توحید عملی | قسمت 10

سلام به استاد عزیزم وبانو شایسته وهمه دوستان بامحبت

خدارو شکر گذارم که امروز چقدر درس آموختم چقدر یاد گرفتم توحید یعنی من عاشقتم خدا منو به حال خودم رها نکن من نیازمند تو هستم

استاد عزیزم من قبل از این داستان که با شما آشنا بشم من به

تضادی برخوردم ببینید شرک چه به سر ما میآورد

ماتو یه تفریحگاه بودیم سیزده بدر 91 به از تفریح چند خانواده بودیم همه ماشین داشتن دم غروب هرکس دست زنو بچشو گرفتو رفت من موندم زن بچم خیلی غرورم شکست واونجا اولین باری بود که من از خدا درخواست کردم خدایا من یه پراید می‌خوام

اولین بار بود که درس درخواست کردم وراجب خواسته هام صحبت کردم چون قبلش میگفتم چرا من ندارم همیشه به خدا شاکی چرا

خدایا بزرگیتو شکر

بعد داستان عید نوروزبرگشتیم سر خونمون ببینید دوستان خدا رو

باجناقم آمد گفت دسه چک گرفتم بیا بریم واست بگیرم گفتم باشه دمت گرم بریم

هفته بعد قرعه کشی که داشتم به اسمم درآمد

7میلیون پول دستم آمد

یه دوست داشتم آمد گفت دسته چک که داری قرعه که به اسمت درآمده بیا بریم تهران یه جاهست

ماشین اقساطی میده ببینید همه چی جور شد من پرایدو گرفتم

یادم رفت من از خدا خواسته بودم

اعتبارشو دادم به دوستانم به فامیلم و همیشه میگفتم اگه اون نبود نمیشد چقدر خدا تو وجودم کم رنگ بود

خدا رو شاهد میگیرم واسه پرداخت اقساط بیچاره شدم تا ده شب کار میکردم دو ماه یک بار من توان خرید یه کیلو گوشت نداشتم

الان فهمیدم چرا اون بلا سرم آمد

خدا بزرگیتو شکر به خودم قول دادم هرجا تو هر لحظه هر کاری که میکنم اول از خودش بپرسم

چون اون اربابه قدرت دست اونه

واز زمانی که تونستم درکش کنم هرروز اتفاقهای خوب واسم رقم میخوره

تونستم مواد مخدر رو بدون کوچکترین دردی کنار بذارم

آرامشم خدای من عالی شده

پراید شده پژو

وهدایت شدم به کاری که استارتش بعد سال نو میخوره دارم آموزش میبینم

خدا همه جا بامنه همیشه با منه دیگه ولش نمیکنم هرروز دارم رو خودم کار میکنم

امروز استاد این فایل توحید و کوش کردم این صحبت‌ها برام مرور شد

خدایا من ضعیفم

من ناتوانم

من در مقابل تو سرم پایینه

منو هدایت کن

دستم ول نکن

ممنونم استاد عزیزم ممنونم مهربان ممنونم که چراغ راه شدی

در پناه خدا شاد باشی سلامت و پایدار همه اعضای این سرزمین بهشتی