توحید عملی | قسمت 11

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در روانی زندگی، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

به تجربیات خود درباره مفهوم این فایل فکر کن و در بخش نظرات این فایل بنویس:

الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟

در عوض کجاها با وجود مهارت و کاربلدی، متواضعانه از خداوند طلب هدایت کردی، سپس به ایده هایی هدایت شدی که کارها با روانی و آسانی انجام شد یا نتیجه حتی بارها بهتر از انتظار شما پیش رفت؟

ب) وقتی چرخ زندگی شما به روانی می چرخد و کارها به خوبی پیش می رود، آیا می توانی ارتباط این جنس از روانی در انجام کارها را با نگرش “تواضح در برابر خداوند” حتی با وجود حرفه ای بودن، تشخیص دهی و برعکس؟

فکر کردن و جواب دادن به این سوالات باعث می شود که نقش توحید در روانی زندگی را درک کنی و در همه حال در مقابل خداوند خاشع بمانی و در موضوعات مختلف خواه ساده، خواه مهم، از خداوند هدایت بخواهی حتی اگر در آن کار حرفه ای باشی.

منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا عطارروشن» در این صفحه: 4
  1. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3805 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان هم خانواده

    محتوای‌ توحید عملی در سایت برای من گنج واقعیه

    جالب اینکه اگه یه مدت به سایت سر نزده باشم ولی دقیقا همون روزی که فایل توحیدی روی سایت اومده باشه خداوند منو ترغیب می کنه که به سایت سر بزنم و دقیقا امروز هم بعد از چند روز این احساس رو دریافت کردم که انگار یه چیزی در سایت استاد هست که برای منه و به محض باز کردن سایت با عنوان فایل توحیدی مواجه شدم.

    هنوز ابتدای فایل هستم که شور و اشتیاق نوشتن درباره موضوع این جلسه باعث شد که فعلا فایل رو در دقیقه 12 متوقف کنم و چند جمله درباره اش بنویسم.

    از همون دقیقه اول می دونستم که موضوع این فایل درباره چی هستش و دقیقا موضوعی بود که باید همین امروز دوباره به من گوشزد می شد.

    کلید اول برای من این عبارت استاد بود که: حواست باشه هرچه توانایی و مهارتت بیشتر میشه دچار غرور نشی.

    چقدر مثال و شرح عالی توسط استاد عزیز داده شد

    اینکه آدم اول کار خیلی توکل و خشوع بیشتری داره ولی به مرور که کار پیش می ره درگیر منم منم میشه و همین غرور باعث بروز مشکلات در زندگی می شه.

    به شکل عمیق تا مغز استخوانم رنج این موضوع رو تجربه کردم.

    سال 93 که با شما استاد عزیز آشنا شدم از همه جا رانده و در زندگی ام مانده بودم.

    آشنایی باشما مثل طنابی بود که از طرف خداوند به سمت من پرتاب شده بود تا خودم رو از نابودی و نیستی نجات بدم.

    به محض اینکه دستم به طناب نجات رسید نه تنها با دو دستم طناب رو گرفته بودم بلکه جهت اطمینان بیشتر طناب رو دور گردن و کمر و پاهام هم پیچیده بودم که مبادا دستم از طناب نجات رها بشه.

    هیچی نداشتم و هیچی بلد نبودم و هیچ ادعایی نداشتم و به شکل کامل‌ تسلیم شده بودم و فقط انتظارم از خداوند بود که شرایط زندگی منو تغییر بده.

    در سی و چند سال زندگی همه تلاش ها و راهکارها رو انجام داده بودم و دیگه هیچ ایده و امیدی نداشتم و وقتی با شما استاد عزیز آشنا شدم با تمام وجودم با شما همراه شدم.

    با تمام وجودم قبول کردم که من هیچ کاره هستم و فقط امیدم به خداوند بود که شرایط زندگی منو تغییر بده.

    با این نگرش و عملکردی که در اون ابتدا داشتم در کمتر از 2 سال اتفاقات و شرایطی در زندگی من رقم خورد که نه تنها برای خودم بلکه برای هرکی منو می شناخت معجزه محسوب می شد.

    اما به مرور که شرایط من تغییر کرد در معرض وسوسه های ذهنم قرار گرفتم که مثلا برای افزایش درآمد می خوای چیکار کنی؟

    چطور می خوای فروش رو بیشتر کنی؟

    چطور می خوای به فلان خواسته هات برسی؟!

    هر روز دلار داره میره بالا ولی درآمد تو هر روز بیشتر نمی شه؟ میخوای چیکار کنی؟

    هر روز دلار داره میره بالا و پس انداز تو داره هر روز بی ارزش تر می شه میخوای چیکار کنی؟

    یعنی به سادگی فراموش کردم که اون چیزی که باعث نگرانی من شده بود که چطور باید ارزشش رو حفظ کنم یا افزایشش بدم رو چند وقت قبل نداشتم و شاید خیلی خنده دار باشه که تلاش می کردم چیزی رو که خدا بهم داده بود رو حفظ کنم یا افزایشش بدم.

    بارها شده که به نتایج دو سال اول آشنایی خودم با استاد عباس منش فکر می کنم و به این نتیجه می رسم که اون نتایج فقط بخاطر هیچ دونستن خودم و همه چی دونستن خداوند بود.

    هیچ مدرک و دلیلی نمی تونم پیدا کنم که من اون نتایج رو رقم زدم چون اگه موضوع مهارت باشه که من چیزه جدیدی یاد نگرفته بودم و همه مهارت های قبلی ام منجر به شرایط نامناسب در زندگی ام شده بود که دست به دامان خداوند از طریق سایت استاد عباس منش شده بودم.

    اگه بخوام بگم هوش من باعث اون نتایج شده بود که بازم خنده داره چون اگه هوش مالی و تجارت داشتم که قبل از آشنایی با استاد در اون شرای قرار نمی گرفتم.

    یعنی هرطور حساب و کتاب می کنم فقط دلیلش همه چی دونستن خداوند و هیچی دونستن خودم در زندگی بود.

    اما هرچه نتایج من بیشتر و پررنگ تر شد افکار و گفتگوهای ذهنی هم بیشتر شد که حالا می خوای چیکار کنی؟

    الان این ماشین رو خریدی خوب حالا چطور می خوای اون ماشین رو بخری؟!

    فلانی رو نگاه کن نصف تو سن داره وضع زندگیشو ببین،‌ تو میخوای چیکار کنی؟

    و از یه جایی به بعد تلاش من برای بهبود آنچه خداوند به من داده بود شروع شد. در واقع از اون لحظه که من تصمیم گرفتم خودم شرایط رو بهتر کنم، سر و کله رنج در زندگی من پیدا شد.

    تا قبل از اون من ایده و فکری نداشتم و فقط بر اساس ایده های خودم پیش می رفتم و از اینکه یه کار جدید یا حرکت جدید زدم خوشحال می شدم ولی از وقتی که خودم دست به کار شدم که برای رشد و پیشرفت یا افزایش سرعت ثروتمند شدن اقدام کنم چون هر کاری می کردم چشمم به نتیجه بود و نتیجه هم اون چیزی که من می خواستم نمی شد رنج و ناراحتی در من شکل می گرفت و وقتی گرفتار رنج بشی دیگه کار روز به روز سخت تر و پیچیده تر می شه.

    به لطف خدا در این ده سالی که همراه استاد عزیز هستم در دو مرتبه دچار رنج عظیم فکر کردن و مغرور شدن برای بهبود شرایط شدم که خدا رو شکر خیلی طول نکشید و شاید در حد 6 ماه منو درگیر کرد که دوباره متوجه اشتباه‌ خودم شدم و سعی کردم نگرش های منطقی و معیارهای روزمره زندگی رو رها کنم و به آرامش قبل برگردم.

    البته که در همین دو مرتبه ای که رفت و برگشت داشتم رنج زیادی رو متحمل شدم. چون برگشتن به مسیر انرژی زیادی می خواد.

    اگه در ابتدا 100 کیلو انرژی نیاز داشته باشی تا وارد مسیر درست بشی، وقتی نتایج به دست میاد و به هر دلیل از مسیر خارج بشی برای بازگشت به مسیر بیشتر از 100 کیلو انرژی باید صرف کنی تا به مسیر برگردی ولی یه مزیت هم داره که برگشتن به مسیر از نظر زمانی کوتاه تر از مرتبه اوله.

    البته این تجربه من بوده و شاید برای بقیه متفاوت باشه.

    به لطف خدا امروز احساس می کنم با همین چند دقیقه اول این فایل دوباره در مسیر برگشت به مسیر اصلی قرار گرفتم. انشاالله که این بار از صابرین و ثابت قدم ها باشم.

    خوب برم سراغ بقیه فایل (دقیقه 12)

    اونجایی که استاد درباره اینکه انسان در شروع هر کاری چقدر واضح خودش رو به خدا می سپاره صحبت کردند یاد خودم افتادم که در اوایل آشنایی با استاد عزیز واقعا نمی دونستم قراره چی بشه یا چه اتفاقی رخ بده

    من فقط هر روز صبح تا شب فایل ها رو گوش می دادم و یواش یواش یه کارهایی رو انجام دادم. کارهای ساده ای که هیچ ربطی به موفقیت یا تغییر شرایط نداشت.

    مثلا اینکه من علاقمند شدم یا ترغیب شدم که سیگار نکشم، یا با لباس مرتب برم سر کار، یا ترغیب شدم که دیگه گله و شکایت نکنم و خیلی تغییرات ساده ای که وقتی انجامش دادم اصلا به این نیت نبود که این کار رو می کنم که موفق بشم یا خوشبخت بشم.

    اصلا اینطور نبود من فقط باور کرده بودم که خدا داره با من حرف می زنه و الان خدا بهم گفت که مثلا سیگار نکش

    دیگه نکشیدم

    یا مثلا خدا بهم گفته که از امروز باید با لباس مرتب و آراسته در محل کار حاضر بشی و من همین کار رو کردم.

    الان که نتایج واضح شده یا مدت ها از اون روزها می گذره می تونم درک کنم که انجام همین کارهای ساده و بدون ریسک و خطر باعث شد که من آمادگی انجام کارهای بزرگتر رو داشته باشم.

    روزی که من ترغیب شدم یا در من این احساس شکل گرفت که باید مغازه ابزار و یراق رو جمع کنم به همون سادگی من این قدم رو برداشتم که وقتی بهم گفته شد لباس مرتب و تمیز بپوش من انجامش دادم.

    همه اطرافیانم وحشت زده بودند ولی من آرامش کامل‌ داشتم. از نظر بقیه تصمیم اشتباهی بود ولی از نظر من فقط یک اقدام کوچک بود.

    تمام تصمیماتی که در زندگی ام گرفتم به همین سادگی بود بدون اینکه اون تصمیم برای ایجاد تغییر بزرگ در زندگی ام باشه.

    من فقط انجامش می دادم و دنیا هم با من همراهی می کرد.

    ولی مشکل از جای شروع شد که افکار و نجوای ذهنی به من می گفت خوب برای بیشتر شدن می خوای چیکار کنی

    مثلا این خونه رو خریدی خوب برای خرید خونه بعدی یا خونه در فلان جا می خوای چیکار کنی

    یعنی به شکلی افکار در ذهن من شکل گرفت که انگار چیزی که الان هست و به دست اومده که کوچیک بوده و چیز خاصی نیست حالا تو برای اون هدف بزرگه می خوای چیکار کنی.

    و خوب باید اعتراف کنم یه جاهایی گول خوردم و شروع کردم به تقلا و تلاش برای بهبود دادن و بزرگتر کردن و ….

    و در همه موارد دو اتفاق رخ داد

    1- اصلا از تلاش و تقلا کردن هام نتیجه نگرفتم.

    2- نتیجه حاصل از تلاش و تقلا کردن ها باعث بهبود زندگی و لذت من نشد که هیچ بلکه دردسرساز هم شد.

    اما اون نتایجی که به واسطه تسلیم بودن و گوش به فرمان خداوند بودن در زندگی ام حاصل شد هنوز که هنوزه باعث خوشحالی و شادی و امیدواری من به زندگی هستند.

    همین الان که دارم درباره اش می نویسم احساس می کنم قلبم باز شده و احساس سبکبالی و رهایی از شر افکار مزاحم دارم.

    نیاز دارم این جمله استاد رو تکرار کنم:

    من بدون هدایت خداوند هیچی نیستم.

    چقدر جمله آرامش بخش و لذتبخشیه

    برای من که خیلی لذتبخشه چون به شکل عالی این شرایط رو تجربه کردم.

    روزهایی که همه ناراحت شرایط و آینده من بودند ولی من آرام و مطمئن بودم که همه چی درست می شه.

    استاد عزیز چقدر توصیف به جا و قشنگی به کار بردید:

    انسان در شروع هر کاری خشوع بیشتری داره.

    واقعا همینطوره و کاش همیشه بتونیم در هر شرایطی که هستیم خودمون رو در نقطه شروع ببینیم و به همون شکل نقطه شروع خاشع و متوکل باقی بمونیم.

    خدایا تو را می پرستم و از تو یاری می جویم. مرا هدایت و حمایت کن.

    واقعا اینکه خداوند در هر لحظه داره هدایت رو می فرسته کاملا درسته و بارها تجربه اش کردم.

    مهم نیست چقدر خرابکاری کرده باشیم همین که بخوای دریافتش کنی و یه مقدار سر و صدای ذهنی رو کاهش بدیم صدای خداوند رو دریافت می کنیم.

    صدای خداوند همیشه هست ولی گوش ما مشغول شنیدن سر و صدای دنیای اطراف و دنیای ذهن خودمونه.

    اینکه سالهاست من به توصیه استاد رسانه ها رو دنبال نمی کنم چقدر سر و صدای محیط رو در زندگی ام کاهش دادم.

    همین کار ساده که به نظر خیلی از انسانها احمقانه است باعث شده که صدای خداوند رو واضح تر بشنوم.

    استاد یه عبارتی رو به کار بردید که شرح حال زندگی من در این چند ساله

    وقتی از هدایت خداوند استفاده میکنی همیشه در زندگی ات راه هست ولی وقتی روی خودت حساب می کنی به بن بست و چه کنم چه کنم می افتی.

    دقیقا همینطور

    در طی این ده سال که همراه شما هستم چندین بار به بن بست رسیدم و واقعا نمی دونستم دیگه باید چیکار کنم! و الان از زبان شما شنیدم که بخاطر این بود که من روی خودم حساب می کردم که باید یه کاری انجام بدم یا یه تصمیمی بگیرم که از قافله عقب نمونم.

    از این لحظه تصمیم گرفتم بیشتر از قبل خودم رو از مسیر رشد و پیشرفت خارج کنم و اجازه بدم خداوند مسیر رو بازسازی کنه و من در مسیری که خداوند طراحی و برام فراهم کرده به زندگی ام ادامه بدم.

    با تشکر از استاد عباس منش عزیز که همیشه با شنیدن صدای شما قلب من باز می شه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 813 رای:
  2. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3805 روز

    سلام و درود

    برای ترک سیگار باید اول نفرت از اون رو کنار بذاری

    اگه از سیگار و سیگار کشیدن متنفر باشی ترک کردنش سخت می شه

    در عوض باید عاشقش باشی

    عاشق سیگار باش

    نسبت به سیگار قدردان و سپاسگزار باش

    لحظات خوبی برات رقم زده

    چه لحاظاتی که با اشتیاق به سمتش رفتی و از کشیدن سیگار لذت بردی

    اون همیشه خودش رو سوزاند تا به تو لذت بده

    بنابراین جایز نیست که در حق سیگار نامردی کنی

    همیشه از سیگار قدردان باش و هرگز درباره بدی های سیگار گله و شکایت نکن

    این تو بودی که یه روزی سیگار رو برای دوستی انتخاب کردی و انصافا در این مدت دوستی لذت بسیاری برات فراهم کرده

    پس قدر دان باش

    سپس یه نامه برای سیگار بنویس و بگو که یه روز به دوستی با تو نیاز داشتم و از اینکه در این مدت همیشه حضور داشتی و هیچوقت کم نذاشتی ازت سپاسگزارم.

    براش بنویس که در حال حاضر در شرایطی هستی که باید این دوستی به اتمام برسه و بهش اطمینان بده که انشاالله اگر فرصت فراهم شد دوباره با سیگار رابطه دوستی برقرار خواهی کرد.

    نامه رو بنویس و امضا کن و تاریخ بزن و دوستی رو خاتمه بده

    یادت باشه که وقتی خودت دوستی رو تموم میکنی دیگه جایز نیست فردا و پس فردا و … دوباره با حضور نزد دوست باعث اذیت و مزاحمت او بشی.

    موفق باشی و خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  3. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3805 روز

    سلام و درود به دوست عزیزم آقا سید خوش دل و البته خوش سیما و همچنین خوش سخن و مهمتر از همه خوش قلب

    انشاالله همیشه در بهترین حالت خودت باشی

    با خوندن نوشته شما افکاری در ذهنم مرور شد که به عقیده من ارتباط به نکاتی در لابلای نوشته شما دارد.

    خداوند در قرآن می فرماید ما انسان را اشرف مخلوقات قرار دادیم.

    انسان بودن در حد هر موجودی بودن است ما زمانی آن چیزی خواهیم شد که خداوند از اول برای ما درنظر گرفته است که اشرف بودن را تجربه کنیم.

    اشرف نه بر یکدیگر، اشرف بر سرنوشت و زندگی خویش

    برای درک اشرف بودن اگر انسان بودن را با هر موجودی بودن مقایسه کنید شباهت بسیار زیادی دارد.

    بعنوان مثال زندگی زرافه را بررسی کنیم.

    زرافه متولد میشود همانگونه که انسان متولد می شود.

    زرافه رشد کرده و بزرگ می شود همانگونه که انسان می شود.

    زرافه امرار معاش می کند همانگونه که انسان امرار معاش می کند.

    زرافه تولید مثل می کند و در تداوم نسل خویش مشارکت دارد و انسان هم همینگونه است.

    زرافه بعد از سپری شدن مدت حیات خود می میرد همانگونه که انسان می میرد.

    شباهت های بسیاری بین زندگی همه موجودات با یکدیگر است و انسان در جایگاه موجود بودن شبیه همه موجودات است.

    البته تفاوت های جالبی بین انسان و سایر موجودات وجود دارد از جمله اینکه زرافه برای گذران زندگی خویش متحمل رنج و سختی نمی شود اما انسان برای برای زندگی در همان حد زرافه با مشکل مواجه می شود.

    زرافه یک میلیونم توانایی مغز و هوش و استعداد انسان را ندارد اما اصل زندگی را ساده تر از بسیاری از انسانها مدیریت می کند.

    این شباهت انسان با سایر موجودات در جایگاه موجود بودن است.

    پس تفاوت من با سایر موجودات چیست؟

    چرا من و بسیاری از انسانها برای داشتن حداقل زندگی در حد یک زرافه با مشکل مواجه می شویم.؟!

    پس وعده خداوند چه می شود که انسان را اشرف مخلوقات قرار داده است؟!

    آیا همه ما در وضعیت اشرف مخلوق بودن در حال زندگی کردن هستیم؟!

    خداوند در قرآن می فرماید علم اسما را به انسان آموختم همچنین عنوان می کند این جهان با همه آنچه در آن است مسخر انسان است.

    اشرف مخلوقات بودن انسان شامل دو وجه می شود:

    یکی امکاناتی که خداوند در اختیار انسان قرار داده است که این مزیت شامل سایر موجودات نمی شود.

    دوم امکانی که خداوند در وجود انسان تحت عنوان ذهن یا قدرت اندیشیدن قرار داده است که در سایر موجودات وجود ندارد.

    در بررسی ساده می توان به این نتیجه رسید که امکانات عالم که بدون محدودیت و در بالاترین حد خود در اختیار نسل فعلی و زنده بر روی زمین قرار دارد.

    من، شما و همه انسانها از بالاترین امکانات جهان هستی برخوردار هستیم.

    آنچه در چند سال پیش رویای ثروتمندان و پادشاهان بود اکنون به شکل عموم در دسترس انسانهاست.

    اما نکته اصلی در اینکه چرا با این همه امکانات و وعده الهی ما احساس اشرف بودن نداریم به قدرت ذهن ما بر می گردد.

    آیا ذهن من معیوب یا ناقص است؟!

    قطعا اینگونه نیست

    پس داستان چیست؟

    داستان از این قرار است که با استفاده نکردن از ذهن خود یا استفاده نادرست کردن از ذهن خود باعث شدیم که این قدرت بی نهایت را بر علیه خود برانگیخته کنیم.

    اگر از ذهن خود در جهت رشد و اشرف مخلوقات بودن استفاده نکنیم ناگزیر از آن برای حقیر بودن و پست زندگی کردن استفاده خواهیم کرد. راه دیگری وجود ندارد.

    چرا من و شاید دیگر دوستان هربار که به انسان بودن خود فکر کرده ایم به محدودیت هایمان فکر کردیم؟

    چرا من به راحتی و از سر عادت همیشه در حال فکر کردن به کمبودها و نقص ها و ناتوانی هایم هستم؟

    چرا اگر بخواهم به توانایی هایم فکر کنم یا استعدادهایم را به کار بگیرم باید دفتر و قلم دست بگیرم و بنویسم و زور بزنم تا به یاد بیاورم من هم استعدادها و توانایی هایی دارم؟!

    من هم عزت نفسی دارم؟

    من هم خدایی دارم؟

    من هم فلان و بهمان هستم؟!

    غیر از این است که همیشه از منظر کمبود و ناتوانی درباره خودمان فکر کرده ایم؟

    چرا نمی توانیم از منظر اشرف مخلوقات بودن درباره خودمان فکر کنیم؟!

    اگر من که صاحب اراده برای استفاده از قدرت ذهنم هستم از منظر فقر و کمبود و ناتوانی درباره خودم فکر کنم چگونه خداوند دستان توانمند خود را به یاری من هدایت کند و قدرت خلق کنندگی و هدایت کنندگی اش را به رخ من بکشد تا من ببینم و تجربه کنم و سپاسگزار باشم؟

    استفاده صحیح نکردن از قدرت بی نهایت ذهن که مایه برتری انسان بر سایر موجودات شده است سبب شده که از زندگی کردن به اندازه یک حشره نتوانیم لذت ببریم.

    وقتی از قدرت ذهن برای خلق کردن استفاده نکنی ناگزیر از آن برای رنج کشیدن استفاده خواهی کرد.

    چرا انسان از هر شرایطی در زندگی اش رنج می کشد؟!

    تا وقتی بی کار هستیم رنج می کشیم، وقتی شاغل می شویم هم رنج می کشیم.

    تا وقتی مجرد هستیم رنج می کشیم و وقتی ازدواج می کنیم باز رنج می کشیم.

    تا وقتی بچه نداریم رنج می کشیم و وقتی بچه دار شدیم هر روز رنج می کشیم.

    تا وقتی فقیر هستیم رنج می کشیم و وقتی پول دار می شویم باز رنج می کشیم.

    ماشین نداریم رنج می کشیم، صاحب ماشین می شویم رنج می کشیم.

    مهاجرت نکردیم رنج می کشیم و مهاجرت کردیم باز رنج می کشیم.

    یک جنبه از زندگی را نمی توان پیدا کرد که هر دو سر آن رنج نباشد.

    در نوشته خود ذکر کردید که ویلا و ماشین و …. هم چاره ساز نبود.

    در واقع مایه رنج شما شده بود.

    برای تجربه خوشبختی و احساس اشرف مخلوقات داشتن باید رنج کشیدن را متوقف کنیم.

    انسانی که رنج می کشد قادر به درک و تجربه اشرف مخلوقات بودن نخواهد بود.

    اینکه من، شما و احتمالا سایر دوستان هم عقیده هستیم که خداوند را فراموش می کنیم یا بر خود مغرور می شویم و …. این نیست که بی ایمان یا غیره هستیم و ….

    چرا اگر اوضاع من مقداری بهتر می شود و کار من می گیرد دوباره فکر میکنم از خدا دور شدم و باید همه چی خراب شود تا دوباره به یاد خداوند باشم یا تصور می کنم که دوری از خدا باعث خراب شدن کسب و کارم شده است؟!

    موضوع کلمه خداوند یا جملاتی که درباره او به کار می بریم نیست.

    مشکل این نیست که من چقدر سجده میکنم یا کار را به او می سپارم یا خودم یا …

    مگر ایلان ماست و امثال او شناخت و رابطه ای مانند من و شما با خداوند دارند؟

    انقدر که ما زمان خود را صرف راضی کردن خداوند و خوب کردن احساس خود نسبت به خدا کرده ایم که اگر ایلان ماسک هم مانند ما عمل کرده بود اکنون در بین ما در حال گفت و شنود بود.

    مساله اصلی فراموش کردن اشرف بودن است

    فراموش کردن توانمند بودن و بی نهایت بودن قدرت خلق کنندگی است.

    مساله اصلی رنج کشیدن است

    وقتی به رنج کشیدن عادت کنی وقتی نداری رنج می کشی وقتی هم داری باز رنج می کشی و چون رنج میکشی از زندگی و وجود خود لذت نمی بری و این نگرش که من بی خدا شدم یا خدا را رها کردن در وجود ما شکل می گیرد درحالی که واقعیت این نیست و ما هرگز بی خدا یا دچار قطعی اتصال نمی شویم.

    من باید از یاد خدا به درک اشرف بودن خود برسم و ذوق و شوق زندگی کردن و خلق کردن در وجود من شدت پیدا کند.

    اما اکثر انسانها منتظر هستند تا خداوند معجزه ای وارد زندگی او کند و خوشحال شود و سپاسگزاری کند و برای چند لحظه یا ساعت از شدت رنج او کاهش پیدا کرده ولی دو سه ساعت بعد دوباره رنج کشیدن از موضوعی دیگر شدت پیدا می کند و باز داستان تکرار می شود.

    اینکه من یا شما با شنیدن این گفته های استاد احساس خوبی پیدا میکنیم چون تصور می کنیم اشتباه‌ خود را یافته ایم و دوباره به مسیر برگشته ایم و از این بعد تصمیم می گیریم که بیشتر حواسمان به خدا و سپردن کارها به او و توکل و ایمان داشتن و … باشد.

    اما همه اینها مانع رنج کشیدن نخواهد شد تا وقتی که نسبت به رنجی که در ذهن و درون ما شکل می گیرد آگاه نباشیم.

    با یاد خداوند دلها آرام شود.

    چرا آرام شود؟‌

    چون با یاد خداوند باید اشرف بودن و ویژگی های اشرف بودن زنده شود.

    امروز بعد از نماز در گفتگوی شخصی با خداوند از او خواستم تا مرا به سمت تجربه اشرف بودنم هدایت کند.

    از او خواستم تا همواره به من یادآوری کند که از رنج کشیدن پرهیز کنم و هرگاه دچار رنج در افکار شدم با مرور یادش در ذهنم رنج مرا کاهش دهد.

    ما از خداوند دور نمی شویم،‌ حتی فراموش نمی کنیم که همه چیز از اوست و او فرمانروای جهان است.

    اما درگیر رنج کشیدن می شویم،‌ با مرور خاطرات،‌ با بررسی دلار، با فکر کردن به اینکه چرا نشد؟!

    به راحتی از طریق مرور افکار درگیر رنج می شویم و همش فکر میکنیم من مشکلی دارم، من چقدر اوضاعم خرابه، من فلانم

    این نگرش درباره خودم از نگاه کم بود و کم شمردن انسان بودن ایجاد می شود و نمی دانم چرا و چگونه دچار این نگرش شده ایم که هربار به خودمان فکر می کنیم شرمنده و سرافکنده و مایوس می شویم.

    تصور نمی کنم اگر از زرافه درباره خودش سوال کنی احساس شرمندگی کند

    اگر از موش درباره خودش سوال کنی احساس ضعف و ناتوانی کند

    اما چرا انسان هر وقت درباره خودش فکر می کند یا حتی صحبت می کند از نقص ها و کمبودها و ناتوانی ها سخن می گوید؟!

    انشاالله بتوانیم در مسیر درک و تجربه اشرف بودن گام برداریم.

    درود فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
  4. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3805 روز

    سلام و درود دوست عزیزم

    کاملا با شما موافقم

    وابسته شدن به داشته ها از هر نوع سبب شده که همیشه احساس ترس و نگرانی داشته باشیم و همین نگرش باعث ایجاد رنج در وجود انسان می شود.

    در کتاب مسیحیان از زبان عیسی مسیح آمده است که: خودت را انکار کن.

    خیلی برام جالب بود که چطور خودم رو انکار کنم و بعد از فکر کردن متوجه شدم که منظور از خودت را انکار کن با وجود خودم نیست بلکه با آنچیزی است که من خود را به آن وابسته می دانم.

    عین همین نگرش در قرآن کریم به شکل دیگری و کاملتری آمده است

    خداوند می فرماید: و مسلما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و زیان مالى و جانى و کاهش محصولات مى‌آزماییم، و صابران را نوید ده (155 بقره)

    دقیقا خداوند هم به از دست دادن را مایه سرافرازی و سعادت معرفی کرده است.

    همه وعده های خداوند درباره از دست دادن وابستگی هاست،‌ از دست دادن مواردی که به آنها دلگرم می شویم و این را امتحانی معرفی کرده که مایه سعادت است.

    بنابراین رها کردن وابستگی ها لزوم تجربه خوشبختی در دنیاست.

    قبل از آنکه از طریق امتحان الهی با از دست دادن مواجه شویم خود را از آنچه داریم جدا و رها کنیم و بر وجود الهی خود متکی باشیم.

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای: