توحید عملی | قسمت ۱

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

یکتاپرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق، که بدون اجازه‌اش برگی از درخت نمی‌افتد، صاحب و رئیس ات است. اگر بتوانی تمام لحظات زندگی‌ات، به او اعتماد کنی و یکتاپرست بمانی، آنوقت همان می‌شود که خدا می‌گوید:

آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟

به نظرم تفاوت نتایج ما، تفاوت در میزان توانایی مان در اجرای توحید در عمل است.

اگر یکتاپرست باشی، نمی توانی به چیز دیگری وابسته شوی، زیرا یکتاپرستی آنقدر وابسته‌ات می‌کند که دیگر فضایی نمی‌ماند.

یکتاپرستی یعنی یقین بدانی هیچ چیز به قدر  ذره‌ای، تأثیری بر زندگی‌ات ندارد.  یعنی باور کنی خداوند، همان که من، شما، موسی را هدایت کرد، عشق مسیح را در دل مردم انداخت و مردم را دور محمد ص جمع کرد،  به اندازه‌ی ایمانم به او‌، حامی‌ام می‌شود و به برکتش دسترسی می‌یابم.

یکتاپرستی یعنی درک قوانین خداوند و اجرای بی چون چرایشان. قوانینی که قدرت زندگی ات را در دست باورها و فرکانس های خودت گذاشته و توحید عملی چیزی نیست جز “منطبق نمودن رفتارت در هر لحظه و در هر شرایطی، با قوانین خداوند

قوانین که می‌گوید تمام اتفاقات زندگی‌ات بدون استثناء نتیجه باورهایت است.

یکتاپرستی آرامش و سلامتی می‌شود در جسم و جانت، سرمایه اولیه می‌شود برای شروع کسب و کارت، جرات و جسارت می‌شود برای حرکت، عزت نفس می‌شود برای درک ارزشمندی و توانایی هایت و خوش بینی و امیدواری می‌شود تا قادر شوی آنچه را دیگران بحران می‌شمارند، فرصتی بدانی که برای رشد تو آمده است.

اگر ایمان بیاوری که تمام آنچه به دنبالش هستی، در توحید عملی است، آنوقت تمام سعی ات ساختن باورهایی می شود که تو را یکتاپرست تر، سپاس گزارتر و ایمان ات را راستین تر و پولادین تر نماید تا ذره‌ای شرک در وجودت راه نیابد.

زیرا شرک یعنی، قدرت دادن به عوامل بیرون از تو، برای خلق خواسته هایت. شرک یعنی تصمیم بگیری قدرتی که خداوند برای خلق زندگی ات بوسیله فرکانس هایت به تو داده است را نادیده بگیری و دو دستی آن را به عواملی بیرون از خود بدهی، که هیچ کنترلی بر آن نداری.

آدم‌های کمی موفق‌اند، زیرا آدمهای کمی قادر به جاری ساختن یکتاپرستی در اعماق وجودشان شده‌اند.

یکتاپرستی  متعلق به یک مذهب خاص نیست. بلکه همان چیزی که یک روز به پشتوانه‌ی آن، تصمیم به ورود به کالبد جسمانی‌مان گرفتیم. ورود به جهانی که هیچ شناختی از آن نداشتیم اما می‌دانستیم قدرتی در وجود ما و با ماست که همه راه حل‌ها را می‌داند و حالا و برای همیشه، تنها کارمان این است که: به یادبیاوریم که باید عملا موحد باشیم.

سید حسین عباس منش


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    289MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۱
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1595 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «معصومه صادقى» در این صفحه: 2
  1. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    بنام خدای فراوانی ها ❤️

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹

    روز ۶۵ سفرنامه ام

    خدایا شکرت که هستی و هر لحظه هدایتم می کنی

    چقد نیاز داشتم به رفتن تو فرکانس الهی و دیشب از خدا خواستم که من رو تو فرکانس خودش ببره

    چون وقتی با خدا صحبت میکنم خود به خود هم ذهنم کنترل میشه هم زیبایی ها خودشون سراغم میان و بهترین تمرین برام بودن در فرکانس خداونده

    شعر زیبایی که استاد خوندن من رو یاد چند سال قبل میندازه که یه وویسی از استاد رو هر روز گوش میدادم و همین متن زیبا بود

    حتی الان که داشتین می خوندین نتونستم جلو اشکام رو بگیرم یاد همون روز ها افتادم که شب و روزم رو با عشق خدا پر کرده بودم …….

    خدایی که منشأ همه زیبایی ها ثروت ها نعمت هاست

    همیشه شرک داشتم و این هم میدونم داشته اشیلم هست

    شرک من بیرونی نیست

    شرک من خودم هستم

    من همه چیز رو خودم می دونم و همه قدرت ها رو از آن خودم میدونستم و هر چقد سعی می کردم که بفهمم یعنی چی که خدا انجام میده !! من متوجه نمیشم ! درک نمی کردم

    جز چند مورد که دیگه از دستت چیزی بر نمیومد و اجبارا سپرده بودم به خدا ، نتونستم خوب تو زندگیم بیارمش

    چون همش خودم پیش قدم می شدم ، تسلیم بودن و سرسپردگی بلد نبودم و حالا حالا ها باید تمرین کنم

    زندگی با وجود ایمان به خدا و نبود خدا مثل صحنه جنگ می مونه

    خدایا وارد قلب و زندگی من شو من از خودم قدرتی ندارم

    من بدون تو هیچم

    می دونم خیلی خیلی واسم پیش میاد که یادم میره که هستی و قدرتت رو نادیده میگیرم و می خوام همه چیز رو از راه خودم برم

    ولی می خوام بسپارم به تو

    راه تو بهترین راهه

    چطور میتونم حتی فکر کنم که خودم بهتر میتونم یا بلدم

    یا این مغزم راه بهتری رو از تو ارائه میده

    مغزی که اونم خودت بهم دادیش

    من عاشق اینم ستایشت کنم

    باهات حرف بزنم و همیشه کنارم احساست کنم نه با حرف

    با حسم

    تویی که من رو وارد این مسیر کردی

    خودت هم می تونی ایمانم رو تقویت کنی

    دعایی که همیشه میکنم ، خدای جانم ، ایمانم به خودت رو در درونم پرورش بده

    اگه اندازه یه تخم کوچیک هم باشه میتونی رشدش بدی و تبدیل به درختش کنی

    درختی که ریشه های محکمی تو دل خاک داره و با هر بادی نمی لرزه

    خدایا شکرت ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

    روز ۲۳ سفرنامه ام ❤️

    حسی که بعد گوش دادن به این فایل بهم دست داد باورنکردنی بود

    چقد همه جیز این دنیا رو یه حساب کتاب هست

    استاد گفتن ۲ ماه تمام سر سجاده بودن ……

    منم با استاد زمانی آشنا شدم که ۲ ماه با خدا خلوت کرده بودم و سر سجاده بودم 💚💚

    اون موقع همین فایل استاد رو مرتب گوش می دادم …. آمده بودم میلیاردر شوم ، عاشق و سرگشته کویت شدم ، الان که فکر میکنم اولین چیزی که من دنبالش بودم و‌باعث شد جذب استاد بشم و تو کلام استاد حس کردم خدا بود

    توحید و پیدا کردن خدا بود

    یه نیرویی بود که هر لحظه دوست داشتم بهش وصل باشم

    یه حسی ازش می گرفتم که همیشه دنبالش بودم منو نگه می داشت که هر روز و هر روز به فایل ها گوش بدم و ….

    امروز هم دوبار این فایل رو گوش دادم و انرژی خاص الهی رو کاملا و عمیقا تو وجودم احساس کردم …..

    هر موقع که کارم سپردم و با ایمان مطمئن بودم ورق برگشت

    هر موقع که همه گفتن نمیشه و من ایمان داشتم که خدا می تونه، شد

    هر موقع که ایمان رو با شجاعت انتخاب کردم خدا از همه چیز و همه کس استفاده کرد تا خواسته من رو به من بده ❤️❤️❤️

    خدا جون دوست دارم که انقد قوی هستی ❤️❤️

    مهم‌ترین الویت تو زندگی وصل شدن به این نیروئه

    وقتی مریم جان گفتن اول سفرنامه رفتن برنامه ریزی کردن که چه فایلی با چه متنی بزارن و …..

    بعد متوجه شدن اون نیرو خودش می خواد سکان رو به

    دست بگیره

    اونم نه با حساب کتاب ذهنش بلکه با نیروی الهی که به قلب آدم وصل میشه

    این حس خیلی واسم آشناست

    بارها و بارها سعی کردم کارها رو با روش خودم حل کنم

    کلی انرژی گذاشتم و برنامه ریزی کردم ، کلی فکر کردم که بهترین بهترین حالت بشه ….

    بعد کلی سختی و زمان و انرژی …….به خیال خودم که کارمو عالی انجام دادم 😅

    یه هو میدیدم برنامه ریزیم مناسب نبوده و کاری که من با هزار مکافات و زمان و …. خوب انجام ندادم

    خدا یه لحظه خیلی راحت با یه روش خیلی راحت طوری انجام داده که من اگه می خواستم سال ها فکر و برنامه ریزی کنم نمی تونستم ….

    واسه همین تجربه ها که اونم خدا می خواست بهم یاد بده ، یاد گرفتم که سعی کنم کمتر از مغزم استفاده کنم و بیشتر از قلبم

    و هر وقت این کار رو کردم نتیجش عالی شد

    مگه میشه چیزی به خدا بسپاری و عالی نشه

    خدای ما خدای معجزه هاست

    خدای کهکشان و سیاره ها …..❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: