توحید عملی | قسمت 11

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در روانی زندگی، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

به تجربیات خود درباره مفهوم این فایل فکر کن و در بخش نظرات این فایل بنویس:

الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟

در عوض کجاها با وجود مهارت و کاربلدی، متواضعانه از خداوند طلب هدایت کردی، سپس به ایده هایی هدایت شدی که کارها با روانی و آسانی انجام شد یا نتیجه حتی بارها بهتر از انتظار شما پیش رفت؟

ب) وقتی چرخ زندگی شما به روانی می چرخد و کارها به خوبی پیش می رود، آیا می توانی ارتباط این جنس از روانی در انجام کارها را با نگرش “تواضح در برابر خداوند” حتی با وجود حرفه ای بودن، تشخیص دهی و برعکس؟

فکر کردن و جواب دادن به این سوالات باعث می شود که نقش توحید در روانی زندگی را درک کنی و در همه حال در مقابل خداوند خاشع بمانی و در موضوعات مختلف خواه ساده، خواه مهم، از خداوند هدایت بخواهی حتی اگر در آن کار حرفه ای باشی.

منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب ندرلو» در این صفحه: 2
  1. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    به نام خدای هدایتگر

    خدایا من به تو نیاز دارم خودت منو هدایت کن و درمسیر درست قرار بده

    چند مدت پیش داشتم به موصوع مادر شدنم فکر میکردم

    وقتی دلم میخواست این حس رو تجربه کنم

    از خدا کمک میخواستم

    دلم خونه میخاست یه خونه مستقل برای خودمون

    از خودم پرسیدم چی شد به این خواسته ها رسیدی

    جواب یه چیز بود

    اینکه به خدا اعتماد کردی

    واقعی سپردی بهش

    ولی چی شد خیلی خواسته ها داشتم ک بهش نرسیدم

    رو دیگران و خودم حساب کردم

    چند مدتی میشه که با همسرم تصمیم گرفتیم کسبو کاری رو شروع کنیم

    برای شروع ایده اش از خدا کمک خواستم

    ایده ی خوبی بود

    همه چی خیلی عالی داشت پیش می‌رفت

    ولی من فراموش کردم

    رو هدایت خدا باید هر لحظه حساب کنم

    به یه نفر که تجربه داشت تو این کار دل سپردیم

    گفتیم این بلد راهنمایی میکنه

    اما خبری نشد

    مسائلی پیش اومد که پولمون رو باید بابت اون موضوع می‌دادیم

    پولی نموند که کارمون رو ادامه بدیم

    گره پشت گره

    یه جایی ناراحت شدم گفتم خدایا من حرکت کردم پس کو برکت؟

    میدونستم یه جای کار من ایراد داره ولی کجا نمیدونستم

    امروز یه باگ بزرگ رو در خودم شناسایی کردم

    من بارها از استاد شنیده بودم از هدایت خدا کمک بگیر

    رو خدا حساب کن

    ولی تو این مرحله که خدا هدایت رو خیلی واضح بهم میگه ایراد داشتم

    یعنی میگفتم کمکم کن ولی باور نداشتم هدایتم میکنه

    میگفتم اگر هم هدایت کنه شاید من نفهمم

    و چون این باور رو داشتم هدایت رو هم دریافت میکردم ولی متوجه نمی‌شدم

    برای خودم سخت کرده بودم این کارو

    چون خودمو واقعی لایق هدایت نمیدونستم

    چون هموزباورم نشده که بابا خدا همه رو اونم در هر لحظه برای هر کاری هدایت میکنه

    و اینکه من باید بپذیرم که من هیچی نمیدونم

    من باید روزانه هدایتم ام رو دریافت کنم هر روز و هر لحظه از خدا بخوام که بهم بگه چیکار کنم؟

    چه صحبتی کنم ؟کی رو ملاقات کنم ؟چه فایلی ببینم ؟چه کتابی بخونم ؟

    راست میگید استاد که قدم اول عجز

    من باید برسم به این ناتوانی و عجزکه خدایا من تسلیم

    من هیچی نمیدونم تو میدونی

    چند روز پیش یه فایلی دز مورد برنامه ریزی به دستم رسید که وقتی گوشش دادم صدایی درونم گفت این نیست

    همه جا حرف از این میزنن که برنامه هفتگی و ماهانه ات رو بنویس

    ولی غافل از اینکه برنامه دیروز برای امروزت جواب نمیده

    خدا خدای تازگی هاست

    هر روز باید به خودم بگم

    هر روز از خدا برنامه امروزت رو بخواه

    هزارتا سبک برای برنامه ریزی تو دنیای مجازی هر روز داره آموزش داده میشه

    ولی چه برنامه ریزی بهتر از برنامه خدا

    خیلی وقتا شده برای امروزم برنامه نوشتم و رفتم یکیشو انجام بدم هدایت شدم به یه راه های دیگه ای که اصلا فکرشم نمیکردم

    بعد اون یکی برنامه هام مونده بود

    سرزنش شروع می‌شد که نتونستی برنامه که نوشتی رو انجام بدی

    در صورتی که من با برنامه ای که خدا برام در نظر گرفته بود حالم خوب بود

    ولی نجوای ذهنم همچنان تو سرم بود

    چرا؟چون من به خودم حساب کرده بودم

    و همین سرزنش کردن ها کار رو خراب میکرد

    خیلی جای کار دارم این آگاهی ها رو درک کنم

    هر وقت از هدایت صحبت میشد میگفتم یعنی میشه یه روز برای منم بشه

    غافل از اینکه این هدایت هر لحظه تو هر کاری داره باهام حرف میزنه

    فقط من باید آرامش خودم رو حفظ کنم صدای نجواها رو کم کنم تا بشنوم این هدایت رو

    من لایق دریافت این هدایت ها هستم

    و من هیچی نمیدونم در مقابل خدا

    دو اصل اساسی که باید همش اینا رو تمرین کنم.

    همش فکر میکردم به خاطر وقتایی که خدا هدایتم کرد و من افتادم دنبال نجواها دیگه این هدایت شامل حالم نمیشه

    آخه خدا چقدر بگه و من گوش نکنم

    ولی خدا همیشه و هر لحظه داره هدایتم میکنه چه گوش کنم چه نکنم

    باید هر روز قبل اینکه روزم رو شروع کنم ملاقاتی با خدا داشته باشم

    قبل هر کاری و هر حرکتی با خدا مشورت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    به نام خدای هدایتگر

    خدایا من بان نیاز دارم خودت منو هدایت کن و درمسیر درست قرار بده

    چند مدت پیش داشتم به موصوع مادر شدنم فکر میکردم

    وقتی دلم میخواست این حس رو تجربه کنم

    از خدا کمک میخواستم

    دلم خونه میخاست یه خونه مستقل برای خودمون

    از خودم پرسیدم چی شد به این خواسته ها رسیدی

    جواب یه چیز بود

    اینکه به خدا اعتماد کردی

    واقعی سپردی بهش

    ولی چی شد خیلی خواسته ها داشتم ک بهش نرسیدم

    رو دیگران و خودم حساب کردم

    چند مدتی میشه که با همسرم تصمیم گرفتیم کسبو کاری رو شروع کنیم

    برای شروع ایده اش از خدا کمک خواستم

    ایده ی خوبی بود

    همه چی خیلی عالی داشت پیش می‌رفت

    ولی من فراموش کردم

    رو هدایت خدا باید هر لحظه حساب کنم

    به یه نفر که تجربه داشت تو این کار دل سپردیم

    گفتیم این بلد راهنمایی میکنه

    اما خبری نشد

    مسائلی پیش اومد که پولمون رو باید بابت اون موضوع می‌دادیم

    پولی نموند که کارمون رو ادامه بدیم

    گره پشت گره

    یه جایی ناراحت شدم گفتم خدایا من حرکت کردم پس کو برکت؟

    میدونستم یه جای کار من ایراد داره ولی کجا نمیدونستم

    امروز یه باگ بزرگ رو در خودم شناسایی کردم

    من بارها از استاد شنیده بودم از هدایت خدا کمک بگیر

    رو خدا حساب کن

    ولی تو این مرحله که خدا هدایت رو خیلی واضح بهم میگه ایراد داشتم

    یعنی میگفتم کمکم کن ولی باور نداشتم هدایتم میکنه

    میگفتم اگر هم هدایت کنه شاید من نفهمم

    و 0ون این باور رو داشتم هدایت رو هم دریافت میکردم ولی متوجه نمی‌شدم

    برای خودم سخت کرده بودم این کارو

    چون خودمو واقعی لایق هدایت نمیدونستم

    چون هموزباورم نشده که بابا خدا همه رو اونم در هر لحظه برای هر کاری هدایت میکنه

    و اینکه من باید بپذیرم که من هیچی نمیدونم

    من باید روزانه هدایتم ام رو دریافت کنم هر روز و هر لحظه از خدا بخوام که بهم بگه چیکار کنم؟

    چه صحبتی کنم ؟

    راست میگید استاد که قدم اول عجز

    من باید برسم به این ناتوانی و عجزکه خدایا من تسلیم

    من هیچی نمیدونم تو میدونی

    چند روز پیش یه فایلی دز مورد برنامه ریزی به دستم رسید که وقتی گوشش دادم صدایی درونم گفت این نیست

    همه جا حرف از این میزنن که برنامه هفتگی و ماهانه ات رو بنویس

    ولی غافل از اینکه برنامه دیروز برای امروزت جواب نمیده

    خدا خدای تازگی هاست

    هر روز از خدا برنامه امروزت رو بخواه

    هزارتا سبک برای برنامه ریزی تو دنیای مجازی هر روز داره آموزش داده میشه

    ولی چه برنامه ریزی بهتر از برنامه خدا

    خیلی وقتا شده برای امروزم برنامه نوشتم و رفتم یکیشو انجام بدم هدایت شدم به یه راه های دیگه ای که اصلا فکرشم نمیکردم

    بعد اون یکی برنامه هام مونده بود

    سرزنش شروع می‌شد که نتونستی برنامه که نوشتی رو انجام بدی

    در صورتی که من با برنامه ای گه خدا برام در نظر گرفته بود حالم خوب بود

    ولی نجوای ذهنم همچنان تو سرم بود

    چرا؟چون من به خودم حساب کرده بودم

    و همین سرزنش کردن ها کار رو خراب میکرد

    خیلی جای کار دارم این آگاهی ها رو درک کنم

    هر وقت از هدایت صحبت میشد میگفتم یعنی میشه یه روز برای منم بشه

    غافل از اینکه این هدایت هر لحظه تو هر کاری داره باهام حرف میزنه

    فقط من باید آرامش خودم رو حفظ کنم صدای نجواها رو کم کنم تا بشنوم این هدایت رو

    من لایق دریافت این هدایت ها هستم

    و من هیچی نمیدونم در مقابل خدا

    همش فکر میکردم به خاطر وقتایی که خدا هدایتم کرد و من افتادم دنبال نجواها دیگه این هدایت شامل حالم نمیشه

    آخه خدا چقدر بگه و من گوش نکنم

    ولی خدا همیشه و هر لحظه داره هدایتم میکنه چه گوش کنم چه نکنم

    باید هر روز قبل اینکه روزم رو شروع کنم ملاقاتی با خدا داشته باشم

    قبل هر کاری و هر حرکتی با خدا مشورت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: