اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من چند سال پیش امتحان زبان باید میدادم تو اداره مون و اگه قبول نمیشدم ارتقا نمی گرفتم
تا گرید 5 رو داشتم حالا باید گرید 6رو امتحان میدادم
از خدا خواستم و گفتم خدایا قبولی گرید 6 رو از تو می خواهم و پذیرفته بودم من هیچی نمیدونم و اصلا لای کتاب رو باز نکرده بودم هر چی بلد بودم از همون اطلاعات سال های قبل بود و واقعی بهش اعتماد کردم سه مرحله داشت کتبی فیس تو فیس و مرحله اخر هم باید یک استاد سنجشت میکرد
به طرز باور نکردنی امتحان کتبی رو زدم و از بین 15 نفر 3نفر قبول شدن یکیش من بودم اونجا خدا و دست خدا رو با تموم وجودم حس کردم
نمر 45 از 60 گرفتم
حالا باید می رفتیم از ما سه نفر مرحله بعد فیس تو فیس با یک استا د زبان صحبت کنیم
سوال کردند کی اول میاد من با اعتماد به نفس دستم رو بردم بالا
رفتم داخل و شروع کردم صحبت کردن به انگلیسی و احوال پرسی با استاد و چند تا سوال از من پرسید همه رو جواب دادم سوالها اصلا از کتاب گرید 6 نبود خیلی از حاضر جوابی من استاد خوشش اومد و منو تحسین کرد و نمره خوبی به من داد مرحله اخر رو هم رو هم رد کردم و به طرز جادویی بدون اینکه از قبل خونده باشم نمره قبولی روگرفتم با همون اطلاعات قبلی که داشتم
و از خدا تشکر کردم وتا عمر دارم این لطف خدا رو یادم نمیره و یک باور توحیدی قوی در من ساخته شد
سلام به استاد عزیزم خیلی این فایل برای من عالی بود استاد یکی از پاشنه آشیلهای من دقیقا اینه که همیشه فکر میکنم همه چی و میدونم همیشه اصلا میخوام همش نشون بدم که من بلدم و ادعام میشه اما یه مدته که شروع کردم و هدایت خواستم از خداوند مثلا همین دیروز داشتم کارهای هنریمو انجام میدادم و یه جایی که چندوقتیم هست که توش گیر دارم و هرکاری میکردم جور درنمیومد به خدا گفتم خدایا چیکار کنم که کارم تمیزترو با کیفیت تر بشه بعد این نشونه اومد که برو این دوره آموزشی که مرتبط با کارم بود و ببین من خیلی به خودم مغرور شده بودم که اصلا من کارو یاد گرفتم و دیگه نیاز به آموزش ندارم بعدا که قبول کردم یه بار دیگه برم کلیپ آموزشیمو ببینم دیدم یه مورد ساده رو که اصلا چندماه بود که رعایت نکرده بودم و چقدر منو اذیت کرده بودو انجام ندادم چرا ؟چون فکر میکردم کاملا توی کارم مهارت دارم و دیگه من نیازی به آموزش ندارم و باید با تلاش خودم جلو برم چقدر به خاطر همین مقاومت و همین باور اینکه من خودم استعداد دارم منم که هنرمندم منم که خلاقیت دارم مغرور شده بودم و فکر میکردم نیازی نیست از خدا سوال کنم اما خداوندم یک بار دیگه منو به مسیر درست هدایت کرد به نظرم باید خیلی روی این پاشنه آشیلم کار کنم وهمیشه به خوم یادآوری کنم که من هیچ چیزی نمیدونم چون وقتی درباره قانونم صحبت میکنم این غرور و فکرو دارم که ببین من چقدر میدونم و میخوام فخر بفروشم به دیگران و بگم که شما هیچی بلد نیستید از خدا وندم میخوام که منو به مسیری هدایت کنه که بتونم این ترمزمو برطرف کنم استاد از شماهم سپاس گذارم به خدا قلبم باز شد با گوش دادن به این فایل و دریافت این آگاهی خدایاشکرت
من بگم چند بار این فایل را گوش کردم ای خدا ..!!!!
هر دفعه خدا به ما لطف می کنه و آگاهی و آگاهی های بیشتری را به ما عطا می کنه
وقتی میگم من نمی دونم و آگاهی بیشتری می خواهم من را بیشتر پر می کن ظرفم را لبریزتر می کنه هر بار و هر دفعه
برای خوشبختی هامون شکر
من دربرابر خداوند هیچم این باور انا اقول می کنه یعنی فقط باید از خودش بخواهیم خودش به موقع بهمون میگه
علم من در برابر علم خداوند هیچه این چه باوریه واقعا فقط باید باورش کرد اولین نتیجه اش احساس خوبه یعنی خبرهای خوب داره میاد
یا صمد یا سرمد یا اخذ یا واحد یا خالق یا مخلوق
به همه ی ما میگه که چی کار کنیم ولی ما باید آماده دریافتش باشیم
من هم قبول دارم در خیلی از مسایل زندگیم حل کردن اونها برام خیلی زمان می بره مثل بیزینس شخصی خودم مثل زندگی کردن در خونه خودم ووو
حالا با مثال استاد که آقای ابراهیم را زدند فهمیدم من برای خدای خودم که قادر است متعال است خالق کل کیهان است تعیین تکلیف می کنم
تا نشون میاد من که این جنس را نمی خواستم کن که از این راه نمی خواستم و همین طور ادامه می دهم
در صورتی که باید راه را به خدا بسپارم صد در صد نه نود نه پنجاه صد در صد تمام و کمال
خدایا تمام امور زندگیم را به تو می سپارم
تو می دونی
و تمام
من نمی دونم
اگر می دونستم که باید وضعیتم بهتر از اینها بود پس نمی دونم
خدایا کمکم کن
راه را برام هموارتر کن
راه ها را برام آسان تر کن
خدایا شکرت برای این آگاهی ها
خدایا شکرت برای تمام داشته ها
خدایا شکرت برای نداشته ها چون من را به حرکت به بهتر گوش دادن هدایت می کنه وگرنه همونی که هستم می مونم و من این رو نمی خواهم من پیشرفت و رشد را می خواهم
موفقیت (خودشکوفایی) در آمریکا که مفهوم موفقیت در کل هم به همون معنا داره شناخته میشه، چون چیزیه که شانس اش برای همه میتونه وجود داشته باشه و میتونه هم نباشه اگر طرف نخواد، خلاصه به خود فرد بستگی داره.
به ثروت به طور کل تفهیم شده یعنی اگر هم شهرت وسیله باشه سرآخر به ثروت منتهی میشه و فرقی با یکنفر که بیزینس ساخت خانه یا کسی که مشکل بیماری را حل کرده نداره و همگی به پول منتهی میشن _ این همون چیزی هست که شکوفا شدن را معنی میکنه. اما با بررسی اینکه در شرایط سخت تر و جغرافیایی متفاوت چی آن معنای شکوفایی را به یک فرد منتقل میکند ثروت به تنهایی نمیتونه احساس خودشکوفایی انتقال بده بلکه در یک مفهوم گنده تر که همون قدرت هست جای میگیره تا در نهایت فرد /بتواند خودش باشد و با همانی که هست برای دنیا الهام بخش بشود/.
با بررسی اتفاقات حال حاضر و در کل تاریخ کشورمان به عنوان نمونه جایی که شرایطی متفاوت و جغرافیایی غیر گونه آمریکا دارد میبینیم که ثروتمند بودن به تنهایی نمیتواند جوابی کامل برای یک انسان معنا بشود. این به منظور مطابق شرایط جغرافیایی _ سیاسی عملکردن نیست بلکه برای بی نیاز بودن از آنهاست تا دیگر نتوانند مشکلی برای فرد محسوب بشوند و صرفا راهی متفاوت رفتن برای نتیجه ای یکسان باشند. ️
با سلام و احترام به استاد گرامی و خانم شایسته عزیز،
بسیار از این فایل و سایر فایلها استفاده کردم. از شما سپاسگزارم.
پیشنهاد می کنم که حداقل ماهی یک دفعه درباره توحید عملی صحبت کنید. توحید اصل هست، اگر درست شود همه چی عالی می شه. با توجه به اینکه گفتید رسالت شما ترویج توحید است، لطفاً به پیشنهاد من توجه و فکر کنید.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
خداوند رو بسیار سپاسگزارم که به من فرصت داد تا بازهم در این فرصت ردپای دیگه ای از خودم در فایل مقدس توحید عملی 11 به جا بذارم.
واقعا اگه کل زندگیم رو روی همین یه فایل کار کنم، باز هم جا داره که بیشتر در دریای قدرت الهی غوطه ور بشم. مخصوصا برای من، اعتماد کردن همیشه کار سختی بوده! یادمه از بچگی کار تیمی رو کلا بلد نبودم. یعنی دوست داشتم همیشه کارارو یه نفره انجام بدم. بلد نبودم اعتماد کنم و بسپارم.
توی دوران دبستان، موقع فوتبال بازی کردن اینقدر به خودم فشار می اوردم که مامان و بابام میگفتن تو داری به جای کل تیم می دوی!
سنم که بیشتر شد، توی کار اداری، مسئولیتی رو در آستان قدس به دست گرفتم که یه کار اجرایی بود. و حدود 50 نفر نیروی زیرمجموعه داشتم. اما باز اعتماد کردن و سپردن رو بلد نبودم و می خواستم هرجوری شده خودم همه کارارو انجام بدم و به همه کارا نظارت داشته باشم. یعنی این چیزی بود که در شخصیت من نهادینه شده بود.
طبعا در مقابل خداوند هم همین بودم. و هستم! یه غرور بیجایی در وجود من هست که خیلی موقعا من رو از مسیر درست دور می کنه. و این غرور در مقابل خداوند هم وجود داشته و داره. جوری بودم که انگار خودم بلدم و خودم می دونم که چیکار کنم.
حاصلش چی بوده؟! دویدن های بی حاصل. تلاش کردن های بی نتیجه و به قول مرحوم پدرم همیشه نون سواره بود و من به دنبالش پیاده! تا این که سال گذشته بنا به تضادی به نقطه عطف رسیدم. رسیدم به جایی که دیدم واقعا هیچی از دستم برنمیاد.
اون موقع با همه عجزم رو به خود خدا کردم و ازش کمک خواستم. باورتون نمیشه که از همون لحظه معجزات زندگی من یکی یکی شروع شدن. و شرایط از این رو به اون رو شد. اما امان از انسان فراموشکار که باز فکر کردم نتایجی که ایجاد شده از سمت خود من بوده. و همین که این فکر ایجاد شد دوباره اتفاقات گذشته شروع به تکرار کردن.
یعنی تا انتهای عمرم باید تلاش کنم که همیشه این باور رو درون خودم ایجاد کنم که من هیچی ندارم و هرچی که هست از آن خداست ولاغیر.
از استاد عباس منش عزیزم برای طرح این آموزه های فوق العاده سپاسگزارم
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
سلام به استاد من به عزیزدل استاد و به دوستان عزیزم
گاهی انقدر در عشق خدا غرق میشم که انگار هیچی جز اون وجود نداره، انگار منم و اون
انگار فقط نشسته رو به روم و داره با عشق نگام میکنه
یادمه وقتی نوجوون بودم یا حتی تا همین یکی دوسال پیش شایدم تا چند ماه پیش…نمیدونم دقیقا از کی، ولی یادمه همیشه با خودم میگفتم کاش همینجوری که عاشق آدما میشم مثلا عاشق یه جنس مخالف میشم همینطوری عاشق خدا بشم، همیشه اینو دلم میخواست، انگار شکرگزاری هام و نماز هام و..
از سر اجبار و عادت بود، هیچ حسی نداشتم، اصلا نمی فهمیدم عشق به خدا یعنی چی
شعرای عرفا رو نمی فهمیدم، من ادبیات خوندم وقتی سر کلاس به شعرای عرفانی و الهی می رسیدم انگار هیچ درکی نداشتم، میگفتم آخه چطوری میشه انقدر عاشق خدا بود، واقعا نمی فهمیدم، احتمالا الان هم درکی از مدارهای بالاتر توحید ندارم، مثلا یک سال دیگه می بینم چقدر بیشتر عاشق خدا شدم و میفهمم که یک سال قبل هیچی نمی فهمیدم
ولی از خدا میخوام که هر روز و هر روز و هر روز فقط قطره ای از عشق خودش و توحید رو به من بچشونه برای تمام عمرم کافیه
هیچکس دیگه مهم نیست، دلم میخواد به همه انسان ها عشق بورزم بدون وابستگی بدون اینکه عشق گدایی کنم وقتی که خدای عظیم و مهربونم بی نهایت عشق رو به من میده دنبال چی باشم؟
آخ که چقدر از گوش دادن به این فایل لذت میبرم خدا خیر و عشق بی نهایت بده به خواهر عزیز استاد که باعث ایده این فایل شدن که انسان های زیادی ازش استفاده کنن
به نام خالق هدایتگر سلام به اعضای خانواده عزیزم در این جا
خدایا یاریم کن تا به درستی این تمرین را انجام دهم .
خوش حالم چون الان دارم بعد از نکته برداری و گوش کردن به فایل این تمرین رو انجام میدهم یارب به امید تو
جاهایی که روی خودم حساب کردم: 1. همین چند وقت پیش مثال ساده اش میخواستم شماره ها رو از یه گوشی که سیم کارت نداره به گوشی دیگه منتقل کنم با خودم گفتم کاری نداره که مثل سری پیش انجام میدی یه هات اسپات میکنی و از طریق واتساپ یا هر برنامه دیگه منتقل میکنی به دلایل مختلف نشد که نشد تا یه هفته بعدش گفتم خدایا من نمی دونم بلد نیستم خودت یه کاریش بکن همین که پذیرفتم دیگه هیچ راهی ندارم و بلد نیستم نشونم داد چه جوری بدون هیچ برنامه ای از گوشی به گوشی اشتراک گزاری کنم با بلوتوث
2. یه وقت هایی این قدر غذام خوش مزه و میشه و بوش کل خونه رو برمیداره که بیا و ببین اون زمان ها درست تایمی که سپردم به خودش و گفتم خودت این غذا اون جور که میدونی درست کن. اما روز های دیگه با همون مواد غذایی درست کردم با این تفاوت که مدام گفتم آره فلان مواد به غذا عطر و طعم میده بیا و ببین یا اگر غذا رو با عشق درست کنی نمی دونی که چی میشه، تو ذهنم کیفیت آشپزیم رو ربط دادم به همه چی جز خدا و نتیجه کاملا واضح نه تنها اون جور که میخواستم نشد حتی خراب هم شد ( همون عادت که از الگو های قبلی بیشتر از خدا حساب باز میکنیم و فکر میکنیم خیلی حالیمون هست.)
3. همین چند وقت پیش چون الان امکانش نیست برم سرکلاس درس هدایت شدم از استادهام اجازه بگیرم کلاس درس رو نماینده ضبط کند و این که بهشون اطلاع بدهم شرایطم رو اون ها هم قبول کردند اما از این جا به بعد من تو ذهنم اومدم نماینده رو بزرگ کردم و حساب کردم روش نتیجه این شد که ضبط ها باکیفیت نبود که بشه فایل ها رو گوش کنم گفتم خدایا من اشتباه کردم خودت هدایتم کن خودت یه نشونه بده همون روز مهم ترین درسم پیام اومد که کلاس برگزار نمیشه و استاد به صورت آفلاین فایل این جلسه رو ضبط میکند و در اختیار دانشجوها قرار میده یعنی آنقدر قشنگ برام درست کرد
4. ایده نمایشنامه به عنوان تکلیف باید مینوشتم چون تو جلسه نبودم با ایم که جزوه بچهها رو خوانده بودم اما بازم نمی دونستم باید چی کار کنم راجب چی بنویسم کلا گیج بودم. استاد تو این مدتی که زمان داشتم ، به آگاهی های این فایل و فایل دیگه هدایت شدم الف: نخواه دیگران رو تغییر بدی تمرکز بزار روی خودت نه تغییر و آگاه کردن دیگران ب: اون کاری که قلبت میگه انجام بده ، از خدا هدایت بخواه بگو ایده قبلی تو دادی خودت بگو چی کار کنم. ج: خدا وند همه رو هدایت میکند راجب همه چیز تو لایق هدایت های خدا هستی.
د: فهمیدم قدرت رو داده بودم به استاد و نمایشنامه ها و کتاب هایی که خوانده بودم و نمیتوانستم بنویسم برای این که فکر میکردم سر کلاس نبودم و خدا رو فراموش کرده بودم وقتی این ها رو فهمیدم و از خدا خواستم به سمت اطلاعات مناسب از طریق یه کتاب و ویدئو آموزشی هدایت شدم برای نحوه نگارش درست و خودش ایده مناسب بهم گفت یعنی ها لذت بردم وقتی آنقدر قشنگ مسئله من رو برام حل کرد.
5. یه شماره کارت بهم داده بودن برای واریز به صاحب شماره کارت دست رسی نداشتم و باید از طرفی آنی میزدم به حسابش پولش رو ییه شماره آخرش کم بود یهو یه حسی گفت بزن 2 کاملا درست بود. توانستم به راحتی واریز رو انجام بدهم.
6. مهمون داشتیم میخواستم یه دسر برای اولین بار درست کنم . گفتم خدایا من بلد نیستم خودت قدم قدم بگو چی کار کنم نتیجه عالی شد بهتر از هر دسری که قبلا درست کرده بودم
این ها اتفاقات این چند وقت بود.
استاد منم درست مثل آقا ابراهیم چه بسا بدتر باید یه دور قمری بزنم تا به جواب درست در مسائل مختلف هدایت بشم چون از همون اول از خدا نمیخواهم و میچسبم به راه حل های قبلی
این باور که باید مسئله و پازل حل کنی تا قوی بشی در من هست اصلا این جوری که احساس میکنم کارم هیچ ارزشی نداره چون نفهمیدم دقیقا چه جوری و از چه راهی این موضوع حل شد.
شده بارها برای خودم در مورد برنامه های گوشی و کامپیوتر موضوعی حل کردم با هدایت خداوند اما نتوانستم به دیگران بگم از چه راهی و چی کار کردم و احساس ضعف کردم در واقع به این فکر میکردم من بلدم من حالیمه بزار بگم و یه خودی نشون بدهم.
خدارو هزار بار شاکرم که شما رو هدایت کرد به سمت گفتن این آگاهی ها و ما رو در مدار شنیدنش و عمل بهش قرار داد.
هر جا هستید در آغوش الله آسان شوید برای آسانی ها بیشتر از قبل . یا حق
امروز رئیس زنگ زد گفت بیا کارت دارم. من دچار استرس شدم. اما بعد به خودم گفتم خدایا من نمیدونم هر آنچه دارم از توست. من میرم بقیه کارها با تو.
رفتم داخل .دیدم رئیس با معاون نشستند. خیلی راحت نشستم و هرچی پرسیدن در کمال آرامش جواب دادم.اونها به دلایلی میخواستند با بهانه های واهی من اذیت کنند اما من آرام بودم و لبخند میزدم .برای خودم عجیب بود. جوری که صدای معاون درآومد خانم نخند من عصبی میشم. سعی کردم جلو خودم بگیر اما نمیتونستم. بی نهایت آروم و خوشحال بودم.
اینا میخواستند من بترسوند؟!
من جواب نمیدادم خدا جواب میداد بیچاره ها…
انقد حالم خوبه که نمیتونم بگم. هر دری تلاش کردند من جواب منطقی داشتم. یعنی من که نبودم چون من اصلا حاضرجواب نیستم معمولا این موقع ها گیر میکنم و نمیتونم جواب بدم بعد حرص میخوزم. من نبودم خدام بود.
استاد تو ،من با چه قدرتی آشنا کردی .حتما میدونی. من تا حالا اینجوری احساس قدرت وآرامش نداشتم. استاد ممنونم. انقلابی که توحید عملی 10و 11 در من ایجاد کردند .
این مینویسم تا یادم بماند خدا تو با من چه کردی.تا همیشه تسلیم تو باشم و بتونم شیطان خاموش کنم
سلام استاد عباس منش و بچه های سایت
من چند سال پیش امتحان زبان باید میدادم تو اداره مون و اگه قبول نمیشدم ارتقا نمی گرفتم
تا گرید 5 رو داشتم حالا باید گرید 6رو امتحان میدادم
از خدا خواستم و گفتم خدایا قبولی گرید 6 رو از تو می خواهم و پذیرفته بودم من هیچی نمیدونم و اصلا لای کتاب رو باز نکرده بودم هر چی بلد بودم از همون اطلاعات سال های قبل بود و واقعی بهش اعتماد کردم سه مرحله داشت کتبی فیس تو فیس و مرحله اخر هم باید یک استاد سنجشت میکرد
به طرز باور نکردنی امتحان کتبی رو زدم و از بین 15 نفر 3نفر قبول شدن یکیش من بودم اونجا خدا و دست خدا رو با تموم وجودم حس کردم
نمر 45 از 60 گرفتم
حالا باید می رفتیم از ما سه نفر مرحله بعد فیس تو فیس با یک استا د زبان صحبت کنیم
سوال کردند کی اول میاد من با اعتماد به نفس دستم رو بردم بالا
رفتم داخل و شروع کردم صحبت کردن به انگلیسی و احوال پرسی با استاد و چند تا سوال از من پرسید همه رو جواب دادم سوالها اصلا از کتاب گرید 6 نبود خیلی از حاضر جوابی من استاد خوشش اومد و منو تحسین کرد و نمره خوبی به من داد مرحله اخر رو هم رو هم رد کردم و به طرز جادویی بدون اینکه از قبل خونده باشم نمره قبولی روگرفتم با همون اطلاعات قبلی که داشتم
و از خدا تشکر کردم وتا عمر دارم این لطف خدا رو یادم نمیره و یک باور توحیدی قوی در من ساخته شد
سلام به استاد عزیزم خیلی این فایل برای من عالی بود استاد یکی از پاشنه آشیلهای من دقیقا اینه که همیشه فکر میکنم همه چی و میدونم همیشه اصلا میخوام همش نشون بدم که من بلدم و ادعام میشه اما یه مدته که شروع کردم و هدایت خواستم از خداوند مثلا همین دیروز داشتم کارهای هنریمو انجام میدادم و یه جایی که چندوقتیم هست که توش گیر دارم و هرکاری میکردم جور درنمیومد به خدا گفتم خدایا چیکار کنم که کارم تمیزترو با کیفیت تر بشه بعد این نشونه اومد که برو این دوره آموزشی که مرتبط با کارم بود و ببین من خیلی به خودم مغرور شده بودم که اصلا من کارو یاد گرفتم و دیگه نیاز به آموزش ندارم بعدا که قبول کردم یه بار دیگه برم کلیپ آموزشیمو ببینم دیدم یه مورد ساده رو که اصلا چندماه بود که رعایت نکرده بودم و چقدر منو اذیت کرده بودو انجام ندادم چرا ؟چون فکر میکردم کاملا توی کارم مهارت دارم و دیگه من نیازی به آموزش ندارم و باید با تلاش خودم جلو برم چقدر به خاطر همین مقاومت و همین باور اینکه من خودم استعداد دارم منم که هنرمندم منم که خلاقیت دارم مغرور شده بودم و فکر میکردم نیازی نیست از خدا سوال کنم اما خداوندم یک بار دیگه منو به مسیر درست هدایت کرد به نظرم باید خیلی روی این پاشنه آشیلم کار کنم وهمیشه به خوم یادآوری کنم که من هیچ چیزی نمیدونم چون وقتی درباره قانونم صحبت میکنم این غرور و فکرو دارم که ببین من چقدر میدونم و میخوام فخر بفروشم به دیگران و بگم که شما هیچی بلد نیستید از خدا وندم میخوام که منو به مسیری هدایت کنه که بتونم این ترمزمو برطرف کنم استاد از شماهم سپاس گذارم به خدا قلبم باز شد با گوش دادن به این فایل و دریافت این آگاهی خدایاشکرت
به نام خدا
من بگم چند بار این فایل را گوش کردم ای خدا ..!!!!
هر دفعه خدا به ما لطف می کنه و آگاهی و آگاهی های بیشتری را به ما عطا می کنه
وقتی میگم من نمی دونم و آگاهی بیشتری می خواهم من را بیشتر پر می کن ظرفم را لبریزتر می کنه هر بار و هر دفعه
برای خوشبختی هامون شکر
من دربرابر خداوند هیچم این باور انا اقول می کنه یعنی فقط باید از خودش بخواهیم خودش به موقع بهمون میگه
علم من در برابر علم خداوند هیچه این چه باوریه واقعا فقط باید باورش کرد اولین نتیجه اش احساس خوبه یعنی خبرهای خوب داره میاد
یا صمد یا سرمد یا اخذ یا واحد یا خالق یا مخلوق
به همه ی ما میگه که چی کار کنیم ولی ما باید آماده دریافتش باشیم
من هم قبول دارم در خیلی از مسایل زندگیم حل کردن اونها برام خیلی زمان می بره مثل بیزینس شخصی خودم مثل زندگی کردن در خونه خودم ووو
حالا با مثال استاد که آقای ابراهیم را زدند فهمیدم من برای خدای خودم که قادر است متعال است خالق کل کیهان است تعیین تکلیف می کنم
تا نشون میاد من که این جنس را نمی خواستم کن که از این راه نمی خواستم و همین طور ادامه می دهم
در صورتی که باید راه را به خدا بسپارم صد در صد نه نود نه پنجاه صد در صد تمام و کمال
خدایا تمام امور زندگیم را به تو می سپارم
تو می دونی
و تمام
من نمی دونم
اگر می دونستم که باید وضعیتم بهتر از اینها بود پس نمی دونم
خدایا کمکم کن
راه را برام هموارتر کن
راه ها را برام آسان تر کن
خدایا شکرت برای این آگاهی ها
خدایا شکرت برای تمام داشته ها
خدایا شکرت برای نداشته ها چون من را به حرکت به بهتر گوش دادن هدایت می کنه وگرنه همونی که هستم می مونم و من این رو نمی خواهم من پیشرفت و رشد را می خواهم
خدایا شکرت برای وجود استاد عباس منش عزیزم
خدایا شکرت برای این فضای سایت
سلام و درود خداوند بر استاد عزیزم و خدا هزاران مرتبه شکر که این توفیق ب من داد تا بتونم کامنت بنویسم
خدایا شکرت واسه وجود استاد دوست داشتنی و دوستان گرامی خودم
خدایا شکرت واسه این همه نعمت واسه این هدایت بی نظیر و خداشکر واسه این خانواده پر از عشق و محبت در کنار هم جمع شدیم
میدونم باورش سخت ولی قانون که استاد تو همین فایل
اون موقع که در دانشگاه و همین الان تو زندگی خودشون استفاده میکنند و در مورد رانندگی یا درمورد هر چیزی دیگه .
بخدا جواب داد . بخدا جواب داد من ازش استفاده کردم اونم با ایمان کامل نه .
اگر من تموم تمرکز گذاشته بودم و باایمان کامل گفته بودم که خدایا من هیچ چیز نمیدونم تو میدونی بگو چ کار کنم بهتر جواب میگرفتم
من چندروز پیش امتحان آیین نامه داشتم گفتم خدایا تو بگو چ کار کنم ی ندا اومد گفت مراقب الان صندلی جا به جا میکنه دقیقا همین شد جابه جا شدم
کارتکس آسون گیرت میاد دقیقا همین شد
من فقط اون سوالات که بهم گفت زدم و جواب گرفتم ب همین راحتی.
بازم خداشکر که قبول شدم و جواب گرفتم و ایمان من بیشتر شد و اومدم دوباره استفاده کردم دیدم عه جواب میده
بازم دوست دارم از این قانون که استاد عزیزم گفتن تو همین فایل استفاده کنم
خدایا شکرت که من دوباره هدایت شدم به این سایت مقدس
بیایم وقت بگزاریم ب جای تو اینستا یا شبکه مجازی دیگه تموم استفاده اینجا ببریم
بعضی وقتا فکر میکنم خدا چ نعمت بهمون داد باید استفاده کنیم ازش و توسط دوستان عزیز هروز جواب سوال که از خدا داریم اینجا بهمون داده میشه
و همچنین استاد عزیزم که وقت میزارن و فایل آماده میکنند برای ما
بازم خداشکر میکنم بابت وجود استاد گرامی و دوست داشتنی و دوستان گرامی
ب نظر من استفاده از فایل توحیدی ک تا قسمت 11, آماده شده خیلی ارزشمند هستند
من ب نوبه خودم باید دونه به دونه فایل کامل بارها بارها گوش بدم
و امیدوارم ک ما میتونیم از این فایل کامل استفاده ببریم
و شما و استاد عزیزم ب دستان ثروت مند خدا میسپارم
به احترام بحث توحید دارم این رو مینویسم :
موفقیت (خودشکوفایی) در آمریکا که مفهوم موفقیت در کل هم به همون معنا داره شناخته میشه، چون چیزیه که شانس اش برای همه میتونه وجود داشته باشه و میتونه هم نباشه اگر طرف نخواد، خلاصه به خود فرد بستگی داره.
به ثروت به طور کل تفهیم شده یعنی اگر هم شهرت وسیله باشه سرآخر به ثروت منتهی میشه و فرقی با یکنفر که بیزینس ساخت خانه یا کسی که مشکل بیماری را حل کرده نداره و همگی به پول منتهی میشن _ این همون چیزی هست که شکوفا شدن را معنی میکنه. اما با بررسی اینکه در شرایط سخت تر و جغرافیایی متفاوت چی آن معنای شکوفایی را به یک فرد منتقل میکند ثروت به تنهایی نمیتونه احساس خودشکوفایی انتقال بده بلکه در یک مفهوم گنده تر که همون قدرت هست جای میگیره تا در نهایت فرد /بتواند خودش باشد و با همانی که هست برای دنیا الهام بخش بشود/.
با بررسی اتفاقات حال حاضر و در کل تاریخ کشورمان به عنوان نمونه جایی که شرایطی متفاوت و جغرافیایی غیر گونه آمریکا دارد میبینیم که ثروتمند بودن به تنهایی نمیتواند جوابی کامل برای یک انسان معنا بشود. این به منظور مطابق شرایط جغرافیایی _ سیاسی عملکردن نیست بلکه برای بی نیاز بودن از آنهاست تا دیگر نتوانند مشکلی برای فرد محسوب بشوند و صرفا راهی متفاوت رفتن برای نتیجه ای یکسان باشند. ️
با سلام و احترام به استاد گرامی و خانم شایسته عزیز،
بسیار از این فایل و سایر فایلها استفاده کردم. از شما سپاسگزارم.
پیشنهاد می کنم که حداقل ماهی یک دفعه درباره توحید عملی صحبت کنید. توحید اصل هست، اگر درست شود همه چی عالی می شه. با توجه به اینکه گفتید رسالت شما ترویج توحید است، لطفاً به پیشنهاد من توجه و فکر کنید.
در پناه حق
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
خداوند رو بسیار سپاسگزارم که به من فرصت داد تا بازهم در این فرصت ردپای دیگه ای از خودم در فایل مقدس توحید عملی 11 به جا بذارم.
واقعا اگه کل زندگیم رو روی همین یه فایل کار کنم، باز هم جا داره که بیشتر در دریای قدرت الهی غوطه ور بشم. مخصوصا برای من، اعتماد کردن همیشه کار سختی بوده! یادمه از بچگی کار تیمی رو کلا بلد نبودم. یعنی دوست داشتم همیشه کارارو یه نفره انجام بدم. بلد نبودم اعتماد کنم و بسپارم.
توی دوران دبستان، موقع فوتبال بازی کردن اینقدر به خودم فشار می اوردم که مامان و بابام میگفتن تو داری به جای کل تیم می دوی!
سنم که بیشتر شد، توی کار اداری، مسئولیتی رو در آستان قدس به دست گرفتم که یه کار اجرایی بود. و حدود 50 نفر نیروی زیرمجموعه داشتم. اما باز اعتماد کردن و سپردن رو بلد نبودم و می خواستم هرجوری شده خودم همه کارارو انجام بدم و به همه کارا نظارت داشته باشم. یعنی این چیزی بود که در شخصیت من نهادینه شده بود.
طبعا در مقابل خداوند هم همین بودم. و هستم! یه غرور بیجایی در وجود من هست که خیلی موقعا من رو از مسیر درست دور می کنه. و این غرور در مقابل خداوند هم وجود داشته و داره. جوری بودم که انگار خودم بلدم و خودم می دونم که چیکار کنم.
حاصلش چی بوده؟! دویدن های بی حاصل. تلاش کردن های بی نتیجه و به قول مرحوم پدرم همیشه نون سواره بود و من به دنبالش پیاده! تا این که سال گذشته بنا به تضادی به نقطه عطف رسیدم. رسیدم به جایی که دیدم واقعا هیچی از دستم برنمیاد.
اون موقع با همه عجزم رو به خود خدا کردم و ازش کمک خواستم. باورتون نمیشه که از همون لحظه معجزات زندگی من یکی یکی شروع شدن. و شرایط از این رو به اون رو شد. اما امان از انسان فراموشکار که باز فکر کردم نتایجی که ایجاد شده از سمت خود من بوده. و همین که این فکر ایجاد شد دوباره اتفاقات گذشته شروع به تکرار کردن.
یعنی تا انتهای عمرم باید تلاش کنم که همیشه این باور رو درون خودم ایجاد کنم که من هیچی ندارم و هرچی که هست از آن خداست ولاغیر.
از استاد عباس منش عزیزم برای طرح این آموزه های فوق العاده سپاسگزارم
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدانگهدار
11/2/1403
21:11
سلام به استاد من به عزیزدل استاد و به دوستان عزیزم
گاهی انقدر در عشق خدا غرق میشم که انگار هیچی جز اون وجود نداره، انگار منم و اون
انگار فقط نشسته رو به روم و داره با عشق نگام میکنه
یادمه وقتی نوجوون بودم یا حتی تا همین یکی دوسال پیش شایدم تا چند ماه پیش…نمیدونم دقیقا از کی، ولی یادمه همیشه با خودم میگفتم کاش همینجوری که عاشق آدما میشم مثلا عاشق یه جنس مخالف میشم همینطوری عاشق خدا بشم، همیشه اینو دلم میخواست، انگار شکرگزاری هام و نماز هام و..
از سر اجبار و عادت بود، هیچ حسی نداشتم، اصلا نمی فهمیدم عشق به خدا یعنی چی
شعرای عرفا رو نمی فهمیدم، من ادبیات خوندم وقتی سر کلاس به شعرای عرفانی و الهی می رسیدم انگار هیچ درکی نداشتم، میگفتم آخه چطوری میشه انقدر عاشق خدا بود، واقعا نمی فهمیدم، احتمالا الان هم درکی از مدارهای بالاتر توحید ندارم، مثلا یک سال دیگه می بینم چقدر بیشتر عاشق خدا شدم و میفهمم که یک سال قبل هیچی نمی فهمیدم
ولی از خدا میخوام که هر روز و هر روز و هر روز فقط قطره ای از عشق خودش و توحید رو به من بچشونه برای تمام عمرم کافیه
هیچکس دیگه مهم نیست، دلم میخواد به همه انسان ها عشق بورزم بدون وابستگی بدون اینکه عشق گدایی کنم وقتی که خدای عظیم و مهربونم بی نهایت عشق رو به من میده دنبال چی باشم؟
آخ که چقدر از گوش دادن به این فایل لذت میبرم خدا خیر و عشق بی نهایت بده به خواهر عزیز استاد که باعث ایده این فایل شدن که انسان های زیادی ازش استفاده کنن
خدایا شکرت خدای عزیزم شکرت خدای مهربونم شکرت شکرت شکرت
سلام سلام خدا به همه دوستان گرامی و دوست داشتنی
سلام به استاد عزیزم
خدا هزاران مرتبه شکر خدای خوبم خیلی دوست دارم
چ کامنت گذاشتی انگار داره با روح من بازی میکنه دوست دارم از صمیم قلب عزیزم
برای کامنت زیبایت
به نام خداوند بخشنده مهربان
ای خدای مهربان بابت تمام زندگیم و تمام تک تک سلول های بدنم ازت متشکرم
خدای مهربان من تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری میخواهم خدای مهربانم چگونه نام زیبای تورا بر زبان بیاورم درحالی که زبان عاجز از شکر گزاری توست
خدای مهربان م تو دوست دارم نمیدانم تو چگونه حواست ب من است منی غافل از یاد زیبا تو هستم
دوست دارم خدایا
میدانم هر چ که باشد تو صلاح من را میدانی
خدایا من را نجات بده دوست دارم مستقل باشم خدای مهربانم
پرودگارا من دوستش دارم هر چ تو میدانی همان را انجام بده من ب حکمت و تدبیر تو محتاجم
پرودگارا من را ببخش
دوست دارم خدای مهرانم خدایا دوست دارم چشم خوب شود پوست صورتم خوب شود ای خدای مهربانم
خدایا باور های مرا در مورد عشق و ثروت ان چه حکمت الهی توست ب من الهام کن
خدای مهربانم نمیدانی که چ قدر نام زیبات ارام بخش است خدایا خودت بر من ببخش که سخت دلتنگ تو میشوم ای رب بی همتا من دوست دارم
خدایا شکرت دوست دارم بی اندازه
ثروت و نعمت تو بی اندازه است ب من انچه خود میدانی عطا کن
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند باشید
به نام خالق هدایتگر سلام به اعضای خانواده عزیزم در این جا
خدایا یاریم کن تا به درستی این تمرین را انجام دهم .
خوش حالم چون الان دارم بعد از نکته برداری و گوش کردن به فایل این تمرین رو انجام میدهم یارب به امید تو
جاهایی که روی خودم حساب کردم: 1. همین چند وقت پیش مثال ساده اش میخواستم شماره ها رو از یه گوشی که سیم کارت نداره به گوشی دیگه منتقل کنم با خودم گفتم کاری نداره که مثل سری پیش انجام میدی یه هات اسپات میکنی و از طریق واتساپ یا هر برنامه دیگه منتقل میکنی به دلایل مختلف نشد که نشد تا یه هفته بعدش گفتم خدایا من نمی دونم بلد نیستم خودت یه کاریش بکن همین که پذیرفتم دیگه هیچ راهی ندارم و بلد نیستم نشونم داد چه جوری بدون هیچ برنامه ای از گوشی به گوشی اشتراک گزاری کنم با بلوتوث
2. یه وقت هایی این قدر غذام خوش مزه و میشه و بوش کل خونه رو برمیداره که بیا و ببین اون زمان ها درست تایمی که سپردم به خودش و گفتم خودت این غذا اون جور که میدونی درست کن. اما روز های دیگه با همون مواد غذایی درست کردم با این تفاوت که مدام گفتم آره فلان مواد به غذا عطر و طعم میده بیا و ببین یا اگر غذا رو با عشق درست کنی نمی دونی که چی میشه، تو ذهنم کیفیت آشپزیم رو ربط دادم به همه چی جز خدا و نتیجه کاملا واضح نه تنها اون جور که میخواستم نشد حتی خراب هم شد ( همون عادت که از الگو های قبلی بیشتر از خدا حساب باز میکنیم و فکر میکنیم خیلی حالیمون هست.)
3. همین چند وقت پیش چون الان امکانش نیست برم سرکلاس درس هدایت شدم از استادهام اجازه بگیرم کلاس درس رو نماینده ضبط کند و این که بهشون اطلاع بدهم شرایطم رو اون ها هم قبول کردند اما از این جا به بعد من تو ذهنم اومدم نماینده رو بزرگ کردم و حساب کردم روش نتیجه این شد که ضبط ها باکیفیت نبود که بشه فایل ها رو گوش کنم گفتم خدایا من اشتباه کردم خودت هدایتم کن خودت یه نشونه بده همون روز مهم ترین درسم پیام اومد که کلاس برگزار نمیشه و استاد به صورت آفلاین فایل این جلسه رو ضبط میکند و در اختیار دانشجوها قرار میده یعنی آنقدر قشنگ برام درست کرد
4. ایده نمایشنامه به عنوان تکلیف باید مینوشتم چون تو جلسه نبودم با ایم که جزوه بچهها رو خوانده بودم اما بازم نمی دونستم باید چی کار کنم راجب چی بنویسم کلا گیج بودم. استاد تو این مدتی که زمان داشتم ، به آگاهی های این فایل و فایل دیگه هدایت شدم الف: نخواه دیگران رو تغییر بدی تمرکز بزار روی خودت نه تغییر و آگاه کردن دیگران ب: اون کاری که قلبت میگه انجام بده ، از خدا هدایت بخواه بگو ایده قبلی تو دادی خودت بگو چی کار کنم. ج: خدا وند همه رو هدایت میکند راجب همه چیز تو لایق هدایت های خدا هستی.
د: فهمیدم قدرت رو داده بودم به استاد و نمایشنامه ها و کتاب هایی که خوانده بودم و نمیتوانستم بنویسم برای این که فکر میکردم سر کلاس نبودم و خدا رو فراموش کرده بودم وقتی این ها رو فهمیدم و از خدا خواستم به سمت اطلاعات مناسب از طریق یه کتاب و ویدئو آموزشی هدایت شدم برای نحوه نگارش درست و خودش ایده مناسب بهم گفت یعنی ها لذت بردم وقتی آنقدر قشنگ مسئله من رو برام حل کرد.
5. یه شماره کارت بهم داده بودن برای واریز به صاحب شماره کارت دست رسی نداشتم و باید از طرفی آنی میزدم به حسابش پولش رو ییه شماره آخرش کم بود یهو یه حسی گفت بزن 2 کاملا درست بود. توانستم به راحتی واریز رو انجام بدهم.
6. مهمون داشتیم میخواستم یه دسر برای اولین بار درست کنم . گفتم خدایا من بلد نیستم خودت قدم قدم بگو چی کار کنم نتیجه عالی شد بهتر از هر دسری که قبلا درست کرده بودم
این ها اتفاقات این چند وقت بود.
استاد منم درست مثل آقا ابراهیم چه بسا بدتر باید یه دور قمری بزنم تا به جواب درست در مسائل مختلف هدایت بشم چون از همون اول از خدا نمیخواهم و میچسبم به راه حل های قبلی
این باور که باید مسئله و پازل حل کنی تا قوی بشی در من هست اصلا این جوری که احساس میکنم کارم هیچ ارزشی نداره چون نفهمیدم دقیقا چه جوری و از چه راهی این موضوع حل شد.
شده بارها برای خودم در مورد برنامه های گوشی و کامپیوتر موضوعی حل کردم با هدایت خداوند اما نتوانستم به دیگران بگم از چه راهی و چی کار کردم و احساس ضعف کردم در واقع به این فکر میکردم من بلدم من حالیمه بزار بگم و یه خودی نشون بدهم.
خدارو هزار بار شاکرم که شما رو هدایت کرد به سمت گفتن این آگاهی ها و ما رو در مدار شنیدنش و عمل بهش قرار داد.
هر جا هستید در آغوش الله آسان شوید برای آسانی ها بیشتر از قبل . یا حق
سلام
سلام
من تسلیم هستم
من هرآنچه دارم از توست.
من هیچی نمیدونم تو به من بگو
استاد من تو ابرها هستم.
امروز رئیس زنگ زد گفت بیا کارت دارم. من دچار استرس شدم. اما بعد به خودم گفتم خدایا من نمیدونم هر آنچه دارم از توست. من میرم بقیه کارها با تو.
رفتم داخل .دیدم رئیس با معاون نشستند. خیلی راحت نشستم و هرچی پرسیدن در کمال آرامش جواب دادم.اونها به دلایلی میخواستند با بهانه های واهی من اذیت کنند اما من آرام بودم و لبخند میزدم .برای خودم عجیب بود. جوری که صدای معاون درآومد خانم نخند من عصبی میشم. سعی کردم جلو خودم بگیر اما نمیتونستم. بی نهایت آروم و خوشحال بودم.
اینا میخواستند من بترسوند؟!
من جواب نمیدادم خدا جواب میداد بیچاره ها…
انقد حالم خوبه که نمیتونم بگم. هر دری تلاش کردند من جواب منطقی داشتم. یعنی من که نبودم چون من اصلا حاضرجواب نیستم معمولا این موقع ها گیر میکنم و نمیتونم جواب بدم بعد حرص میخوزم. من نبودم خدام بود.
استاد تو ،من با چه قدرتی آشنا کردی .حتما میدونی. من تا حالا اینجوری احساس قدرت وآرامش نداشتم. استاد ممنونم. انقلابی که توحید عملی 10و 11 در من ایجاد کردند .
این مینویسم تا یادم بماند خدا تو با من چه کردی.تا همیشه تسلیم تو باشم و بتونم شیطان خاموش کنم