توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 97 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی
خدایا سپاسگزارم ازت به خاطر شصت و پنجمین فایل روز شمار تحول زندگی مون. این فایل عالیه! خدایا شکرت. خدایا ازت ممنونم. سپاسگزارم ازتون استاد عزیز که این فایل رو اختصاص دادید به اصلی ترین موضوع هستی. و همچنین سپاسگزارم از دوست عزیزمون که با کامنت زیبا و تأثیرگذارش باعث شد که استاد این فایل رو آماده کنند و کلی آدم ازش استفاده کنند و بتونند باورهای بهتری رو در مورد خداوند و قوانینش بسازند.
أَلَیْسَ اللهُ بِکافٍ عَبْدَهْ(آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست)؟ و جواب قطعا بله است. قطعا الله برای ما کافیست. خدایی که ما رو خلق کرده و قدرت رو در اختیار خودمون گذاشته که اون طوری که میخوایم زندگی مون خودمون رو بسازیم. و قوانین رو به نحوی تنظیم کرده که هیچ عامل خارجی نمیتونه کوچکترین تأثیری بر زندگی ما بزاره، مگر اینکه ما بهش قدرت بدیم و باورش کنیم که میتونه تأثیر بزاره. این یعنی نهایت عدل و عدالت.
خدایی که قدرت مطلق جهان هستیه و انرژی منبعی که همه چیز در هستی انرژی و نیروش رو از اون میگیره و به جز اون هیچ نیرویی در جهان وجود نداره، اختیار خلق کردن رو فقط به انسان به عنوان اشرف مخلوقاتش داده. و این واقعا ظلمه که این قدرت عظیم رو بدیم دست یه عده ای خاص و فکر کنیم که یه افراد خاصی این قدرت رو دارند و ما باید از اونا بخوایم که برای ما یه کاری بکنند و اونا از خدا درخواست کنند. به همین علته که شرک بزرگترین گناهه، و تنها گناهی هستش که خداوند هرگز ازش نمیگزره، چون ریشه تمام بی ایمانی ها و توکل نکردن ها و ترسیدن ها و شفاعت طلبیدن از دیگران و حساب کردن روی دیگران این موضوعه. چون زمانی که خدا از روح خودش درون انسان دمیده، یعنی ما درون مون خدایی داریم که قدرت هر کاری رو داره، فارغ از اینکه دیگران چه طور میخوان و چه جوری باور دارند. خدا رو شکر که تو این مسیر زیبا هستیم.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی
من به علت نشانه های زیادی که دقیقا از اول سال 1400 تا الان که دارم این کامنت را می نویسم دیدم به اینجا هدایت شدم من امسال خیلی نشانه دیدم هم واسه قرآن خواندن و هم واسه توحید و یکتاپرستی و با وجود اینکه تصمیم ام جدی بود که دیگه امسال می روم سراغ دوره های استاد و باجدیت بیشتری روی دوره ها کار می کنم بعد نشانه هایی که دیدم این بود که یک بار دیگه بروم سراغ فایل های رایگان و ایندفعه خیلی بهتر و تمرکزی تر گوششون کنم و البته نشانه ها من را به سمت فایل های توحیدی هدایت کرد و الان خیلی خوشحالم که اینجام و با فایل های توحیدی شروع کردم و تصمیم گرفتم که هر فایلی را که گوش می دهم یک کامنت هم براش بگذارم با وجود اینکه الان یک هفته است که دارم این فایل را گوش می کنم ولی احساس می کنم هنوز هیچی نفهمیدم درسته استاد من هم خدای واقعی را از زمانی که با شما آشنا شدم شناختم و چیزی که خیلی برام جالبه این است که هیچ وقت نسبت به حرف هاتون مقاومت نداشتم و انگار همه اینها حرف های دل من بود و یا از قبل اینها را به قول خودتون می دانستیم و شما بهمون یاداوری کردید چند وقت پیش تو یکی از فایل های مصاحبه که شما در مورد توحید صحبت می کردید گفتید تو زندگینامه همه افراد بزرگ و موفق تاریخ وقتی نگاه می کنیم ردپای توحید است و من خیلی از اون روز ذهنم درگیر این موضوع شد بعد که می رفتم سراغ دیدن مستند زندگینامه افراد موفق بلا استثناء ردپای خدا را تو زندگی اشون می دیدم و اینکه چقدر همشون آدم های باخدایی بودند و هستند و حتی همین بچه های سایت عباس منش من خیلی زیاد تو کامنت های بچه هایی که نتایج خیلی خوب و بزرگی در طول این سالها گرفتند دیدم و زیاد می بینم که می نویسند از وقتی که خدای واقعی را شناختیم و با تمام وجودمون باورش کردیم و به الهامات و نشانه های الهی عمل کردیم زندگی امون از این روبه آن رو شد واقعا همه چیز با خداوند امکان پذیره البته احساس ما نشان دهنده میزان باور و ایمان واقعی ما نسبت به خداوند است اگر احساس امون خوبه یعنی بهش ایمان داریم ولی اگر احساس امون بد است یعنی باورش نداریم تو حرف می گویم باورش داریم ولی تو عمل نه
سلام به همه دوستان و استاد عباسمنش عزیز
یکتاپرستی یعنی عشق الهی
یکتاپرستی یعنی زنده ابدی
یکتاپرستی یعنی وفور نعمت
واقعا اگر تمام عمرمون رو با خودِ خدا باشیم و فقط به خودش کارامون رو بسپاریم چقدر خوب میشه
اگر بتونم تمرین کنم که من کسی رو توی درون و بیرونم دارم که هر لحظه توجه اش به من هست و کمکم میکنه چقدر زندگی کردن برام راحتتر میشه چقدر نعمت های فراوانی وارد زندگیم میشه
چون واقعا انگار خداست که توسط من داره زندگی میکنه پس خودش هم برکت توی زندگی میاره
خدایا از ممنون بابت این هدیه ی گران قدری که به بخشیدی هدیه ای بسیار با ارزش به نام زندگی چیزی که تا قبل از این یادم رفته بود اینکه من چه چیز با ارزشی از خدای خودم دریافت کردم
خدایا تو تنها قدرت یکتای عالمی من یادم نمیره زمانیکه بچه بودم تو بودی که با من بازی میکردی وقتی خواستم راه برم تو قدرت پاهایم شدی
خدای عزیزم وقتی خواستم به علم و دانش بپردازم تو در قامت معلمی شدی که به من دانش یاد بده
خدای مهربونم تو بودی که من بتونم سلامتیمو بدست بیارم
خدایا تو هستی که به من نفس میدی ، به جون میدی جان جانان
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
در پناه الله یکتا ❤
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی جان مظهر صلح درون
خدایا سپاسگزارم ک متعهدانه رد پای روز بیست و سوم سفرنامم رو می نویسم..
اولین نکته ای ک به ذهنم رسید اینه ک هر کدوم از ما باید از خودمون این سوال رو بکنیم ک چرا ما به این دنیا اومدیم…چرا تا الان عمرمون ادامه داشته مگه قراره چه رسالتی رو انجام بدیم…
و مطمئن باشیم ک تک تکمون برای اهداف بزرگی و برای رسالتی پا به این دنیا گذاشتیم …
دقیقا اون هفته این موقع فایلی ک در روزشمارم اومده بود در مورد شرک خفی و توحید واقعی بود و من توی اون رد پام نوشتم ک تمام ناراحتی ها و مشکلاتمون از شرک های خفی هست ک می ورزیم و به خودم قول دادم سعی کنم توحید واقعی رو در زندگیم پیاده کنم…
منم واقعا مثل همین دوستمون ک کامنت گذاشته بود برای کسب ثروت و برای فراموش کردن چیزی ک آزارم میداد وارد این سایت شدم و فکر نمیکردم ادامه دار باشه…اما واقعا جلد شدم…جلد وجود خدایی ک مدتها بود گم کرده بودم..عاشق قوانین خدا شدم…از شرک هایی ک می ورزیدم اما متوجه نبودم آگاه شدم…
الان فهمیدم وقتی ذهنم با روحم هماهنگ بشه به هر چی می خوام میرسم..و روحم چیزی جز وجود خداوند نیست چون روح من جزیی از خداوند است
وقتی عشق الهی در روابطم و زندگیم جاری بشه دیگه هر چیزی حل میشه..
اکنون از خداوند یک تعریف متفاوت دارم..یک سیستم…
قوانین ثابت…
طبیعت…ثروت…سلامتی..روابط…عشق
این تمام معنی خداوند هستش…الان در تک تک موجودات خدا را می بینم..و خداراشاکرم
خداوند چیزی جز زیبایی دیدن نیست…وقتی توحید واقعی داشته باشیم در هر چیزی فقط حس زیبایی می بینیم
خدایا سپاسگزارم..خدایا در مسیر درست و یکتا پرستی و توحید ابراهیم گونه هدایتمون بکن
به نام تنها معبود جهانیان
بیست و سومین روز سفر نامه
جهان بینی توحیدی یعنی جهان را از دریچه چشمان خدا دیدن و تسلیم محض در مقابل خدا بودن و از جلوی مسیر خدا کنار رفتن و اجازه دادن به خدا برای انجام کارها ،وقتی تو به خدا اعتماد کنی و اجازه بدی کاراتو انجام بده خودش می برتت همون جایی که باید باشی ، کافیه بهش اعتماد کنی و سر تعظیم به پیشگاهش فرود آریم .
خدا جونم یاریم کن توحیدی تر عمل کنم و در مسیر توحید باقی بمانم
پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه میپرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود میگفتند: این کار خداست
پرس وجو از کار او کاری خطاست
هرچه میپرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت میکند
تا شدی نزدیک، دورت میکند
کج گشودی دست، سنگت میکند
کج نهادی پای، لنگت میکند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب میدیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم
در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو میشد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه میکردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
…
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
گفت، اینجا خانهی خوب خداست!
گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی میدهد
قهر هم با دوست معنی میدهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…
…
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
میتوانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا
میتوان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
میتوان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
میتوان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
میتوان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
میتوان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
میتوان درباره ی هر چیز گفت
میتوان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا!
قیصر امین پور
سلام به همه عزیزان دلم و همسفران راه نورانی و خدایی
روز ۲۳ سفرنامه
قصیرامین پور عزیزم خیلیییی زیبا خدا رو توصیف کرده و وقتی این فایل روگوش کردم این شعر از قیصر امین پور تو ذهنم مرور شد، واقعا بزرگترین دستاورد این مسیر این کار کردن روزانه بر روی خودم نزدیک شدن بخدا و خدایی شدنه ک ارامش عظیمی رو با خودش همراه داره من از وقتی وارد این مسیر شدم دنبال خودش بودم من همیشه ادم وابسته ای بودم به دیگران الان هم هستم اما خیلییییی خیلیییی درصدش پایین اومده و وابستگیم به خداا بیشتر شده هرروز دوست دارم بیشتر بشناسمش بیشتر بهش نزدیک بشم دوست دارم وقتی حرف میزنه باهام بشنوم سعی میکنم با انجام تمرینات و مراقبه کردن از خودم و افکارم بیشتر بهش نزدیک بشم چون ارامشی ک تو زندگیم دارم هیچوقت هیچوققققت تو زندگیم تجربه نکرده بودم و میدونم قراره خیلییی ارامش بیشتر معجزات بیشتری رو تجربه کنم هرچی بیشتر رو خودم کار کنم بیشتر بهش نزدیک میشم منم هرروز میپرسم وااااقعا رسالتم چیه؟ علت و هدف وجودی من در این دنیا چیه؟! من نمیدونم خدااا جون خودت نشانه هات رو بفرست خودت بهم بگو من فقط میخوام تسلیم تو باشم تسلیم انچه ک برای من بهترینه چون من لیاااااقت بهترین اتفاقات رو دارم چون من جزیی از خودت هستم و لاااایق بالاترین مراتب رو دارم و فقط هم تسلیم تو میشم🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻🙌🏻💚💚💚💚💚💚💚 عاااااااشققققققققققتمممممم خداااا جونم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
خدارو هزاااار بااار شاکرم ک استاد عزیزم رو از هر اتفاقناخوشایندی دور کرده و باعث شده ووسیله ای شده برای هدایت ما💚💚💚 خدا رو هزاااار بار شاااکرم ک مریم جون عزیزم رو با استاد هم مسیر کرده ک باعث و وسیله ای شده برای بهتر درک کردن ما برای هدایت ما💚💚💚
استاد عزیزم مریم جون مهربونم وااااقعااا سپاسگزارم هرروز و هر لحظه حال من احساس من در حال بهبودیه هرروز احساس شادی دارم هرروز احساس سپاسگزاری دارم واقعااا ممنونم برای اگاهی های نابی ک در اختیار ما گذاشتین💚💚😘😘😘
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به روی ماهت استاد عزیز و خانم شایسته
و دوستان هم فرکانسی خودم
سفر نامه روز ۲۳
موضوع توحید عملی
همیشه برای از کودکی سوال بود چرا افراد من میشناسم از نظر نماز قرآن روزه همیشه به موقع بودن اما حال و احساس خیلی منفی با خودشون حمل میکنند
اما مقابل این افراد میدیدم هیچ کدوم از این کار های مذهبی انجام نمیدادن اما همیشه در سفر و شادی سلامتی کامل بودن
این همیشه برام سوال بود چرا خداوند افراد مذهبی کمک نمیکنه به سلامتی خیلی چیز دیگ برسن اما مقابل این افراد هیچ مشکل نداشتن همیشه لذت تجربه میکردن
این سوال تو مدرسه برایم اینجوری جواب داده شد که امامان تو این دنیا جزر کشیدن تا اون دنیا به بهشت وارد بشن اما میدونستم من چشم بسته دارم قبول میکنم قلبم با این جواب آروم نگرفت
خیلی خانواده خودم بهم بابت نماز نخوندن بهم احساس گناه دادن که قرآن گفته اینجور بار ها پدر با جملات آزار دهنده جلو دیگران بهم احساس گناه میداد تا من بلکه نماز عبادت انجام بدم چند بار رفتم سراغش واقعیت اما هیچ ارتباط نگرفتم تازه احساس میکردم گناه میکنم به خاطر تلفظ آیه ها خلاصه خیلی از خدای خودم پرسیدیم تا سن ۲۷سالگی خداوند من راهدایت کرد به سمت این سایت و یکی از دستانش تا دلیل و جواب سوال چندین ساله خودم پیدا کنم من آنقدر جلسه اول صدای استاد شنیدم از فایل به دست رسیده بود یه ارامش تو قلب حاکم شد خیلی تجربه قشنگ برام بود اما حدود یکسال زمان تکامل طول کشید تا مفهوم توحید به اندازه ظرفم بفهم
الان مطمئن خیلی راه دارم تا خدا درون خودم بشناسم اما از خودم تا این اندازه راضی هستم هر روز انرژی اشتیاقم بیشتر میشه برای درک قوانین
الان پله اولم اون احساس خوب و ارامش استاد تو فایل میگن دارم
خدایا شکرت بازم به مسیر درست هدایت کردی
ادامه دارد…
بنام یکتای واحد
سلام به استاد عزیزم وهمه ی هم مسیرانم
خدایا ممنونم که قدرتشو بهم دادی دست به قلم بشم و تونستم ردپای روز بیستو سوممو بجابزارم
نمیدونن قبلنا بخاطر عدم عزت نفس بود یا کمالگراییم…ولی هرکاری میکردم نمیتونستم دست به قلم بشم…
خدایا ازت ممنونم بخاطر حال خوبی که قدرتشو دادی بتونم خوداگاه هرلحظه که بخوام ایجادش کنم…واز استاد عزیزم که دستی شدازدستان خداوند تا بتونیم به کمکش اگاهیهایی روکه فراموش کردیم به یادبیاریم…واقعا که انسان (نسیانه)فراموشکاره
خدواندا بهم کمک کن بتونم نتایج توکل بهت رو ببینم
ارزوی حال خوب برای همتون….
زندگی تماما یک سفر اعجاب انگیز است که از بتو تولد با هدایت شروع می شود و ادامه پیدا میکند.
از یک جایی به بعد اینقدر ایمان داشتن و هدایت شدن و قدم های جدید لذت بخش می شوند
و زندگی به شیوه های قدیمی برایم زجر اور شد که حتی تصمیم گرفتم برای تغییرات بسیار گسترده تر مهاجرت کنم.
زیرا چندین بار طعمش چشیدم و مشتاقانه قدم های بعدی را بر میدارم تا هدایت شوم.
درک جدیدی از توحید پیدا کردم در عمل و این درک و عمل باعث تحول زندگی ام شد.
زیرا تمام اتفاقات زندگی ام بدون استثنا تنها توسط باور هایم خلق میشوند.
هر چقدر بیشتر شبیه این نیرو بشوم به خواست ههای بیشتری راحتتر میرسم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
ردپای روز شصت و پنجم سفرنامه
برای موفقیت باید👇
شروع به کار کنم از هر کجا که میتونم و امکاناتش رو دارم و امید به پیشرفت در کارم داشته باشم
تحمل نکردن سختیها که برام سخت و شرایطی که اذیتم میکنه
دیدن و درک کردن نشانه ها و اعتماد به خدای مهربون و عمل به الهامات
خدای مهربونم شکرت به خاطر وجود این ادم نازنین، استاد خوبم ، به خاطر هدایت و اگاه کردنم در تغییر روش زندگیم و بهبود زندگیم ودر ارامش زندگی کردنم و لذت بردن از زندگیم
با اعتماد به خدا و تحمل نکردن شرایط سخت همه چی برام درست میشه و هدایت میشم
دنبال رسالتم باشم و بدونم رسالت من چیه؟؟
شناخت خودم و خدای خودم
«تفاوت انسانها در تفاوت قدرت دادنمون به خدا در زندگیمونه»،جمله زیبایی هست
خدای مهربونم شکرت به خاطر هدایتم در این مسیر الهی
خدای مهربونم شکرت به خاطر این حس خوبم
خدای مهربونم شکرت به خاطر آرامشم
خدای مهربونم شکرت به خاطر فرزندان سالمم
خدای مهربونم شکرت به خاطر سلامتی ام
خدای مهربانم شکرت به خاطر همسر مهربانم
خدای مهربونم شکرت به خاطر مادرم
خدای مهربونم شکرت به خاطرخواهر مهربانم
خدای مهربونم شکرت به خاطر تمام نعمتهایی که به من دادی
خدای مهربونم هزاران هزاران بار شکرت به خاطر این زندگی بهشتی و عالی که دارم به خاطر این حس خدایی و بهشتی که دارم
خدای من شکرت شکرت شکرت
خدای من به خاطر حال خوبم شکرت خدای مهربونم شکر فقط شکر فقط شکر
استاد خوبم ممنونم به خاطر نشان دادن راه درست زندگی کردنم و لذتبخش زندگی کردنم
در پناه خدای مهربونم همواره در لذت بردن از زندگی باشید