توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 31

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    سلام.

    خدا را شاکرم بابت روز سی و پنجم سفرنامه وخدا روشکر که اساتیدی فوق العاده ای مثل شما دارم.

    استاد عباسمنش عزیز و مریم جان. و البته مایک عزیز.

    در همه فایل هایی که در گروه تحقیقاتی تماشا کردم و گوش دادم به این نکته رسیدم که اصل فقط ” احساس خوب” داشتن است.

    شما باید کاری رو بکنید تا تحت هر شرایطی به احساس خوب برسید.

    احساس خوب یعنی: ثروت، شادی، سلامتی، ایمان.

    مثل جریان برق در نظر بگیرید.

    وقتی برق هست وسیله برقی شما هم کار میکنه، یعنی اون چیزی رو که بایستی با برق انجام بشود، کارش رو انجام میده و این بهانه رو نمیپذیره که الان خستم، ناراحتم، کار دارم، بزار فردا….

    اصل اینجا برق هست و تا زمانی که باشه وسیله ماهم کار میکنه.

    احساس خوب هم تا زمانی که باشه وسیله ما (اتفاقات خوب) هم به کار کردن ادامه میده.

    اما برای رسوندن برق به یک اتاق برای استفاده، کارهایی لازم هست. ابزاری لازم هست. کلید و لامپ و دوشاخه لازم هست ولی اصل همون برق هست که شما اون رو دارید.

    احساس خوب هم همینطوره. شما اون رو دارید و فقط برای لوازم بایستی مقداری اساس و لوازم تهیه کنید.

    هر چقدر لوازم با کیفیتی تهیه کنید، تظمین راحتی و آسایش رو برای خودتون مطمئن تر کردید. و ابزار و وسایل شما دوره های استاد هست. راهکارهای استاد هست تا با اصلی که داریم بتونیم در جهت آسایش و رفاه در تمامی جنبه های زندگی قدمی برای خودمون برداشته باشیم و لذت ببریم از نعمت ها.

    در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    واقعیتش کم نیست لحظاتی که ما از شرایط میترسیم، شک میکنیم، گوشه گیر میشویم و نگرانی مارا در خود فرو میگیرد.

    اما چه خوب که آدم بتونه تو گوشه ای از ذهنش به خاطر بیاره که جهان خدایی داره و قدرت و اختیار در دست اون هست و نه کس دیگری.

    خدایی که برهمه بندگانش به طرز یکسانی مهربان است و همه را یکسان دوست دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مژده حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    خداوندا کمکم کن تا بتونم همون اندازه که از دیدن این فایل تاثیر گرفتم ی پیام تاثیر گذار برای خودم و دوستان سایت بزارم

    با سلام و درود خدمت استاد بزرگوار وارجمندجناب اقای سید حسین عباسمنش عزیز و خانواده ی بزرگ و بی نظیر تحقیقاتی عباسمنش همچنین مریم شایسته ی عزیز

    مهر ماه سال 1397با سایت تحقیقاتی عباسمنش اشنا شدم نوروز سال 1398استاد عنوان کردن که شروع سال جدید رو نام گذاری کنید و من که یک عمر نفس از دست رفته داشتم و با کمترین عزت نفس و اعتماد به نفس شبانه روز عاجزانه از خدا کمک میخواستم تا کمکم کنهاون سال رو سال عزت نفس وروابط خوبنامگذاری کردم خداروشکر سال پیش سالی پر از حس های خوب و عالی برای من بود کلی رابطه های عالی کلی دوستای سطح بالا و کلی انرژی که همه اش هم بخاطر معجزات تغییر باور ها م رخ داده بود و همیشه به این فکر میکردم چقدر حالم بهتر شده و دوستای زیادی پیدا کردم و امیدوارم این دوستی ها پایدار و باقی بمونه (ولی …)

    فعلا ولیش بماند تا برسم به قصه ی امسال یعنی نوروز سال 1399 /جالبه امسال به همسرم گفتم میخوام امسال رو سال ثروت نام گذاری کنم چرا که سال پیش دقیقا برام جواب داد ولی میدونستم که علت اینکه نمیتونم خیلی متمرکزانه روی ثروت 1 و تمرین هاش تمرکز کنم اینه که من خیلی تو روابط غرق شدم وهنوز احساس نیازی نسبت به ثروت نمیکنم چون یک احساس عدم لیاقتی تو درونم هست که هنوز حل نشده پس از خدا خواستم کمکم کنه تا ترمز های احساسیم رو پیدا کنم وببینمشون وحلشون کنم

    حالا چرا گفتم (ولی)چون تمام لحظات که تو رابطه بودم همش فکر و ذکرم حفظ اون رابطه و اون دوستان بود با وجودی که چندین فرکانس بهتر از قبلم شده بودم ومثل قدیم ها تو روابطم خود زنی نمیکردم و یک مقدار اعتماد به نفسمو بهتر کرده بودم ولی در نهایت همیشه ی ترسی داشتم اونم ترس از دست دادن ادم ها ی دورو برم بود میترسیدم که اونا رو از دست بدم و تنها باشم میترسیدم که دیگران بگن این نمیتونه با ادم ها و دوستاش بسازه و سازگاری داشته باشه و بدتر از این ی چیز دیگه بود که میدونستم چون میترسم یعنی شرک دارم و ممکنه ازم گرفته بشه و بیشتر میترسیدم کلا تو مسایل اجتماعی باوجودی که ادم تاثیر گذاری هستم اما به شدت روی ادم ها حساب باز میکنم و فوبیای ازدست دادن اونها رودارم .

    حتی ی بار به ی کسی گفتم فلان دوستم خلاصه ی روز با من بهم میزنه از اخلاقش پیداست( چون بتش کرده بودم )بهتره خودم باهاش روابطمو کمتر کنم که کمتر اسیب ببینم ولی همچنان باهاش رابطه داشتم و دوستش داشتم

    و”این قصه ایکه ازش میترسیدم چند روز به عید سر باز کرد در حالی که شرایط به نظر عادی میومد و من همچنان با اون دوستم در ارتباط بودم ولی قلبم بهم میگفت همه چیز مثل قبل نیست و اون اتفاقی که منتظرش بودی افتاده اونم فقط و فقط بخاطر اینکه دیدم منو از اینستاش ریموو کرده و من دسترسی به پیجش ندارم این برام نشونه ی بدی بود حتی بهش گفتم و اون ادعا کرد که خبر نداره و حتی دو بارم ازش درخواست کردم که پیج رو باز کن و اون پیامم رو خوند و برام بوس فرستاد و بروی خودش نیاورد و یواش یواش خودشو کمرنگ و کمرنگ تر کرد خلاصه روز عید هم من بهش زنگ زدمو تماس تصویری عید رو تبریک بهم گفت ولی مثل سابق نبود و ادعا میکرد بخاطر شرایط قرنطینه حوصله نداره و حالا این من بودمو کلی فوبیا و وحشتی که منتظرش بودم و خلاصه موعدش رسید ومن رو به مدت 6 روز غرق فریاد و فغان و غصه و گریه و حال خراب کرد همش به این فکر میکردم غیر از خوبی خنده هیچ چی بین ما رد وبدل نشده و هیچ چیز مهمی بینمون نبوده چرا این رابطه رو از دست دادم تا دیروز که خیلی چیزها برام اشکار شد خدا خواست اون مانع رو با تمام قدرت کنار بزارم اگر چه به میزان شرک زیادی که دارم خیلی دارم درد میکشم وخیلی برام حلش سخته و دوم اینکه از بس با موبایل چشم انتظار تماس و جواب اون بودم خسته شدم از همسرم خواستم گوشیم رو ازم بگیره والان سه روز از مردم مجازی بی خبرم و خداروشکر بیشتر وقتمو تو سایتم با لب تاپ و احساس کردم خدا میخواد که به ارزوم برسم یعنی وقت کشی کمتر با موبایل که همیشه ارزوشو داشتم

    وجالب تر اینکه امروز وقتی تو سایت نشانه ی امروز من رو کلیک کردم منو مستقیم اورد روی فایلی که استاد تمام صحبتاش حول ارتباطات خودشو کلیت روابط شرک امیز ما انسان ها صحبت کرده

    خیلی روی بنده ی خدا حساب باز میکنم خیلی ادم ها برام تو الویت قراردارن خیلی ازشون بت میسازم ولی خدا دقیقا جواب خواسته های منو داره میده و از چند جانب داره منو از دنیای بیرون قطع میکنه تا به توانمندی برسم چون هر لحظه دارم با خدا صحبت میکتنم و برام کاملا محرزه که خداوند برام این شرایط رو باز کرده که اگر نمیکرد سالیان سال پام روی ترمز و گاز باهم بود الان احساس میکننم که فقط باید بگم تنها منبع عشق و راستی خداوند است تنها منبع برکت خداوند است تنها کسی که میشه روش حساب کرد خداوند است اگرچه الان که مینویسم هنوز باور نکردم چون بیشتر احساس میکنم دارم با واژگان حرف های زیبا میسازم ولی فقط به این حرفم خیلی یقین وایمان راسخ دارم خدایی که صدای من رو شنید و ی مرداب پر از لجن تو زیر بنای ذهنمو بهم نشون داد همون خدا بقیه راه رو کمکم میکنه دوستان برام دعاکنید تا بتونم این برهه ی سخت رو بگذرونم من این فوبیا رو دارم و خیلی دردناکه برام چون نجوای شیطان باصدای بلند توی سرم میپیچه نجوای شیطان فقط منو ی ابلح ی بی لیاقت صدا میزنه نمیزاره اروم بگیرم فعلا در جنگ روح وذهن به سر میبرم ولی حداقل از سه روز اول عید حالم خیلی بهتره ممنون از اینکه وقت گذاشتین وداستان منو خوندین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مجتبی یعقوبی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2668 روز

    سلام بر استاد عباس منش ارجمند ومریم خانم شایسته عزیز وهمه ی دوستان خوبم

    من محبوبه سادات مهربان هستم که با پروفایل همسرم این کامنت رو برای شما دوستان عزیزم میزارم

    دوست دارم یک موضوعی رو براتون بگم از خودم من یه دوست قدیمی وعزیز دارم که واحد کناری آپارتمانمون زندگی میکنه در تمام شرایط خوب وبد تا به حال کنار هم بودیم مخصوصا من بیشتر وقتی اون دچار مشکل بیماری وگاز گرفتکی وچه وچه در کنارش بودم واون مدام وهمیشه درگوشم زمزمه میکرد که تو حتی از خواهر ومادرم برام عزیز تری ومن بینهایت دوستت دارم چون همه ی اقوامش در شهرستان زندگی میکنن وفقط اون ویکی از برادر شوهراش در تهران زندگی میکنن عملا اقوامی نداره وبه شدت شخصیت درون گرایی داره وبا کسی به جز من دوست نیست ورفت وامد نمیکنه والبته من همه خانواده واقوامم درتهران هستند واینکه من روابط عمومی خیلی بالایی دارم وسریع با همه ارتباط برقرار میکنم ودوست میشم وبه قول استاد انسان تاثیر گذاریم وهر کس یک بار بامن برخورد داشته باشه جذبم میشه خلاصه میگم براتون میخوام از شرکم واستون بگم که چقدر مشرکم وچقدر اعتماد به نفس پایین وعزت نفسم باعث شده که به تضاد بخورم این دوستم یه جورایی احساس مالکیت برمن داره تمام دوستام رو ازم دور کرده البته من با باورام این کار رو کردم وروابطم رو کمرنگ کرده وحتی وقتی من میخوام برم خونه ی مامانم بهش سر بزنم بد خلقی میکنه ومن مدام در حال راضی نگه داشتنش بودم که از دستم نرنجه این عادت از بچگی باهام بوده که همه رو از خودم راضی نگه دارم وتا جایی که بتونم از خودم مابه میزارم وبه قول استاد خودم رو اولویت قرار نمیدم اصلا میدونید من آگاهی ها رو دریافت میکنم وهزاران بار تحسین میکنم به به وچه جه میکنم ولی عمل کننده به آگاهی ها نیستم

    القصه با شرکع داستان کرونا دوست عزیز بنده با همسرش وبچش فرار را بر قرار ترجیح دادند ورفتن به رفتن پیش پدر ومادر واقوامشون ومن روتنها گذاشتن من از این موضوع درس گرفتم که مشرک نباشم وفقط رو خدا حساب کنم اولش ناراحت شدم از رفتنش ولی حالا دیگه نه حتی کوچک ترین تماسی هم نگرفته تا حالم رو بپرسه قبل از رفتنش مدام میگفت میترسم وحالم بده واز اینکه میتلا بشم وبمیرم ترس دارم ومن بهش میگفتم مرگ وزندگی دست خداست واگه پیمونه پر شده باشه هر کجای کره خاکی باشی ودر هر حالتی که باشی به سراغت میاد توکل کن وتوجه نکن به بیماری ولی اون کار خودش رو میکرد از خدا ممنونم که بهم فهموند که فقط باید دلبسته خودش باشم ورو ادماش انقدر حساب نکنم امیدوارم بتونم شخصیتم رو عوض کنم واز کسی یا چیزی نه ناراحت بشم ونه خوشحال واعتبار چیزای خوب رو فقط به خدا میدم خدا رو شکر میکنم که آگاهی هام داره بهم کمک میکنه راستی استاد من عاشق این فایلتونم وهر چقدر گوشش میدم سیر نمیشم ازش ومدام با خودم قیاسش میکنم که چقدر درمورد من هم درسته

    به امید فرداهای بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم زارع گفته:
    مدت عضویت: 1990 روز

    سلام استاد مهربان اشک تو چشمام جمع میشه وقتی میبینم اینطوری بخدا قسم میخورید که اگه ایمان داشته باشیم اگه قدرت خدامونو باور داشته باشیم خدا کمکون میکنه هدایتمون میکنه خدایا شکرت برای این هدایتها خدایا کمکم کن تمام این مطالبو درک کنم و تمام تار پودم بشه🙏🏻🙏🏻💚🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سرور امجد گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    درود

    خلاصه اینکه:

    رو مردم حساب باز نکنیم

    رو خودمون حساب باز نکنیم

    فقط رو خدا حساب باز کنیم

    این یعنی توکل بخدا

    بعد از توکل به خدا

    حالا حرکت کنیم..،،،

    اون وقت مردم، نشانه ها و الهامات همه میشن دستانی از خداوند برای کمک به ما.

    ما همه رو باید از سوی رب ببینیم و توجه مان به سوی رب باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Yalda va Hossein گفته:
    مدت عضویت: 2393 روز

    سلام و خدا قوت به همه دوستان عباسمنشی عزیزم وسلام به استاد عزیزم ومریم جان عزیز،یعنی استااااااااااااااااااااد من عاشقتم نمیدونم چرا انقدر نسبت به نوشتن گارد دارم،باورت نمیشه استاد هر روز میگم یه روز بشینم راجع به آپشن جدید به اسم” نشانه ی امروز من “که چند وقتی تو سایت هست بنویسم و از احساسم بگم امروز دیگه واقعا نمیتونم ننویسم.میخوام بگم دوستان عزیز این نشانه هارو جدی بگیرید،استااااااااااااااااااد به خدا خدا نشونه هاش از طریق سایت شما برام میفرسته امروز دقیقا با اتفاقی که برام تو شغلم افتاد نشانه هام رو فهمیدم از طرف خداااااست ویک هدایت به تمام معنااااااااااااااااست واااااای عاشقتم من خدا عاشق تو ودست بزرگت استاااااااااااد عزیزم .

    خوب بریم سراغ اتفاق .من و همسرم باهم املاک کار میکنیم وبا استاد عزیزم و آموزش ها بهترین نتیجه هارو گرفتیم که برای اون هم یه ایده ی جالبی دارم که داریم با همسرم مقدماتش فراهم میکنیم که از نتایجمون که خیلی بزرگم هست براتون بنویسیم. خوب و اما اتفاقه:داستان از اینجا شروع شد که من با یه مشتری یه واحد رو بازدید داشتیم و مورد پسند قرار گرفت و بیعانه کشیدن برای خرید منتها خود فروشنده هم دنبال یه خونه بزرگتر برای خودشون بودن که خداروشکر اونم ما براش پیدا کردیم و مورد پسندشون هم بودن و قرار نوشتن قراداد رو هم تعیین کردیم برای ساعت ۵ عصر امروز،و اون یکی رو هم برای ساعت ۷.ساعت ۵ مشتری من خودش بدون اطلاع من رفته بود یکبار دیگه خونه رو بازدید کرده بودو اومد برای نوشتن،من تماس گرفتم با فروشنده که بیاین و سند ومدارک رو بیارین اما یکدفعه گفتن که پشیمون شدن،بعد از صحبت های زیادی بالخره دلیل نیومدنشون رو نفهمیدم و گوشی قطع کردم و به مشتری گفتم که قضیه از این قراره یعی همه چی کنسل شده این اتفاق ها یک هفته طول کشیده بود از بیعانه کشیدن تا قرارداد، یه نیم ساعتی حالم بد البته از رفتار فروشنده مه یک هفته مشتری رو معطل خودش کرده بود وهمچنین خودم که انرژی گذاشته بودم.به هر حال یه چندساهتی گذشت و اومدم مجدد تو سایت چرخیدن و کنترل کردن ذهنم که احساسم رو بد نکنه قضیه ،یکدفعه هدایت شدم به سمت نشانه ام که توحید عملی دو بود من چون تقریبا دو سال میشه که دارم با فایل های استاد کار میکنم وحتی الان از دوازده قدم تا قدم دوم رو هم گرفتیم و این فایل توحید رو بارها بارها گوش کرده بودم به محض اینکه متن رو دیدم وااااااااااااااااااااااای نمیدونید انگار اصلا خود خداااااااااااااداشت میگفت یلدااااااا جونی .بنده خوشگلم .عزیزم نگران نباش من هستم این نشد یکی بهتر نگرااان چی هستی به خدا صدای خدااااااااااااااااااااااااارو تو گوشم میشنیدم چه لذتیییییییییییییییی داره، این جمله ی استاااد تو متن دقیقا چیزی بود که ذهن من باید میشنید”””اما وقتی یکتاپرستی اصل و اساس زندگی‌ات باشد، آنوقت دلیل حضور هر نعمتی در زندگی ات، خواه یک فرد باشد، یا شغلی عالی، یا راهکاری برای مسئله ات و…، برکتی از جانب خداوند می دانی و اگر زمانی به هر دلیلی، از زندگی ات برود، معنایش این است که برکتی دیگر از خداوند در حال ورود به زندگی ات است.”””””” بهترین جمله ای است که میتونستم در این شرایط نجواهای ذهنی رو خاموش کنم . بله درسته وقتی خدارو قدرت مطلق میدونی،وقتی خدارو رو سرلوحه کارات میدونی وقتی میدونی هیچ برگی بی اذن خدا رو زمین نمیافته ،وقتی میدونی خدا روزی رسون پس دیگه هیچ شکی نمیکنی وخودتو میسپری به وجودیت خود خدا ،وقتی میپیوندی به خودش چون میدونی که تو ذره ای کوچیکی از خود خداییی دیگه جایی برای شک کردن نمیمونه و هر اتفاق به ظاهر بد تورو ناراحتت نمیکنه چون میدونی که خالقت خلق کردن رو هم در ذات تو نهادینه کرده و خلق تمام اتفاقات زندگیت به عهده ی خودت هستش واینم میدونی اونی که باید کارارو درست کنه یکی دیگهاست نه من وهیچ کس دیگه ای و این باعث میشه تو آرامش احساست رو خوب نگه داری تا اتفاقات خوب به سمتت بیا ن چون قانون رو میدونی که احساس خوب اتفاقات خوب “احساس ناخوب اتفاقات ناخوب هستش ،پس دیگه ناراحت نمیشی و از قانون تبعیت میکنی و فقط هدایتت رو میسپری به خدای مطلق…..

    خدایااااااااا سپاسگذارم که منو دوس داری خدایا سپاسگذارم که عاشق منی و یکی از دستای قشنگت رو فرستادی منو به سلامتی، ثروت و نعمت و سعادت در دنیا و آخرت برسونه ،من عاشقتتتتتتتتتتتتتتم خداااااااااااااااا

    بچه ای عزیز میدونم که معامله بهتر از این رو فردا خدا برام مهیا میکنه و قول میدم که میام و مینویسم عاشقتونم

    استاد حرف ندارییییییییییییییییی عشقی به خدا

    من و عشقم عاشقتیماااااااااااااااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    غزال گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    به نام تنها پشتیبان و پادشاه عالم خدای مهربان

    سلاااااااااااااااااااااااااام به همه😊

    دیدین وقتی می رین یه مهمونی خوب که میزبانش رو خیلی دوست دارین و مهمونای شادیم توی اون مجلس هستن چقدر حال دلتون خوب می شه من الان دقیقاً اونطوریم😃چقدرررررر حال دلم عالی شد چقدررررر سبک شدم چقدررررر روحیه م عوض شد…اصلاً فایلهای استاد خیلی حال آدمو خوب می کنه انگار اومدم مهمونی خدا و خدا میزبان هست و مهمون ویژه مهمونی هم استاد عباس منش مهربان…تازه من بعضی وقتا دو تا مهمونی پشت سر هم دعوت می شم گاهیم 3 تا😉وقتی فایلهایی برام میاد که قبلاً دانلودشون کردم می رم توی فولدر لپ تاپمو پیداش می کنم و می بینمش بعد یه فایل دیگه م که خدا می خواد ببینمو روحیه م درجه یک بشه پشت سرش میاد جاتون خالی بعد از این فایل قسمت 11 تمرکز بر نکات مثبت باز شد بدون اینکه من انتخابش کرده باشم منم با عشق نشستم دیدمش هر چقدر استاد بیشتر از قوانین حرف می زدن احساس سبکی بیشتری می کردم خلاصه اینکه مهمونیه بعدیم مکانش تو بهشت پارادایس بود چی از این بهتر اصلاً آدم این منظره و این آب آرومو که می بینه روحش تازه می شه…یه استاد خوش قلب و مهربونم که جلوی این منظره زیبا نشسته باشن دیگه هیچی…..خلاصه الان حالم درجه یکه

    از خدا به خاطر این حال خوب و آرامش و سبکی و تک تک نعمات دیگه ش سپااااااااااااااااااااسگزارم بییییییییییییییییییییینهایت😍💕💕💕💕💕💕💕💕😄عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم مننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

    یه تشکر ویژه هم از استاد عباس منش عزیز واقعاً که هم اسمتون برازنده اخلاقتونه و هم فامیلتون مثل امام حسین مهربان و خوش قلب و منشتون هم که مثل حضرت عباس هست در پناه خداوند عزیز بهترینها رو براتون می خوام…..😊💐💐💐💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    تمام اتفاقات زندگی ام نتیجه فرکانس هاو باور هایم است.

    وقتی این اصل را کمی باور و انرا می پذیرم

    آگاهانه فرکانس هایم را کنترل میکنم.

    اگاهانه با فرکانس هایم تلاش می کنم خواسته هایم و شرایط دلخواهم را خلق کنم.

    مهمترین رابطه ام زندگی ارتباط با خداوند است و باید

    اگاهانه برای خالص تر شدن تلاش کنم.

    باید و حتما متعهدانه بر اجرای این سبک شخصی فارغ از شرایط بیرونی

    مصمم باشم. اری هر طور به چالش های زندگی چه گذشته و اینده

    نگاه می کنم یقینم بیشتر می شود که توحید عملی راهکاری برای

    همه چیز است.

    حضور هر برکتی در زندگی ام نعمتی است از جانب خداوند و

    اگر هر زمانی به هر دلیل از بین برود برکتی دیگر از خداوند

    وارد زندگی ام می شود.

    در این جهان تنها من هستم و خداوند . دیگرانی وجود ندارند

    دیگران تنها دستی از دستان خداوند هستند.

    پس تنها باید به این نیرو وابسته شد و روی ان حساب کرد

    و به الهاماتش عمل کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2483 روز

    سلام من یه رابطه ناسالمو قطع کردم یه مقدار حالم بد بود بر خلاف قبلا که کوچکترین مسئله باعث بی حوصلگیم میشد تا از سایت فاصله بگیرم اینبار تونستم ذهنمو کنترل کنم و با وجود خستگیم که دارم بیامو کامنتمو بنویسم متنه ۳۴ روز سفرنامرو و متن مربوط به عنوان فایلو که خوندم متوجه شدم ( کم حوصلگی از بابت اینکه نذاشتم یه رابطه ناسالم جدی بشه خودش یه شرکه) و نگاه توحیدیش اینکه قرار اتفاقات و شرایط بهتری وارد زندگیم بشه بجای اینکه غمگین باشم باید خوشحالو صبور منتظر روزای بهتر باشم و اصل انتظار خودش کارارو انجام میده من میخوام اعتماد کنم به قوانین و خداوند

    چند روزه با پشتکار بیشتری دارم رو باورهام کارمیکنه دیشب نزدیک ۳ خوابیدم صبحم ۶ بیدار شدم پریشبشم ۴ الی ۵ ساعت بیشتر نخوابیدم هر روز زمان بیشتری میتونم تو حال خوب بمونم خدارو شکر.

    خیلی دوست دارم اون حالاتای استادو که مییگن موقع هایی که تازه کارشونو شروع کردن یا الان که میخوان رو اشاعه توحید کار کنن شب و روزو خستگی و گرسنگی رو متوجه نمیشن رو تجربه کنم اما از یطرف این عقیدرو دارم که خستگی و گرسنگی و عصبانیت باعث میشه بهم بریزم بخاطر همین قبلا بیشتر از حد توانم انرژی نمیزاشتم همیشه کمتر از توانم تلاش میکردم انشالله بتونم با باورهای خوب زمانهای بیشترو برا خودم خلق کنم تا از کار کردن رو خودم لذت بیشتری ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: