توحید عملی | قسمت 10

سلام خدمت استاد عباس منش وخانم شایسته عزیز ودوستان گرامی

استاد این فایل های توحید اصلا خودشون یه دوره بینظیر هستن با اختلاف برای من ارزشمند ترین فایل ها توی سایت هستن

من خودم بالای 50بارکتاب قرآن رو مطالعه کردم بعد از آشنایی باشما ودیدم که تمام قرآن توحید یکتا پرستی وپرهیز از شرک هست

وواقعا از شما ممنونم استاد عزیزم

درمورد این فایل اونجایی که گفتید خداوند بهم الهام میکنه همیشه که هراتفاقی برات میفته از سمت منه وباید اینو به خودت همیشه بگی چون من این فایل رو بالای 20بار گوش دادم واین شده جز شخصیت من که هر اتفاقی برام میفته فورا از خداوند تشکر میکنم واعتبارش میدم به خدا وهمیشه ازش در مورد هر مسئله ای سوال میپرسم وبهم جواب درست رو میده

یه تجربه عالی از درخواست کردن وجواب دادن خداوند دارم که میگم تا واسه دوستان وهم واسه خودم یاد آوری بشه وایمانم قوی وقوی تر بشه

من استاد تقریبا 8ماه پیش از شغل قبلی به خاطر سو استفاده صاحب کارم اومدم بیرون که البته خداوند بارها وبارها بهم گفت برو اینجا جای تو نیست وخدارو گواه میگیرم که موجودی کارتم 50میلیون بود که رفتم ییرون ویه وام هم بانک داشتم که 40 میلیون بود وبعد از خروج از اون کار اون وام رو رفتم بانک تصفیه کردم من بودم و10 میلیون پول البته بیمه بیکاری به حسابم میریختن

خلاصه من به اون الهام عمل کردم ورفتم بیرون

وگفتم خدایا من هیچکی به جز تو ندارم وهیچی هم ندارم خودت یه دری راهی به روم باز کن

خدارو گواه میگرم به بزرگیش قسم اتفاقاتی رخ داد که منی که تا حالا اصلا کارتم وحسابم 100میلیون پول یک جا ندیده بود العان به لطف الله بالای 2میلیار سرمایه دارم وبه زودی شغل خودم رو را اندازی میکنم

علاوه بر این معجزهایی که خداوند تو این مدت وارد زندگیم کرده که البته به خاطر سپاسگزاری هر لحظه واعتبار دادن به خداوند هست جلوی کلی ضرر واتفاق های ناگواری که میتونسته زندگیم رو نابود کنه خداوند گرفته البته به خاطر درخودست کردن از خداوند وعمل کردن به الهامات بود بخدا همین العان که دارم مینویسم اشکم در اومده

استاد حدود 3ماه پیش کاری که انجام دادم وپول خوبی هم گیرم اومد با برادم انجام میدادم یه روز برادرم اومد گفت محمد گفتم بله داداش گفت میخوام از فلانی یه مقدار پول بگیرم و این کارو انجام بدم البته پول سنگینی بود من احساسم بد شد وچون آموزش های شما رو دنبال میکنم همیشه گفتم من که قلبم اجازه نمیده خندید گفت توهم هرچی ما میگیم یه داستانی داری (عباس منش مخت شستشو داده دیوانه شدی ) بهش گفتم من نیستم تو هم اگر میخوای این کار کنی بیا اینجا بشین گفتم خدا قبول داری گفت آره گفتم بیا به خدا بگیم اگر به خیرمون هست برو انجام بده واگر نیست خدایا خودت راه درست بهمون بگو گفت باشه قبول کرد وباهم نشسته بودیم تو اتاق وخداشاهد میگیرم که این عین جمله ای بود که گفتیم (خدایا اگر این کار به خیر ماهست بشه واین طرف پولش بیاره اگر نیست بی خیال نیاره خودت بهمون راه درست رو بگو ) بعد برادرم بعد از 3روز بهم گفت محمد طرف میگه فرداوپس فردا وبعد گفته شنبه بهت میدم گفتم بی خیال ولش کن خیره بیا تسلیم خدا باشم که اون دانا وحکیمه بعد الله اکبر برای اولین بار داداشم گفت باشه بی خیال ودیگه پیگیری نکرد

به عظمت وبزرگیش قسم به قدرتش قسم به مالک بودنش قسم بعد از 4ماه اگر اون کار کرده بودیم تمام زندگیمون میرفت خدا وکیلی برادرم از اون اتفاق تا امروز اصلا یه آدم دیگه شده وچقدر روی خدا حساب میکنه ومن همیشه میگم تا یادم نره

استاد شما با آموزش هات زندگی من خانوادم و1000ران 1000نفر دیگه رو عوض کردی خدایا شکرت به خاطر وجودت واین سایت عالی

خدایا من هیچ یاور وسر پرستی به جز تو ندارم