توحید عملی | قسمت 11

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در روانی زندگی، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

به تجربیات خود درباره مفهوم این فایل فکر کن و در بخش نظرات این فایل بنویس:

الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟

در عوض کجاها با وجود مهارت و کاربلدی، متواضعانه از خداوند طلب هدایت کردی، سپس به ایده هایی هدایت شدی که کارها با روانی و آسانی انجام شد یا نتیجه حتی بارها بهتر از انتظار شما پیش رفت؟

ب) وقتی چرخ زندگی شما به روانی می چرخد و کارها به خوبی پیش می رود، آیا می توانی ارتباط این جنس از روانی در انجام کارها را با نگرش “تواضح در برابر خداوند” حتی با وجود حرفه ای بودن، تشخیص دهی و برعکس؟

فکر کردن و جواب دادن به این سوالات باعث می شود که نقش توحید در روانی زندگی را درک کنی و در همه حال در مقابل خداوند خاشع بمانی و در موضوعات مختلف خواه ساده، خواه مهم، از خداوند هدایت بخواهی حتی اگر در آن کار حرفه ای باشی.

منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد حسین تجلی» در این صفحه: 3
  1. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2237 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به تمامی دوستان عزیزم استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته‌ی گرامی

    من در مورد موبایلی فعلیم Redmi note 11 و موبایل های قبلیم همیشه اعتبار این سالم موندن گوشیم طی چندین و چند سالی که دستم هست رو می دادم به خدا ، هنوز هم همین کار رو می کنم

    و به لطف خدا الان همین موبایل دو سال و نیمه که صبح تا شب و شب تا صبح دستمه ، از محافظ صفحه نمایش یا همون گلس هم هیچ وقت استفاده نمی کنم (گلس جذابیت موبایلم رو کم می کنه :)) ) و به لطف خدا هیچ وقت حتی ذره ای گوشه‌ی صفحه نمایش موبایلم هم آسیب ندیده و مثل روز اول شیک و سالمه ، من فقط از یه قاب معمولی استفاده می کنم ، پیش اومده که موبایلم از دستم افتاده ها … هم توی خونه روی فرش و موکت و هم بیرون روی سنگ و آسفالت !!! ولی به لطف الله هیچی نشده و شدت ضربه خیلی کم بوده

    ولی در مورد بقیه‌ی وسایل دیجیتالی مثل ساعت هوشمندم یا هندزفری هام ، این باور رو قلبا ندارم و همیشه رو عقل خودم حساب می کنم!!! میگم من وسیله نگه دارم !! خب نتیجه هم مشخصه دیگه … تا به حال چندین و چند هندزفری بلوتوث خراب کردم و چندین و چند هندزفری سیم دار

    یا در مورد پاور بانکم هم همینطور

    یا در مورد شارژر… خیلی جالبه همیشه شارژر های موبایل های من مثل ساعت کار می کنه خیلی هم ازشون محافظت می کنم ولی در مورد سیم شارژر قضیه فرق می کنه… من مغرور میشم و دیگه از یه جایی به بعد سپاسگزارِ این نعمت نیستم ، منظورم از عدم سپاسگزاری فقط کلامی نیست

    در مورد سیم شارژر یا پاور بانک از یه جایی به بعد دیگه من درست ازشون استفاده نمی کنم و بی ملاحظه بودن من باعث خراب شدنشون میشه و من فکر می کنم این رفتار های من از غرور که من بلدم و یا عدم قدر دانی از این نعمت باعث میشه که از دستش بدهم

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگرمون باشه به سمت زیبایی های بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2237 روز

    به نام خداوند هدایتگر و مهربان

    سلام

    استاد من در زمینه‌ی سلامتی کاملاً مشخص و واضحه برایم ، که خداوند هستش که داره من رو هدایت می کنه ، خداوند هستش که داره همزمانی ها رو رقم میزنه

    و در کل خداوند هستش که همه جوره داره من رو از بلایا و بیماری ها حفظ می کنه.

    چرا اینو میگم؟ چون قبل از آشنایی با شما و درک مفهوم توحید ، قبل از اینکه باورهای مناسبی در مورد سلامتی بسازم و اون ها رو ارتباط بدهم با توحید ، من درد های جسمانی زیادی داشتم ، زود به زود مریض می شدم و گاهی حتی به سرم زدن کارم می رسید!!

    الان مدت هاست … دقیقاً یادم نمی‌آید ولی چند ساله که به لطف الله مریضی خاصی ندارم ، صحیح و سلامتم و شاید سالی چند بار سرماخوردگی ساده داشته باشم …

    تازه همین سرماخوردگی ها هم با توجه به اینکه طبعم سرد هستش اگه یه سری ملاحظات رو انجام بدهم همینم دیگه اتفاق نمی افته

    هر چند که همین طبع سرد هم به خاطر سوخت و ساز نامیزان و عدم تعادل جسمم هستش و مطمئن هستم وقتی دوره‌ی قانون سلامتی رو بخرم و ازش استفاده کنم تمام این طبع سرد و گرم و این موارد … بی اثر میشه

    و من از نظر جسمی آدم دیگه ای میشم.

    مثل شما و صحبت هاتون و رفتارتون در قسمت 171 سفر به دور آمریکا

    من دارم می بینم در هوای بهاری و پاییزی و زمستانی مخصوصاً توی شهر قم که اختلاف دما بین شب و روز در اکثر روزهای سال زیاد هست و به طور کلی آب و هوای قابل اعتماد و پایداری نداره و در طی روز خیلی وقت ها یهویی به طرز عجیبی سرد میشه یا به طرز عجیبی گرم میشه (به خاطر موقعیت جغرافیایی این شهر برایش این اتفاقات می‌افته و دلایل علمی داره)

    دارم می بینم تو این شهر چقدر خیلی وقت ها اعضای خانواده ام مریض میشن یا مثلاً توی اتوبوس و تاکسی افراد مریض هستند ، حالا سرماخوردگی یا … ولی میگم من به لطف الله مدت هاست که صحیح و سالم هستم و نکته‌ی بسیار مهم اینجاست که دیگه مثل اوایل که با قانون آشنا شده بودم وقتی در کنار افراد مریض قرار می گیرم یا باهاشون در محیط های بسته معاشرت دارم ، نمی‌ترسم (نمیخواهم بگم میزان ترس من رسیده به صفر ولی اونقدر کم‌ هست که می توانم بگم صفره)

    از روزی که 19 دقیقه‌ی پایانی صحبت های شما استاد عزیزم و خانم شایسته رو در قسمت 231 سفر به دور آمریکا دیدم

    این حرف‌های خانم شایسته تو گوش من زنگ زد که … من فکر می کنم خدا باید از من مراقبت کنه و وقتی من در مسیر درستم حرکت کنم و توکل کنم به این نیرو که کل جهان در سلطه‌ی اون هست حتماً از من محافظت می‌کنه.

    می خواهم بگم دیدن الگو ها هم برای من خیلی تاثیر گذار بوده و هست

    یادمه اون اوایل که بیماری پندمیک اومده بود (این هم بگم من به لطف خدا سه تا دوز واکسن هامو زدم و هیچ اتفاق خاصی برایم رخ نداد ، یعنی اصلا مریض هم نشدم) برای غلبه بر ترس های واهی و نجواهای شیطان و بلاخره ورودی های نامناسبی که گذری ممکن بود به چشم و گوشم برسه … خودم رو بسته بودم به فایل های لایو شماره 11 و لایو شماره 13

    شما در فایل لایو 11 فکت هایی بسیار بسیار محکم و قابل استناد و منطقی برای رسیدن به آرامش و رسیدن به سلامتی بهمون گفتید و کلید های ارزشمندی بهمون دادید

    در لایو 13 هم فکت هایی بسیار محکم و قابل استناد بهمون دادید که این یک ترس واهی هستش … و این بیماری چیز خاصی نیست و این برهه هم می گذره و اوضاع دوباره به حالت سابق بر نمی گرده !! بلکه از قبل خیلی بهتر میشه

    باورتون نمیشه بگم من چند ده یا چند صد بار این دو تا فایل رو دیدم و چقدر آرومم می کرد ، حرف های شما در اون برهه زمانی برای من مثل طناب نجات بود برای اینکه خودم رو نگه دارم و از سخره پرت نشم ته دره … مثل عموم مردم جامعه فکر نکنم نترسم حرف نزنم و از ناخواسته هایم اعراض کنم

    می خواهم بگم من به صورت کاملاً ملموس و واضح رد پایی عملکرد توحیدیم رو در می بینم و می دونم این سلامتی و جسم و ذهن سالمی که دارم همش از سمت خداوند هستش

    من اعتراف می کنم که ترس های بسیار بسیار زیادی در مورد سلامتی داشتم و از وقتی که خودم رو تسلیم این نیرو کردم و این نگرش درونم ایجاد شد که من محتاجم به خداوند برای رسیدن به سلامتی ، وقتی که این نگرش در من ایجاد شد که من عاجزم از اینکه خودم برای خودم به سلامتی برسم ، وقتی که سرم رو جلوی خدا انداختم پایین و گردن کشی و نکردم و گفتم خدایا بسمه این همه مریضی … بیمارستان رفتن و بستری شدن و عمل کردن و … بستمه … من فقیرم به درگاه شما … خواهش می کنم دستم رو بگیر … وقتی به این جاها رسیدم خداوند دستم رو گرفت هدایتم کرد بهم سلامتی رو عنایت کرد و در پی این سلامتی بهم عزت و آبرو داد بهم اعتماد به نفس داد

    چون از وقتی که در سلامتی کامل به سر می برم دیگه محتاج آدم ها نیستم ، هیچ جوره بهشون نیاز ندارم و عزت و شرف و آبروی من پیش افراد حفظ میشه

    یادم هست وقتی سال 95 پام رو عمل کرده بودم چقدر سرافکنده بودم و تا چند ماه چقدر باید منت افراد رو می کشیدم برای استحمام و عوض کردن لباس و بیرون رفتن و … یادم هست …

    به همین خاطر میگم من با به دست آوردن سلامتی‌ام عزت و شرف و آبرو رو هم به دست آوردم … و همین الانم که یکی از کابینت های آشپزخونه رو باز می کنم یا روی میز ناهارخوری رو نگاه می کنم یا در یخچال رو که باز می کنم می بینم یکککک عالللللمه قرص و شربت و دارو هستش

    ولی دیگه دل نگران نمیشم و نمی ترسم

    دیگه وقتی می بینم از نزدیک ترین اعضای خانواده ام همیشه مریض هستند و زندگی نسبتاً سختی رو تجربه می کنند من احساس خاصی ندارم

    و به لطف الله من سالمم

    من فکر می کنم این سلامتی نسبی (95٪ در طی سال) رو به خاطر باورهای توحیدی و باورهای سلامتی ای هستش که درونم ساختم

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    در مورد کسب و کارم و عدم پیشرفتم در حوزه کاری خودم هم هدایت هایی رو دریافت کردم

    اینجا مکتوبش می کنم تا بعداً بتوانم از همین رد پا استفاده کنم

    از اون زمانی که یادم می آید اهل مطالعه و پیشرفت بودم

    از اون زمانی که یادم می‌آید از یادگیری لذت می بردم و خیلی هم زود موارد مختلف رو یاد می گرفتم

    الان مدت هاست ، دو سه ساله که در کسب و کارم افت داشتم ، نمی توانم قراردادهای خوبی رو به ثمر برسونم و به راحتی ملک بفروشم

    نمی‌ توانم در آمد بالایی رو تجربه کنم

    و

    نکته‌ی جالبی که بهش پی بردم اینه که هر چی قرارداد فروش در طی چند سال اخیر داشتم ، همه و همه ملک از من بوده و مشتری از یک همکار دیگه

    یعنی (تا اونجایی که یادم می‌آید) حتی یه قول نامه نداشتم که خودم تنهایی ملک و مشتری رو داشته باشم یا ملک از سمت یه همکار دیگه باشه و خریدار رو من برده باشم پسندیده باشه و به قرارداد رسیده باشه

    البته مواردی استثنا هم بوده که دارم یادم می‌آید ولی بیشتر به همین شکلی بوده که بالاتر عرض کردم.

    من به اینکه در حوزه‌ی املاک متخصص هستم به اینکه آدم توانمندی هستم و فن بیان بالایی دارم زبان بدن رو بلدم و … شک ندارم

    این رو جدی عرض می کنم ، من خودم رو در حوزه‌ی کاری خودم توانمند می دونم ، چندین ساله که دارم کار می کنم و هیچ وقت نخواستم راکت و بی مصرف باشم ، همیشه حریص بودم برای یادگیری همیشه تشنه بودم و هر چقدر بیشتر در حوزه‌ی شغلی خودم یاد می‌گیرم حریص تر میشم برای یادگیری و تجربه های جدید … این لطف الله هست که همچین ویژگی‌ای درونم دارم و سیری ناپذیر هستم

    نکته‌ی جالب اینجاست

    همکار‌های من خیلی وقت ها از من کمک می خواهند ، مثلاً باهاشون میرم بازدید و اون ملک رو براشون می فروشم

    باهاشون میرم بازدید و اون ملک رو براشون اجاره می‌دهم

    باهاشون میرم بازدید و حتی به من میگن آقای تجلی لطفاً برای ما با این مشتری این مقدار کمیسیون ببند و من هم صحبت می کنم و اتفاقا… جواب هم میده یعنی مشتری می پذیره و اون مبلغ رو پرداخت می کنه و …

    بار‌ها و بارها و بارها تجربه های این چنین داشتم و بی نهایت متعجب شدم که اعععع اگه من این همه توانمندم یا … اگه خداوند هدایتم می کنه چی بگم اگه خداوند دل این مشتری هایی که من باهاشون صحبت می کنم نرم می کنه.

    پس چرا برای خودم جواب نمیده؟

    چرا خودم نمی توانم قرارداد بنویسم؟

    یه نکته‌ی جالب دیگه هم هست که دوست دارم اینجا بیان کنم

    من از پارسال (فکر کنم زمستان بود) تصمیم گرفتم که سبک کاری خودم رو داشته باشم و دیگه روی همه ملک و مشتری ها کار نکنم

    گفتم فقط می خواهم روی ملک های آسانسور دار کار کنم ترجیحاً نوساز ترجیحاً متراژ بالای صد متر و ترجیحاً سند دار

    خب از اونجایی که خودم رو لایق می دونستم برای داشتن این سبک کاری (دلایل زیادی دارم برای لایق دونستن خودم ، ولی نمی خواهم اینجا توضیح بدهم، می خواهم به اصل بپردازم) جهان هم خیلی زود به باورهای جدیدم پاسخ مثبت داد و همین اتفاق هم افتاد ، آروم آروم کیفیت فایل هایی که به طرق مستقیم و یا با واسطه به دستم می رسید بهتر و بهتر میشد

    ولی برای من معمولاً یا مشتری نمی‌آید یا اگه می آید و حتی پول خوبی هم داره برای خرید

    خیلی سخت گیر ، مردد و ترسو ، کمال گرا ، خسیس و … است.

    یعنی نیومدنش بهتر از اومدنشه از بس که اذیت میشم :)

    می خندم به این اتفاقات چون می دونم الان که اونقدر شجاعت به خرج دادم که دارم می نویسم و اعتراف می کنم که خدایا به کمکت نیاز دارم

    جهان قطعاً و بدون شک به درخواست من پاسخ میده و بدون شک دستم رو میگیره و به بهترین مسیرها هدایتم می کنه

    من خودم فکر می کنم دلیل این اتفاقات …

    یا 1- غرور و تکبر در برابر خداوند هستش که … من می دونم من بلدم و …

    یا 2- به خاطر احساس عدم لیاقت برای داشتن مشتری های فوق‌العاده است

    خدایا من به هر خیری که از سمت تو بهم برسه سخت فقیرم ، هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2237 روز

    سلام به شما دوست عزیزم سعیده خانم

    ممنونم از حسن توجه و محبت. شما و خیلی خیلی خوشحالم که دیدگاه های من دستی از دستان خداست که هدایتگر شما دوستان عزیزم میشه ، خوشحالم که بهتون حس خوبی رو هدیه میده.

    سعیده خانم ممنونم ازت که به الهامات قلبیت احترام گذاشتی و برای من پاسخ نوشتی

    اول اینکه نقطه‌های آبی ای که از شما دوستان سایت دریافت می کنم برایم مولد انگیزه و قدرت هست برای ادامه دادن مسیر درست …

    دوم اینکه امروز صبح ساعت 4:30 دقیقه وقتی آسمون نیمه روشن و اصطلاحاً گرگ و میشی و بسیار بسیار زیبا بود دریافت کردم

    من با آلارم موبایلم از خواب بیدار شدم دستانم ناخودآگاه رفت سمت سایت و اومدم این دیدگاه شما رو خواندم و بعد هدایت شدم دیدگاهی که خودم نوشته بودم خوندم … !!!

    دیگه متعجب نمیشم فقط برای هدایت های الله سجده می کنم و خدا رو شکر می کنم

    من هیچ وقت خواب‌هام یادم نمی مونه و وقتی بیدار میشم همه چیز یادم میره … خیلی خیلی سریع این اتفاق می افته . البته که از این بابت خوشحالم هستم:))

    ولی انگار از این یکی به خاطر این هم‌زمانی یه چیزهایی یادم هست … یه نفری داشت با دلسوزی و با ایمانی وصف ناپذیر باهام صحبت می کرد و بهم اطمینان خاطر می‌داد که … ببین … من نمی‌دونم چه جوری ولی باید اولین قدم رو برداری برای رسیدن به شغل مورد علاقت …

    بهم می گفت تو به نیرو هدایتگری وصلی که که داره کل این دنیا رو با ایننننن عظمت مدیریت می کنه ، خلقش کرده و داره مدیریتش می کنه

    اصلا چرا راه دور بریم بیا به درون خودت بنگر

    این خداست که 29 ساله داره خون رو توی قلب تو پمپاژ می کنه و به هر اندامی به همون اندازه که نیاز داره خون می‌رسونه نه بیشتر نه کمتر

    وقتی من یه ورزش سنگین می کنم و بدنم رو تحت فشار قرار میدهم ، مثلاً دوی استقامتی ، خداوندِ که ضربان قلب من رو بیشتر می کنه تا بتوانه خون رو سریعتر و به میزان بیشتر به اندام های مورد نظر برسونه

    وقتی من مدیتیشن می کنم و یا به خواب میرم این خداوند هستش که میاد ضربان قلب من رو آروم و آروم تر می کنه تا بدنم ریلکس بشه و بتوانه خودش رو بازسازی کنه … تا وقتی از خواب بیدار میشم جسمم انرژی مصرف شده‌ی روز قبل رو دوباره تولید کرده باشه

    آقای تجلی بزرگ فکر کن بیگ پیکچر تصویر بزرگ رو ببین

    مگه میشه همچین خدایی تا این حد دقیق و قانونمند

    که …

    خودش با تضاد ها در شغل فعلیت یعنی مشاور املاک هدایتت کرده ، هزاران ساعت در مورد دنیای تکنولوژی ، خودرو ها و هنر (به صورت اختصاصی شاخه‌ی عکاسی) مطالعه و تحقیق کردی.

    خودش تمام این علم و استعداد و مهارت ها و اشتیاق سوزان رو بهت داده.

    مگه مییییشه؟ این خدا یادش بره که مسیر رسیدن به خواسته ات رو … مسیر رسیدن به عشقت (کسب و کاری که از هر لحظه انجام دادنش لذت ببری) رو بهت نشون نده ، مگه میشه وقتی تو آماده اش باشی (مثل همون ساعتی که استاد مثال میزد که چند میلیارد چرخ دنده و هر انسان حکم یه چرخ دنده رو داره) تو در جای مناسبش قرار نده؟

    abasmanesh.com

    سعیده خانم برای من این همزمانی…

    اینکه یه همچین خوابی ببینم … که یه نفر بیاد این حرفا رو بهم بزنه که من نفهمم اون آدمه کیه؟؟ ولی احساس می کنم خدا بود که در بعد یک انسان ظاهر شده بود و داشت عاشقانه بهم میگفت بنده‌ی من تو یه قدم بردار من ده هزار قدم میام به سمتت ولی تو باید اول قدمت رو برداری …

    و بعد بیام توی سایت و توسط شما (دست مهربان خدا) هدایت بشم به این دیدگاه خودم … یک بیگ بنگی رو ایجاد کرد …

    اینکه من چند روز قبل بیام خود اعترافی داشته باشم و ایده های خودم رو مطرح کنم و آخرش هم دیدگاهم رو به این شکل تموم کنم …

    خدایا من به هر خیری که از سمت تو بهم برسه سخت فقیرم ، هدایتم کن

    و بعد خداوند اینطوری بیاد به صورت نا ملموس و غیر واضح باهام صحبت کنه ، خیلی دلنشین و دوست داشتنی بود

    یادمه استاد توی یکی از فایل های بررسی نتایج آقا رضا عطار روشن می گفت ، رضا‌ی عزیز من هم مثل تو بارها خواب دیدم و خداوند به صورت مستقیم با یک آیه‌ای با من صحبت کرده …

    با اینکه استاد عباس منش رو بسیار آدم شریف و صادقی می‌دونم پذیرش این حرف های ایشون برایم غیر منطقی بود

    یه جورایی شیطان در ذهنم نجوا می کرد که این حرف ها دروغی بیش نیست … خدا هیچ وقت با بنده هاش تو خواب اینجوری حرف نمیزنه

    ولی دیگه نمی توانه شیطان همچین نجوایی کنه چون خودم صدای خداوند رو به صورت غیر واضح و گُنگ شنیدم

    اگه من رو خودم کار کنم و قلبم رو پاک تر کنم، مطمئن هستم بهتر و دقیق تر هم می توانم صدای خدا رو بشنونم

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    سعیده خانم من در پاسخ به سوال شما 4 تا راهکار رو پیشنهاد می دهم

    لایو شماره 11 رو ببینید و نت برداری کنید ، در آگاهی های این فایل خیلی تأمل کنید ، به صورت دقیق ها … مخصوصاً اون قسمتی که در مورد سلامتی استاد صحبت می کنه رو نت برداری کنید و بارها و بارها بهش فکر کنید و فکت هایی پیدا کنید و انطباق بدهید با صحبت های استاد

    ذهن ما آدم ها مثل یک اسب چموش و سرکش هستش

    ابزاری که می توانید ازش استفاده کنید برای رام کردن این اسب سرکش … تا بتوانید ازش سواری بگیرید منطق هستش.

    لایو شماره 13 رو هم به همین شکل عمل کنید ، لایو شماره 13 استاد خیلیییی خیلی متصل بوده و من هر بار با دقت و تمرکز فراوان به حرف های استاد گوش میدهم ، میخکوب میشم و خیره میشم به یه نقطه ، در لایو شماره 13 هم خیلی تأمل کنید و نت برداری کنید

    سفر به دور آمریکا قسمت 1+160 رو ببنید اون بخشی که استاد داره خیلیییی خیلی جدی در مورد شیوه‌ی صحیح الگو برداری صحبت می کنه

    اینکه میگه مسیر هر کدوم از ما آدم ها برای هدایت شدن یونیک هستش مثل اثر انگشت

    در الگو برداری باید به … فلان فاکتور توجه کنید … در غیر این صورت شما دارید الگو برداری رو کاملاً اشتباه انجام می دهید و به جای هدایت به مسیر درست … گمراه میشید!!

    من عین صحبت های استاد رو تکرار نمی کنم :) خودتون برید ببینید بهتر متوجه میشید

    و در نهایت می خواهم اینو بگم الگو برداری کردن در هررررر زمینه ای (در این مثال سلامتی ناز دختر خوشگل شما) ابزاری بسیار بسیار قدرتمند برای ساختن باورهای قدرتمند کننده است اگر که شیوه‌ی درست الگو برداری کردن رو یاد بگیرید …

    اگه تو مسیری که می خواهید حرکت کنید هزاران الگوی نامناسب هست ، هزاران نفر میگن نمیشه ، نه بهشون فکر کنید نه توجه کنید و نه راجع بهش صحبت کنید … اگه فقط یک نفر ، فقط نفر هستش که الگوی مناسبه

    تو این مثال یه خانمی رو می بینید که تو شرایطی کم‌ و بیش مثل شماست و فرزند کوچیک داره و شرایط عالی رو داره تجربه می کنه

    یعنی مثلا خیلی آروم و ذها هستش نسبت به فرزندش

    خیلی آرامش داره و شاده

    فرزندش همیشه حال جسمیش خوبه و در سلامتی کامل به سر می بره

    و به جورایی اوضاع بر وقف مراده

    شما همون یک الگو رو فکت (منطق قرار بده) به خودت هزاران بار با لبخند و مهربانی (کلا با خودت مهربون باش و بابت اشتباهاتت خودت رو سرزنش نکن ، عاشق خودت باش بی قید و شرط) بگو ایناهاش دیگه:) ببین فلانی مثلا فاطمه خانم چقدر دخترش یا پسری یا بچه هاش همیشه حالشون خوبه و سالم هستند خدا رو شکر.

    ببین در عین حال که مادر خوبیه برای بچه هاش و بچه هاش عاشقانه دوستش دارند، خودش هم می بینه و تمام فکر و ذکرش بچه هاش نیست ، برای خودش ارزش قائل هست و به خودش به طُرُق مختلف عشق می ورزه.

    اگه اون به این جایگاه فرکانسی رسیده پس میشه.

    اینجا همونجایی که آدم ها اشتباه استراتژیک رو انجام می‌دهند و میرن ببین اون چه جوری به این جایگاه رسیده و مثل اون رفتار کنند و در اغلب موارد گمراه میشن به جای هدایت شدن!!

    اینکه اون چه جوری رسیده مهم نیست ، اصلاً به این فکر نکنید چه جوری ؟؟

    چه جوریش کار خداوندِ که شما رو هدایت کنه :)

    فقط به خودت بگو که میشه … ایناهاش برای فلانی شده دیگه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: