توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 5

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرحسین رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    سلام به استاد عزیزم

    راجب این فایل فوق العاده و تمرینش

    من میتونم بگم که هر جا که من رها کردم و اجازه دادم که خداوند کارها رو به نوعی انجام بده از راه هوایی که اصلا به ذهنمم نمیرسد مسائل حل شده

    ولی یک مسئله هست که خیلی زود فراموش میکنم خیلی زود از یاد پاک میشه و اینم به دلیل ورودی های ذهن و عدم کنترلشه

    وگرنه من هر چی بیشتر رو خودم کار کنم و مثل ورزش کردن هی تمرین کنم معلومه که حرفه ای تر میشم تو اون موضوع

    یادمه چندین سال پیش تو نوجوانی من دنبال راهی بودم که درآمد کسب کنم و کار کنم

    بالای بیست تا مغازه و فروشگاه رو رفتم و مصاحبه کردم و همه قرار شد که خبر بدن بهم برای کار و ندادن

    بعد چندین روز در حالی که در حال پیاده روی تو پیاده رو بودم با خودم گفتم خدایا خودت یه کاری برام انجام بده (الان که دارم مرور میکنم موهای تنم سیخ میشه) تو همون مسیر دوست قدیدمیم به که چندین سال بود ندیده بودمش سر راه قرار گرفت تو همون پیاده رو

    بعد از سلام و احوال پرسی بهش گفتم که دنبال کارم

    و اونم گفت که اتفاقا من یه جا کار میکنم و اونجا هم به نیرو لازم دارن تو هم بیا منم از خدا خواسته گفتم باشه

    درآمد اون کارم از تمام اون بیست مغازه به طرز قابل توجهی بیشتر بود

    خلاصه که هر جا فراموش کردم خدا رو و قدرتش رو کارام یا حل نشد یا اگرم حل شد پدرم در اومد چون توجامعه از بس به ما میگن که کارا سخت جلو می‌ره ذهنم قبولش کرده

    ولی ما باید به خودمون بیایم و خدا رو پیدا کنیم چون اون رب العالمینه اون تنها نمی‌زاره مارو

    هر جا دستت رو بدی بهش هوا تو داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 970 روز

    به نام الله هدایتگرم

    سلام به استاد عزیز مریم جون و تمامی دوستان خوبم در این سایت توحیدی

    سپاسگزارم استاد برای این فایل عالی که باعث شد بیام در موردش بنویسم که چطور خداوند منو هدایت کرد واینم بگم واقعا این بهترین فایلی بود که الان میتونستم بهش گوش بدم و آگاهی ها شو به اندازه ی ظرف خودم دریافت کنم و مطمئنم که اگه صد بار دیگه هم گوش کنم هر بار آگاهی های جدیدی نسبت به دفعه قبل دریافت میکنم

    برم سر اصل مطلب که همین دیروز خدا چطور منو هدایت کرد البته از چند روز پیش شروع شد که من تصمیم داشتم یخچال فریزر خونه رو عوض کنم ویه مدل جدیدتر با کیفیت بالاتر بخرم که مجبور نباشم هر چند ماه یک بار برفک فریزر و تمیز کنم خوب قبل از خرید باید اون یخچال فریزر قبلی رو ردش میکردم تا جا برای مدل جدید تر داشته باشم هم اینکه یه مبلغی کم بود از پولم وبا فروش یخچال اونم حل میشد برا همین آگهی فروش گذاشتم تا یخچال و بفروشم همون روز اول چندتا مشتری اومد ولی چون تخفیف میخواستن ومنم قیمت و خیلی پایین گذاشته بودم موافقت نکردم و گفتم اصلا زیر این قیمت نمیفروشم بعد دوسه روز یه مشتری دیگه اومد وخیلی هم یخچال ها رو پسند کرد و قرار شد بیعانه واریز کنه و بیاد بعد تعطیلی 22 بهمن یعنی فردا ببره اما وقت پرداخت بیعانه گفت من ندارم و باید این قیمت بدین یعنی دو ملیون زیر قیمت اولش من کلی حالم گرفته شد و گفتم نه و مشتری هم گفت اگه نظرتون عوض شد بهش خبر بدیم همون جا بعد از اینکه آرومتر شدم رفتم سراغ قرآن گفتم اگه تو قرآن به آیه در مورد انفاق اومد من میفروشم به همین قیمت و خداوند هم منو هدایت می‌کنه به یه خرید خوب ودقیقا همین شد معنی آیه در مورد انفاق بود و همون موقع تماس گرفتم بیعانه رو واریز کنه و با قیمت که میخواست بیاد یخچال و ببره

    حالا از معجزه ی دیروز بگم براتون از خدا هدایت خواستم..اول رفتم اون یخچال که مد نظرم بود و دیدم و قرار شد شب با همسرم بریم بخریمش ، وقت برگشتن یه کوچه رو اشتباه پیچیدم داخل و رفتم تا از یه جا که راحت باشه دور بزنم همون جا مغازه لوازم خانگی دیدم گفتم حتما هدایت بوده رفتم داخل مغازه و برند یخچال که می خواستم بخرم و نداشت ولی از یه مارک دیگه کلی تعریف کرد و شماره تماس داد که اگه خواستم بهش زنگ بزنم برامون سفارش بده تشکر کردم اومدم بیرون رفتم سمت یه فروشگاه دیگه تا اگه این برند و داشت که خیلی فروشنده تعریف کرد و از نزدیک ببینم این فروشگاه جدید اون یخچال فریزر و داشت و قیمت داد 62 میلیون اونم چون از قبل داشتیم والان قیمت بالاتره گفتم باشه اومدم بیرون که در موردش تحقیق کنم چون من کلا یه برند دیگه رو از اول میخواستم بخرم زدم تو گوگل نمایندگی کارخانه شمارش بالا اومد زنگ زدم اونم گفت قیمت آخر بهتون میدم 55 میلیون ولی الان باز افزایش قیمت داریم این و بخوای همین هفته این قیمت …

    دیگه قیمتش دستم اومد و گفتم بزار رضایت مشتریان و ببینم تو گوگل اگه اوکی بود همین و میخرم اونجا یه شماره دیدم گذاشته که بازم قیمتش پایین تر بود اولش گفتم شاید الکی باشه بعد زنگ زدم بهش و دیدم بنده خدا میگه چون تو بازار چک داره کل قیمتهاشو پایین میده وگفت دقیقا همون یخچال فریزر و میده 43 میلیون تومان و بعد از اینکه سفارش بدم میاره درب خونه و اونجا هم باید تسویه کنم اولش چون شک داشتم که راست میگه یا نه خوب برام باورش سخت بود که این همه تفاوت قیمت اصلا نمیشه بهش گفتم که نمیتونم بهتون اعتماد کنم چون این این یخچال فریزر قیمتش خیلی بالاتره اونم بنده خدا کلی بهم توضیح داد ومن و مجاب کرد که داره راست میگه ودیشب کل کارها رو اینترنتی انجام دادیم و قراره فردا برسه دستمون …

    بعد نشستم با خودم فکر کردم که چطور خدا هدایت کرد که این همه کار ها انجام بشه و من یه یخچال فریزر با برند خیلی خوب که وقتی در موردش خوندم همه رضایت داشتن اونم با قیمتی خیلی پایین تر بخرم یعنی شهر خودمون که قیمت گرفتم تا قیمتی که خریدم 19 میلیون تفاوت قیمت… و به دلم افتاد چون اون یخچال قبلی رو با بنده خدا راه اومدم و بهش تخفیف دادم و از خدا هدایت خواستم اونم برام کلی تخفیف گرفت بدون اینکه من کاری کنم

    درست همینه که خداوند تمام کارها رو انجام میده و همه ی ما توی تک تک روزهای زندگی مون که توکل داشتم میتونیم رد پای خدا رو تو زندگی پیدا کنیم….

    استاد ازتون سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزنده و ناب توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام به مریم عزیزم

      کامنتت خوندم و جالب بود از هدایت خداگفتین و اون ایه انفاق که چقدرواضح ازش نشونه دریافت کردین و تحسینت میکنم که به این نشونه عمل کردی وایمانت را نشون دادی عزیزم و از طرفی دیگه خدا هم

      براتون جبران کرد .

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مریم گفته:
        مدت عضویت: 970 روز

        به نام الله هدایتگرم

        سلام دوست خوبم

        خیلی خوشحالم که کامنت منو خوندین ،برام کامنت گذاشتین سپاسگزارم که برای من دعای خیر کردین ، منم برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم امیدوارم همیشه شاد ،سلامت و ثروتمند باشید

        خدا رو شکر میکنم برای این هدایت که خیلی واضح و روشن بود وتونستم درک کنم و انجام بدم وحالا که یخچال فریزر جدید رسید دستمون خیلی خوشحالم که بدون هیچ زحمتی فقط با هدایت الله تونستم 19 میلیون زیر قیمت دقیقا همون یخچال فریزر و داشته باشم و هر بار که چشمم بهش میفته ایمانم به اینکه خداوند همیشه ما رو هدایت می‌کنه بیشتر و بیشتر بشه

        خدایا سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم آقامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2545 روز

    سلام خدمت استاد وخانم شایسته و همه دوستان

    استاد من اومدم پرانرژی تا کامنت بنویسم

    بعد از دوره احساس لیاقت تا الان حسم نگفت کامنت بنویس

    اما الان گفت مریم جان بنویس

    درسته استاد باید این فایل ضبط میشد ، خدا درست بهتون الهام کرد

    این فایل حرف های این چند روزه منه که من مرتب به خودم می گویم

    خدای من ، الان هم این فایل را شما ضبط کردید وتاییدی شد بر گفتگوهای درونی ام

    الان قضیه را تعریف میکنم

    استاد من برج 3 ، 2 سقف ساختمان را زدم

    اون بار دچار غرور شده بودم ، موفقیت را از آن خودم می دانستم ، چقدر به موقع فایل گربه چکمه پوش را گذاشتید

    من غرورم شکسته شد ، من دوره احساس لیاقت را خریدم وپابه پای شما جلو آمدم

    معجزات رخ داد و بعد از پایان دوره 2 سقف دیگر ساختمان را زدم ، تازه تمام شده

    این چند روز همش این آیه تو ذهنم می آمد که خدا به پیامبر گفته تو سنگ نینداختی من انداختم

    والان دراین فایل شما گفتید

    این بار احترام زیادی از همه دیدم ، از خرید میلگرد، بتن، ارماتور بندها، تیرچه و بلوک و. ….

    همه حاصل کار کردن دوره احساس لیاقت بود

    همش به خودم میگفتم مریم ، این قدرت تو قدرتی بود که خدا بهت داده بود ، با این شجاعت این کار را انجام دهی

    وای استاد اصلا باورم نمیشد تو این فایل ، همون حرف هایی را زدید که من دارم به خودم میزنم این چند روز

    استاد من به خودم افتخار میکنم که در مسیر توحیدم

    استاد شما هم باید به خودتان به خاطر دانشجوهایی مثل ما افتخار کنید

    استاد من درس توحید را از شما آموختم

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1421 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام به مریم عزیزم

      واقعا به شما افتخار کردم

      یک زن موفق و خود ساخته

      که لیاقت خودتونو ثابت کردین

      و غره نیستید

      خاضع و خاشع درگاه خداوندید

      و اون شما رو در چشم بندگانش بزرگ و عزیز میکنه

      واقعا لذت بردم از اینکه متوجه شدم درحال ساختمان ساختن هستید

      این یکی از اهداف منم هست

      واقعا براتون عالی ترین ها و موفقیت بیش از پیش رو آرزو میکنم

      خداوند هر دم بر ایمان و ظرفیت دریافت هدایت شما بیفزاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    بنام یگانه فرمانروای کل کیهان

    سلام به استاد عزیز و گرانقدر و توحیدی ام

    سلام به هم مسیران من در این جاده جنگلی زیبا و توحیدی که ردپاهای مرد عمل رو دنبال میکنیم و هربار ما رو میخکوب میکنه و شگفت زده. سلام به عزیزدل استاد که دیشب باهاش تو خواب کلی رفتم اینور و اونور و تفریح کردیم و لذت بردیم و بالا پایین پریدیم.(مریم جان تو خوابم من بودم و شما و کلی لذت بردن انگار اومده بودی ایران و داشتم زیبایی ها و جاهای قشنگ رو بهت نشون میدادم و چیزهایی که تغییر کرده و یکهو گفتیم خیلی تنها بودیم بریم پیش عزیزدل هامون باز با اونا هم بیایم دور بزنیم وای چه خواب شفافی بود و چقدر حس خوب بود چقدر خنده و قهقه داشت توی خوابم و چقدر خوشحال بودم. چقدر برام عجیب نبود انگار واقعا دوست چندساله من بودی ک باهات دارم راه میرم تو چمن ها میرم، کنجکاوی میکنم بهت چیزهایی رو نشون میدم. و یک گوشه خوابم یادم اومد پس کو استاد کو حسین(همسرم). وای چه جالب این مریم شایسته اینقدر من باهاش دوست بودم یعنی خبر نداشتم. چه جالب من چقدر باهاش صمیمی هستم و نزدیک و خودمو ازش دور میدیدم و تو خواب از این همه تعجب کردم و میگفتم چه جالب و قانون رو یادم میومد که هرچیز چیزی را جذب کرد…خلاصه علاوه بر استاد دیگه شما هم تو خواب هام ورود کردی اونم به عنوان رفیق فابریک من.)

    خدایا شــکـرت برای این همه خیری که داری به من میرسونی

    خدایا شکرت که جواب سوال های این چند روزم رو بهم دادی. اصلا هی استپ میکردم هی هنگ بودم. از کجا چه جوری. خدا گفت این منم که دارم برای تو حرف میزنم سووال داشتی و اینم جواب هات. نشانه میخواستی که در مسیر درستی اینم جوابت بــله که درست به چی شک میکنی. حتی به همین عقل کوچیکی هم که داری شک میکنی. خودت خواستی خودت فایل توحیدی و درک بهتر توحید و عملت رو توحیدی کردن رو خواستی. خودت گفتی چطور بازم توحیدی عمل کنم تو درس خوندن و ادامه دادن و در مسیر خواسته قرار گرفتنم. خودت خواستی بدونی چطور باید چرخ زندگیت رو روان تر کنی. حودت برات سوال پیش اومد که بدونی “ایگو” چیه و میخواستی بری سرچ کنی و یادت رفت و خدا از زبان بهترین معل و استاد دنیا ساده و روان بهت گفت و گفت اصلا زیاد دنبال اینجور مفاهیم نباش حالا یکی هم بهت بگه ایگو قوی داری اصلا مهم نباشه و الان که مینویسم متوجه میشم اونم نشونه بود تا به یاد بیارم خیلی رو عقل خودم دارم حساب میکنم. خیلی دارم روی منطق خودم حساب میکنم و اعتبارها رو دارم به خودم نسبت میدم. فهیمه خودت خواستی بری پیش مربی یوگات و دیداری تازه کنی و ازش بخوای بهت یک مدیتشین یاد بده تا استرس و اضطراب هایی که شاید بیاد بتونی بهتر کنترل کنی و بازم خدا خودش اینجوری بهت جواب دادکه بهترین مدیتیشن چیه ایـــنــه که در برابر خداوند متواضع باشی. خودت از خدا خواستی باور محدودکننده و مانع رو بهت نشون بده. غرور داره میگیرت که مثلا خیلی زحمت کشیدی و درس ها رو داری یاد میگیری. و منم منم داشت میکرد داشت ذهنت جفتک مینداخت. بیا ببین این شــرک رو. این مورچه ریز و سیاه رو ببین داره راه میره. بدون تو هیچی نیستی تو عدی نیستی هر چی الان هستی خدا بهت داده، هر ایده درس خوندن حتی همین الهام کنکور شرکت کردن بعد 12 سال رو خدا بهت داده، خدا جسارت رو در تو بیدار کرد. فکر کردی خودت فکر کردی با عقل خودت نه اصلا اینطور نیست سخت در اشتباهی. اینا همش ایده های خداست. اینا همش از طرف خداست. تو ازش خواستی و اون در این غالب ها خودشو بهت نشون داده و بت گفته اینجوری پیش برو اینجوری درس بخون. اینجوری امسال رو تموم کن. اینجوری قوانین رو درک کن. اینجوری به قوانین عمل کن. این فایل رو هم خدا خواسته ضبط بشه میبینی استاد هم گفت نمیدونه نمیدون چی شد. اینا همش کار خداست. خدا گفت استاد حاضره شاگرد مشتاق هم حاضر خب الان تو گوشی هم خورده میفهمه ایراد کارش رو. میفهمه شرک هاشو. میفهمه چطوری توحیدی تر عمل کنه. این شرک ریزه خودشه. این شرک در درون و عقل و منطق های خودش نهفته. داره به خودش و توانایی های نسبی که بدست یاره مشرک میشه و دار غرور میگیش، داره مغزت جفتک میندازه و منم منم راه انداخته بــیا حالا که هی چند روزه داره درخواست میکنه بهش بگیم از زبان سید حسین عباس منش بهش حالی کنیم. آخه نفهمید اون روزی که خوب پیش رفت و چندتا تست رو خوب زد در درونش خیلی ریز غره شده بود و میگفت ببین چقدر خوب پیش رفتم، چقدر خوب یاد گرفتم و بعد یکهو مهمون های بی موقع و یکهویی اومد و تمام برنامه هاش رو ریختم بهم. اصلا از همه افتاد. بازدهی اش کم شد. اینا هم منم بودم ولی نفهمید حالا بزار بگم بنده ی خوب و مخلصم، بنده موحد که هدایتی آموزش میده بهش بگه ایراد کارش رو…خداجونم خیلی قشنگ پس گردنی بهم زدی گرفتم کجای درس رو نگرفته بودم، آره من رو خوم خیلی حساب داشتم میکردم، خیلی روی توانایی خودم، عقل خودم حساب میکرد، روی کتاب ها و چیزهایی که خوندم و باید میخوندم خیلی حساب میکردم خدایا چشم غلط کردم. اینا همش تویی، اینا همش علم تو بوده، اینا همش ایده هایی از سمت تو بوده، خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم اصل رو میخواستم تشخیص بدم میخواستم بدونم روی چی کار کنم بهم اینقدر بلند و واضح گفتی.

    آره اون اتفاق بده اون اتفاق به ظاهر بد که اومد وقت منو گرفت، تمرکز منو گرفت و برنامه های منو ریخت بهم خیری بود از سمت تو به من. آگاهی بود تا درس رو بگیرم.اون مسافر یکهویی تو خونمون، اون مهمون های یکهویی همش نشانه بود همش استپی بود که یکم فکر کنم کجای کارم کجای کارم ایراد داره و چقدر قشنگ درس و آگاهی رو به من گفتی خدا جون. خداجون چطور ازت سپاسگزاری کنم که اینجوری منو از خواب غفلت بیدار میکنی.اینجوری منو بینا میکنی هوشیار میکنی به خودم به شرک هایی که مانع های مسیر موفقیت و خوشبختی من هستند.خدایا عاشقتم که اینقدر هوامو داری و منو میذاری روی شانه هات و خودت منو میبری.چقدر حس بیدار شدن و آگاه شدن خوبه. چه حس خوبیه وقتی بینا میشی و میبینی.

    خدایا منو بیناتــر کن.

    خدایا منو بیـدارتــر کن.

    خدایا منو آگــاه تـــر کـن.

    خدایا منو به خودم هوشیارتر کن.

    ===============================================================

    تمرین:

    در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

    کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛

    کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛

    کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛

    در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟

    کــجاها خداوند درها رو برام باز کرده:

    ^ همون جایی که قصد کردم که زندگیمو تغییر بدم و قانون خدا محک بزنم و جوری شرایط اون روزها که میخواستیم مهاجرت کنیم پیش رفت که واقعا با منطق جور در نمیومد و مسیر اینقدر هموار. اینقدر که در ظرف یک هفته کل وسایل خونه از دست و پامون رها شد، سبک بارتر کوچ کردیم از دیار خودمون 23 دیماه1399. خدا درها باز کرد و چنان هموار مسیر و جریان ها پیش میرفت که تو ابرا بودیم انگار.

    ^ همون جایی که میخواستیم از اولین خونمون جابجا بشیم و تسلیم خدا شدیم و احساس مون رو خوب کردیم و دقیقا فقیر بودیم به هر خیری که بهمون برسونه و فقط راه افتادیم پیاده روی کردیم بدون اینکه دنبال خونه باشیم، بریم املاکی یا اصلا تو فکر خونه گرفتن باشیم و بعد خدا ایده نگاه کردن گوگل و آدرس رو بهمون الهام کرد و بعد گفت همی آدرس رو توی دیوار سرچ کن و بعد آگهی رو ببینیم که فقط کمتر از دوساعت روی دیوار اومده و اون بشه همین خونه ایی توش هستیم. این خونه رو خدا پیدا کرد ما چقدر فراموشکاریم.چقدر یادمون میره خدا همه کارها رو میتونه برامون انجام بده ولی هی یادمون میره اینا رو دارم با خودم بلند بلند حرف میزنم بیام این فایل و این کامنت ها و یادآوری ها رو به یاد بیارم و به خودم میگم فهیمه چرا یادت میره. به یاد بیار هر وقت عقلت رو خاموش کردی و تسلیم خدا و محتاج خیر خدا شدی خدا چنان برات درست کرد و چنان راه هموار شد که اصلا هیچ کسی نمیتونست اینجوری برات درست کنه. از کجای خونمون بگم از پنجره های بزرگ و پرنورش، از دسترسی داشتن مون به مترو و بزرگراه محلاتی و امام علی، از صاحبخونه عالی و همسایه های عالی مون، از فراوانی پارک و فضاهای سبز اطراف خونمون، از محله امن و آروم و قشنگ مون، از دسترسی خوب و نزدیک مون به بازار گل و بازار بزرگ. از چی بگم. اینا رو ما چطور میخواستیم پیدا کنیم اونم با اون پول کمی که داشتیم. ما که اصلا بلد نبودیم اصلا بچه و بزرگ شده این شهر نیستیم.چطوری اینجا هستیم همش اعتبارش به خدا میرسه حالا من چطور یادم میره و اعتماد نمیکنم تا همه امور زندگی ام را به خدا بسپارم. واقعا چرا فراموش میکنم. همینه خدا هی گفته تکرار چون میدونه منـه انسان فراموشکارم و به تکرار برای یادآوری نیاز دارم و کار من به یادآوردن و تکرار کردنه. میخوام به یاد بیارم که هرجا دست هام رو بردم بالا و گفتم خدایا من تسلیم خدا برام کولاک کرده. سورپرایزم کرده. حالا بازم میخوای سورپرایز بشی چشم هاتو ببند و دستاتو ببر بالا بگو من تسلیمم.

    آقاجان من تسلیمم.

    آقاجان من فقیر و محتاجم به تو.

    آقاجان من عقلم نمیکشه من چیزی درک نمیکنم تو میدونی تو بلدی تو همه کاره ایی. من فقط باید بندگی ام رو بکنم. خدایا تو 99% خدایی ات رو بکن و منم قول میدم سمت خودم و اون 1% که سپردی به خودم رو درست انجام بدم و بندگی ام رو بکنم. بنده محض تو باشم. بنده مخلص تو باشم. بنده تسلیم تو باشم. بنده سر به زیر و تسلیم امر تو باشم. بنده ایی باشم به اربابش اعتماد داره به اربابش جز چشم چیزی نمیگه.خدایا کمکم کن راه بندگی کردن رو یاد بگیرم. خدایا میخوام بنده خوب تو باشم بنده ایی که تسلیمه؛ متواضع و سر به زیره. بنده ایی که جو نمیگیرش حالا یک جای خواب خوب بهش دادی، غذای سالم و عالی بهش دادی فکر کرده کی هست حالا جو بگیرش بخواد قلدری کنه و بگه منم کسی هستم. نه بابا بشین سرجات تو چیکاره ایی تو این ذره هایی ک داری از فضل اربابته، تو هر چی داری مال اونه چطور جرآت میکنی در برابر محضر اون منم منم کنی. هر چی هست مال اونه و اون بتو بخشیده پس فکر نکن خودت کاره ایی هستی. خدایا غلط کردم هرجایی یادم رفت تو همه کاره ایی، همه چیه من مالِ تو بوده و تو به من بخشیدی.خدایا اشتباه کردم غلط کردم سعی میکنم یادم نره و این اشتباه فراموشکاری ام رو تکرار نمیکنم اما خدا جون تو که میدونی ذات من فراموشکاره پس همینجوری خودت کمکم کن و با پس گردنی واضح یادم بنداز تا برگردم درست بندگی کنم و همیشه و همواره متواضع در برابر تو و در محضرتو و در عالم تو قدم بردارم. و حتی در مسیر قدم برداشتن به سمت خواسته هامم گام هایی متواضع و خاشعانه بردارم با کبر و غرور قدم هام رو پیش نرم. فکر نکنم الان واسه خودم عقلی دارم و خودم واس خودم کاره ایی هستم.

    ^ خدایا چطور یادم میره دستانی که اومدن برام پول شدن و بدهی های بنده هاتو پرداخت کردن.

    ^کجاها بود خیلی جاها بود. اصلا همین عروسی شگفت انگیزمون سراسر دست خدا بود چون اون موقع من کم آورده بودم بعد 6 سال در عقد بودن و بی پولی و ورشکستگی و خودش برام چنان عروسی و جشنی گرفت که باید یادم بیاد. اون موقع قانون رو نمیدونتم ولی یادمه شبی که با تمام قلبم گفتم به من چه خودت میدونی خودت درست کن، جور کن و نمیدونم چطوری و من چگونگی اش کار نداشتم چنان کمتر از یکماه همه چی درست شد که شد به یادماندنی ترین جشن عروسی و پیوند برامون.

    خدایا شکرت که منو در مسیر خواسته هام اینگونه هدایت میکنی.خدایا سپاسگزارم برای هدایت های بی وقفه ات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام به فهیمه عزیزم

      سپاسگزارم از کامنتی که نوشتی

      از مثال هایی که زدی

      از توحید و شرک های منیت وغرور که گفتی

      از مرور قانون که مجدد برامون یادآوری بشه

      از ایمان فعال وتوکل وپیدا کردن خونه و دریافت الهامات

      از دستهای خداوند و‌

      پرداخت بدهی هات و درست بندگی کردن و تسلیم خودخدا بودن و تواضع کردن ها نوشتی که زیبا بودن

      موفق باشی عزیزم تو زندگی خوشگلت و بهترین ها سهم دلتون .

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2161 روز

        سلام به مامان فاطمه قشنگم

        سلام دوست ارزشمندم

        من از شما بیشتر سپاسگزارم که خوندی.که برام نوشتی و نقطه آبی رنگ رو بهم هدیه کردی. که اینجایی که روی خودت اینقدر قشنگ کار میکنی. از کامنت من کلی درس و نکته برداشت میکنی و مرور میکنی و مرور و مرور. باید و باید تکرار کنیم ما فراموشکاریم و انسان. ما باید تکرارکنیم چون موجوداتی فرکانسی هستیم و فرکانس هم اصلش تکراره.

        خودم این کامنت رو تا الان سه بار خوندم و باعث شدی سریع پیداش کنم و یکبار دیگه هم قبل خوابم بخونم و متواضع بشم و یادم باشه این کارها و درسهایی که میخونم اعتبارش رو بدم به خدا و اینقدر روی عقل کوچیکم حساب نکنم.

        فاطمه جان اصلا اینا نصف اون چیزایی نبود که باید میگفتم و نوشتم یعنی یادم نبود اون روز. اما خداروشکر شاخک هام فعال شده و دارم به یاد میارم و هی سپاسگزاری میکنم که هرجا موفقیتی بود واقعا جایی بود که قلبا تسلیم شدم، دستام رو بردم بالا. اما متاسفانه خیلی زود یادم میره و شیطان هم کور خونده فکر کرده نقطه ضعفم رو پیدا کرده اما من چون خدا رو دوباره دارم شیطان نمیتونه بیاد و بذر شرک و نجواهای اضطراب و نگرانی تو گوشم زمزمه کنه. البته اون کار خودش رو میکنه و منم کار خودمه.والا من چیکار دارمم به کار شیطان من سرم به زندگی خودم گرمه به زندگی وکار شیطان چیکار دارم. من نه ترسی دارم نه غمی وقتی خدا رو دارم و یادم هست که همیشه خدا بامنه و به من نزدیکه…

        امروز دوباره فصل4 کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خوندم. اصلا معرکه بود معرکه…

        راستی کامنت خودتم یادمه خوندم خیلی حال کردم اونجوری هدایت شدی تا مهمونی نری، واقعا دمت گرم خیلی تحسینت کردم عزیزم میخواستم برات بنویسم نمیدونم چی شد نشد. ولی انگار باید اینجوری میشد تا اینجا تحسینت کنم عزیزم. تو واقعا بینظیری…

        منم برای تو و تمام اعضای خانواده پر از عشق و صفاتون بهترین ها رو از الله یکتا میخوام.

        ارادتمندت فهیمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمانه دلیری گفته:
    مدت عضویت: 720 روز

    به نام خدای مهربان.. سلام خدمت شمااستادگرامی وتمام دوستان عزیز،،، داستان من برمیگرده به سالهاپیش،اون روزا وخوب یادم نمیاد و اینقدرذهنم عادت کرده زوم کنه روخوبی هاکه، که درسها وتجارت میبینه ولی منفی ها حال بدی ها وخیلی کمتر.. یادم میاد ته ناامیدی رسیده بودم حال خوبی نداشتم، وغم واندوه سرتاسر وجودم گرفته بود،زندگی مشترکم دیگه تموم بودو همسری که می‌گفت اگه میخای طلاقت بدم باید مهریه توببخشی، من تنها سلاحم تو اون روزا دعا بود که خدایا هرچی خیره رقم بزن، خدایا نجاتم بده،وووو، تا اینکه یک روز، یادمه یک شیشه نعنا خشک شده داشتم،گفتم پاشم برم خونه خالم هم سری بزنم وهم یکم حالم عوض کنم، دست برقضا دخترخالم اونجابود، الان ازشاگردای استاده، باهام صحبت کرد، بدون اینکه چیزی بهش بگم اصلاخبراززندگی من نداشت،خیلی باهام صحبت کرد، حالم بهترشده بود،قرارشد هم ببینیم، رفتم خونشون وبهم شروع کردبه آموزش قوانین جهان مخصوصا شکرگزاری،یادمه رفتم دفترخریدم باچند رنگ خودکار، ونوشتم واسه همه چی شکرگزاری کردم وبه صورت هرروزه،، ازهمه چی هوای خوب، آب سالم، غذایی که میخورم،اولش سخت بودپیدانمیکردم ولی کم. کم نعمت‌ها دیدم ونوشتم… حالم بهترشد، وآرامترشدم،،، وخلاصه یکسری اتفاقات افتاد که به راحتی به عرض کم تراز یک ماه جداشدم، وهم حق وحقوقاتم داد،خانوادم که پشت من نبودن اومدن پشتم وووو… من واقعا دستان خدارو دیدم،، به مو رسیدولی پاره نشد، والان بعدچندسال من دیگه اون آدم نیستم،رهایم، آزادم، حالم باخودم خوبه، وابستگی به کسی ندارم، وعاشق تنهایی هام دارم میشم، چه قدرانسان بزرگه، عزیزه،دارم درس میخونم تو رشته موردعلاقم،،، چندبار صعودبه قله داشتم، طبیعت گردی که عاشقش بودم انجام دادم،تنهامسافرت که آخ چه حالی میده،آدم‌های خوب که میان سرراهم،،پول که خداوندهرموقع بخوام میرسونه، منی که همش محتاج به بقیه بودم، ولی الان قدمم پول ساختنه،ودارم روباورام کارمیکنم،،،ومیدونم وایمان دارم که میشه، چون بی منت میده به هرکه بخواهد،خدای سلیمان خدای منم هست… یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    مطهره جعفری گفته:
    مدت عضویت: 735 روز

    استاد جان چه کردی با دل من ،

    خدایا سپاس بخاطر نعمت فراوانی رحمت آرامش و آسایشی که هر لحظه به زندگی من خانواده و دوستانم وارد میکنی.

    این فایل 54 دقیقس و من 54 دقیقه با سخنانی که بهتون الهام شده بود اشک ریختم زیرا که خداوند از طریق شما با من حرف زد خیلی واضح تر صد کتاب و صد نماز و صد مدیتیشن من امروز درس گرفتم.

    من مدتی میشه که شغل کارمندی رو رها کردم و تو فکر شغل آنلاین برای خودم هستم و در این مسیر فک میکردم که کاملا به خدا توکل کرده ام و در جواب خانواده و دوستان میگفتم که خداوند روزی من رو میده و به خودم هر لحظه یادآوری میکردم که «هر آنچه مورد نیاز من است از قبل به زندگی من وارد شده» و «هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند نیست».

    اما امروز صبح قبل از اینکه فایل شما رو گوش بدم پیش خودم گلایه میکردم که چرا هیچی طبق برنامه پیش نمیره و هر کار کردم نتونستم ذهنم رو آروم کنم و روی نکات مثبت زندگیم تمرکز کنم تصمیم گرفتم بیام ادامه سفر به دور امریکا رو نگاه کنم بلکه حال و هوام عوض بشه و خداوند منو هدایت کرد به سمت فایل جدیدی که گذاشتید.

    هنوز یک دقیقه از صحبت های شما نگذشته بود که اشک شرم از درگاه خداوند از چشام جاری شد.

    شرمنده از اینکه خدایا چرا من قدرت تو رو دست کم میگیرم؟

    مگه من هر روز نمیگم «هر آنچه مورد نیاز من است از قبل به زندگی من وارد شده» و «هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند نیست»

    پس چرا همچنان از اطرافیانم توقع یسری کارها رو دارم که زندگی من پیش بره و در مسائل مالی فک میکنم اگه یسری افراد بهم کمک نکنن اون کار برای من انجام نمیشه و من حتما باید از دیگران درخواست کنم و حتی وظیفه بعضی افراد میدونستم که بهم کمک کنن و برنامه داشتم که از دوستم ماهانه درخواست کمک کنم.

    هیچ چیز مثل این فایل امروز نمیتونست انقدر واضح و مستقیم به من بفهمونه که با این افکار داری از مسیر هدایت خارج میشی.

    امروز صبح خداوند از طریق شما با من حرف زد و من توان سپاسگذاری ازش رو ندارم و فقط سجده شکر بجا میارم.

    استاد عزیز برای شما و برای کل گروه عباس منش سلامتی شادی و عمر با عزت آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    مهدا گفته:
    مدت عضویت: 2854 روز

    سلام ب همه دوستان هم فرکانسیم و استاد توحیدیِ عزیز و دوست داشتنی

    خدای من چقدر این فایلها داره منو روز ب روز آروم تر و صبور تر میکنه و چقدر داره شخصیتم را متفاوت تر از دیگران و حتی متفاوت تر از خود روز قبلم میکنه

    و این تفاوت وقتی واسم آشکار میشه ک با دیگران هستم و زندگی افراد را میبینم

    خدایا ازت ممنونم ک منو وقتی هدایت کردی ک عاجزانه ازت هدایت خواستم و تو منو خیلی راحت ب این سایت توحیدی هدایت کردی و منو از دنیای آدمها متفاوت کردی و دنیام را ثانیه ب ثانیه زیباتر داری میکنی.

    خدایا چ فایل زیبایی امروز از زبان استاد عباسمنش شنیدم

    خدایا مرسی ک این ساعت هدایت شدم ب سایت تا این فایل را از زبون استاد بشنوم و چقدر ب خودم اومدم،چقدر کارهایی واسم انجام دادی و الان دارم میفهمم و چقدر کارم سخت میشه ک از این ب بعد باید حواسم باشه ک چجوری با خودم و افراد رفتار کنم

    خدایا خودت کمکم کن در این مسیر لذت بخش ولی جهاد اکبری در برابر لغزش ها و شیاطین قدم بردارم

    خدایا منو متواضع تر کن در برابر خودت

    در حال شنیدن این فایل بودم

    و در مورد یک پروژه ای از خدای درونم هدایت خواستم و بهم گفت اینکار را انجام بده و همون لحظه دست ب عمل شدم و ایده ای ک گفت را انجام دادم و دیدم چقدر کار راحتتر شد و چقدر خداراشکر کردم

    و شیطان وجودم گفت حالا بعدش چیکار میکنه ،بهش گفتم بزار این ایده را تموم کنم خودش راه بعدی را برای ادامه مسیر بهم گفته میشه

    و هی میخواست بگه این ایده خیلی هم تغییری در مسیرت ایجاد نکرد ولی من بهش گفتم اتفاقا خیلی ساده تر شد کاری ک قرار بود مثلا 3 ساعت زمان من را می‌گرفت با این ایده 3ساعت منو جلوتر انداخت

    خدایا ازت سپاسگزارتم

    خدایا منو تسلیم خودت کن منو متواضع تر نسبت ب خودت کن

    خدایا منو هدایت کن ب سمت خوبی ها ب سمت راه راست ب سمت زیبایی ها و ب سمت راه درستی،ب سمت راه نعمت و برکت و رحمت

    خدایا منو عجین کن با خودت

    خدایا منو آسان کن برای آسانی ها

    آرامش وجودیم را با ایمان تر شدنم در این مسیر بیشتر کن

    خدایا سپاسگزار وجود استاد هستم ک این حرف های قشنگ و توحیدی را ب قلبش میاری تا بیاد جلوی دوربین و برای ما بیان کنه اینقدر ساده ک ب قلب ما بشینه و آروم ترمون کنه

    استاد عزیزم متشکرم از وجودت و از این همه تواضع و فروتنی ک در برابر خدای وجودت داری و با این تواضع میای و با ما صحبت میکنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    عبد الرضا افسائی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    بنام خداوند بزرگ

    به قول شیخ اجل سعدی:

    منت خدای را، عزّ و جل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون بر می‌آید ،مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت است و بر هر نعمتی شکری واجب.

    «ازدست وزبان که برآید کز عهده شکرش به درآید»

    خیلی خوشحالم که برای این فایل عزیز اولین نفری هستم کامنت میگذارم .

    همین الان که می‌خوام این کامنت بذارم شیطان دار اذیتم می‌کنه و ذهن به راههای دیگر میکشونه و داره اذیتم می‌کنه .من از همان اوایل یعنی چندین سال هیلی پیشتر بخاطر منبرهای پدرم که همیشه می‌گفت به یتیمان خوبی کنید و به ضعیفان کمک کنید، یاد گرفتم هیچ وقت به هیچ کس زور نگم و همیشه فقط به دیگران احترام بذارم تا جاییکه دیگه خیلی از احترام و عزت مردم و اطرافیان فراتر بوده تا از حق و حقوق خودم می‌گذشتم و بیشتر از اون هم دیگه به جایی رسید که همه رفتارهام به خاطر رضایت و تأیید گرفتن از مردم بود و خودم رو فراموش کرده بودم که دیگه جایی رضایت مردم با رضایت خداوند جابجا شده که مشکل در زندگیم ایجاد کرد و من از لحاظ مالی لطمه های بزرگی خوردم و وقتی اومدم خط قرمزهام رو رعایت کردم البته بعد از عضویت در این سایت و یاد گرفتم که تواضع در برابر خداوند با رضایت مردم خیلی فرق داره ،خیلی از انسان‌های سوئ استفاده گر از دورم خارج شدند و به مدتی تنها شدم و تنهایی لذت بخش و کسانی دارند میان سمت من که بابت دوست داشته شدن خودم هست و دستان خداوند را دارم حس میکنم که این دستان خداوند هستند که انسانها و آدمها و شرایط و فرصتها و موقعیتها و … خداوند داره اطرافم میچینه و بعدش من می‌دونم که بخاطر آرامشم و توکلم هست که خداوند منو داره هدایت می‌کنه و در هر لحظه خداوند داره منو حمایت می‌کنه.

    شعر:

    بنده همان به که ز تقصیر خویش

    عذر به درگاه خدای آورد

    ورنه، سزاوار خداوندی‌اش

    کس نتواند که به جای آورد

    چند وقت پیش یک تضاد بسیار بزرگی برام رخ داد و این هم وقتی استاد گفتند که خداوند انرژی هست و ویژگی انسانی نداره و واقعاً هنوز هم داره اذیتم می‌کنه که پی چطور باید با خداوند ارتباط بگیریم و با خدا چطور حرف بزنیم . و چطور خداوند را درون خودمون حس کنیم و اگه ممکنه راهنماییم کنید تا ایمانم بهتر و بیشتر قدرت بگیرم .

    خیلی خوشحالم که خداوند داره هدایتم می‌کنه

    و داره طوری زمانم و کارم رو ردیف می‌کنه که بهتر و بیشتر روی دوره های سایت کار کنم .

    امروز صبح خداوند هدایتم کرد که عبدالرضا میخوای بگم چطور دوره ها رو کار کنی که خیلی راحت یاد بگیری .اول بیا قوانین جهان هستی رو آموزش ببین(دوره‌های کشف قوانین زندگی)و اصل قوانین رو یاد بگیر که چطور زندگیت رو کد نویسی کنی بعد که باورهای رو بکش بیرون باورهات و مشکلاتت معلوم میشه بعد معلوم میشه پاشنه آشیلها کجاست بعد برو روی دوره های دیگه کارکن و خودت رو تقویت کن و هر روز بهتر و خوشحال تر و قدرتمند تر باشد.

    این روزها که خیلی حالم خوبی دارم .

    داره کارهام خیلی روان و عالی داره پیش می‌ره و از خداوند متعال می‌خوام که در مسیر ثروت و سلامتی و روابط و معنویت هدایت و حمایتم کنه .

    یادمه سال 92 تکاملم طی نکرده بودم و رفتم

    فست فود راه اندازی کردم با دست خالی و فقط با قرض کردن و خواستم با این کارم پول در بیارم و قسط بانکم پرداخت کنم که خونه ویلایی که اون هم با وام خریده بودم رو از دست ندم و خدا می‌دونه که هیچ گونه حس مالکیتی بهش نداشتم ، ولی متاسفانه افتادم توی درگیری‌هایی که مجبور شدم خونه رو بفروشم بدهی فست فود و رو پرداخت کنم و بدهی بانک هم با فروش خونه بدم و همه چیزم در مدت 3سال از هم پاشید خونم رفت 5تا ماشینم رفت و سال 95هم فست فودم با کلی بدهی دیگه که بالا آورده بودم و با کلی ضرر جمع کردم ولی دوباره برگشتم سر خونه اولم و روی هر کس حساب میکردم همه از دورم رفتند و تجربه خیلی سنگینی دادم و تنهایی تنها شدم .

    الان هم کار املاک و مشاوره میکنم یه ایده به ذهنم رسیده که برم دوتا از زمین‌ها رو برای خودم قرارداد ببندم و ساختمان مشارکتی بسازم .

    اکیپ کار و پیمانکاری دارم.میلگرد و بتن و و کلیه متریال ساخت به من هدایتی پیشنهاد تهاتر شدند و صحبت کردم که در اختیارم بگذارند و منم ملک بجاش بدم منتها باز هم بگم در حال حاظر هیچ پولی ندارم و نمیدانم چی کار کنم .

    ممنون از شما استاد گرامی که راهنمایم کنید که می‌خوام کار ساخت رو که دوست دارم انجام بدم و چیکار کنم که در مسیر علاقه ام که ساخت هست قرار بگیرم و ساخت و ساز رو شروع کنم .

    از خداوند متعال می‌خوام که همه ماها را به راه راست هدایت کنه راه آنانکه به آنها نعمت داده نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 772 روز

    امروز، با احساسی فراتر ازهر زمان دیگر، خدایم را میخوانم وایمان دارم که درهای اجابتش به طرز شگفت انگیزی به رویم باز میشود.

    خدایا شکرت بابت وجودت که هر لحظه ودقیقه وثانیه در زندگیم حضور داری…

    از شدت خستگی چشامو به زور باز نگه داشته بودم، از پنج صبح سرپا بودم و مسیر طولانی رانندگی کرده بودم و ساعت نه شب میخواستم فقط زود برسم خونه و استراحت کنم.

    فایل های استاد تو ماشین پخش بود و من محو شنیدن و تو حال خودم بودم که خطر خیلی بزرگی از بیخ گوشم رد شددددد، یخ کردم از اتفاقی که نزدیک بود بیفته، خدا شاهده که همون لحظه بدون ثانیه ای درنگ با صدای بلند گفتم خدایا ممنونممممم می‌دونم که تو جمعش کردی، تو این خطر و ازم دور کردی.در حال شکرگزاری بودم که موقع پارک کردن ماشین، باز یه اتفاق و به خیر گذشتنش به طرز عجیب…..

    منی که از شدت خستگی فقط میخواستم برسم خونه و یه چیزی بخورم و بخوابم، تا ساعت ها بیدار موندم و داشتم فقط به اتفاقاتی که نزدیک بود بیفته و خداوند ازم محافظت کرد و مراقبم بود فکر میکردم.

    و فایل توحیدی استاد و سخنانی که انگار مهر تاییدی بود بر اتفاقات دیشب……

    خدایا سپاسگزارم که انقدرررر واضح و روشن باهامون حرف میزنی، ممنون که بهمون تلنگر میزنی تا یادمون بیاد که تویی که هر لحظه و هر ثانیه کنارمون هستی و اتفاق هات زندگیمونو به نفع و صلاح ما رقم میزنی.

    خدایا سپاسگزارم که بیادم آوردی روزهایی که فقط رها کردم به خودت سپردم و چقدر عالی کارها و به نفع من پیش بردی طوری که اگه سالها تلاش میکردم با ذهن منطقی خودم نمی‌تونستم حتی یه قدم از اتفاقات رخ داده رو پیش بینی کنم.

    سپاسگزارم که بیادم آوردی که من باید سمت خودمو انجام بدم و نگران باقی کارها نباشم، ایمانمو با احساس خوبم نشون بدم و مطمئن باشم هر آنچه قراره پیش بیاد به نفع منه.

    دوست خوبم تو احساستو خوب کن و عالی باش، خدایی که قدرتمندترین قدرتمندانه وظیفه ی خودشو خوب بلده، نگران چیزی نباش……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  10. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 703 روز

    سلام به استاد نازنین خودم که فقط در و گوهر از دهان شما بیرون میاد فقط طلای ناب حرفهایی بس ارزشمند استاد نازنینم

    توحید همه چیزه خدا همه چیزه تو فقط خداروببین تو فقط چشمت به اون باشه اون برات همه کار میکنه

    مغرور مشو به عقل و منطق و هوش کوچیک خودت منم منم نکن که بد میخوری چنان میخوری که بگی تسلیم خدای نازنینم من اشتباه کردم من هیچی نیستم تو بهم بگو تو بزرگی تو دانایی تو هوشیاری تو بزرگی تو خوب و بد من رو میدونی من هیچی نیستم با عقل کوچیک خودم هیچی نیستم

    آره استاد منم زیاد منم منم کردم رو هوش خودم حساب کردم من باهوشم به هر چی رسیدم هر کاری کردم من کردم خدایی نبود بود در نماز و روزه در حرف در عمل نبود

    و بعد من با همین هوشم به جایی رسیدم دیدم ناتوانم نمیتونم کاری کنم در جا میزنم افکارم منفی شد دچار افسردگی شدم همین هوش به جایی رسیدم نا امید از زندگی و همه چیز و خودم شدم تا وقتی که توی یک سفر رفتم کربلا اون زمان اون دوران برای من دوران بدی بود از لحاظ روحی دچار حس بدی بودم اونجا زمانی بود که با تمام وجودم عجز و ناتوانی خودم رو حس کردم عمیقا ، روابطم با دوستام بهم خورده بود از همه از خودم دور شده بودم برای خودم هم عجیب بود منی که اینقدر روی خودم و هوشم حساب میکردم چرا نمیتونم از این باتلاق از این افکار منفی بیرون بیام اون سفر بدترین سفر عمرم بود و بهترین چون بعد از اون من خدایی رو شناختم که برای من همه چیز شد در اون سفر خودم به زبان گفتم که خدا من دیگه هیچی نمیدونم تمام یا برای من کاری کن منو نجات بده راهی نشونم بده یا خلاص و خدا این راه رو بهم نشون داد خوشحالم بعد از اون سفر دیگه زندگیم عوض شد خیلی چیزا همون دوستایی که روشون حساب میکردم وابسته بودم بهشون همه ازم دور شدن تنهام گذاشتن همه چی برای من بد شد همه چیز همه ی چیزایی که روشون حساب کرده بودم حتی خودم و خدا بهم نشون داد نتیجه شرک و غرور بدبختی و ذلته خوشحالم اون روزا بود که منو الان به اینجایی رسونده که حالم با خودم خدای خودم زندگیم خوبه سرم تو کار و زندگی خودمه همه چی برام خوب پیش میره راضی ام به فکر رشد و پیشرفت خودمم الان به جایی رسیدم که از شلوغی بیزارم نمیخوام هیشکی مزاحم وقتم بشه میخوام وقتم رو صرف خودم و پیشرفتم و کارم کنم تمرکزم روی خودم باشه الان اونا میخوان با من باشن آگاهانه خودم رو دور کردم و میکنم از همه بس که حالم با خودم خوبه وقتم پره صرف هدفهام و کارم میکنم مفید استفاده میکنم برای خودم و وقتم ارزش قائلم هر ورودی ای رو به ذهنم نمیدم با هر کسی نمیگردم الان هر چی میخوام خانوادم راحت برام میخرن و روابطم با خونوادم خیلی خوب شده با خودم و خدای خودم به صلح رسیدم از زندگیم راضی ام پر از حس خوب و لذتم آرامش دارم این بهترین دستاوردم هستم میدونم من هنوز خیلی کار داره که به شما برسم و اعتبار همه چیز رو بدم به خودش بزارم اون بهم بگه راه نشونم بده الهام کنه هدایتم کنم ولی لااقل الان به جایی رسیدم که با الهامات و ایده هایی که بهم میگه زندگیم روز به روز بهتر و روون تر میشه میرم این مسیر رو تا آخر اون باید منم به همه چیز برسونه اون باید برای من همه چیز و همه کس بشود من باید فقط اونو ببینم و وابسته به اون باشم تمام.

    بس مفید و ارزشمند بود این فایل باید گوش کرد بارها

    ممنون که با عشق با ما هم به اشتراک میزارید چه خوب زندگی کردید و دنیا رو جای بهتری برای زندگی میکنید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: