعد از ۱۸سال فکر میکردی که نمیتونی و تواناییش نداری نقاشی بکشی و یهو همچین جرئتی به خرج بدیو تو یه شب نظرتو عوض کنی واقعا برای من چالش برانگیز بود. ولی حالا به جرئت تماممم میتونم بگم اون شب و اون تصمیم یکی از بهترین تصمیم های زندگی منن بود که اصلا از اون موقع به بعد دری جدید از زندگی به روم گشوده شد و چقدر خدا هوامو داشت و بعد حتی استادم بهم گفت که استعداد دارم تو نقاشی خیلی ذوق کردم خیلی زیاد و حالا نقاشی هایی میکشم که اوایل باورش خیلی برام سخت بود حتی مامانمم باور نمی‌کرد که من بتونم همچین نقاشی هایی بکشم ولی من تونستم و حالا به نقاشی ام نگاه میکنم میگم خدایا اینارو من کشیدم باورم نمیشه چطور من ۱۸ سال تو افکار پوسیده و محدود خودم حبس بودم و آرزو میکردم که کاش زودتر میرفتم ولی الانم دیر نیست و واقعا سپاسگزار خداوندم که بالاخره این جرئتو بهم داد که برم و این توانایی و استعداد و علاقه رو بهم داده که بتونم همچین نقاشی هایی بکشم و همینجوری دارم پیشرفت میکنم و بهتر میشم.

    و میخوام به خودم بگم که دختری که میتونه نقاشی بکشه دیگه همه کار میتونه بکنه و توانایی انجام هرکاری رو داره…

    خدایا سپاسگزارم که کمکم کردی این کامنتو بنویسم و میدونم نوشتنش بدون تو غیر ممکن بود و خیلی خوشحالم که این تجربمو باهاتون در میون گذاشتم واقعا یکی از بهترین تجربه های زندگیم بود که اصلا مسیر زندگیمو به سمت هنر عوض کرد و واقعا خوشحالم. این تصمیم کلی محدودیت ها رو برام نابود کرد و کلی اعتماد به نفسمو بالا برد علاوه براینکه بهم شجاعت تو تصمیم گیری و به وضوح رسیدن در مورد خواسته هام و مهارت نقاشی کشیدن و دوستان خوب و یه استاد خوب و لذت داد..

    خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر این هدایت لحظه به لحظت و این لطف و عنایتی که همیشه تو زندگی بهم داشتی ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: