توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 111 (به ترتیب امتیاز)

1595 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mohamadreza Danesh گفته:
    مدت عضویت: 2963 روز

    سلامی گرم به شما استاد عزیزم آقا سید حسین عباس منش خداروشاکرم که با شما آشنا شدم وتوانستم راه بهتر زیستن را بیاموزم خیلی ازشما استاد متشکرم که جلوه ی زیبای خداوندرا به مانشان دادین من قبل اینکه با شما آشنا بشم احساس خوبی از زندگیم نداشتم وهمیشه احساس پوچو بیخودی داشتم و هی فکر میکردم خدا چرا من اینجوری درست کرده و همیشه ناشکری میکردم تا اینکه نه ما پیش با استاد آشنا شد و حالا فهمیدم خداوند چقدر بزرگ است و چقدربندگانش رادوست دارد وبااینکه تازه 15 سالم شده خداروشاکرم که این همه نعمت به ما نازل کرده وا خداوند آرزوی موفقیت از همه جنبه ها برای شما دوستان عزیز عباس منشی میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3824 روز

    سلام به استاد و هم فرکانسی های عالی، میدونید واقعا دارم هر روز فراوانی های بیشتری را میبینم ،‌ الان که جریان دلار اینطوری شد، باورم بیشتر و بیشتر تقویت شد ، که فراوانی ها بوجود میان و ربطی به دلار و طلا و…ندارند. جهان کار خودش را بلد است. حقیقت را که پیدا میکنی دیگر اطرافت پر میشود از زیبایی ها، فراوانی ها ، آسایش هایی که نظیر ندارند. واقعا اراده میکنی و میشود آنچه که میخواهی. خدایا چقدر خوبی ، چقدر عادلی ، ای کاش زودتر میشناختمت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زکیه حیاتی گفته:
    مدت عضویت: 2515 روز

    سلام و درود خدا به استادان و عزیزانم

    خدا رو هزاران بار سپاسگزارم بابت این سفر بینظیر و اینکه من رو لایق هر چیییی خوبی و خوشی قرار داد،سپاسگزارتم مهربونم

    سفر امروز اسم توحید اومده اشکام قابل کنترل نیست چه حس وصف ناپذیری دارم در این لحظه ،وقتی یادم میاد چی بودم و چی شدم ،یه زندگی پر از شرک که خودم هم خبر نداشتم

    ،زبانم لال میشه از سپاس بابت هدایتی که شدم ،الان میفهمم حرف استاد رو که گفتن به قول پیامبر شرک مثل راه رفتن مورچه رو سنگ سیاه در دل شب یعنی چی ،چقدرر هنوز باید رو خودم کار کنم و شرکام رو بکشم بیرون ،ولی همین که تو این مسیر هدایت قرار گرفتم خداروشکر میکنم چون این مسیر باعث شده هر جا شرک باشه ذرونم بهم تذکر بده و با این الهام شناسایی کنم و راهم رو پیدا، و دعای خیر دارم برای استاد عزیزم که این آگاهی رو به من داد و بیدار شدم از خواب غفلت…

    واقعا توحید همه چییییه ،تو این مرحله کامل بشیم ،سربلند بیایم بیرون ،ثروتمند میشیم ،سالم میشیم ،شااد میشیم و …و ..

    الهی تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ،یاریم کن

    به امید یکتا پرستی تک تکمون

    دوستون دارم خانواده ی صمیمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3060 روز

    ??توجه به نکات مثبت??:

    به نام خداوند همراه وبی همتا

    امروز 19دی 1397

    فایل توحید عملی 1

    خدایا سپاسگزارم که مرا در هر لحظه هدایت میکنی و باز خودت را به یادم می آوری .

    از صبح سری به کانال نزده بودم و نمیدونستم امروز خانم شایسته عزیز چی گذاشتن واسه سفر مون.

    تا چند ساعت پیش خبر خوبی دریافت کردم که یه سفرنامه خدا حاضر کرده تا همسفران زیادی باهم برسم سفر عشق و توحید .

    این روزا اطرافمان پرشده از شرک وبا پرستی و ندیدن خداوند و قدرتش ویاریش ….پدرم همیشه دستانش را به اسمان موقع دعا باز میکند غافل از آنکه خدا در درونش است …مادرم همواره نگران و مضطرب از آینده فرزندانش و نالان از مریضی های مختلف ….برادرم به خاطر نرسیدن به دختر مورد نظرش که همان خلأ و وابستگی بود خود را دچار اعتیاد کرد و زندگی خود را از دست رفته میداند و همش نالان و بد حال ….

    ان یکی برادرم بیماری افسردگی گرفته از عدم شناخت خودش و درگیر احساس گناهی که تا مرز بارها خودکشی گرفتار کرد و ارزوهای خود را بر باد رفته میبیند خدا را در وجودش میبینم اما هنوز نتوانسته خود را بیابد ….

    ان یکی برادرم ترس از رهایی از شغلی که سالها دست و پایش را زنجیر کرده تا 12شب کار میکند و خود را از لذت زندگی در کنار همسر و فرزندش محروم کرده ….

    ان یکی برادرم هم تا چیزی میشود دولت و ملت را به باد فحش میگیرد …

    وپر شده آدمهایی که در یک کلام خدا و توحید وربوبیتش را فراموش کرده اند ….خود واصل وجودشان را درک کرده نکرده اند و آرزوهایشان و لیاقتشان را دور از دسترس و بی ارزش شده میدانند…

    در این میان من دختری با نگاهی دیگر و باروحیه ای قوی میان این همه نجواهای مختلف و بی ایمانی درونم نوری همیشه روشن بود که خداوند مرا نجات میدهد …

    داستان شما استاد در مورد مرگ دوستتان وآن اتفاق مرا یاد خودم انداخت که بارها شاهد مرگم بودم اما در آخرین بار معجزه وار نجات یافتم …مرگی با رعدی از اسمان ومن هنوز معجزه وار نفس می کشیدم…

    به لطف قدرتش بدنم سالم از این سانحه بیرون آمد اما روحم پر از سوال های مختلف ….

    همه به من میگن معجزه ی خدا چون همان سالها تعداد زیادی به همین شیوه وبا تعریف های دیگران به وضع ناجور مردند .

    زنده بودنم حتما حکمتی داشت ومن به دنبال سوالهای زندگیم بودم و کشف خودم و خدای حقیقی م .

    مرا به سمت شما حواله کرد خدای مهربانم در سال 95تا تمامی آشفتگی ها و جواب های مرا پاسخ دهد و تمام کند ….

    حرفهایتان آب روی آتش بود که قلبم را شفا میداد …روحم عطش داشت و هرچه می شنیدم تازه حقیقت پشت این حرفها را بهتر درک میکردم .دنیا رنگ ومفهوم دیگری برایم گرفت ….

    به عدالتش شک کردم خواستم فرد دلخواه زندگیم و ثروتمند بشوم اما مفهوم وکلیدواژ ه هایی اصلی از خداوند م در تمام حرفها موج میزد …

    خدایا اینجا چه پیدا کردم تو را مسیر من تماما میرسد به خداوند م و همراهی نفس به نفسش را …

    به خودم افتخار میکنم که مهر لیاقت و شایستگی بندگیش بر کارنامه زندگیم حک شده است ومن حالا تو را در تمامی هستی میبینم بگو کجاها را نگاه کنم که نشانی از تو نباشد …..

    بخدا نمیتونم تمامی احساسم را اینجا نسبت به لطف و منت عشق بی متمم خداوند متعال را بیان کنم ….

    آرامش این روزهایم را مدیون خدایی میدانم که تمامی زندگیم فدای نگاه پر مهرو عشقش … ایمان همراه عمل حرف مفت است ….ایمان به خدایی که عمل نیاورد به هیچ دردی نمی خورد ….

    خوشحالم که فرصت دوباره زندگی کردن را به من دادی تا دست قدرتمند تو باشم برای گسترش نام بزرگ و اعظمت و توحید و گسترش یکتا پرستی… برای همین مرا برگرداندی کتاب در آغوش نورت مرا یاد زمان مرگم انداخت و انگار ان روزها را رفتنم به جهان ابدی را خوب درک میکردم وفقط گریه میکردم …قلبم انگار نمیتوانست در سینه ام بماند و …

    دوباره یادم آمد چرا هنوز زنده ام ومن با رسیدن به اهداف و خواسته ها و آرزوهایم ایمان به تو را دل انسان های ازدست خواهی روشن میکند که آنها هم رؤیاهایمان را باور کنند خدا را باور کنند و این یعنی گسترش توحید ????????

    خدا ی جان دوستت دارم که مرا عاشقانه دوست داری …..????????????

    نکته مهم امروز : ایمانت باورهایت را قویتر کن و خداوند و قدرت بی انتهایی را باورکن ورویاهایت را باور کن و زمین را جای بهتری برای زندگی کن …..

    در سایه پر مهر الهی

    شاد و خوشبخت و سالم و سعادتمند وپر عشق باشید ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    اکرم زینلو گفته:
    مدت عضویت: 3142 روز

    سلام درروز ۲۳ سفرمون بازهم بسیارلذت بردم از صحبتات استاد دوست داشتنیم ..انقدرباتمام وجود وازته دل حرف میزنی که بخداقسم به دل میشینه صحبتات آدم محو خدامیشه که خدایا به حق که استادمونو ازمرگ حتمی نجات دادی که به قول یکی ازدوستان حالا بشه چندهزارنفر وخانواده ای بسازه که توشون آرامش واطمینان قلبی موج میزنه ….من امروز یکی دیگه ازترسامو نابود کردم وحسابی آرامشم بیشترشده چون امیدم به خداوندمه که بهم وعده داده هدایتم میکنه ودراین هدایت حمایتم میکنه خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2955 روز

    سلام و تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و تمامی اعضای این خانواده صمیمی و عالی

    روز 23 سفر بی نظیر

    این فایل فوق العاده فرصتی شد تا خاطراتی رو مرور کنم که خداوند چه زیبا در لحظه لحظه زندگیم من رو مورد مغفرت و رحمت خودش قرار داد ، بسیار سپاسگزارم که با دیدن این فایل یادگرفتم تا خودم رو برای همیشه و همیشه بخاطر تک تک اشتباهات کوچک و بزرگم ببخشم و از خداوند هدایت بخوام که من رو همواره به مسیر عبد و بندگی خودش و توحید و یکتاپرستی هدایت کنه . خداوند رو بی نهایت شاکرم که منو به این سفر هدایت کرد روزی که در دلم افتاد باوجودیکه دیر همراه این سفر شدم، با صبر و ارامش و توکل از روز اول شنیدن این مجموعه بی نظیر رو شروع کنم

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهدی ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 2593 روز

    خدای خوب و مهربانم سلااااااااااام

    آمده ام قدری با تو راز و نیاز کنم خودت گفتی به احوال خلق شنوا و دانایی

    خدایای مهرباااااانم تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا ما را به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان

    خدایای مهرباااااانم قلبم عشق تو را میخوایه

    خدایا و خودم را پررررررررررررر کن از عشقت

    خدایاااااا وجودم را پررررررررررررر کن ار احساس الهی

    خدایا وجودم را پررررررررررررر کن از آرامش الهی

    خدایا کمکم کن تا باورت کنم

    خدایا کمکم کن تا ابراهیمت باشم

    خدایا کمکم کن تا اجابتت کنم

    خدایااااااااای رزاااااااااق سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2784 روز

    به نام ربم یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست.سلام به اعضای خانواده ی عزیزم.همچنین سلام مخصوصم به استاد عزیزم آقای سید حسین عباسمنش و مریم جانه شایسته.

    خوووب من باز از خدای عزیزم مثله همیشه خواستم که هدایت گرم باشه و هرچند که همیشه ربه من ثانیه ای منو به خودم وانگذاشته امااا من خوب متوجه افته فرکانسیم و حالای بدم بخاطر فاصله گرفتنم از انرژیه منبع شده بودم و تصمیم گرفتم که سیر آرامش و ارتباط قوی و بهترم و توحیدی بودنه خالصترم رو با فایلای توحیدیه استاد شروع کنم و پس از ازون برم سمته سری فایلایه توجه به نکاته مثبت و مسیر هدایتیمو ب خودش سپردم.فعلا چیزی که بهم الهام شده اینه و تاییدش رو ازین فایل هم به لطفه خدا دریافت کردم.

    استاده عزیزم در واقع منم چالش ها و پستی بلندی های خیلی زیادی رو تو زندگیم گذروندم.هر زمان که میبینم معجزه ی خاصی از دل اتفاقی درومده وقتییی که به یاد میارم میبینم در اووجه موحد بودنم بوودم.اوونجا ک وقتی حتی تموم دنیا روبروم سر علم کرده بودن و حس بی کسی به من غلبهه نکرررد و حس میکردم تو آغووششم و به این حس اعتماد کردم و جلو رفتم همونجا معجزه ی زندگیه من رخ داد.

    جاهایی که قدرته زندگیمو به کسایی دادم ک نباااید

    حالا چه مادر چه پدر چه حرفه مردم چه دوسته عاطفیم چه هر شخص دیگرییی اونجا من بدترین حسایه زندگیمو تجربه کردم.

    اونجا که فک میکردم یعنی در واقع به آموخته های قدیمیم حتی جسارته شک کردنم نمیکردمو بدون چون و چرا میپذیرفتم

    اووونجاا که انگاری منم کپی پیسته یکی دیگه از آدمای خاکیم همووونجااا که خواستم برایی که به سایرین نشون بدم ببینین من خیلییی پرفکتر از شمااام همووونجا دردای بدیو حس کردم.

    اونجایی که دووره قلبمو حصار کشیده بودم که تنها راه رهاییم داشتنه رابطه با فلان آدمه،اونجا که فک میکردم اگه بخوام به فلان خواستم برسم بااید و باید حتما درس بخونم تا به چشم بیام و مثله بقیه یا مثلااا کسایی که از دید سایرین موفقن بتونم فلان کارو داشته باشم.اونجا که پرستیژ اجتماعی شد الویت زندگیم اونجایی که تایید والدین و یه سری کسا شد الویتم.اونجاهاااا که از خودم از خوووده والام گذشتم اوونجاهاااا که فک کردم بقیه ان که مسیرمو مشخص میکنن آرهههه همونجاها من بدترین حسایه زندگیمو تجربه کردم.همونجاها که قدرت رو دادم به غیر و به خدایه خودم که موهبته زندگی تو این دنیارو بهم داده بود بی اعتنایی کردم.خدایی که همیشه ندااایه عشقش رو از درونم میشنیدم.خدایی که زماناییم توجهم به غیر بود اوون حواسش بهم بود.گذاشت مثله یه بچه کوچیک کم کم راه رفتن و زندگی تو این دنیاشو بیاموزم.امااا الان چی میشه که باز ازش غافل میشم و قدرت رو میدم به غیر؟؟؟؟؟؟؟؟

    چرا گاهییی حالم باز مثله قدیما میشه؟؟؟؟؟؟؟؟

    نکنه چیز جدیدیه؟؟؟؟؟

    نههه دقیقا چیزایه تکراریه قدیمی هس.دقیقا شرکه خفیی هس که باز با غفلت کردن خودم از خدای من ریشش تو وجودم باز جوون میگیره.آره من میخوام مثله ابراهیم بت و شرک درونیمو بشکنم.یعنی بت های درونیموو.من میخوام و میتونم چون ربه من میخواد و سیستم دنیا به همین ترتیبه.میخوام باز هر روز باهاش صحبت کنم و لحظه ب لحظمو غرق نور و انرژیه بی دریغش کنم چون من لایقشم مثله حضرت عیسی موسی ابراهیم یهود اینشتن استاد عباسمنش خانم شایسته و هرکسییی که تویه این دنیا موحدانه زندگی کرد و لذایذشم برددد.وقتی موحدترم وقتیییی سعی میکنمممم خدارو تووو همه چیز ببینم نه اییینکه بخوام بسااازمش نههه خداا واقعا در همه چی جااریههه اون وقته که آبی که باهاش ظرف میشورم زیباااست و معجزه جارو برقی معجزست کیبورده کامپیوتر هدیه ی بی نظیر خداس و خوده خداااست برای من.چشمای زیبای مامانم صدایه گرمه پدرم عمه عمه گفتنای بچه داداشم همه و همه خداااست.خدایاااایه من ببخش ک ازت غافل بودم نه بخاطر توو بخاطر خوودم منو ببخش که تو به چه هدفه زیبا و والایی منو خلق کردی و من ازش غافل شدمو فرصت لذت بردن از دنیاتو از درک لحظه ب لحظه ی نوورت توی قلبمو از خوودم گرفتم.فرصت لذت بردن بقیه از در کنارم بودن زمانایی که تو اووجه صلحم و باعثه گسترشه جهانت میتونم باشمووو.خدایا میدونم که این مسیر یک مسیر ابدی و پر از لذت و پیشرفته و تمومی نداره.خدایا خووب میدونی که هنووزم شاید نه چندان خووب قدمام یارایه مقابله با بتهای وجودموو ذهنمو نداشته باشه امااا من از تو میخوام که کمکم کنیی تااا بهتر نشونه هاتو بفهمم و باااز نتای ذهنمو به نتااای رروح بخشه نووور و انرژیه خالصتت کوک کنمو وابستگی به احدی و شیی و هر چیزیییی از وجودم رخت ببنده و عاشقانه بشم همونی که میخوام و میخوای و بتونم زیباییه دنیاتو از طریقه خودم به ظهور برسونم حالاااا باهرچیییی حتی لبخندممم صدای قشنگم که هماهنگ بشه با گیتار یا دست فرمون حرفه ایم تو جاده ها و طبیعته زیبااات یا مهربونیم و مراودم با آدمایی که اون لحظه منو تو مسیرشون قرار دادی که اون نشونه رو از طریق من دریافت کنن یا قلمم و شعرام یااااا مرتبیه خوودم و هرآنچهههههه که هنوز تجربشون نکردم و با رشدم و هرچه بیشتر موحد بودنم و آمادگیه بیشتر پیدا کردنم قراره لذت تجربشونم بهم بدی.خدایا من با تمامه عجزم در مقابل عظمت و بزرگیه تووو خواهان اینم که کمکم کنی تا دونه دونه بتای وجودیمو روانیمو و روحیمو بشکوونم چون من لیاقته هم صحبتی با تورو دارم ربه من و توام ب این مشتاقی و چی ازین زیباااتر.عااشقانه میپرستمت ربه من بزرگ فرمانروای کیهان کسی که قدرته تمام آسمان ها و زمین در دستااانه اوووست.

    قل هو الله احد

    الله الصمد

    لم یلد و لم یولد

    و لم یکن له کفوا احد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    سلام سلام ب استاد نازنینم و دوستان

    استاد شما اخر با این فایلات منو دیوانه میکنی میدونم :)

    همون اول بسم الله با دیدن این فایل باور تثبیت شده در من اینکه شما کار خواستین و بهتون داده شد دوم اینکه ببخشید استاد ولی چون اونموقع پر تضاد بودین کارفرماتون رفتار مناسب نداشت باهاتون و مجدد این باورو تثبیت کرد ولی استاد شما از اولم در مسیر درست بودین چون به گفته خودتون وقتی در مسیر درست باشی جهان ضربه ای به تو نخواهد زد مثل اتش سوزی کشتی که شما اونجا حضور نداشتین استاد من تا قبل این فایلای شما فکر میکردم که یکتاپرستم همش میگفتم یعنی چی استاد میگن توحید خب ما ک توحید داریم ما ک خدارو قبول داریم باورتون نمیشه یه شب نوشتم لیست شرکامو دیدم یاخدا من نه تنها یکتاپرست نیسکم بلکه شرک ب خدا بسیار دارم با حرف میگفتم توحید دارم ولی سر ماه منتظر بودم مدیرم حقوقمو بدم یا رئیس بانکم واممو درست کنه و..تازه فهمیدم بت شکستن یعنی چی کجای این نقطه وایسادم و باید چیکار کنم دمتون گرم استاد عزیز یک چیزم بگم ک جدیدا خیلی همزمانی داره تو فایلاتون برای من اتفاق میفته مثلا من باخودم یه جمله میگم بعد میبینم ک همونو شما تو فایلتون میگین حقا ک این قانون واقعا قانونه فقط خدارو شکر میکنم خیلی از کامنتایی ک میزارمو نمیتونم احساساتمو کامل ب اشتراک بزارم فقط در همین حد واقعا سپاسگزارم خدارو شکر که شما زنده این استاد جون ♡_♡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: