توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 38

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان هم مسیر

    استاد صمیمانه سپاس گزارم بابت تمام آگاهی های نابی که ازتون دریافت می کنم و همچنین این فایل ارزشمند

    فایلای توحید عملی یجورایی شاه کلیدن و مثه یه اصول اساسی هستن که هرچندوقت یبار به سمتشون کشیده میشم تا برام تکرار شن و خوشحال و سپاس گزارم ازین بابت

    چندتا از تجربیات خودمو میگم:

    1-یادمه یروز تصمیم گرفتیم بریم بیرون از خونه،یه جایی که بمون لذت بده،نهار بخوریم بشینیم،از طبیعت لذت ببریم و …

    خلاصه اون روز من نظر خودمو گذاشتم کنار و گفتم میخوام هدایتی باشه،ماشینو روشن کردیم و زدیم بیرون،ذهنم گفت فلان جا،حسم می‌گفت نه،یه چندباری این دو گفت و گو کردن و ساکت شدند ،و من همچنان درحال رانندگی و منتظر،آخرش بطرزی عجیب به یه جایی هدایت شدم که به خدا اگر هرچی فکر میکردم چنین جایی به ذهنم نمیرسید،جایی که تمام چیزایی که باعث لذتم میشد رو درعین سادگی داشت،یعنی خدا جمعشون کرده بود تو اون لحظه اونجا،همون همزمانی

    آب روون،درخت،آرامش،خلوتی،صدای پرنده،انرژی خوب،نزدیکی به مبدأ،خورده چوب برای روشن کردن ذغال ها و …

    جالبه صدها بار قبلا از اونجا من رد شده بودم و گذرا دیده بودم ولی اصصصلا بنظرم نمی رسید اینجا انقدر باحال باشه و بمون لذت بده

    فرمونو دست خوب کسی داده بودم آخ ک چقدر چسبید اون روز

    پرانتز(خدایا من انسانم،نابلدم و فراموشکار، به هر دلیلی یادم می ره خیلی وقتا،هرموقع دستم رفت رو فرمون ، خودت یادم بنداز دستمو بردارم و بزارم تو برونی که هیچکی دست فرمونه تورو نداره)

    2-در رابطه با رفتاری که با نوجوان هایی که باشون در ارتباطم ،بارها شده که ری اکشن هایی که بشون عادت داشتم یا از دیگران دیده یا شنیده بودم رو نشون دادم ولی نتیجه نگرفتم اما وقتایی شده که به ندای قلبم(ربم)گوش کردم و جواب گرفتم

    3-توی رابطه عاطفیم،بارها شده ک طبق عادت ها و باورهای گذشتم عمل کردم و نتیجه نامطلوب گرفتم ، اما وقتایی که من بلدم رو گذاشتم کنار و به ندای قلبم گوش کردم ، اولا آرام تر شدم دوما نتیجه ی مطلوبی گرفتم

    مثل وقتایی که خواستم دیدگاهمو بقبولونم به طرف مقابلم طبق عادتم یا صدای ذهنم یا هرچی،یا وقتایی که خواستم یکاری کنم که رابطمو مستحکم تر کنم(وقتایی که اینجور فکر کردم که حالا خدا یه لطفی کرده و این شخص دوست داشتنی رو گذاشته تو زندگیم و حالا دیگه نوبت منه که یه کارایی بکنم،نوبت منه که بهتر کنم رابطرو با فکر و ایده های خودم نه هدایت ربّم)

    یاد این آیه افتادم:

    أمن یجیب المضطر إذا دعاه و یکشف السوء

    داره وااااضح میگه اگه کسی مضطرانه بخواد،جواب میدم،نگرانیشو برطرف می کنم

    مضطر یعنی ناچار

    ناچار یعنی راه چاره نداره، یعنی یا همه درارو زده و دست آخر ناچار شده، یا مثه بچه ی آدم همون اول فهمیده ناچاره و اومده میگه تو چاره بده

    برا خودم تکرار می کنم: حالت سوم نداره،یا این حرف خدا نیست(که هست)

    یا اگه هست پس ناچار بشی چاره بت میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    مژگان گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    به نام یگانه بخشنده بی همتا که در بخشش وعفو همتا ندارد.

    سلام به استاد عزیز تر ازجان ویگانه اموزگارراه رسیدن به الله ومریم جانم وهمه خانواده عزیز عباسمنشی ام.

    استاد عزیزم خیلی از خداوند عزیزم سپاسگزارم که شما را هدایت کرد این فایلو بزارین وشما که زحمتشو کشیدین .

    استاد جان یه مدت بود خودمو مقایسه میکردم با دیگران واینکه نسبت به گذشتم چقدر پیشرفت کردم واینکه شاید خیلی درک میکنم.

    یا اینکه هرکسی رو میدیدم که تو مسیر نبود وافکارش درست نبود پیش خودم شاید اونها رو کوچیک میدیدم که خدا هدایتشون نکرده وچقدر درکشون از خدا کمه ..غرور وتکبر

    واینها باعث شده بوددوازده روزی تو هوا باشم اینقد حال روحی وجسمیم بد بشه که اون حس دلگرمیم به خدا از بین رفت ومثل سالهای قبل دلم سخت میگرفت ودر ودیوار به قلبم فشار میاورد وحس میکردم دنیا به اخر رسیده با انکه قدم اول دوازده قدمو خریدم ولی اصلا حس خوبی بهش نداشتم حتی دقت میکردم نمیتونستم کنترل ذهن کنم کاری که میتونم بگم به لطف ویاری خدا خوب انجامش میدادم قبلا ولی اینقد نجواها به ذهنم سرازیر میشدن که حس میکردم دارم دیوونه میشم و دارم تو شون غرق میشم ودارن منو با خودشون میبرنداستاد جان اینها مثال نیستا واقعا این حسو داشتم یه حس وحال وحشتناک حتی شبها که بیدار میشدم میدیدم مثل قبل با خدا حرف نمیزنم اصلا میشه گفت خواب نداشتم و حس میکردم بین زمین واسمونم وفکرم داره همه جا میره.

    وامروز یکم بهتر بودم وکم کم این فایلو گوش دادم ومتوجه شدم از مسیر دور شدم علتش غرورم بوده.اشک ریختم واز خدا هدایت خواستم البته ای مدت همش از خدا کمک میخواستم ولی انگار تمام درها بسته بودن.

    ولی بعد این فایل خودمو مثل ماشینی میدیدم که تصادف کرده لاستیکهاش پنچر شده ودرب وداغون ازمسیر جاده پرت شده بیرون همه رو مثل یهخواب میدیدم که از این مسیر میان میرن ولی کسی به من توجه نمیکنه اصلا منو نمیبینن ومنم یارای حرکت نداشتم فهمیدم اشتباه کردم ناخواسته خطا کردم ومورد خشم خدا قرار گرفتم وخدا اینطوری خواسته منو تنبیه کنه .

    حالم طوری بود که یارای سرپا ایستادن نداشتم واگه سعی میکردم کاری کنم میافتادم زمین حتی نمیتونستم به گوشی نگاه کنم وتحمل کوچکترین صدا رو نداشتم که فایلی گوش بدم ومنی که از لحظه بیدار شدن اول فایلو باز میکردم بعد صبحونه وکارهام برام خیلی سخت بود این حتی از درد هامم سخت تر بود.وجالب اینکه علتش رو نمیدونستم بعد فایل به سجده افتادم واشک ریختم واز خدا خواستم منو ببخشه گفتم خدا جونم از نادانی بوده واگاهانه نبوده اصلا من متوجش نبودم خدایا العفو خدا جونم سلامتیمو بهم برگردون من بدون تووبدون این مسیر نمیتونم دوام بیارم اگه منو نبخشی حاضرم جونمو بگیری ولی نمیخوام به گذشته ام برگردم من نمیتونم روزمو بدون فایل استاد یا خوندن کامنت دوستان بگذرونم خداجونم حالمو خوب کن خداجونم حال خوبمو بهم برگردون اون حس عشقبازی با خودت حس لطیف شدن وگرم وباز شدن قلبمو خدایا ازت میخوام.

    ای رحمان ای رحیم ای حاکم وفرمانروای بزرگم اگه باز بخوام از مسیر منحرف بشم خودت نزار من با عقل وهوش انسانیم فراموش میکنم ولی توکه فراموش نمیکنی که من ازت اینو خواستم

    خودت مانع از انحراف از مسیر رحمت ونور وعشقت شو ومنو به راه راست راه کسانی کهنعمت و رحمت دادی نه راه گمراهان باز گردون .

    باور میکنید به اینجا که رسیدم متوجه شدم بعد این مدت من دارم مینویسم .

    امروز بعداز ظهر به لطف ورحمت شافی عزیزم حالم بهتر بودو کم کم تونستم چند تا کامنت دوستان عزیزمو بخونم وباز دلم گرم شد وباز مغزم صدای استادو پذیرفت وفهمیدم مورد لطف وعنایت خدایعزیزم یکتای بی همتایم قرار گرفتم.

    خدایا بی نهایت شکرت که با این فایل به موقع وکامنتهای دوستان اشتباهمو به من فهموندی استاد جان خدا عمرتون بده سایتون بالا سرمون باشه اگه این فایلو نمیزاشتین چی میشدم

    اخه قبلش فقط میگفتم خدایا چی شده مگه من چکار کردم ولی نمیتونستم علتشو درک کنم ولی امروز خیلی قشنگ وواضح بهم گفت .

    خدایا سپاس که بنده هاتو فراموش نمیکنی وبخشنده ای .وچراغ راهمو روشن کردی تا باز ادامه بدم الهی به امید خودت در پناه خودت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مجید کدخدایی گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام به بانوی مهربان و خوش سلیقه مریم نازنین

    سلام به اعضای خانواده صمیمی ام در این سایت الهی.

    چقدر خوشحال شدم استاد عزیز از گذاشتن این فایل توحیدی بر روی سایت .

    روز اول که این فایل رو گذاشتید من در تمرین ستاره قطبی ام نوشتم یه خبر عالی بهم برسه که با دیدن این فایل روی سایت ذوق زده شدم و سریع دانلودش کردم و گوش کردم .

    چقدر شیفته فایلهای توحیدی شما هستم استادعزیز

    بخدا اگر ما تنها همین بحث توحید رو درک کنیم و تلاش کنیم تا این مباحث رو درزندگی پیاده کنیم نتایجی بدست می‌آوریم که همگان از این نتایج متعجب خواهند شد .

    ما چقدر راحت قدرت رو از الله میگیریم و بدست دیگران و‌رییس و بالاسری میدیم ،چقدر راحت دچار شرک‌میشویم

    چقدر راحت از غیر الله هراسان میشویم و میترسیم

    چقدر راحت قیمت دلار رو مایه بدبختی خودمون میدانیم

    چقدر راحت اخراج از کار طاقت فرسایی فعلی رو سبب فقرمون میدانیم

    چقدر راحت روی تواناییهای ساده خودمان حساب میکنیم

    چقدر راحت رو ی ادمها حساب میکنیم

    و در یک کلمه چقدر نسبت به توحید و اجرای آن در زندگی سهل انگار و بی توجه هستیم.

    واقعاً زیباست تعریف شما از توحید عملی و توکل در زندگی

    واقعاً گل کاشتی استاد عزیز از زدن این همه مثال و نمونه بینظیرررررررر از توحید در زندگی

    بدون شک زندگی شما با این همه زیبایی در همه ابعادش نتیجه این توحید خالص است ،انجا که خداوند وعده زندگی و حیات طیبه و پاک میدهد در همین دنیای مادی و شما مصداق همون آیه هستید که خداوند در قران میفرماید ، سوره نحل آیه 97

    واقعاً قلبم با گوش کردن به فایلهای زیبای توحید عملی شما استاد عزیز آرام میگیرد .

    بخداوندی خدا زمانی که دلم میگیرد یا ترسی اندک در قلبم ایجاد میشود با گوش دادن به فایلهای توحید عملی قلبم و ذهنم هماهنگ شده و سراسر وجودم رو آرامش محض فرا میگیرد .

    چه زیبا و آراسته است قلب و ذهنی که با فایلهای توحیدی شما آبیاری شود و انگار به منزل و مسکن ابدی خودش رسیده و نگرانی برای همیشه از خانه قلبش رخت بر بسته است و خداحافظی پایانی رو گفته و‌رفته.

    چ زمانهایی که خودم رو یه مسلمان به تمام معنا در ذهنم میشناختم و‌خودم رو یکه تاز میدان توحید می‌دانستم و همش هم در اشتباه بودم .

    و با کوچکترین ترس و نگرانی و اضطرابی تمام تنم به لرزه می‌افتاد و سریع شرک‌میورزیدم .

    اما حالا شکر الله خیلی تغییرات اساسی در وجودم شکل گرفته و معنای واقعی زندگی رو تنها در اجرای توحید در عمل میدانم .

    میدانم که اگر زندگی ما با توحید همراه نباشد ، اصلا تنها نفس کشیدن بدون مجوز از طرف الله است و نوعی ،زند ه بودن قاچاق است .

    چقدر زندگی شما زیباست که معنای واقعی توحید را درک کرده اید استاد عزیز .

    به الله قسم تمام نتایج زندگی شما از اجرای توحید در زندگی نشأت گرفته و با اون زیبا و آراسته شده است .

    مدت زیادی است که تنها از الله میخواهم توحید رو در زندگیم پر رنگ کند ،،توحید رو یادم دهد ،توحید رو شب و روز بهم یاد آوری کند تا مبادا فراموشش کنم و شرک بورزم.

    بخدا اشک شوق در چشمانم جمع میشود هر زمانیکه فایل توحیدی شما رو‌گوش میکنم و به یاد ابراهیم خلیل می افتم که الکی نبوده خداوند به تنهایی اسم امت را بر روی ایشان قرار داده است.

    باید روی تواناییهای مان حساب نکنیم ،

    باید هر روز به ضعف و نقصمان در برابر الله یکتا اعتراف کنیم که ما بدون حمایت الله هیچی نیستیم و سراسر ضعف و نقصیم و تمام نتایج زندگی ما از لطف الله و از قدرت الله و از حمایت الله است.

    آنجا که خداوند در قران میفرماید ::

    بیاد آورید آن زمانی که تعدادتان در جنگ زیاد بود و مغرور شدید و خود را از الله بی نیاز یافتید و شکست خوردید ،و آن زمان که تعدادتان در برابر کفار اندک بود و به الله توکل کردید و مغرور نشدید به قدرت و به سپاهتان،، و سرانجام پیروز شدید.

    اینها همه نمونه های عینی در قران هستند که مرا به توحید سفارش میکند و یادمان میدهد که هیچوقت روی خودتان حساب نکنید و تنها به الله یکتا و حمایت او رجوع کنید و به سوی او برگردید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    لیلا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    به نام خدایی که همواره مارو حامی وبهترین تکیه گاهه .استاد عزیزم طبق معمول خیلی به جا وبه موقع هدایت شدم به شنیدن این فایل. چندروز بود ذهنم خیلی درگیر و پریشون بود بابت یه سری مسائل که برام پیش اومده بود گاهی تو خلوت گریه میکردم گاهی ناله وزجه میزدم که خدا راهی بذاره جلو پام نزدیک خونه مون کوه وطبیعتی چشم نواز ودل نوازه که هرروز صبح ازپنجره شاهد این بهشت زیبای زمینی هستم وشکر گذار اینهمه زیبایی خیره کننده که هروز میبینم و تجربه میکنم دیروز از فرط یاس وناامیدی زدم به دل کوه و طبیعت دفترمو برداشتم ورفتم همچنان که از تپه میرفتم بالا با گریه با خدا حرف میزدم ومیرفتم هی گفتم وگفتم تا رسیدم بالای تپه نشستم همونجور که اشک می‌ریختم دفتر مو بازکردم وشروع کردم به نوشتن با هق هق نوشتم ونوشتم صفحه ها بعدش یکم آروم ترشدم سرپایینی برگشتنی انگار خدابود که داشت باهام حرف می‌زد تمام مسیرو داشت اززبان خودم بهم گوشزد می‌کردومیگفت نگران چی هستی من هستم همیشه بودم همه جا کنارت بودم اما تو ندیدی وجودمو حس نکردی وبابت همون دغدغه ای که داشتم کلی جمله میومد تا اینکه کلا آروم شدم ورسیدم خونه دفترمو بازکردم وخوندم نشستم فکر کردم دیدم بله من خدارو فراموش کردم بکلی و میخاستم خودم به هر طریقی که هست مشکل موحل کنم خیلی دست وپا میزدم تقلا کردم اما هربار بیشتر فرو میرفتم تو مشکل بیشتر غرق میشدم وعمیق تر میشد تا اینکه فایل استاد و روسایت دیدم ونشونه واضح بودبرام که باید بسپرم به خودش به خودش که بزرگترین قاضی ووکیله و بهترین رای رو صادر میکنه به خودش که گفته من دلهارو براتون نرم میکنم وبسپرم خودمو به دستان پرقدرتش و بذارم خودش وارد عمل بشه و من بشینم کنار گود ونگاه کنم فقط نتیجه توکل و ایمانم رو خدایا منو ببخش که هزاران بار به مو رسیده پاره نشده اما فراموشت کردم جاهایی که فکرشم نمیکردم از طریق هزاران دستت بهم امداد غیبی رسوندی وچراغ راهم بودی همیشه اما من تکیه کرده بودم به غیرتو خدایا تو خودت عالم وحکیمی بهترین سمیع وبصیری تومالک جسم وجان منی اگر تو بخای خلقی بخان جلوداربشن توان شوندارن واگرتو نخای و همه خلق بخان نمیشه که نمیشه خدایا کمکم کن تو هرلحظه به یاد تو باشم و ازتو هدایت وحمایت بخام نه غیرتو که کسی که به تو وصل بشه دیگه نه غمی هست ونه ترسی داره از کوهی از مسائل لاینحل م که باشه حل میشه با کمک تو.به شرطی که ما خودمون با احساس بدمون و تقلای بیخود شرایط رو برا خودمون پیچیده تر وبحرانی تر نکنیم و با آرامش سعی کنیم ندای الهی هدایت الله رو بشنویم به گوش مون اجازه شنیدن بدیم و قلب مون لمس کردن جنس لطیف الهامات تورو بدیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    سلام واحترام خدمت استاد عزیز ومریم بانوی فوقالعاده وتمام دوستان عزیزم

    استاد همین دیروز زمانی که این فایل رو داشتم تماشا میکردم کلی لحظات را پیدا میکردم تو ذهنم که فکر کردم من انجام دهنده کارها بودم وبا همه اون علمی که فکر کردم دارم چون فکر میکردم چون من میتوانم وخواست او را در نظر نمیگرفتم وهمه اش با دودوتا چهار تای خودم پیش میرفتم نتایج تلاشهای زهره رو میگرفتم نه نتایج تلاشهای زهره با برکت ربم را که دودوتای چهار تای اون مثل من نمیشد …

    ودققیا همون روز خودم سپردم به هدایت الهی وشهودم و گفتم ربم من آماده دریافتم ومنو هدایت کن وخودمو رها کردم که الان داستانشو براتون تعریف میکنم

    اون روز داشتم برای خرید گل به سمت بازار گل میرفتم

    هوا به شدت سرد شده بود وبارون بسیار شدید وزیبایی میبارید و من برای تولد یکی از دوستانم به سمت بازار گل حرکت کردم در ابتدای شروع راه دیدم گوشیم شارژ نداره 5٪بیشتر از شارژ گوشیم نمونده ازاون طرف چراغ چک ماشینم هم روشن شده بود وبخاری ماشینم هم کار نمیکردواز طرفی ترافیک عجیبی توی جاده به علت بارش باران بهاری بود که خدای درونم بهم گفت :اخه برا یه دسته گل میخوای بری بازارگل ومسیر جدید رو بهم گفت وگفت برگرد ومیبرمت یه جای بهتر ومن چون اون روز به خودم قول داده بودم که فقط با هدایت به مسیرم ادامه بدم راهنما زدم ومسیر رو عوض کردم ودقیقا زمانی که مسیر رو عوض کردم ترافیک باز شد و وجاده خلوت ولی من انتخاب کرده بودم به سمت راه شهودیم برم یکم که رفتم جلو گفت بپیچبه راستجلوتر به چپ وجلوتر به راست که چشمم افتاد به یک پارک بسیار زیبا که پر از سبزی وقشنگی بود وبارون که همه جا رو شسته بود ومن محو تماشای پارک وداشتم با خودم میگفتم چقدر اینجا قشنگه که شهودم گفت وایستا همینجا ومن اطرافمو نگاه کردم وخودمو جلوی یک گل فروشی زیبا دیدم که کنارش یه سوپر هم بودم ونمیدونین چقدر منقلب شدم اون لحظه واشکم در اومد ومحو تماشای گل فروشی زیبا وپارک روبه روش شده بودم واز شوغ نمیدونستم چطور گریه کنم…..

    ونگم براتون که تقریبا اون آقای گل فروش قیمت بسته ای گلشو به قیمت بازار گل داد تقریبا به من واینه اون هدایت الههی که هر لحظه باید تو زندگیمون ازش استفاده کنیم وبا خودم عهد بستم که هر لحظه تا جایی که میتونم از هدایتش استفاده کنیم وتو تمام جنبه های زندگیمون از هدایتاش استفادهرکنیم تا هر لحظه همه چی تو زندگی برای هممون راحتر تراز راحتر بشه. سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    آوا مختاری نیا گفته:
    مدت عضویت: 2701 روز

    سلام استاد گرامی و آگاه،

    من زهرا هستم.

    ممنونم بابت این فایل فوق عالی،

    خدا رو شکر می‌کنم برای این یادآوری ها که بسیار حیاتی هستند.

    در این روزهایی که زمزمه هایی از شرایط اضطراب را بین مردم شنیده میشه (من چون اخبار رو دنبال نمیکنم فقط زمزمه ها رو می شنوم)

    بمباران کردن ذهن با آگاهی های توحیدی واقعا آرامش‌بخش و باعث اطمینانه،

    از شما و از خدا ی شما متشکرم.

    قبل از عید قرار بود مغازه ای رو به نام خودم سند بزنم ، و به خاطر عوارض سنگین شهرداری میسر نمیشد،

    از خداوند خواستم تا قبل پایان سال این کار رو برای من انجام بده،

    گفتم من نمی دونم چجوری ، من تا قبل عید سندمو میخوام،

    دو سه ماه گذشت تا اینکه شرایط به گونه ای پی گرفت که داشت اوکی میشد،

    من هر کاری که لازم بود انجام دادم ،

    ولی کا‌ر دوباره بوی گره و دردسر میداد ، دیگه گفتم من رها می‌کنم،

    به محض اینکه من تقاضای ذهنی خودم رو کشیدم کنار ، کار انجام شد و دقیقا دو روز قبل از پایان سال 1402 سند مغازه تنظیم شد و کار انجام شد.

    واقعا این کار برای من یک بیگ شات بود،

    و سپاسگزار خداوند هستم که عیدی‌ خیلی بزرگی به من داد ،

    در کنار این مسائل کارهای اداری دیگری داشته ام که با وجود تقلا و بر و بیا به بن بست خورد چون من به سابقه ی‌ تجربه م تکیه کردم.

    در مورد مسائل مالی من تجربه کردم که وقتی از خداوند خواستم که به من کمک کنه که هزینه ها رو به خوبی ‌مدیریت کنم تونستم با وجود کمبود ظاهری پول، حتی پس انداز هم بکنم ، در حالی که با عقل خودم اصلا کم می آوردم.

    در مورد کسب و کاری که میخواهم ایجاد کنم تا حالا به موفقیتی نرسیدم و با صحبت های استادم متوجه شدم که من به توانایی م مغرور شده بودم و همیشه میگفتم من از لحاظ مهارتم جزو معدود افراد در سطح کشور هستم ،

    ولی موفقیت مالی ناچیزی به دست آوردم،

    به زبان از خداوند تشکر می کنم که تو بهم یاد دادی، توانایی دادی، ولی در درونم به خودم اطمینان از لحاظ مهارتی داشتم و می‌گفتم هر کاری در این زمینه باشه من توانایی شو دارم،

    و بارها تو همون زمینه خرابکاری هم کردم،

    جالبه که حالا می‌فهمم ایراد از کجاست،

    نوش جونت زهرا جان ، همین که ایرادات رو فهمیدی عالیه، این خودش ی نعمته،

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم برای شما ی دنیا حال عالی تر آرزو می‌کنم.

    متشکرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1538 روز

    سلام استاد. خیلی ممنونم که این فایل رو گذاشتید.

    واقعیتش من نمی دونم چکار کنم. چند بار کامنت گذاشتم ولی متاسفانه جوابی نگرفتم. استاد عزیز من خیلی سردرگم شدم. به این نتیجه رسیدم: درسته که ما خواسته مان را از خدا میخواهیم ولی تا زمانی که خواست خداوند نباشه ما به آن خواسته نمیرسیم. من یک سال پیش به سفارت آمریکا رفتم و آفیسر به من گفت مشکلی برای رفتن به آمریکا ندارید فقط کمی کار اداری دارید که من نمی دونم چقدر طول میکشه. خیلی خوشحال بودم و اطمینان داشتم که ویزا را میگیرم. الان یکسال میگذره ولی از ویزا خبری نیست. همیشه به خدا گفتم خودت مسیر را برای من هموار کن و براحتی ویزا را به من بده. ولی هنوز خبری نشده . الان نوه من یکساله شده ولی من هنوز نتونستم برم. به این نتیجه رسیدم که فقط خدا باید بخواهد. درسته این خواسته من بود و هست ولی باید او بخواهد. چندین بار ایمیل فرستادم به سفارت ولی هیچ خبری نشد. درواقع تنها کاری که می تونستم انجام بدهم همین بود و ایمان داشتم و دارم که خداوند راه را برای من باز میکند و ویزای من را اوکی میکنه ولی ….

    نمیدونم چه اشتباهی در درخواستم بوده که به نتیجه نرسیدم. همینه که میگم سردرگم شدم. نمی دونم چی درسته؟ چی درست نیست.

    برای اینکه خودم را مشغول کنم و حالم را خوب نگه دارم. کلاس های مختلف ثبت نام کردم و مشغولم. چون میدونم احساس خوب یعنی اتفاقات خوب و برعکس. ولی قطعا من خوب یاد نگرفتم باید چطور درخواست کنم و چطور منتظر باشم. این عدم درک خیلی آزارم میده و درواقع به ناتوانی خودم بیشتر . ناتوانی از این جهت که هنوز نتونستم قوانین جهان هستی را درک کنم. لطفا هر یک از عزیزان اگر فرصت دارید مرا راهنمایی کنید.

    خیلی دوست دارم عزیزانی که نتیجه میگیرن. از نحوه درخواست کردن تا دریافت آن درخواست توضیح بدهند که من و امثال من یاد بگیریم. البته که هزاران بار استاد عزیزمون گفته که از نحوه رسیدن به خواسته تان بگویید.

    در پناه خداوند همگی شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    اشرف پورعینی گفته:
    مدت عضویت: 796 روز

    خدایا هدایتم کن باسلام خدمت استاد گرامی و عزیز دلش وباسلام به همه ی بزرگان این دانشگاه ویه سلامی هم به اونایی کهمثل من مدرک کلاس پنجمی دارند خدایا آبادوآزاد باشه این سایت برای یکتا پرستان استاد گرامی شما برای ماها از طرف خداوند هدایت میارید شکر گزارم به درگاهش که به وسیله شما ما هم راه را

    بلد میشیم اززحمات بی وقفه ی شما بزرگوار

    تشکر میکنم و خیلی خوشحالم از این که درزندگیم خیلی خیلی اذیت کشیدم به خاطر

    نابلد بودن به درگاه خداوند بیراهه رفتن که مثلاً

    بانذر دادن و مثلاً در شب‌های احیابیدار ماندن

    عبادت کردن یادمه من اکثر شبهای ماه رمضان را احیا میکردم نه فقط شبهایقدر رو ویکی از کار های که می کردم هفتاد رکعت نماز میخانم

    ولی آخه از این همه عبادت دست مزد من چی میشد خدا پدر ومادرت رو بیامرزد استاد جان

    شما مرا راه بلد کردی از خداوند می‌خوام این

    محبت که دراین لحظه من دارم از فرمایشات شما میگیرم وسر شار از شادی خداوند هستم

    همیشه و وهمیشه در وجودم باشد ودرهر لحظه از عمرم با خودش باشم واز خودش راهنمایی

    وهدایت بگیرم استاد بزرگ من دودوره از رشته هاتون رو خریداری کردم وهر جوری میخاستم یاد بگیرم نمیتونستم دستم رو به این و اون تو سایت دراز میکردم که چه طوری بخونم درسهامو خلاصه نمیتونستم ازیه جایی که دیگه

    خسته شدم همون مثال کارمند سایت شما شده بودم در جا موندن من هم ولی از وقتی که هر روز هر وقت و بیوقت هی نوشتم خدایا هدایتم کن خودت هدایتم کن به خداوندی خودش استاد عزیز خیلی راحت منو خداوند عز وجل راهنماییم کرده عین آب خوردن دارم درسمو خود به خود یاد میگیرم استاد وپیامبر ما شما سلامت وما هدایت آمین خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2159 روز

    به نام الله

    خدایا شکرت

    چقدر بوی خدایی گرفته استاد عزیزم با این فایل توحیدی که روی سایت قرار دادید

    همه را خدایی کردید

    نمی دونم خودتون چقدر حال و هوا تون عوض شده

    مطمینم و قطع به یقین حال و هواتون خیلی این روزها عوض شده

    اصلا سلسله برنامه ها و فایل های توحیدی خیلی حال خوب کنه

    خدایا شکرت

    خدایا نمی دونم چطوری شکر تو را به جا بیارم

    الهی شکر

    الهی شکر

    الهی شکر

    امروز در یه مهمونی بودم و قبلش خدا را در وجودم حس کردم و تجسم هم کردم و به مهمونی رفتم

    اونقدر اون مهمونی همه بهم احترام گذاشتند

    همه به پایم بلند شدند

    اینها اعتبارش از کیه

    اینها اعتبارش از کیه

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    این روزها دیگه معنی قرآن را که می خونم تند تند نمی مونم که فقط تموم شه و بروم دنبال کارهام

    نه نه نه

    بلکه با آرامش

    به خودم میگم چرا عجله

    چرا بدو بدو

    آرام

    کاری دیگه غیر از خداپرستی و یکتا پرستی ندارم

    تا خدا را در وجودم پیدا نکنم

    تا ندا را در وجودم احساس نکنم

    چرا زنده ام

    خدایا من بدون تو هیچم

    خدایا من بدون تو پوچم

    یاریم کن

    کمکم کن

    ..‌……………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلام خدمت استاد نازنین و هم فرکانسی های عزیزم..

    وااااقعا که هرچقدر بیشتر تو مسیر باشی نشونه های قشنگتر و بیشتری میبینی؛ چند روزیه که کانون توجهم رو بسیااار زیاد کنترل می‌کنم و تا یکم گفتگوهای درونیم شروع میشه، تا یکم باور های منفی میخوان ورود کنن به ذهنم، سریع توجهم رو به چیزهای کوچک اما زیبا و دلنشین جذب می‌کنم. و استاااااد؛ الحق که کنترل کانون توجه معجزززززه میکنه.. انقدرررر نشانه میبینم که هر لحظه احساس میکنم خدا داره باهام حرف میزنه. امروز یک فیلمی میدیدم که به وضوح تو چندتا از سکانس هاش چیزی که میخواستم بشنوم رو شنیدم. بعد اومدم تو سایت فایل جدیدتون رو دیدم و دقیقا چیزهایی رو شنیدم که باید می‌شنیدم و مملو از حس خوب و معرکه و خدا بودن شدم. و جواب همه‌ی دنیا، جواب همه‌ی دل نگرونی ها، حساب کردنا، ناامید شدنا فقط یک کلمه‌ست : خدا! من شاعرم و دیروز که یخورده خسته بودم خوابیدم و وقتی بیدار شدم یهو یک شعر بهم الهام شد و من فقط مینوشتمش؛ موضوع شعر دقیقا چیزی بود که داشتم بهش فکر میکردم و نیاز داشتم نشانه‌ای ازش ببینم : خدا! دیروز فایل اهرم رنج و لذت رو دیدم و چندییین صفحه‌ی طولانی درمورد خودم و خواسته‌ام نوشتم و امروز روز اول از بیست و یک روز من بود و در مسیر پیاده روی کاملا با صدای بلند خوندمش و از همین امروز نتایجم شروع شد؛ تمریناتی بهم الهام شد که تا دیروز نمیدونستمشون و همش انجامشون رو به تاخیر مینداختم اما امروز با لذت و مسئولیت تمام انجامش دادم. امروز جند قدم کوچک اما لذت بخش و موثر برای هدفم برداشتم و خوشحالم؛ خوشحالم که از قانون تکامل آگاهی دارم. خوشحالم که میدونم قدم های کوچیک ما رو به خواسته هامون میرسونه. آخ خدا عاشقتم! تو تنها کسی هستی که من از وابسته شدن بهش نمیترسم؛ بلکه میخوام هر روز صد برابر دیروز وابسته و نزدیک تو بشم؛ وقتی به تو فکر میکنم، وقتی باهات حرف میزنم، میشم کوه آرامش! یه صدایی درونم میگه حدیث تو قدرت مطلق جهان رو داری و به واسطه‌ی اون ارزشمندی؛ تو خدا رو داری و چون پاره‌ای از خداوند هستی، ارزشمندی. استاد من این روزها بیشتر از همیشه به این رسیدم که : آدم با حال خوب به همه چیز میرسه.. حال خوب سختی مسیر رو آسون میکنه؛ زشتی‌ها رو قشنگ جلوه میده؛ توانایی دیدن با چشمانی متفاوت رو به آدم میده؛ حال خوب آدم رو آروم میکنه؛ و این آرامش یعنی خدا!

    خدایا شکرت!

    استاد شکرت!

    جهان شکرت!

    من خوشی های بیشتر میخوام..

    حال خوب عمیق‌تر میخوام..

    ارتباط عاشقانه تری با خدا میخوام..

    احساس لیاقت فراوان تری میخوام..

    من لایقم؛ لایق دریافت هدایت خدای بزرگ هستم؛ من هیچم و خدا همه!

    شکرت!

    شکرت!

    شکرت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: