جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.
توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.
تمرین:
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
- کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
داستان هدایت دوستان به گروه تحقیقاتی عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10421MB54 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 1052MB54 دقیقه
خدا یا هدایتم کن که بی تو هیچم (◍•ᴗ•◍)️
خدایا شکرت. چند روز پیش پیامی نوشتم که توش داشتم میگفتم که حتی در بهترین حالتی هم که میتونستم تصور کنم به خوبی هدایت خداوند نیست .
الان هم اتفاقی افتاد که دوست داشتم تعریف کنم . من تو روابطم که مشکل داشتم خدا هدایتم کرد که لینک تعدادی از فیلم هایی اموزشی که میبینم رو تو یوتیوب بفرستم .
در بهترین حالت تصور میکردم که در نهایت چند نفر بهم بگن ممنون . ولی همون باعث خلق یه ایده جدید شد تا به پیشنهاد خود بچه یه کانال جدید بزنیم . که از همین الان مطمعنم عالی میشه . و یه نکته جالب هم اینکه تمام این ها با پیشهاد خود بچه ها بود . و خیلی ها برای این کانال و همکاری توش مشتاقن . این درحالی که من حتی پیشنهاد کانال رو ندادم و همه از سمت خدا بوده . این خدا که قلب مردم رو برام نرم میکنه . در همین حین گروه دانشگاه که کلی تبلیغ و غیره میکنه برای جزوه و … کلا فقط چند نفر رفتن و بقیه اصلا نمیخوان که برن . این خداعه که قلب هارو برام نرم میکنه . حتی خودمم تو اون گروه عضو بودم . میخواستم بیام بیرون ولی بهم نیاز بود . یه ناراحتی پیش اومد و کسی در حقیقت ازم ناراحت شد و گروه رو ترک کرد . اولش خیلی بهم ریختم ولی خودم جمع کردم و سرزنش نکردم . همون موقع یهو چیزی تو ذهنم جرقه زد . باور کنید خدا یه نفر رو تو ذهنم بلد کرد . بهش پیام دادم بیاد جام و خیلی راحت قبول کرد . همش هدایت خداوند . همزمان با همین سوءتفاهم کسی رو جای خودم معرفی کردم و خیلی راحت اومدم بیرون . همش هدایت خداوند من به تنهایی از خودم چیزی ندارم .
خدایا شکرت در هر لحضه هدایتم کن از ممنونم .
همتونو دوس دارم فعلا
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)️
خدایا ممنونم ازت . تو باید هدایتم کنی و اگر نه هیچ …
خدا را شکر . این فایل چند روزیه که روش موندم و حتی از دوره ذهنیت قدرتمند کننده هم عقب موندم ولی این هدایت خداوند بود . برای من این فایل قسمت بعدی دوره است . با هدایت خداوند من رفته بودم برای گرفتن خوابگاه ولی جور نشد . اومدم بیرون . اگه دست من بود در بهترین حالت میگفتم که سال بعد خوابگاه گیرم میاد . این حالتی بود که اگه دست من بود . بهترین چیزی بود که میتونستم تصور کنم . من برای گرفتن خوابگاه که رفتم گفتن نمیشه و اصرار هم نکردم . همشه با بیخیالی ته ذهنم میگم جور میشه .
در این بین هم من تو مسئله ارتباطاتم مشکل داشتم تو دانشگاه و خدا هدایتم کرد تو گروه چت دانشگاه لینک فیلم های اموزشی که به انگلیسی تو یوتیوب میبینم رو بزار . بچه ها کلی استقبال کردن و کمکم به پیشنهاد خود بچه ها قرار شد همین ایدم رو تبدیل به یه کانال بکنم . چیزی دارم روش کار میکنم . حالا همین جاها بود که با نماینده کلاس اشنا شدم . وارد گروه جزوات شدم . این اشنایی من با نماینده اینجا باشه .
برای رفتن به دانشگاه هم این چند روز به همش به ترافیک میخوردم . همیشه زنگ اول دیر میرسیدم . ولی من کلا بی خیالم . استادی که همیشه همون موقع حضور غیاب میکرد اون روز اصلا حضور غیاب نکرد و وقتی من وارد کلاس شدم خیلی اتفاقی پشتش به من بود و متوجه نشد . یروز دیگه کلاس کلاس مهمی نبود دقیقا سر حضور غیاب رسیدم . یروز دیگه دقیقا موقع شروع درس معلم . یروزم معلم نیومد . کلا تو رفت و امد مشکل داشتم . حالا در همین حین کسی دیگه از شهر ما بود راحت با پدرش میرفت . برای خوابگاه بشدت درگیر بود .
همه این اتفاقا بود تا اینکه یهو امروز نماینده کلاسمون اومد بهم گفت تو از انزلی میای راهت دوره سختته . میخوای دانشگاه شهرت درس بخونی ؟ کسی هست خونش اینجاس اونجا براش دوره میخواد جاشو عوض کنه . حالا انشگاه شهر ما جاش عالیه ولی دانشگاه خود گردان و پولیه برای من امکان رفتن در حالت عادی نبود . نمایندم گفتم اون فرد شهریه خودشو میده شما فقط جاتون عوض شه .
من اون دانشگاه رو بارها تو شهر دیده بودم ولی میگم در بهترین حالت هم فکر نمیکردم بتونم بدون دادن شهریه تو شهر خودمون باشک . حلا این راهیه که خدا در اختیارم گذاشته . خیر فی ما وقع . به همین راحتی مسئله رفت و امدم داره حل میشه . نمایندمون منو از قبل میشناخت . دوست بودیم . و دیده بود سر کلاس دیر میرسم . میدونست من قرار نیست خوابگاه بگیرم . به خاطر همین این پیشنهاد رو به من داد . حالا میفهمم که مسی میگه اگه من خودم میخواستم سناریو قهرمانیم رو بنویسم نمی تونستم به این زیبایی بنویسم یعنی چی . خدایا شکرت .
الان قراره پس فردا برای کار های اداری برم رشت . مطمعنم هرچی بشه بنفعمه . همونطور که نمیدونستم این دیر کردن هام چه معنی داره .
خدایا شکرت تو بگو چکار کنم . در هر لحظه هدایتم کن .
همتونو دوست دارم در پناه الله (◕ᴗ◕)