توحید عملی | قسمت 11

بسم الله الرحمن الرحیم ایاک نعبد وایاک نستعین.تنها تنها تنها تورا می پرستیم وتنها تنها از تو کمک مخواهیم.سلام عرض میکنم.خدمت خودم . سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم.سلام عرض میکنم خدمت خانوم شایسته عزیزم .سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیز. سلام عرض میکنم خدمت خانواده عزیزم عباس منش ها.نمی دانم چه بنویسم خداوند هدایت ام میکند.من یک روز مهمانی دعوت بودم خانه یی یکی از دوستان.ولی واقعا نمی دانستم خانه او به کجا است.اما با خودم گفتم که این خداوند هدایت می کند.این را می دانستم که فلان جا است خانه ایشان .دقیق بلد نبودم که در کدام کوچه است .کدام خانه است.اما با این باور رفتم که خداوند هدایت ام می کند .باور تان نمی شود من همینطور مستقییم.به آن خانه رسیدم.من از این مثال ها خیلی برایی من اتفاق افتاده است.مثلا فلان آدم را کار داشتم فردا یی همان روز آمده پیش من.ولی بعضی جاها. این الهامات میشنیدم.گوش نمی کردم .چه اتفا قات بد می افتاد .کلا خراب میشد همان کار.مثلا بعضی وقت ها روی خودم کاد میکنم.الهام . می آید که اینها فقد بخاطر خودت است .با هیچ کسی در موردش صحبت نکن. بعد من می رفتم صحبت می کردم.کلا خراب میشد همه چیز . خدایا شکرت بابت همه این آگاهی ها.یعنی ما باید خیلی مواظب خود مان باشیم.که فقر تسلیم باشیم در مقابل خداوند.واین مواظبت خود را هم به تو می سپاریم.که همیشه به یاد ما بیندازی. که تو هستی همه کاره.خدایا شکرت این متن را با عشق نوشتم