توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفورا» در این صفحه: 2
  1. -
    صفورا گفته:
    مدت عضویت: 3881 روز

    سلام.چقدر این آیه به دل من نشست،قبلا شنیده بودم،مثلا در مورد حمله موشکی به اسرائیل ،و حتی فتح خرمشهر ،که میگفتند ما رمیت اذ رمیت.

    اما تاحالا نمی دونستم تو زندگی منم هست.

    وای وای وای،چقدر من مغرورانه همه چیزو به خودم و تلاشم نسبت میدهم.

    کاش این حرفا زود یادم نره،تصمیم گرفتم این آیه را بزنم یجا که هر بار یه نگاهش بکنم.

    من در مورد خودم یه کشفی کردم،شاید از بدفهمی من از اموزه های استاد بوده.

    من همیشه از خودم تعریف میکنم جلوی دیگران،بخاطر اینکه مدارم روی توجه به نکات مثبتم باشه،جلو دیگران منم منم میکردم و میکنم،

    تمرین اگهی بازرگانی را به ضعم خودم انجام میدادم

    هی به همه میگفتن همه کارا راحت انجام میشه،ببین زندگی منو،

    اطرافیانم حس بدی گاها پیدا میکردند،میگفتن چقدر مغروری،یا میگفتند نگو چشم میخوری.

    و من واقعا گاها بعضی نعمت هام را از دست میدادم با گفتنم،و بعد با خودم میگفتم نکنه وشم زخم درسته،چون تا از سلامتی م تعریف میکردم عارضه ایجاد میشد.

    اخه من خود استاد را هم دیده بودم از خودش تعریف میکنه،یبار گفتند«من شایسته ترین فردم برای دریافت این نعمتها»

    الان به یه نتیجه رسیدم،،،،من اعتبار نعمت های زندگیم را به خودم میدادم،من موقع انجام عملی از خدا کمک میگرفتم اما به محض نتیجه،منم منم میکردم.

    آیا واقعا دلیل با مغز خوردن به زمینم همینه؟

    پس چشم خوردن نبوده؟؟؟

    وای بر من که خدا را فراموش میکنم.

    دلم میخاد جزو خاضعین باشم.کاش فراموش نکنم

    این دل نوشته ی منه به خدا«خدا ،منو ببخش.تو همه جا دستمو گرفتی،من ندیدمت،من ناسپاسم،منو ببخش»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    صفورا گفته:
    مدت عضویت: 3881 روز

    سلام.

    منم یبار یجا گفتم من نمیتونم برای فلانی کاری کنم،اگه خدا خودش بخاد کمکش میکنه،خدا هم تواناتر از منه،هم مهربان تر از منه.

    یهو همه جبهه گرفتند،و تو دلشون تصمیم گرفتند دیگه جلوی من دردودل نکنند،چون من گوش بیکار ندارم.

    خوشبختانه در مورد دیگران راحت میتونم خودمو قربانی نکنم.

    اما در مورد پسر 6ساله ن نمیتونم.

    چون خجالتیه و سخت میره مهد،صبح ها دل درد داره.

    نتونستم کمکش کنم.

    شاید تربیت من غلط بوده،

    کاش استاد یه دوره تربیت فرزند هم میگذاشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: