توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم واعظ» در این صفحه: 1
  1. -
    مریم واعظ گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    سلام من یه گمشده ام

    کی هستم نمی دونم

    یه سربازم

    یه سرباز صفر با یونیفرم سرمه ای رنگ

    در دانشکده افسری تمام قد، سینه صاف، ادای احترام کرده

    نمی دونم تا چه حد موفق بودم

    ولی اینو می دونم من بی اربابم هیچم یه گمشده ام

    از یه امتحان سخت برگشتم

    از یه آزمون

    یه روز در قلب خودم ادعا کردم دیگه شیطان نمی تونه قد علم کنه

    درسته یه گنده لاته

    ولی وقتی منو می بینه دست پاشو گم می کنه

    از اون روز کمی سوالات من که اونم به درخواست خودم بود، این اجازه به گنده لات داده شد

    آزمایش شدم

    ولی با غرور الان ته خط ایستادم و تازه لبخند خدا رو می بینم بعد از شش ماه

    این من

    کسی که غم کمرش رو شکست

    غرورش رو شکست

    عزتش رو شکست

    از قانون سلامتی کسی که چند ده کیلو گوشت می خرید توان خریدش رسید به خرید تخم مرغ

    ای دوست من با من هم قدم باش

    من هنوز زنده ام

    سرپام

    نمردم

    کم نیاوردم

    ادامه میدم

    این سرباز جسور فهمید بی اربابش خیلی ضعیفه

    ادعاهاش کمرنگ شد

    خواسته بودم خدای من تو چطور ثروت می سازی

    من حرکت می کنم که تو جاری میشی

    و گرنه که ثروت پا ندارد

    اما کج فهمیدم

    تقلاهای بیهوده با وجود این چنین خدایی …

    آره من یادم رفت فرمانده دارم و همه نعمت هام از آن خودش بود

    تا الان به قدرت راهنمایی های اون رسیدم با هدایت تا هدایت گلسار

    این من

    فکر کردم باهوشم

    حقم بود

    اصلا همه اینها رو خودم ساختم

    اگر چه به احترام سرورم بارها کلاهم رو در خیابان همیشه زنده هدایت بر داشته بودم حتی چندین بار این چموش بچه، کلاهش رو وسط خیابان گم کرده بود، این نادان فرزند عاشق، در هیاهوی قیل و قال های ذهن در تاریکی گمگشته و حیران شد، 6 ماه پر از درس عشقبازی، در آخر جوری که فقط من و خودش بفهمیم دستم را گرفت، این مریم غمگین را رهاند، بار سنگین را از دوشش برداشت، گفت بچه بهت گفتم با این گنده لات در نیفت، چرا ادعا کردی، بگو پناه می برم از شر نجواهای شیطان به من، این ضمیر از اون ضمیرهایی است که تنها اینجور جاها دوستش می دارم، گفت دستم را ول نکن، در حالی که چشم هایم پر از اشک بود، گفتم چشم سرورم، خدایا من به هر خیریتی که از جانب تو رسید فقیرم، فقیرم کردی تا تو را ببینم، تا بپرم، تا جسور باشم، تا بفهمم بهشت را به بها می دهند نه به بهانه.

    تا نفس نفس های آخرم به یادت و برایت یا رب

    به قول امروزی ها

    تو قند روزهای تلخ منی یا رب الارباب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: