اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آقا اصلا آنقدر خداوند نقشش پر رنگ هست که اون اجازه میده ما حتی توحیدی فکر کنیم و عمل کنیم ، اون اجازه میده ما بهش توکل کنیم ، اصلا اون میگه الله و اکبر نه ما !!!!
ما مگه میدونیم خدا چقدر بزرگه
خداونده تصمیم میگیره که ما آگاه بشیم البته بر اساس ذوق و شوق مون
همه چیز اونه من درک جدیدی دارم اینجوری نبود برام
اون میگه تو چه غذایی بخوری
حالا اینکه من بیام خودم بخام عمل کنم میشه چرخ و از اول اختراع کردن
استاد عزیزم دقیقاً سر بزنگاه این فایل و آپلود کردید
20 سالی میشه یک سوال بی جواب دارم ….
اونم مربوط به همین جلسه است
خواهش میکنم این سوال منو جواب بدید
من سوالم اینه اگه اینجوریه که خداوند همه کارها رو انجام میده ، پس چرا تو دوره کشف قوانین آنقدر روی بحث تمرکز و تعیین تکلیف روزانه و برداشتن قدم های کوچک برای رسیدن به اهداف صحبت میکنید ؟
یا در دوره روانشناسی ثروت 1 ایجاد باور فراوانی ، و قوانین ثروت رو شرح میدید
مگر نه اینکه خداوند همه کارها رو انجام میده ؟
پس چه لزومی داره ما حرکت کنیم ( تغییر باورها )؟
آیا اول خداوند میگه بعد ما حرکت میکنیم ؟
آیا حرکت میکنیم خداوند جواب ها و هدایت ها رو میگه ؟
تجربه شخصی من نشون داده هر جا مستأصل بودم و خسته شدم و دیگه نتونستم کار و انجام بدم خداوند کمک کرده و کار از بی نهایت طریق انجام شده منتها آیا نمیشه همون اول بیاد به کمک ؟
حقیقت همونیه که میفرمایین منتها من متوجه نمیتونم بشم
وقتی این فایل شما رو آدم گوش میکنه دلش میخاد تسلیم بشه و همه چیو بسپاره من تو سپردن کارها خیلی خوبم منتها همزمان نگران اینم هستم که نکنه منم باید کاری انجام بدم و انجام ندم و کوتاهی کنم ؟
لطفاً منو از این سر در گمی 20 ساله دربیارید هر کسی از دستش برمیاد لطفاً راهنمایی کنید
ببینید این موضوعی که می فرمایید و بنده هم اطلاع دارم ازش و دارم کار میکنم و نتایجی هم به همراه داشته
منتها استاد این موضوع مهم رو مشخص نکرده حرفها حداقل برای من متناقض هست
وقتی میگن خدا همه کارها رو میکنه که دیگه حتی ایجاد خواسته برای منم میره دست اون چه برسه حالا من بیام باورم و عوض کنم و ….
من تجربه ام میگه هر جا کار قفل شد وقتی ازش خواستم در باز شد
منتها اون حالت ، حالت اضطرار هست و من نمیخام حتما بیفتم تو اون حالت میخام قبلش برام اتفاق بیفته
من اسنپ کار میکردم ، روز اول از خدا پرسیدم برم اسنپ یا نه گفت نه گفتم پول ندارم گفت من درست میکنم
منتها بهش گوش نکردم یه سال رفتم ماشینم خرجش از دخلش بیشتر شد که تسلیم شدم تا تسلیم شدم یه کار خیلی خوب جلو راهم گذاشت
یا مثلا رو دوره عزت نفس داشتم کار میکردم یهو تو ماشین دم گوش من گفت« تو ارزشمندی »
باور کنید تمام بدنم لرزید اصلا من کامل فهمیدم ارزشمندی چیه حالا تو 5 سالی که عزت نفس و شبانه روزی کار کرده بودم یه طرف این یه جمله یه طرف ، کفه خدا خیلی سنگین بود حتی بهم گفت اینی که میخوندن یارم به من گفت چی گفت و من گفته بودم حالا به تو میگم …..بگذریم
حالا شاید شما بگی خودت داری جواب خودت و میدی
ولی سوال من و نتیجه من الان اینه من همیشه شنیدم از تو حرکت و از خدا برکت
ولی با این چیزایی که تجربه کردم میگم از خدا برکت بعدا حرکت
چرا ؟ چون ماها همیشه داریم حرکت میکنیم دیگه ، داریم تلاش میکنیم ولی خب نتیجه ندارع که در این حالت میریم سراغ تغییر باورها
در حالیکه من فکر میکنم همین که بسپاریم اون ما رو در مسیر درست قرار میده حالا ما باید تلاش کنیم
من این موضوع رو نتونستم حل کنم سالهاست این و نمیفهمم و خیلی کارا هم براش کردم
ببینید منظور من اینه ما از بچگی حداقل من از 7 سالگی شروع به کار کردم الان 38 سالمه ینی 30 سال ….
وقتی نگاه میکنم که چقدر تلاش کردم میبینم خب خیلی کار کردم ، حتی در حدی که من وقت اینو نداشتم دوس دختر بگیرم ، برم تو رابطه حتی بلد هم نبودم
ولی میخام بگم آخرش چی شد ؟
اینجا ها بود من وارد سایت استاد شدم و 2019 روز هست دارم شبانه روزی کار میکنم
شکر خدا نتایجی حاصل شده ولی اون نتیجه اصلی ها هنوز مونده
وقتی جمع بندی میکنم میبینم اینجا هم خیلی خوب وقت گذاشتم فایل های رایگان و چندین بار دیدم همه رو دوره های زیادی و خریدم و …..
ولی باز نتیجه نیومده
من در بررسی هام و زمانیکه وارد سایت شده بودم یک تضادی و با خداوند داشتم که اون برای من کاری انجام نمیده اینم سر موضوع عشق و عاشقی در دوران جوانی بود که به جز خدا به کسی دل نبستم و جز خدا از کسی نخواستم ولی به هر حال به دلایل نامعلومی نشد…..
حالا من دو روز هست احساس میکنم میخام توکل کنم احساس میکنم میخام بسپارم به خدا من تلاش هامو کردم
ولی راستش با خدا ته دلم جنگ داشتم
حالا شاید باورتون نشه وقتی این کامنت و میخونید ولی من در اثر یک تسلیم محض وارد بی مکانی شدم و خداوند و ملاقات کردم شاید خنده دار باشه چندین سال طول کشید که این موضوع رو فهمیدم که من کجا بودم و هیچ وقت نتونستم دوباره به اونجا برگردم
«میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم »( حافظ)
بگذریم …..
میخام با اینکه شمایلش و دیدم و بعدش نه عقل ماند و نه هوشم
ولی باز نسپرده بودم اینجاش جالب بود برام تو همین چند روز اینو فهمیدم
دیشب یه سری ادراکات داشتم
و فکر میکنم موضوع رو حل کردم ولی باید تکاملم طی بشه
ماجرا اینه که ما باید باور قلبی داشته باشیم نه به حرف نه به زبان باید باورمون از ته دل بیاد
وقتی باور قلبی ایجاد شد ثبات داشت خداوند ما رو در مسیرهایی قرار میده که خیر و برکت داره و ما باید اونجا شروع به عمل کردن و هدف گذاری و ……داشته باشیم
من فکر میکنم در غیر اینصورت همینی میشه که بودیم و هستیم
ما سالها صبح از خواب بیدار شدیم و سخت کار کردیم ، رفتیم اومدیم اینها تلاش بوده و عمل کردن بوده ولی هیچ نتیجه رضایت بخشی درش نبوده
من فکر میکنم در کل ما از ته دل توکل میکنیم اون ما رو میزاره تو مسیر درست و ما حرکت میکنیم
بله دقیقا موافقم من الان از خودش خواستم تو این مسأله هم منو حالی کنه
میدونی این باور که درسته خدا کارها رو میکنه ولی توام باید یه تکونی بخوری اجازه هدایت به ما رو نداده
شاید این گفته ام درست نباشه ولی احساس میکنم ما اینجوری خالقیم که در ذهن همه رو خلق میکنیم ما اگه اجازه بدیم حتی اون تصمیم بگیره ما پلک بزنیم یا نزنیم در واقع خالق ما بودیم و خداوند این قدرت و بهمون داده از خودش استفاده کنیم و بهره ببریم
ولی وقتی من فکر میکنم من توکل میکنم و میرم کارها رو انجام میدم این به نظرم سخت تفکر اشتباهی هست
به خاطر اینکه ما همیشه از بچگی حداقل خود من اینجوری توکل کردم رفتم جلو چیزی نشده نتیجه حاصل نشده بعد برگشتم گفتم خدا منو دوست نداره و اینجوری باور منفی در مورد خدا در من ایجاد شده
من هر جوری بررسی میکنم میبینم تو این30 سال هر نتیجه مثبتی بوده هدایت اون بوده من اصلا با عقلم و هوشم نمیتونستم حالا احساس میکنم هر چقدر این توکل این ایمان به توکل و این اجازه دادن به هدایت شدن بار مثبت . قویی داشته باشه الرزق و الرزقان و هم ایجاد میکنه
و به همین راحتی ما غافلیم
اینم آخرش بگم میترسم و استرس دارم در مورد این قضیه اشتباه کنم و نکنه راه همونی باشه که گفته شده
ولی خب وقتی احساس خوبی بهم میده فکر میکنم مسیرم درسته
هر جا باگی داشتم این مسأله رو دخیل میدم میبینم بابا این همین تکه گمشده پازل هست
حالا امیدوارم هدایت بشیم دیگه امیدوارم به یقین برسم در این مورد که اگر بشود چه میشود اینجوری میدیم باورهامون و هم هدایت کنه و بسازیم
تو کامنت های قبلی گفتم
بعد 5 سال کار کردن رو دوره عزت نفس تو ماشین در گوشم گفت که فلانی تو ارزشمندی
این کلمه چنان رزونانس داشت چنان در من تکرار شد که اصلا نفهمیدم کی گریه کردم زار زار گریه کردم اصلا همونجا من سیگار و گذاشتم کنار تا اون جا من هر چی راه بود امتحان کردم سیگار و نکشم نمیشد ولی خدا شاهده از اون روز به بعد حتی یه نخ به والله قسم حتی یه نخ نه کشیدم نه وسوسه شدم در حالیکه قبل اون تصمیم میگرفتم سیگار نکشم میدی مثلا تو خیابون دختره ناشناس بهم تعارف میکرد بیا بکش بدون اینکه من درخواستی کرده باشم
میگم یک کلمه اون برابر 5 سال تلاش ماست
ولی هنوز آیه لیس الانسان و الا ما سعی رو نفهمیدم
که میگه همه چیز در گرو تلاش به انسان داده شد
حالا تلاش کردن در جهت اینکه بسپاریم به خودش یا تلاش کنیم که بریم جلو بعد میگم خب همه مون تلاش میکنیم کم و بیش ولی باز به اندازه همون تلاش هم نتیجه نداریم
من فک کنم منظور باز تلاش در جهت تسلیم شدن درست باشه
اگه کسی از دوستان میدونه کامنت کنه بهترتر بفهمیم
در ضمن همه این کامنت اومد من نوشتم اصلا داشت میگفت …..
عجیبه
یه چیزی هم اضافه کنم زمانی که ما میدونیم باید فلان کار و کنیم اینجا منتظر شدن برای هدایت جایز نیست چون ما قلبمون میگه و مطمئنیم که چیکار کنیم ولی در مواقعی که مثلا الان من درش گیر کردم و واقعا نمیدونم چیکار باید کنم تلاش کردنمم بی فایده است هر چی هم قبل این رفتم به در بسته خورده ….
این کامنت و در جواب کامنت اخری که برام فرستادی برات می نویسم چون گزینه پاسخ نداشت مجبور شدم رو این کامنت بنویسم
ببینید دقیقاً درست فهمیدید
بزارید از تجربه این دو روزه بگم
من وقتی نجواهای درونی مو کنترل میکردم متوجه شدم من با خدا رابطه خوبی ندارم و یه جورایی دلخورم ازش یادمه میگفتم مثلا فلان چیز و میخام بعد یکی میگفت از خدا بخواه با بدخلقی میگفتم اون که حرف منو گوش نمیکنه ، اصلا کاری باهام ندارع و یه جورایی از سر لج اصلا نمیخواستم جواب هم بده
من تو این 10 روز احساس آشتی عظیمی در این موضوع رو احساس میکنم
من یاد گرفتم هر وقت فکری داشتم که بهم آرامش و حس خوب داد اون باور و اون فکر کاملا درسته تو این موضوع هم کاملا بهم احساس خوبی میده یه جورایی وقتی کم میارم بدو بدو میرم بغل خدا
حالا چه اتفاقی از دیشب برام افتاده
من خوانندم و موسیقی ایرانی میخونم و نزدیک 20 سال هست فعالیت دارم تمرین میکنم کار میکنم و …..
من به خدا گفتم آقا من با اینهمه باور مخرب چطور راهم و پیدا کنم من همش دیدم موسیقی سنتی طرفدار ندارع چقدر من باید کار کنم این فکر حذف بشه آقا تو درستش کن تو بسازی قشنگه
در کامنت های قبلی به چند تا نشانه اشاره کردم
اینبار به این شکل نشانه سپردن کارها اومد که یک خانمی که با مادرم دوست بود تو اینیستا فعالیت منو دیده بودن و پسند کردن و به مادرم پیشنهاد کردن که من میرم صدا و سیمای شهرمون و ازشون میخام ایشون و دعوت کنن برای اجرای زنده
ینی خدا شاهده من اون آدم و ندیدم و نه میشناسم خودجوش خودش وارد شده امروز رفته صدا و سیما شماره منو از مادرم گرفته داده به اونا و شروع کرده به تعریف و تمجید از کار من و اونا سورپرایز شدن گفتن بابا مگه این کیه که تو آنقدر هلاکی بیاد اجرا کنه
خلاصه قراره زنگ بزنن و من برم بخونم شاید یه مبلغی هم دستگیر مون شد
من اصلا کاری ندارم این ماجرا اوکی میشه یا نه من دارم به این فکر میکنم این اگه هدایت نیست چیه پس؟
این اگه اسمش توکل نیست چیه پس ؟
میدونی به اندازه ای که قبول کردم تا الان سه چهار تا نشانه اومده
پس من همین مسیر و با قدرت ادامه میدم
پیشنهاد میکنم به کسانی که این کامنت و میخونن و مخصوصا شما
باگ اصلی باورهای ما همین موضوع هست آشتی با خدا سپردن ، اجازه بدید هدایت کنه ، توکل کردن
من چون شعر زیاد بلدم با یه بیت از حافظ کامنت و ببندم
میگه که
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
حالا اونی که صد هنر داره باید توکل کنه چه برسه به من که هنر ناقصی دارم
داستان امروز من ، منو یاد پیامبر انداخت یاد عمار و یاسر که اومدن گفتن ای محمد ما اومدیم در رکاب تو شمشیر بزنیم و کشته بشیم
حالا اون کجا من کجا ولی میخام بگم خدا چه کارهایی که برای آدم انجام میده من 2028 روز بود که ترمز اصلی رو نمیفهمیدم من اطلاعات خیلی خوبی از دوره های استاد و یدک میکشم
و پیشنهاد میکنم اول این باور و ایجاد کنید مث من نه من خیلی تو سری خوردم
قشنگ بهم حالی کرد که تو یه پلک زدن کارارو درست میکنه ینی چی من اینو نمیفهمیدم
الان میشه توجه کرد به نکات مثبت ، الان میشه سپاسگزاری کرد الان میشه تمرینات دوره عزت نفس و پیاده کرد، الان میشه احساس خوب داشت من همش تا میخواستم اینا رو انجام بدم یهویی ناراحت میشدم نگو این باور به تنهایی زورش از همه بیشتره و من ندارمش
امیدوارم نتایج خیلی خوبم شروع بشه و بیام بنویسم
شما هم تو بحث زمین بسپارید آگهی کنید ولی اجازه بدید کار و انجام بده این اجازه از سمت شما باید صادر بشه
مهمترین مطلب اینه جایی که میتونی کاری کنی و میدونی انجام بدی انجام بده چون بهت قبلا گفته که میدونی منتها یه سری جاها نمیدونی چیکار کنی مث من تمام درها بسته اس اونموقع من تسلیمم
در واقع از این به بعد تسلیم خواهم بود
من تسلیم و در موارد آسمانی اجرا میکردم تا یه آگاهی ازش بگیرم و میومدم در مسائل زمینی تلاش میکردم
ولی از این به بعد من تسلیمم اون میگه من حرکت میکنم
من نمیدونم چرا وقتی شما پیام میزارید گزینه پاسخ رو اون پایین نمیده که ریپلای بهش بشه زد …..
و اما درباره همین تو +کل
من امروز باز به مفهوم بیشتری هدایت شدم
اصلا ما پلاک زدنمون هم اونه ینی اینکه میگن همه چیز خداست موضوع همینه
من هر صبح توحید و استارت میزنم نمیدونید که چه حال خوبی دارم انگار قراره دیگه هیچ وقت حال منفی و بد تجربه نکنم انگار قراره همیشه همینجوری باشه
برام این اومد که شما عاجز هستید حتی توکل کنید ما میخواهیم و اتفاق می افتد
ما جان جان جانیم ….
هر روز داره این موضوع بیشتر باز میشه و چقدر برام لذت بخش هست من اینجا خیلی باگ داشتم خیلی جای خدا خالی بود اصلا همیشه نگرانی و داشتم همیشه یه نبود ، بود
الان نه الان همه چیز دارم انگار هیچی نمیخام ، اصلا دوس ندارم چیزی به غیر خدا داشته باشم
بله ببینید فقط به نظرم اجازه بدید مدام ازش بخواهید که هدایت کنه من واقعا در مقابلش تسلیمم و هر روز وضعیت روحی و مالیم داره بهار میشه
شکر خدا امروز صبح که پاشدم با رفتارها و حملات ذهن مواجه شدم و شروع کردم به کنترل ذهنم کاری که کردم این بود ایمانم و نشون دادم
اومدم گفتم خداوند فرمانرواست من ازش خواستم من و هدایت کنه من توکل کردم بهش و پای این حرفم میمونم هر چند به ضررم باشه
و حالم و اینجوری خوب کردم دیدم ایمان دارم بهش و اتفاقی که افتاد این بود یه بنده خدایی اومد ازم محصولی رو خرید کرد که نزدیک 2 میلیون و 500 هزار تومن سود کردم
شاید این مبالغ کم باشه ولی برای من تو این مدت خیلی مبلغ زیادی بود چون من حتی 10 برابر کمترش و هم نمیتونستم بسازم به هر دری میزدم قفل بود
ولی الان قفل ها باز شده
آقا تمام دوره های استاد یه طرف این موضوع که خداونده کارارو درست میکنه یه طرف
من همیشه این انتقاد و به استاد داشتم که به این وضوح بهمون بگن ولی خب شاید شرایط ایجاب میکنه که اینجوری سربسته صحبت بشه نمیدونیم
ولی بنده اینجا اعلام میکنم بعد از تحقیقات فراوان و آزمون و خطاها به این نتیجه رسیدم که خداوند هدایت میکنه خداوند کار و درست میکنه و تو میری انجامش میدی غیر از این میشه آب در هاون کوبیدن و مردم ما صبح تا شب اینکار و میکنن
خیلی ساده اس ولی خب ما نمی فهمیم
اگه کسی میگه من هدایت نمیشم در واقع اون هدایت شده ، اون میدونه باید چیکار کنه ولی حرکت نمیکنه مواظب این دام هم باشید دوستان
من کلا نمیدونستم چیکار کنم الآنم نمیدونم دارم قدم ها رو یکی یکی برمیدارم اصلا اونه قدم هام و برمیداره میدونی
شهلا جان پیشنهاد میکنم عجله نکنید زمان بدید قانون تکامل و رعایت کنید
تمام قوانینی که استاد میگن حول و محور این موضوع هست این و دریابید میتونید قوانین و به کار بگیرید
اگه توکل کنید آرامش میاد سمت شما ، احساس امنیت میکنید ، حالا میتونید توجه کنید به نکات مثبت یا همان هماهنگی بین ذهن و قلب ( دوره روابط)
الان میتونید افزایش مهارت بدید ، از جایی که هستید شروع کنید ، کنترل کانون توجه و انجام بدید ( روانشناسی ثروت 1)
الان میتونید محکم سر بالا راه برید ، کارهاتون و به تعویق نندازید ، احساس قربانی شدن احساس گناه و دور بریزید ( دوره بسیار مهم عزت نفس)
الان میتونید برید سراغ ترمزها و منطقی کنید ( دوره کشف قوانین )
الان میتونید بفهمید تضادها برای چی بوده ، الان میتونید از مشکلات استقبال کنید
( دوره ارزش تضاد )
من تمام این دوره ها رو کار کردم منتها توکل نکرده بودم ولی الان فوقالعاده شده برام
با سلام
من امشب حرف برم داشته و میخام بنویسم
آقا اصلا آنقدر خداوند نقشش پر رنگ هست که اون اجازه میده ما حتی توحیدی فکر کنیم و عمل کنیم ، اون اجازه میده ما بهش توکل کنیم ، اصلا اون میگه الله و اکبر نه ما !!!!
ما مگه میدونیم خدا چقدر بزرگه
خداونده تصمیم میگیره که ما آگاه بشیم البته بر اساس ذوق و شوق مون
همه چیز اونه من درک جدیدی دارم اینجوری نبود برام
اون میگه تو چه غذایی بخوری
حالا اینکه من بیام خودم بخام عمل کنم میشه چرخ و از اول اختراع کردن
خداوند عاشق ماست و ما معشوق خداوندیم
ما نسبت به خدا به ظلم دچار میشیم
خداوند همواره مورد ظلم ما انسانها قرار میگیره
انا مظلوم و خداوند گفته
من دارم نصف شبی رد میدم ….
سلام خدمت همه دوستان
استاد عزیزم دقیقاً سر بزنگاه این فایل و آپلود کردید
20 سالی میشه یک سوال بی جواب دارم ….
اونم مربوط به همین جلسه است
خواهش میکنم این سوال منو جواب بدید
من سوالم اینه اگه اینجوریه که خداوند همه کارها رو انجام میده ، پس چرا تو دوره کشف قوانین آنقدر روی بحث تمرکز و تعیین تکلیف روزانه و برداشتن قدم های کوچک برای رسیدن به اهداف صحبت میکنید ؟
یا در دوره روانشناسی ثروت 1 ایجاد باور فراوانی ، و قوانین ثروت رو شرح میدید
مگر نه اینکه خداوند همه کارها رو انجام میده ؟
پس چه لزومی داره ما حرکت کنیم ( تغییر باورها )؟
آیا اول خداوند میگه بعد ما حرکت میکنیم ؟
آیا حرکت میکنیم خداوند جواب ها و هدایت ها رو میگه ؟
تجربه شخصی من نشون داده هر جا مستأصل بودم و خسته شدم و دیگه نتونستم کار و انجام بدم خداوند کمک کرده و کار از بی نهایت طریق انجام شده منتها آیا نمیشه همون اول بیاد به کمک ؟
حقیقت همونیه که میفرمایین منتها من متوجه نمیتونم بشم
وقتی این فایل شما رو آدم گوش میکنه دلش میخاد تسلیم بشه و همه چیو بسپاره من تو سپردن کارها خیلی خوبم منتها همزمان نگران اینم هستم که نکنه منم باید کاری انجام بدم و انجام ندم و کوتاهی کنم ؟
لطفاً منو از این سر در گمی 20 ساله دربیارید هر کسی از دستش برمیاد لطفاً راهنمایی کنید
ممنونم
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
سپاسگزارم بابت کامنت شما
ببینید این موضوعی که می فرمایید و بنده هم اطلاع دارم ازش و دارم کار میکنم و نتایجی هم به همراه داشته
منتها استاد این موضوع مهم رو مشخص نکرده حرفها حداقل برای من متناقض هست
وقتی میگن خدا همه کارها رو میکنه که دیگه حتی ایجاد خواسته برای منم میره دست اون چه برسه حالا من بیام باورم و عوض کنم و ….
من تجربه ام میگه هر جا کار قفل شد وقتی ازش خواستم در باز شد
منتها اون حالت ، حالت اضطرار هست و من نمیخام حتما بیفتم تو اون حالت میخام قبلش برام اتفاق بیفته
من اسنپ کار میکردم ، روز اول از خدا پرسیدم برم اسنپ یا نه گفت نه گفتم پول ندارم گفت من درست میکنم
منتها بهش گوش نکردم یه سال رفتم ماشینم خرجش از دخلش بیشتر شد که تسلیم شدم تا تسلیم شدم یه کار خیلی خوب جلو راهم گذاشت
یا مثلا رو دوره عزت نفس داشتم کار میکردم یهو تو ماشین دم گوش من گفت« تو ارزشمندی »
باور کنید تمام بدنم لرزید اصلا من کامل فهمیدم ارزشمندی چیه
حالا شاید شما بگی خودت داری جواب خودت و میدی
ولی سوال من و نتیجه من الان اینه من همیشه شنیدم از تو حرکت و از خدا برکت
ولی با این چیزایی که تجربه کردم میگم از خدا برکت بعدا حرکت
چرا ؟ چون ماها همیشه داریم حرکت میکنیم دیگه ، داریم تلاش میکنیم ولی خب نتیجه ندارع که در این حالت میریم سراغ تغییر باورها
در حالیکه من فکر میکنم همین که بسپاریم اون ما رو در مسیر درست قرار میده حالا ما باید تلاش کنیم
الان مشکل من اینه نمیدونم اینو درست فهمیدم یا نه
ممنون
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
سپاسگزارم بابت کامنت شما
ببینید این موضوعی که می فرمایید و بنده هم اطلاع دارم ازش و دارم کار میکنم و نتایجی هم به همراه داشته
منتها استاد این موضوع مهم رو مشخص نکرده حرفها حداقل برای من متناقض هست
وقتی میگن خدا همه کارها رو میکنه که دیگه حتی ایجاد خواسته برای منم میره دست اون چه برسه حالا من بیام باورم و عوض کنم و ….
من تجربه ام میگه هر جا کار قفل شد وقتی ازش خواستم در باز شد
منتها اون حالت ، حالت اضطرار هست و من نمیخام حتما بیفتم تو اون حالت میخام قبلش برام اتفاق بیفته
من اسنپ کار میکردم ، روز اول از خدا پرسیدم برم اسنپ یا نه گفت نه گفتم پول ندارم گفت من درست میکنم
منتها بهش گوش نکردم یه سال رفتم ماشینم خرجش از دخلش بیشتر شد که تسلیم شدم تا تسلیم شدم یه کار خیلی خوب جلو راهم گذاشت
یا مثلا رو دوره عزت نفس داشتم کار میکردم یهو تو ماشین دم گوش من گفت« تو ارزشمندی »
باور کنید تمام بدنم لرزید اصلا من کامل فهمیدم ارزشمندی چیه حالا تو 5 سالی که عزت نفس و شبانه روزی کار کرده بودم یه طرف این یه جمله یه طرف ، کفه خدا خیلی سنگین بود حتی بهم گفت اینی که میخوندن یارم به من گفت چی گفت و من گفته بودم حالا به تو میگم …..بگذریم
حالا شاید شما بگی خودت داری جواب خودت و میدی
ولی سوال من و نتیجه من الان اینه من همیشه شنیدم از تو حرکت و از خدا برکت
ولی با این چیزایی که تجربه کردم میگم از خدا برکت بعدا حرکت
چرا ؟ چون ماها همیشه داریم حرکت میکنیم دیگه ، داریم تلاش میکنیم ولی خب نتیجه ندارع که در این حالت میریم سراغ تغییر باورها
در حالیکه من فکر میکنم همین که بسپاریم اون ما رو در مسیر درست قرار میده حالا ما باید تلاش کنیم
الان مشکل من اینه نمیدونم اینو درست فهمیدم یا نه
ممنون
سلام دوست عزیز
بله موافقم این قانون هست
ولی بحث توحید و چیزایی که استاد میگه اینجوری نیست
استاد میگه تمام کارها. و برات انجام میده وقتی میگی تمام کارا ینی تمام کارا حتی اون تغییر باور هم جزئش میشه
این مطلب به نظرم باید توسط خود استاد باز بشه برای من نامفهوم هست فعلا
البته که دیشب یه سری درک ها هم داشتم
به نظرم به اینصورت هست که من نوعی میام از ته دل به خدا توکل میکنم باور قلبی من این میشه که خداوند هست کارا رو راه میندازه
مرحله دوم وقتی این باور اکتیو شد خداوند تو رو به بی نهایت مسیر هدایت میکنه تا تو به خواسته ت برسی
مرحله سوم نوبت من هست که بیام در اون گشایش عمل کنم حرکت کنم ، افزایش مهارت بدم ، برنامه ریزی کنم براش ، هدف تعیین کنم و …..
وگرنه اینکه تو برو حرکت کن خدا کمکت میکنه خب همه اینکار و انجام دادیم ولی خدا کمک نکرده که هیچ تازه پس گردنی هم زده
چرااااا؟
چون باور قلبی نبوده
استاد تو خیلی فایل ها میگن تو حرکت بکن قدم ها بهت گفته میشه
من فک میکنم منظور اینه تو باید اول خداوند و فقط ببینی و واقعا بی چون چرا بپذیری که فرمانرواست واقعا باید بپذیریم که اون هر کاری و میتونه انجام بده
وقتی این پذیرش باشه حرکت کنی بدست میاری
حتی من فک میکنم قارون تو این مورد خیلی خوب بوده چون به هرچی دست میزده طلا میشده
یه جایی مشرک میشه و از بین میره
من اینجوری درک کردم ولی نمیدونم درسته یا نه
سلام
شاید هم این چیزی که میفرمایین درست باشه
من این موضوع رو نتونستم حل کنم سالهاست این و نمیفهمم و خیلی کارا هم براش کردم
ببینید منظور من اینه ما از بچگی حداقل من از 7 سالگی شروع به کار کردم الان 38 سالمه ینی 30 سال ….
وقتی نگاه میکنم که چقدر تلاش کردم میبینم خب خیلی کار کردم ، حتی در حدی که من وقت اینو نداشتم دوس دختر بگیرم ، برم تو رابطه حتی بلد هم نبودم
ولی میخام بگم آخرش چی شد ؟
اینجا ها بود من وارد سایت استاد شدم و 2019 روز هست دارم شبانه روزی کار میکنم
شکر خدا نتایجی حاصل شده ولی اون نتیجه اصلی ها هنوز مونده
وقتی جمع بندی میکنم میبینم اینجا هم خیلی خوب وقت گذاشتم فایل های رایگان و چندین بار دیدم همه رو دوره های زیادی و خریدم و …..
ولی باز نتیجه نیومده
من در بررسی هام و زمانیکه وارد سایت شده بودم یک تضادی و با خداوند داشتم که اون برای من کاری انجام نمیده اینم سر موضوع عشق و عاشقی در دوران جوانی بود که به جز خدا به کسی دل نبستم و جز خدا از کسی نخواستم ولی به هر حال به دلایل نامعلومی نشد…..
حالا من دو روز هست احساس میکنم میخام توکل کنم احساس میکنم میخام بسپارم به خدا من تلاش هامو کردم
ولی راستش با خدا ته دلم جنگ داشتم
حالا شاید باورتون نشه وقتی این کامنت و میخونید ولی من در اثر یک تسلیم محض وارد بی مکانی شدم و خداوند و ملاقات کردم شاید خنده دار باشه چندین سال طول کشید که این موضوع رو فهمیدم که من کجا بودم و هیچ وقت نتونستم دوباره به اونجا برگردم
«میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم »( حافظ)
بگذریم …..
میخام با اینکه شمایلش و دیدم و بعدش نه عقل ماند و نه هوشم
ولی باز نسپرده بودم اینجاش جالب بود برام تو همین چند روز اینو فهمیدم
دیشب یه سری ادراکات داشتم
و فکر میکنم موضوع رو حل کردم ولی باید تکاملم طی بشه
ماجرا اینه که ما باید باور قلبی داشته باشیم نه به حرف نه به زبان باید باورمون از ته دل بیاد
وقتی باور قلبی ایجاد شد ثبات داشت خداوند ما رو در مسیرهایی قرار میده که خیر و برکت داره و ما باید اونجا شروع به عمل کردن و هدف گذاری و ……داشته باشیم
من فکر میکنم در غیر اینصورت همینی میشه که بودیم و هستیم
ما سالها صبح از خواب بیدار شدیم و سخت کار کردیم ، رفتیم اومدیم اینها تلاش بوده و عمل کردن بوده ولی هیچ نتیجه رضایت بخشی درش نبوده
من فکر میکنم در کل ما از ته دل توکل میکنیم اون ما رو میزاره تو مسیر درست و ما حرکت میکنیم
غیر این میشه دور خود چرخیدن
شاد باشید
سلام شهلای عزیزم
ممنون از کامنت پر احساست
بله دقیقا موافقم من الان از خودش خواستم تو این مسأله هم منو حالی کنه
میدونی این باور که درسته خدا کارها رو میکنه ولی توام باید یه تکونی بخوری اجازه هدایت به ما رو نداده
شاید این گفته ام درست نباشه ولی احساس میکنم ما اینجوری خالقیم که در ذهن همه رو خلق میکنیم ما اگه اجازه بدیم حتی اون تصمیم بگیره ما پلک بزنیم یا نزنیم در واقع خالق ما بودیم و خداوند این قدرت و بهمون داده از خودش استفاده کنیم و بهره ببریم
ولی وقتی من فکر میکنم من توکل میکنم و میرم کارها رو انجام میدم این به نظرم سخت تفکر اشتباهی هست
به خاطر اینکه ما همیشه از بچگی حداقل خود من اینجوری توکل کردم رفتم جلو چیزی نشده نتیجه حاصل نشده بعد برگشتم گفتم خدا منو دوست نداره و اینجوری باور منفی در مورد خدا در من ایجاد شده
من هر جوری بررسی میکنم میبینم تو این30 سال هر نتیجه مثبتی بوده هدایت اون بوده من اصلا با عقلم و هوشم نمیتونستم حالا احساس میکنم هر چقدر این توکل این ایمان به توکل و این اجازه دادن به هدایت شدن بار مثبت . قویی داشته باشه الرزق و الرزقان و هم ایجاد میکنه
و به همین راحتی ما غافلیم
اینم آخرش بگم میترسم و استرس دارم در مورد این قضیه اشتباه کنم و نکنه راه همونی باشه که گفته شده
ولی خب وقتی احساس خوبی بهم میده فکر میکنم مسیرم درسته
هر جا باگی داشتم این مسأله رو دخیل میدم میبینم بابا این همین تکه گمشده پازل هست
حالا امیدوارم هدایت بشیم دیگه امیدوارم به یقین برسم در این مورد که اگر بشود چه میشود اینجوری میدیم باورهامون و هم هدایت کنه و بسازیم
تو کامنت های قبلی گفتم
بعد 5 سال کار کردن رو دوره عزت نفس تو ماشین در گوشم گفت که فلانی تو ارزشمندی
این کلمه چنان رزونانس داشت چنان در من تکرار شد که اصلا نفهمیدم کی گریه کردم زار زار گریه کردم اصلا همونجا من سیگار و گذاشتم کنار تا اون جا من هر چی راه بود امتحان کردم سیگار و نکشم نمیشد ولی خدا شاهده از اون روز به بعد حتی یه نخ به والله قسم حتی یه نخ نه کشیدم نه وسوسه شدم در حالیکه قبل اون تصمیم میگرفتم سیگار نکشم میدی مثلا تو خیابون دختره ناشناس بهم تعارف میکرد بیا بکش بدون اینکه من درخواستی کرده باشم
میگم یک کلمه اون برابر 5 سال تلاش ماست
ولی هنوز آیه لیس الانسان و الا ما سعی رو نفهمیدم
که میگه همه چیز در گرو تلاش به انسان داده شد
حالا تلاش کردن در جهت اینکه بسپاریم به خودش یا تلاش کنیم که بریم جلو بعد میگم خب همه مون تلاش میکنیم کم و بیش ولی باز به اندازه همون تلاش هم نتیجه نداریم
من فک کنم منظور باز تلاش در جهت تسلیم شدن درست باشه
اگه کسی از دوستان میدونه کامنت کنه بهترتر بفهمیم
در ضمن همه این کامنت اومد من نوشتم اصلا داشت میگفت …..
عجیبه
یه چیزی هم اضافه کنم زمانی که ما میدونیم باید فلان کار و کنیم اینجا منتظر شدن برای هدایت جایز نیست چون ما قلبمون میگه و مطمئنیم که چیکار کنیم ولی در مواقعی که مثلا الان من درش گیر کردم و واقعا نمیدونم چیکار باید کنم تلاش کردنمم بی فایده است هر چی هم قبل این رفتم به در بسته خورده ….
ممنون باز
سلام شهلاجان شما لطف دارید
این کامنت و در جواب کامنت اخری که برام فرستادی برات می نویسم چون گزینه پاسخ نداشت مجبور شدم رو این کامنت بنویسم
ببینید دقیقاً درست فهمیدید
بزارید از تجربه این دو روزه بگم
من وقتی نجواهای درونی مو کنترل میکردم متوجه شدم من با خدا رابطه خوبی ندارم و یه جورایی دلخورم ازش یادمه میگفتم مثلا فلان چیز و میخام بعد یکی میگفت از خدا بخواه با بدخلقی میگفتم اون که حرف منو گوش نمیکنه ، اصلا کاری باهام ندارع و یه جورایی از سر لج اصلا نمیخواستم جواب هم بده
من تو این 10 روز احساس آشتی عظیمی در این موضوع رو احساس میکنم
من یاد گرفتم هر وقت فکری داشتم که بهم آرامش و حس خوب داد اون باور و اون فکر کاملا درسته تو این موضوع هم کاملا بهم احساس خوبی میده یه جورایی وقتی کم میارم بدو بدو میرم بغل خدا
حالا چه اتفاقی از دیشب برام افتاده
من خوانندم و موسیقی ایرانی میخونم و نزدیک 20 سال هست فعالیت دارم تمرین میکنم کار میکنم و …..
من به خدا گفتم آقا من با اینهمه باور مخرب چطور راهم و پیدا کنم من همش دیدم موسیقی سنتی طرفدار ندارع چقدر من باید کار کنم این فکر حذف بشه آقا تو درستش کن تو بسازی قشنگه
در کامنت های قبلی به چند تا نشانه اشاره کردم
اینبار به این شکل نشانه سپردن کارها اومد که یک خانمی که با مادرم دوست بود تو اینیستا فعالیت منو دیده بودن و پسند کردن و به مادرم پیشنهاد کردن که من میرم صدا و سیمای شهرمون و ازشون میخام ایشون و دعوت کنن برای اجرای زنده
ینی خدا شاهده من اون آدم و ندیدم و نه میشناسم خودجوش خودش وارد شده امروز رفته صدا و سیما شماره منو از مادرم گرفته داده به اونا و شروع کرده به تعریف و تمجید از کار من و اونا سورپرایز شدن گفتن بابا مگه این کیه که تو آنقدر هلاکی بیاد اجرا کنه
خلاصه قراره زنگ بزنن و من برم بخونم شاید یه مبلغی هم دستگیر مون شد
من اصلا کاری ندارم این ماجرا اوکی میشه یا نه من دارم به این فکر میکنم این اگه هدایت نیست چیه پس؟
این اگه اسمش توکل نیست چیه پس ؟
میدونی به اندازه ای که قبول کردم تا الان سه چهار تا نشانه اومده
پس من همین مسیر و با قدرت ادامه میدم
پیشنهاد میکنم به کسانی که این کامنت و میخونن و مخصوصا شما
باگ اصلی باورهای ما همین موضوع هست آشتی با خدا سپردن ، اجازه بدید هدایت کنه ، توکل کردن
من چون شعر زیاد بلدم با یه بیت از حافظ کامنت و ببندم
میگه که
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
حالا اونی که صد هنر داره باید توکل کنه چه برسه به من که هنر ناقصی دارم
داستان امروز من ، منو یاد پیامبر انداخت یاد عمار و یاسر که اومدن گفتن ای محمد ما اومدیم در رکاب تو شمشیر بزنیم و کشته بشیم
حالا اون کجا من کجا ولی میخام بگم خدا چه کارهایی که برای آدم انجام میده من 2028 روز بود که ترمز اصلی رو نمیفهمیدم من اطلاعات خیلی خوبی از دوره های استاد و یدک میکشم
و پیشنهاد میکنم اول این باور و ایجاد کنید مث من نه من خیلی تو سری خوردم
قشنگ بهم حالی کرد که تو یه پلک زدن کارارو درست میکنه ینی چی من اینو نمیفهمیدم
الان میشه توجه کرد به نکات مثبت ، الان میشه سپاسگزاری کرد الان میشه تمرینات دوره عزت نفس و پیاده کرد، الان میشه احساس خوب داشت من همش تا میخواستم اینا رو انجام بدم یهویی ناراحت میشدم نگو این باور به تنهایی زورش از همه بیشتره و من ندارمش
امیدوارم نتایج خیلی خوبم شروع بشه و بیام بنویسم
شما هم تو بحث زمین بسپارید آگهی کنید ولی اجازه بدید کار و انجام بده این اجازه از سمت شما باید صادر بشه
مهمترین مطلب اینه جایی که میتونی کاری کنی و میدونی انجام بدی انجام بده چون بهت قبلا گفته که میدونی منتها یه سری جاها نمیدونی چیکار کنی مث من تمام درها بسته اس اونموقع من تسلیمم
در واقع از این به بعد تسلیم خواهم بود
من تسلیم و در موارد آسمانی اجرا میکردم تا یه آگاهی ازش بگیرم و میومدم در مسائل زمینی تلاش میکردم
ولی از این به بعد من تسلیمم اون میگه من حرکت میکنم
امیدوارم به دردتون خورده باشه
سلام بر شما
خیلی عالی بود همینه درسته
من نمیدونم چرا وقتی شما پیام میزارید گزینه پاسخ رو اون پایین نمیده که ریپلای بهش بشه زد …..
و اما درباره همین تو +کل
من امروز باز به مفهوم بیشتری هدایت شدم
اصلا ما پلاک زدنمون هم اونه ینی اینکه میگن همه چیز خداست موضوع همینه
من هر صبح توحید و استارت میزنم نمیدونید که چه حال خوبی دارم انگار قراره دیگه هیچ وقت حال منفی و بد تجربه نکنم انگار قراره همیشه همینجوری باشه
برام این اومد که شما عاجز هستید حتی توکل کنید ما میخواهیم و اتفاق می افتد
ما جان جان جانیم ….
هر روز داره این موضوع بیشتر باز میشه و چقدر برام لذت بخش هست من اینجا خیلی باگ داشتم خیلی جای خدا خالی بود اصلا همیشه نگرانی و داشتم همیشه یه نبود ، بود
الان نه الان همه چیز دارم انگار هیچی نمیخام ، اصلا دوس ندارم چیزی به غیر خدا داشته باشم
بله خداوند به ما برکت داد
در پناه رب العالمین
سلامی دوباره به شما و سایر عزیزان
بله ببینید فقط به نظرم اجازه بدید مدام ازش بخواهید که هدایت کنه من واقعا در مقابلش تسلیمم و هر روز وضعیت روحی و مالیم داره بهار میشه
شکر خدا امروز صبح که پاشدم با رفتارها و حملات ذهن مواجه شدم و شروع کردم به کنترل ذهنم کاری که کردم این بود ایمانم و نشون دادم
اومدم گفتم خداوند فرمانرواست من ازش خواستم من و هدایت کنه من توکل کردم بهش و پای این حرفم میمونم هر چند به ضررم باشه
و حالم و اینجوری خوب کردم دیدم ایمان دارم بهش و اتفاقی که افتاد این بود یه بنده خدایی اومد ازم محصولی رو خرید کرد که نزدیک 2 میلیون و 500 هزار تومن سود کردم
شاید این مبالغ کم باشه ولی برای من تو این مدت خیلی مبلغ زیادی بود چون من حتی 10 برابر کمترش و هم نمیتونستم بسازم به هر دری میزدم قفل بود
ولی الان قفل ها باز شده
آقا تمام دوره های استاد یه طرف این موضوع که خداونده کارارو درست میکنه یه طرف
من همیشه این انتقاد و به استاد داشتم که به این وضوح بهمون بگن ولی خب شاید شرایط ایجاب میکنه که اینجوری سربسته صحبت بشه نمیدونیم
ولی بنده اینجا اعلام میکنم بعد از تحقیقات فراوان و آزمون و خطاها به این نتیجه رسیدم که خداوند هدایت میکنه خداوند کار و درست میکنه و تو میری انجامش میدی غیر از این میشه آب در هاون کوبیدن و مردم ما صبح تا شب اینکار و میکنن
خیلی ساده اس ولی خب ما نمی فهمیم
اگه کسی میگه من هدایت نمیشم در واقع اون هدایت شده ، اون میدونه باید چیکار کنه ولی حرکت نمیکنه مواظب این دام هم باشید دوستان
من کلا نمیدونستم چیکار کنم الآنم نمیدونم دارم قدم ها رو یکی یکی برمیدارم اصلا اونه قدم هام و برمیداره میدونی
شهلا جان پیشنهاد میکنم عجله نکنید زمان بدید قانون تکامل و رعایت کنید
تمام قوانینی که استاد میگن حول و محور این موضوع هست این و دریابید میتونید قوانین و به کار بگیرید
اگه توکل کنید آرامش میاد سمت شما ، احساس امنیت میکنید ، حالا میتونید توجه کنید به نکات مثبت یا همان هماهنگی بین ذهن و قلب ( دوره روابط)
الان میتونید افزایش مهارت بدید ، از جایی که هستید شروع کنید ، کنترل کانون توجه و انجام بدید ( روانشناسی ثروت 1)
الان میتونید محکم سر بالا راه برید ، کارهاتون و به تعویق نندازید ، احساس قربانی شدن احساس گناه و دور بریزید ( دوره بسیار مهم عزت نفس)
الان میتونید برید سراغ ترمزها و منطقی کنید ( دوره کشف قوانین )
الان میتونید بفهمید تضادها برای چی بوده ، الان میتونید از مشکلات استقبال کنید
( دوره ارزش تضاد )
من تمام این دوره ها رو کار کردم منتها توکل نکرده بودم ولی الان فوقالعاده شده برام
خداوند رو هزاران بار سپاسگزارم