جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.
توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در روانی زندگی، تمرین زیر را انجام دهید.
تمرین:
به تجربیات خود درباره مفهوم این فایل فکر کن و در بخش نظرات این فایل بنویس:
الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟
در عوض کجاها با وجود مهارت و کاربلدی، متواضعانه از خداوند طلب هدایت کردی، سپس به ایده هایی هدایت شدی که کارها با روانی و آسانی انجام شد یا نتیجه حتی بارها بهتر از انتظار شما پیش رفت؟
ب) وقتی چرخ زندگی شما به روانی می چرخد و کارها به خوبی پیش می رود، آیا می توانی ارتباط این جنس از روانی در انجام کارها را با نگرش “تواضح در برابر خداوند” حتی با وجود حرفه ای بودن، تشخیص دهی و برعکس؟
فکر کردن و جواب دادن به این سوالات باعث می شود که نقش توحید در روانی زندگی را درک کنی و در همه حال در مقابل خداوند خاشع بمانی و در موضوعات مختلف خواه ساده، خواه مهم، از خداوند هدایت بخواهی حتی اگر در آن کار حرفه ای باشی.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11632MB67 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 1164MB67 دقیقه
آیه 4 سوره التغابن
یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿4﴾
آنچه را که در آسمان ها و زمین است می داند، و [نیز] آنچه را پنهان می کنید و آنچه را آشکار می نمایید، می داند و خدا به نیّات و اسرار سینه ها داناست.
وآیه 6
ذَلِکَ بِأَنَّهُ کَانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿6﴾
آن [عقوبت و عذاب دردناک] به سبب آن است که پیامبرانشان همواره دلایل روشن برای آنان آوردند، ولی گفتند: آیا بشر [ی مانند خودمان] ما را راهنمایی می کنند؟! پس کافر شدند و [از حق] روی گرداندند و خدا [از ایمان و طاعتشان] اظهار بی نیازی کرد، و خدا بی نیاز و ستوده است.
خدای عزیزم من نمیدونم
من نمیفهمم
تو بهم بگو چی درسته و هدایتم کن
سلام به استاد عزیز و دوستان
استاد عزیز شما گفتین جمله به جمله این فایل دارای آگاهی هایی ناب هستش
من دو مرتبه تصویری این فایل رو دیدم ولی درکش برام زمانبره و میخوام صوتی اونو بارها گوش بدم تا بفهممش
و هنوز دارم بعد از 12 ساعت از خدا میپرسم که درباره زندگیم چه آگاهی میخواستی بهم بدی
استاد عزیز شکل هدایتم به این فایل جالب بود
میدونین اخیرا به کامنتهایی هدایت شدم که دوستان میگفتن که خدا منو شب و نصف شب فلان ساعت از خواب بیدار کرد و هدایتم کرد به سایت و به موضوعی که قبلا از خدا درخواست هدایت کرده بودم و جوابمو نصف شب گرفتم
استاد جان میدونین
منم کنجکاو شدم و از خدا خواستم یه شب هم منو اینجوری هدایتم کنه ببینم جنسش چطوریه
جالبه هفته پیش این درخواست در من شکل گرفت
دیشب حدودا ساعت 9 می اومدم خونه رسیدم منزل دیدم هیچکسی نیست
تماس گرفتم با خانوادم گفتند که به صورت اتفاقی از یه مراسم افتتاحیه یه رستوران سنتی باخبر شدند و الان توی مسیر اونجان تا به جشن برسند
لوکیشن فرستادند که منم برم
ماشین رو برداشتم و رفتم
خیلی خوش گذشت
میشه گفت توی این چند ماه گذشته توی همچین فضایی نبودم و چون قبلش از اینکه برم توجه کرده بودم به خواسته هام
یکی از خواسته هام به خدا این بود که دوس دارم با آدمای شاد باشم و ………
خلاصه خوش گذشت
وقتی برمی گشتیم من رانندگی میکردم
و طبق معمول گاهی حرکاتی رو که استاد عزیز گفتند رو توی رانندگیم دارم
ولی اونقدر سطحش بالا نیس و در حد لایی کشیدن و اینا نیس
مثلا دوس دارم ماشین با آهنگ خیلی آروم برقصه و خیلی آروم فرمون رو به راست و چپ میبرم طوری که ماشین در همون حالت حرکت توی مسیر صاف آدم به چپ و راست میره
یا اینکه وقتی به میادین میرسم گاهی اون میدون رو تا 3 یا 4 مرتبه دور میزنم و وقتی خانوادم گفتند تو رو خدا بسه دیگه ،، مسیرمو ادامه میدم.
البته اینم بگم که اینقد ادعام شده جلوی خانوادم که من رانندگیم خوبه که به خودم میگم راننده بین ال (بین الملل)
و کلی از این حرفای بین ال ی به خودم نسبت میدم.
بقول معروف ادعام میشه
مث
معکوس هام حرف نداره
شاگرد چایی برام بریز
و ……
هر کس جلو میشینه زیر چشمی بهش میگم پیش راننده بین ال صاف بشین
یعنی با احترام به من بشین و لم نده
خلاصه
دیشب همگام با ریتم آهنگ ، نیش ترمزهایی رو میگرفتم مثلا 5 تا نیش ترمز پشت سر هم با ریتم آهنگ ،بعد از اینکه چند مرتبه گرفتم انگار که ترمز سمت راست خالی کرد و نگرفت . و باز رها کردم و گرفتم و بهتر شد
اول ترسیدم
خلاصه میتونم با توجه به صحبتهای استاد ، بگم که خدا ماشین رو هدایت کرد
اومدیم خونه و کارامونو انجام دادیم و خوابیدیم
به جرات میتونم بگم توی چند سال گذشته حداقل 6 یا 7 سال گذشته هیچوقت من ساعت 4 صبح من بیدار نشدم
نمیدونم چی شد بیدار شدم دیدم ساعت 4 صبحه
اول نفهمیدم چی شده بعد الان فهمیدم خدا خودش منو یاد کامنت بچه ها انداخت
هر چقد غلت زدم و این پهلو و اون پهلو شدم خوابم نبرد و یاد کامنت دوستان افتادم که میگفتن صبح خدا بیدارشون کرده و اونا از خدا پرسیدن که چی میخواد بگه و بهشون موضوعی رو گفته بوده که درخواست آگاهی ازش رو داشتن
منم دوس داشتم این تجربه رو داشته باشم اما هنوز نشده بود.
منم توی همون گیجی گفتم خدا جون فک کنم چیزی میخوای بگی بگو
بعد دیدم کمی سردرد دارم
پاشدم شیاف سردرد گذاشتم
بعد یهو گفتم خوب چیکار کنم
فایل درسها رو ببینم
یا برم قسمت مرا به نشانه ام هدایتم کن و یا……
دیدم فایل جدید اومده
استاد جان تا وسط فایل رو گوش دادم دیدم درباره حسام دارین میگین
خوب فک کردم دیدم درسته
خداوند داره بهم میگه مثال رانندگی رو بگیر ببر توی تمام زندگیت و ببین کجاها داری مغرور میشی.
نشونه ها و سر نخ هایی رو گرفتم از اینکه نزدیک 47 سال ، این اجازه رو از خودم نداشتم که برای درآمدم هیچگونه تصمیمی بگیرم ولی با دوره احساس لیاقت این اتفاق افتاد و الان تصمیمگیرنده برای خریدهام منم
در روابط معجزه ها اتفاق افتاد
در شغلم اتفاقات خوبی افتاد
در سلامتیم همینطور
در خرید ماشینم همینطور دستان خدا اومدن
و ………..
اما استاد جان شما راست میگین این همزمانی اتفاق رانندگی من با فایل شما ، خبرهای مهمتری توش داره مث اینکه تا چه حد دارم از نیروی هدایت در تمام قسمتهای زندگیم کمک میگیرم
تا چه اندازه اونو اصل میدونم
و……
راج ب اعتماد به تجربیات گذشته که اصلا بدرد بخور نبوده چون تجربیات گذشته من یه زندگی فلاکت بار رو برام داشت ، ولی الان بازم گولشون رو میخورم
استاد جان
وقتی مثال انجمن معتادان گمنام رو زدین انگار منو گفتین
من یک هفتس میخوام سیگار رو ترک کنم و حاضر نیستم تسلیم باشم و مدام میگم من میدونم اینجوری باید بشه اونجوری باید بشه و هنوز اتفاقش نیفتاده
درست میگین منم میخوام برای ترک سیگار برم دورهام رو بزنم
راج ب عاجز بودن در انجمن ان ای
راج به تسلیم و راحت شدن در تمام جنبه ها گفتین
من توی شهرداری کارمند رسمی هستم و خیلی وقتا ادعام میشه که با توجه به تجربم خیلی چیزا میدونم اما همین که به اینجا هم رسیدم هدایت خودش بوده گاهی یادم میره اول کجا بودم و از کجا شروع کردم .
آدم زرنگ تسلیم خدا میشه
امیدوارم سعی کنم با کمک خدا از این وضعیت بیام بیرون
میدونین متاسفانه قدیم کتک خورم خیلی ملس بود اما از وقتی وارد سایت شدم خیلی فرق کردم اما هنوزم بقول خدا میگه برو دورهات رو بزن هر وقت تسلیم شدی بیا کمکت کنم.
استاد جان راج ب
ایاک نعبد و ایاک……….
گفتین هر کاری میخوای بکنی بگو خدا یا خودت کمکم کن
راجع به توکل به خدا ،، در عرض یکسال گذشته حداقل میتونم بگم صدها بار خداوند قوانین اداره رو به نفع من تغییر داد که توی کامنت های قبلیم گفتم
استاد جان
گفتین
جاهایی که فک کردین خدا حالیشه و همه چی اوکی شد
مثلا برا برگزاری همایش که صفر تا صدش با من بود و انرژی زیادی میگرفت اما از خدا خواستم فرصت برام درست کنه تا روی سایت و روی خودم کار کنم که اون داستان جلسه کزایی پیش اومد و اون مشارکت سازمان فرهنگی که کل کار به سازمان محول شد و فقط نظارت با منه و نظارت هم عملا کار خاصی نمیخواد
شاید به اندارزه یه تلفن و مطلع شدن از انجام کاراس
یعنی خیلی خدا کارها رو ساده کرد خیلی بیش از اونی که فک میکردم
میخوام بگم قانون اداره ما بود که کارهای همایش رو انجام بده و سالهای سال انجامش میداد اما خدا قوانین اداره رو دور زد و کار منو خودش انجام داد
صدها بار این جریان هدایت کمکم کرده
صدها بار
اینقدر این اتفاقای کوچیک و بزرگ افتاده که به یقین رسیدم خدا پیشمه
خدا بهم میگه
خدا حامی منه
خدا حواسش بهم هست
اونقدر اینکار رو کرد که دیگه من فک میکنم رئیس شهرداری هستم و هر چی دوس داشته باشم تصمیم میگیرمکه به چه شکلی کارا پیش بره
اما مسئله اینجاس که خیلی راحت هم نجواها حواسمو پرت میکنن
من باید هر لحظه حواسم به حضور خدا باشه و هول ورم نداره
ام جاهایی هم تسلیم نبودم
اونجاهایی که فک کردم حالیمه و نشد
برا اردوی راهیان نور به خدا گفتم این موضوع رو نمیخوام مشارکت کنم و تسلیم نبودم و اجازه ندادم خدا بگه چی خوبه چی بده و یک هفته ذهنم درگیر بود .و آخرش هم که هیچی به هیچی کارا اونجوری که میخواستم نشد
راج ب نشونه و زکریا گفتین
متواضع بودن گفتین
ویژکی توکل کردن رو گفتین
گفتین آدم باهوش کسیه که بزاره خدا کاراشو انجام بده
چ جالب گفتین
فک میکنی استادت حالیشه
کتاب حالیشه
یا خدا حالیشه
من بیشتر وقتا اصلا یاد خدا نیستم که یادم باشه هیچکسی بیشتر از خدا نمیدونه
گفتین
به کسی وصلی که میگه باش و میشود
خدا جون همینجا ازت میخوام
خدا یا زود بهم بفهمون مطلبو ،، چیزی نباشه که کتک خورم ملس باشه
نکته مهم درس
یه کاری بکنیم که هر چقدر توی زمینه ای حرفه ای تر شدیم بیشتر ازش کمک بخوایم
استاد جان
ممنونم بابت این آگاهی های عمیق
دوستان عزیز کامنتهاتون غوغا کرده
خیلی خاطرتون رو میخوام
عاشقتونم
میرم بازم گوش میدم بارها و بارها
خدا باید بهم بگه که چی دیگه میشه از این فایل فهمید
خداجون من به این ریسمان سایتت چنگ زدم
جنس آدمای اینجا زمین تا آسمون با جنس آدمای بیرون سایت فرق داره
جنس حرفا فرق داره
جنس اتفاقات وقتی توی سایتی با وقتی بیرون سایتی فرق داره
خدا جون من این سایتتو مثل یه ریسمان بهش نگاه میکنم
مگه خودت نگفتی به ریسمان الهی چنگ بزنید
مگه نگفتی آیه 103 سوره آل عمران
مسئله گفتی «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ
به ریسمانم چنگ بزنید و متفرق نشین
من به سایتت چنگ زدم و محکم بهش چسبیدم
خودت هدایتم کن برای آسون شدن برای آسونیا
مث مثال برگزاری همایش
که آسونم کردی
میخوام بازم اونجوری توکل کنم
هدایتم کن
دستمو بگیر
من غیر تو کسی رو ندارم
من بهتر از تو ، کسی رو پیدا نمیکنم
خاطرم جمع
جمع
سلام به استاد عزیز و همه دوستان
شب حدودا ساعت 9 می اومدم خونه رسیدم منزل دیدم هیچکسی نیست
تماس گرفتم با خانوادم گفتند که به صورت اتفاقی از یه مراسم افتتاحیه یه رستوران سنتی باخبر شدند و الان توی مسیر اونجان تا به جشن برسند
لوکیشن فرستادند که منم برم
ماشین رو برداشتم و رفتم
خیلی خوش گذشت
میشه گفت توی این چند ماه گذشته توی فضا قرار نداشتم و چون قبلش از اینکه برم توجه کرده بودم به خواسته هام
یکی از خواسته هام به خدا این بود که دوس دارم با آدمای شاد باشم و ………
خلاصه خوش گذشت
وقتی برمی گشتیم من رانندگی میکردم
و طبق معمول گاهی حرکاتی رو که استاد عزیز گفتند رو دارم ولی اونقدر سطحش بالا نیس و در حد لایی کشیدن و اینا نیس
مثلا دوس دارم ماشین هم با آهنگ خیلی آروم برقصه و خیلی آروم فرمون رو به راست و چپ میبرم طوری کا ماشین در همون حالت حرکت توی مسیر صاف خانوادم به چپ و راست میرن
یا اینکه وقتی به میادین میرسم گاهی اون میدون رو تا 3 یا 4 مرتبه دور میزنم و وقتی خانوادم گفتند تو رو خدا بسه دیگه مسیرمو ادامه میدم.
البته اینم بگم که اینقد ادعام شده جلوی خانوادم که من رانندگیم خوبه که به خودم میگم راننده بین ال (بین الملل)
و کلی از این حرفای بین ال ی به خودم نسبت میدم.
بقول معروف ادعام میشه
مث
معکوس هام حرف نداره
شاگرد چایی برام بریز
و ……
دیشب همگام با ریتم آهنگ ، نیش ترمزهایی رو میگرفتم مثلا 5 تا نیش ترمز پشت سر هم با ریتم آهنگ ،بعد از اینکه چند مرتبه گرفتم انگار که ترمز سمت راست خالی کرد و نگرفت . و باز رها کردم و گرفتم و بهتر شد
اول ترسیدم
خلاصه میتونم با توجه به صحبتهای استاد ، بگم که خدا ماشین رو هدایت کرد
اومدیم خونه و کارامونو انجام دادیم و خوابیدیم
به جرات میتونم بگم توی چند سال گذشته ساعت 4 صبح من بیدار نشدم
نمیدونم چی شد بیدار شدم دیدم ساعت 4 صبحه
هر چقد غلت زدم خوابم نبرد و یاد کامنت دوستان افتادم که میگفتن صبح خدا بیدارشون کرده و اونا از خدا پرسیدن که چی میخواد بگه و بهشون موضوعی رو گفته بوده
منم دوس داشتم این تجربه رو داشته باشم اما هنوز نشده بود.
منم توی همون گیجی گفتم خدا جون فک کنم چیزی میخوای بگی بگو
بعد دیدم کمی سردرد دارم
پاشدم شیاف سردرد گذاشتم
بعد یهو گفتم خوب چیکار کنم
فایل درسها رو ببینم
یا برم قسمت مرا به نشانه ام هدایتم کن و یا……
دیدم فایل جدید اومده
استاد جان تا وسط فایل رو گوش دادم دیدم درباره حسام دارین میگین
خوب فک کدم دیدم درسته
خداوند داره بهم میگه مثال رانندگی رو بگیر ببر توی تمام زندگیت و ببین کجاها داری مغرور میشی.
نشونه ها و سر نخ هایی رو گرفتم از اینکه نزدیک 47 سال ، این اجازه رو از خودم نداشتم که برای درآمدم هیچگونه تصمیمی بگیرم ولی با دوره احساس لیاقت این اتفاق افتاد و الان تصمیمگیرنده برای خریدهام منم
در روابط معجزه ها اتفاق افتاد
در شغلم اتفاقات خوبی افتاد
در سلامتیم همینطور
در خرید ماشینم همینطور
و ………..
اما استاد جان شما راست میگین این همزمانی اتفاق ماشین من با فایل شما ، خبرهای مهمتری توش داره مث اینکه تا چه حد دارم از نیروی هدایت در تمام قسمتهای زندگیم کمک میگیرم
تا چه اندازه اونو اصل میدونم
و……
ممنونم بابت این آگاهی های عمیق
عاشقتونم
سلام
آقا رضای عزیز
خیلی دوس داشتم خودمو مقایسه نکنم با شما برای ترک سیگار
یک هفتس که توی فایل دوم ثروت 1 هستم و اهرم رنج و لذت
تصمیم به ترک سیگار و کامنتهای شما رو هم برای این موضوع خوندم
نمیدونم آیا خدا میخواد منم مث شما ترک کنم یا به شکل دیگه ای
دارم هر روز اهرم رو میخونم
استاد گفتن 21 رو ز بخونیدش و اقدامای عملی کنین
اقدام هام برا سیگار کوچیکن
مثلا دیگه سیگار همراهم نیست
نخی میخرم و بسته نمیخرم
هر روزاهرم میخو.نم
ومنتظر نتیجم
بعد مقایسه میکنم که چطور آقا رضا تونستن
چطور سپیده خانم تونستن
منم میتونم
اما اونا یهو ترک کردن
چرا تو اینکار رو نمیکنی
از خدا خواستم بیشتر برام این درس رو توضیح بده
هر روز الهاماتی بهم میگه
اما آقا رضا جان آیا منم باید مث شما یهو بزارم کنار
یا نه شکل های دیگه ای هم میشه
اگه ممکنه شما راهنماییم کنین
از خدا میخوام اگه شما نتونستین راهنماییم کنین
خودش هدایتم کنه به کامنتی یا یه جایی و بهم بگه چطوری سیگار رو میتونم ترک کنم
اتفاقای خوبی که افتاده
اینه که
قبلا خیلی مقاومت داشتم که میتونم
قبلا اصلا حاضر نبودم که همراهم نبرمش و همش توی جیبم بود
اما الان
خیلی راحت همراهم نیس
خیلی راخت خونه نمیکشم
خیلی راحت باور کردم که اتفاقش می افته
با ایمان اهرم رو هر روز میخونم
ذهنم ساکته و مسخرم نمیکنه که برو بابا بیخودی نخون تو که نمیتونی
انگار ساکت شده
از شما و خدا ممنونم بابت راهنماییتون
سلام آقا رضا جان
سلام به روی ماهتون
با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که با زبون شما راهنماییم کرد
با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که جهان سرشار از انسانهای نازنینه که از هر جهت دارن به من کمک میکنند
با چه زبونی از شما تشکر کنم که اشک منو درآووردین
آقا رضا جونم
میدونین
توی دوره احساس لیاقت قبل جلسه 4 به خدا گفته بودم خدا جون از تو هر چی خواستم دادی وتنها کسی که میتونه تمام قوانین آدما رو دور بزنه تویی
چون تو اصلا نیاز نداری دور بزنی
در واقع قانون اصلی توهستی
و بقیه قانونا برا اینه که من بتونم مسائلو درک کنم و بتونم حرکت کنم
آقا رضا جون به خدا گفتم قانونو دور بزن و منو با استادم همکلاس کن
دوس دارم کنار استاد بشینم
روی نیمکت کنار استاد
وای آقا رضا جون از اونجایی که هیچکاری برا خدا سخت نیس
از اونجایی که خودش گفته بیقید و شرط میدم فقط بهم ایمان بیار
جلسه 4 شروع شد
استاد فک کنم دقیقه 6 یا 7 یا نمیدونم دقیقه 15 یا 16 جلسه گفتن
“” اولاً من به هیچ عنوان اداعا نمیکنم که احساس لیاقتم بالاس
منم مث شما دانشجوی این دورم
منم مث شما دارم یاد میگیرم
منم مث شما دارم هر روز و هر روز بهتر میشم”””
وای آقا رضا جان یه لحظه حجم زیادی از انرژی و فرکانس سپاسگزاری اومد سراغم
یهو گفتم خدا جون یعنی تو درخواست منو میبری امریکا و به استاد توی کلاس سر گوشش میگی اینو بگو که تو هم دانشجویی
این از این
تا رسیدم به درخواستم به خدا که خدا جون دوس دارم آقا رضا که الگوی منه راهنماییم کنه
آقا رضا جون الگوی من
من قبلا به خاطر باورای بشدت مذهبی فک میکردم فقط اماما هستن که میتونن الگو باشن چون به دروغ نزدیک 45 سال شنیده بودم اونا پاک پاک پاکن از هر اشتباه
اما روح من و ذات خداوندی من تشنه یه الگوی زنده بود
یه الگویی که بهش سلام کنم
لبخندشو ببینم
و شما و استاد الگوی من هستین
اینکه خداوند به شما گفت”رضا جان با دست نازنینت چند خط برا حسام بنویس و شما برام نوشتین و از انرژیتون یه اثر ارزشمند رو خلق کردین بینهایت سپاسگزارم که خدا درخواستمو داد.
آقا رضا جان الگوی نازنینم
متنی که برام نوشتین با توجه به سابقه 30 ساله من برا سیگار
نه توی هیچ کتابی دیدم
نه توی هیچ فیلم مستندی دیدم
نه کسی تجربه اینجوری داده بهم
فقط بگم
این دقیقا عین کلام خداوند
این دقیقا عین الهام خداونده به شما
این دقیقا چیزی بود که هرگز از این زاوی دید وسیعتون من ندیده بودمش
من بهش عمل میکنم
استاد عزیزم
آقا رضا جان
واقعا میگم اینکه شما گفتین یه شبه استاد شدین واقعا لیاقتشو داشتین
واقعا ظرفیت شما بالاس
من دوستون دارم
به حرفتون عمل میکنم
مطمئن شدم
شک ندارم
یقین دارم با صلح با خودم و با رفاقت چندین ساله با سیگار ازش تسشکر میکنم و ازش خداحافظی میکنم .
عاشقتونم
عاشق لبخندتون توی عکس پروفایلتونم
از شهر کاشان میبوسمتون
امیدوارم یه روزی بتونم روی ماهتون رو ببینم.
…………….
سلام زری جان
سلام به روی ماهتون
با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که با زبون شما راهنماییم کرد
با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که جهان سرشار از انسانهای نازنینه که از هر جهت دارن به من کمک میکنند
زری جان
سری اول که پاسختون رو خوندم نفهمیدم
مرتبه دوم بعد از یک روز خوندم و به خدا گفتم خدا جونم بگو زری خانم چی میخواد بهم بگه
همین که دست خدا شدین و تجربه ارزشمندتون رو بهم دادین این خودش عالیه
میدونین به نظرم این شما نبودین که خواستین منو راهنمایی کنین
این خدا بود که در درون شما بود
من به خدا گفتم تو منو بیشتر راهنمایی کن من توی دوگانگی هستم
اونجا بود که اونطرف ایران فرشته ای بنام زری خانم از طرف خدا مامور شد که تجربیات ارزشمندشو بنویسه
و من توی پاسخ شما درک کردم که چرا شما اون حرفها زو زدین
زری جان میدونین
من حدودا 10 سال عضو انجمن ان ای بودم و نزدیک 6 ساله که انجمن رو ترک کردم ولی هنوز پاکک هستم
چرا
چون اهرم رنج و لذت جوری سرجاشونه که اگه تمام ایران مواد مصرف کنن من پیششونم ولی نمیخوام
اما برا سیگار اینطور نبود
این حساب رو نمیکردم که اون میتونه زندگیمو نابود کنه
الان که شما مثال مواد رو زدین گفتم نکنه ایراد همینه
مسئله رو پیدا کردم
اون اینه که من سیگار رو نابود کننده زندگیم نمیدونم
سیگار رو نابود کننده افکار قشنگم نمیدونم
سیگار رو شرک به خدا نمیدونم
اینو شما با دست های نازنینت برام نوشتی
زری نازنیم
شما گفتی مشرک نباش
و این مث یه آوار رو سرم خراب شد
چون فک میکردم باورای توحیدی درس کردم دیگه خیلی کارم درسته
و بعد که رفتم ببینم سیگار یا هر عامل بیرونی که قدرت رو از من میگیره چطور میتونه شرک به خدا باشه
فهمیدم سیگار تمامش شرکه از اصل و اساس
اونی که فهمیدم و بهم الهام شد اینه که اگه من قدرت به آدما بدم و خودمو محروم کنم از نعمتها ،،،، به هر حال اون آدمه به اندازه ای که قدرت رو از خدا میگیریم و به اون آدم میدیم ،،، همون اندازه شرک منه مثلا من از مدیرم 50 درصد میترسم به اندازه 50 درصد مشرکم
وقتی اینو آووردم توی سیگار دیدم سیگار مث مدیرم توقع و انتظار و حسادت و رقابت نداره باهام و اصلا هیچ مشکلی باهام نداره
اما اون مدیره به هر اندازه میتونه تاثیر بزاره
خدا گفت از این زاویه نگاه کن و ببین قدرت رو از من گرفتی و به یه انسان دادی تا قدرت رو از من گرفتی و به یه چیز پوچ بی خاصیت بی اراده بی احساس دادی که اصلا هیچی توش پیدا نمیکنی
خیلی حالم بد شد
با مقایسه آدم و سیگار و نسبت شرکشون به خدا فهمیدم سیگار کشیدن خود خود باور کمبوده
باور شرکه
باور احساس گناهه
باور بی لیاقتیه
و………
زری جان چی بگم
نمیدونم
نمیفهمم
میخوام بشکل موسی تسلیم بشم
میخوام بشکل رضا تسلیم بشم
میخوام بشکل زری تسلیم بشم
………
عاشقتم
عاشقتم که
میدونین
میخوام درک کنم نقش رفتارام تا حالا ، توی زندگیم که به کجاها آسیب وارد میکنه و میتونه تاثیر بزاره
خیلی تحسینتون میکنم که با پاسختون به ثروت جهان اضافه میکنین
میدونین زری جان
یکی از هنرمندیهای شما اینه که دقیق بودن روی اون چیزی که میخواین و اون ترک بود
و بهش توجه می کنین و این یه الگوی خوبی برام شد که تا چه اندازه حاظرم روی تعهدم به خودم بمونم
وای نمیدونین چقدر سپاسگزاری کردم از خدا
وقتی پاسختون رو خوندم که دارین از زبون من مینویسین یعنی دقیقا عادت هایی و شکل زندگیمو که هیچ وقت بهشون فک نکردم و ….غیره بهم گفتن شکل زندگی اینجوری بوده
باور جدیدی که ساختم اینه که
وقتی من و شما شرو میکنم از یه جاهایی باورام رو درست میکنیم ، اینم میتونه تولید ثروت باشه چرا که ثروت با همین حرکت های کوچیک وارد زندگیمون میشه و من یقین دارم با خدای آسونیا این اتفاق برا هممون می افته و جهان یقینا به این احساس خوب وامید مون پاسخ میده
وقتی از افکار اشتباه رها بشم
صد درصد جهان با این احساس لیاقتی که من نشون میدم
جهان ایده ها – شرایط – اتفاقات و آدمایی رو سر راهم میزاره که با عث تولید ثروت و پول توی زندگیم میشه
من میخوام این ارتباط ذهنی با احساس لیاقت و پول رو درک کنم که هر چقدر شرک هام کمرنگ تر بشه
هر چقدر درک کنم تواناییهام و کارایی که بلدم پیشم ارزشمنده ، خداوند منو آسون میکنه برای آسونیا
میخوام پاسخم درباره شرکی که به خداوند داشتم باشه
.خدا جون من به قدرتی که بهم دادی مشرک بودم
اونجا که میگه شرک در دل مومن مث راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاهه و …….
من به تواناییهام مشرک بودم
من الان ترک میخوام
من الان احساس لیاقت میخوام
و الان ندارمشون
من ترک نکردم
و تو گفتی میتونی
ولی من با رفتارم از روی ناآگاهی به حرف تو و قدرت خودم مشرک شدم
ببخشید
من از روی نادانی مشرک شدم
عمدی نبوده
زری جان
کامنتت تو و همه نوشته هامون ، این یه اثر جاویدان و ارزشمند برا خودممون میشه
و باور دارم خالق یه اثر بودن از همین جاها شرو میشه
میدونین
من قبلا فکر میکردم یه نویسنده یا یه عکاس یا یه رمان نویس یا یه نقاش هنری ….. میتونه یه اثر ارزشمند رو خلق کنه و به ثروت جهان اضافه کنه
اما امروز فهمیدم تک تک کامنت های دوستان میتونه یه اثر هنری و ارزشمند و مفید و راهگشا باشه که خلق شده و میلیونها نفر میتونن چه توی سایت چه بیرون سایت و توی جستجوی گوگل ببینن و ازش استفاده کنن.و همین ساختن ثروت توی جهانه
قبلا فکر میکردم فقط رفتن سر کار و پول درآووردن
ثروت سازیه
گسترش جهانه
معنویته
اما الان باور دارم همین که من صبح ها کارمندم و عصرها میام روی باورام کار میکنم
اون زمان عصر برای باورسازی هم پول توی خودش داره
من اون پول رو نمیبینم ولی بعدا نتایج عالیش به شکل پول به شکل های متفاوت وارد زندگیمون میشه
همون آیه قرآن
بقول استاد عزیز
کسانی که به غیب ایمان دارند
سوره : البقره آیه 2
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ
آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
شما با پاسختون به غیب (خداوند و امید به آینده) ایمان داشتین
شما با پاسختون نماز (کنترل ذهن کردین )خوندین
شما از آگاهیتون به مردم جهان انفاق کردین
بسیار بسیار ازتون سپاسگزارم
عاشقتونم
مطمئنم به راحتی به خواستم میرسم.
مصطفی جان سلام ب روی ماهت
دستت رو میبوسم ک اینقدر انرژی گرفتم از کلمات ارزشمندی ک برام نوشتی
از تجربیات ارزشمندت
از وجود نازنینت ک باعث شده جهان جای زیباتری بشه
از اینکه دست خدا میشی تا از هر جهت ب دیگران سود برسونی
مصطفی جان
میدونی
کامنت زیبات ک همون پیام خداوند ب منو
ددو تا نکته عالی داشت
ک باید بیشتر بهش فک کنم
یکی مقایسه
یکی دوست مهربون
توی مقایسه ک استاد توی دوره احساس لیاقت گفتن بزرگترین پاشن آشیل تمام انسانهاس چ موفق چ غیر موفق
اما تو درس میگی من رفتم توی مقایسه
و ازت ممنونم بابت راهنماییت
و توی دوست مهربون
باید حواسم باشه مث ی دوست خوب هوای خودمو داشته باشم
مصطفی جان من رفتم پاسخ ب زری جان رو خوندم و چقدر برای کامنت خودم اشک ریختم بابت اینکه شرک دارم
ولی خوشسحالم ک فهمیدم بالاخره موفق میشم
مصطفی جان یه جایی گفتین :: من نتونستم؟! بگید بالاخره منم از پسش برمیام و به خودتون در این سفر اجازه بدید و راحت بگیرید.
با این جملتون من ب فکر فرو رفتم
ب خودم گفتم حسام جان
اگه مطمئن باشی ک تا 5 ماه دیگه کامل ترک میکنی ک خدا صد درصد قولشو داده باشه
آیا؟
آیا الان خوشحالی میکنی ب هدفت رسیدی یا نه ؟
جواب دادم اگه اینجوری بشه الان ب همه خانوادم بستنی میدم مهمون من
بعد خواوند گفت بهم
یه مثال بزنم تا ذهنت قبول کنه
گفتم بگو
گفت خفن تر از استاد عباسمنش سراغ داری
گفتم نه
گفت مگه استاد ی بار تو بندر عباس 20 کیلو وزن کم نکرد و لاغر شد و از تجربش برا هدفاش استفاده کرد
گفتم آره
دوباره گف استاد یه بار دیگه تقریبا 7 یا 8 ماه پیش با خودش قرار گذاش 6 ماه بره دوره قانون سلامتی رو طی کنه و 6 ماه خودشو توی تمپا زندانی کرد تا متمرکز بشینه ببینه چی شده دوباره چاق شده درسته ؟
گفتم آره
گفتش پس اگه استادت 6 ماه زمان گذاشته تا بفهمه چی داره توی مغزش میگذره
تو هم شاید کمتر ،، شاید بیشتر ، نیاز داری ب خودت زمان بدی و متمرکز روش کار کنی درسته
مصطفی جان اینجا بود ک حرفای شما رو درک کردم
یعنی خدا جوری باهات حرف میزنه و مثال میاره ک دیگ جای هیچ مقاومتی نمونه
هم از تو ممنونم
هم از خدا جون بابت الهامش و مثال استاد که زدش
خوشحالم بابت پاسخ ارزشمندت ب من
و ازت ممنونم ک منو دوس داری و بهم احترام گذاشتی
دستتو میبوسم
امیدوارم بازم ب کامنتهای قشنگت بر بخورم و بخونمشون و یاد بگیرم
عاشقتونم
وای مجید جان عاشقتم
مجید جان اشک منو درآووردی
با چ زبونی
چ طوری از قلب مهربونت تشکر کنم
چ حالی شدم وقتی دیدم خدا از زبونت بهم پیغام داده
چ حالی شدم خدا بهم گف ترکت حتمیه
عبور از سیگار حتمیه
مجید جان دستتو میبوسم ک از وقت ارزشمندت گزاشتی برا من تجربه قشنگتو گفتی
مجید جان چن وقتیه درآمدم ب لطف باورای توحیدی دو برابر شده
مجید جان همون کار کارمندیم
همون زمان چن ساعت کار از 8 ساعت کار
یعنی اینک راحتم
خلاصه همون شرایط منی ک همیشه میگفتم کارمند حقوقش ثابته
خدا درآمدم رو دو برابر کرده
نزدیک تقریبا 6 ماهه
و همیشه ی سوال داشتم
خدا جون چرا چیزی تهش نمیمونه
امروز مجید جان چن بار ب خدا گفتم جریان چیه
هیچ چیز اضافه ای هم نمیخریم
ب خدا خودم و خانمم شاک شدیم
تاره توی دوره ثروتم جلسه 4 هستتم و قاعدتا باید جهان سوراخ ظرفمو کمتر کرده باش
اما این وضعمه
وقتی پیام خدا رو از کامنتت خوندم
گفتم همینه
طبق صحبت استاد
هر فرکانسی بفرستی همسنگ همون وارد زندگیت میشه
من با چن نخ توی روز فرکانس بی لیاقتی میفرستم
و جهان همسنگشو از طریق بی پولی وارد زندگیم میکنه
قشنگ الان درک کردم
دقیقا پاشن آشیل من برای احساس بد بی پولیه
یعنی ممکنه ی روز سرما بخورم اصلا حالمو بد نمیکنه
ممکنه دندونم درد بگیره فوری میگم خوب میرم دکتر و اصلا احساس بدی ندارم و ذهنم قبول کرده طبیعیه
اما خدا نکنه پولم تا آخر برج نرسونه زمین و زمان برام تلخ میشه
حالا حرف استاد رو درک کردم
جهان میدونه اون فرکانس بیلیاقتی سیگار من همسنگش با بی پولی مساوی میشه چون فقط بی پولی حالمو بد میکنه
ولی کامنت تو
اما پیام تو
بخدا خیلی خوشحالم کرد
بهترین خبر خوبی بود ک میشد ب من بدن
بخدا نزدیک یک ماهه از صد تا زاویه براش اهرم نوشتم
بخدا 7 تا کامنت تخصصی برای اهرم رنج و لذت ترک سیگار توی سایت گذاشتم
پریروز رفتم شمردم
کامنتای دوستایی ک تر ک کردن رو 20مورد پاسخ مفصل ب کامنتهای ترک سیگاری ها گذاشتم و مشورت خواستم
یعنی توی ی درس 2 ثروت نزدیک 40 یا 45 روزه دیدم 27 مورد دیدگاه گذاشتم
همه اینا نتیجش این ک امشب خدا بهم گفت ترک میکنم
و با دستان نازنین تو بهم گف
و خیلی ازت ممنونم
مجید جان کامنتت ی اثر ارزشمنده ک باعث گسترش جهان میشه
قبلا فک میکردم ی نقاش
ی موزیسین
ی هنرمند
ی مخترع
میتونن ی اثر ارزشمند خلق کنن
اما تازگی فهمیدم کامنت تو ی اثر ارزشمنده ک ب میلیونها نفر سود میرسونه ک توی سایت و بیرون سایت توی جستجوی گوگل سیگار بزنن
و مجید جان اثر ارزشمندت باعث گسترش جهانه
از خدادمیخوام همونطور ک دست خدا شدی
همونطور ک بدون منت ب من خبر خوب و سود رسوندی
جهان و خداوند خبر خوب و سود بهت برسونه
مجید جان عاشقتم
مجید جان دستت رو میبوسم
مرسی
بعد از خ