توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 114
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
وقتی اوضاع یکم برام پیچیده میشه احساس میکنم خدا بهم میگه منو یادت رفت باز
غرق شدی توی ندیدن من
آروم باش درستش میکنم
فقط باورم کن
فقط به خودت کلی نسبت من نمیتونم و نمیشه و شانس ندارم نده
کی گفته نمیتونی
باید بتونی
اگه بخوای اگه یاد بگیری همه چی دست خودته و من نمیزارم تو کم بیاری
قوی باش شیما قوی
سلام خدای قلبم اجازه میدی بنویسم از فضل خودت بهم نوری عطا کن ای خدای پروانه ها
خداجانم ای کسی که هیچ کس بدون تو قدرتی نداره
بدون تو نفسم مرده جانم مرده قلبم مرده
ای خدا چقدر بهت نیازمندم برای قلیل بودن
من انتخاب کردم جزو قلیل ها باشم تقلا نکنم سرجام بشینم تا لطف تو منو در بر بگیره
آه که چقدر امروز تقلا کردم بدو بدو خدایا خودم از شرک خودم حالم به هم خورد و آخرش هم خورد تو سرم
خداجانم چرا صبحها همش اراده میکنم که تقلا نکنم هی نگم الآن فلانی چه فکری میکنه میگه به به چقدر من خوبم
خدا جان چرا من نمی توانم بفهمم
چرا حقیقت رونمگیرم که غیر تو کسی تو زندگیم نیست
خداجانم تو خدای منی نه هیچ کس
کجا دنبال چی میگردم
چقدر به هوای دل این و اون بچرخم
خدایا میخوام زلال باشم
اخ که چقدر گمت میکنم
اخ که چقدر شده به خودم میام و می بینم گم شدم توی منیتهام
اخ که چقدر یادم میره عزتم از توست
اخ که چقدر یادم میره اولویت اولم باید توباشی
اخ که چقدر ناقصم
من ببخشید خدای من سرور من فرمانده کل قوای من تویی و اون وقت من فکر میکنم بقیه باید به من تو ذهنشون امتیاز بدن
گور بابای امتیاز
امتیاز من اینه که حق هم صحبتی با تورو دارم
هر لحظه هر جا هر حال
خدایا خیلی کم دارم تورو خیلی
اخ که چقدر صداموکم کردم برای تایید
ترسیدم
نه که ها روزیمو ندن نه اینکه دیگه ازم تعریف نکنن نگن چه دختر خوبی چه دختر باشخصیتی چقدر راضی ام ازش و منو وسیله شرک خودشون قرار بدن و منم کیف کنم از نشستن جای خدا
خدایا بیا صندلی تو پس بگیر ازم اصلأ جای من نیس
من از شفای بقیه عاجزم ، از برآورده کردن انتظارات بقیه ناتوانم
می بینی خدا شرک دوطرفه دارم هم فکر میکنم کسی کسیه تو زندگیم هم فکر میکنم من کسی ام تو تو زندگی بقیه
کمک کنم اما از خود گذشتگی نه
کمک کنم اما با این نیت که حال خودم خوب بشه
آه خدای من راضی ام ازت باشه
تو هم راضی باش ازم
همین که تو این مسیرم یعنی همه چی
تو دلتنگم رو گرفتی
تو گفتی هدایتی هست
تو قرآن رو هم نشینم کردی
خداجانم اجازه بده بمونم صبورانه و استقامت کنم
تو هم برو برام تیر بنداز من هدفم بزرگه تو برام بجنگ و تیر بنداز
خدایا ازت ممنونم من کم حرف رو اینجا به حرف میاری
استاد هر جا هستی دلت خوش باشه خیلی عزیزی
سلام به استاد عباس کنش عزیزم
و خواهر گلم مریم بانو مهربان
و سلام به شما دوست هم فرکانسی عزیزم
من با خوندن این کامنت زیبا و دل نشین واقعا اشک ریختم
واقعا حرفای که زدین از دل میومد
دلی که با خداست
دلی که فقط جایگاه خداست
خدایی نمی دونین چقدر اسک ریختمو این کامنت رو تا آخر خوندم
الهی زنده باشین در پناه خداوند آسمان و زمین
واقعا از توصیف انرژی خدا نام خدا عاجزم
پاینده و سر بلند باشین
همچنین استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام دوست عزیزم
خیلی ممنونم از ابراز لطفتون
واقعاً بله همین طور هست همه کلمات از تو قلبم داشت تایپ می شد
این که اشکهای شما از این کامنت الهی سرازیر شده نشانه صدق و صفای قلب و باطن شماست
به خودتون ببالید که اینطور روح جلا یافته ای دارین که به قول قرآن وجلت قلوبهم میشین از یاد پروردگار
با همین حس و حال الهی ثم استقامو رو در عمل نشون بدین که پاداش های الهی و قره عینها در انتظار مسیر تقوای شماست
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.
استاد بزرگوار و هم کیشان مسیر آگاهی سلام
من به وسیله دوست عزیزم آفتاب به این سایت هدایت شدم و خدا رو شاکرم که سه ماهه وارد مسیر آگاهی و بهتره بگم عشق آگاهی شدم. بهترین روشنایی این مسیر برای من همین سرفصل توحید عملی استاد بود و فکر میکنم سنگ بنای این باور و مسیر هست. اتفاقاتی در این مدت افتاد تا من هر روز شاهد طلوع خورشید باشم و سحرخیزی رو تمرین کنم. عشق و لذتی در اون زمان از روز چشیدم که برای تجربش هر روز منتظرم.مدت ها پیش فکر میکردم در مکان به خصوصی خدا رو پیدا کردم و برای لمسش باید در همون جایگاه و مکان قرار بگیرم اما الان خدا رو در تمامی لحظاتم حس میکنم و حضورش معنابخش تمامی اجزا و اتفاقات زندگی هست. آرام شدم و دست برداشتم از امید بستن به خلق چون من جزیی از خالقی قدرتمند هستم.خدا رو شاکرم که منو به خودم وانگذاشت. از زمانی که وارد این مسیر شدم تازه فهمیدم حافظ از چه عشقی صحبت میکنه وقتی میگه ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما یا سعدی وقتی میگه امید تو بیرون کرد از دل همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی. بله من یکبار واقعا عاشق شدم به عشق الهی. خودم رو ملزم و متعهد کردم که الهامات و نشانه های حضرت عشق رو هر روز بنویسم. خدا رو قسم اینمسیر حقیقت محضه و من قول دادم نشانه ها رو ببینم و از او خواستم که من رو بینا کنه به نشانه های قشنگش. آرزوی چشمان حقیقت بین دارم براتون.شما را به خدای یگانه میسپارم و عشق و شفقت بدرقه راهتان.
سلام استاد عزیزم، استاد خوبم، نمیدانم چه طوری و به چه شکل احساس خودم رو منتقل کنم وچی بگم که بتونم عمق عشق وعلاقه ام به شما رو بیان کنم
استاد جانم در مدتی که با این سایت عالی و بی نظیر و بهشتی آشنا شدم خیلی خیلی زندگی من در همه ابعاد تغییر کرده
استاد میخاستم یه چیزی رو بهتون بگم اگه خوندی جوابمو بده
استاد من بعد از ظهرها که از سرکار برمیگردم خونه ،توی مسیرم دوتا کوچه جفت هم هست که اسم اولی ًتوحید ً و دومی ً سید ً هست
تا به این کوچه ها میرسم تو دلم شروع میکنم به قربون صدقه شما میرم
شما عشق به خدا رو در دل من انداختی الان دیگه کمتر نگران مسائل زندگی هستم خیلی به خدا امید دارم و خیالم راحته
استاد بازم براتون مینویسم
در پناه خدا باشید
به نام خداوند پاک و منزه
قدم 65
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
چقدر این حس استاد زلاله
از دوران کودکی که کمی میفهمیدم و پدر و مادرم باهم مشکل داشتن تنها خدا بود . در تنهایی هام خدا بود . همه به من پشت کردن اما خدا بود . گرسنه بود خدا روزی میداد و من نمیدیدم
خداوند بود که به من شیر داد . خداوند بود که در شب های بیقراری ارامم میکرد . خدا بود که با من بازی میکرد و همه جا خداوند . همیشه این نیرو با من بود و همیشه میگفتم چرا اینقدر مسیر زندگیم متفاوته ولی نمیدونستم این نیرو همراهم خداست. خانواده من خداست
خیلی چیزها دیدم و کشیدم اما بارم رو خدا بر میداشت .اون روزها نمیفهمیدم
الان که آگاهانه فهمیدم و در این مسیر حرکت کرده ام میبینم من هیچم واقعاً همه کارها رو خداوند انجام میده من که کاره ای نیستم و اتفاقاتی میوفته که بینهایت زیباست
الن یه ذره میفهمم که استاد میگه توحید خوشبختی وسعادته . یعنی چی.
بیان این حس خیلی سخته
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام ،
روز 23 ام …
خدایا از تو برای این روز عالی بی نهایت سپاسگزام ،
خدایا شکرت ک منو هدایتم کردی به این مسیر عالی و زیبای توحید .
واقعا این راه بهترین راهی است که در زندگیم در آن پا گذاشتم .
خدایا شکرت ،
بله استاد شما اون روز رو زنده موندید و واقعا به اون وظیفه ای که داشتید به بهترین شکل عمل کردید .
من بعد از آشناییم با شما زندگیم قابل مقایسه با قبل از آن نیست . من بعد از آشناییم با شما خدارو پیدا کردم ، شرک هام که خیلی زیاد بود از بین رفت و یک نفر دیگری شدم ، من زنده شدم ،
درسته این روزا گاهی تو زندگیم چالش ها رخ میده ولی من راه حلش رو یه جوری پیدا میکنم درسته من هنوز خیلی فاصله دارم با توحید کامل ،
ولی خدا شاهده که اصلا قابل مقایسه نیستم با گذشته ام .
من قبلا اگر چالشی رخ میداد فکر میکردم که این امتحان خداست ، این تقدیره . الان ولی با توجه به آموزه های استاد به دنبال راه حل و یا علت فرکانسی میگردم و همین عامل سبب میشه که در مسی بهبودی قدم بردارم حداقل ، شاید فوری اون چالش حل نشه ولی خوبیش اینه که بهبود های کوچک روزانه رخ میده چیزی که قبلها نبود ، قبلها تاریکی بود ، هر کاری میکردم بازم تاریکی بود . واقعا از استاد برای این مسیری که رفتن و این فایلها رو آماده کردند سپاسگزارم .
از خدای خوبم که منو هدایت کرد به این راه سپاسگزارم .
واقعا توحید همه چیزه ، همه چیز …
به نام خداوند رحمان و مهربان.
اینجا دیگر من میروم کنار و خدا میاد جلو. چون به اسم او دارم اغاس میکنم.
حرف زیادی ندارم. دیدگاها و کامنت ها را خواندم از هر کدامش انرژی میگیرم. چرا؟ چون دارند از درون من صحبت میکنند. همه دارند همان حرفی را میزنند که من و قلبم به ان شاهد بودم و هستم. و این ایمان و راه مرا قوی و قوی تر میسازد.
من با شما استاد محترم تقریبا یک 5 یا 6 ساعتی افتخار اشنایی دارم. ولی انگار من خود تو هستم و تو منی…. من تو هستم ولی فرقم بی عمل بودنم هست.
من یک خری هستم که کتاب بار کردم. چرا؟ راه را میدانم چی هست ولی نمیدانم چرا توفیق عمل ندارم؟
فقط از خداوند شکر میکنم که نتیجه عمل و افکار من ، مرا رسانید به شما و شما را سر راه من قرار داد.
منظورم از نتیجه عمل یعنی مطالعاتی داشتم از قران. بلاخره باید یک دوره ای را طی کنم تا حرف ها قابل درک و فهم شود. خلاصه مینویسم: من 15 سال پیش ترک مذهب کردم و گفتم فقط قران و تسلیم بودن به خدا شرط مسلمان بودن هست.
در این راه اتفاقات خوب و بدی پیش امد. مباحث زیادی را با دوستان و عقاربم داشتم. خیلی ها را آزرده کردم، خیلی ها با من دشمن شدند. خیلی از دوستانم را ازرده کردم (نه قصدی، به دلیل اینکه با انها در مورد باور ها بحث میکردم ، ناخواسته اذیت شدند) من از اینکه میگویم فقط الله خیلی مطعن بودم. مرا جو برداشت یک رنگ حق به جانب بودن را به خود گرفتم و اعتماد به نفس و انرژی بحث و کل کل من زد به اوج ….خلاصه در این راه به غیر از خانواده درجه یک ، خیلی ها را از دست دارم. چرا؟ چون من دیگر سنی مذهب نیستم و این عین اعلان جنگ و دشمنی بود. تاثیرات منفی روی من و اطرافم گذاشت. در خانواده ام این کار از طرف من شروع شد و منتقل شد به خانواده درجه اولم ( پدر ، مادر، خواهر و برادر) اینه ها هم به تفکر من لبیک گفتند و انها هم مثل من از دست دادند دوستانی را ووو…
امروز کمی ارامتر شدم از زمانی که با یک فرشته ای به اسم مهسا گلیچ اشنا شدم و از طریق ویدیو های ایشان خوردم امروز به اسم شما جناب عباسمنش. و این احساس میکنم اتفاقی نیست.
حالا خیلی حرف هایم را به درازا نمیکشم. اول خط هستم احساس خیلی خوب دارم و احساس میکنم که به اون کوثر میرسم. خداوند این گنج هست ولی به کی عطا میشود؟ این سوال خیلی مهم هست.
احساس میکنم که راه اون گنج را دارم پیدا میکنم. حالا ببینیم و تجربه کنیم. در حال حاظر همین هست ایمان و باور من .
نوت: من با 12 قدم شروع کردم.
هزینه قدم اول را ارسال کردم. ببینم که خدا مرا کجا میبره.
ویدیو اول تان در مورد توحید را دیدم لذت بوردم. یک فکری در سرم هست که نمیدانم انجام بدم یا خیر؟
کلی ذهنم درگیره با صاحب کارم. 5 ساله که برایش کار میکنم و خیلی هم برای شرکت دستاورد اوردم. ولی احساس میکنم داره با من بی قدری میکنه.
بعد از شنیدن این فایل در مورد توحید به خودم گفتم. نامه استعفا ات را بنویس و بده برایش با کمال احترام… مگر من ایمان ندارم که روزی ام را خدا میدهد؟
خدا یک راه بهتری برایم نشان میدهد؟ خلاصه منتظر یک پیام و اشاره ای از طرف خدا هستم.
نمیدانم فکر میکنم خدا به من قبلش یک جیزی نشان میدهد. شاید هم اشتباه فکر میکنم.
به هر حال در پناه الله باشید.
با احترام ذکی
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهداست وحمایت میکند …من این فایل بینظیروچندبارگوش دادم وهربارچشمانم پرازاشک شد ویادگرفتم که باید ازجایی شروع کردتاپیشرفت کرد ،ونگرش زیباومتفاوت ومثبت مابه اتفاقاته که اون اتفاق و رقم میزنه ،واین که هرکس رسالتی داره وشماهم فهمیدید که حتما خداوند شماروازبین آون آدما زنده نگه داشت وشماچقد خوب فهمیدید که حتما دلیلی داشته و وظیفه ی خودتون وپیداکردید وهمیشه سعی میکنید بهتر گسترش بدید توحیدو واقعا بهتون تبریک میگم .تعریف وتوضیح های شما خیلی عالیه من باخودم فکرک ردم که قبلاهاپس من یه مشرک بودم که قدرت وازخدای خودم مبگرفتم وبه عوامل ببرونی میدادم وآخرهم گله ازخدای خودم داشتم …خدایاشکرت که هدایت وحمایت مان میکنی …سپاس ازاستادعزبز وخانم شایسته عزیز…
سپاس خدای را که هدایتم کرد به سایت الهی تا خودم رو پیدا کنم و زنگار از گوهر وجودم پاک کنم.
درود بر استاد عزیزم و بانو مریم
درود بر خانواده هم فرکانسی ام
امشب وقتی از سر کار اومدم خونه همسر یکی از بیمارام زنگ زد که برم سرم خانمشو بزنم اومد دنبالم و رفتم خانمش خیلی سال پیش تصادف کرده و قطع نخاع شده و خیلی ساله که وقتی نیاز به پرستار داره به من زنگ میزنن و میرم کاراشو انجام میدم وقتی خواستم سرمشو بزنم گفتم اول رگهاشو چک کنم ببینم در چه وضعیه هر دوتا دستشو چک کردم با اینکه خیلی بد رگ بود ولی دوتا رگ ظریف رو دستش پیدا کردم که میشد ازش استفاده کنم ولی ی ندایی مدام میگفت اینکارو نکن من تو کل دوران کاریم نشده برم بالا سر مریض و سرم نزده برگردم ولی همش میشنیدم که میگفت نزن بگو ببرن اورژانس با اینکه گفتن این جمله برا منی که اینهمه سابقه کار داشتم سخت بود ولی گفتم ببخشید من نمیتونم ریسک کنم ممکنه نتونم رگ بگیرم و اونا با احترام ازم تشکر کردن و حتی معذرت خواهی کردن که وقت گذاشتم براشون.همسرش وقتی منو می آورد خونه گفت تا حالا همسرم از این آنتی بیوتیک نزده بود مگه این چه داروییه که حتما باید با سرم تزریق بشه گفتم این آنتی بیوتیک خیلی قویه و کسی که میخواد اولین بار بزنه حتما باید تو اورژانس بزنه .گفت همسر من تا الان نزده بود و همیشه داروی خوراکی بهش میدادن من ی لحظه متوجه شدم که خدا چه کمک بزرگی به من کرده که به من الهام کرده سرم خانم رو نزنم .چون این خانم مرتب مریض میشه من فکر میکردم قبلا این آمپول رو تزریق کرده ولی وقتی همسرش گفت نزده فهمیدم که خدا کنارم بوده و خواسته منو نجات بده و هم اون خانم رو چون بشدت افت فشار خون داره و ممکن بود اتفاقی بیفته خیلی خدارو شکر کردم و وجودم پراز احساس خوب شد اومدم خونه آشپزخونه رو مرتب کردم پذیرایی رو جارو زدم یک عالمه گل دارم اونارو هم آب دادم و سشتمشون و در همین حین ایمیلمو چک کردم و دیدم کامنت یکی از دوستان هم مداری ام برام اومده بازش کردم و بعد از خوندن کامنتش فایل رو دانلود کردم درمورد توحید عملی بود چقدر استاد شما با احساس و آرام هستید چقدر نوشته اون دوستمون زیبا و دلنشین بود در حالی که کارامو انجام میدادم سه بار با تمرکز این فایل رو گوش دادم اونجایی که گفته بود شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی که شرایطت رو تغییر بدن منو یاد اوضاع کنونی انداخت این روزا به خاطر انتخابات هر کسی رو که میبینم ی جوری سر صحبت انتخابات رو باز میکنه البته نه با من با همکارایی که تو محیط کار من هستن و میبینم چقدر با جدیت در مورد کاندید مورد نظرشون حرف میزنن و اونو منجی کشور و معضلات اون میدونن و سعی در قانع کردن اطرافیان هم دارن که به کاندید اون رای بدن
استاد اگه قبل از این 317 روز بود که تو سایتم حتما منم دخالت میکردم و کلی توضیح وتفسیر میدادم و چقدرم افتخار میکردم که چقدر حرف برا گفتن و نظر دادن دارم.
ولی این اتفاق اینبار نیفتاد و من هیچ حرفی نزدم چون فهمیدهام که من خودم خالق زندگی ام هستم و من فقط باید روی رابطه ام با خدا و جهان کار کنم و زندگی خودمو خودمو تغییر بدم من نباید بشینم تا یکی بیاد بشه ی کاره مملکت و ی شبه معجزه کن این یک خیال واهی و خامه.خداروشکر میکنم کا الان این دیدگاه رو ندارم و انرژیمو صرف کاندیداها و سوادشون و خدماتی که میخوان ارائه بدن نمیکنم خداروشکر که ازمیان این همه آدم خداوند دستمو گرفته و میگه مشرک نباش موحد و یکتاپرست باش تا بلندت کنم تا بهت قدرت و ثروت و سلامتی و آرامش بدم
استاد این مدت 317 روز که تو سایتم درسته از لحاظ ثروت خیلی پیشرفت نکردم یا نتونستم به رابطه عاطفی بدی که تو زندگیم دارم و سالها به خاطر تفکرات غلط پذیرفتمش پایان بدم یا نتونستم به سلامتی سطح بالا و عالی برسم ولی به چیزی دست پیدا کردم که کلید رسیدن به این خواسته های مادی است و اونم اینه که از لحاظ معنوی حالم خوبه هر چقدر بگم حالم خوبه کم گفتم من از روزی که کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رو خوندم و قانون حاکم بر جهان رو درک کردم و ذره ای آگاهی پیدا کردم حالم روبه خوب شدن رفت من تقریبا هر روز با ی استرسی که نمیدونستم به خاطر چیه از خواب بیدار میشدم ی سنگینی رو قفسه سینه ام همیشه بود احساس گناه و احساس ضعیف بودن و احساس اینکه این سرنوشت منه و من لایق همین سرنوشتم همین شغل کم درآمد همین همسر همین خونه و…..
از وقتی اومدم تو سایت و فقط فهمیدم خدا کیه از کجا اومدم به کجا میرم و از مبدا تا مقصد ی مسیری هست که من باید لذت ببرم تا زیبا و ثروتمند و سالم زندگی کنم فهمیدم بزرگترین ثروت رو من الان دارم که خیلی از آدمهای اطرافم ندارن و اونم شناخت خدا و خودم و کنترل ذهنم و تمرکزی که روی آفریده های خدا دارم که قبلا راحت از کنارشون رد میشدم.
استاد برای من اولویت شناخت خدا بود تا احساس گناه پوچی رو که همیشه داشتم از خودم دور کنم و اون استرس صبحگاهی رو دیگه ندارم و واقعا حالم خوبه و آرامش دارم با اینکه تازه اول راهم و خیلی نیاز دارم رو خودم کار کنم
من از دوست عزیزمون بابت این الهام زیبا که به قلبشون شده و با ما به اشتراک گذاشتن سپاسگزارم. از استاد عزیزم که این همه خالصانه و عاشقانه آگاهی هاشونو در اختیار ما میذارن و اینقدر مشتاقن به تغییر دادن ما و جهان هم سپاسگزارم
از بانو که پا به پای استاد به ما کمک میکنن تا مثل یک نوزاد که تازه راه رفتن رو یاد گرفته راه بریم زمین نخوریم و آسیب نبینیم هم سپاسگزارم.
خدایا شکرت من با وجود بودن تو سایت استادم و آگاه شدن واقعی هیچچیزی کم ندارم من صاحب بهترینهای جهان هستی ام
خدایا هزاران بار تورا شکر که دستانم رو گرفتی بغلم کردی و منو رو شونت گذاشتی تا بقیه راه رو دیگه نفهمم که سخته بلکه آسون آسونه
شاد و تندرست باشید در پناه خدای مهربان.
بنام خالقم وهدایتگرم
سلام استاد مهربانم وخانم شایسته عزیز
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که به من لیاقت دادی وهدایتم کردی به راه راست
وبهشت را دراین دنیا بمن هدیه دادی
وهدایتم کردی به مسیر الهی وسایت استاد عباسمنش تاباقوانین جهان هستی آشنایم کنی وبتوانپ خودم زندگیم راخلق بکنم.
خدایاشکرت،،
سالها زندگی کردم با شرکهای بزرگ درزندگیم
با ایمانی ضعیف به پروردگارم،فقط در حرف وزبان نام پروردگار گفته میشد اما درقلب فقط ترس بودوبی ایمانی
در رفتارهایم چیزی از خداوندوایمان بهش نبود
سالها فرمانم از مغزم بود نه ازقلبم
سالها غرورم اجازه ندادکه هدایتهارو دریافت کنم ومسیردرست زندگی بروم تابه نتیجه های خوبی برسم
من هم مثل تموم آدمهای گمراه همچنان بدنبال یک راهی بودم برای آرامش ورسیدم به اهداف وخواسته هایم اما بدلیل ترمزهای فراوانم درافکاروباورهایم همچنان درزندگیم درجا میزدم
واکنون که موردلطف پروردگارم قرارگرفتم وراه ومسیرم مشخص شده وهمچنان هم دارم ادامه میدهم
وفارق از تمام ادیان ومذهبها وسنت ها فقط بدنبال یکتاپرستی هستم وخدای واقعی خودم روپیداکردم وخودم رودارم پاکسازی میکنم ازتمام اشتباهات درزندگیم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
خداوند درزندگیمان همه چیزه
فقط باید تسلیم بشیم ودستمون ویدیم بدستش وبهش اعتماد کرد
ومطمئن باشیم که به تمام نعمتها وثروتهای دنیا درسترسی خواهیم داشت
زندگی دراین دنیا خیلی آسونه وراحت وبی دغدغه
ومن واقعا اینو حسش کردم
منی که سالها در رنج وسختی روزهای زندگیمو سپری میکردم وشبها نمیخوابیدم بخاطر وجود ترسها واسترسهای پوچ درونم
وهمه این ها بخاطر شرکهای درونم بود،چونکه من عوامل بیرونی را همیشه باعث تمام مشکلاتم میدیدم نه خودم را
خدایاشکرت
چه زیباست که هرروز صبح راباصدای دلنواز خداوند ازخواب بیدار میشی باانرژی فوق العاده
چه زیباست که هرروزت رو بادیدن زیبایی هاوفراوانی های اطرافت سپری میکنی ولذت میبری ازوجود خداونددرزندگیمان
چه زیباست که آدمهای زندگیت جاشونو عوض کردن ودادن به فرشته هایی که عاشقانه دوستت دارن وبهت احترام میگذارند
چه زیباست که تمام لحظات زندگیت هرروز درآرامشی وبدون هیچگونه نگرانی
چه زیباست که خودت رودوست داری وعاشق خودت هستی واولویت زندگیت شدی خودت
چه زیباست که دستان خداوند همیشه ودرهمه جا هستند برای کمک به رشدوپیشرفتت
چه زیباست که در تک تک لحظات زندگیت داره باهات حرف میزنه وبهت عشق میده وراه ومسیرونشونت میده
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
ایمان بی عمل حرف مفته
اگر ازقلبت فرمان میگیری وایمتن داریدبخداوند
درعمل نشان بده وحرکت کن
بدون ترس ونگرانی تصمیمات زندگیتو بگیروقدم اول روبردار بقیه راه و حود خدابهت میگه
دوستتان دارم ودرپناه پروردگارتان شادوپیروز باشید
استارعزیزم ومریم خانم براتون آرزوی بهترینهارو دارم درزندگی تان
سپاسگذارم