توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم پهلوان» در این صفحه: 2
  1. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2026 روز

    به نام خدای مهربانم.سلام برهمه عزیزان.

    من یک باورقوی دارم که خدا خیلی هوای منوداره وبرنامه های منو خودش درست میکنه که هی با دیدن نتایجش این باور قوی ترشده.

    جاهایی که به شدت حضور خدا رو حس کردم وکارم رو درست کرده یکی سرقضیه خریدخونه بود که با مبلغ پول کم رفتم تو بنگاهها دنبال خرید زمینی یاخونه .بیشتر زمین مدنظرم بود چون پولم کم بودکه بعدا بفروشم خونه بگیرم چون پیش  مادرشوهرم زندگی میکردم به شدت ارزوی مستقل شدن هم داشتم همون روزها که دنبال خرید زمین بودم خواهرشوهرم گفت بیا شریکی خونه بخریم( البته شوهرش میخواست برای تولدش چیزی بخره)خودش خونه داره.از اونجایی که من شاغلم وبرای نگهداری بچه ها همیشه میگفتم اگه خونه بگیرم همین اطراف باشه که راحت باشم.بالاخره خواهرشوهرم رفته بود چندمورد دیده بود تا اینکه همسایه بغلیمون گفت که ما خونمون برای فروش گذاشتیم ولی قیمت بالابود وپول ما کم بود شب با مادرشوهرم گفتیم حالا بریم یه سرببینیم چطوریه که خانمه گفت خونه رو معامله کردیم من حیفم اومد چون بزرگ ودلبازبود233متربودباخودم گفتم کاش میشد بخریمش  برگشتم خونه  خیلی با ایمان به خدا گفتم خودت برام جور کن این خونه رو.صبح روز بعد رفتم شیفت که ظهر مادرشوهرم زنگ زد وگفت معامله اینها نشده پشیمون شدند وگفته شما بیاین بخرین.منم خیلی خوشحال ومیدونستم قراره درست بشه خدای مهربونم دستاشو فرستاد کمکها رسید ومن همان روز بعد صرف نهار خونه رو قولنامه کردیم وشریکی خریدیم اصلا روزی فکرنمیکردم با این مبلغ اندکم روزی این خواسته ام بعد 12سال  کنارمادرشوهر زندگی کردن تیک بخوره  وبعدش اثاث کشی کردم وطعم شیرین مستقل شدن آزادی رو چشیدم که حتی الان از لباس پهن کردن روبند تو حیاط خودم هم لذت میبرم

    مورددیگه هم کامل به خدا سپردمش وجلو رفتم ارائه مدرکم بود من با کاردانی استخدام شدم وموقع ازمون میگفتن نباید مدرک بالاتر داشته باشی ولی من دانشجوی مقطع بالاترهم بودم که شرکت کردم وخدایاشکرقبول شدم ولی نباید میفهمیدن که مدرک بالاتر دارم وگرنه لغو میکردن استخدامیم رو.منم از ترس 13سال مدرکم رو ارائه ندادم که با خرید دوره عزت نفس پا رو ترسم گذاشتم ورفتم ارائه دادم وکامل به خدا توکل کردم وباورهای مناسب رو ساختم ودرکوتاهترین زمان ممکن حکم جدید برام زدن ومدرکم درست شد وحقوقم اضافه شد درصورتی که تو شرایط من الان همکارانی هستن که موفق نشدن وقبول نکردن حتی لغوشون کردند.موردهای دیگه هم زیاد هست ولی این دومورد خیلی خیلی برام شیرین بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2026 روز

    سلام برادر.باورمیکنی اشکم دراومد چقدرخوشحال شدم خدا اوین عزیز رو حفظ کنه.من بخش اتاق عمل زنان کارمیکنم وچندین مورد از خانمها که نازایی داشتن وسزارین شدن برام تعریف کردن که بعد چندسال دوندگی دکتراخری بهشون گفته بود که کلا بیخیال بشین شما بچه دارنمیشین.واینها تمام دارو ودرمان رو گذاشتن کنار وامیدشون از دکترها قطع کردن وفقط از خود خدا خواستن وباردارشدن.منو یاد اون شنیده ها انداختین برای همون گریه ام گرفت.خدا درهمه لحظات ما جاریه ما ایمان وباور نداریم.ما اگه بهش وصل بشیم همه کارمیکنه.چندماه پیش رفتم امور اداری که کارت بانکی تحویل بگیرم ده دقیقه زودتر از شیفت دراومدم که منتظرنشم تا دنبال کارتم بگردن چون خیلی زیاد بود تا رفتم گفتم پهلوان .کارتم دقیقا رو دست بود از بین این همه کارت.خودمسئولش تعجب کرده بود میگفت چه جالب برای بقیه یک ساعت باید بگردی.شاید اینها برای ما کوچیک باشن ولی باید هی به خودمون بگیم که خدا داره هماهنگی ها رو انجام میده.یا شماره پرونده رو گم کرده بودم به مسئولش گفتم 16ماه پیش اومدم پیشتون تا دفترشو باز کرد که شماره پروندمو پیدا کنه دقیقا همون صفحه اومد که اسم من 16ماه پیش توش نوشته شده بود ومستقیم چشم مسئول به اسم من افتاد که اون صفحه پر از اسم بود یعنی حتی ثانیه ای طول نکشید واقعا کی داره این کارها رو پیش میبره؟؟؟؟؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: