اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اگر خدای من قدرتمنده و من رو در زمان مناسب و مکان درست به خواسته هام میرسونه پس چرا من اینقدر عجله دارم؟؟؟؟!!!
چرا من اینقدر حرص میزنم، چرا من اینقدر به همه باج میدم،چرا من اینقدر میترسم از کمبودها و چرا من اینقدر نگرانم،چرا من اینقدر طمع میکنم و حسادت میورزم؟؟؟!!!!! و چرا اینقدر من من میکنم…
همه چی توحیده ،اگر باور کنم که به خواسته هام میرسم که دیگه دنبال وام و چک و قرض کردن نمیرم…
عجله ،یک شبه میخوایم به همه چی برسیم،یه فایل از استاد گوش میدیم فکر میکنیم که دیگه خب، اوکی شدیم بریم پول پارو کنیم و چون اون پول مد نظر نمیرسه دوباره مشرک میشیم و دنبال تبلیغ کردن و … میریم و فکر میکنیم اینجوری زودتر به خواسته هامون میرسیم و بعد دوباره اتفاق نمیافته و بعد به همه چی شک میکنیم و دوباره این قصه ادامه دارد..
انگار باید خواسته هامون رو به خدا بگیم طوریکه مطمئن باشیم اتفاق میافته اما چگونگیش و زمانش رو بهش نگیم…بریم و از مسیرش لذت ببریم، از داشته هامون از همون نعمتهای بیکران استفاده کنیم تا جا باز بشه برای خواسته هامون و بهشون نچسبیم…
من این حرفها رو دارم به خودم میزنم منی که پر از شرکم و هر کلامی هم که اینجا مینویسم از خودشه وگرنه من هیچی نیستم.
از خدا میخوام به من صبر بده تا در مسیر درست استقامت کنم و درک کنم که باید تکاملم طی بشه نه با طی شدن زمان بلکه با بزرگتر شدن ظرف وجودیم که بستگی به باورهای من داره که چقدر روی خداوند حساب کنم و وابسته نباشم و فقط به او دل ببندم و او را وکیل خودم قرار دهم و آرام باشم و زیپ دهنم رو بکشم…
قسم به قلم و آنچه مینویسد که هر چی مینویسم از آن الله است و من هیچم
چقدر آدم میتونه بدبخت باشه که روی خودش حساب کنه و چه قدر بدبخت تر که روی دیگران حساب کنه…
و چقدر خوشبخته کسی که همه چی رو از خدا میدونه حتی اون فروش خوبش در کسب و کارش رو،حتی رانندگی فوق العاده اش رو،حتی خوش اخلاقیش رو،حتی بدن ورزیده اش رو…
من قبلا فکرمیکردم اگر فروشم خوبه،منم که به یه سطحی از فرکانس رسیدم که این همه مشتری دارم و از همون فرداش فروشم داغون میشد و همیشه برام سوال بود که چرا اینجوری میشه من که حالم خوب بود و شکرگذار بودم!!!!
فکر میکردم بدن توانمندم بخاطر ورزش کردنه،نگو که اون سلامتی و توانمندی رو الله داده،اگر من فلج مادرزادی بودم آیا میتونستم ورزش کنم!!!
من من کردنها و اینکه فکر میکردم منم که به این سطح رسیدم همیشه کار دستم میداد…البته از نا آگاهی بود…
کی مشتری میرسوند،کی جنسها رو میرسوند،کی به من سلامتی میداد که برم مغازه،کی آرامش در رابطه میداد،کی سلامتی خانواده ام رو تامین میکند،کی مشکلاتم رو حل میکنه،کی اجاره ها رو میده،کی میشه کلام درست،کی میشه نگاه درست،کی میشه انتخاب درست و ….
تازه الان فهمیدم در برابر الله من پوچم….
وقتی بهش وصلی و اون رو تنها تکیه گاه و قدرت میبینی نه از کسی میترسی نه از بیماری هراس داری،نه حرف مردم برات مهمه،نه تهدیدها،نه قیمت دلار،نه کمبودها و ….
از خداوند میخوام که هیچگاه منو به حال خودم واگذار نکنه چرا که میدونم چقدر راحت مشرک میشم…
دیروز اینستاگرامم رو کامل پاک کردم،هم پیج شخصیم و هم پیج کاریم،خداوند به من گفت که این کار رو بکنم،وقتی به من گفت سراسر وجودم آرامش و لذت بود و بدون فکر کردن پاکش کردم…
منی که بیشتر وقتها در اینستاگرام میچرخیدم در یک لحظه پاکش کردم و گفتم دیگه نمیخوامش
من از خداوند ثروت بیشتر و آرامش بیشتر خواستم و اون گفت اینکار رو بکن،زمانی هم به من گفت که من اصلا بهش فکر نمیکردم..من داشتم توی کوه راه میرفتم و با خودم صحبت میکردم که گفت اینستاگرامت رو پاکش کن الان و من بی درنگ پاکش کردم،به اندازه ای که به الهامات عمل میکنم خوشبختم…و هر جا عمل نمیکنم من ضرر میکنم…
چقدر فایل شگفت انگیزی است انگار برای من ضبط شده انگار دوباره خداوند داره به من میگه که چقدر دوستم داره و برای من ارزش قائل هست و دوست داره که من سعادتمند بشم و دوست داره که من با عزت و ثروت و سلامتی و خوشبختی از این زندگی زیبا لذت ببرم،اما آیا من هم اینا رو میخوام؟!!!
به اندازه ای که باورت کردم به من دادی حتی خیلی بیشتر اما باز هم مشرک شدم به درگاهت،ترسیدیم از هر تهدیدی و از هر کمبودی…
هیچ راه گریزی نیست جز به درگاه الله که تنها منبع خیر و سعادت و نعمت و آرامش است…
چقدر قدرت دارم وقتی با یاد تو حرکت میکنم نه ترسی هست و نه اندوهی و نه ناامیدی…
پناه میبرم به الله از شرک از غرور از ادعا کردن و از تکبر…
خدا رو شکر میکنم که همچون خدایی رو شناختم که همه چی خودشه و شکر الله رو میگم به خاطر روزهایی که من اشتباه کردم و اون سر من رو بوسید و دستم رو گرفت و به راه راست هدایت کرد،منی که از حرص و طمع و عجله میخواستم به هر قیمتی به خواسته هام برسم و اون بود که من رو از هلاکت نجات داد و به راه درست هدایت کرد
چقدر لذت بردم از مثالهایی که زدی،به کی بگی خونه ساختم با دست خالی که باور کنه،به کی بگی پول آرایشگاه عروسیم رایگان شد که باور کنه…
برای هممون هزاران هزار بار اتفاق افتاده که چطور خداوند نجاتمون داده از بدبختیهایی که خودمون باعثش بودیم و اون فقط منبع خیر و رحمت است…
منم روزهایی بوده که فروش بالا داشتم و فکر میکردم خودم با نگه داشتن احساس خوب و شکرگذاری به این نعمت و فروش خوب رسیدم و از فرداش فروش کم نمیشد بلکه قطع میشد و همیشه برام سوال بود چرا ؟؟؟؟
و چقدر عالی خداوند برای راحتی من و بزرگتر شدن ظرف وجودیم هدایتم میکنه به این فایل توحیدی زیبا…
من هیچی نیستم و اقرار میکنم به ناتوانی ام در برابر الله…
هر خیر و برکت و رحمتی هست از خداونده و من یا میتونم بندگیش رو بکنم و لذت ببرم یا احمق باشم و مشرک و ضربه های شرکم رو بخورم
چقدر زیبا گفتین که من به عنوان یک نماد فیزیکی فقط باید باشم..
چقدر درست گفتین،انگار قرار نیست ما در این جهان کاری بکنیم، ما درخواست کننده ایم و دریافت کننده
انگار خدا ما رو آورده که فقط بهمون بده تا لذت ببریم و آرامش داشته باشیم و سلامت باشم و ثروتمند، اما آیا خودمون هم میخوایم…
چقدر خوبه که یادمون باشه فقط کافیه ما باشیم،فقط کافیه که وقتی میگه باش باشیم و وقتی میگه برو بریم و وقتی میگه بگو بگیم و وقتی میگه نباش نباشیم(وابسته نباشیم)
همون فیزیکمون هم از خودشه انگار ما فقط اون روح والاییم از جنس خودش که لایق بهترین هاست، به اندازه ای که تسلیم هستیم مورد رحمت قرار میگیریم و به اندازه ای که گردن کلفتی میکنیم و من من میکنیم ،سرافکنده و بدبخت و ذلیل هستیم…
من قبلا فکر میکردم که اون درگوشی هایی که در زندگیم خوردم از شرک بوده و خداوند به من زده که به راه درست بیام، اما الان اون ضربه ها رو در گوشی و سیلی نمیبینم بلکه اینجوری میگم که خدا سر منو بوسید و به من لطف کرد که به این اشتباهم پی ببرم و به راه درست هدایتم کرد…
شاید به خاطر درد اون ضربه های روحی و بدنی فکر میکنیم که خدا سیلی زد بهمون اما خدا هیچ وقت سیلی نمیزنه اون منبع خیر و رحمته، اون میبوسه سر بنده اش رو و دستش رو میگیره تا هدایتش کنه…
اون حالت شما از کمبود خدا بوده نه از انتقام خدا،اون فشار روحی تو باعث شده به اون روز بیافتی و تو فکر کردی که خدا خواسته به این روز بیافتی،خدا منبع خیره و منبع شر نیست، ما با وصل شدن به الله به نعمت میرسم و با دور شدن از خدا به شر و بدبختی و مریضی میرسیم…
ما با شرک ورزیدن و ناسپاسی کردن باعث میشیم که نور خورشید(رحمت خداوند) رو دریافت نکنیم و این انتقام خدا نیست،ما باید از غار بیایم بیرون و خودمون رو در معرض نور و گرمای الهی قرار دهیم…
به اندازه ای که باورش میکنیم به ما سلامتی و نعمت و روزی میده و اگر نیست ما ازش نخواستیم یا باید تکاملمون طی بشه و آماده دریافت بشیم تا به ما داده بشه…
این حرفها رو به خودم میگم انگار یه چیزی گفت بنویس تا در ذهنم ثبت بشه که خدا نوره،اگر اون نور در زندگی من نیست بخاطر این هستش که من در تاریکی جهل و شرک هستم و باید پرده رو کنار بزنم تا نور هدایت و رحمت وارد زندگیم بشود…
یعنی خدایی که من رو به راه راست هدایت میکنه من باید بهش بگم چی میخوام!!!!
من پر شدم با باورهای نادرست و محدود کننده و چه بسا شری را به جای خیر طلب کنم و وقتی نرسم فکر کنم که خدا نیست یا چرا به خواسته های من عمل نمیکند،در صورتی که من فقیرم به هر خیری به هر سلامتی به هر ثروتی به هر ارتباطی و به هر هدایتی و …
چقدر خوبه میشه که توی همه زمینه ها خودمون رو فقیر بدونیم حتی اگر فکر میکنیم در اون زمینه عالی هستیم چون هیچ عالی وجود نداره و شرایط همیشه میتونه بهتر و بهتر بشه و من فقیرم به هر خیری از خداوندم و چقدر این نوع نگاه زیباست و این قطعا هدایت الله است برای من و سجده میکنم به درگاه پاک و قدرتمندش….
چقدر زیبا نوشتی از توحید،با خوندنش احساس میکنی که یک نهج البلاغه میخونی،قشنگ میشه فهمید که همه ی این جملات ناب از الله است که هر بار در دعاها و ذکرها از زبان بندگانش جاری میشه،همان زبانی هم که برای خودشه…جسم ما هم برای خودشه….
چقدر قدرتمنده خدایی که منبع خیر و رحمت است و بی نیاز است از شکر ما و از هر چیزی…
به اندازه ای که ما بهش وصل میشم و اون رو فقط منبع خیر و برکت و نعمت میدونیم به ما میدهد و پناه میبرم به الله یکتا از شرک و از ناسپاسی
به نام الله یکتا
اگر خدای من قدرتمنده و من رو در زمان مناسب و مکان درست به خواسته هام میرسونه پس چرا من اینقدر عجله دارم؟؟؟؟!!!
چرا من اینقدر حرص میزنم، چرا من اینقدر به همه باج میدم،چرا من اینقدر میترسم از کمبودها و چرا من اینقدر نگرانم،چرا من اینقدر طمع میکنم و حسادت میورزم؟؟؟!!!!! و چرا اینقدر من من میکنم…
همه چی توحیده ،اگر باور کنم که به خواسته هام میرسم که دیگه دنبال وام و چک و قرض کردن نمیرم…
عجله ،یک شبه میخوایم به همه چی برسیم،یه فایل از استاد گوش میدیم فکر میکنیم که دیگه خب، اوکی شدیم بریم پول پارو کنیم و چون اون پول مد نظر نمیرسه دوباره مشرک میشیم و دنبال تبلیغ کردن و … میریم و فکر میکنیم اینجوری زودتر به خواسته هامون میرسیم و بعد دوباره اتفاق نمیافته و بعد به همه چی شک میکنیم و دوباره این قصه ادامه دارد..
انگار باید خواسته هامون رو به خدا بگیم طوریکه مطمئن باشیم اتفاق میافته اما چگونگیش و زمانش رو بهش نگیم…بریم و از مسیرش لذت ببریم، از داشته هامون از همون نعمتهای بیکران استفاده کنیم تا جا باز بشه برای خواسته هامون و بهشون نچسبیم…
من این حرفها رو دارم به خودم میزنم منی که پر از شرکم و هر کلامی هم که اینجا مینویسم از خودشه وگرنه من هیچی نیستم.
از خدا میخوام به من صبر بده تا در مسیر درست استقامت کنم و درک کنم که باید تکاملم طی بشه نه با طی شدن زمان بلکه با بزرگتر شدن ظرف وجودیم که بستگی به باورهای من داره که چقدر روی خداوند حساب کنم و وابسته نباشم و فقط به او دل ببندم و او را وکیل خودم قرار دهم و آرام باشم و زیپ دهنم رو بکشم…
قسم به قلم و آنچه مینویسد که هر چی مینویسم از آن الله است و من هیچم
چقدر آدم میتونه بدبخت باشه که روی خودش حساب کنه و چه قدر بدبخت تر که روی دیگران حساب کنه…
و چقدر خوشبخته کسی که همه چی رو از خدا میدونه حتی اون فروش خوبش در کسب و کارش رو،حتی رانندگی فوق العاده اش رو،حتی خوش اخلاقیش رو،حتی بدن ورزیده اش رو…
من قبلا فکرمیکردم اگر فروشم خوبه،منم که به یه سطحی از فرکانس رسیدم که این همه مشتری دارم و از همون فرداش فروشم داغون میشد و همیشه برام سوال بود که چرا اینجوری میشه من که حالم خوب بود و شکرگذار بودم!!!!
فکر میکردم بدن توانمندم بخاطر ورزش کردنه،نگو که اون سلامتی و توانمندی رو الله داده،اگر من فلج مادرزادی بودم آیا میتونستم ورزش کنم!!!
من من کردنها و اینکه فکر میکردم منم که به این سطح رسیدم همیشه کار دستم میداد…البته از نا آگاهی بود…
کی مشتری میرسوند،کی جنسها رو میرسوند،کی به من سلامتی میداد که برم مغازه،کی آرامش در رابطه میداد،کی سلامتی خانواده ام رو تامین میکند،کی مشکلاتم رو حل میکنه،کی اجاره ها رو میده،کی میشه کلام درست،کی میشه نگاه درست،کی میشه انتخاب درست و ….
تازه الان فهمیدم در برابر الله من پوچم….
وقتی بهش وصلی و اون رو تنها تکیه گاه و قدرت میبینی نه از کسی میترسی نه از بیماری هراس داری،نه حرف مردم برات مهمه،نه تهدیدها،نه قیمت دلار،نه کمبودها و ….
از خداوند میخوام که هیچگاه منو به حال خودم واگذار نکنه چرا که میدونم چقدر راحت مشرک میشم…
ممنونم استاد عزیزم و شکرگذار الله هستم
دیروز اینستاگرامم رو کامل پاک کردم،هم پیج شخصیم و هم پیج کاریم،خداوند به من گفت که این کار رو بکنم،وقتی به من گفت سراسر وجودم آرامش و لذت بود و بدون فکر کردن پاکش کردم…
منی که بیشتر وقتها در اینستاگرام میچرخیدم در یک لحظه پاکش کردم و گفتم دیگه نمیخوامش
من از خداوند ثروت بیشتر و آرامش بیشتر خواستم و اون گفت اینکار رو بکن،زمانی هم به من گفت که من اصلا بهش فکر نمیکردم..من داشتم توی کوه راه میرفتم و با خودم صحبت میکردم که گفت اینستاگرامت رو پاکش کن الان و من بی درنگ پاکش کردم،به اندازه ای که به الهامات عمل میکنم خوشبختم…و هر جا عمل نمیکنم من ضرر میکنم…
چقدر فایل شگفت انگیزی است انگار برای من ضبط شده انگار دوباره خداوند داره به من میگه که چقدر دوستم داره و برای من ارزش قائل هست و دوست داره که من سعادتمند بشم و دوست داره که من با عزت و ثروت و سلامتی و خوشبختی از این زندگی زیبا لذت ببرم،اما آیا من هم اینا رو میخوام؟!!!
به اندازه ای که باورت کردم به من دادی حتی خیلی بیشتر اما باز هم مشرک شدم به درگاهت،ترسیدیم از هر تهدیدی و از هر کمبودی…
هیچ راه گریزی نیست جز به درگاه الله که تنها منبع خیر و سعادت و نعمت و آرامش است…
چقدر قدرت دارم وقتی با یاد تو حرکت میکنم نه ترسی هست و نه اندوهی و نه ناامیدی…
پناه میبرم به الله از شرک از غرور از ادعا کردن و از تکبر…
خدا رو شکر میکنم که همچون خدایی رو شناختم که همه چی خودشه و شکر الله رو میگم به خاطر روزهایی که من اشتباه کردم و اون سر من رو بوسید و دستم رو گرفت و به راه راست هدایت کرد،منی که از حرص و طمع و عجله میخواستم به هر قیمتی به خواسته هام برسم و اون بود که من رو از هلاکت نجات داد و به راه درست هدایت کرد
سپاس استاد عزیزم
چه آگاهی نابی رو خداوند فرمود…
هر معتادی باعث گسترش جهان میشود و هر دزدی باعث گسترش پلیس و هر ناامنی باعث امنیت و هر سرعت غیر مجازی سرعت گیر و هر کمبودی یک گسترشی رو ایجاد میکنه…
یعنی حتی اگر راه اشتباه هم بریم باز جهان گسترش پیدا میکنه،یعنی با هر حرکتی که ما یا حتی موجودات و یا گیاهان میکنند جهان رشد میکنه و گسترش پیدا میکنه…
پناه میبرم به تنها قدرت جهان
چقدر زیبا و عالی بود…
چقدر لذت بردم از مثالهایی که زدی،به کی بگی خونه ساختم با دست خالی که باور کنه،به کی بگی پول آرایشگاه عروسیم رایگان شد که باور کنه…
برای هممون هزاران هزار بار اتفاق افتاده که چطور خداوند نجاتمون داده از بدبختیهایی که خودمون باعثش بودیم و اون فقط منبع خیر و رحمت است…
منم روزهایی بوده که فروش بالا داشتم و فکر میکردم خودم با نگه داشتن احساس خوب و شکرگذاری به این نعمت و فروش خوب رسیدم و از فرداش فروش کم نمیشد بلکه قطع میشد و همیشه برام سوال بود چرا ؟؟؟؟
و چقدر عالی خداوند برای راحتی من و بزرگتر شدن ظرف وجودیم هدایتم میکنه به این فایل توحیدی زیبا…
من هیچی نیستم و اقرار میکنم به ناتوانی ام در برابر الله…
هر خیر و برکت و رحمتی هست از خداونده و من یا میتونم بندگیش رو بکنم و لذت ببرم یا احمق باشم و مشرک و ضربه های شرکم رو بخورم
ممنون یوسف جان با مثالهای قشنگت
اون چیزی که بیشتر برای من بولد شد این بود که 2 سال طول کشید از روزی که شما توکل کردین تا روزی که متوجه بارداری همسرتون شدین…
چقدر خوبه این استقامت چه قدر خوبه این صبر و توکل و ادامه دادن با ایمان و امید به تنها قدرت جهان
چقدر خوبه که به یاد خودمون بیاریم که همه چی رو خدا میده اما یادمون باشه که باید تکاملم هم طی بشه با استقامت در راه درست و پایبندی به اصل…
و بشارت بده به صابران، کسانی که صبر کردند و عمل صالح انجام دادند، و خداوند به آنها درود میفرستد…
پناه میبرم از شرک به خداوندم
چقدر زیبا گفتین که من به عنوان یک نماد فیزیکی فقط باید باشم..
چقدر درست گفتین،انگار قرار نیست ما در این جهان کاری بکنیم، ما درخواست کننده ایم و دریافت کننده
انگار خدا ما رو آورده که فقط بهمون بده تا لذت ببریم و آرامش داشته باشیم و سلامت باشم و ثروتمند، اما آیا خودمون هم میخوایم…
چقدر خوبه که یادمون باشه فقط کافیه ما باشیم،فقط کافیه که وقتی میگه باش باشیم و وقتی میگه برو بریم و وقتی میگه بگو بگیم و وقتی میگه نباش نباشیم(وابسته نباشیم)
همون فیزیکمون هم از خودشه انگار ما فقط اون روح والاییم از جنس خودش که لایق بهترین هاست، به اندازه ای که تسلیم هستیم مورد رحمت قرار میگیریم و به اندازه ای که گردن کلفتی میکنیم و من من میکنیم ،سرافکنده و بدبخت و ذلیل هستیم…
پناه میبرم به تنها قدرت جهان
من قبلا فکر میکردم که اون درگوشی هایی که در زندگیم خوردم از شرک بوده و خداوند به من زده که به راه درست بیام، اما الان اون ضربه ها رو در گوشی و سیلی نمیبینم بلکه اینجوری میگم که خدا سر منو بوسید و به من لطف کرد که به این اشتباهم پی ببرم و به راه درست هدایتم کرد…
شاید به خاطر درد اون ضربه های روحی و بدنی فکر میکنیم که خدا سیلی زد بهمون اما خدا هیچ وقت سیلی نمیزنه اون منبع خیر و رحمته، اون میبوسه سر بنده اش رو و دستش رو میگیره تا هدایتش کنه…
اون حالت شما از کمبود خدا بوده نه از انتقام خدا،اون فشار روحی تو باعث شده به اون روز بیافتی و تو فکر کردی که خدا خواسته به این روز بیافتی،خدا منبع خیره و منبع شر نیست، ما با وصل شدن به الله به نعمت میرسم و با دور شدن از خدا به شر و بدبختی و مریضی میرسیم…
ما با شرک ورزیدن و ناسپاسی کردن باعث میشیم که نور خورشید(رحمت خداوند) رو دریافت نکنیم و این انتقام خدا نیست،ما باید از غار بیایم بیرون و خودمون رو در معرض نور و گرمای الهی قرار دهیم…
به اندازه ای که باورش میکنیم به ما سلامتی و نعمت و روزی میده و اگر نیست ما ازش نخواستیم یا باید تکاملمون طی بشه و آماده دریافت بشیم تا به ما داده بشه…
این حرفها رو به خودم میگم انگار یه چیزی گفت بنویس تا در ذهنم ثبت بشه که خدا نوره،اگر اون نور در زندگی من نیست بخاطر این هستش که من در تاریکی جهل و شرک هستم و باید پرده رو کنار بزنم تا نور هدایت و رحمت وارد زندگیم بشود…
پناه میبرم به الله از شرک
چه آگاهی نابی
چقدر کیف کردم از این نوع نگاه
یعنی من بیشتر از خدا میفهمم که چی میخوام؟؟؟!!!
یعنی خدایی که من رو به راه راست هدایت میکنه من باید بهش بگم چی میخوام!!!!
من پر شدم با باورهای نادرست و محدود کننده و چه بسا شری را به جای خیر طلب کنم و وقتی نرسم فکر کنم که خدا نیست یا چرا به خواسته های من عمل نمیکند،در صورتی که من فقیرم به هر خیری به هر سلامتی به هر ثروتی به هر ارتباطی و به هر هدایتی و …
چقدر خوبه میشه که توی همه زمینه ها خودمون رو فقیر بدونیم حتی اگر فکر میکنیم در اون زمینه عالی هستیم چون هیچ عالی وجود نداره و شرایط همیشه میتونه بهتر و بهتر بشه و من فقیرم به هر خیری از خداوندم و چقدر این نوع نگاه زیباست و این قطعا هدایت الله است برای من و سجده میکنم به درگاه پاک و قدرتمندش….
ممنون از شما دوست عزیز که دست خدا شدین برای من
چقدر زیبا نوشتی از توحید،با خوندنش احساس میکنی که یک نهج البلاغه میخونی،قشنگ میشه فهمید که همه ی این جملات ناب از الله است که هر بار در دعاها و ذکرها از زبان بندگانش جاری میشه،همان زبانی هم که برای خودشه…جسم ما هم برای خودشه….
چقدر قدرتمنده خدایی که منبع خیر و رحمت است و بی نیاز است از شکر ما و از هر چیزی…
به اندازه ای که ما بهش وصل میشم و اون رو فقط منبع خیر و برکت و نعمت میدونیم به ما میدهد و پناه میبرم به الله یکتا از شرک و از ناسپاسی
ممنونم بابت این فایل توحیدی