توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 115

1595 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سهیلا راد گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    روز 23ام

    به نام خداوند یکتا

    درود خدمت استاد عزیزم و عزیزدلش

    و همه ی دوستان و هم مسیرای گلم

    دوبار این فایل رو گوش کردم

    و به این نتیجه رسیدم که شاید همه ی ماها تو زندگیمون اینجور اتفاقات واسمون افتاده باشه

    شاید به واضح بودن اتفاقی که واسه استاد افتاده نبوده باشه

    یا شاید هم بوده اما ما دید زیبا و درک استاد رو نداشتیم.

    حالا حتما قرار نیست مربوط به مرگ و زندگی باشه

    شده خیلی جاها در مورد خیلی چیز ها نجات پیدا کردیم که اولش شوکه میشیم و تعجب میکنیم.

    و همیشه اینجور وقت ها میگیم شانس اوردم.

    شانس چیه

    خداوند مارو هدایت کرده به مسیر درست

    امروز داشتم به یه چیزی فکر میکردم

    دو نفر شاید ده میلیارد بلا استفاده تو حسابشون داشته باشن

    یکی میره بهترین و به روز ترین ماشین روزو میخره و سوار میشه و لذت میبره

    یکی دیگه ام یه 206 میخره میگه براچی پولمو بدم اون ماشین یه وقت تصادف میکنه افتاب سوخته میشه خش میفته

    و بعد تو ذهن خودم ربطش دادم به رنجی که این دو نفر واسه اون 10 ملیارد کشیدن

    اولی با لذت و هدایت خدا و مسیر خیلی راحت به اونجا رسیده پس راحت میره چیزی که دوست داره میخره

    دومی هم رسیده

    اما با سختی

    با باورهای غلط

    موهاش سفید شده

    با تلاش انسانی و درجا زدن

    همینم با کمک خدا رسیده ها اما بلد نبوده کمک نخاسته گفته خودم بلدم خودم میخام برسم مغرور بوده که اگه خدا هم به همین کمک نمیکرد عمرا به ده ملیارد میرسید

    حالا رسیده اما چون رنج کشیده نمیتونه خرج کنه

    به این نتیجه رسیدم من خواسته هامو چجوری میخام؟

    با سختی؟

    با تلاش زیاد؟

    با هروز با استرس بیدار شدن؟

    یا لذت بردن؟

    آرامش داشتن ؟

    من میخوام اون ادمی باشم که از مسیرش لذت میبره

    میخام فرمون ماشینمو بسپارم به خدا

    فقط بهش ادرس بدم

    و دیگه تکیه بدم به صندلیم و از شیشه بیرونو نگاه کنمو لذت ببرم از خیابونا و درختا تا برسم به اون مقصد.

    همین

    استاد من قانونو باور دارم

    و خدارو باور دارم

    من به این شاه کلید توجه به نکات مثبت و احساس خوب رسیدم

    اما نمیدونم چرا فراموش میکنم در طول روزمرگی و اونجوری که دلم میخواد متعهد نیستم.

    میخوام اینجا بنویسم که از این لحظه هر ثانیه به حسم توجه کنم و آگاهانه اتفاقات قشنگ روزمو انتخاب کنم و تحسین و سپاسگذاری کنم.

    خدایا شکرت بابت هدایت من به مسیر درست

    استاد ممنونم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    سلام استادِ عزیزم، خانم شایسته ی دوست داشتنی

    دوستانِ گل

    این فایل واقعا باعث میشه آدم به فکر فرو بره،

    من رو یاد این شعر می اندازه:

    روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

     کـه چـرا غافـل از احـوال دل خـویـشـتنـم

     

    از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

     به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم

    چند روزِ دارم این فایل رو گوش می کنم، و خیلی فکرم درگیر شده استاد که رسالتِ من چیه، من چرا زنده ام، قرارِ چیکار کنم،

    چند روزِ این سوال رو قبل خواب میپرسم و می خوابم، تو خواب غیر از اینکه خوشحالم و شاد و در سفر هستم و دارم لذت می برم، چیز دیگه نمیبینم، اما خب حرفم با خدا این بود که خدایا همه ی اینا پول می خواد، شاید هم منظور این بوده که اول لذت ببر از داشته هات رسالتت هم بهت می گم…

    نمیدونم ، منم میخوام انقدر این سوال رو بپرسم تا بالاخره بفهمم رسالتم چیه …

    استاد برای این فایل های فوق العاده ازتون ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 844 روز

    به نام پروردگار بخشنده

    ردپای من از روز بیست و سوم سفرنامه

    فقط کافیه خداوند رو در تک تک لحظه های روز در وجودمون احساس کنیم.

    فقط کافیه بهش فکر کنیم و نمیدونیم همین که فکر می‌کنیم چه احساس رویایی روحمون رو در بر میگیره.

    خداوند یک انرژیه؛ یک انرژی سرشار از زیبایی و عشق و سلامتی و ایمان و راحتی و قشنگی.

    هرکس که خدای واقعی رو پیدا کرده باشه در وجودش، همه‌ی این ها رو باهم داره.

    خدایا شکرت؛ شکرت که هر لحظه بیشتر و بیشتر هدایتمون می‌کنی به مسیری که حق خالصه. شکرت شکرت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علیرضا محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 475 روز

    سلام به استادعباس منش عزیز ،خانم شایسته و همچنین خانواده بزرگ عباسمنش

    وقتی این فایل رو گوش میدم یاد حرف استاد میفتم که فرمودن هروقت به خداتکیه کردم گره های زندگی مشکلات یکی یکی حل میشد وقتی به دیگران تکیه کردم سیلی محکمی ازهمون دیگران خوردم

    یادم افتاد بچگی قایم موشک بازی میکردیم من چشامو میبستم داداشم قایم میشد ابجیم میومد دستمو میگرفت میبرد بالا سرداداشم که قایم شده بود همیشه داداشم تعجب میکرد میگفت زیر تخت توکمد هرکجاقایم میشم بااینکه چشاتو با دستمال بستم منوپیدا میکنی من خوشحال بودم به ابجیم نگاه میکردم تبسم اون ورضایتش که بمن کمک کرده بود رو میدیدم ،تواین روزمرگی وقایم موشک زندگی اگه به خدا توکل کنیم دستمونو میگیره ومیبره پاهامونو درمسیر درست میزاره

    بازم حرف استاد که :توپای در راه بنه وهیچ مپرس

    که خود راه بگویدت چون باید کرد

    ارزوی موفقیت سربلندی برای استاد عزیز وهمه دوستان رو ارزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهـره گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان

    سلام و درود خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    برگ شصت و پنجم سفرنامه من

    شنبه 1403/5/6

    ساعت 19:23

    خداوند در زمان مناسب هدایت میکند

    کافی است به او ایمان داشته باشی

    و نگران نباشی

    به لطف پروردگار مهربان با هدایت الله یکتا

    تونستم قدم اول دوره دوازده قدم را تهیه کنم

    یک اشتیاق سوزان داشتم برای این دوره

    ک هرروز تشنه تر میشدم

    هروقت از فایل توحیدی استاد را گوش میدم

    میگفتم خدایا میخام دوره دوازده قدم را داشته باشم

    تا به تو برسم

    نمیدونم چرا ولی واقعا همیشه چنین احساسی داشتم که با این دوره

    من به درک واقعی الله میرسم

    از کامنت های دوستان هم بارها خوندم ک با این دوره

    خدا را پیدا کردند

    و من هر روز پریشان تر ک چرا من نمیتونم درک درستی از الله داشته باشم

    چرا نمیتونم واقعی واقعی با خدا دوست بشم

    چرا نمیتونم عاشقش بشم

    اما در کنارش ایمان داشتم با دوره دوازده قدم برام

    این اتفاق زیبا خواهد افتاد

    دیروز من فقط برای بار اول هفت جلسه قدم اول را تمام کردم

    7 روز شروع کردم ب کار کردن روی این دوره

    اما دیروز تونستم یکبار کلشو گوش بدم

    ن نت برداری کردم ن نوشتم

    درکی ک با یکبار گوش دادن این قدم داشتم

    چنان تحول عظیمی در من صورت گرفت

    ک فقط گریه میکردم

    ک فقط میخاستم داد بزنم

    از این درک کوچولویی ک با یکبار گوش دادن نصیبم. شد

    انگار انگار تمام وجودم را تکون داد

    من هاج واج مونده بودم

    خدای من شاهده اصلا نمیتونستم از ساعت سه عصر تا 9 شب ک پشت سرهم هندزفری گوشم بود

    حرف بزنم

    اصلا لال شده بودم

    اصلا زبونم بسته شد

    چیزایی ک گوش میدادم با هر کلمه ش

    ذره ذره وجود منو

    دونه دونه سلول های من به جریان انداخت

    اصلا نمیدونم چطور حال دیروزمو وصف کنم

    برای اولین بار دیروز جور دیگه ای قرآن را باز کردم

    با یک دیدگاه خاص

    با یک قلب باز شده

    با یک احساس نزدیک شدن

    خدای من دیروز تحول عجیبی در من ایجاد شد

    اما سیر نشدم

    سیراب نشدم

    محتاجم نیاز دارم هزار بار بشنوم و ادامه بدم

    تا درکم هزار برابر بشه

    من تصمیم گرفتم تمرکز صدرصدمو بزارم روی

    همین دوره

    چون اصل و مهم اینه ک من اول خدا را بشناسم

    خداشناسی کنم و به خودشناسی برسم

    اصل اینه که من به خدا برسم

    وقتی به خدا برسم

    دیگه میرسم به همین جمله ی استاد

    که در مقدمه ی بالا گفتن

    آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟

    چرا نیست

    هزاران برابر کافی تره

    من خدا را ندارم عزت نفس ندارم

    چون دوره عزت نفس را دوسال پیش تهیه کردم

    من خدا را ندارم ثروت ندارم

    پس تمام تمرکز من باید اول اول اول روی

    قدم ها باشه

    بعد عزت نفس

    من تسلیم خداوند میشم

    و فعلا تمرکزم را

    از این سفرنامه ها بر میدارم

    و با هدایت خداوند از نشانه های امروز من در سایت

    فایل های دانلودی استاد را دنبال میکنم

    چون تمرکزم به چند قسمت میره

    و نمیتونم یعنی واقعا نمیرسم

    ک بخوام هر روز هر روز هم قدم باشم هم عزت نفس هم روز شمار

    و هر قسمت کامنت بزارم

    میتونم اینکارو انجام بدم راحته ک بدون تمرکز

    بدون دقت

    فقط رو حساب اینکه یه کامنتی گذاشته باشم

    دنبال کنم سفرنامه را

    اما نه من متعهد شدم با تمرکز روی خودم کار کنم تا به نتیجه برسم

    حالا فعلا چنین هدایتی از خداوند دریافت کردم

    انشاالله که بتوانم در این مسیر هم موفق باشم …

    روز شمار تحول زندگی من

    روز شصت و پنجم

    1403/5/6

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    ماه مددی گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    خدای نازنینم تکیه گاه من تو هستی،

    منو ببخش که اونجوری که باید، نتونستم بندگی تو رو بکنم، منو ببخش که ته دلم روی دیگران همیشه حساب کردم، منو ببخش که سال هاست منتظر نشستم که کس دیگه ای بیاد و زندگیمو تغییر بده، منو ببخش که قدرت تو رو نادیده گرفتم، روی همه چیز و همه کس حساب کردم جز تو،

    خدایا میدونم قدرت تویی، تویی که تو سلول به سلول وجودم جای داری، تو قدرتی، تو توی وجودمی،

    بعد من! قدرت زندگیمو دادم به بیرون از خودم،!!

    خدایا منو ببخش که باورام انقدر ضعیفه،

    انقدر شرک توی وجودم رخنه کرده، خدایا اگه تو دستمو نگیری من غرق میشم تو این منجلاب شرک…

    دستمو بگیر

    دستمو بگیر

    دستمو بگیر

    نزار غرق شم، نزار غرق بشم تو این گرداب شرک و بی ایمانی،

    نزار دیگه این مسیر ترس و بی ایمانی رو برم، خودم خسته شدم از ین همهههه باج دادن به ترسام، خودم خسته ام دیگه…

    دستمو بگیر خدایا، بلندم کن،

    آره من بنده مشرک و بی ایمانم، اما از خودت الان میخوام نجاتم بدی،

    با این حجم از شرک و بی ایمانی اما امیدم تویی که تو دستمو بگیری و کمکم کنی…

    جز تو یاری نیست، جز تو نجات دهنده ای ندارم،،،

    جز تو کسی نتونست کمکم کنه،…

    هیچ کس نتونست…

    قدرت خودتی، تویی فرمانروای این جهان با عظمت..

    تو همه چیزی، اول و آخر تویی، همهههه چیییز خودتی همه چیز…

    خدایا وجودمو پاک کن، پاکم کن از ترس از بی ایمانی، خدایا کمکم کن محکم توی این مسیر توحیدی قدم بردارم، خودت گفتی که فقط بیا روی باورای توحیدی کار کن…

    پس خودت کمکم کن و دستمو بگیر…

    هرچی میکشم از این ترسائی که مثل سیمان دورم کشیدم،

    قدرت بده بهم که ازین ترسا بیام بیرون

    کمکم کن خدا

    منو پاک کن…

    امیدم تویی،… تسلیمم… منو ببخش

    بهم این قدرتو بده که با شجاعت توی مسیر خواسته هام قدم بردارم،

    بهم توان بده،.. بهم ایمانی بده که هیچ چیز نتونه منو توی این مسیر منصرف کنه، دلسردم کنه…

    قدرت تویی تو….. امیدم تویی، نا امیدم نکن..

    ایاک نعبد و ایاک نستعین…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    بنام خدا

    روزشمار تحول زندگی من

    روز شصت و پنجم

    امروز عالیی بود صبح زود بیدارشدم دوش گرفتم

    یه حس خوبی رو با همسرم داشتیم،شایداین اتفاق کمتر پیش بیاد دوتامون توی مود هم باشیم اغلب دیربیدارمیشه منم به کارام میرسم باهم صبحانه خوردیم ومن دوره روان شناسی ثروت یک رو جلسه چهارم با ذوق وشوق زیاد دانلود کردم ،برای ابان ماه وقت عمل بینی مو فیکس کردم که این اتفاق هم زمانی داشت با خرید دوره روان شناسی ثروت چون چند سالیه میخام این کارو بکنم ولی نمیشد ،

    بعد قرار گذاشتیم با همسرم بریم قلعه مارکوه ازاونجایی که ما توی شمال بهشت زمینی خدا زندگی میکنیم همیشه لوکیشن داریم ،قرارشد چون اونجا چند صدتا پله تابالا میخوره ما سبک بریم وغذارو بخوریم راه بیفتیم منم به پیشنهاد همسرم غرمه سبزی رو بار گذاشتم تواین فاصله باخیال راحت ویدیو جلسه رو دانلودکردم گوش دادم عالی بود ،

    بعد ازاونجایی که من توی دوره PMS هستم ترجیح دادم امروز نریم تااون بالا ولی اینم بگم حرفای استاد یه انرژی خاصی تووجودم به پا کرد از حرکت کردن وجملات انگیزشی استاد

    بعد تصمیم گرفتم طبق قولی که دادم وبه رسم قبلنا برم دم ساحل پاکسازی کنم

    چون معمولاً این قسمت از دریا کاملآ دنج وفقط اهالی خود این شهر میرن ومن هروقت بخام شنا کنم میرم اونجا یکی دوبارم رفته بودم و به خاطر دیدن اون همه اشغال حالم گرفته بود

    گه گاهی میرفتم اونجا رو تمیز میکردم تااینکه دیدم توی اینستاگرام همسرم گروهی هستند که به طور مداوم این کارو میکنن ولی وقتی پیام دادم تا باهاشون همکاری کنم اونا توی شهرستان اطراف بودن وامکانش نبود اون اقا پیشنهاد داد منم تنها میرم خودت برو فیلمم بگیر بفرست

    خلاصه بعد خوردن ناهار ازاونجا که هوا عالی بود وافتاب نبود رفتیم دم ساحل ومن اونجا رو پاکسازی کردم

    همیشه وقتی ویدیوهای استاد رو میدیدم که توی ساحل میگیرن لذت میبردم از غرهنگ ادمهاش که انقدر عالی هستند

    خلاصه که همسرمم کلی غر زد کمی کمک کرد واومدیم

    دوش گرفتم ،والان که وارد سایت شدم اومدم تا تجربه امروزمو بنویسم

    راستی اینو نگفتم که من کلی توی ساحل قدم زدم وکلی پاک کردم روحمو

    همینطور که اون اشیا رو جمع میکردم صدای دریا خییلی خوب بود وحالمو خوب میکرد

    همسرم پرسید تو خیلی وقتها حال نداری کارای اینجوری رو توی باغمون انجام بدی اینجا چطور اومدی گفتم من از صدای امواج انرژی میگیرم ومتقابل

    خلاصه که توی بهترین حالم واقعا خدارو برای امروزم شکر میکنم بااینکه چند تا اتفاق ناخواسته هم این وسط افتاد ولی من کارمو کردم سعی کردم درگیر نشم تا حسم خراب نشه

    این روزا دارم روی باورام کار میکنم ،تا بتونم رفتارهایی که ازجانب خودم اشتباهه رو اصلاح کنم

    قبلاً میگفتم فایده نداره این درست نمیشه امروز به سهم خودم توجه میکنم وسعی میکنم کاری نداشته باشم به چیزهایی که دوسشون ندارم

    چون تمام این چند روز استاد داشت از تغییر رفتار وباورها صحبت میکرد

    اینکه چطور داریم باکانون توجه اتفاق نادلخواه یا دلخواه رو جذب میکنیم

    قدم ششم جلسه ششم

    دارم اعراض رو یاد میگیرم ،بی توجهی رو

    اینکه الکی انرژی نذارم برای ثابت کردن خودم

    شهامت داشته باشم وگاهی کاری که نمیخامو انجام ندم نترسم چی میشه

    کلی تغییر داره توی وجودم اتفاق میفته

    خداروشکر برای همه دوستای گلم بهترینها را آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 758 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان.

    سلام به استاد وبه مریم عزیز.

    روز 23 سفر.

    خدایا شکرت باز هم این فایل توحید عملی نمی دونم چند بار گوشش دادم اما هیچ وقت تکراری نشده ومخصوصا کامنت اون دوست عزیز که استاد خوندن هر چند بار گوش می دم سیر نمی شم.

    تحسین می کنم این دوستمون رو وبهش تبریک می گم چقدر خوب تونسته توحید رو بفهمه ودرک کنه .

    هر بار گوش می دم بعد چشمام رو می بندم ومن هم به خودم می گم فاطمه گوش کن همه چیز خداست این نسیم خنک صدای پرنده ها صدای خنده بچه ها و….

    کافیه توکل کنی شرکهای درونت رو بکشی امیدت رو فقط به خدا بدی واز غیر دل ببری ان وقت زندگیت بهشت می شه.

    هر وقت این حس قشنگ رو پیدا می کنم وتوکل می کنم می بینم چقدر کارها روبراه می شه همین دیروز چرخ خیاطیم خراب بود هر کار کردم نشد بعد گوش دادن این فایل خدا هدایتم کرد وخودم یه قسمتهایی رو دستکاری کردم وبه همین راحتی درست شد در حالی که قبلش ساعتها بهش ور رفته بودم.

    وقتی این چیزها رو می بینم به خودم می گم ببین توحید همینه همه قدرتها دست خداست چشم بر هم زدنی کارهات رو درست می کنه به شرط توکل به شرط کشتن شرکهای درونت.

    وبارها آرزو می کنم در کارهایی که به نظر خودم خیلی بزرگه همین توحید رو داشته باشم چون هنوز در جریان تکامل به اون نقطه نرسیدم وباورهام درست نیست گاهی در موارد بزرگتر شرک می یاد سراغم .

    وچقدر لذتبخشه این توحید وتوکل حس ارامش عجیبی داره وقتی این حس رو پیدا می کنم درخواستم از خدا داشتن همین حس می شه به این نتیجه می رسم که همین حس همه چیز می شه برام.

    خدایا شکرت یه خواسته دیگه هم همین الان به اسانی انجام شد به وسیله تو ومی دونم ادامه روزم رو هم زیبا می سازی.

    استاد متشکرم.

    مریم عزیز متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم

    میخام امروزمو با تمرکز روی نکات مثبت شروع کنم

    الان من توی باغچه کوچیک خونمون که پراز درختهای میوه س (آلو،خرمالو،انار،انجیر)ودرختهای کاج نشستم یه هوای عالی ومطبوع برخلاف دیروز که گرم وشرجی بود هوا خنک یه بارونی ازشب زده وخاک نم داره طبق عادت پای برهنه پامو روی این خاک گذاشتم وشروع کردم به شکرگذاری ،دیروزمو یادآوردم که عالی بود،وباید بگم یه عوامل ناخواسته ای هم بود که یکم سخت بود اعراض کردن ولی من تونستم.اره هوای مطبوع ،صدای پرنده ها ،سگمون سیمبا که نشسته وزل زده به من ،

    همه چیز جهان به شکل زیبایی در تعادل ونظم خلاصه شده ومن با این طبیعت هم فاز میشم

    تمرین ستاره قطبی ،امروز میخام همه چیز اروم وعالی باشه ،همسرم حالش خوب باشه ،دوست دارم بریم یه طبیعت زیبا از شمال وهمسرم باذهن منفی باف خودش کنار بیاد قبلاً خیلی اذیت میشدم ولی الان اعراض میکنم

    واینکه یک روز عالی رو تااخر شب داشته باشیم

    منم سعی کردم باورامو نسبت بهش عوض کنم تا کمتر اذیت بشم

    خلاصه که همه چیز عالیه ازهوا گرفته تا اتفاقات خوب خدایا خودمو به تو میسپارم ومیدونم تو هدایتم میکنی به بهترین شکل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 748 روز

    1403/5/4

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد ‌ومریم عزیز

    خداروشکر امروزهم یه قسمت دیگه رو دیدم

    چقدر ترتیب این محتوا ها درست و هدایتی هست واقعا خدایا شکرت که داری مارو به راه راست هدایت میکنی خداجونم کمکم کن شرک درونم باعث میشه احساس گمشدگی کنم احساس ترس احساس ناامیدی احساس بی لیاقتی بهم میده این روزا که عمیقا دارم روی خودم کارمیکنم و شروع کردم با ایمان مهارتهای خودمو تقویت میکنم اما آدمای نزدیک زندگیم با باورهای نامناسبی که دارند توی دلمو خالی میکنند ‌ازاینکه سریع ناامید میشم ازاینکه دیگران میتونن روی افکار و باورهام تاثیر بزارن میفهمم که شرک درون دارم میفهمم که خدای مهربون و فراموش کردم وقتی منو مسخره میکنن و حالم بدمیشه بعدش یاد حرفهای استاد میفتم میگم عیب نداره بخندید اگر خدا بخواد میشه وقتی بهم میگن اصلا فکر مهاجرت کردن به فلان کشور و نداشته باش اونجا جای آدمای قوی ازنظر ثروت هست و جای تو نیست اگر بری دست از پا درازتر برمیگردی حالم خیلی بدمیشه اما باز یاد حرف استاد میفتم میگم عیب نداره اگر خدا بخواد خودش راه و برای من به آسانی بازمیکنه و با بی نهایت دستهاش به من کمک میکنه خدایا کمکم کن ایمانم و قوی کنم خدایا کمکم کن توحید در وجودم رخنه همیشگی کنه الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: