توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 44

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر رضا سلمانی گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    درود و ارادت

    هر روز سحر که بیدار میشوم بعد از مراقبه و مناجات با خداوند یکی از قسمت های توحید در عمل استاد عباسمنش رو تماشا میکنم.

    خدا میداند روزی که با این فایل های توحیدی استاد عباسمنش شروع میکنم چقدر آرامش دارم و احساس قدرت میکنم

    و اون روز با توکل و اعتماد به خداوند عالی پیش میرود و احساس میکنم خداوند برایم آسانی و سادگی را مقدر کرده است

    خیلی دوستون دارم

    ممنون و سپاسگذارم از تیم عباسمنمش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    درود

    روز خوبی رو برای همه آرزو میکنم.

    تکبر در مقابل خداوند؟؟؟؟؟؟

    نمی‌شود.

    به هیچ عنوان یک عقل سالم نمی‌تواند در مقابل خالق خود تکبر کند.

    البته میشه.چرا نمیشه.

    اما عواقب این تکبر،فقر،بیماری،تنهایی،روابط بیمار و ضعیف،و تمام دردهای جهانی است.

    به قول استاد حتی با ذهن منطقی هم بخوایم نگاه کنیم به این قضیه پر بیراه هم نیست.که شب و روز.خورشید و ماه.کیهان.باران.برف.و این همه اتفاقات ثانیه ای رخ میده برای گردش و گسترش جهان رو خلق و داره مدیریت میکنه پس وجود خودم و نعمت های زندگیم و داشته هایی که دارم ازشون استفاده میکنم پس اینها هم همش کار خالق منه و من هیچم.

    من فقط خداوند یک قدرتی رو از قدرت خودش برای خلق زندگیم بهم داده و اجازه استفاده ازش رو بهم داده.

    من نمیتونم یک قدرت یا اجازه ای رو از یک نفر دریافت کنم بعد برای همون شخص متکبر بشم.

    نمیشه

    نه نمیشه

    من هم خودم و هر آن چیزی که در زندگیم دارم از آن خداوند بزرگه.

    خداوند صاحب مت و زندگیمه.

    خداوند خالق خواسته هامه.

    خداوند خوده خوده خواسته هامه.

    خداوند قدرت خرید کردنه برای من.

    خداوند برای من لحظه زیبای خرید کردنه.

    خداوند همه چیز منه.

    من همه چیزم خداونده.

    من همیشه محتاج و فقیر خداوندم.

    من هر چیزی رو که بخوام از خدا مخلصانه میخوام و اون هم محترمانه و عاشقانه بهم میده.

    من بدون خداوند هیچم.

    خدایا ازت سپاسگزارم که در لحظه به لحظه زندگیم و در جای جای زندگیم حضور داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    سید سجاد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    سلام

    خدا می دونه که من یکی با تواضع نداشتن و منم منم کردن، خودم و از چه نعمت های محروم کردم.

    بلد نبودم واقعا.

    سپاسگزاری می کردم ولی کم کم یادم می رفت که کار کار خودش بوده و به سمتی می رفتم که اعتبار موفقیت ها و دستاوردام رو به خودم می دادم.

    الان دقیق نمی دونم چکار کنم؟

    خیلی سخته که نتیجه تمام تلاشهات رو به خودت نسبت ندی.

    اما فکر می کنم این باور برا اینه که ذهن نیاد همه چی و در دست بگیره و بعدش خراب کنه.

    اینجوری خودم و قانع می کنم که اون خدایی که در درون منه کارها رو انجام میده، بالاخره یه منمی هم باید باشه خخخ

    خدا شاهده وقتی مرور می کنم نتایج خوب زندگیم و خدا برام انجام داده و هرجا من زور زدم فقط و فقط رنج و بدبختی و ناکامی بوده برام.

    اراده من از ذهنم میلد و ذهنیاتم از داده های ناقص و خرابی که دریافت کردم.

    اما اراده خدا از بی نهایت…

    من باید اراده و زندگیم و به دستان پر توان خدا بسپارم و اعتماد کنم و پذیرا باشم بذارم هر جور خودش بلده بهم کمک کنه.

    اراده و فکر من همونیه که به عوامل بیرونی قدرت می ده، زور می زنه، تا امید می شده و دو دوتا چهارتا می کنه.

    ولی اراده خدا می گه حتی اگه یتیم باشی و در صحرای 1400 سال پیش عربستان باشی کاری می کنم بشی شخص شماره یک تمام تاریخ بشر‌.

    دو دو تای خدا با دو دو تای ما فرق داره.

    پنج شنبه قبل ساعت ده شب، سر صحنه بودم که خانمم زنگ زد گفت فلان ضامن زنگ زده کلی هم ناراحته و میخواد با پدر و مادرش بیاد در خونه و ازین حرفا، فامیل نزدیکمونم هست و من کلی بابت این موضوع ناراحت بودم… از گروه جدا شدم رفتم یه گوشه ای گفتم خدایا نوبت خودته و زورم و زدم که فکرم جای دیگه نره و فقط از خدا درخواست کنم.

    نصفه شب رفتم خونه دیدم خانمم مثل همیشه ناراحت و مضطرب نیست، خیلی هم سرحاله…

    بعد یه الهامی بهم شد که خلاف انتظار و باور و رفتارم بود اما بهش عمل کردم و نتیجه این شد که ساعت چهار و دوازده دقیقه بامداد پول اومد به حسابم و خانمم گفتم حدود ساعت ده خوابم برده و یه خوابی دیدم که گفته درست می شه.

    اینم از تجربه آخر من که هی می گم پس چرا خدا برا من نمی کنه

    اما خدا همیشه بهترین ها رو برام رقم زده قربونش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2906 روز

    سلام خدمت تمام دوستان عزیزم

    استاد عزیزم .

    الان کامنت خانم مینا کاشی رو خوندم که در مورد عشق مطلق صحبت کرد و من چقدر لذت بردم چقدر یادگرفتم که واقعا عشق مطلق خداونده خیلی لذت بردم

    امروز صبح که بیدار شدم انگار یه چیزی بهم الهام شد درواقع یک ایراد بسیار بزرگی یادم اومد کا دارمش ‌.

    من تا یک ماه پیش عسل داشتم برای فروش و توستاره قطبی هر روز میگفتم که خدایا پول وارد حسابم بشه و خیلی وقتا میشد

    اما نکته این داستان چیه

    و ایراد من چیه

    من الان مدتی هست محصولم تموم شده و یه مدتی هست که واقعا ورودیم بسیار کم شده

    حالا تو این مدت اون ستاره قطبی یادم می اومد

    نجواهای شیطان تو ذهنم هی میگفت تو داشتی ستاره قطبی انجام میدادی ودرخواست میکردی و پول می اومد توحسابت بخاطر این نبود که خداوند این کارو میکرده .بخاطر این بوده که تو محصول رو داشتی

    پس خدا نبوده که پول اورده تو زندگیت محصولت بوده .

    واااااااااااااای واااااااااااااای واااااااااااااای واااااااااااااای خدای من چقدر باورها نهانن چقدر این شرک مخفی هست .

    من داشتم اینجوری فکر میکردم ناخوداگاه

    با این فایل متوجه شدم .

    حالا مگه اون محصولی که من داشتم میفروختم .کی بهم داده مگه اون نعمت خدا نبوده مگه غیر از اینه

    چقدر شرک تو وجودم دارم و داشتم

    کا تمام بدبختی های که کشیدم بخاطر این شرک ها بوده

    بخاطر این غرور ها بوده.

    بخاطر این منم منم ها بوده

    خداوندا هر چی که داشتم و دارم و بدست میارم اذان توست

    خداوندا اگه درخواست یوسف از دیگران

    14سال فراموش شده

    من توی این 30 سال تا جای که یادمه وابسته به دیگران بودم و درخواست های من حداقل 20ساله فراموش شده

    من در تمام این سالها وابستگی شدید به دیگران داشتم

    البته واقعا خیلی روی خودم کار کردم و الان. از این قضیه خیلی راضی هستم البته در روابط عاطفی میگم که خیلی بهتر شدم

    والا بازم این قضیه پاشنه اشیلمه

    چون از گذشته من وابستگی های بسیار شدید داشتم اینم شرکه

    یعنی من تمام تمام تمام تمام تمام احساس خوبم به دیگران ربط داشت انقدر باورهای غلطی داشتم و وابسته بودم به دیگران که حد و حساب نداره.

    شرک شرک شرک شرک

    واقعا در 99/9درصد من در تمام جنبه هام شرک ورزیدم

    از روابط عاطفی

    از روابطم با دیگران

    از وابستگی های شدیدم به دیگران

    از تمام درخواست های که فقط از غیر خدا داشتم

    از وابسته به عوامل بیرونی در تمام جنبه ها

    از غرور هام

    از فخر فروشی هام نصبت به افراد پاین تر از خودم

    از خودم رو دست کم گرفتن نصبت به افرادی که ازمن قدرتمند تر بودن ثروت وموفقیت داشتن

    احساس ضعفی که داشتم نصبت بهشون احساس ناتوانی کردم جلوشون

    واقعا در تمام جنبه ها باید دیدگاهم رو عوض کنم و توحیدی تر بکنم خودم رو

    استاد این فایل انگار دقیقا برای من اماده شده

    چون واقعا خیلی به خودشناسی دارم میرسم

    و تمام درخواستهای که من از خدا داشتم و اجابت نشده

    بخاطر همین شرک بوده

    من توحیدی نبودم من شرک ورزیدم

    من به همه کس و همه چیز اویزون شدم بغیر از خدا

    و تمام توگوشی های که خوردم

    یعنی اینجوری بگم در تمام جنبه های که به دیگران اویزون بودم بد ترین برخوردهارو دریافت کردم.

    تحقیر شدم

    زجر کشیدم

    مسخره شدم .

    منت کشی بسیار زیاد کردم

    و کلی تو گوشی خوردم

    خداوندا من هرچی داشتم و دارم و بدست میارم اذان توست

    من هیچی نیستم هیچی نمیدونم

    توی که همه چیو میدونی توی که قدرت مطلقی توی فرمانروا ما هر چی داریم اذان توست …

    خداوندا ازت درخواست دارم که وجودم رو پاک کنی .

    وهر روز توحیدی تر بشم و هر روز در این مدار عشق بی منت قرار بگیرم

    خداوندا هدایتم کن و کفرهای که من داشتم رو ببخش ودرخواستم رو قبول کن و هدایتم کن مثل همیشه دستمو بگیر .

    از این فایلی که بهم فهموندی که قدرت اذان مطلق اذان توست .

    وهر خیری که بهم میرسه از طرف توست و هر شری که برسه . از طرف خود منه با باورهای نامناسب.

    خداوندا یادم بیار که تو همیشه دستمو گرفتی تو بودی بارها و بارها اشتباهات فاجعی داشتم تو بودی که ابروم رو نگه داشتی بارها و بارها شده که من در بدترین شرایط بودم تو خودت دستمو گرفتی

    منی که فقط وفقط تنها چیزی که بهش فکر میکردم خود کشی بود وتنها روشنای که تو ذهنم ساخته بودم خود کشی بود ولی الان من 180درجه تغیر کردم

    و از طرف دستان خودت استاد عزیزم رو هدایت کردی تا از قوانینت منو اگاه کنی .

    خداوندا منی که افسرده افسرده افسرده بودم

    الان در مقایسه با قبلم چقدر امید وارم چقدر دارم لذت میبرم

    چقدر برای خودم ارزش قائلم چقدر خودمو لایق میدونم

    چقدر حال و احساسم خوبه چقدر من تغیر کردم

    منی که از سال 86به بعد در بد ترین شرایط اعتماد بنفسی قرارگرفتم و ارام ارام درام تا سال 96

    در بد ترین شرایط

    اعتماد بنفس پاین

    وابستگی شدید

    خود کم بینی و باور نداشتن خود

    نا امیدی مطلق و ودر ذهنم تاریکی کامل کامل

    واقعا این کلمات نمیتونند اون شرایط های که من تجربه کردم رو اون تحقیر شدن ها اون احساس افسردگی ونا امیدی اون به خط قرمز رسیدنها و تنها راهی که برای نجات بهش فکر میکردم فقط

    خودکشی بود .

    پس منی که در این شرایط بودم و بزرگ شدم

    تو دستمو گرفتی خدایا تو بودی منو نجات دادی تو بودی ارام ارام من رو هدایت کردی با استاد با دستانت اشنا کردی با قوانینت اشنا کردی

    با اینکه من خالق بدون چون چرای زندگی خودم هستم اشنا کردی

    منو هدایت کردی ازدواج کردم

    منی که اعتماد بنفسم زیر صفر بود .انقدر خجالتی بودم حتی روم نمیشد که بشینم که مهمونمون بیاد

    ولی ازدواج کردم هدایتم کردی روابط خوبی رو بگیرم ‌.اون ترسهای که داشتم از روابط با دیگران اون ترسهای ک داشتم از هزینه ها

    خدایا همه اینارو تو هدایتم کردی.

    توهدایت کردی شغلی که خودم داشته باشم رو ایجاد کنم

    تو هدایتم کردی ماشین

    موتور

    زمین

    اون همه مشتری برای محصولم در این سالها.

    تو هدایتم کردی که خونه بگیرم

    وسایل خونه بخرم

    وسایل کار بخرم

    از شغل دومی که دارم چقدر مشتری های خوبی رو هدایت کردی برام

    از جور شدن هزینه یا پرداخت بدهی در بد ترین شرایطی که بودم خودت جورش کردی من با باورهای غلط خودم بوجودش اوردم اما تو بودی که ابروم رو حفظ کردی.

    2تا داستان خیلی واضح که واقعا اشکمو در اورد هم بگم همین یک ماه پیش بود مهمون داشتم وسایل هاشون تو ماشین من بود

    ماشین رو یه جای تو خیابون گذاشتم رفتم پیش مهمونام تارسیدم پیششون یه الهامی اومد که برو تو ماشینت تا اینا کارشون تموم میشه وقتی که رفتم دیدم در عقب ماشینم بازه وکلی وسایل های اونا دقیق پیش همون درب عقب بود

    یعنی وقتی دیدم هیچی رو نبردن بخدا بغض گلوم رو گرفت وهمونجا سپاسگذاری کردم .

    وگفتم خدایا واقعا این هدایتی بود که قدرت تو رو باور کنم چون وسایل ها خیلی سبک بودن و هر کس که درب رو باز کرده خیلی راحت میتونست وسایل رو ببره

    اما تو هم قدرتت رو بهم نشون دادی هم ابروم رو حفظ کردی

    من اولین بارم بود با این مهمونام برخورد میکردم یعنی اولین دیدارمون بود و از فامیل های همسرم بودن من تازه ازدواج کردم 1سال ونیم هست

    و کلی رودربایستی داشتم باشون

    تازه من خودم ازشون خواستم که وسایل رو از ماشین خودشون بر دارن بذارن تو ماشین من

    یعنی واقعا وگه چیزی رو میبردن حسابی بد میشد

    اما خداوند ابروم رو حفظ کرد

    داستان دیکه من کار سیم کشی میکنم نه در حد حرفه ای تازه کار بودم

    رفتم خونه همسرم. که اون موقع نا مزد بودیم

    بعد دعوت شدیم خانه باغ خاله همسرم

    بعد اونجا گفتن کار سیم کشی میکنی خونه رو تازه ساختیم کلر هم اوردیم ولی نصب نشده تو میتونی انجامش بده

    منم که اصلا تا حالا مدار کلر رو نبسته بودم

    خلاصه تو راه کلی از خدا خواستم که خدایا چیزیه که شده ابروم رو حفظ کن .

    خلاصه درستش کردم

    اما یک درس بسیار بزرگی داشت برام که قدرت خدارو فهمیدم و چقدر خوشحال شدم

    خدایا همه کار هارو تو انجام دادی عاشقانه سپاسگذارم

    چقدر از این کامنتم لذت بردم حسابی قلبم باز شد خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  5. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2047 روز

    به نام خداوند قدرتمندم

    به به از این فایل

    خدایا شکرت که در این مسیر هستم

    خدایا شکرت برای حضور استاد عباس منش عزیز که تو فرستادیش تا من رو هدایت کنی و نوری در زندگیم باشه،

    خدایا من هر چه دارم از تو دارم ،

    خدایا چکار کنم که همه چی را از نو بسازم

    زندگیم و روابطم را از نو بسازم

    خودمو دهنمو از نو بسازم

    آدمها و محیط اطرافم و عوض کنم

    خدایا راه را نشانم بده چون تمام پناهم تویی

    تسلیم تو هستم و راضی ام به رضای تو

    سپاس ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    به نام خداوند مهربان

    کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؟

    کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؟

    کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؟

    «ن و القلم و ما یسطرون »

    …همیشه با خودم تکرار میکنم «به مو میرسه ولی پاره نمیشه»

    خدا برای بدست آوردن شغل خیلی بهم کمک کرده چون بهش امید داشتم ، تو روزایی که هیچ پولی درنمیاوردم امیدم رو از دست ندادم ،وقتی به بالاترین طبقه برج در حال ساختی که اونجا کار میکردم، میرسیدم با خدا خلوت میکردم و ازش حمایت میخواستم و احساسم خوب بود ، پاهام از خستگی به دلیل پایین اومدن از پله های 21 طبقه تجاری و نظارت در تموم اون طبقات نای حرکت نداشت اما من شور و هیجان داشتم، ته دلم گرم بود میدونستم قرار نیست همیشه اینجوری پیش بره، روزی که حتی پول نداشتم کرایه بدم خیلی سختم بود ولی انگار امیدم محکم بود ، بعد از مدت کمی شغل خوبی سراغم اومد چشمام برق زد و لبم خندون شد هنوز یادمه چه حس خوبی داشتم چون در سختترین لحظاتم امیدم رو از دست ندادم ،خدا بود که برام شغل شده بود.

    … تو محیط کار با همکارم بحث و تنشی داشتم حق با من بود ولی به دلیل سابقه اش نمیخاست قبول کنه و از راه دیگه ای وارد شد یعنی تهدیدم کرد با اینکه کمی نگران شدم(چون همکارم آقا بود، من تو اون شهر غریب بودم و اینجور افکار تو ذهنم رژه میرفت) اما خودمو آروم کردم و سعی کردم فقط به خدا توکل کنم و از چیزی نترسم،شرایط جوری پیش رفت که چندنفر از مدیران و مسئولین در جریان بحث ما قرار بگیرند و تموم اونها بدون اینکه من بدونم در جریان حرفهای منطقی ام ،همکارم رو متقاعد کرده بودن که اشتباه رفتار کرده و باید کوتاه بیاد و دیگه نباید ادامه بده ،تو این شرایط خداوند مهربان، حامی و‌پشتیبانم بود .

    …در جریان سوتفاهمی که تو محیط کارم پیش اومده بود به شدت حالم روحیم خراب بود و نگران قضاوتها بودم با اینکه میدونستم فقط سوتفاهمه ولی نگرانیم تمومی داشت ، با خدای خوبم خلوت کردم و خواسته سلول به سلول وجودم بود که خدایا کمکم کن فقط خودت میتونی درستش کنی، و مجدد این اتفاق اونقدر قشنگ پیش رفت که هیچ آسیبی بهم وارد نشد و واقعا در نوع خودش ی معجزه بود.

    …خیلی جاها به خدا توکل کردم و کارها عالی پیش رفته و برنامه ریزیش عالی بوده مثلا وقتی خودمو کاملا به خدا سپردم و هرجا هدایتم کرد قدم برداشتم، تو بهترین نقطه تهران تو ولنجک ی خونه عالی فول امکانات برای اقامتم فراهم کرد ولی وقتی خودم منم منم کردم و خواستم شرایط رو مدیریت کنم ی خونه تو جای پایینتر با کلی دردسر گیرم اومد و خیابونش انقد شلوغ بود که شبا از سروصدای ماشینا خوابم نمیبرد و هندزفری میذاشتم تا بتونم کمی بخوابم!

    …وقتی تموم نشونه ها حاکی ازاین بود که باید حواسمو جمع کنم و به هرفردی الکی اعتماد نکنم ، من نخاستم به نشونه ها اهمیت بدم و روی اون فرد حساب کردم ،نتیجه این شد که بهش پول قرض داده بودم بدون مدرک و درنتیجه پولمو برد و کلا ناپدید شد.

    حتی تو آشپزی وقتی به خدا توکل میکردم بهترین مزه ها رو در میاوردم ولی وقتی غرورم غالب میشد غذا مزه خوبی نمیداد و این مورد خیلی خیلی ملموسه برام .

    …در جریان ی ورزشی خدا بهم گفت برای امروز بسه چندساعته روی پاهاتی،خسته شدی ادامه نده ولی من احساس غرور داشتم و گفتم نه من پرانرژی ام من خسته نمیشم خدارو فراموش کردمو خودمو فقط دیدم ، فقط نیم ساعت بعد از اون الهام، ورزش رو ادامه دادم و نتیجه این شد که پام آسیب دید و یکماه استراحت مطلق بودم!

    در پناه رب تعالی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  7. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 2199 روز

    استاد عزیزم

    چقد خوب توضیح دادید ک ما مسیر رو گم میکنیم و هر لحظه باید ب خودمون یادآور باشیم ک هرچی داریم از خدا داریم

    ی مدتی بود مسیر رو گم کرده بودم ک این فایل واسه هدایت من بود

    دقیقا چیزی ک گفتید

    استاد جان میفهمی بزرگترین مشکل من ک شرک هست اینکه من بغیر از خدا دنبال کمک هستم و میخام مسائل من حل بشن چ دعا باشه چ نذر و نیاز و گریه و زاری..من فهمیدم ک نمیخام و نمیتونم از اون خدای اشتباه قبلی و زندگی ب شیوه ی بد قبلیم جدا بشم..باید اراده قوی نشون بدم و یکبار برای همیشه فقط خدا را تنها قدرت بدونم و از اون همیشه کمک بخام. باید با توجه ب طبیعت و خودبخود انجام شدن کارها و اینکه ماهم جزو همین طبیعت هستیم و طبیعت و خدا و سیستم خیر مطلق است تسلیم خدا شوم.

    من ب خودم خیلی مغرور میشم استاد این اولین باریه ک دارم اعتراف میکنم اینو مخصوصا ک میگم من از قانون اطلاع دارم و ب همه از بالا نگاه میکنم

    من اینم متوجه شدم ک جدیدا فکر میکردم ک اره من خودم همه چیزو درست کردم و هی تقلا داشتم برای هدف های بعدیم.. ک خداروشکر الان اشتباه خودمو درک کردم. از غرورم گرفته تا لطف های خدارو ب خودم نسبت دادن و متواضع نبودن..

    با مثال هایی ک از یوسف و قارون زدید دیدم منم انگار دارم کارهای همونا رو میکنم

    ممنونم ازت استاد مهربونم

    خداروشکر ک ب راه راست دوباره هدایت شدم و خداوند خودش نگهدار من تو مسیر درستی و خیر باشه آمین

    من فرشته ب خودم قول میدم ک روی متواضع بودن خودم کار کنم و هر لحظه ب خودم یاداور بشم ک خداوند خیر مطلق است و هرچی ب من میرسه از لطف اونه و هر بدی ب من میرسه از دست خودمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    ادریس رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2564 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد بزرگوار و دوستان عزیزم

    امیدوارم حال همه خوب باشد و در پناه خداوند بخشنده و مهربان باشند

    سلام

    می خواهم برگردم به مورخ 1402/09/30 که در این روز امده بودم و هدایت های خداوند را نوشته بودم که چه هدایت های برایم انجام داده است

    و با گوش دادن این فایل ارزشمند از استاد یادم امد که چنده ماه پیش هدایت های خداوند را در دفترم نوشته بودم

    و می خواهم دو سه تا از این هدایت های خداوند را برای استاد بزرگوار و دوستان عزیز م تعریف کنم

    به مدت دو سال در خانه ای زندگی می کردیم و بعد دو سال صاحب خانه با وجود اینکه انسانی مهربان بود تصمیم گرفته بود که دیگه خانه اش را به خاطر فرزند ش که درس می خواند و می خواست که کنکور بدهد بهم اجاره ندهد و فرزند خودش اونجا زندگی کند و درس بخواند

    من هم که تازه ماشین خریده بودم و اصل پول و ثرمایه ان چنانی نداشتم می گفتم که چطور خانه اجاره کنم

    اتفاقا در کوچه خانه پدرم یک عروس و دامادی که تازه ازدواج کرده بودن و خانه اجاره کرده بودن به مشکل بر می خورند و دقیقا سر وقتی که قرارداد خانه ما تمام می شود اون ها هم از اونجا می روند خانه را تحویل صاحب خانه می دهند و ما خانه اجاره گرفتیم با همان ثرمایه و رهنی که داشتیم که به هر کی می گم که با این مقدار پول اجاره گرفته ام تعجب می کنند و الان به مدت سه سال است که اونجا سکونت داریم

    یک روز هم که نهار انچنانی نخورده بودم و گرسنم بودم رفتم مغازه شیرینی فروشی که همسایه مغازه خودم بود و یه دل سیر شیرینی و ابمیوه خوردم که تا به حال انقدر شیرینی نخورده بودم و وقتی می خواستم که پول را حساب کنم یک همسایه دیگر به مغازه شیرینی فروشی امد و کلا حسابم را اون پرداخت کرد که همون موقع صاحب شیرینی فرو شی به اون بنده خدا گفت که تا به حال استاد ادریس اینقدر شیرینی اینجا نخورده و حسابش اینقدر نشده است که همون موقع کلی خندیدیم

    زمانی که همسرم حامله بود و ما هم تازه رفته بودیم خانه مستقل خودمان و پول نداشتیم و یک بیمه عمر باز کرده بودم به مدت یک سال می شد

    و چون همسرم می خواست زایمان کند و تازه رفته بودیم خانه خودمان و پدرم هی مسخره می کرد و می خواست یه کرمی بریزه و به خاطر بی پولی و استرس که داشتم رفتم و پولم را از اونجا پس گرفتم که برای بیمارستان پول داشته باشم ( البته این داستان پدرم مال چهار سال پیش بوده است و الان خدا را شکر می گویم و سپاس گذار خداوند هستم که رابطه من و پدرم اصلا قابل مقایسه با چهار سال پیش نیست اصلا قابل مقایسه نیست خدایا بی نهایت سپاس گذارم ) برگردیم به تصویه حساب بیمارستان وقتی دم در صندوق ایستادم و خواستم که تصویه کنم صاحبه صندوق بهم گفت که حق بیمارستان رایگان است و پول نمی خواهد

    و اون موقع از بیمارستان بیرون امدم و کلی خوشحال بودم

    برای همین مغازه که تازه اجاره کرده ام که داستانش را در فایل قبلی تعریف کرده ام در عرض نیم ساعت خداوند برایم اجاره کرد که صاحب خانه ای بی نهایت مهربان و خوش رویی بود که تازه دوازه روز است که داخل مغازه ش هستم و سر ماه قرار شده که اجاره مغازه از سر ماه برایم حساب شود به خدا جمعا پنج دقیقه من نرفتم به بنگاه سر بزنم تا مغازه برایم پیدا کنند خداوندی هدایتی من را به این مغازه اورد و چشمم بهش خورد که برای یه کار دیگه از اون محله رد می شدم

    این یکی دو تا از داستان هدایت خداوند است که اینجا نوشتم کلی داستان دارم از هدایتی که توسط خداوند برایم انجام شده و نمی خواهم که متن خیلی طولانی باشد

    و می خواهم که اینجا این را بگم که خدواندی که اینقدر با نظم و دقت کامل این هم زمانی ها را انجام می دهد بدون نیاز به تقلا و فشار ایا برای شخص من کافی نیست این خدا

    خدایی که برایم پدر و مادر می شود

    خدایی که دلها را نرم می کند

    خدایی که برایم عشق و محبت می اورد

    خدایی که برایم ثرمایه می شود

    خدایی که برایم تکه گاه می شود

    خدایی که برایم مشتری می شود

    خدایی که بهم اعتبار میدهد مگر من برای اعتباری که الان دارم چه کار خاص و عجیب و غریبی کردم که همه به من اعتماد می کنند به خداوندی خدا خودش مشتریان خوش قول و خوش حساب را به سمتم هدایت می کند و کارها را برایم انجام می دهد

    همسر و فرزندی که دارم

    محبت و ارزشی که بین من و پدرم است

    صاحب مغازه و صاحب خانه مهربان ای که الان دارم

    ثرمایه ای که الان دارم

    و توانایی و شغلی که الان دارم

    به خدا تمام این ها را خودش برایم انجام داده است

    من پنج سال قبل هیچی نداشتم ولی با اموزه های استاد که اول از همه دم از توحید و یکتا پرستی می زند من را با خداوندی که نمی شناختمش و باهاش قهر بودم اشنا کرد بعد از اون این نعمت ها را بهم داده است خدایا بی نهایت سپاس گذارم و واقعا احساس خوشبختی می کنم

    استاد دمت گرم و سپاس گذارم که به ندای قلبت برای تولید این فایل ارزشمندت گوش دادی و برای ما به اشتراک گذاشتی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز ، روز عشق روز ولنتاین مبارکتون باشه

    همونطور که خودتون اشاره کردید، هر فایلی که تهیه میکنید و میذارید روی سایت، برای خیلی از دوستان و همینطور برای خودم جوابی هست برای سوال اون لحظه؛ بعد از آشنایی با شما بارها پیش اومده یه سوالی داشتم و دنبال جوابش بودم و بدون اینکه بدونم هدایت شدم سایتو باز کردم ویدیویی از شما دیدم و جوابشو همون لحظه گرفتم، خیلی واسم غیر منتظره بود ، وقتی این الگو چندبار تکرار شد فهمیدم شانسی این اتفاق نیفتاده و من وقتی که دارم روی خودم کار میکنم و آرامش بیشتری دارم و توکل بیشتری به خداوند دارم ، دارم اجازه میدم خداوند هدایتم کنه ، الهاماتو دریافت میکنم و صدای خداوندو میشنوم

    قدرت دادن به خداوند تو ذهنمون باعث میشه تواضع بیشتری داشته باشیم و بدونیم که هر چیزی داریم از این بدن سالم از سقف بالای سر از شغل و درآمد از استعداد و مهارت از خونواده و دوستان همه و همه از سمت خداوند برای ما هستن، ما برای هیچکدومش کاری نکردیم و هیچوقت نمیتونیم لطف و مهربونی خدارو جبران کنیم، بارها و بارها باید به خودمون یاد آوری کنیم که این هرچه داریم از خداست، هر خیری تو زندگی مون هست از خداست و هر چیزی رو از دست دادیم یا به دست نیاوردیم از سمت خودمونه ، نعمت و برکت خداوند همیشه وجود داره و باران رحمت خداوند داره میباره این ما هستیم با باورهامون با توکلمون با ایمانمون ظرف وجودیمونو میتونیم بزرگ کنیم تا نعمت بیشتری دریافت کنیم

    اونجا که خدا میگه سپاسگزار باشید تا من شما را بیفزایم

    خودم همیشه سعی میکنم به خاطر داشته باشم و روی خودم کار کنم تا بدونم هرچی دارم از خدا دارم

    این جمله رو سعی میکنم خیلی تکرار کنم، خدایا من به هر خیری از سمت تو بهم برسه محتاجم

    جمله ای که خیلی رو من تاثیر گذاشته و باعث میشه آرام تر باشم

    در مورد زورگویی یا نادیده گرفتن حق ضعیف تر از خودم یادمه از بچگی من تو این وادی نبودم و سعی میکردم به ضعیف از خودم زور نگم اذیتش نکنم،

    در مورد غرور باید بگم قبلا یه سری غرور های نابجا داشتم و همون ها باعث میشد من ضربه بخورم و حتی باعث شد یکسری نعمت هارو از دست بدم، ولی به لطف الله مهربان و آموزه های شما دارم روی خودم کار میکنم و یادم میارم که باید هر روز بهتر و بهتر باشم

    در کل باید بگم ما زود فراموشمون میشه این خداونده که داره کارهارو برامون انجام میده ، همین نعمت سلامتی مگه ما برای تپیدن قلبمون چه کار میکنیم؟ مگه ما برای دیدن چشمامون چه کار میکنیم؟ مگه ما قدرتی داریم ؟ همینا کافیه متوجه بشیم قدرت فقط از آن خداست همیشه به خودمون یادآوری کنیم و در مقابل خداوند متواضع باشیم

    سپاسگزارخداوند هستم که مارو هدایت میکنه از شما ممنونم به خاطر یادآوری این قدرت بی کران و خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از انزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    مجتبی موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    به نام خداوند یگانه یکتا

    سلام بر استاد عباسمنش عزیز

    دقیقا اینکه بنده در زمینه های قدرتو دادم به خداوند و نتیجه اشو تو زندگی دیدم تو زمینه سلامتی از زمانی متوجه شدم سلامتیو خدا بهم داده اگر الان سالم قویم بخاطر لطف خداست و به هر کس میبینم مریض میشه سرما میخوره به خودم میگم مجتبی تو به لطف خداوند سالمی حتی دیگرانم میپرسن میگم خداشکر به لطف خدا من دو ساله مریض نشدم چون میدونم دقیقا زمانی که اعتبار اینو به خودم بدم بدنم ضعیف میشه و انگار جهان منو به چالشی دعوت میکنه که به من بفهمونه که من هیچ قدرتی ندارم

    ازتون استاد سپاسگزارم بابت این اگاهی های نابی که در اختیار ما میگذارید من برام سوال بود چرا چالشی در زندگیم دارم هر کار خودم میکنم نمیشه ولی وقتی خسته میشم تسلیم میشوم میگم خدایا خودت کمک کن من توانایی ندارم اونجا تازه در الهامات باز میشه و خدا شاهده این دقیقا سوالی بود که تو ذهنم بود این چند روز و در این فایل گرفتم و به خودم احد بستم که قبلی اینکه بخوام خودم زور بزنم بخاطر مهارت هام اموخته هام کتابایی خوندم بگم خودم بلدم حلش میکنم بگم خدایا من هیچی نمیدونم تو کمکم کن حلش کنم راهنماییم کن به را درست هدایت کنم .

    چرا وقتی راه اسانی هست من بخوام خودم سختی بدم که در اخر هم نشه بیام سمت خداوند خب از همین الان ناتوان بودن خودمو اعلام میکنم تا خداوند همین اول بسم الله کمکم کنه

    بازم سپاسگزارم استاد بابت این جلسه فوق العاده امیدوار هرجا هستید شاد خوش خرم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: