اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خانم شایسته ی نازنینم سلام به همه ی دوستان گل
خدااااااای من چی بگم چی بگم زبان قاصر
است از این همه خوب بودن خدای مهربانم
تو زمانی که 13روز به کنکور مونده و من علیرغم اینکه با خودم حرف میزنم و سعی میکنم بگم آرامم و این جملرو تکرار میکنم دوستان خدا نه غمگین میشوند و نه ترسی دارند با خودم حرف بزنم و بگم تو که تنها نیستی خدارو داری ولی روز به روز که به اولین نوبت کنکور نزدیک میشه ،فقط خودم میفهمم که چقد استرس و نگرانی دارم از اینکه قراره چطور بشه با اینکه در ظاهر پیش بقیه و خودم احساسم خوبه مثلاا
اما امروز داشتم به این فکر میکردم که دیگه نمیشه و چون دیر شروع کردم و خیلیا از من جلوترن دیگه فایده ای نداره
خداجونم درست به موقع رسید و در زمانی که احساس ناتوانی میکنم و میخوام که ادامه ندم این چنین فایلی رو میفرسته و باهام صحبت میکنه از زبان استاد عزیزم
خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم
که فهمیدم لازم نیست که برای داروساز شدن حتما بایدروزی 14و 15 ساعت بخونم تا قبول بشم
خداروشکر که فهمیدم که هر چی رو سخت بگیرم سخت میشه
خداروشکر که این صدایی که یه موقع هایی باهام حرف میزد و میگفت اینجوریام نیست انقدرم سخت نیستا مثل بقیه فکر نکن و من سرکوبش میکردم و میگفتمم نه نه باید هفته چند هزار تست نمیدونم باید جون بکنی باید از خوابت بزنی و … و حالا میفهمم که اون دختر کوچولوی درونم که مثل بچه ها فکر میکرد و همه چیزو آسون میگرفت اون درست میگفت و این ذهن منطقی من بود که اشتباه میکرد که هر کی بیشتر بخونه قبوله نههه هر کی بیشتر خودش رو لایق بدونه برای قبول کنکور قبوله هر کی آرام تر باشه و هدایت خداوند رو قبول کنه قبوله وگرنه خیلی افراد دیدم با وجود دانش زیاد ولی کنکورخوبی نداشتن و حالا میفهمم که داستان از چه قراره
این به معنای این نیست که من درس نخونم به هیچ وجههه به این معناست که باور کنم که هر چی خوندم خدا برام انجام داده و امشب با حس و حال بهتری درس میخونم کتابارو عاشقانه میخونم و آسون میگیرم و لذت و میبرم و لذت
مدت هاست که کامنت نذاشتم چون اون حسی که میگه کامنت بذار رو نداشتم ولی نشانه هارو چک میکردم که چند روزی بود که حال و هوای این روزهای نزدیک کنکور باعث شد که فیلم های نشانه ی امروز من رو هم نبینم تا اینکه امشب اومدم و وقتی دیدم فایل جدید گذاشتید یه حسی بهم گفت اول اینو ببین و تا آخر گوش کن بدون اینکه رو سرعت1/5بذاری بدون هیچ عجله ای و چقدر خوشحالم که به این حس که شما میگید هدایت خداوند؛ گوش کردم و این صحبت های شمارو شنیدم
خددااااااای من پس داستان کنکور هم همش هدایته آرررره به خداااااا که درست میگید استاد جانممممم الان که فکر میکنم میبینم که وقتی درسی رو کامل خوندم و میگم بلدم و میرم تست بزنم با اطمینان و اینکه من خیلی خوب این مبحثارو کار کردم وقتی پاسخنامه رو تحلیل میکنم میبینم که بله یه جاهایی رو حواسم نبوده و یا حتی ندیدمم و اشتباه کردم !!! دقیقااااااا استااااد من همیشه به اطرافیانم میگم خدا رو غرور خیلی حساسه انگار خط قرمز خدا متکبر و مغرور بودنه و اینو بهش ایمان دارم که تا کمی مغرور میشی با کله میخوری زمین مثل اون موقع که گفتم من خیلی خفنم و ریاضی رو یه سال جلوتر از بقیه کار کردم نیاز نیست تمرین کنم و همون سال تجدید شدم (:
ولی شده که بگم خدایا من این قسمت رو ضعیفم تو بهم بگو کدوم و دقیقا خیلی خوب بهم میگه
پس من هم مثل شما از همین امشب که 13 روز به کنکور اردیبهشت و 70روز به کنکور تیر مونده به خدای هدایتگرم به خدایی که خیلی هوامو داره و اینجوری بهم روحیه میده و اینجوری امیدی که داشت ناامید میشد رو روشن میکنه ازش میخوام که اگر به صلاحه منه و برام خوبه که رشته و دانشگاهی که میخوام رو قبول بشم و اگر هم صلاح نیست من پشت کنکور بمونم و در این یکسالی که وقت دارم هدایت بشم
خیلی ممنون استاد شاید شما درک نکنید که چقدر من به این صحبت های شما نیاز داشتم تک به تک کلمه هایی که به زبان آوردید دقیقا همون چیزی بود که باید میشنیدم درست همین امروز و همین لحظه
خدایا خیلی ممنونم خیلی خوبی چند وقتیه در مورد اینکه باید در لحظه ی حال باشم و صدای خدای درونم رو بشنوم و از این غوغای ذهن و شلوغی هاش خلاص بشم فکر میکرم میگفتم اگه بتونم ذهن رو آرومش کنم و انقدر حرف نزنه اونوقت هدایت های خداوند رو میفهمم اونوقت الهام میشه بهم و میگفتم من اصلا تو این مورد خوب نیستم و اصلا نمیتونم چون همیشه در حال گفتگوی ذهنی هستم و مدام این( فکر) هست ولی چند روزیه که متوجه شدم یه لحظه هایی حسش میکنم و چیزی که گفته میشرو انجام میدم و بعد میبینم که آره باید همون کار رو انجام میدادم مثلا گوش دادن به این فایل بی نهایت ارزشمند که یه حس هدایتم کرد که به اینجا بیام و با اینکه فایل های جدیدی که میذارید من معمولا بعدا میبینم و اولویت با فایل های نشانست ولی یه صدای آرومی در درونم گفت که این فایل رو ببین و اون هدایت خدابود
توحید عملی واقعا یکی از مهمترین نکاتی است که من باید در زندگی خودم همیشه و همیشه مراقب آن باشم
چرا که من زمانی می توانم آرامش همیشگی داشته باشم که از خدای خودم کمک بخواهم و او را همیشه مراقب خودم بدانم و بدانم که او بهترین و تنها کسی است که می تواند همیشه به من کمک کند
هر زمان از دیگران کمک خواستم این برای من سبب می شد که در نهایت دچار آشفتگی بشوم
همیشه محتاج آنها باشم
همیشه درگیر محبت آنها باشم و بخواهم که این لطف آنها را جبران کنم
همیشه منت آنها روی من بود
اما خدای من بی هیچ مزد و منتی همیشه من را هدایت و راهنمایی کرده است
مغرور نشدن به خودم
خودم را همیشه در این بدانم که خدای من همیشه من را هدایت می کند این بهترین راه و بهترین گزینه نجات است
این فایل برای من این حکم را دارد و باید همیشه از هدایت های خدای مهربان کمک بگیرم
همیشه از او بخواهم که او دستهای من را بگیرد
همیشه از او بخواهم که در بهترین زمان ممکن و در بهترین شرایط عالی من را قرار بدهد
این واقعا شیرین و لذت بخش است
باورهای عالی در این فایل من باد گرفتم
باورهایی که اگر سرلوحه زندگی خودم قرار بدهم من همیشه سربلند خواهم بود
خودم را لایق هدایت خداوند بدانم
در کار خودم همیشه از دستهای هدایتگر او کمک بخواهم
هیچ وقت مغرور و متکبر نشوم
دستاوردها و موفقیت های خودم را به خدای خودم نسبت بدهم
این بزرگترین نکته کلیدی برای من بود
((( کمک گرفتن همیشگی از هدایت های خداوند )))
((( زمانی که من ایمان داشته باشم که من نمی ندانم و او بی شک به من کمک خواهد کرد)))
بارهای بار هدایت خداوند را در زندگی خودم دیدم
چه موقع هایی کسانی در سر راه من سبز شدند که آنها همگی واقعا به هیچ چشم داشتی کار من را انجام دادند
راننده خوب اسنپ
فروشنده با اخلاق
مغازه دار عالی
قراردادهای عالی و فوق العاده
کارفرماهایی با اخلاق
اینها واقعا برای من جز هدایت خدای مهربان هیچ چیز نبوده است و نیست
و این مهمترن نکته این فایل بود
آدم زرنگ کسی است که بگذارد خدای مهربان کارهای او را انجام بدهد
آدم زرنگ کسی است که بگذارد که خدای مهربان کارهای او را انجام بدهد
آدم زرنگ و موفق کسی است که بگذارد که خدای مهربان کارهای او را انجام بدهد
استاد عزیزم سلام ! واقعا نمیدونم باید در برابر این اتفاقی که امروز افتاد چی بگم فقط میتونم بگم قطعا هدایت خدا بوده ! من امروز صبح که از خواب بیدار شدم فرمان به کاعناتم رو نوشتم و از خدا خواستم هر لحظه و هر دقیقه باهام صحبت کنه امروز و تو نامه ایی که برای خدا نوشتم ازش خواستم که اون جوری که شما که استادم که پیامبر ها خدا رو شناختن خودشو آشکار کنه برام! خودشو بهم نزدیک کنه
حس میکردم نیاز داشتم به همنشینی با خدا انقد نوشتم نوشتم حدود6 صفحه شد و به خودم اومدم یهو و دیدم وای چقد با خدا صحبت کردم ! و بعد رهاش کردم و رفتن سراغ کارهام! دو دقیقه بعدش ابجیم زنگ زد گفت اسما خبر داری استاد فایل جدید گذاشته ؟ همین الان تا بروزرسانی کردم صفحمو دیدم عع تازه تازه و هنوز 0 نظره و این که 1 ساعتهههههه این یعنی گنج یعنی اتفاقات خوب یعنی نمیدونم چی بگم حتی استاد حس کردم قراره بازم خدا بترکونه برام ! انقد شکه بودم که گفتم خدایا چه زود بهم جواب دادی ! خیلی حال کردم … گذشت تا اومدم گوش دادم اونجایی که گفتید من عیچی نیستم و تو هدایتم میکنی و … استاد دقیقا بخدا نمیدونم چجوری بکم دقیقا این همون متنی بود ک من برای خدا صبح نوشتم (خدایا من بدون تو هیچی نیستم هدایتم کن من بدون تو هیچی نمیتونم باشم تو بهم هویت بده تو هوامو داشته باش تو میدونی چی به صلاحمه تو همه چی میدونی ) استاد اونجایی که گفتید وقتی فکر میکنین خودتون همه چیز درست کردید همه چیز تا الان دست خودتون بوده و… خیلی جالبه این موضوع به محض اینکه این فکر رو میکنی یه تضادی پیش میاد و خدا بهت میگه مغرور نباش !
استاد اتفاق جالبی که برای من افتاد تو روابط چون پاشنه اشیل منه این بود که من دقیقا اینجوری بودم استاد اوایل رابطع دقیقا محتاط خیلی دقت میکردم خیلی خدا رو بلد کرده بودم تو ذهنم و قدرت داده بودم بهش و انفاقات عالی یکی پیشت یکی میوفتاد برام !
حدود 1 سال 2 ماه بود که گذشت و من چون با این باور میرفتم جلو کم کم حس کردم همه چیو خودم به دست آوردم و خدایی نبوده دقتی نبود ک خدا هست و … همش فکر میکردم خودم و خودم و خودم اتفاق خیلی جالبی که افتاد به محض این باور به محض این حس یعنی دقیقا همون لحظه شاید 2 روز بعدش سیلی خدا عین صاعقه اومده برام ( خودم خندم میگیره )اون رابطه خیلی طبیعی و در کمال ناباوری همه چی تموم شد با دعوا و فلان نه چون ریشه ایی از کار کردن روی خودم بود ولی باز یع چیزی میلنگید اون رابطه خیلی قشنگ و مجلسی بهم خورد ! و من بعد ها متوجه شدم که اره مشکل من این بوده اولاش فکر میکردم خداعه و همه چیو از خدا میخاستم ولی رفته رفته فک کردم همه چی منم و من و نتیجه شد این ! خیلی جالب بود برام
وقتی این اتفاق میوفته تضادی پیش میاد که بهت بگه مغرور نباش همه چی خداعه اگر خدا پیشت نبود اگ خدا رو نداشتی حتی زنده هم نبودی بعد جالب تر این که همون لحظه برای من این سیلی هه میاد یعنی صبر نمیکنه چندین وقت و روز نه همون لحظه یه جوری سیلی از جنس صاعقه میاد برام که قشنگ متوجه میشم اوضاع از چه قراره !
وقتی اوناتفاق افتاد باز هم برگشتم به خدا گفتم میدونممشکل از من بوده حتی اشتباه کردم ! و همه چی تو بودی و از همون روز بعدش باز شروع کردم به کار کردن روی خودم و باور هام بخدا استاد باورتون نمیشه از همون روز خب ؟ جوری خدا رو حس میکردم که اصن قبلش انگار ندیده بودم من میرفتم بیرون دریا کوه طبیعت همش خدا همش خدا همش باهام حرف میزد میگفتم میخندیدم و … باز امروز ازش خواستم رابطه مو باهاش خیلی عمیق تر کنه! وقتی به این درک میرسیم که همه چیز خداست رابطه پایدار و موندگار ما با خداعه نه بنده هاش اون موقست که همه چیز یه رنگ و بوی دیگه میگیره وقتی سرمایه گذاری میکنی رو رابطع خدا نه رابطه های انسانی خدا کل جهان رو زیر پات میزاره واقعا من اینو تازه فهمیدم !
