جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.
توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.
تمرین:
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
- کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
داستان هدایت دوستان به گروه تحقیقاتی عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10421MB54 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 1052MB54 دقیقه
به نام خداوندی که نسبت به من بخشنده و مهربان است
سلام
خیلی تفاوت داره بین اینکه ما ب زبان میگیم قدرت رو دادیم ب خداوند و اینکه در عمل چگونه رفتار میکنیم .
چقدر شیرینه نتیجه عمل ب اعتماد ب خداوند و قدرت دادن ب اون
میخام ی قسمتی از داستان زندگی خودم رو بگم ک همیشه دوست داشتم در اینجا بیانش کنم و فکر میکنم این فایل جای مناسبی باشه .
هفت سال از ازدواج ما گذشته بود و ما همچنان در انتظار داشتن فرزند بودیم و هزارتا دکتر و دارو و درمانو آزمایش رو انجام داده بودیم. یکی میگفت ارثیه یکی میگفت مشکل از مرد هست یکی میگفت مشکل از خانم هست هرکسی ی چیزی میگفت و ی درمانی رو پیشنهاد میداد ولی هیچکدوم نتیجه ای نمیدادن . پنج سال به همین منوال گذشت و ما نتیجه ای ندیدیم . و دیگه خدایش خسته شده بودیم از این همه تلاشه بی نتیجه . بعد از درمان آخری ک انجام دادیم و دوباره همون آش و همون کاسه همسرم گفت ک من دیگه به هیچ عنوان دکتر نمیرم من دیگه از الان فقط از خداوند بچه میخوام و مطمعنم ک خداوند ب ما بچه میده و دیگه حرف دکترها رو باور نمیکنم . هر موقع ک این حرف رو میزد انگار مطمعن بود ک خدا جوابش رو میده و خود منم خیلی با این حرفش ایمانم بیشتر میشد. جلو جلو براش لباس دخترونه میخرید . عروسک میخرید حتی دیگران لباس و عروسک دخترونه بهش کادو میدادن.
تقریبا دو سال همیجوری گذشت و ی روز همسرم من رو از خواب بیدار کرد و گفت ک تست بیبی چکش مثبته من گفتم شاید تست خراب باشه و پاشیدیم رفتیم آزمایش بارداری داد و اونجا دیگه مطمعن شدیم ک آره اعتمادمون ب خداوند جواب داده . و الان ک این کامنت رو مینویسم دخترم (آوین) شانزده ماهشه و خدا شاهده هر موقع ک میبینمش همش لطف و محبت خداوند رو نسبت ب خودمون بیاد میارم و هزاران بار سپاسگزاریش میکنم.