توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد صدرا شهبازیان» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد صدرا شهبازیان گفته:
    مدت عضویت: 3085 روز

    به نام خدایی که برای بنده اش کافیست

    بهمن ماه سال قبل من کسب و کارم را از دستداده بودم

    دختری توی زندگی ام بود که تمام رابطه ما عشقی یک طرفه از جانب من بود

    احساس بد من و افسردگی و استرس هایی که باعث بیداری شبانه من بود آن نتایج را رقم زده بود

    زخم معده از شدت استرس ناامیدی‌ و ترس در زندگی من موج میزد

    و بده کار هم بودم

    همه این ها درحالی بود که من از سال ها قبل با استاد عباس منش اشنا بودم اما علمکرد من محدود به شنیدن بود

    و هرگز برای رفع ترمز هایی که مثل بتن هستند تلاش نکرده بودم

    نهم خرداد من به خودم امدم و با تعهد شروع کردم به تلاش برای بهتر کردن حالم با تغیر زاویه دیدم

    و این روند هر شب من شده بود

    خلاصه و تیتوار مینویسم

    مرداد ماه به لطف خدا مشکلات کسب و کار خودم حل شد

    شهریور ماه هدایت شدم به کار درجایی که بینهایت نکته به من اموخته است و کار برای صاحب کاری که مثل یک برادر است

    مهر یا ابان ماه با ایده ای که خدا به من الهام کرد بدهی مان صاف شد

    دی ماه دختری که نهایتِ وابستگی من به دنیا بود از زندگی من رفت

    رفتنش درد داشت و درس اما بار سنگین یک عشق یک طرفه را از دوش من برداشت هرچند با چک و لقد

    به جرعت میگم اگر این اتفاق یک یا دو سال قبل و درواقع قبل از تغیرات من اتفاق میوفتاد فاجعه ای غیر قابل کنترل برای من میبود اما حالا برخورد من زمین تا اسمان متفاوت است

    و حالا 29 بهمن ماه میتوانم بگویم از نظر تعداد جنس چیزی یک یا دوماه با قبل از ورشکستگی ام فاصله دارم

    همه این ها کار خداست

    و در نتیجه عمل به این قانون ساده است

    قانونی که استاد عباسمنش توضیح میدهد اما درک ان نیاز به شنیدن با گوش قلب دارد و تنها خدا میتواند با قلب ادم ها صحبت کند

    استاد عباسمنش یک راوی است

    راوی عملکرد نتایج و تجربیات خودش

    اما تنها کسی که میتواند قوانینش را به درکِ ما دربیاور خداست

    قطعا هدایت همه به عهده خداست

    ——————————

    من خیلی دیر روی این فایل کامنت گذاشتم چون میدانستم باید روی اون کار کنم و بعد صحبت کنم

    فایل اول تفاوت ذهنیت ضعیف کننده و قدرتمند کننده به من فهماند که من پول پدر و ثروت خانوادگی را عامل اصلی و تایین کننده موفقیت افراد میدانم

    من میدانستم این فکر غلط است اما چطور باید ان را تغیر میدادم

    چطور باید این سیمان را از ذهنم پاک کنم

    همان روز با پدرم بحثم شد سر موضوع دیگه ای اما انگار چیزی به من میگفت پیشامدن این بحث بیهوده به این خاطر است که در ناخودآگاهت پدرت را مقصر میدانی

    که اگر پدرت پول هنگفتی داشت و برای تو مغازه میگرفت و ان را. پر از جنس میکرد حالا تو فلان ماشین و فلان خانه را داشتی. و ….

    و بعد فایل توحید عملی امد و صحبت از حضرت یوسف

    اگر از دید کسی که توی زندان است ببینیم یوسف کار منطقی را کرد

    اما ایا منطقی نبود که موسی هم در به در دنبال کسی باشد که اون را قایم کند ؟

    اما موسی از خدا درخاست کرد

    موسی خدا را عامل تایین کننده میداست ولی یوسف شاه مصر را عامل تایین کننده میداست

    یوسف 15 سال تنبیه شد و توی زندان ماند

    موسی هم شغل گیرش امد زن هم گرفت و احتمالا چون داعم گوسفند ها را به چرا میبرد یک جورهایی در معرض دید سرباز های فرعون هم قرار نمی‌گرفت

    وقتی سعی میکردم این باور را منطقی کنم که پول پدر اصلا عامل موفقیت نیست به من فهمانده شد که پول پدر مثل نور منعکس شده از ایینه است ولی رزاقیت خدا مثل نور خورشید است

    یک جا داستانی شنیدم که گفتنش خالی از لطف نیست

    یک زمانی شاید 100 یا 150 سال قبل داشتند کلیسایی در شهر سانتافه در نیو مکزیکو میساختن که معمار بنا فوت میکند

    درحالی که پله منتهی به نیم طبقه را نساخته بود و نمیدانم به چه دلیلی نمیتوانستند بنا یا نکار دیگری برای اتمام کار بیاورند

    خاهران کلیسا نه شب دعا میکنند که خدا یک نفر را بفرستد که پله بسازد

    و شب نهم یک نفر سوار بر یک خر میاید و میگوید من فرستاده شدم تا اینجا پله بسازم و یک ماه مشغول کار می‌شود کار را تمام میکند

    و یهو غیبش میزند

    خاهران و دست اندرکاران کلیسا هم درتعکب مه این مرد این الوار هارو از کجا اورده بود چرا هیچ دستمزدی درخواست نکرد

    به سراغ الوار فروشی نزدیک ان حوالی میرند و میگن ایا ما چیزی به شما بده کار هستیم و صاحب الوار فروشی میگیو اصلا کسی با این مشخصات نیامده از ما چوب بگیرد

    بعد از اون چندید نفر نجار رو برای برسی پلکان میاورد و همشون هاج و واج میماند که این پلکان مارپیچ چطور بدون استفاده از میخ ساخته شده

    من از این داستان هم استفاده کردم برای منطقی کردن این باور که نیازی به پول پدر نیست برای موفق شدن

    داستانی بود که توی یوتیوب دیدم نمیدونم واقعیه یا نه ولی صفحه ویکی پدیا داره ظاهرا واقعی هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: