جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.
توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.
تمرین:
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
- کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
داستان هدایت دوستان به گروه تحقیقاتی عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10421MB54 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 1052MB54 دقیقه
به نام الله یکتا
خدایا هر چه دارم از تو دارم
خدای مهربانم من از خودم هیچ چیزی ندارم و این تو بودی که به من توانایی، پیشرفت ، موفقیت و ثروت عطا کرده ای
خدای مهربانم و این تو هستی که با دستان من می نویسی
خدای مهربانم این تو بودی که در رحم مادرم روزیم را عطا کردی و از من نیز مراقبت نمودی
خدای مهربانم این تو بودی که مرا به سلامت و زیبایی وارد این دنیا کردی
و این تو بودی که آب، نان ، لباس ، محل زندگی مناسب و زیبا و هر انچه از نعمت و ثروت عطایم کردی
خدای مهربانم این تو بودی که مهربانانه مرا در آغوش گرفتی و برایم مادر و پدر شدی
و مهربانانه دستانم را گرفتی و راه رفتن را به من اموختی
خدای مهربانم این تو بودی مرا هدایت نمودی و علم را به من اموختی و برایم معلم شدی
خدای مهربانم این تو بودی که مرا به مسیر توحید هدایت نمودی و از زبان استاد مهربانم به من راه راستی را اموختی
خدای مهربانم این تو بودی که در همه ی حال و احوال لحظه ای مرا به حال خود وانگذشتی و پشتیبانم بودی
این تو بودی که در جایی که تاریکی مطلق بود نوای امید را در دلم میخواندی و وجود تاریک و پر از نجوا و ترسم را با نورت پر کردی
این تو بودی که آنجا که غرق در ترس ها و محدودیت ها بودم مسیر فراوانی و خوشبختی ابدی ات را نشانم دادی
این تو بودی که با نوای جان بخشت
همیشه به من می گفتی ، تو زیبایی ، تو توانایی ، تو دوست داشتنی هستی و تو به هرآنچه بخواهی میرسی
این تو بودی که می گفتی هرکجا باشی من همراه تو هستم ، من پشتیبان تو هستم و تو تحت حمایت منی
خدای مهربانم این تو بودی که به من دست عطا کردی ، چشم و ذهن عطا کردی و این تو بودی که با دستانِ من نقاشی می کشیدی و شعرهای زیبا می نوشتی
الهی این تو بودی که در مسیر زندگی به من عزت ، مقام و موفقیت بخشیدی ، این تو بودی که مرا در مسابقاتی که شرکت میکردم به عنوان فرد موفق بر می گُزیدی
خدایا مهربانم من هرچه دارم از تو دارم
و به خودی خود به تنهایی فقیرم
خدای مهربانم من به هر خیری از سمت تو فقیرم و سخت نیازمندم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم
صمیمانه و از ته قلبم سپاسگزارم ازتون بابت این فایل ارزشمند
استاد عزیزم باز هم به موقع خدای درونتون آگاهی که نیاز داشتم رو برام یاد آوری کرد…
خدای مهربانم شکرت
استاد عزیزم از ته قلبم ازتون سپاسگزارم…
ماجرا از اونجایی شروع شد که من فکر میکردم این من هستم که نابغه هستم در نقاشی..
و از یاد برده بودم باوری رو که باهاش کارم رو شروع کردم
و اون باور این بود که این ” خداوند است که با دستان من نقاشی می کشد و او باشکوه ترین نقاش عالم است.”
و ماجرا گذشت و رسید به روزی که همان طرح هایی که ادعا داشتم می توانم ان ها را به بهترین نحو بکشم ، در کشیدنشان ناتوان شده بودم و دلیلش را نمیدانستم ، در نتیجه عزت نفس و اعتماد به نفسم بسیار زیاد افت کرده بود
همچنین برای امتحان شهری رانندگی هم که اقدام کرده بودم در حین سوار شدن ماشین ناخوداگاه ماشین خاموش شد و افسر من رو رد کرد(با اینکه خیلی از بچه ها هم بودند که ماشین رو خاموش میکردن اما افسر ردشون نمیکرد.)
اوضاع کمی سخت شده بود ، تا اینکه از خداوند هدایت گرفتم و هدایت شدم به کار کردن بر روی پاشنه های اشیلم ، یکی یکی همشون رو نوشتم و هدایت شدم هر متنی که در عقل کل راجع بهشون بود رو بخونم و عمل کنم ، هر فایلی که راجع به اون موضوع بود رو گوش میدادم و سعی میکردم تا جایی که میتونم به فایل ها ، دوره ها و آگاهی های عقل کل عمل کنم
بعد از مدت کمی به این رسیدم که همه ی پاشنه های آشیل من ریشه اش در شرک هست و باید روی توحید کار کنم
(در همین بین دو ما پشت سرهم ناخوداگاه یادم میرفت برای آزمون شهری ثبت نام کنم)
خلاصه سعی میکردم هر روز روی توحید کار کنم و تمریناتی رو به خودم میدادم تا اینکه هدایت شدم به اینکه اشکال من در کارم چی هست؟ چطور میتونم به رشد زیادی در شغلم برسم؟ و
چطور میتونم نقاط ضعفم رو برطرف کنم؟
و ناخوداگاه به خاطر تکرار اون باورهای توحیدی و آگاهی های عالی استاد عزیزم عمل من و رفتارم تا حد زیادی مطابق قانون شده بود و به بهترین نحو بخش زیادی از اون نقاط ضعف در کارم از بین رفت و باز این باور تقویت شد که من از خودم هیچ توانایی ندارم و این خداونده که با دستان من نقاشی میکنه
و البته این رو هم بگم که من خوابی رو چند هفته پیش دیدم که در بهترین جای شهر گالری هنریم رو دارم و دارم نقاشی بسیار زیبایی رو میکشم و دستم خیلی میلرزید و با دست دیگم اون دستم رو گرفته بودم و یه ندایی زیبا و مقتدری تو خواب بهم گفت این من هستم که تو رو استوار و توانا کردم در این کار …و فکر نکن که تو از خودت این استعداد و توانایی رو داری بلکه این منم که از تو حمایت کردم(دقیق این جمله بندی رو یادم نیست اما یادمه که منظور همین بود و تو خواب به من گفته شد که به خودت مغرور نباش و این نعمت رو از خودت نبین و نگو که این منم که با استعدادم…)
و بعد هم به لطف الله ، با کار کردن روی باورهای توحیدیم هم عزت نفس ، اعتماد به نفس و باور لیاقتم خیلی خوب تقویت شد و هم به مهارت و پیشرفت خیلی خوبی رسیدم
و اما برای گواهینامه
گواهینامه و رانندگی یکی از ترس های بزرگ من بود که شاید قابل تصور براتون نباشه
اما رفتم تو دل این ترسم با همون باورهای توحیدی و تونستم پیشرفت کنم ، اما همین که باز اون پیشرفت و مهارت رو از خودم دیدم آسیب دیدم
یادمه که چقدر قبل آزمون میگفتم من خیلیی خفنم، خیلی حرفه ایم اصلا رو دستم نیست
و شیطان باعث شد فراموش کنم که این خداست که با دستان من رانندگی میکند و این خداست که به من کمک کرد تو دل ترسم برم و من از خودم هیچی ندارم…
تا اینکه در اون فاصله ی دوماهه خیلی باورهای توحیدی باز هم به لطف خدا در وجودم شکل گرفت
و در یک حالت رویایی و در یک مکان رویایی به بهترین نحو آزمون رو قبول شدم
از مکان آزمون که در کنار دریا بود ، با ویو ساحل و موج های دریا ، درختان نخل ، مرغ های دریایی و صدای دلبرشون، و آسمون با ابرهای زیبا که به شکل موج دریا بودن و رنگ رویایی اسمون
تا هوای بسیار عالی و خنک
و همچنین آقایونی با سن و سال مختلف که اکثرشون سن بالایی داشتن و داشتن ورزش میکردن و تعدادشون هم یک اسپیکر آورده بودن و بسیار زیبا می رقصیدن که جو بسیار شاد و مثبتی ایجاد شده بود و همچنین دیدن یکی از دوستان با اعتماد به نفس و بسیار دوست داشتنیم که قبلا فقط یک بار ملاقاتش کرده بودم و با دیدن هم سورپرایز شدیم و کلی ذوق کردیم
که کلی خوراکی های خوشمزه آورده بود و به من هم تعارف کرد و باهم از هم صحبتی بسیار لذت بردیم
واقعا همه چیز بسیار دیوانه کننده و زیبا بود
من باور داشتم که خداوند برای من همه چیز و همه کس میشود و میخواهد من با تمام وجود لذت ببرم و موفقیت من را عاشقانه میخواهد
من باور کردم که خداوند من را در زمان مناسب و در مکان مناسب هدایت می کند که کی و چه موقع داوطلب شوم و دقیقا در زمان و مکان مناسب دوستم دست مرا گرفت و به طرز عجیبی انگار راه باز شد که من اول جلو بنشینم و آزمون رو بدم
و حتی تمام سوالاتی که افسر از من پرسید و خواست انجام بدم همون سوالاتی بود که قبل از آزمون یکی از بچه ها که قبول شده بود خود به خود آمد و بهمون یاد داد با اینکه من بعضی هاش رو نمیدونستم اما خدا اینگونه هدایتم کرد
چرا که قبل آزمون این باور رو ساخته بودم خدا هرچی رو باید بدونم بهم میگه
و حتی بعد از سوار شدنم در ماشین ، دقیقا در سر یک پیج ماشین خاموش شد و اما این بار افسر هیچ چیزی نگفت و من رو قبول کرد
میدونید چون من باور داشتم اصلا خدا خودشه ، افسر کیه!
اون همه کارست
با اینکه اول آزمون مسیر من خیلی شلوغ شده بود و تریلی های بسیار بزرگی از جلوم رد میشدن من با اعتماد به نفس تمام رانندگی میکردم و اصلا خودم هم متعجب بودم و قشنگ میدونستم که تو اون لحظه خودم نیستم که دارم رانندگی میکنم ، قشنگ اون نیرو رو احساس میکردم که با دستان من داره رانندگی میکنه…و به طرز عجیبی به سکوت ذهنی رسیده بودم
و دلیلش هم ساخت باورهای توحیدی و کمی ایمان به رب بود
من حتی برای ساخت اون باور ها هم هیچ گونه اعتباری به خودم نمیدم ، این خدا بود که هدایتم کرد به اسون ترین راه ، این خدا بود که به من توانایی بخشید و این خدا بود که من رو یاری کرد و اون باورهای های توحیدی رو از بی نهایت روش وارد زندگیم کرد
وگرنه من چی دارم از خودم جز ورودی های غلط؟!
هیچی
هر خیری خودشه و خودش همه چیز و همه کس برامون میشه
اون خداست که حاکم و فرمانرواست اون خداست که صاحب کل اموره…
این فایل مصادف شد با تصمیمات و تعهدات توحیدی که من دادم به خودم و عملشون کردم
و دیدم که چطور برام معجزه شد و همه چی دست به دست هم داد که من به اون خواسته ها برسم
خدایا من هیچی ندارم از خودم ، هر خیری که تو زندگیمه تو با عشق تمام به من عطا کردی
و من با تمام وجودم میخوام همیشه تو این مسیر بمونم و خودت یاریم کن که استوار و پایدار باشم
الهی امین
استاد عزیزم ، خانم شایسته مهربانم از ته قلبم دوستون دارم
و صمیمانه ازتون سپاسگزارم بابت این فایل با ارزش
راستی این رو هم بگم که جلسه 6 عزت نفس خیلی به من کمک کرد و من تونستم به کمک آگاهی های این جلسه تصمیمات توحیدی بزرگی بگیرم
که یکیش این بود که من به طور کامل از لحاظ مالی مستقل بشم و از پدرم دیگه پول نگیرم.
و همچنین باعث شد که سبک شخصی خودم رو داشته باشم و اونجوری که خودم دوست دارم و میدونم درسته زندگی کنم
و راجع به تمرین اگهی بازرگانی هم باید بگم که دیروز جلوی دو نفر دیگه هم که غریبه بودن انجامش دادم و اصلا اون فرد با اینکه کار داشت ، با عشق زمانش رو گذاشت و اصلا براش مهم نبود که تمرین چقدر طول میکشه و با عشق به صحبت ها گوش داد..و هر دو نفر چقدر از ته دل تحسین کردن و چقدر از عزت نفسم و اعتماد به نفسم خوششون اومد و یکیشون گفت اصلا از اولش که اومدی و انقدر با شکوه و با احترام سلام کردی قشنگ متوجه قوی بودن و استقلالت شدم(یعنی فرکانسم رو گرفته بود.)
و من به چشم خودم دیدم که خداوند چطور قلب ها رو برامون نرم میکنه…
با اینکه قبل از انجام تمرین(چند روز قبل) کلی نجوا تو ذهنم بود که نکنه وقتشون رو بگیرم…اما با یادآوری باورهای توحیدی باز هم ذهنم ساکت شد و من به راحت اون تمرینات رو انجام دادم و به لطف خدا خیلی اعتماد به نفسم و عزت نفسم بیشتر شد و همچنین باورهای توحیدیم هم قوی تر شدن
و من فقط یادم میومد که این تمرین رو باید انجام بدم و انجام میدادم
من با دوره عزت نفس دیدم که چطور جهان مسخر و رام میشه
و حتی موقع راه رفتن ادم ها برای من می ایستن و جور خاصی باهام رفتار میکنن و این همش به خاطر آگاهی های این دوره و انجام تمریناتشه ، البته که من باور دارم این خداست که از بی نهایت روش بهم عشق میده و اون عزت نفس و اعتماد به نفس هم به لطف خودش تو وجودم شکل گرفته و من از خودم هیچی ندارم
استاد عزیزم خیلی خوب الان درک میکنم که این پاشنه های آشیل مثل علف هرزی هستن که منتظرن که یه ذره حواست پرت بشه و بعد سریع جنگل انبوهی بشن..و کل فضای ذهن رو اشغال کنن
برای همین هر روز این آگاهی های توحیدی رو برای خودم مرور میکنم و سعی میکنم تو این قضیه بهتر و بهتر بشم
و البته به خوبی دیدم که کار کردن روی توحید تمام پاشنه های اشیلم رو باهم کمی بهتر میکنه…چون که فکر میکنم دلیل تمام مسائل و مشکلات ما فقط و فقط شرکه و با کار کردن بر روی توحید خود به خود همه بخش ها درست میشن
(البته که باید حواسمون هم به این باشه که پاشنه های اشیل هیچوقت خوب نمیشه و فقط با کار کردن روی خودمون کمی بهتر میشه ، و به میزانی که بهتر شه نتایج زندگیمون بهتر و با کیفیت تر میشه، و من وقتی این صحبت استاد رو درک کردم دیگه هیچوقت به لطف خدا پاشنه های اشیلم رو رها نکردم)
میدونم که این مسیر نامحدوده و من تازه اول راهم و بودنم در این مسیر و اینکه بتونم تسلیم رب باشم هم لطف خودش بوده و از خودش باز هم برای استمرار یاری میطلبم
خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم
از الله یکتا براتون بهترین ها رو میخوام
و باز هم سپاسگزارم بابت این فایل ارزشمند
سلااام سلاااام به زهرا بانوی عزیزم
زهرای ماهم دیدن پیام شما هم زمان شد با گوش دادن دادن فایل های توحیدی ، که نا خودآگاه یه حسی بهم گفت برو سایت رو چک کن ، برات یه پیام اومده و پیام زیبای شما رو دیدم
لینکی که قرار دادید تو متنتون رو چک کردم و نحوه قبولیتون رو در آزمون رانندگی خوندم
خیلی زیبا بود ، اونجا که گفتید وقتی میخواستم کفش هام رو بپوشم و برم محل آزمون حسم گفت اگه موقع برگشت قبول شده باشی وقتی این کفش ها رو در میاری چی؟
بی شک خدا بوده که میخواسته باورهاتون رو هم جهت با خواسته هاتون کنه
چرا که او کسانی رو که بخوان یاریش رو یاری میکنه
راستش باعث شدید متنم رو یک بار دیگه بخونم و مسیرم برام مرور شه
به لطف الله من تو این مدت نتایج خیلی خوبی رو گرفتم
از آشنایی با کلی دوست که تعدادشون از دستم در رفته
شاید باورتون نشه ولی به لطف خدا ، من الان بیش از 500 تا دوست عباسمنشی موفق دارم
علاوه بر اون یه سری خواسته های دیگم مثل دیدن فیتوپلانکتون ها در دریا
و کلی اتفاقات و زیبایی های دیگه برام رخ داد…
که همشون بواسطه کنترل ذهن خیلی زیاد و کار کردن روی باورهام و کنترل ورودی هام رخ داد
ان شاء الله بزودی هم قراره آموزش نقاشی بدم و…کلی سورپرایز دیگه
میدونید ،خودم خوب میدونم که همش کمک خدا بود که این اتفاقات زیبا رو جذب کردم
اون بهم ورودی های هم جهت با خواسته هام رو بهم داد
اون بهم کمک کرد که عمل کنم
اون بهم توان حرکت کردن و حل مسائل رو داد
چون من خدایی رو در ذهنم ساخته بودم که همه جوره یاریم میکنه
دوست دارم دوباره ازش بخوام ، خیلی بیشتر از قبل ، خیلی قوی تر از قبل کمکم کنه که روی خودم کار کنم
قشنگ من
راجع صفات زیبای خداوند میتونی مطالعه کنی و میتونی از قران هم برای شناخت بیشتر خدا کمک بگیری
بهت پیشنهاد میکنم قران رو حتما بخون چون خیلی ایمانت رو قوی میکنه به این قانون
راستی خداوند انرژی است که با باورهای ما شکل میگیره ، کسی که صفت رحیم بودنش رو باور کنه رحیم بودنش رو میبینه
کسی که باور کنه خدا عاشقشه ، عشق رو از خدا دریافت میکنه
کسی که باور کنه خدا همه جوره ازش حمایت میکنه تا به خواسته هاش برسه ، همینو میبینه
برای باورسازی هم میتونی خودت صفات زیبا برای خدات بسازی و بارها تکرار کنی و منطق بیاری براش ، تا اون باورها رو تجربه کنی
دوستم عاشقتم من
و متن الهیت رو خیلی دوست داشتم و نشونه ای دیدم برای کنترل ذهن بیشتر خودم
بازم سپاسگزارم از متن قشنگت