اونجایی که گفتید وقتی دستم وتو دست خدا میزارم و کاری میکنم خدا برام رقم بزنه یه اتفاق خیلی قشنگ برای من حدود 1 ماه پیش افتاد استاد من دوره مربی گری بودم و مدرسه هم بودم برای مربی بودن و کلاس دانشگاهم شروع شده همه یهو با هم وقتی این اتفاق افتاد من حدود 1 ساعت ذهنم کلا داشت ارور میداد چون فکر میکردم خودم میتونم حلش کنم! انقد فکر و فکر و فکر که آخرش گفتم اسمایی بیخیال ولش کن هر چی تو رها تر باشی و سعی کنی در لحظه باشی راهکار ها برات میان پس صبر کن و همه چیزو به خدا بسپار ! استاد باورتون نمیشه ! جوری این سه تا برنامه من درست شد و سر تایم های عالی من میرسیدم که اگر به خودم بود درست کردنش صد سال نمیتونستم درسش کنم دقیقا از وقتی ک رها کردم و گفتم خدایا از من راهکاری ساخته نیست تو برام درسش کن یهو اتفاقات عالی پشت سر هم از همون لحظه افتاد برام که انگشت به دهن موندم واقعا!
استاد واقعا نمیدونم چی بگم در رابطع با این فایل
اصلا انگار خداعه که جلوی من نشسته بود ! انگار خدا بود که داشت میگفت متواضع باش در برابر من من دنیا رو به پات میریزم الان متوجه شدم من چقد به این فایل امروز نیاز داشتم !
میدونین چیه استاد وقتی میفهمم خدا انقد هوای ما رو داره دوست دارم همه زندگی مو رها کنم و با خدا عشق برم تو طبیعت و فقط خدا رو شکر کنم دوست دارم رها باشم از هر چیزی و فارغ از همه آدما و همه چیز فق خدا رو شکر کنم با خدا حرف بزنم وقتی میبینم انقد هوامو داره دوست دارم از شادی زیاد بترکم منفجر شم
امروز باز هم بهم ثابت شد که خدا همه چیزه
همه چیززززززز خداعه همه چیز حتی همون کوچیک ترین کار هم به لطف خدا داره برام اتفاق میوفته ! الان دارم میفهمم که خدا چیه کیه اصن چی میخام از خدا و خدا چه نقشی داره
خدایاشکر میکنم که خدا امروز از زبون شما باهام حرف زد
حس میکنم دری داره از خدا تو قلبم باز میشه که 20 سال بود نه دیده بودم و نه شنیده بودم
خدایا برای تمامی وقتایی ک هوامو داشتی و توجه نکردم شکر
خدایا برای تموم وقتایی ک حواست بهم بود و من فک کردم همه چیز منم ببخشید و شکر میکنم ک حواست بهت بود
خدایا بابت این لطفی که به تک تک ماها داری شکر میکنم از ته دل
سپاسگذارم از استاد مهربان و قشنگ و ارزشمند خودم
هر کجا هستید امیدوارم مسیرتون پر از هدایت های خدا باشه
عاشقتونم و چقد خوشحالم که تو دوره ایی به دنیا اومدم که شما و این آگاهی های ارزشمند هست اینم لطف خداست خدیااشکرت
اونم زندگی که زیاد شعاف توش نیست بلکه این شادی خوده خوده انرژی مثبتیه که من دارم خوده خوده ارزش قائل شدن برای خودمه
این شادی من از بروز دادن داشته هام نیست بلکه این شادی از احساس ارزشمندی منه از عزت نفس منه
دارم روی دوره عزت نفس هم کار میکنم با اینکه خیلییییی مقاومت دارم ولی خیلی جاها هم ندارم و اونا منو اینقدر بالا برده
که در طول روز فقط یکی دوساعت کم انرژی ام
در هفته فقط یکی دوروز
درماه فقط یک هفته
و این پیشرفت خیلیییییی بزرگیه برام
در حوزه کسبو کار دارم لذت میبرم از کارم و مخاطب هام روز بروز داره زیاد میشه
توانایی های من روز بروز داره زیاد میشه و من واقعا دارم لذت میبرم از اینکه یکاری رو از صفر شروع کردم و با ادامه دادن دارم یادش میگیرم
لذت میبرم از تاثیرگزرایم که توی مدت کم تونستم روی چندین نفر تاثیر بزارم
نتایج مالی هم بزودی میاد چون من الهاماتم عمل میکنم و ادامه میدم
در حوزه سلامتی هم که نگم واقعا هیچوقت مریض نمیشم اصلا نمیدونم درد چی هست به کمک آگاهی های قانون سلامتی
در حوزه معنویت هم خداوند رو عاااااشق خودم میدونم و خودمو پاکترین دختر جهان میدونم
و عاشقانه به همه عشق میورزم
و به راحتی از خداوند درخواست میکنم و بهم جواب میده
تمام در خواست های من توی ستاره قطبی تیک میخوره
و اونایی هم که همون روز نمیخوره در نهایت میخوره چند روز بعد مثلا
وای استاد چییییی بگم از تجسم
عاشقانه دارم تجسم میکنم و عشق میکنم
اینقدر واسه زندگی برنامه و هدف دارن که اصلا وقت نمیکنم افکار منفی داشته باشم همیشه به خودم میگم فرصتی ندارم به افکار منفی توجه کنم من اهداف مهم تری دارم
استاد من دارم با فایل های شما زندگی میکنم با دوره هاتون
با فایل های دانلودی
با سریال ها
با کتاب ها
عاشششققققتتتتتتتتم استاد
عشق منو دریافت کن
امیدوارم یروزی ببینمت محکم درآغوشت بگیرم
من بینهایت به شما باید عشق بدم هر دوره ای که از شما میخرم فقط به خاطر اینه که عشقی که از شما گرفتم رو جبران کنم
و به خاطر اینه که آدم اگه پولی پرداخت نکنه رشد نمیکنه
استاد من بینهایت پول دیگه باید برای شما هدیه بفرستم چون شما خیلی به من لطف کردید
بریم که شروع کنیم دیدن این قسمت از توحید عملی رو که من عاااششششششششششقانه دوست دارم
استاد من این چند وقته درگیر یه مسئله ای بودم
که هر دفه یه حرکتی میزدم
نصفه نیمه دیگ
گاها با الهام خداوند
گاها با تصمیم خودم
گاها با شکوتردید
گاها با احساس خوب
گاها با احساس بد
و باعث شده که این مسئله من مثل یک کلاف پیچیده بشه
و واقعا دیگ من نمیدونم باید چیکار کنم تا حلش کنم
هرچقدر توی دوره عزت نفس
و دوازده قدم
فایل های دانلودی
قران حتی
توی مدیتیشن
هنگام پیاده روی
توی خواب
اصلا هر ثانیه و همه جا
به دنبال جوابش بودم
میدونستم مشکل از باورهای منه
اما نمیدونستم باید کدوم یکی از باورهامو تغییر بدم
باید چه حرکتی بکنم
نمیدونستم باید چیکار کنم آیا حرکت کنم نکنم
و هنوزم نمیدونم
صبح مامانم اومد خونمون باهم صحبت کردیم
و دیشب هم من یه دریافتی داشتم
که مفهومش این بود که باید بسپاری به خدا
باید توکل کنی
باید مشغول زندگی باشی
به وقتش جواب میرسه
به وقتش بهت گفته میشه باید چیکار کنی
باید احساستو خوب باشی مشغول زندگیت باشی
و توی این فایل هم شما دوباره بهم گفتید که باید بسپاری به خداوند
باید بهش بگی خدایا تو بهم بگو من چیکار کنم
و دیگه با احساس خوب اونکارو انجام بدی
قبلا من اگر الهامی هم دریافت میکردم و بهش عمل میکردم میترسیدم
شکوتردید ذهنمو پر میکرد ایا این الهام خداونده یا ذهنم اینو بهم گفته
و باعث میشد حالم بد بشه و حتی شاید اون حرکت رو هم با عمل بعدیم خراب و بی اثر میکردم
خداوند کمکم کرد تا محکم قدم بردارم
و همه کارهامو با احساس خوب انجام بدم و نترسم
و فکر نکنم الهاماتم همون اول منو میبره به بهشت
نه با توجه به باوراای من باتوجه به ایمان این لحظه من هدایت هم تکاملیه
و آروم آروم بهم گفته میشه اگر که من راست قامت و استوار قدم بردارم اگر آروم باشم
امروز وسط این فایل یه ایده ای بهم الهام شد
اولش گفتم تمام این فایل رو میبینم نوتیفیکشن تبلتمو خواموش کردم تا کسی مزاحمم نشه و با حالت دیپ ورک به این جلسه گوش کنم ولی انقدر حالم خوب بود که هدایت شدم به یه ایده ای همینجوری کااااملاااااا اتفاقی
ده دقیقه از فایل رو گوش کرده بودم که این ایده اومد
و منو کشید به سمت خودش
اون ایده رو انجام دادم
و همون لحظه
یه مشتری بسیار بسیار بسیار با ارزش خداوند بهم هدیه داد
استااااد اینقدر خوشحال شدم
اینقدر خوشحال شدم
اینقدرررر خوشحال شدم که نگو تا یک ساعت فقط میرقصیدم
یکی از اهداف بزرگ من همین مشتری بود
خیلی خوشحال
و در آینده هم نتایج هم همینجوری آبشاری به سمتم میاد منتظرم
من به پلن خداوند ایمان دارم
هرچی بشه من بازم ادامه میدم و ایده هارو انجام میدم
موردی که من بعد از گوش دادن ب این فایل درک کردم این بود که
اولین چیزی که ما برای استفاده از قوانین خداوند نیاز داریم همین باورهای توحیدیه
یعنی ما اول باید باورهای توحیدی مثل
اول و اخر همچیز خداوند است
روزی همه ی انسانها دست خداوند است
تمام راهکارها دستدخداوند است
جواب تمام سوالات نزد خداوند است
راه حل تمام مسائل خداوند است
خداوند منشا همه ی خوبی هاست
خداوند مهربانترین مهربان هاست
خداوند بخشنده است
خداوند تنها هدایتگراست
خداوند دانا ب همه چیز است
خداوند قدرت مطلق است
و….
رو تو خودمون ایجاد کنیم و با باور ووایمان ب این مسئله شروع کنیم به کار کردن ب روی خودمون و باور سازی تو مسائل مختلف.
مثلا وقتی داریم این باور رو میسازیم ک پول و ثروت فراوان وجود دارد باید با این نگاه این باورو بسازیم ک خداوند فراوانی و ثروت رو ب زندگی ما هدایت میکنه
وقتی داریم این باورو میسازیم ک من ب توانایی های خیلی زیادی دارم باید با این نگاه این باورسازی رو انجام بدیم ک این توانایی هارو خداوند بما داده نه اینک خودمون این توانایی ها رو بدست اوردیم
وقتی داریم این باورو میسازیم ک من همیشه در مکان و زمان مناسب قرار میگیرم باید با این دیدگاه باشه ک خداوند مارو تو مکان و زمان مناسب قرار میده ن چیز دیگه
یا مثلا این باور که پول دراوردن اسانترین کار دنیاست.باید با این دیدگاه باشه که خداوند منو ب مسیرهایی هدایت میکنه که ب راحتی و لذت پول دربیارم
و همینجور همه باورهایی ک ما میسازیم واسه خودمونو با با تکیه کامل ب خداوند بسازیم و اونجاست که باور سازی ما جواب میده
در کل اگه بتونیم تو همه ی موارد و مسائلی که داریم فقط و فقط روی خدا حساب کنیم تمام مسائل حل شدست ب شرطی ک ایمان داشته باشیم ب خداوند.
بارها شده که من اومدم گفتم ب فلانی زنگ بزنم کارمو حل کنه
برم تبلیغات کنم ک این تبلیغاتم باعث بشه من مشتری بیشتری داشته باشم
برم پیش فلان رئیس دولا راست شم ک هوا داشته باشه
و…
همه اینکارا رو موقع ای انجام میدیم ک قدرت و از دست خدا میگیریم میدیم ب چیزها یا افراد دیگ
صبح اومدم برم پیاده روی ، خواستم پاکدست انگلیسی گوش بدم ، اما چند دقیقه که گذشت احساس کردم اصلا نمیفهمم چی میگه ، همون موقعه قلبم گفت برو تو سایت ببین نشانه امروز چه فایلی بهت پیشنهاد میده اون و گوش کن
و سایت و که باز کردم ، قلبم خندید
استاد من از همزمانی های هر روز ، هر ساعتی که برام رخ میده دیوانه شدم بخدا
موضوعی که گفتین دقیقا گفتگوی دیروز ظهر با خودم بود
به خودم یادآوری کردم که هرجا مغرور شدم به توانایی و علم خودم ، همه کارها تو هم گره خورد و هرجا که گفتم خدایا من نمیدونم ، من تسلیمم ، من محدودم
خدایا تو آگاهی به امور ، خدایا خودت هدایتم کن
خدایا من در برابر تو هیچم ، خدایا من به هر خیری از تو فقریم
تمام کارها به آسانی انجام شده
حالا چند تا مثال از تجربه های خودم مینویسم که یادآوری کنم به خودم که تنها قدرت و آگاه به امور خداست و لاغیر
از اول آپریل هدایت شدم به یک کار جدید که تا حالا هیچ تجربه یی در این مورد نداشتم و زمانیکه یک ماه پیش حرفش زده شد ، به خدا گفتم اگه قرار من وارد این پروسه بشم خدایا کارها رو خودت انجام بده
اگه قرار نیست خودت منحل کن
خداروشکر همه کارها طی چند روز به راحتی انجام شد و از اول آپریل استارت کارم خورد و من که خیلی سریع یاد میگیرم ، همون هفته اول اینقدر پیشرفت کردم که همه مات و مبهوت بودن
خلاصه که دیروز روی عقل خودم حساب کرده بود که من خیلی باهوشم ، یهو دیدم کارها داره سخت میشه و همه چی تو هم پیچ خورده ، ده دقیقه نشد که خدا باهام صحبت کرد که سارا تا وقتی از من کمک بخوای و تسلیم باشی امور راحت پیش میره
منم سریع گفتم خدایا غلط کردم من و ببخش
خودت آسانم کن برای آسانی ها
استاد باورتون نمیشه ، در چشم بهم زندی همه چی آرام و راحت شد
همون که خدا در قرآن میگه ، ساعت در دست ماست
برای ما مثل چشم بهم زدنی میمونه
حین کار ، گریه ام گرفت از وحی خداوند و اجابتش در لحظه
صبح که فایل شروع شد همون 10 دقیقه اول من مثل ابر بهار اشک هام جاری شد
آخه خدایا چقدر حواست به من ِ
اصلا اجازه نمیدی گمراه بشم
در لحظه هدایتم میکنی
اینقدر این فایل به عمق وجودم نفوذ کرد که دوبار پشت سر هم گوشش دادم اما هنوز تشنه اش بودم
استاد نوش جونت هر لذتی که داری تو زندگیت
آخه چقدر خوب خدا رو شناختی و چقدر بینظیر عمل میکنی به هدایت تنها قدرت جهان
شاید خیلی ها به ثروت شما ، رابطه رویایی شما ، زندگی شما غبطه بخورن ، اما من به ایمان شما غبطه میخورم
خداروشکر که هستین و الگویی ناب برای میلیون ها آدم
استاد خیلی ماها خوشبختیم که مثل بقیه سرگردان نیستیم
استاد این فایل آخرش که دعای حج بود ، من و به اوج آسمانها برد
چقدر زیباست ، چقدر باشکوه ، چقدر به قلب آدم نفوذ میکنه
احساس کردم تمام سلول هام از هم باز شد
خدایا حمایتمون کن که در عمل ، توحیدی باشیم
استاد ایمان دارم به اینکه هر چقدر در مقابل خداوند خاشع هستم در مقابل غیر خدا گردن کش و با جذبه ام
اصلا این خشوع به آدم اعتماد به نفس میده
هر جا روز عقل محدود خودم حساب کردم فقط ضرر ، ناراحتی و سختی بوده
من از 17 یا 18 سالگی رانندگی کردم و دست فرمون هم عالیه
اینجا وقتی امتحان عملی دادم ، من و رد کرد
خودم متعجب بودم که چرا ؟؟؟؟
من با گواهینامه ایرانم اینجا 6 ماه رانندگی کردم ، چرا آخه ؟؟؟
بهم گفت به آینه ها نگاه نمیکنی
اما بعد ها فهمیدم چون به خودم مغرور شدم ، این اتفاق افتاد
اصلا استاد من یاد گرفتم هر روز صبح تو ستاره قطبی مینویسم
خدایا تمام امور زندگی ام و به خودت واگذار میکنم
خودت آسانم کن برای آسانی ها
استاد باورتون نمیشه هر چی که صبح مینویسم تا شب همش انجام میشه
اگه کاری باشه که نیاز به زمان داشته باشه ، یا خبری ازش میاد یا ایمیلی در باره اش دریافت میکنم
خیلی خوشحالم که خداوند نجاتم داد از گمراهی و سیاهی و سختی و
هدایتم کرد به آسانی ، نور و خالق بودن
استاد جونم میدونم از فرکانسم دریافت میکنید دوست داشتنم رو
استاد ارزشمندم سپاسگزارتم
راستی به مریم گلی خیلی سلام برسونید و از طرف من ببوسیدش
استاد عزیز من درود بر شما و خداوند حفظ کنه شما و همسر مهربان شمارو. استاد من با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که این فایل رو دیدم، و چقدر در زمان درست و حال درست دیدم و با عشق دیدم و نیوشیدم مطالب رو. در شرایطی بودم که دیشب به شدت در تردید و حال بد در مورد مسایل کاریم بودم با کلی ترس، من معلمم و به لطف خدا مدت هاست با شما آشنا هستم ، بخاطر تغییراتی که بابت فایل های رایگان کردم از اون آدم محتاط و بسیار ترسو و افسرده کندم و بیرون پریدم و در اول راهم و تونستم کلی ایده که اومد که شاید هدف من باشه رو تست کنم و رها کنم و کلی تجربه کسب کنم و جسارتم رو بالا ببرم. و بعد دو سال تست ، مثل همیشه طبق پازل خداوند با آدمی آشنا شدم که درگیر ساخت و ساز و املاک شدم و تونستم خیلی زود جایگاه خوبی کسب کنم و تمام امور سازمان زیر نظر من باشه ،حالا بعد حدود دوسال کلی تجربه و جسارت فوق العاده بدست بیارم و یک ساله مرخصی گرفتم از معلمیم و شرایط زندگیم خیلی بهتر شده ولی تو مسیر یکسال گذشته کم کم یادم رفت و رو خودم کار نکردم و خوشحال که دارم موشک وار میرم جلو، که یه دفعه به خودم اومدم دیدم یکساله صبح زود میرم بیرون و آخر شب میام خونه و نه حال خوبی دارم و حال خوبی همسر و دخترم. و وقتی دوباره شروع کردم به مطالعه و سپاسگزاری کامل خودم رو دیدم که چقدر مشرک شدم و انگار مدیرم شده روزی دهنده من و دیدم ناخودآگاه کلی ترس دارم و دیدم با رفتارهای کنترل گری و سرزنش گونه مدیرم چقدر اعتماد به نفسم اومده پایین جسارتم کم شده و همش دارم سرزنش میشم بابت اشتباهات کوچیکم در حالی که زندگیم رو گذاشته بودم، وکلی مشکلات مالی اومده سراغم. خلاصه دیدم شدم مشرک و خیلی از خودم دلخور شدم که چطور با افکارم کارم رو به اینجا رسوندم و رفتار مدیرم باهام اینجوریه و رفتار همسرم هم باهام بد شده، تا اینکه قبل سال جدید تونستم به لطف خدا جسور بشم و با اینکه خونم رو فروخته بودم و پولش تو کار بود و حداقل یک سال حقوق معلمی هم نداشتم ولی خیلی راحت رفتم و گفتم من دیگه نمیتونم ادامه بدم و با قدرت حرفم رو زدم ، از اونجا همه چی تغییر کرد و ازم خواهش کرد بمون و درست فکر کن و همه چی دستته و… و از اون به بعد آدم دیگه ای شد و خیلی عجیب مهربان وآرام شد و من هم حتی دیگه فقط هشت ساعت صبح رو درگیرم، ولی آروم نشدم و دیشب بشدت حالم بد بود و پر از تردید که حتی آیا این اون هدف واقعی منه؟ خلاصه با کلی حال بد رفتم بیرون کلی با خدا صحبت کردم و چون قدم دوم دوره 12 قدم رو دارم کار میکنم گفتم هدایتم کن و کمی آروم شدم و مثل همیشه داشتم برنامه میریختم با آدمی که همیشه باهاش صحبت میکنم و ایشون هم با جدیت با دوره های شما رو خودش کار میکنه ، صحبت کنم و کمک بخوام که بسیار هدایتی این فایل رو همون شخص برام با پیامک فرستاد (قبل اینکه بهش چیزی بگم) و وقتی نشستم همش رو گوش کردم و کلی حالم فوق العاده شد و لذت بردم و آروم شدم دیدم حتی من ناخودآگاه این خانم رو راهنما بخش تر از خدا میدیدم و چقدر دیدم که شرک داشتم این مدت، چه مشورت های بیخودی که بابت مسایل کاریم داشتم با چندنفر که همش تهش حالم بدتر شد،
الان خوشحالم که دارم میسپرم به خود خدا، و آرامم و میخوام هدایتم کنه آیا این مسیر من هست یا نه. خداجونم کمکم کن با جسارت و جرأت هدایتت رو انجام بدم. خدایا شکرت.
بله دقیقا امروز که استاد بعد مدتها فایل جدید گذاشتن و دقیقا با همین مثال .
باورتون میشههه؟؟؟
من امتحانم رو برای دومین بار رد شدم. خیلی عصبانی شدم چون اینبار واقعا امکان نداشت که من غلط بزنم سوالهارو و رد شم.
چرا؟ چون تجربیات گذشتهی من میگفت غزل نمرهی پایین تو کارنامه تحصیلیش وجود نداره.
حالا من رد شم؟
روال کار اینطوره ک چندتا برگه ازمون با سوالهای مختلف بهت میدن به همراه پاسخنامه و تو به سوالها پاسخ میدی.
حالا اون چندتا برگه سوال رو با جواب ، پی دی اف کردن میدن به افراد ک بخونن بیان امتحان بدن.
منم که سیستم همه رو اون لحظه بی عیب و نقص میدیدم و اصلا حواسم به سیستم جهان نبود که مو لای درزش نمیره.
و حتی به نشونهای ک خداوند از طریق یک دوست برام فرستاد دقتی نکردم.دوستم بهم گفته بود کتابت رو بخون.
بعد از ازمون پی دی اف رو چک کردم و برگه سوالم رو پیدا کردم
صفحه اول رو کاملا صحیح زده بودم اما صفحه دوم سوالای پی دی اف با سوالای من متفاوت بود.
و بعد منی ک عصبی شدم ک چرا مردم کارشون رو درست انجام نمیدن.
بلافاصله بعد از زدن این حرف این صدارو شنیدم که گفت تو کارتو درست انجام دادی؟
دلت خوش بود سوال و جواب بهت دادن و فقط اونا میتونن کمکت کنن امتحان رو قبول شی.تو چشمت به دست آدماست از چی شکایت میکنی؟
ازونور این صدا میومد ک پس اونهایی ک فقط فایل پی دی اف رو خوندن و دفعه اول اومدن قبول شدن چی؟
چرا اون برگه سوالی ک ایراد داره دقیقا باید بیفته دست من؟
و برای گرفتن جواب اومدم سایت
دیدم استاد فایل جدید گذاشته .
وقتی فهمیدم مثال استاد چی هست ویدیو رو استپ کردم و فقط خدا میدونه ک احساس من چی بود.
از صب ک فایل رو دیدم تا الان بهش گوش دادم .
این رد شدن من تو امتحان اجابت یک خواستهی من از خداوند بود.
من در تمامی صفحات شکر گذاریم مینویسم ک خدایا اگر دارم از مسیر درست خارج میشم تو هدایتم کن.
خداوند هم گفت بیا هدایت کردم.عاااالی هدایتم کرد دوستان .به قول استاد چک خوبی خوردم.شاید برای خیلی ها یه امتحانی باشه ک مهم نباشه اما برای من یجورایی سنگین بود چون اصلا انتظار نداشتم با اون سابقهی پر اعتبار که مننننن بلدم بابا اینکه چندتا سواله هیچی نیست .
من درواقع عصبانیتم به خاطر رد شدن نبود به خاطر این بود ک من از خدا خواسته بودم کمکم کنه ولی اتکا کرده بودم به توانایی و دانش خودم و باور این رو نداشتم ک من هیچی نمیدونم و هرچی آگاهی میاد از خدا میاد.
فهمیدم ک من در تمامی لحظاتم باید از خداوند یاری بخوام.فقط گفتن این جمله که( خدایا من توانایی هام رو از تو دارم) بدرد نمیخوره.این باور باید بره تو جونت.باید تو عمل و رفتارت نشونش بدی.
این سوال بود برام ک چرا پس افراد با تجربه مشابه با من نتیجه متفاوت میگیرن.ینی همون پی دی اف رو خوندن دفعه اول اومدن امتحانو دادن قبول شدن.
استاد به این سوال هم با مثال ازمون کنکورشون پاسخ دادن.
تصورش رو کنید این هماهنگی فقط از دست خداوند برمیاد.
کی میتونه این رو تعریف کنه ک من بیام صاف هدایت شم به این فایل.همون لحظه حسم بگه برو به سایت سر بزن.بعد استاد این فایل رو معلوم نیست کی ضبط کرده بودن ک امروز صبح گذاشتت . یا شایدم تازه گرفتن همون لحظه ادیت شده پست شده رو سایت.
حسم عالیه و من درس بزرگی گرفتم امروز . خوشحالیه من بیشتر برای این هست که از این آگاهی ازین به بعد هی استفاده کنم و بعد از این چقدر بهتر از قبل خودم هستم.
همه داریم تجربیاتی که سپردیم به خداوند و چرخ زندگی به روانی چرخیده و از اون مسئله گذر کرده.
هرموقع کارهام زیاده میسپرم به دست خداوند. میگم خدایا به زمان من برکت بده.ینی کارهای زیاد در زمان کوتاه انجام میشن. نمیدونم باور میکنید یا نه خودمم نمیدونم چطوری.حالا از اونورشم داشتم ک کار زیاد بوده برنامه سفت و سخت چیدم همه بیرون رفتنام هم کنسل کردم باز نرسیدم همه رو انجام بدم.
ولی اینها همه اتفاقاتی هستن ک در زندگی ما رخ داده اما ما فراموش میکنیم گاهی اوقات ک این سیستم چقدر دقیق کار میکنه.
و درود به استاد عباس منش عزیز و مریم شایسته نازنینم
استاد امروز وقتی داشتم این فایل رو میدیدم همین امروز صبح یه جلسه کاری داشتم برای کار که خیلی وقتی داشتم خودمو برای طرف مقابل شرح میدادم مغرور شده بودم که من اینجوری بودم اینجوری هستم اینکارا رو کردم و خلاصه از این داستانا الان میبینم چقدر مغرور شده بودم و خدا رو ندیدم که ای دختر تمام این چیزایی که داشتی و داری همه رو خدا بهت داده تو کی هستی که خط و نشون میکشی البته استاد جاهایی هم بوده مثل روز قبلش میخواستم ماشین رو از تو حیاط خونه بیرون بیارم گیر کردم چون روبه روی درب حیاط مون کوچه و در خونه همسایه بود همون لحظه گفتم خدایا کمکم کن چجوری استاد بگم بهم گفت فرمون رو از این سمت ببر و راحت ماشین بیرون اومد و خدا میدونه که اگر این ماشین نو آسیب دیده بود چند صد خرج داشتو و چه داستان بعدش. ولی همون لحطه خدا رو شکر کردم ولی بحث غرور چیزیه که مدام ادم درگیرش میشه و از خدا کمک میخوام واقعا فروتن باشم استاد همیشه دارم از شما و مریم جان یاد میگیرم از خدا هر لحطه هدایت رو میخوام. ممنونم بابت همه چیز این تلنگر منو متوجه خیلی چیزا کرد غرور واقعا ادمو نابود میکنه و باعث میشه هیچ پیشرفتی ادم نکنه خیلی وقتا چرا دروغ بگم درگیر این حالت شدم ولی تلاشمو میکنم که خودمو ارتقا بدم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این مدار و دریافت این آگاهی ها
استاد عزیزم هر چقدر که تکاملت رو طی میکنی این نوع نگاه خیلی خاص تر و یونیک تر میشه درشما ، نگاهی که من ندیدم تا این حد دیگه باشه و هر چقدر میگذره میفهمم که من چقدر نمیدونم واقعا ،چقدر عاجزم در برابر علم ازلی خداوند .
نیازی نیست جای دوری توی تجربه هام بگردم مثال چند روز پیش رو میزنم شاید دوهفته پیش ،
خب من خیلی وقت بود که فوتبال یا فوتسال بازی نمیکردم یعنی 4پنج سال و خب من 1401برگشتم به زادگاهم و چند بار رفتم بازی کردم تو همون سال و دیگه بازم ول کردم و البته انگیزه خوبی بود به خاطر علاقم به ورزش کلا دود و دم و که پنج سال دچارش بودم بزارم کنار بگذریم ،یه سال گذشت و دوستان گفتن ما با یه تیمی مسابقه انداختیم (سالن،فوتسال)و از منم درخواست کردن که برم ، همون روز حسم گف برو و به خاطر علاقم به فوتبال که شاید جدی پیگیریش کنم و بین یک دوراهی منتظر هدایت هستم اونروز رفتم و چون خیلی وقت بود بازی نکرده بودم با یک اعتماد به نفس خوب گفتم خدایا میخوام بازی کنم لذت ببرم روزه ام بودم و مسابقه دوساعت قبل افطار بود و رفتیم و خلاصه چنان بازی کردم که نگو و نپرس ،وسط نیمه یه استراحت دادیم تا نیمه دوم شروع بشه که ما تو تعداد گل مساوی بودیم و حسم گف که بچه های تیم ترسیدن ، وسط نیمه چیزهایی رو گفتم که قشنگ حس کردم از درونم داره میاد و حرفای من نیست ،اون جمله دراوندرمان مناسب و قشنگ همین که داشتم حرف میزدم براشون قلبم داشت باز میشد و به این دلیل احساس میکردم که حرفام داره میشینه به قلب بچه ها و تازه تیم مقابل همه با تجربه و تیم ما سه تاشون نوجوون بودن و تعویض هم یکی بیشتر نداشتیم ، اما خدا هدایت کرد و من تونستم اون ذهنیت ترس رو از رو تیم وردارم و الله اکبر باورتون نمیشه زمانی که نیمه دوم و شروع کردیم ،انگار این بچه های نیمه اول رفتن و تیم منتخب برزیل و اسپانیا اومده تو زمین ،نوجوونای تیم چنان نترس و مطمعن بازی میکردن که تو اون وسط بازی هی میگفتم خدای من چه اتفاقی افتاد ؟؟؟کلا تیم حریف نیمه دوم تو قوطی بود به اصطلاح و حرفی برا گفتن نداشت و ما بردیم اون بازی به لطف خدا و چقدر برام لذت بخش بود که وقتی به خدا میسپری دیگه نگران نیستی وسط راه مسعلع ای پیش بیاد ،قلبت آرومه که تو به نیرویی وصلی که حلال تمام مسعلع هاست و اصن نگرانی بی معناترین چیزه دنیاست اگر که واقعا بسپاری و راجب این واقعا سپردن هم جلوتر توضیح میدم ، خلاصه بازی تموم شد و منی که یک سال بود بازی نمیکردم کل بازی و جوری چرخوندم (خدا داشت حرکتم میداد )بدنم داره مور مور میشه یادش میفتم ،که سرپرست اون اینه که برای مسابقات جام رمضان تیم داده بودن از من درخواست کرد که اگه تیمی قرار نیست بری بیا تو تیم ما و یه آشناییتی داشتم باهاش از باشگاه بدنسازی که آشنا شده بودیم ،و خودمم دوس داشتم که بعد این همه سال خودمو به چالش بکشونم که ببینم مسابقات تو چه سطحیه و من که بازی نکردم خیلی مدته کجای کارم ؟؟!! بهش گفتم که من بازی نکردم خیلی وقته ها ،گف بابا تو همه رو درو کردی تو زمین و فلان …. گفتم باشه میام .
خلاصه بازی ها شروع شد و توی گروهی 5تیم بودیم که دوتا بازی اول ما با دوتا تیم فوق العاده ی منطقه بود و قبل بازی ها یادمه میگفتم خدایا تو منو حرکت بده ،تو جای من حرکت کن شوت بزن پاس بده و به قول استاد که مثال پی اس رو زد منم چون دوتا تیم قوی بودبازیای اولمون که تیم ما که کلا وحست داشت از روبرو شدن و هیچ اعتماد به نفسی نداشتن و میگفتن که فقط دفاع کنیم و کم گل بخوریم ، ولی خدا شاهده که چنان اعتماد به نفس و خودباوری در من ایجاد شده بود (چون با تمام وجودم میدونستم که با کی معامله کردم و چه نیرویی پشتمه )که اصن با ذهنیت برد میرفتم و اون احساس عجز و اینکه خدایا منو تو ببر ،من نمیدونم و … این باعث شد که مقابل اون دوتا تیم که به خاطر بی اعتماد به نفسی و عدم خودباوری تیممون باختیم به دوتاشونم ،اما من دوتا از درخشان ترین بازی های عمرمو انجام دادم مقابل اونایی که هرروزشون با توپ و تمرین میگذره و یاد ندارم تو اون دوتا بازی اون همه دیریبلی که زدم حتی یک بار یکی بتونه توپ منو بزنه وبازی اول سه یک باختیم و پاس گل دادم ، بازی دوم که با تیم قوی بعدی گروه بود بگم این داستان و که خالی از لطفم نیست (بچه های تیم ما میگفتن این تیم به فلان تیم که تو گروه ماست بازی قبلی 8تا زده و همش استرس و به قول استاد من نمیتونم روی کسی که روی خودش کار نکرده روی خودباوری و اعتماد به نفس و….
با هزار ساعت توضیح و سخنرانی تاثیر بزارم و و دقیقا جالبه از اون تیم ما هشتا خوردیم و من چون باز تسلیم بودم در مقابل خداوند بهترین عملکرد و داشتم حتی بهتر از بازی قبلی ،این در حالی بود که من یک ساله سیگار کنار گذاشتم و اصن تمرین دوییدن و اینا نداشتم و تو بازی ولی انقد میدوییدم که انگار هرروز دارم میدوام و این حس از طرف پروردگار من بود که منو پوش میکرد ، نیمه دوم شروع شد و ما 4هیچ عقب بودیم و نیمه دوم شروع شد و وسط بازی یه پاس دادن به من و دونفر مقابلم بودن و میگم اصن من نبودم که داشتم بازی میکردم کشیدم وسط و یه شوتی زدم از تقریبا وسط سالن از دونفر که رد شد و به هیچکدوم نخورد که هیچ و اصن گلرشون هم گلری نبود که از این مسافت گل بخوره ،ولی خب من نبودم پروردگار بود چون من با تمام وجود سپرده بودم و اصن شوت نبود موشک بود و به والله همین که سالن پر بود و هوادارا تشویق کردن چون اصن گله بدون تعصب خیلی گل قشنگی بود و داشتم قدم میزدم که بیام زمین خودمون و بازی و شروع کنن یادمه به خدا از اون گل حتی درصدی به خودم اعتبار ندادم و تو ذهنم داشتم مرور میکردم و اصن قلبم داشت میگف که کار تو نبوده این ایده و این حرکت به وضوح میفهمیدم و بعد اون گل دوباره پاس گل دادم و شدیم 4بر دو اما چه فایده که فرکانس داره کارارو انجام میده و تیم ما اصن داخل نرفته پذیرفته بود باخت رو و حتی اگه 5تا هم جلو میفتادیم بازم میباختیم طبق قانون ،وهرموقع یاده اون گل میفتادم به خدا فقط این آیه تو ذهنم مرور میشد :مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی و این آیه قشنگ سه روز تمام تقریبا ورد زبونم بود .
خلاصه ما حذف شدیم و دوبازی بعدی گروهیمون تشریفاتی بود و اینجا بود که دیگه گفتم من میدونم خدایا ،گفتم بابا غولای دوتیم سطح یک منطقه رو تو زمین داشتم میچرخوندم ،اونایی که تو دسته دوسه کشوری بازی میکنن این دوتا تیم که دیگه آب خوردنه و اصن 30درصد توانم جلو اینا کافیه و علنا گفتم مزاحم خدا نشم دیگه ،خدا دمت گرم اینارو اوکیه خودم بلدم و خدا به سرم شاهده که هرکاری که میشد بگی رو کردم هر جور تقلا و چندین بار تک به تک رو نتونستم بزنم جلو تیمهایی که گفتم خدایا اوکیه اینارو خودم بلدم البته قبل اون دوتا بازیم میگفتم که خدایا هدایت کن اما قشنگ یادمه رو خودم حساب میکردم و فقط در حد جمله بود مثل خوندن عربی نماز که طرف هیچی نمیدونه ازش وفک میکنه اون عمل خاص رو باید انجام بده نه احساسی که داره برا همین بالا تو کامنت نوشتم که واقعی سپرده بودم ولی اینبار نه جملاتی رو تکرار کردم از روی عادت که منو هدایت کن تو کمکم کن و…. دیگه انقد نزدم و رو اعصابم تاثیر گذاشت که اخراش از حرصم چنان محکم شوتیدم که خورد به آبگاه گلر و بنده خدا خوابید زمین و نفسش بالا نمی اومد و سریع رفتم بالا سرش و چقدر ترسیدم و خدارو شکر به خیر گذشت و تو این صحنه ها و اینا همش میگفتم آخه خدایا چی شده ؟؟؟ بعد توجیه میکردم بعد بازی که تمرکز نداشتم به این دلیل که امروز مثلا با گوشی زیاد مشغول بودم و چنتا دلیل دیگه و البته خدارو شکر تو همهی دلایلم انگشت اشاره به سمت خودم بود نه مقصر دونستن یکی از بچه ها یا شرایط و…. الان با این فایل میفهمم که داستان اون دوبازی درخشان مقابل غولای شهر و دوبازی غیرقابل قبول مقابل دو تیم خیلی معمولی چی بوده ؟؟؟
من باید متواضع تر باشم ،من باید خاشع تر باشم در مقابل رب من هیچی نیستم ،علم من حتی قطره ای در مقابل علم خداوند (اقیانوس)نیست .
اول بپذیرم خدا داره صحبت میکنه هر لحظه ومنو هدایت میکنه و دوم اینکه من لایق هم صحبتی با خداوند هستم و خداوند پیام هارو به من میده ومن بپذیرم که من هیچی نیستم ،من نمیدونم ،حتی اگر میدونم هم یه جاهایی به یاد بیارم که این دانستن از تجربیات قبلی میاد و معلوم نیست اون تجربه قبلی اینجا جواب بده و راه حل این مسأله باشه یا نه ، چرا همون اول فرمون و ندم دست خودش؟؟؟
من تعریفم از باهوش این بود که کسی که در مقابل خداوند تسلیمه باهوشه و استاد عزیز این رو کامل تر کرد با تعریفشون :باهوش کسیه که فرمونو میده دست اون خردمندی که در قرآن اومده اون کسیه که میگه من نمیدونم تو به من بگو در تمام موارد در تک تک موارد و از خدا میخوام که مارو به راه راست به راه آنان که به آنان نعمت داده نه کسانی که برآنان غضب نموده و نه گمراهان هدایت کنه ، خدایا کمک کن تا هر لحظه آگاه باشیم که تو داری تیر میندازی در هر موفقیتی اعتبارش برای توا و ما هر چیزی که داریم مالکیتش برای توست این مغزی که بهش خیلی میناریم هم از آن توست من که کاری براش نکردم ، خدایا کمک کن تا هر لحظه آگاه باشیم که هر چه داریم از آن توست و ما بدون تو هیچی نیستیم .
خدایا من بدون تو ناتوانم در کنترل ذهنم من ناتوانم تو منو از غرور و تکبر حفظ فرما و منو خاشع تر و متواضع تر به درگاهت گردان .
استاد عزیزم ازت یاد گرفتم اینو و یه ساله که دارم روش کار میکنم که خدایا سریع گوشمو بپیچون اگه از مسیر خارج شدم و به طرق مختلف همیشه اون پس کله ای رو به منم زده ،شاید اندازه شما زود نفهمیدم ولی فهمیدم و برگشتم و به قول شما اینا همشون عضلس که باید تقویت بشن با تکرار و تکرار و تکرار و به یاد آوردن تجربیات و اینکه دقیقا من وقتی فکر میکنم ارتباط بین سپردن به خدا و هدایت الهی و روان تر شدن چرخ زندگیم درتمام ابعاد رو میفهمم اما خب شیطان همیشه کار خودشو به بهترین شکل انجام میده و من فقط باید به خدا توکل کنم در هر لحظه .
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
به نام خدای مهربان سلااااام استاد جاان
سلام خانم شایسته ی نازنینم سلام به همه ی دوستان گل
خدااااااای من چی بگم چی بگم زبان قاصر
است از این همه خوب بودن خدای مهربانم
تو زمانی که 13روز به کنکور مونده و من علیرغم اینکه با خودم حرف میزنم و سعی میکنم بگم آرامم و این جملرو تکرار میکنم دوستان خدا نه غمگین میشوند و نه ترسی دارند با خودم حرف بزنم و بگم تو که تنها نیستی خدارو داری ولی روز به روز که به اولین نوبت کنکور نزدیک میشه ،فقط خودم میفهمم که چقد استرس و نگرانی دارم از اینکه قراره چطور بشه با اینکه در ظاهر پیش بقیه و خودم احساسم خوبه مثلاا
اما امروز داشتم به این فکر میکردم که دیگه نمیشه و چون دیر شروع کردم و خیلیا از من جلوترن دیگه فایده ای نداره
خداجونم درست به موقع رسید و در زمانی که احساس ناتوانی میکنم و میخوام که ادامه ندم این چنین فایلی رو میفرسته و باهام صحبت میکنه از زبان استاد عزیزم
خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم
که فهمیدم لازم نیست که برای داروساز شدن حتما بایدروزی 14و 15 ساعت بخونم تا قبول بشم
خداروشکر که فهمیدم که هر چی رو سخت بگیرم سخت میشه
خداروشکر که این صدایی که یه موقع هایی باهام حرف میزد و میگفت اینجوریام نیست انقدرم سخت نیستا مثل بقیه فکر نکن و من سرکوبش میکردم و میگفتمم نه نه باید هفته چند هزار تست نمیدونم باید جون بکنی باید از خوابت بزنی و … و حالا میفهمم که اون دختر کوچولوی درونم که مثل بچه ها فکر میکرد و همه چیزو آسون میگرفت اون درست میگفت و این ذهن منطقی من بود که اشتباه میکرد که هر کی بیشتر بخونه قبوله نههه هر کی بیشتر خودش رو لایق بدونه برای قبول کنکور قبوله هر کی آرام تر باشه و هدایت خداوند رو قبول کنه قبوله وگرنه خیلی افراد دیدم با وجود دانش زیاد ولی کنکورخوبی نداشتن و حالا میفهمم که داستان از چه قراره
این به معنای این نیست که من درس نخونم به هیچ وجههه به این معناست که باور کنم که هر چی خوندم خدا برام انجام داده و امشب با حس و حال بهتری درس میخونم کتابارو عاشقانه میخونم و آسون میگیرم و لذت و میبرم و لذت
مدت هاست که کامنت نذاشتم چون اون حسی که میگه کامنت بذار رو نداشتم ولی نشانه هارو چک میکردم که چند روزی بود که حال و هوای این روزهای نزدیک کنکور باعث شد که فیلم های نشانه ی امروز من رو هم نبینم تا اینکه امشب اومدم و وقتی دیدم فایل جدید گذاشتید یه حسی بهم گفت اول اینو ببین و تا آخر گوش کن بدون اینکه رو سرعت1/5بذاری بدون هیچ عجله ای و چقدر خوشحالم که به این حس که شما میگید هدایت خداوند؛ گوش کردم و این صحبت های شمارو شنیدم
خددااااااای من پس داستان کنکور هم همش هدایته آرررره به خداااااا که درست میگید استاد جانممممم الان که فکر میکنم میبینم که وقتی درسی رو کامل خوندم و میگم بلدم و میرم تست بزنم با اطمینان و اینکه من خیلی خوب این مبحثارو کار کردم وقتی پاسخنامه رو تحلیل میکنم میبینم که بله یه جاهایی رو حواسم نبوده و یا حتی ندیدمم و اشتباه کردم !!! دقیقااااااا استااااد من همیشه به اطرافیانم میگم خدا رو غرور خیلی حساسه انگار خط قرمز خدا متکبر و مغرور بودنه و اینو بهش ایمان دارم که تا کمی مغرور میشی با کله میخوری زمین مثل اون موقع که گفتم من خیلی خفنم و ریاضی رو یه سال جلوتر از بقیه کار کردم نیاز نیست تمرین کنم و همون سال تجدید شدم (:
ولی شده که بگم خدایا من این قسمت رو ضعیفم تو بهم بگو کدوم و دقیقا خیلی خوب بهم میگه
پس من هم مثل شما از همین امشب که 13 روز به کنکور اردیبهشت و 70روز به کنکور تیر مونده به خدای هدایتگرم به خدایی که خیلی هوامو داره و اینجوری بهم روحیه میده و اینجوری امیدی که داشت ناامید میشد رو روشن میکنه ازش میخوام که اگر به صلاحه منه و برام خوبه که رشته و دانشگاهی که میخوام رو قبول بشم و اگر هم صلاح نیست من پشت کنکور بمونم و در این یکسالی که وقت دارم هدایت بشم
خیلی ممنون استاد شاید شما درک نکنید که چقدر من به این صحبت های شما نیاز داشتم تک به تک کلمه هایی که به زبان آوردید دقیقا همون چیزی بود که باید میشنیدم درست همین امروز و همین لحظه
خدایا خیلی ممنونم خیلی خوبی چند وقتیه در مورد اینکه باید در لحظه ی حال باشم و صدای خدای درونم رو بشنوم و از این غوغای ذهن و شلوغی هاش خلاص بشم فکر میکرم میگفتم اگه بتونم ذهن رو آرومش کنم و انقدر حرف نزنه اونوقت هدایت های خداوند رو میفهمم اونوقت الهام میشه بهم و میگفتم من اصلا تو این مورد خوب نیستم و اصلا نمیتونم چون همیشه در حال گفتگوی ذهنی هستم و مدام این( فکر) هست ولی چند روزیه که متوجه شدم یه لحظه هایی حسش میکنم و چیزی که گفته میشرو انجام میدم و بعد میبینم که آره باید همون کار رو انجام میدادم مثلا گوش دادن به این فایل بی نهایت ارزشمند که یه حس هدایتم کرد که به اینجا بیام و با اینکه فایل های جدیدی که میذارید من معمولا بعدا میبینم و اولویت با فایل های نشانست ولی یه صدای آرومی در درونم گفت که این فایل رو ببین و اون هدایت خدابود
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
توحید عملی واقعا یکی از مهمترین نکاتی است که من باید در زندگی خودم همیشه و همیشه مراقب آن باشم
چرا که من زمانی می توانم آرامش همیشگی داشته باشم که از خدای خودم کمک بخواهم و او را همیشه مراقب خودم بدانم و بدانم که او بهترین و تنها کسی است که می تواند همیشه به من کمک کند
هر زمان از دیگران کمک خواستم این برای من سبب می شد که در نهایت دچار آشفتگی بشوم
همیشه محتاج آنها باشم
همیشه درگیر محبت آنها باشم و بخواهم که این لطف آنها را جبران کنم
همیشه منت آنها روی من بود
اما خدای من بی هیچ مزد و منتی همیشه من را هدایت و راهنمایی کرده است
مغرور نشدن به خودم
خودم را همیشه در این بدانم که خدای من همیشه من را هدایت می کند این بهترین راه و بهترین گزینه نجات است
این فایل برای من این حکم را دارد و باید همیشه از هدایت های خدای مهربان کمک بگیرم
همیشه از او بخواهم که او دستهای من را بگیرد
همیشه از او بخواهم که در بهترین زمان ممکن و در بهترین شرایط عالی من را قرار بدهد
این واقعا شیرین و لذت بخش است
باورهای عالی در این فایل من باد گرفتم
باورهایی که اگر سرلوحه زندگی خودم قرار بدهم من همیشه سربلند خواهم بود
خودم را لایق هدایت خداوند بدانم
در کار خودم همیشه از دستهای هدایتگر او کمک بخواهم
هیچ وقت مغرور و متکبر نشوم
دستاوردها و موفقیت های خودم را به خدای خودم نسبت بدهم
این بزرگترین نکته کلیدی برای من بود
((( کمک گرفتن همیشگی از هدایت های خداوند )))
((( زمانی که من ایمان داشته باشم که من نمی ندانم و او بی شک به من کمک خواهد کرد)))
بارهای بار هدایت خداوند را در زندگی خودم دیدم
چه موقع هایی کسانی در سر راه من سبز شدند که آنها همگی واقعا به هیچ چشم داشتی کار من را انجام دادند
راننده خوب اسنپ
فروشنده با اخلاق
مغازه دار عالی
قراردادهای عالی و فوق العاده
کارفرماهایی با اخلاق
اینها واقعا برای من جز هدایت خدای مهربان هیچ چیز نبوده است و نیست
و این مهمترن نکته این فایل بود
آدم زرنگ کسی است که بگذارد خدای مهربان کارهای او را انجام بدهد
آدم زرنگ کسی است که بگذارد که خدای مهربان کارهای او را انجام بدهد
آدم زرنگ و موفق کسی است که بگذارد که خدای مهربان کارهای او را انجام بدهد
این جمله را باید بارهای بار برای خودم بنویسم
این باید سرلوحه زندگی من باشد
واقعا ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل ارزشمند
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای حمایتگر ️
استاد عزیزم سلام ! واقعا نمیدونم باید در برابر این اتفاقی که امروز افتاد چی بگم فقط میتونم بگم قطعا هدایت خدا بوده ! من امروز صبح که از خواب بیدار شدم فرمان به کاعناتم رو نوشتم و از خدا خواستم هر لحظه و هر دقیقه باهام صحبت کنه امروز و تو نامه ایی که برای خدا نوشتم ازش خواستم که اون جوری که شما که استادم که پیامبر ها خدا رو شناختن خودشو آشکار کنه برام! خودشو بهم نزدیک کنه
حس میکردم نیاز داشتم به همنشینی با خدا انقد نوشتم نوشتم حدود6 صفحه شد و به خودم اومدم یهو و دیدم وای چقد با خدا صحبت کردم ! و بعد رهاش کردم و رفتن سراغ کارهام! دو دقیقه بعدش ابجیم زنگ زد گفت اسما خبر داری استاد فایل جدید گذاشته ؟ همین الان تا بروزرسانی کردم صفحمو دیدم عع تازه تازه و هنوز 0 نظره و این که 1 ساعتهههههه این یعنی گنج یعنی اتفاقات خوب یعنی نمیدونم چی بگم حتی استاد حس کردم قراره بازم خدا بترکونه برام ! انقد شکه بودم که گفتم خدایا چه زود بهم جواب دادی ! خیلی حال کردم … گذشت تا اومدم گوش دادم اونجایی که گفتید من عیچی نیستم و تو هدایتم میکنی و … استاد دقیقا بخدا نمیدونم چجوری بکم دقیقا این همون متنی بود ک من برای خدا صبح نوشتم (خدایا من بدون تو هیچی نیستم هدایتم کن من بدون تو هیچی نمیتونم باشم تو بهم هویت بده تو هوامو داشته باش تو میدونی چی به صلاحمه تو همه چی میدونی ) استاد اونجایی که گفتید وقتی فکر میکنین خودتون همه چیز درست کردید همه چیز تا الان دست خودتون بوده و… خیلی جالبه این موضوع به محض اینکه این فکر رو میکنی یه تضادی پیش میاد و خدا بهت میگه مغرور نباش !
استاد اتفاق جالبی که برای من افتاد تو روابط چون پاشنه اشیل منه این بود که من دقیقا اینجوری بودم استاد اوایل رابطع دقیقا محتاط خیلی دقت میکردم خیلی خدا رو بلد کرده بودم تو ذهنم و قدرت داده بودم بهش و انفاقات عالی یکی پیشت یکی میوفتاد برام !
حدود 1 سال 2 ماه بود که گذشت و من چون با این باور میرفتم جلو کم کم حس کردم همه چیو خودم به دست آوردم و خدایی نبوده دقتی نبود ک خدا هست و … همش فکر میکردم خودم و خودم و خودم اتفاق خیلی جالبی که افتاد به محض این باور به محض این حس یعنی دقیقا همون لحظه شاید 2 روز بعدش سیلی خدا عین صاعقه اومده برام ( خودم خندم میگیره )اون رابطه خیلی طبیعی و در کمال ناباوری همه چی تموم شد با دعوا و فلان نه چون ریشه ایی از کار کردن روی خودم بود ولی باز یع چیزی میلنگید اون رابطه خیلی قشنگ و مجلسی بهم خورد ! و من بعد ها متوجه شدم که اره مشکل من این بوده اولاش فکر میکردم خداعه و همه چیو از خدا میخاستم ولی رفته رفته فک کردم همه چی منم و من و نتیجه شد این ! خیلی جالب بود برام
وقتی این اتفاق میوفته تضادی پیش میاد که بهت بگه مغرور نباش همه چی خداعه اگر خدا پیشت نبود اگ خدا رو نداشتی حتی زنده هم نبودی بعد جالب تر این که همون لحظه برای من این سیلی هه میاد یعنی صبر نمیکنه چندین وقت و روز نه همون لحظه یه جوری سیلی از جنس صاعقه میاد برام که قشنگ متوجه میشم اوضاع از چه قراره !
وقتی اوناتفاق افتاد باز هم برگشتم به خدا گفتم میدونممشکل از من بوده حتی اشتباه کردم ! و همه چی تو بودی و از همون روز بعدش باز شروع کردم به کار کردن روی خودم و باور هام بخدا استاد باورتون نمیشه از همون روز خب ؟ جوری خدا رو حس میکردم که اصن قبلش انگار ندیده بودم من میرفتم بیرون دریا کوه طبیعت همش خدا همش خدا همش باهام حرف میزد میگفتم میخندیدم و … باز امروز ازش خواستم رابطه مو باهاش خیلی عمیق تر کنه! وقتی به این درک میرسیم که همه چیز خداست رابطه پایدار و موندگار ما با خداعه نه بنده هاش اون موقست که همه چیز یه رنگ و بوی دیگه میگیره وقتی سرمایه گذاری میکنی رو رابطع خدا نه رابطه های انسانی خدا کل جهان رو زیر پات میزاره واقعا من اینو تازه فهمیدم !
اونجایی که گفتید وقتی دستم وتو دست خدا میزارم و کاری میکنم خدا برام رقم بزنه یه اتفاق خیلی قشنگ برای من حدود 1 ماه پیش افتاد استاد من دوره مربی گری بودم و مدرسه هم بودم برای مربی بودن و کلاس دانشگاهم شروع شده همه یهو با هم وقتی این اتفاق افتاد من حدود 1 ساعت ذهنم کلا داشت ارور میداد چون فکر میکردم خودم میتونم حلش کنم! انقد فکر و فکر و فکر که آخرش گفتم اسمایی بیخیال ولش کن هر چی تو رها تر باشی و سعی کنی در لحظه باشی راهکار ها برات میان پس صبر کن و همه چیزو به خدا بسپار ! استاد باورتون نمیشه ! جوری این سه تا برنامه من درست شد و سر تایم های عالی من میرسیدم که اگر به خودم بود درست کردنش صد سال نمیتونستم درسش کنم دقیقا از وقتی ک رها کردم و گفتم خدایا از من راهکاری ساخته نیست تو برام درسش کن یهو اتفاقات عالی پشت سر هم از همون لحظه افتاد برام که انگشت به دهن موندم واقعا!
استاد واقعا نمیدونم چی بگم در رابطع با این فایل
اصلا انگار خداعه که جلوی من نشسته بود ! انگار خدا بود که داشت میگفت متواضع باش در برابر من من دنیا رو به پات میریزم الان متوجه شدم من چقد به این فایل امروز نیاز داشتم !
میدونین چیه استاد وقتی میفهمم خدا انقد هوای ما رو داره دوست دارم همه زندگی مو رها کنم و با خدا عشق برم تو طبیعت و فقط خدا رو شکر کنم دوست دارم رها باشم از هر چیزی و فارغ از همه آدما و همه چیز فق خدا رو شکر کنم با خدا حرف بزنم وقتی میبینم انقد هوامو داره دوست دارم از شادی زیاد بترکم منفجر شم
امروز باز هم بهم ثابت شد که خدا همه چیزه
همه چیززززززز خداعه همه چیز حتی همون کوچیک ترین کار هم به لطف خدا داره برام اتفاق میوفته ! الان دارم میفهمم که خدا چیه کیه اصن چی میخام از خدا و خدا چه نقشی داره
خدایاشکر میکنم که خدا امروز از زبون شما باهام حرف زد
حس میکنم دری داره از خدا تو قلبم باز میشه که 20 سال بود نه دیده بودم و نه شنیده بودم
خدایا برای تمامی وقتایی ک هوامو داشتی و توجه نکردم شکر
خدایا برای تموم وقتایی ک حواست بهم بود و من فک کردم همه چیز منم ببخشید و شکر میکنم ک حواست بهت بود
خدایا بابت این لطفی که به تک تک ماها داری شکر میکنم از ته دل
سپاسگذارم از استاد مهربان و قشنگ و ارزشمند خودم
هر کجا هستید امیدوارم مسیرتون پر از هدایت های خدا باشه
عاشقتونم و چقد خوشحالم که تو دوره ایی به دنیا اومدم که شما و این آگاهی های ارزشمند هست اینم لطف خداست خدیااشکرت
سلام استاد عزیزم
عاشقتم استاد گلم
خیلیییییی خوشحال شدم که دوباره صورت ماهتو دیدم
لبخند دلنشینتو دیدم
بهترین استاد جهان
همین الان از پیاده روی برگشتم
و داشتم جلسه شیش دوازده قدم از قدم اول گوش میدادم
جلسه هدف گزاری
مطمئنم توی این فایل آگاهی هایی رو میدین که دقییییقا به درد همین الان من میخوره
جواب سوالاتیه که من این چند روزه از خداوند پرسیدم
استاد خیلی هیجان دارم که فایل جدید رو بشنوم
عین اینکه یه هدیه خیلی گران بها کرفتم
انگار یک ملیارد به کارتم واریز شده
استاد گلم
اینقدر نتیجه گرفتم که نمیدونم کدومشو بنویسم
اینقدر آگاهی کسب کردم که نمیدونم کدومشو بنویسم
استاد گلم
با این آیه کامنتمو شروع میکنم
العنکبوت
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
ﭘﺲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻟﻮﻁ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍم ﺑﺴﻮﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ(26)
وایییییییییییییی اشک تو چشام جمع شده
اشک شوق اشک شادی و عشق
خدایا شکرت از این حجم انرژی مثبتی که توی زندگیمه
اونم زندگی که زیاد شعاف توش نیست بلکه این شادی خوده خوده انرژی مثبتیه که من دارم خوده خوده ارزش قائل شدن برای خودمه
این شادی من از بروز دادن داشته هام نیست بلکه این شادی از احساس ارزشمندی منه از عزت نفس منه
دارم روی دوره عزت نفس هم کار میکنم با اینکه خیلییییی مقاومت دارم ولی خیلی جاها هم ندارم و اونا منو اینقدر بالا برده
که در طول روز فقط یکی دوساعت کم انرژی ام
در هفته فقط یکی دوروز
درماه فقط یک هفته
و این پیشرفت خیلیییییی بزرگیه برام
در حوزه کسبو کار دارم لذت میبرم از کارم و مخاطب هام روز بروز داره زیاد میشه
توانایی های من روز بروز داره زیاد میشه و من واقعا دارم لذت میبرم از اینکه یکاری رو از صفر شروع کردم و با ادامه دادن دارم یادش میگیرم
لذت میبرم از تاثیرگزرایم که توی مدت کم تونستم روی چندین نفر تاثیر بزارم
نتایج مالی هم بزودی میاد چون من الهاماتم عمل میکنم و ادامه میدم
در حوزه سلامتی هم که نگم واقعا هیچوقت مریض نمیشم اصلا نمیدونم درد چی هست به کمک آگاهی های قانون سلامتی
در حوزه معنویت هم خداوند رو عاااااشق خودم میدونم و خودمو پاکترین دختر جهان میدونم
و عاشقانه به همه عشق میورزم
و به راحتی از خداوند درخواست میکنم و بهم جواب میده
تمام در خواست های من توی ستاره قطبی تیک میخوره
و اونایی هم که همون روز نمیخوره در نهایت میخوره چند روز بعد مثلا
وای استاد چییییی بگم از تجسم
عاشقانه دارم تجسم میکنم و عشق میکنم
اینقدر واسه زندگی برنامه و هدف دارن که اصلا وقت نمیکنم افکار منفی داشته باشم همیشه به خودم میگم فرصتی ندارم به افکار منفی توجه کنم من اهداف مهم تری دارم
استاد من دارم با فایل های شما زندگی میکنم با دوره هاتون
با فایل های دانلودی
با سریال ها
با کتاب ها
عاشششققققتتتتتتتتم استاد
عشق منو دریافت کن
امیدوارم یروزی ببینمت محکم درآغوشت بگیرم
من بینهایت به شما باید عشق بدم هر دوره ای که از شما میخرم فقط به خاطر اینه که عشقی که از شما گرفتم رو جبران کنم
و به خاطر اینه که آدم اگه پولی پرداخت نکنه رشد نمیکنه
استاد من بینهایت پول دیگه باید برای شما هدیه بفرستم چون شما خیلی به من لطف کردید
بریم که شروع کنیم دیدن این قسمت از توحید عملی رو که من عاااششششششششششقانه دوست دارم
استاد من این چند وقته درگیر یه مسئله ای بودم
که هر دفه یه حرکتی میزدم
نصفه نیمه دیگ
گاها با الهام خداوند
گاها با تصمیم خودم
گاها با شکوتردید
گاها با احساس خوب
گاها با احساس بد
و باعث شده که این مسئله من مثل یک کلاف پیچیده بشه
و واقعا دیگ من نمیدونم باید چیکار کنم تا حلش کنم
هرچقدر توی دوره عزت نفس
و دوازده قدم
فایل های دانلودی
قران حتی
توی مدیتیشن
هنگام پیاده روی
توی خواب
اصلا هر ثانیه و همه جا
به دنبال جوابش بودم
میدونستم مشکل از باورهای منه
اما نمیدونستم باید کدوم یکی از باورهامو تغییر بدم
باید چه حرکتی بکنم
نمیدونستم باید چیکار کنم آیا حرکت کنم نکنم
و هنوزم نمیدونم
صبح مامانم اومد خونمون باهم صحبت کردیم
و دیشب هم من یه دریافتی داشتم
که مفهومش این بود که باید بسپاری به خدا
باید توکل کنی
باید مشغول زندگی باشی
به وقتش جواب میرسه
به وقتش بهت گفته میشه باید چیکار کنی
باید احساستو خوب باشی مشغول زندگیت باشی
و توی این فایل هم شما دوباره بهم گفتید که باید بسپاری به خداوند
باید بهش بگی خدایا تو بهم بگو من چیکار کنم
و دیگه با احساس خوب اونکارو انجام بدی
قبلا من اگر الهامی هم دریافت میکردم و بهش عمل میکردم میترسیدم
شکوتردید ذهنمو پر میکرد ایا این الهام خداونده یا ذهنم اینو بهم گفته
و باعث میشد حالم بد بشه و حتی شاید اون حرکت رو هم با عمل بعدیم خراب و بی اثر میکردم
خداوند کمکم کرد تا محکم قدم بردارم
و همه کارهامو با احساس خوب انجام بدم و نترسم
و فکر نکنم الهاماتم همون اول منو میبره به بهشت
نه با توجه به باوراای من باتوجه به ایمان این لحظه من هدایت هم تکاملیه
و آروم آروم بهم گفته میشه اگر که من راست قامت و استوار قدم بردارم اگر آروم باشم
امروز وسط این فایل یه ایده ای بهم الهام شد
اولش گفتم تمام این فایل رو میبینم نوتیفیکشن تبلتمو خواموش کردم تا کسی مزاحمم نشه و با حالت دیپ ورک به این جلسه گوش کنم ولی انقدر حالم خوب بود که هدایت شدم به یه ایده ای همینجوری کااااملاااااا اتفاقی
ده دقیقه از فایل رو گوش کرده بودم که این ایده اومد
و منو کشید به سمت خودش
اون ایده رو انجام دادم
و همون لحظه
یه مشتری بسیار بسیار بسیار با ارزش خداوند بهم هدیه داد
استااااد اینقدر خوشحال شدم
اینقدر خوشحال شدم
اینقدرررر خوشحال شدم که نگو تا یک ساعت فقط میرقصیدم
یکی از اهداف بزرگ من همین مشتری بود
خیلی خوشحال
و در آینده هم نتایج هم همینجوری آبشاری به سمتم میاد منتظرم
من به پلن خداوند ایمان دارم
هرچی بشه من بازم ادامه میدم و ایده هارو انجام میدم
خلاصه که استاد عاشقتم
با عرض سلام خدمت استاد عزیز ووهمه ی دوستان
موردی که من بعد از گوش دادن ب این فایل درک کردم این بود که
اولین چیزی که ما برای استفاده از قوانین خداوند نیاز داریم همین باورهای توحیدیه
یعنی ما اول باید باورهای توحیدی مثل
اول و اخر همچیز خداوند است
روزی همه ی انسانها دست خداوند است
تمام راهکارها دستدخداوند است
جواب تمام سوالات نزد خداوند است
راه حل تمام مسائل خداوند است
خداوند منشا همه ی خوبی هاست
خداوند مهربانترین مهربان هاست
خداوند بخشنده است
خداوند تنها هدایتگراست
خداوند دانا ب همه چیز است
خداوند قدرت مطلق است
و….
رو تو خودمون ایجاد کنیم و با باور ووایمان ب این مسئله شروع کنیم به کار کردن ب روی خودمون و باور سازی تو مسائل مختلف.
مثلا وقتی داریم این باور رو میسازیم ک پول و ثروت فراوان وجود دارد باید با این نگاه این باورو بسازیم ک خداوند فراوانی و ثروت رو ب زندگی ما هدایت میکنه
وقتی داریم این باورو میسازیم ک من ب توانایی های خیلی زیادی دارم باید با این نگاه این باورسازی رو انجام بدیم ک این توانایی هارو خداوند بما داده نه اینک خودمون این توانایی ها رو بدست اوردیم
وقتی داریم این باورو میسازیم ک من همیشه در مکان و زمان مناسب قرار میگیرم باید با این دیدگاه باشه ک خداوند مارو تو مکان و زمان مناسب قرار میده ن چیز دیگه
یا مثلا این باور که پول دراوردن اسانترین کار دنیاست.باید با این دیدگاه باشه که خداوند منو ب مسیرهایی هدایت میکنه که ب راحتی و لذت پول دربیارم
و همینجور همه باورهایی ک ما میسازیم واسه خودمونو با با تکیه کامل ب خداوند بسازیم و اونجاست که باور سازی ما جواب میده
در کل اگه بتونیم تو همه ی موارد و مسائلی که داریم فقط و فقط روی خدا حساب کنیم تمام مسائل حل شدست ب شرطی ک ایمان داشته باشیم ب خداوند.
بارها شده که من اومدم گفتم ب فلانی زنگ بزنم کارمو حل کنه
برم تبلیغات کنم ک این تبلیغاتم باعث بشه من مشتری بیشتری داشته باشم
برم پیش فلان رئیس دولا راست شم ک هوا داشته باشه
و…
همه اینکارا رو موقع ای انجام میدیم ک قدرت و از دست خدا میگیریم میدیم ب چیزها یا افراد دیگ
واقعا فایل فوق العاده ای بود
سپاسگذارم استاد عزیز
بنام خدایی که همین جاست
بنام خدایی که تنها قدرت اوست
بنام خدایی که برای بنده اش کافیست
سلام به روی ماهت استاد عزیز و توحیدی ام
استاد با این فایل قلبم به آتیش کشیدین
صبح اومدم برم پیاده روی ، خواستم پاکدست انگلیسی گوش بدم ، اما چند دقیقه که گذشت احساس کردم اصلا نمیفهمم چی میگه ، همون موقعه قلبم گفت برو تو سایت ببین نشانه امروز چه فایلی بهت پیشنهاد میده اون و گوش کن
و سایت و که باز کردم ، قلبم خندید
استاد من از همزمانی های هر روز ، هر ساعتی که برام رخ میده دیوانه شدم بخدا
موضوعی که گفتین دقیقا گفتگوی دیروز ظهر با خودم بود
به خودم یادآوری کردم که هرجا مغرور شدم به توانایی و علم خودم ، همه کارها تو هم گره خورد و هرجا که گفتم خدایا من نمیدونم ، من تسلیمم ، من محدودم
خدایا تو آگاهی به امور ، خدایا خودت هدایتم کن
خدایا من در برابر تو هیچم ، خدایا من به هر خیری از تو فقریم
تمام کارها به آسانی انجام شده
حالا چند تا مثال از تجربه های خودم مینویسم که یادآوری کنم به خودم که تنها قدرت و آگاه به امور خداست و لاغیر
از اول آپریل هدایت شدم به یک کار جدید که تا حالا هیچ تجربه یی در این مورد نداشتم و زمانیکه یک ماه پیش حرفش زده شد ، به خدا گفتم اگه قرار من وارد این پروسه بشم خدایا کارها رو خودت انجام بده
اگه قرار نیست خودت منحل کن
خداروشکر همه کارها طی چند روز به راحتی انجام شد و از اول آپریل استارت کارم خورد و من که خیلی سریع یاد میگیرم ، همون هفته اول اینقدر پیشرفت کردم که همه مات و مبهوت بودن
خلاصه که دیروز روی عقل خودم حساب کرده بود که من خیلی باهوشم ، یهو دیدم کارها داره سخت میشه و همه چی تو هم پیچ خورده ، ده دقیقه نشد که خدا باهام صحبت کرد که سارا تا وقتی از من کمک بخوای و تسلیم باشی امور راحت پیش میره
منم سریع گفتم خدایا غلط کردم من و ببخش
خودت آسانم کن برای آسانی ها
استاد باورتون نمیشه ، در چشم بهم زندی همه چی آرام و راحت شد
همون که خدا در قرآن میگه ، ساعت در دست ماست
برای ما مثل چشم بهم زدنی میمونه
حین کار ، گریه ام گرفت از وحی خداوند و اجابتش در لحظه
صبح که فایل شروع شد همون 10 دقیقه اول من مثل ابر بهار اشک هام جاری شد
آخه خدایا چقدر حواست به من ِ
اصلا اجازه نمیدی گمراه بشم
در لحظه هدایتم میکنی
اینقدر این فایل به عمق وجودم نفوذ کرد که دوبار پشت سر هم گوشش دادم اما هنوز تشنه اش بودم
استاد نوش جونت هر لذتی که داری تو زندگیت
آخه چقدر خوب خدا رو شناختی و چقدر بینظیر عمل میکنی به هدایت تنها قدرت جهان
شاید خیلی ها به ثروت شما ، رابطه رویایی شما ، زندگی شما غبطه بخورن ، اما من به ایمان شما غبطه میخورم
خداروشکر که هستین و الگویی ناب برای میلیون ها آدم
استاد خیلی ماها خوشبختیم که مثل بقیه سرگردان نیستیم
استاد این فایل آخرش که دعای حج بود ، من و به اوج آسمانها برد
چقدر زیباست ، چقدر باشکوه ، چقدر به قلب آدم نفوذ میکنه
احساس کردم تمام سلول هام از هم باز شد
خدایا حمایتمون کن که در عمل ، توحیدی باشیم
استاد ایمان دارم به اینکه هر چقدر در مقابل خداوند خاشع هستم در مقابل غیر خدا گردن کش و با جذبه ام
اصلا این خشوع به آدم اعتماد به نفس میده
هر جا روز عقل محدود خودم حساب کردم فقط ضرر ، ناراحتی و سختی بوده
من از 17 یا 18 سالگی رانندگی کردم و دست فرمون هم عالیه
اینجا وقتی امتحان عملی دادم ، من و رد کرد
خودم متعجب بودم که چرا ؟؟؟؟
من با گواهینامه ایرانم اینجا 6 ماه رانندگی کردم ، چرا آخه ؟؟؟
بهم گفت به آینه ها نگاه نمیکنی
اما بعد ها فهمیدم چون به خودم مغرور شدم ، این اتفاق افتاد
اصلا استاد من یاد گرفتم هر روز صبح تو ستاره قطبی مینویسم
خدایا تمام امور زندگی ام و به خودت واگذار میکنم
خودت آسانم کن برای آسانی ها
استاد باورتون نمیشه هر چی که صبح مینویسم تا شب همش انجام میشه
اگه کاری باشه که نیاز به زمان داشته باشه ، یا خبری ازش میاد یا ایمیلی در باره اش دریافت میکنم
خیلی خوشحالم که خداوند نجاتم داد از گمراهی و سیاهی و سختی و
هدایتم کرد به آسانی ، نور و خالق بودن
استاد جونم میدونم از فرکانسم دریافت میکنید دوست داشتنم رو
استاد ارزشمندم سپاسگزارتم
راستی به مریم گلی خیلی سلام برسونید و از طرف من ببوسیدش
دوستتون دارم ی عالمه
سلام و درود
سلام بر سارای دوست داشتنی و با جذبه
ممنونم از اینکه حس قشنگ تون را اینجا برای ما تحریر کردی
نوش جانت این ارتباط ات با توانمند و شکست ناپذیر
بیشتر بیشتر از این حس قشنگ ات بنویس و ما را شریک لحظات خوش زندگی ات کن
مبارکت باشه این احساس الهی گونه ات
هر جای این سیاره مقدس هستی لحظات خوش عباسمنشی برات آرزومندم
الهی به امید تو
استاد عزیز من درود بر شما و خداوند حفظ کنه شما و همسر مهربان شمارو. استاد من با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که این فایل رو دیدم، و چقدر در زمان درست و حال درست دیدم و با عشق دیدم و نیوشیدم مطالب رو. در شرایطی بودم که دیشب به شدت در تردید و حال بد در مورد مسایل کاریم بودم با کلی ترس، من معلمم و به لطف خدا مدت هاست با شما آشنا هستم ، بخاطر تغییراتی که بابت فایل های رایگان کردم از اون آدم محتاط و بسیار ترسو و افسرده کندم و بیرون پریدم و در اول راهم و تونستم کلی ایده که اومد که شاید هدف من باشه رو تست کنم و رها کنم و کلی تجربه کسب کنم و جسارتم رو بالا ببرم. و بعد دو سال تست ، مثل همیشه طبق پازل خداوند با آدمی آشنا شدم که درگیر ساخت و ساز و املاک شدم و تونستم خیلی زود جایگاه خوبی کسب کنم و تمام امور سازمان زیر نظر من باشه ،حالا بعد حدود دوسال کلی تجربه و جسارت فوق العاده بدست بیارم و یک ساله مرخصی گرفتم از معلمیم و شرایط زندگیم خیلی بهتر شده ولی تو مسیر یکسال گذشته کم کم یادم رفت و رو خودم کار نکردم و خوشحال که دارم موشک وار میرم جلو، که یه دفعه به خودم اومدم دیدم یکساله صبح زود میرم بیرون و آخر شب میام خونه و نه حال خوبی دارم و حال خوبی همسر و دخترم. و وقتی دوباره شروع کردم به مطالعه و سپاسگزاری کامل خودم رو دیدم که چقدر مشرک شدم و انگار مدیرم شده روزی دهنده من و دیدم ناخودآگاه کلی ترس دارم و دیدم با رفتارهای کنترل گری و سرزنش گونه مدیرم چقدر اعتماد به نفسم اومده پایین جسارتم کم شده و همش دارم سرزنش میشم بابت اشتباهات کوچیکم در حالی که زندگیم رو گذاشته بودم، وکلی مشکلات مالی اومده سراغم. خلاصه دیدم شدم مشرک و خیلی از خودم دلخور شدم که چطور با افکارم کارم رو به اینجا رسوندم و رفتار مدیرم باهام اینجوریه و رفتار همسرم هم باهام بد شده، تا اینکه قبل سال جدید تونستم به لطف خدا جسور بشم و با اینکه خونم رو فروخته بودم و پولش تو کار بود و حداقل یک سال حقوق معلمی هم نداشتم ولی خیلی راحت رفتم و گفتم من دیگه نمیتونم ادامه بدم و با قدرت حرفم رو زدم ، از اونجا همه چی تغییر کرد و ازم خواهش کرد بمون و درست فکر کن و همه چی دستته و… و از اون به بعد آدم دیگه ای شد و خیلی عجیب مهربان وآرام شد و من هم حتی دیگه فقط هشت ساعت صبح رو درگیرم، ولی آروم نشدم و دیشب بشدت حالم بد بود و پر از تردید که حتی آیا این اون هدف واقعی منه؟ خلاصه با کلی حال بد رفتم بیرون کلی با خدا صحبت کردم و چون قدم دوم دوره 12 قدم رو دارم کار میکنم گفتم هدایتم کن و کمی آروم شدم و مثل همیشه داشتم برنامه میریختم با آدمی که همیشه باهاش صحبت میکنم و ایشون هم با جدیت با دوره های شما رو خودش کار میکنه ، صحبت کنم و کمک بخوام که بسیار هدایتی این فایل رو همون شخص برام با پیامک فرستاد (قبل اینکه بهش چیزی بگم) و وقتی نشستم همش رو گوش کردم و کلی حالم فوق العاده شد و لذت بردم و آروم شدم دیدم حتی من ناخودآگاه این خانم رو راهنما بخش تر از خدا میدیدم و چقدر دیدم که شرک داشتم این مدت، چه مشورت های بیخودی که بابت مسایل کاریم داشتم با چندنفر که همش تهش حالم بدتر شد،
الان خوشحالم که دارم میسپرم به خود خدا، و آرامم و میخوام هدایتم کنه آیا این مسیر من هست یا نه. خداجونم کمکم کن با جسارت و جرأت هدایتت رو انجام بدم. خدایا شکرت.
استاد جان ، خدا حفظتون کنه.
سلام به همه دوستانم
حدس بزنید چیشده!
من امروز امتحان آیین نامه داشتم.
بله دقیقا امروز که استاد بعد مدتها فایل جدید گذاشتن و دقیقا با همین مثال .
باورتون میشههه؟؟؟
من امتحانم رو برای دومین بار رد شدم. خیلی عصبانی شدم چون اینبار واقعا امکان نداشت که من غلط بزنم سوالهارو و رد شم.
چرا؟ چون تجربیات گذشتهی من میگفت غزل نمرهی پایین تو کارنامه تحصیلیش وجود نداره.
حالا من رد شم؟
روال کار اینطوره ک چندتا برگه ازمون با سوالهای مختلف بهت میدن به همراه پاسخنامه و تو به سوالها پاسخ میدی.
حالا اون چندتا برگه سوال رو با جواب ، پی دی اف کردن میدن به افراد ک بخونن بیان امتحان بدن.
منم که سیستم همه رو اون لحظه بی عیب و نقص میدیدم و اصلا حواسم به سیستم جهان نبود که مو لای درزش نمیره.
و حتی به نشونهای ک خداوند از طریق یک دوست برام فرستاد دقتی نکردم.دوستم بهم گفته بود کتابت رو بخون.
بعد از ازمون پی دی اف رو چک کردم و برگه سوالم رو پیدا کردم
صفحه اول رو کاملا صحیح زده بودم اما صفحه دوم سوالای پی دی اف با سوالای من متفاوت بود.
و بعد منی ک عصبی شدم ک چرا مردم کارشون رو درست انجام نمیدن.
بلافاصله بعد از زدن این حرف این صدارو شنیدم که گفت تو کارتو درست انجام دادی؟
دلت خوش بود سوال و جواب بهت دادن و فقط اونا میتونن کمکت کنن امتحان رو قبول شی.تو چشمت به دست آدماست از چی شکایت میکنی؟
ازونور این صدا میومد ک پس اونهایی ک فقط فایل پی دی اف رو خوندن و دفعه اول اومدن قبول شدن چی؟
چرا اون برگه سوالی ک ایراد داره دقیقا باید بیفته دست من؟
و برای گرفتن جواب اومدم سایت
دیدم استاد فایل جدید گذاشته .
وقتی فهمیدم مثال استاد چی هست ویدیو رو استپ کردم و فقط خدا میدونه ک احساس من چی بود.
از صب ک فایل رو دیدم تا الان بهش گوش دادم .
این رد شدن من تو امتحان اجابت یک خواستهی من از خداوند بود.
من در تمامی صفحات شکر گذاریم مینویسم ک خدایا اگر دارم از مسیر درست خارج میشم تو هدایتم کن.
خداوند هم گفت بیا هدایت کردم.عاااالی هدایتم کرد دوستان .به قول استاد چک خوبی خوردم.شاید برای خیلی ها یه امتحانی باشه ک مهم نباشه اما برای من یجورایی سنگین بود چون اصلا انتظار نداشتم با اون سابقهی پر اعتبار که مننننن بلدم بابا اینکه چندتا سواله هیچی نیست .
من درواقع عصبانیتم به خاطر رد شدن نبود به خاطر این بود ک من از خدا خواسته بودم کمکم کنه ولی اتکا کرده بودم به توانایی و دانش خودم و باور این رو نداشتم ک من هیچی نمیدونم و هرچی آگاهی میاد از خدا میاد.
فهمیدم ک من در تمامی لحظاتم باید از خداوند یاری بخوام.فقط گفتن این جمله که( خدایا من توانایی هام رو از تو دارم) بدرد نمیخوره.این باور باید بره تو جونت.باید تو عمل و رفتارت نشونش بدی.
این سوال بود برام ک چرا پس افراد با تجربه مشابه با من نتیجه متفاوت میگیرن.ینی همون پی دی اف رو خوندن دفعه اول اومدن امتحانو دادن قبول شدن.
استاد به این سوال هم با مثال ازمون کنکورشون پاسخ دادن.
تصورش رو کنید این هماهنگی فقط از دست خداوند برمیاد.
کی میتونه این رو تعریف کنه ک من بیام صاف هدایت شم به این فایل.همون لحظه حسم بگه برو به سایت سر بزن.بعد استاد این فایل رو معلوم نیست کی ضبط کرده بودن ک امروز صبح گذاشتت . یا شایدم تازه گرفتن همون لحظه ادیت شده پست شده رو سایت.
حسم عالیه و من درس بزرگی گرفتم امروز . خوشحالیه من بیشتر برای این هست که از این آگاهی ازین به بعد هی استفاده کنم و بعد از این چقدر بهتر از قبل خودم هستم.
همه داریم تجربیاتی که سپردیم به خداوند و چرخ زندگی به روانی چرخیده و از اون مسئله گذر کرده.
هرموقع کارهام زیاده میسپرم به دست خداوند. میگم خدایا به زمان من برکت بده.ینی کارهای زیاد در زمان کوتاه انجام میشن. نمیدونم باور میکنید یا نه خودمم نمیدونم چطوری.حالا از اونورشم داشتم ک کار زیاد بوده برنامه سفت و سخت چیدم همه بیرون رفتنام هم کنسل کردم باز نرسیدم همه رو انجام بدم.
ولی اینها همه اتفاقاتی هستن ک در زندگی ما رخ داده اما ما فراموش میکنیم گاهی اوقات ک این سیستم چقدر دقیق کار میکنه.
در پناه خدا باشید
به نام الله یکتا
و درود به استاد عباس منش عزیز و مریم شایسته نازنینم
استاد امروز وقتی داشتم این فایل رو میدیدم همین امروز صبح یه جلسه کاری داشتم برای کار که خیلی وقتی داشتم خودمو برای طرف مقابل شرح میدادم مغرور شده بودم که من اینجوری بودم اینجوری هستم اینکارا رو کردم و خلاصه از این داستانا الان میبینم چقدر مغرور شده بودم و خدا رو ندیدم که ای دختر تمام این چیزایی که داشتی و داری همه رو خدا بهت داده تو کی هستی که خط و نشون میکشی البته استاد جاهایی هم بوده مثل روز قبلش میخواستم ماشین رو از تو حیاط خونه بیرون بیارم گیر کردم چون روبه روی درب حیاط مون کوچه و در خونه همسایه بود همون لحظه گفتم خدایا کمکم کن چجوری استاد بگم بهم گفت فرمون رو از این سمت ببر و راحت ماشین بیرون اومد و خدا میدونه که اگر این ماشین نو آسیب دیده بود چند صد خرج داشتو و چه داستان بعدش. ولی همون لحطه خدا رو شکر کردم ولی بحث غرور چیزیه که مدام ادم درگیرش میشه و از خدا کمک میخوام واقعا فروتن باشم استاد همیشه دارم از شما و مریم جان یاد میگیرم از خدا هر لحطه هدایت رو میخوام. ممنونم بابت همه چیز این تلنگر منو متوجه خیلی چیزا کرد غرور واقعا ادمو نابود میکنه و باعث میشه هیچ پیشرفتی ادم نکنه خیلی وقتا چرا دروغ بگم درگیر این حالت شدم ولی تلاشمو میکنم که خودمو ارتقا بدم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این مدار و دریافت این آگاهی ها
استاد عزیزم هر چقدر که تکاملت رو طی میکنی این نوع نگاه خیلی خاص تر و یونیک تر میشه درشما ، نگاهی که من ندیدم تا این حد دیگه باشه و هر چقدر میگذره میفهمم که من چقدر نمیدونم واقعا ،چقدر عاجزم در برابر علم ازلی خداوند .
نیازی نیست جای دوری توی تجربه هام بگردم مثال چند روز پیش رو میزنم شاید دوهفته پیش ،
خب من خیلی وقت بود که فوتبال یا فوتسال بازی نمیکردم یعنی 4پنج سال و خب من 1401برگشتم به زادگاهم و چند بار رفتم بازی کردم تو همون سال و دیگه بازم ول کردم و البته انگیزه خوبی بود به خاطر علاقم به ورزش کلا دود و دم و که پنج سال دچارش بودم بزارم کنار بگذریم ،یه سال گذشت و دوستان گفتن ما با یه تیمی مسابقه انداختیم (سالن،فوتسال)و از منم درخواست کردن که برم ، همون روز حسم گف برو و به خاطر علاقم به فوتبال که شاید جدی پیگیریش کنم و بین یک دوراهی منتظر هدایت هستم اونروز رفتم و چون خیلی وقت بود بازی نکرده بودم با یک اعتماد به نفس خوب گفتم خدایا میخوام بازی کنم لذت ببرم روزه ام بودم و مسابقه دوساعت قبل افطار بود و رفتیم و خلاصه چنان بازی کردم که نگو و نپرس ،وسط نیمه یه استراحت دادیم تا نیمه دوم شروع بشه که ما تو تعداد گل مساوی بودیم و حسم گف که بچه های تیم ترسیدن ، وسط نیمه چیزهایی رو گفتم که قشنگ حس کردم از درونم داره میاد و حرفای من نیست ،اون جمله دراوندرمان مناسب و قشنگ همین که داشتم حرف میزدم براشون قلبم داشت باز میشد و به این دلیل احساس میکردم که حرفام داره میشینه به قلب بچه ها و تازه تیم مقابل همه با تجربه و تیم ما سه تاشون نوجوون بودن و تعویض هم یکی بیشتر نداشتیم ، اما خدا هدایت کرد و من تونستم اون ذهنیت ترس رو از رو تیم وردارم و الله اکبر باورتون نمیشه زمانی که نیمه دوم و شروع کردیم ،انگار این بچه های نیمه اول رفتن و تیم منتخب برزیل و اسپانیا اومده تو زمین ،نوجوونای تیم چنان نترس و مطمعن بازی میکردن که تو اون وسط بازی هی میگفتم خدای من چه اتفاقی افتاد ؟؟؟کلا تیم حریف نیمه دوم تو قوطی بود به اصطلاح و حرفی برا گفتن نداشت و ما بردیم اون بازی به لطف خدا و چقدر برام لذت بخش بود که وقتی به خدا میسپری دیگه نگران نیستی وسط راه مسعلع ای پیش بیاد ،قلبت آرومه که تو به نیرویی وصلی که حلال تمام مسعلع هاست و اصن نگرانی بی معناترین چیزه دنیاست اگر که واقعا بسپاری و راجب این واقعا سپردن هم جلوتر توضیح میدم ، خلاصه بازی تموم شد و منی که یک سال بود بازی نمیکردم کل بازی و جوری چرخوندم (خدا داشت حرکتم میداد )بدنم داره مور مور میشه یادش میفتم ،که سرپرست اون اینه که برای مسابقات جام رمضان تیم داده بودن از من درخواست کرد که اگه تیمی قرار نیست بری بیا تو تیم ما و یه آشناییتی داشتم باهاش از باشگاه بدنسازی که آشنا شده بودیم ،و خودمم دوس داشتم که بعد این همه سال خودمو به چالش بکشونم که ببینم مسابقات تو چه سطحیه و من که بازی نکردم خیلی مدته کجای کارم ؟؟!! بهش گفتم که من بازی نکردم خیلی وقته ها ،گف بابا تو همه رو درو کردی تو زمین و فلان …. گفتم باشه میام .
خلاصه بازی ها شروع شد و توی گروهی 5تیم بودیم که دوتا بازی اول ما با دوتا تیم فوق العاده ی منطقه بود و قبل بازی ها یادمه میگفتم خدایا تو منو حرکت بده ،تو جای من حرکت کن شوت بزن پاس بده و به قول استاد که مثال پی اس رو زد منم چون دوتا تیم قوی بودبازیای اولمون که تیم ما که کلا وحست داشت از روبرو شدن و هیچ اعتماد به نفسی نداشتن و میگفتن که فقط دفاع کنیم و کم گل بخوریم ، ولی خدا شاهده که چنان اعتماد به نفس و خودباوری در من ایجاد شده بود (چون با تمام وجودم میدونستم که با کی معامله کردم و چه نیرویی پشتمه )که اصن با ذهنیت برد میرفتم و اون احساس عجز و اینکه خدایا منو تو ببر ،من نمیدونم و … این باعث شد که مقابل اون دوتا تیم که به خاطر بی اعتماد به نفسی و عدم خودباوری تیممون باختیم به دوتاشونم ،اما من دوتا از درخشان ترین بازی های عمرمو انجام دادم مقابل اونایی که هرروزشون با توپ و تمرین میگذره و یاد ندارم تو اون دوتا بازی اون همه دیریبلی که زدم حتی یک بار یکی بتونه توپ منو بزنه وبازی اول سه یک باختیم و پاس گل دادم ، بازی دوم که با تیم قوی بعدی گروه بود بگم این داستان و که خالی از لطفم نیست (بچه های تیم ما میگفتن این تیم به فلان تیم که تو گروه ماست بازی قبلی 8تا زده و همش استرس و به قول استاد من نمیتونم روی کسی که روی خودش کار نکرده روی خودباوری و اعتماد به نفس و….
با هزار ساعت توضیح و سخنرانی تاثیر بزارم و و دقیقا جالبه از اون تیم ما هشتا خوردیم و من چون باز تسلیم بودم در مقابل خداوند بهترین عملکرد و داشتم حتی بهتر از بازی قبلی ،این در حالی بود که من یک ساله سیگار کنار گذاشتم و اصن تمرین دوییدن و اینا نداشتم و تو بازی ولی انقد میدوییدم که انگار هرروز دارم میدوام و این حس از طرف پروردگار من بود که منو پوش میکرد ، نیمه دوم شروع شد و ما 4هیچ عقب بودیم و نیمه دوم شروع شد و وسط بازی یه پاس دادن به من و دونفر مقابلم بودن و میگم اصن من نبودم که داشتم بازی میکردم کشیدم وسط و یه شوتی زدم از تقریبا وسط سالن از دونفر که رد شد و به هیچکدوم نخورد که هیچ و اصن گلرشون هم گلری نبود که از این مسافت گل بخوره ،ولی خب من نبودم پروردگار بود چون من با تمام وجود سپرده بودم و اصن شوت نبود موشک بود و به والله همین که سالن پر بود و هوادارا تشویق کردن چون اصن گله بدون تعصب خیلی گل قشنگی بود و داشتم قدم میزدم که بیام زمین خودمون و بازی و شروع کنن یادمه به خدا از اون گل حتی درصدی به خودم اعتبار ندادم و تو ذهنم داشتم مرور میکردم و اصن قلبم داشت میگف که کار تو نبوده این ایده و این حرکت به وضوح میفهمیدم و بعد اون گل دوباره پاس گل دادم و شدیم 4بر دو اما چه فایده که فرکانس داره کارارو انجام میده و تیم ما اصن داخل نرفته پذیرفته بود باخت رو و حتی اگه 5تا هم جلو میفتادیم بازم میباختیم طبق قانون ،وهرموقع یاده اون گل میفتادم به خدا فقط این آیه تو ذهنم مرور میشد :مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی و این آیه قشنگ سه روز تمام تقریبا ورد زبونم بود .
خلاصه ما حذف شدیم و دوبازی بعدی گروهیمون تشریفاتی بود و اینجا بود که دیگه گفتم من میدونم خدایا ،گفتم بابا غولای دوتیم سطح یک منطقه رو تو زمین داشتم میچرخوندم ،اونایی که تو دسته دوسه کشوری بازی میکنن این دوتا تیم که دیگه آب خوردنه و اصن 30درصد توانم جلو اینا کافیه و علنا گفتم مزاحم خدا نشم دیگه ،خدا دمت گرم اینارو اوکیه خودم بلدم و خدا به سرم شاهده که هرکاری که میشد بگی رو کردم هر جور تقلا و چندین بار تک به تک رو نتونستم بزنم جلو تیمهایی که گفتم خدایا اوکیه اینارو خودم بلدم البته قبل اون دوتا بازیم میگفتم که خدایا هدایت کن اما قشنگ یادمه رو خودم حساب میکردم و فقط در حد جمله بود مثل خوندن عربی نماز که طرف هیچی نمیدونه ازش وفک میکنه اون عمل خاص رو باید انجام بده نه احساسی که داره برا همین بالا تو کامنت نوشتم که واقعی سپرده بودم ولی اینبار نه جملاتی رو تکرار کردم از روی عادت که منو هدایت کن تو کمکم کن و…. دیگه انقد نزدم و رو اعصابم تاثیر گذاشت که اخراش از حرصم چنان محکم شوتیدم که خورد به آبگاه گلر و بنده خدا خوابید زمین و نفسش بالا نمی اومد و سریع رفتم بالا سرش و چقدر ترسیدم و خدارو شکر به خیر گذشت و تو این صحنه ها و اینا همش میگفتم آخه خدایا چی شده ؟؟؟ بعد توجیه میکردم بعد بازی که تمرکز نداشتم به این دلیل که امروز مثلا با گوشی زیاد مشغول بودم و چنتا دلیل دیگه و البته خدارو شکر تو همهی دلایلم انگشت اشاره به سمت خودم بود نه مقصر دونستن یکی از بچه ها یا شرایط و…. الان با این فایل میفهمم که داستان اون دوبازی درخشان مقابل غولای شهر و دوبازی غیرقابل قبول مقابل دو تیم خیلی معمولی چی بوده ؟؟؟
من باید متواضع تر باشم ،من باید خاشع تر باشم در مقابل رب من هیچی نیستم ،علم من حتی قطره ای در مقابل علم خداوند (اقیانوس)نیست .
اول بپذیرم خدا داره صحبت میکنه هر لحظه ومنو هدایت میکنه و دوم اینکه من لایق هم صحبتی با خداوند هستم و خداوند پیام هارو به من میده ومن بپذیرم که من هیچی نیستم ،من نمیدونم ،حتی اگر میدونم هم یه جاهایی به یاد بیارم که این دانستن از تجربیات قبلی میاد و معلوم نیست اون تجربه قبلی اینجا جواب بده و راه حل این مسأله باشه یا نه ، چرا همون اول فرمون و ندم دست خودش؟؟؟
من تعریفم از باهوش این بود که کسی که در مقابل خداوند تسلیمه باهوشه و استاد عزیز این رو کامل تر کرد با تعریفشون :باهوش کسیه که فرمونو میده دست اون خردمندی که در قرآن اومده اون کسیه که میگه من نمیدونم تو به من بگو در تمام موارد در تک تک موارد و از خدا میخوام که مارو به راه راست به راه آنان که به آنان نعمت داده نه کسانی که برآنان غضب نموده و نه گمراهان هدایت کنه ، خدایا کمک کن تا هر لحظه آگاه باشیم که تو داری تیر میندازی در هر موفقیتی اعتبارش برای توا و ما هر چیزی که داریم مالکیتش برای توست این مغزی که بهش خیلی میناریم هم از آن توست من که کاری براش نکردم ، خدایا کمک کن تا هر لحظه آگاه باشیم که هر چه داریم از آن توست و ما بدون تو هیچی نیستیم .
خدایا من بدون تو ناتوانم در کنترل ذهنم من ناتوانم تو منو از غرور و تکبر حفظ فرما و منو خاشع تر و متواضع تر به درگاهت گردان .
استاد عزیزم ازت یاد گرفتم اینو و یه ساله که دارم روش کار میکنم که خدایا سریع گوشمو بپیچون اگه از مسیر خارج شدم و به طرق مختلف همیشه اون پس کله ای رو به منم زده ،شاید اندازه شما زود نفهمیدم ولی فهمیدم و برگشتم و به قول شما اینا همشون عضلس که باید تقویت بشن با تکرار و تکرار و تکرار و به یاد آوردن تجربیات و اینکه دقیقا من وقتی فکر میکنم ارتباط بین سپردن به خدا و هدایت الهی و روان تر شدن چرخ زندگیم درتمام ابعاد رو میفهمم اما خب شیطان همیشه کار خودشو به بهترین شکل انجام میده و من فقط باید به خدا توکل کنم در هر لحظه .
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .