توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده آیت» در این صفحه: 3
  1. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    وای خدای من چی بگم از این فایل چه کردین بامن استادعزیزم

    من الان رو ابرهام با قلبی که ضربانش رسیده به هزار وچشمی که اشک باران شده و روحی که مست مست مست شده ازاین آگاهیها

    من شرابا طهورا رو در این دنیا چشیدم از موقعی که سایت و باز کردم و عنوان توحید عملی رو دیدم قلبم باز شد پروانه ها شروع به پر پر زدن کردن تو وجودم

    عاشقتم خداجونم که صبح تو سناره قطبی توشتم یه آگاهی ناب دلم میخواد دریافت کنم و دلم میخواد جواب سوالم درباره دریافت هدایتو بهم بدی بعد

    این فایل که ذره ذره اش شرابا طهورا شد برام

    عاشقتونم استاد عزیزم عاشقتونم که به حرف دلتون گوش دادین و اون فایل رو کات کردینو اینو ضبط کردید

    خدایا چه میکنی با ما تو این سایت

    تمام فایلهاتون استاد عزیزم یه جور آگاهی و لطف خداونده

    ولی جی بگم از فایلهای توحیدیتون که من یکیو دیوانه میکنه

    واین فایل واین کلام دلنشین و گوارا

    بزارید یه اعتراف بکنم من چندسال قبل به درخواست همسرم که گه گاه مشروب مصرف میکنه بااینکه بهم گفته شده بود حرامه ولی گفتم بزار یه بار تست کنم این همه شور و هیحان و ازخودبیخودی و لذت رو ببینم چه جوریه

    انگار که آب خورده بودم هرجی همسرم بهم تگا میکرد خودم به درونم میرفتم که ببینم چه تغییری کردم ولی هیچ هیچ هیچ

    جالب اینکه خیلی راحتم خوردمش یعنی میدیدم اونا جرعه جرعه میخورن چون مزش براشون جالب نیس یا گسه

    ولی من یعو خوردم ولی هیچ چیزی دریافت نکردم وازاون به بعد اگه جایی پیش میومد که یه عده میخوردن وبه منم تعارف میکردن میگفتم گناهم اگه قرار بکنم گناه بالذت میکنم این در من هیچ تغییری نه مثبت ونه منفی ایحاد نکرد پس نمیخورم

    ولی چندباری تو صحبتهام باخدا و هدایتهاش این طعم دلنشین بهشتی رو چشیده بودم و

    گاهی بادیدن فایلهای توحیدی شما توحیدی که شما به ما یاد دادیداستاد یه جنس دیگس یه طعم دیگه داره و

    واقعا اون مستی که ادمها با خوردن مشروب بدست میارن رو من از این طریق بدست آوردم تازه ناب تر اصل تر و دائمی چیزی که برا اونا زودگذر وفانیه ولی برامن طولانی ومداومه و جیزی که نه تنها آخرش به حال بد نمیرسه بلکه به رشد و لذت منتهی میشه

    وامروز باور کنید استاد دفعه اولی که گوش دادم به فایل انگار یه قیف گذاشتن رو قلبم ودارن این شراب ناب رو به سمتش سرازیر میکنن

    که گاهی قلبم میگفت استپ کن نمیتونم این حجم رو به یکباره دریافت کنم ومن استپ میکردم وبعد دوباره شروع میکردم

    ولی دفعه دومی که گوش دادم هرکلامتون مثل یه قطره به دلم رسوخ میکرد و همینطور قطره به قطره و من صدای چک چک ریخته شدن و نفوذ کردنش در عمق وجودم رو حس میکردم

    استاد عزیزم این صحبتهاتون رو بارها درفایلهای مختلف هدیه و دوره هاتون شنیده بودم

    ولی جمع شدن همه اونها به یکباره و اونم دقیقا وقتی از خداخواستم یه اگاهی ناب رو دریافت کنم وجواب سوالموبگیرم منو به رقص و پایکوبی درونی در آورده

    خدایاشکرت از این همزمانی واین شراب بهشتی ازجنس زمینیش

    استاد انقدر مست این فایل شدم که به مادرم اینام زنگ زدم و گفتن هرسه مون سرماخوردیم وحال نداریم گفتم بازم خداروشکر هرسه تاتون مریضین دیگه لازم نیست چندنوع غذا درست کنید همه باهم هرچی قراره میخورین و تازه مواظبم نیستین که اون یکی نگیره ماسک بزنین رعایت کنید و…… فک کنم اونا شاخ درآوردن از این حرف

    وخواهرم زنگ زد چون قراره براتولد دخترم که پنج شنبس بیان رامسر گفت میخوای غذا چی بپزی گفتم میخوایم چند نوع ساندویچ درست کنیم که البته دوتاش سوسیس و کالباسه که خودمون قراره خود سوسیس وکالباس رو درست کنیم

    گفت میشه توش پودر خردل و زنجفیل کمتر بزنی چون پسرش آلرژی پیداکرده

    خیلی راحت گفتم اصلا نمیزنم حتی فلفل هم کمتر میزنم

    گفت واقعا غذات بد نشه ولش کن یه وقت بد میشه

    گفتم نه بابا توکل بخدا مطمئنا که عالیم میشه

    واونم کلی ذوق کرد وتشکر

    میخوام بگم انقدر حالم خوبه انقدر غرق در لذتم که حرفامم با همه جنسش آسانگیری و لذت بردن شده

    واما بعد این همه صحبت که نمیخواستم طولانی بشه ولی شد

    برم سر موضوع فایل

    واقعا خیلی جاها برام پیش اومده که به خداتکیه نکردم وبه نوعی شرک داشتم البته اونم از نوع خفیه خفی که بعد کنکاش تو ذهنم فهمیدم که ای بابا اینم شرکه دیگه وپاشو خوردم

    وجاهایی که دربست همه چیزو سپردم بهش و نتیجشم گرفتم

    من از اونروز که تو فایل گفتگو با دوستان رزای عزیز گفتن که به لبتابشون زدن خدایا

    من نمیدونم تو بگو

    واقعا گفتگویی جدید بین من وخدا به وجود اومد بعدهم گفته های دیگری مثل اینکه

    من تیر انداختم نه تو

    به هرخیری از جانب تو فقیرم …..

    گفتگوهای ذهنی منو باخداوند تغییری اساسی داد

    والبته که هرچه بیشتر تونستم نه در زبان بلکه در عمل ازاینها استفاده کنم نتایج بهتریم گرفتم

    تو چندین فایل بخاطر تضادی که بش برخورده بودم که دیگه وقتشه برم سرکارو هدایتی که ازخدا خواستم و جور شدن کار داوری حرفه ای دادگستری و روندش گفته بودم

    که دقیقا پارسال همین موقع بود که باید برا مصاحبه میرفتیم ساری

    همسرم قبلش خیلی گفت بزار به فلانی بگم اون کلی پارتی تو دادگستری داره تو مصاحبه اگه پارتی نداشته باشی فلان میشه و….

    گفتم نه خدا هست اون پارتیه منه

    ورفتیم وقتی رفتم جای مربوطه میتونم بگم 99درصدشون وکیل قاضی بازنشسته کارمند شوراحل اختلاف و خلاصه یه کاره ای براخودشون بودن یه آن گفتم خدایا من وسط اینا چیکار میکنم اینا همه کارکشتن تو دادگستری ولی من حتی یکساعتم سابقه کار ندارم

    ولی سریع گفتم خدایا خودت منو تو این مسیر انداختی مطمئنم همه مراحلشم خودت مدیریت میکنی و من فقط به عنوان یه نمادفیزیکی باید فقط باشم

    همینم شد مصاحبه رو قبول شدم بعد رفتیم برا یه دوره آموزشی که اونا دیگه تاب ترین ها از مصاحبه بودن اونجام آزمونشو با معدل 18.93 قبول شدم والان تو مرحله دریافت پروانه و زدن دفتر هستیم انشالله

    البته که به قول استاد کردیت همه اینا به خداونده و من واقعا فقط یه حضور فیزیکی داشتم

    وجالبیش اینه که به خدا گفتم خدایا من باید قضاوت کنم باید رای بدم و سرنوشت یه پرونده به نوعی در دستان منه

    ولی توکه میدونی من هیچی نمیدونم تویی که باید منو هدایت کنی به کار درست به عملکرد درست به صحبت درست و نهایتا قضاوت و رای درست

    استاد وقتی میگفتید تو آموزشهای حضوریتون موقعی که تو سالن بودید الهامات میومده وشما میگفتید

    منم همش از خداوند خواستم و تو تجسمهام همین میاد که

    وقتی یه پرونده میاد اینکه قبول کنم یانه

    وقتی سر جلسه هستیم و داره صحبت میشه بابت پرونده

    وقتی قراره رای بدم وکاربه پایان میرسه این تویی که میگی و من میگم

    تومیگی و من مینویسم انشالله

    خدایا ممنونم ازت بابت این روز و این فایل و این استادو این سایت و این حالی که دارم .

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    سلام مرجان عزیزم

    واقعا خداروشاکرم که این نوشته که همش رو بادل نوشتم و از سمت خودش میومد به دلتون نشسته و چیزی بوده که باید میشنیدین

    خدایاشکرت برا این بستر توحیدی که نوشته هرکس حال دل یه سری رو خوب میکنه

    ممنونم ازت مرجان عزیزم که برام کامنت گذاشتی و حسم رو اول صبح عالی کردی

    امیدوارم خداوندهدایتمون کنه هممون رو که دراینجا جمع شدیم وخواستار این هستیم که هرروزمون بهتراز قبل باشه در این مسیر همواره رو به رشد باشیم

    بازم ازت ممنونم دوست عزیزم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    سلام برشما دوست عزیزم

    من اون کامنت قبلی شما رو خوندم واقعا جای تامل وتفکر داشت اون نوشته ها

    میخواستم فردای اونروز براتون کامنت بزارم ولی جون تولد دخترمه فردا خیلی کار داشتم این چندروز والانم دیگه گفتم باید حواب بدم

    باور کنید از روزی که اون کامنت رو خوندم عظمت خداوند برام یه شکل دیگه شده

    یعنی هربارکه فکر میکنم که میلیونها سال اکسیژن زمین ثابت مونده

    ناخودآگاه در برابر این قدرت و عظمت بدنم میلرزه و به نوعی ابهت خداوند منو میترسونه

    روزاول وقتی میومدم مثل همیشه یه چیزی ازخدابخوام یهو یاد این عظمت میفتادم

    میگفتم سعیده اصلا روت مبشه اینو ازخدا بخوای

    حس میکردم انگار رفتم لب اقیانوس میگم میشه لطفا به اندازه یه انگشتدانه بهم آب بدید؟!

    یعنی خجالت داره از خدا با اون عظمت چیزای کم بخوایم

    یادصحبت استاد میفتم تو نامه حصرت علی به امام حسن که میگفتن ازخدازیاد بخواین خدا دوست داره که ازش زیاد بخواین اینجوری ایمانتون رو نشون میدین وخدا لذت میبره از چنین بنده ای

    همش میگم خدایا من قبلا هم میدونستم واعتقاد داشتم که تو بزرگی ولی حالا که اینو فهمیدم یه حس دیگه ای دارم حسی که اصلا نمیتونم توصیحش بدم

    وجالبه که هربار میاد یه حس منفی سرموضوعی بیاد سراغم سریع میگم سعیده 20.95 یادت نره خدای به این بزرگی و قدرتمندی داره یادت نره

    واقعا ازتون ممنونم که این مطلب رو باما به اشتراک گذاشتید .

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: