توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 93
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز بیست و سوم سفرنامه من؛
معنی و مفهوم توحید عملی رو تازه یکی دوهفتس که درک کردم یعنی چی، قبلش از زبان استاد زیاد شنیده بودم ولی کامل نمیفهمیدمش و همیشه برام سوال بود که یعنی چی؟!؟
تا اینکه تو دوره کشف قوانین تازه فهمیدم که توحید عملی یعنی همه چیز، یعنی تو بدون چون وچرا و بدون ذره ایی شک و شبه خدارو به معنای واقعی بپرستی و ایمان داشته باشی و ذره ایی به ذهنت اجازه ندی با شرک و شک و ترس و نگرانی از مسیر و منبع دورت کنه، توحید عملی یعنی خدا هستو بس، یعنی اوست که منبع تمام خیذ و برکتو فراوانی هاست و وقتی به خوش وصل باشی همه چیز عالی پیش میره، یعنی خدا به قدر نیاز وخواسته تو اجابت میکنه، یعنی قدرت مطلق…
امروز عید قربان هست و یاد داستان حضرت ابراهیم افتادم که چقدر توحیدی بودن و چطور با ایمان و خلوص کامل و بدون شک و تردید به گفته خدا پذیرفتن که پسرشون اسماعیل رو قربانی کنن، پسری که بیست سال تمام تو بیابونی برهوت رهاش کردن چون به الهام خدا عمل کردن و بعد برگشتن و خواستن قربانیش کنن چون الهام و ندای الهی گفته شده بود…
به قول استاد، حضرت ابراهیم یک الگوی به تمام معناس و همه جوره استوره بوده و چقدر زیبا تونسته بوده به توحید عملی برسه و به راستی در عمل ثابت قدم باشه…
من متاسفانه هنوز به اون درجه از توحید عملی نرسیدم و هنوز گاهی شرک و ترس تو وجودم میاد، با اینکه به خدا بدون شک و تردید ایمان دارم و میدونم که تنها اوست که هدایتگر منه و منبع و قدرت مطلقه ولی کنترل افکار و ذهنم هنوز صد در صد نشده و باید باورهامو خیلی قوی تر کنم تا بتونم به توحید عملی به معنای واقعی برسم، و به واسطه این ایمان و یکتاپرستی و رها کردن همه چیزو سپردن به خدای خودم، باعث بشم که خیر و برکت و سلامتی و ثروت و روابط بی نظیر همه و همه یکجا وارد زندگیم بشن و هر روز بیشتر و بیشتر بشن…
الهی مرا آن ده که آن به…
الهی کمکم کن تا بتونم مثل ابراهیمت، توحیدی بشم…
در پناه الله یکتا وبی همتا شاد وسلامت وثروتمند باشیم…
یا حق…
روز 23مسیر
خداروشکر که این راه را هم خدا برایم مشخص کرد و سبب تعهد من به عمل به فایل ها کرد و من بارها فایل ها را گوش دادم اما این مسیر به من جهت داد تا بتوانم بیشتر روی خودم کار کنم و تک تک روزها متعهد باشم
قبلا تلاش میکردم دوره ها را سریع گوش کنم اما الان هر فایل دوره را یک هفته گوش میدهم و دوره عزت نفس را خیلی خوب یادگرفتم و خیلی هم موثر بود و الان حسم به خودم عالی تر شده
توکل را در مسیر ها یادگرفتم الان به حدی شده که در هر شرایطی فقط میگم الله اعلم و خدایی که برایم کافی است
تکه کلامم شده و الان دیگه مثل قبل نگران نیستم ترس هام کمتره و درهای ثروت و رحمت برام باز شده الان نمیترسم از تجربه کردن و روزبروز قوی تر میشم
خدا بهم هر روز نشونه میده و من انجام میدم و وقتی بیدار میشم میزارم خودش راه نشونم بده
دیگه اصرار به هیج چیزی نمیکنم و خداروشکر همه چیز عالی تر شده
الان من با اینکه دیگه مثل قبل نماز نمیخونم اما ایمانم قوی تره برعکس قبلا نماز میخوندم اما اصلا باور توحیدی نداشتم یک مشت شرک و حرفهای پوچ در ذهنم بود از خدا میترسیدم اما الان اصلا
از مرگ میترسیدم الان کمتر
از تجربه جدید وحشت داشتم الان میرم تو دل تجربه ها
اینا ایمانه نه اون نماز و…
و هر جا گفتم خدا الان بهم میگه جانم
محاله حرفمو رد کنه
الان یکی ببینه فکر میکنه کافر ترم اما من در قلبم ایمان ساختم نه در ظاهر
و چقدر ایمان واقعی با ظاهزی فرق داره
این دید جدید کمک کرد من الان ماهی بدون خیریه و کمک نگذرونم قلبی نشکونم دروغی نگم اذیت نکنم انسان بهتزی باشم
قبلا نماز دعا و… انجام میدادم اما صد تا کار اشتباه هم میکردم
جفتش با هم خوبه هم نماز این چیزا هم ایمان قلبی
ولی صرفا ظاهر داشتن بدون ایمان بدرد نمیخوره
الان وقتی میگم خدا از ته دلم میگم
وقتی میگم میسپارم بهت ترس ندارم
الان معنای واقعی خدا را درک کردم
سلام به استادعباس منش گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم
بعد از برخورد با تضادها ست که انسان میفهمه که خواسته اش چیه و هدفش چیه
از زمانهای خیلی دور تا الان خیلی از انسانها برای ارائه توحیدو شناسوندن خدا به انسانهای دیگه کتابها نوشتن کار کردن معلمی کردن ،خیلی هاشون موفق بودن و خیلیها هم موفق نبودن وحتی اثر عکس داشتن و آدما رو از خدا گریزون کردن و با افکار اشتباه خیلی بد خدا رو نشون دادن.
اینجا اگه درست به خدا رسیده باشی خدا رو به حق بشناسونی پاداش و نتایج عالی میگیری و اگه هم اشتباه کردی خسرانش بیشتر از هر اشتباه دیگری خواهد بود
در ادامه استاد عباس منش با الهامی که دریافت کردن و جریان هدایت درونی رو در خودشون شناختنداین هدف یکتاپرستی رو انتخاب کردن
چیزی که من از این فایل دریافت کردم که بعد از انتخاب هدف و توکل به نیروی هدایت خداوند و عمل کردن و مرد عمل بودن و رسیدن به موفقیت در تمام جنبه های زندگی و الگو شدن باعث شده که حرفهای استاد اینچنین اثر گذار باشه.
و البته که زدودن شرکها از این اگاهی ها و خالص کردن اونها به آدمها آرامش میده و به دلشون میشینه
خدایا شکرت به خاطر این هدایت ها،و خداوند چه قدر خوب جهانش رو از هر نظر در مسیر نظم و حقیقت هدایت میکنه
سپاس و تشکر فراوان به خاطر عزم و اراده شما در این راه خیلی ممنونم استاد عباس منش در پناه خداوند رحمان باشید
به نام خدایی که قدرت خلق تمام زنده گیم در دست اوست
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و سلام به دوستان عزیز
دو روز هست که مریض هستم نمیدانم چی فکری کردم چی فرکانس ارسال کردیم میدانم بخاطر که کمی نگران شدیم
ما در خانه زنده گی میکنیم که صاحب او خانه خالم هست و بعضی حرف ها بین مادرم شان و اونا گفته میشود که سبب ناراحتی فامیل من میشود و امروز مادرم تصمیم گرفت که خانه جدید پیدا کنیم
چقدر من نجوا زهنم آمد و میدانم چقدر بی ایمان هستم چقدر رفتارم با گفته هایم یکی نیست امروز به خودم گفتم پاکیزه تو به معنایی واقعی ایمان نداری نگرانی ات از همین خاطر هست
و این را نشانه خوب گرفتم که آنقدر روی ایمانم کار کنم و با ایمان شوم
درکل من حرف های قشنگ زیاد یاد دارم که به دیگران بگویم امروز این را فهمیدم که من زیاد چیز ها را دقت میکنم که به دیگران موقع ترس هایشان بگویم خدا هست ایرقم او رقم
امروز به خودم دیدم گفتم من کجا هستم
و دانستم با خودم چی میکنم روی کدام موضوع کار کنم و درک کردم بخدا همه چیز ایمان هست
گفتن ایمان به زبان ساده و به عمل مشکل هست
دوستا یک سخن از دل ما همیشه پشت هدف ها خود ما میدویم پشت ثروت آرزو هایما وغیره …
چقدر سلامتی مهم هست چقدر ثروت کلان هست امروز گرده هایم زیاد درد میکنند چقدر پی بردم که همیشه باید شکرگذار باشم اوضاع میتواند بدتر هم باشد اگر دیگر روز ها بعضا بخاطر آرزو هایم و خواسته هایم فکر میکدم یا نگران میشدم ولی بهترین روز ها بود امروز بخاطر این درد گرده هیچی نتوانستم و چقدر درک کردم که بخاطر سلامتیم باید هر روز خداوند سپاسگذار باشم خدایا شکرت
روز شصت وپنجم تحول زنده گی من
سلام خدمت استاد عزیزم
من اتفاقی رو چند سال پیش تجربه کردم اما برام بازگو کردنش برای دیگران همیشه سخت بوده ، شاید دلیلش ترس از استهزای دیگران بوده ، امروز که این فایل رو شنیدم تصمیم گرفتم این تجربم رو اینجا کامنت کنم ، امیدوارم بتونم مختصر و گویا اون رو بنویسم
بهار سال 98 من شروع کردم به گوش کردن فایلهای استاد بصورت جدی ، بخصوص دوره قانون آفرینش و تصمیم گرفتم با تعهد گوش کنم و بهش عمل کنم ، این رو بگم که من تا قبل از اون نسبت به قرآن و دین یک نوع گاردی داشتم و اصلا هیچ انسی با این مسائل نداشتم ، یادمه شما در دوره قانون آفرینش هر جلسه یک یا چند آیه از قرآن برای تایید میاوردید و همینطور روی شکر گذاری در فایلهاتون خیلی تاکید داشتید(مخصوصا یکی از فایل های روی یوتیوب که درباره شکرگذاری بود) ، من تصمیم گرفتم این گاردم رو کنار بگذارم و انجامش بدم…یادمه هر روز کلی شکر گذاری میکردم و کاملا حس میکردم انگار رابطم از درون با خدا خیلی بهتر شده و اون روز ها حس خوبی داشتم که قبلش تو کل عمرم این حس رو نداشتم ، نوعی آرامش و اطمینان قلبی به اینکه خالق این هستی همیشه همراهمه پس دلیلی برای هیچ نوع حس بد وجود نداره ، این حس خوب رو داشتم اما هنوز اصلا لای قرآن رو باز نکرده بودم و آشناییم با قرآن محدود به همون آیه هایی بود که از شما در فایل ها شنیده بودم و یه آشنایی جزئی که هممون تو بچگی تو مدرسه داریم و سوره هایی که سر صف برامون میخوندن
حدود 2 3 ماه گذشت و من این حس رو سعی میکردم توی خودم بهتر و محکم تر کنم…
یک روز ظهر خوابم برد ، توی خواب یک بچه رو دیدم حدود 2، 3 ساله و فضای پشت سرش سراسر نورانی بود ، از اونجایی که من عاشق بچه های کوچیکم اومدم باهاش حرف بزنم و بازی کنم تا اومدم حرف بزنم ،یهو بهم گفت قرآن میخونی؟؟ من تعجب کردم اومدم با خنده بگم بچه جون تو با این سنت مگه قرآن و این حرفا میدونی چیه؟…بازم تا اومدم حرف بزنم بچه بلند شد و حرکت کرد همین که شروع به حرکت کرد فضای نورانی پشتش باز شد طوری که میشد دید یک فضای خیلی زیبا و با شکوه اگه بخوام توصیف کنم شبیه به موزه های خیلی زیبای دنیا یا کلیساهای زیبا که همه چیز پر زرق و برق هست…و روی دیوار هاش پر از تابلو های با قاب های زیبای کنده کاری شده بود،شبیه قاب های نقاشی های نفیس توی موزه ها… این بچه حرکت کرد و جلوی یکی از این قاب ها ایستاد و محو تماشاش شد ، جوری که انگار داره خیلی لذت میبره از دیدنش…نحوه ایستادنش جوری بود که من نیمرخش رو میدیدم و داخل تابلو رو نمیتونستم ببینم…برام سوال شد ،ازش پرسیدم این چیه که بهش نگاه میکنی؟ برگشت سمت من و گفت : سوره نحل آیه 2
این رو که گفت من توی خواب یه حس عجیبی بهم دست داد یک شادی بی حد و حصر که نمیتونم شدتش رو توصیف کنم…انگار که فهمیدم این یه بچه معمولی نیست و انگار یه خبراییه…از شدت این شادی گریه م گرفت و انگار که توانم رو از دست دادم و افتادم و همین لحظه بیدار شدم…
وقتی بیدار شدم خیلی جدی نگرفتم ولی با همون حالت گیجی بعد از خواب گفتم بذار ببینم سوره ای به نام نحل در قرآن داریم؟ گوشیم رو دراوردم و سرچ کردم سوره نحل ، دیدم بله هست ، من تا قبل از اون فقط اسم چند تا از سوره های معروف قرآن مثل توحید ، کوثر ، بقره رو بلد بودم و از وجود سوره ای به این نام خبر نداشتم
گفتم ببینم آیه 2 چی میگه ، آیه 2 سوره نحل رو چک کردم و دیدم اتفاقیه که در خواب دیدم ، اینجا دیگه شوک شدم نمیتونم حسم رو توصیف کنم ، همین لحظه که دارم تایپ میکنم هم همون حس رو دارم
“ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده ان انذروا انه لااله الا انا فاتقون”
“فرشتگان را با روح به امر خود بر هریک از بندگان که خواهد میفرستد ، که به مردم بگویید خدایی جز من نیست ، پس تقوا پیشه کنید”
این خواب رو تابحال برای تعداد کمی از دوستانم که حس میکردم استهزا نمیکنن و اعتقادی دارن تعریف کردم و خدا رو شاهد میگیرم کلمه ای رو خلاف آنچه که دیدم و تجربه کردم اینجا ننوشتم
امیدوارم دوستان هم فرکانسی هم این نوشته رو بخوانند و وظیفه ای که حس میکنم خدام بهم داده رو کمی انجام داده باشم
یاحق
به نام خدای مهربان
روز بیست و سوم روزشمار تحول زندگی من
سلام به دوستان گرامی
استاد در این فایل در مورد اتفاقاتی که بندرعباس براش رخ داد و پولش رو نمیدادن صحبت میکنه و میگه تصمیم گرفتم استعفا بدم و دقیقا روز بعد از استعفا انفجار رخ میده در محل کارشون همه میمیرن و فقط من میمونم که نرفته بودم و پولم رو بهم نداده بودن و بعد شرکت نه تنها پولم رو میده بلکه حقوق بسیار بالا بهم پیشنهاد میکنه با مزایای عالی و میگه بیا کار کن، و استاد میگه این اتفاق خیلی بهم شک وارد کرد و سوال برام ایجاد شده بود و به خدا میگفتم برای چی من رو در دنیا نگه داشتی؟ چی شد که من زنده موندم؟ و چیزی که دریافت کردم این بوده که قرار هست توحید و یکتاپرستی رو در جهان ترویج بدی و رسالت من ترویج توحید و یکتاپرستی هست. این یعنی خداوند هر لحظه با ما صحبت میکنه. خداوند از درونمون با ما صحبت میکنه و راهکارها و آگاهیها رو به ما میده. این دوست عزیزمون هم که کامنت گذاشته بود هم گفت انگار یک چیزی از درونم بهم میگفت اینها رو بنویس و این همون ندای خداوند هست و ما باید به این ندای درونی احترام بگذاریم و حرفهاش رو اجرا کنیم همانطور که استاد به این ندا گوش داد و استعفا داد و بعد اوضاع اینطوری عوض شد. همانطور که این ندا به موسی گفت برو سمت دریا و بعد دریا شکافته شد و نجات پیدا کردند. همانطور که این ندا به محمد پیامبر گفت شبانه حرکت کن به سمت مدینه و بعد منجر به ایجاد حکومت اسلامی و اون همه اتفاق خیر شد. همانطور که نوح به این ندا گوش داد و اهمیت قائل شد و کشتی رو ساخت و از اون طوفان و سیل نجات پیدا کردند و مثالهای فراوان دیگه. ما باید روی نیروی درونیمون و ندای درونیمون حساب کنیم. خود من همین چند روز پیش شب بود و داشتم مطالعات انجام میدادم و یک دفعه یک ندای بهم گفت که روزه بگیر. و من یکجورایی گفتم که چی؟ روزه بگیرم؟ و خلاصه یکم تردید داشتم ولی گفتم چشم من روزه میگیرم و من این کار رو انجام دادم و الان نزدیک به یکی دو هفته هست که روزه هستم و باور نکردی هست از نظر انرژی، انرژیم چندین و چند برابر شده و این استقامتی که برای غذا نخوردن و ننوشیدن در یک مدت زمان خاص داشتم ارادم رو تقویت کرده و ذهنم باز تر شده، اعتماد به نفسم بیشتر شده که تونستم این کار رو انجام بدم و از لذتها بگذرم و اصلا خیلی بهم کمک کرده و حتی باعث شده ارادم در ورزش کردن هم بهبود پیدا کنه، و الان دارم به این فکر میکنم که وقتی به ندای خداوند درونت گوش میدی چقدر پیشرفت میکنی و چقدر اتفاقات عالی برات میافته.
به قول استاد باید باور داشته باشیم خداوند کمکمون میکنه. باید باور داشته باشیم که درخواستهای ما توسط خداوند اجابت میشه. باید باور داشته باشیم که خداوند به ما نزدیک هست. خداوند به ما نزدیک هست چون خداوند ما رو در شکم مادرهامون که بودیم صورت و شکل داده، چه نیرویی میتونه نزدیک تر از کسی باشه که شکل و فرم ما و خلق ما رو انجام داده باشه؟ خداوند به ما نزدیکه چون خداوند همون کسی هست که ما رو به سمت راه حلهای حل مسائلمون هدایت کرده، مسائلی که شاید فقط خودمون ازش خبر داشتیم و چون خداوند از رگ کردن به ما نزدیک تره و درخواستها رو اجابت میکنه این راه حل ها رو بهمون گفته که مسائلمون رو حل کنیم، خداوند به ما نزدیک هست چون بارها شده ممکن بوده بر اثر یک اشتباهی یا بر اثر یک خطایی یا بر اثر یک اتفاقی یک بلایی سر ما بیاد ولی میبینیم یک دفعه یک اتفاق معجزه واری رخ میده و اون بلا از ما دفع میشه.. این نشون میده که خداوند به ما نزدیکه و از ما محافظت میکنه. درواقع خداوند به ظاهر و باطن ما آگاهانه و همه چیز رو در مورد ما میدونه و به ما نزدیک هست و الهام بهمون میکنه و بهمون میگه که چطور زندگی کنیم تا بهترین نتایج رو بگیریم.
عاشقتونم. در پناه خدای هادی شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید.
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم و تمامی دوستان گلم.نمیدانم میخوام چه بنویسم فقط میدانم یهو یه حسی بهم گفت بنویس.از روزم میگم ،امروز دیرتر از خواب بیدار شدم نتونستم سکوت برم . با عجله به کم کامنت خواندم و صبحانه خوردم و رفتم سر کار تو مسیر هم یه چند دقیقه ای فایل استاد رو گوش دادم.قند و چایی با خودم بردم سر کار و به خودم ارزش دادم . قبلاً همش از دیگران درخواست میکردم که بیارن خودم هم میبردم ولی کم.یه طورایی بابت پارک درب خونه جدیدم با خودم جنگ داشتم،که الان میرم و از کوچهای دیگه میان توی سایه خونه ما پارک میکنن و من ماشینم تو گرماست با اینکه دو ماه نیست کولر ماشین رو درست کردم بازم گازش رفت و خراب شده ، و دیدم که مغازه دار روبرو که اصلاً مال خیابان ما نیست ماشین رو جای من پارک کرده ، خیلی وارد جنگ شدم با خودم که یه حرکتی بزنم،برم بهش بگم،زنگ به کلانتری بزنم،زنگ به پسر عمومهایم بزنم برا درگیری ،خیلی خودم رو ضعیف و خار میدیم .نمیدونم فقط از خدا خودش خواستم که کمکم کنه و هدایتم کنه . اصلا متمرکز نبودم روی فایلهای استاد همش نگران و ناراحت بودم از اینکه بهم بگن چقدر ترسو و بزدله که حق خودشم نمیتونه بگیره جای پارک ماشین هم دیگران میگیرن ولی به واسطه همون درخواست و راهنمایی خیلی ساده خانمم زنگ زد رفتم دنبالشون دیدم جای پارکم خالیه ماشین رو گذاشتم و اومدم خونه با همسر و دخترم نشستیم و نیروهایی که طبق گفته استاد بهترین و گرونترین رو برای خودمون خریدم رو خوردیم با کیف و سیر دلم بابت لحظه لحظه خوردنشون خدای خودم رو هی شکر میکردم. خدایا ممنون.خدایا سپاسگزارم.خدایا تو بی نظیری تو فوقالعاده هستی .خدایا عاشقتم.دوست دارم .خدایا من رو لحظه ای به حال خودم رها نکن .ممنونم.منونم.ممنونم
به نام خدای واحد
سلام به دو استاد و هم خانواده ای های نازنینم،
من این فایل رو قبلاً دیده بودم ولی امروز به توصیه ی خواهرم که گفت نشانه ی امروزش بوده دوباره اومدم ببینم.
استاد جان این حادثه ی نجات شما از اون انفجار رو هر بار میشنوم مو به تنم سیخ میشه و امروز همه ی ما میدونیم که چرا خدا شما رو نگه داشت اون روز!
“توحید”
کلمه ای که تا چند سال پیش تنها چیزی که راجع بهش میدونستم این بود که “اصول دین 5 تاس: توحید، نبوت، معاد، عدل، امامت!”
حتی میتونم بگم نه تا چند سالِ پیش، بلکه شاید تا یک سالِ پیش هم هنوز درکِ خوبی از توحید نداشتم، و البته که هنوز هم خیلی راه دارم، ولی دارم سعی میکنم به طورِ عملی و توی لحظه به لحظه ی زندگیم به “توحید” عمل کنم…از خدا سوال کنم، از خدا کمک بخوام، از خدا هدایت بخوام، از خدا نیرو بخوام، کارامو با خدا تقسیم کنم، با خودم و خدا بودن شاد باشم و حال کنم و خوشحال باشم…
همونجوری که خودش میگه:
و اذاسَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ اِذا دَعان فَلیستَجیبُوالی وَ لیؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یرشُدُون
[ای پیامبر!] هر گاه بندگان من از تو در مورد من سؤال کردند [بگو] من بسیار نزدیکم، هر گاه کسی مرا بخواند، اجابت میکنم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند». (سوره بقره، آیه 186)
بی شک این یکی از زیباترین (اگر زیباترین نه) آیه ها در مورد توحید و فقط از خدا خواستن هست!
چقــــــدر زیبا بود اون متنی که دوستمون نوشته بود و خدا رو شکر می کنم که امروز هم منو به یه فایل توحیدی دیگه هدایت کرد.
خدایا شکرت به خاطر اینکه من عضوی از این خانواده ی صمیمی هستم…
خدایا شکرت به خاطر وجودِ استاد عباسمنش که وارد این مسیر اشاعه ی توحید شد و با عشق این کارو انجام داد و من اونقدر خوشبخت بودم که از دریافت کنندگانش باشم…
خدایا ما رو کمک کن که در عمل و با تک تک سلول هامون به توحید عمل کنیم و از هدایت شدگان باشیم…
آمین
عاشق شما دو استاد عزیز و همه ی دوستان خوبم در این خانواده ی صمیمی هستم!
در پناه خدا باشید!
به نام خدای بزرگ ومهربان
سلام به استاد بی نظیر ومهربانم وخانم شایسته عزیزم
من در زندگی به تضاد بزرگی برخوردم که نمی توانستم درباره آن با افراد نزدیکم صحبت کنم وفقط در خلوت با خدای خودم حرف می زدم واز او کمک می خواستم واو را همه کاره زندگیم می دانستم وچه زیبا خدای بزرگ ومهربان به من کمک کرد بدون اینکه کسی چیزی بفهمد. وچه درس بزرگی برای من داشت که با شنیدن فایلهای استاد ارتباط من با خدای مهربانم قوی تر شود وخداوند را صاحب اختیار خودم قرار دهم وفقط به اومتکی باشم واین تضاد برای من نعمتی بود تا به درک بهتری برسم که تنها قدرت جهان فقط خداونده وتنها کسی که میتونه به من کمک کنه وحامی ویاری رسان من باشه خداست
ممنون وسپاسگزارم از خدای بزرگ ومهربانم که مرا با استاد عباسمنش عزیزآشنا کرد ودر این مسیر قرار داد
بنام خالق عشق .
بنام تویی که جان میشوی برای من .
بنام تویی که عشق میشوی برای من
بنام تویی خدایی میکنی برای من .
خوب من تویی که هررر لحظه هدایتم میکنی تویی که بیشتر از هرکسی خواهان خوشبختی من ،حتی بیشتر از خودم .
سلام استاد عزیزم ،من خدارو با شما شناختم ،من با صدای شمااا فهمیدم خدا چیه ،چه شکلی با صحبت های شمااا بود که فهمیدم خدام انرژی،یک انرژی که منم که بهش شکل میدم ،استاد هر روز که میگذره میفهمم که هروقت خالی میشم از بقیه پر میشم از خدا،اینکه هیچ محدودیتی نیست ،میتونم به هرچی بخوام برسم ،میتونم به هرکجااا که بخوام برم ،کافیه فقط و فقططططط روی خودش حساب کنم،از وقتی که شروع کردم روی خودم کار کردم دیدم خدااا همه جا هست همه شکلی میشه برام،خدااای من جان جانان من همیشهههه جواب اعتمادمو میده،همیشه برای هرکاری میگم خدایاا من اولین قدمو برمیدارم تا بدونی که بهت اعتماد دارم،تو باقی راهو نشونم بده،هررررروقت روش حساب کردم همیشه بهترشو بهم میده ،از یه مادر مهربون تره برام ،فهمیدم خدام تو درونمه ،کافیههه که به صلح برسم باهاش کافیه ذهنمو روحمو باهم هماهنگ کنم اونوقت کوه برام جابع جا میکنه_هرچقدر میگذره میبینم خدام میگه ببین مهساااا تو فقط ماموریتت اینکه شاد باشی بخندی لذت ببری،من فقط ازت میخوام لبخندتو همیشه ببینم ،باقی کارا دست خودمه،من پشت صحنه همیشع در حال چیدن جورچین زندگیتم .
عاشقتم استاد هروقت راجب توحید حرف میزنین انقدر که حرفاتون از دلتون میاد،همیشه میبینم از عشق بخدا تن صداتون عوض میشه ،خدایی تر میشه.
عاشقتونم .
در پناه خدا باشید.