جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.
توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.
تمرین:
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
- کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
داستان هدایت دوستان به گروه تحقیقاتی عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10421MB54 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 1052MB54 دقیقه
بنام خداوندبخشنده ومهربان
خداوندامن هرچه دارم ازآن توست وتوبه من دادی
سلام به استادعزیزم وبانومریم شایسته ودوستان توحیدی ام
باشنیدن این فایل توحیدی عالی وبسیارزیبا که صدباربایدگوش بدهم تاازبرکنم تک تک کلمات توحیدیِ استادِ یکتاپرست راتادرهرلحظه بیادداشنه باشم که هرچه درزندگی دارم ازآن خداوندبی نیازی است که به منِ نیازمند داده است تازیباترولذت بخش ترزندگی کنم
اماداستان توحیدی من برمی گردد به 35سال پیش که دانشجوی تربیت معلم تهران بودم من درشمال زندگی میکنم باانقلاب فرهنگی دانشاههاتعطیل بودندومن تونستم درتربیت معلم تهران پذیرفته بشم چون اولین فرزندخانواده بودم که ازخانه وخانواده دورشده بودم بدون استثناء هرهفته ازتهران به ساری (اخرهفته ها)می آمدم دراین رفت وآمدهابااتوبوس میومدم به ترمینال شرق ازاونجاباماشین های سواری ترمینال یکسره به تربیت معلم می اومدم دریکی ازاین سفرهااتوبوس ساری به تهران پرشده بودمجبورشدم اتوبوس ساری به قم روسواربشم وقتی به تهران رسیدیم ازمسیردیگه ای که پشت ترمینال شرق بودمن پیاده شدم من وقتی پیاده شدم متوجه شدم که مثل همیشه توترمینال نیستم والبته اگرمی پرسیدم وازسمت راست جاده میرفتم به فاصله دویست قدم به ترمینال میرسبدم امامن ازکسی نپرسیدم همینطوری برای خودم ازسمت چپ جاده شروع کردم به رفتن به سمت تربیت معلم وفکرکردم باسوارشدن یک سواری به محل موذدنظرم میرسم حالاساعت 5غروب فصل زمستان هم هست که هوازودتاریک میشودابتداکمی راه رفتم مغازه بازوچراغهاشون روشن بودباعث دلگرمی ام بودتاوقتی که یکی یکی مغازه هاتعطیل کردندوتاریکی بیشترشد ترسیدم وتصمیم گرفتم سوارماشین های سواری بشم اونوقت شب چندتاماشین سواری سوارشدم وپیاده شدم همگی درصندلی عقب قفل بودندومجبوربودم صندلی جلوبشینم معذب بودم واحساس ناامنیِ بیشتری میکردم خودم روبه خداسپردم وازخدای قادرمتعال درخواست کردم تامنوبسلامتی به مقصدم برسونه دراین لحظه یک سواری رسیدمن بدون اینکه داخلش رونگاه کنم مقصدم روگفتم سواری هم بلافاصله ایستادیک قدم بطرف ماشین برداشتم که برم ناگهان دیدم پسری بسیارزیباوخوش تیپ ظاهرشداومدبطرفم گفت خانم این خیابون به سمت مقصدشمانیست نبایدسواراین سواری بشین بایدبگیدمیدان فلان تاشماروبه تربیت معلم برسونه . خدای من دراین لحظه به داخل ماشین نگاهدکردم دیدم باراننده سه مردبودندوهرسه نفرداشتن نگاهم میکردند ، گفتم خداونداتوفرشته زیبایت رابه یاری ام فرستادی تامنوازچنگ این دیوصفتان نجات بدهی بسیارتشکرکردم ازاین فرشته الهی سپس سوارماشینی شدم که جلوم ترمزکردوآدرس رودادم (آدرسی که اون فرشته بهم گفت) نشستم رسیدیم به میدان موردنظراماازتربیت معلم خبری نبودراننده که مردی میانسال وبسیارمحترم بودازم پرسیدکجامیخوای بری گفتم تربیت معلم بدون کلمه دیگری حرکت کردمسیری طولانی راطی کردومنوروبروی درب تربیت معلم پیاده کردبدون اینکه ریالی ازمن بگیردمن باخودم گفتم اینهم فرشته دومی هست که امشب خداوندبزرگ ومهربان به کمکم فرستادبسیارتشکرکردم وپیاده شدم
من اونموقع مذهبی بودم امامتعصب نبودم وباکمک خواستن ازخدا چون ازته دلم وباتمام وجودم درخواست کرده بودم خداوندهم به این قشنگی اجابتم کردونجاتم داد.
یکباردیگه هم پانزده سال پیش صبح زودساعت 6 باماشینم به یک مجلس مذهبی میرفتم موقع پارک یک چرخ ماشین داخل جوب آب افتادمن بلافاصله پیاده شدم هیچکسی روندیدم گفتم خدایاچیکارکنم ؟ کمکم کن ،
وقتی به سمت چپ خیابون که پشت سرم میشدنگاه کردم دیدم جوانی بلندقامت وورزشکاروچهارشانه داره به سمت من میاد باورتون نمیشه وقتی بهم رسیدبدون اینکه حرفی بینمون ردوبدل بشه رفت به تنهایی چرخ ماشین روبلندکردوماشین روصاف کرد به همین راحتی ، منم اینجابودکه گفتم شمافرشته ای هستین که خدای مهربونم شماروفرستادتادراین صبحگاه کمکم کنین خداخیردنیاوآخرت روبه شمابدهد.
آری خداونددرهرلحظه صدای مارومیشنودومارایاری میکندبه شرط اعتقاد وپاکی دل ، اصلانیازی نیست چندباریاری رساندن خداراتکرارکنیم فقط یکباراماباحضورقلب باشد ، تمام است .
دوستان عزیز من ازاین قسم مواردتوزندگیم زیاددارم ،
ویلایی درشهری کوهستانی خریدم یکباررفته بودم اونجابخاری روخاموش نکردم دراثرقطع ووصل شدم گازشهری واستانداردنبودن بخاری گازی ، شعله زیادمیشه پرده نزدیک بخاری آتیش میگیره تختخواب وتمامیِ وسایل داخل اتاق میسوزه امابه معجزه الهی بخاری منفجرنمیشه ودراتاق بسته میشه وبخاطرنرسیدن اکسیژن آتیش خاموش میشه همسایه بهم زنگ زدندبوی گاززیادی ازخونه تون به مشام میرسه اداره گاز باهام تماس گرفت که قبض گازت خیلی زیادشده همینطورداره بیشترمیشه مگه شماچه استفاده ای دارید ، من بااین تماس هابه ویلا رفتم وقتی واردحیاط شدم دیدم پنجره upvc شیشه هاش ترک براشته وچهاچوب پنجره سیاه شده نتونستم بفهمم چه اتفاقی افتاده چون همسایه هاهم بهم نگفتن آتیش سوزی شده وقتی دراتاق روبازکردم تازه متوجه فاجعه شدم تمام وسایل اتقاق سوخته وگچ های دیواردراثرگرمای زیادهمه ریخته بوده باورتون نمیشه من آنچنان آرامشی داشتم انگارخداوندمهربان وزیبام دست الهی اش روبرقلبم گذاشت واصلاوابداغمگین نشدم دوستم که همراهم بوجیغ کشیدوهوارزد ولی دریغ ازیک کلمه ناسپاسی ازمن ، من الان دوساله که بااستادعزیزتوحیدی ام آشناشدم بیشترباخدای خودم آشناشدم وشناختم نسبت به خدای قادرمتعالم بیشتروبیشترشده وسعی میکنم همواره درهرشرایطی حتی بظاهرمنفی احساسم روخوب نگه دارم وباتوجه به خوبی هاومثبت هاسپاسگزارخداوندم باشم من شروع کردم به سپاسگزاری گفتم :خدایاشکرت که بخاری منفجرنشدوالاکل خونه نابودمیشد
وبه ویلای همسایه هم آسیب میرسید .خدایاشکرت که فقط یک اتاق باوسایلش سوخت . خدایاشکرت که دراتاق خودبخوددراثرشدت شعله آتیش بسته شدوبدلیل نرسیدن اکسیژن آتیش خودبخودخاموش شد . دوستان عزیزهرکسی واردمیشدبدون استثنامیگفت معجزه شده شماچیکارکردی که این آتیش توهمین اتاق خاموش شدوخسارت بیشتری واردنشد . منم فقط می گفتم خواست خدابود همین .
باورتون نمیشه من بااستفاده ازبیمه آتش سوزی میلیونهاتومن بابت خسارت ازبیمه گرفتم ودرکمترازشش ماه اتاق خوابم روزیباتردرست کردم وتک تک وسایل بهتروشیک ترروخریدم وجایگزین کردم
خدایاصدهاهزاربارشکرت
خدایابی نهایت شکرت
که همیشه مراقبه منه حامی وپشتبان منه وهادیِ من به سمت بهترین مسیر سلامتی وتندرستی دربدن ، روابط خانوادگی واجتماعی وگشایش روزی تابی نیازی وعمربیشتر میباشد .
خدایاهرکس تورادارد چه ندارد
باخداباش وپادشاهی کن
شادباش وفارغ وایمن که من
آن کنم باتو که باران باچمن
و
توکل برخدابشدت کافیست .
هرکس تقوای الهی پیشه کند
خداوندراه نجاتی برای وی می گشاید
وروزی میدهدبه اوازجایی که گمان نمیبردوفکرنمی کند
هرکس برخداتوکل کندخدابشدت برای وی کافیست
خدافرمانش به انجام رساننده است (کن فیکون)
خدابرای هرچیزی قدرواندازه ای قرارمیدهد
هرکس تقوای الهی پیشه کند
خداکارش راآسان می کند
وآسان می شودبرآسانی ها .
و
نقل قول ازاستادتوحیدی ام استادعباس منش عزیزم :
خدایامن تسلیم ام دربرابرتو
خدایامن متواضع ام دربرابرتو
خدایامن ارامم دربرابرتو
خدایا من سربه زیرم دربرابرتو
خدایامن هرچه دارم ازآن توست وتوبه من دادی .
موفق وهرلحظه سپاسگزارباشید
سلام دوست خوبم
ص عزیز وصل شدنت به رب ، پروردگارعالم وفرمانروای رستاخیز گوارای وجودت ، نوش جونت ، الهی همیشه دم به دم و درهر چشم برهم زدنی همینطور به خداوند ، به یگانه رب بی همتا وصل باشی وغرق عشق الهی وآرامش الهی باشی .
راستش تعحب کردم ازاینکه نوشتی چرااستادتوحیدی عزیزمون ازتوحید نمیگه !!!!!!
استادعباس منش عزیزم هرلحظه دارن ازتوحید میگن چطورشمامتوجه نشدی ؟چطورشمااستادتوحیدی عزیزمون روزیرسوال میبری .
اگرشمافقط همین فایل توحیدعملی 10 استادروبارهاگوش کنی متوجه میشیاستادفرمایش می کنند :
خدایا من هرآنچه دارم ازآن توست
خدایامن هرآنچه دارم توبه من دادی
خدایاشکرت که من متواضع ام
خدایاشکرت که من خاشع ام
خدایاشکرت که من آرام ام
خدایا شکرت که من تسلیم ام
دوست عزیز من مطمین هستم شمانسبت به استادتوحیدی عزیزمون کاملا به شناخت نرسیدی بذاریک جمله بگم وختم کلام وتابه عمق مطلب پی ببری :
شما درمحضراستاد توحیدی فقط شاگرد توحیدی هستی .
بدون به این مرحله ازشناخت الهی رسیدی فقط بخاطربودن دراین سایت توحیدی وشاگردی کردن استاد عباس منش توحیدی هست .
ضمناعزیز یادت باشه شماکه شاگردی استادرومیکنی به این درجه ازعشق وشناخت الهی رسیدی پس استاد توحیدی عزیزما به چه مراحل توحیدوشناخت الهی رسیدند
همین بس که استادجان میفرمایند:
من درهرلحظه هرکاری که میخوام انجام بدهم ازخداوندهدایت میطلبم حتی وقتی که تنیس بازی می کنم ومیخوام توپ روپرتاب کنم .
آری دوست من «ص» عزیز شمامیگی خداکنارم نشسته استادفرمودندمن روی شانه خدا نشستم واونه که بهم میگه چکارکنم ، چی بگم ، چی بخورم ، خداست که به سوالهای پرسیده شده پاسخ میده ازطرف من و…
راستش انقدردلم میخواددراین مورد بنویسم که نگو ونپرس .
ولی به همین اندک بسنده می کنم باقیش باخودت دوست خوبم .
هرلحظه غرق درعشق الهی وسپاسگزارباشید