توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم رضوی گفته:
    مدت عضویت: 3631 روز

    سلام

    روز ۳۴ وم از سفرنامه

    ما تنها به هواداری چون خداوند نیاز داریم و بس…

    وقتی اونو هوادارت بدونی از ادمها توقع نداری و اونها بدون اینکه بهشون بگی برات همه کار میکنن این خدا تو قلب و روح اون ادمهاست و برای تو همه چیز میشه در وجود همه ادمها…

    مهربانی بخشش …لطافت …ارتقا پست و مقام..مرخصی…عیدی …همه چیز میشه فقط به شرطی که تو وجودمون تو قلب مون همه چیز اون باشه..

    از ادمها درخواست میکنیم ولی شدن یا نشدن اونو دست خدا میدیم و خودمون رو وابسته به جایگاه و قدرت و شهرت ادمها نمی کنیم.

    ما اگه باورمون رو به خدا تقویت کنیم اون هیچ وقت دیر نمیکنه و برنامه ریز بی نظیریه برای تمام امور زندگی ما…

    ولی هر اندازه که باورش داری وارد زندگیت میشه و به شکل خواسته هات در زندگیت جریان پیدا میکنه.

    هروقت از مسیر خارج میشیم یعنی باورمونروبه خداوند از دست دادیم و این اتفاقات ناخواسته نتیجه شرکه..

    روی مردم حساب نکنیم روی خودمون و عقل خودمون هم حساب نکنیم …روی خدای خودمون حساب کنیم که همش میشه سود و بُرد

    ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4147 روز

    خدایا شکرت بخاطر همین لحظه

    با سلام به همسفرهای عزیز به لطف خدا در سی و چهارمین روز این سفر پر برکت هستم به یاد دارم که این فایل را قبلا دیده بودم و به خودم ایمان داشتم که توکلم زیاد است ولی زمانی که برای یکی از عزیزانم حادثه ای پیش آمد و در کما رفت من شب و روز نداشتم و حس و حالم خوب نبود تا اینکه روز چهارم فایل حزن در قرآن استاد را به یاد آوردم که باید مانند مادر حضرت موسی بود که کودکش را رها کرد و آرام گرفت و من هم آرامش عجیبی گرفتم و گفتم توکل یعنی راهش را نمیدانم و خداوند عالم است و فقط تجسم میکردم که روز تولد عزیزم میرسد و از خداوند تشکر میکردم برای سلامتیش و از اینکه دوباره به جمع خانواده میآید و با این تجسمها حس و حالم خوب میشد و شکر خدا به طرز عجیبی به هوش آمدند در صورتی که همه قطع امید کرده بودند خدایا شکرت که متوجه شدم ایمانم آنقدر هم قوی نبود و این مسئله باعث شد که معنی واقعی توکل را بدانم خدایا من خیلی خوشبختم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سعید نیکومنش گفته:
    مدت عضویت: 3101 روز

    سلام به همه . ابن فایل نشانه امروزم بود . نمی‌دونم مربوط به این موضوع میشه یا نه

    اما به درک عمیق تری از ترمز ذهنی رسیدم . من بورس جهانی فارکس رو به تازگی شروع کردم با هدایت الله .

    با یه دلار شروع کردم اما هر بار رسیدم به ۵ دلار برگشت به عقب داشتم و صفرشدم دوباره شارژ کردم . خیلی دقیق تر و به قول خودمون با تحلیل بیشتر جلو رفتم بازم صفرشدم .

    به چشم دیدم رفتار قیمت جفت ارزها با من تغییر می‌کنه ینی تو لحظه آخر که انتظار برد پوزیشن رو دارم رفتارش عکس میشه و من صفر میشم

    دارم بیشتر درک میکنم جهان کوانتومی ، جهانی که با دید نظاره گر رفتارش تغییر می‌کنه . رفتاری رو نشون میده که من باورهای ساختم نه چیزی رو که دارم انجام میدم . امروز به خودم تعهد میدم که یه ردپا ازم باشه که دوره روانشناسی ثروت ۱ رو با تمام وجود کار کنم و از الله می‌خوام در این مسیر همه مون رو کمک کنه .

    چیزی فراتر از باور نیست داشتم به این فکر میکردم که اگر من رو بازوهای ثروت کننده کار کنم رفتار بازار سهام هم اون لحظه ای که من می‌خوام پوزیشن بگیرم تغییر می‌کنه حتی اگر ۱ دقیقه قبلش یه جور دیگه باشه

    ممنونم ازت استاد . حسن بهم گفت بیام بنویسم

    خیلی وقت بود ننوشته بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2607 روز

    سلام من یه رابطه ناسالمو قطع کردم یه مقدار حالم بد بود بر خلاف قبلا که کوچکترین مسئله باعث بی حوصلگیم میشد تا از سایت فاصله بگیرم اینبار تونستم ذهنمو کنترل کنم و با وجود خستگیم که دارم بیامو کامنتمو بنویسم متنه ۳۴ روز سفرنامرو و متن مربوط به عنوان فایلو که خوندم متوجه شدم ( کم حوصلگی از بابت اینکه نذاشتم یه رابطه ناسالم جدی بشه خودش یه شرکه) و نگاه توحیدیش اینکه قرار اتفاقات و شرایط بهتری وارد زندگیم بشه بجای اینکه غمگین باشم باید خوشحالو صبور منتظر روزای بهتر باشم و اصل انتظار خودش کارارو انجام میده من میخوام اعتماد کنم به قوانین و خداوند

    چند روزه با پشتکار بیشتری دارم رو باورهام کارمیکنه دیشب نزدیک ۳ خوابیدم صبحم ۶ بیدار شدم پریشبشم ۴ الی ۵ ساعت بیشتر نخوابیدم هر روز زمان بیشتری میتونم تو حال خوب بمونم خدارو شکر.

    خیلی دوست دارم اون حالاتای استادو که مییگن موقع هایی که تازه کارشونو شروع کردن یا الان که میخوان رو اشاعه توحید کار کنن شب و روزو خستگی و گرسنگی رو متوجه نمیشن رو تجربه کنم اما از یطرف این عقیدرو دارم که خستگی و گرسنگی و عصبانیت باعث میشه بهم بریزم بخاطر همین قبلا بیشتر از حد توانم انرژی نمیزاشتم همیشه کمتر از توانم تلاش میکردم انشالله بتونم با باورهای خوب زمانهای بیشترو برا خودم خلق کنم تا از کار کردن رو خودم لذت بیشتری ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    دریا گفته:
    مدت عضویت: 2130 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    توحید عملی قسمت ۲

    نکته های مهم فایل

    شرک در دل مومن و نه در دل کافر مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است

    همه ما انسان هستیم و احتمال اشتباه کردن رو داریم اما باید سعی کنیم تلاش کنیم که توحید رو در زندگیمون اجرا کنیم

    وقتی انسان توکلش به خداوند باشه نیازی نیست که پای دیگران رو ببوسه اون که پای دیگران رو میبوسه توکل نداره به خداوند وفکر میکنه اون آدم داره کاری براش انجام میده

    وقتی ما خداوند رو فراموش میکنیم به عنوان تنها منبع خیر و برکت و رزق و آدمها رو توی ذهنمون بزرگ میکنیم وقتی که فکر میکنیم که آدم خاصی برای موقعیتش میتونه کارها رو انجام بده این یعنی شرک

    روی آدمها اصلا حساب نکنید از اونها تشکر بکنید برای محبتی که به شما داشتند برای کاری که برای شما انجام دادند اما هیچ وقت فکر نمیکنیم که اون محبت ها از طرف اون ادم هاست من اونو دستی از طرف خداوند میدونم که اون از این طریق داره به من محبت میکنه و من سپاس گذار خداوند خودم هستم که جهان رو خلق کرده وقتی که روی افراد حساب میکنید یعنی که دارین شرک میوزین وقتی روی چیزی به غیر از خدا حساب میکنید یعنی که شرک دارین

    درخواست کردن فرق میکنه با اینکه روی اون حساب کنید تو خودت میدونی که وقتی از کسی درخواستی کردی واقعا توکلت به خداست یا اون فرد

    اگه تو ذهنت از کسی درخواست کردی و فکر میکنی فقط اون میتونه بهت کمک کنه داری شرک میورزی

    اگه توکلت به خداست درخواستت رو میدی و اگه جواب نداد میگه عیبی نداره خدا از یه دست دیگه به من میده

    کسی که روی خدا حساب میکنه روی دیگران حساب نمیکنه امیدش به اونا نیست میگه این یه دستی از خداونده این نداد یه دست دیگه من امیدوارم من بهم نمیریزم میگم باشه از یه دست دیگه به من میده

    وقتی روی آدمها تکیه میکنی و فکر میکنی که اونا تو رو نگه میدارن تو جایگاهی که هستی در تمام موارد که روی چیزی حساب میکنید از همون چیز ضربه میخورید

    اگه کسی توکلش به خداوند باشه خداوند راههایی رو برات باز میکنه قلبهایی رو برات نرم میکنه ارتباطهایی رو برات ایجاد میکنه که هیچ وقت این حرفها و ادعاها نمیتونه ایجاد کنه

    آیا شانس در همه کارها دخیل است و موجب موفقیت یا شکست آدمها میشه نه افکار و باورهای ماست که داره این کارها رو انجام میده

    با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چی خواهی کن

    روی مردم حساب نکنید روی خودتون هم حساب نکنید روی خدای خودتون حساب کنید روی دوست آشنا پدر مادر حساب نکنید روی خودتون حساب کنید باید باورمون رو به خداوند تقویت کنیم و یقین داشته باشیم اون قدرت به راحتی درها رو برای ما باز میکنه و موقعیت ها رو برای ما ایجاد میکنه پس واقعا اونو باور کنیم باور قلبی

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مانی هانی گفته:
    مدت عضویت: 2540 روز

    “سخنی کز دل براید لاجرم بر دل نشیند”

    من کلا اهل کامنت گذاشتن نیستم اما

    اعتراف میکنم هربار این ویدئو رو میبینم قلبم میلرزه و اشک در چشام جمع میشه و بغض تو گلوم جمع میشه و یه حسی بهم گفت این مطالب رو بگم، این بخاطر صداقتی هست که در این سخنان استاد حس میکنم.

    چقدر ما در امور روزمره،آدما و مسائل رو بزرگ میکنیم و خدا رو فراموش میکنیم و در واقع داریم امتحان خودمون رو پس میدیم.

    اگه این فایل رو هر روز ببینیم “تا آخر عمرمون” کاملا جا داره چون شیطان بیخ گوشمون نشسته و کارش رو بلده.

    استاد واقعیت همونه که شما میگید،علت فقر،شکست،ناکامی ها در زندگی فقط و فقط شرکه که به اشکال مختلف در لایه لایه های وجود ما تنیده شده. اکثر ما تجربه اینکه روی کسی حساب کردیم و از همون فرد ضربه خوردیم رو داریم.

    نگرانی از رفتار دیگران و قدرت دادن به دیگران ، سعی در کنترل اوضاع عامل بدبختی بسیاری از انسانها بوده و هست.

    استاد جنس فایل های توحیدی تون با بقیه فایل هاتون فرق زیادی داره و مثل reset کردن نرم افزار وجود مخاطبتون میمونه.

    امیدوارم با ادامه این مسیر چراغ راهنمایی باشید برای بقیه که بنحوی از انحا دچار شرک و قدرت دادن به افراد و شرایط شهر و کشور و قدرت های مختلف هستند.

    امیدوارم در پناه الله یکتا با عزمی راسخ همه ما در مسیر یکتاپرستی عملی قدم برداریم.

    به قول استاد عزیزم ،شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند باشیم در دنیا و آخرت ❤ .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مژگان ملکی گفته:
    مدت عضویت: 2269 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز

    سلام به همسفر های گرامی

    این فایل و باید هزاران بار گوش کرد خیلی زیاد باید حواسمون به رفتارامون باشه اینبار که من بعد از یک سال این فایل و گوش کردم نکات جدیدی پیدا کردم برای خودم اون هم این هست که ما می دونیم نباید روی خانواده اطرافیان و مردم و دوستان ….حساب کنیم ولی یه اشتباه رایجی که من و شاید دیگران انجام بدن اینه که ما زیادی روی عقل وخودمون حساب باز میکنیم یعنی فکر میکنیم همه ی کار هارو خودمون و بدون پشتیبانی خدا انجام بدیم و بعدش کلی نگران میشیم و می خوریم زمین …بنابر این تنها کسی که باید بپرستیم و ازش یاری بجوییم خداونده تنها رب جهان هستی که نعمت دهنده و مهربان هست تنها قدرت خداست و همه ی دعا های مارو اجابت میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    به نام خالق

    سلام به همه عزیزان

    سلام به استاد عشق

    چقدر متحول شدم با شنیدن این فایل و چقدر این اصل مهم میتونه متحول کنه زندگی مارو در همه ابعاد

    چقدر تجربه های مختلفی داشتم توی کل زندگیم از صحت این صحبت های شما چقدر انتطار از ادم ها ادم ها رو عوض میکنه ولی انتظار از خدای ادم ها نه تنها اون ها رو عوض نمیکنه بلکه شخصیت خداگونه اون ها رو برای ما نشون میده

    چقدر خدا میتونه عشق و مهبت و ثروت بغیر حساب و از جایی که به عقلم نمیرسه رو وارد زندگی من کنه وقتی که فقط به اون توکل میکنم وقتی که خواسته هام رو فقط اون از طریق دستانش انجام میده

    برای من هم اتفاق افتاده کسانی که باهاشون مراوده داشتم و روی خدا حساب باز کردم و نتایجی فوقالعاده گرفتم و کسانی که باهاشون مراوده داشتم و روی خود فرد حساب باز کردم نتیجش بغیر قهر و کینه و دشمنی نبوده

    من تعیین میکنم که با نیتم که چه نتیجه ای بگیرم عمل مهم نیست نیتی که دارم خیلی مهمه

    اینو ی شاید خیلی امتحان کردم بخشش در راه خدا انفاق در راه خدا و نتیجه عالی

    انفاق در راه بنده خدا و نتیجه ای برعکس

    الان نیاز به تمرین این موضوع دارم به میزانی که تمرین کنم درش قوی میشم اینی که روی هیچ کس حساب باز نکنم بغیر رب

    یعنی شده روی مشتری هم حساب باز کردم روی فروش هم حساب باز کردم و برعکسش وقتی بی خیال بودم و گفتم من هدفم اینه برم روی خودم کار کنم و فروشم عالی شده و مشتری های عالی اومدن

    چند وقت پیش پول ی بنده خدایی اومد روی حسابم و بدهی داشت به کسی که باید من بهش میدادمش ی احساسی بهم گفت نگهش دار یکی دوروز باهاش کارکن بعدش بهش بدش اما ی احساسی بهم گفت توکلت باید به خدا باشه این پول مال تو نیست بدش بهش خدا میرسونه و این رو مثل ی بازی در نطر گرفتم خدا شاهده بیشتر از اون مبلغی که نیازم بود بعد اون موقع بهم رسید و گفتم خدایا شکرت

    مهم نیته مهم باوره فکریه که دارم به چه سمتی هدایتش میکنم روی چه سمتی بهش قدرت میدم یا خدا که کل هیتی از اونه یا بغیره

    وبغض کردم الان ازش میخوام منو ببخشه به خاطر این شرک هایی که در وجودم بوده و هست

    خدایا صدهذار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    اکرم ملایی گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    سلام به همه و به تمام خانواده بزرگ استاد عزیز عباس منش سلام به تمام عباس منشی ها و سلام به استاد بزگ و پیامبر زمانه من و مریم خانم عزیز و

    دوست داشتنی

    چند روزی هست که شرایط برام خیلی سخت شده راستش وارد یک مرحله جدید از زندگیم شدم یک تغییر بزرگی رو تو زندگیمان ایجاد کردیم و عزممان رو جزم کردیم و این تغییر بزرگ رو و بهتر بگم ریسک بزرگ رو انجام دادیم و با همسرم وارد یک مسیر شغلی جدید شدیم

    واسه همین شرایط برام سخته ولی به لطف خدا همه چیز داره عالی پیش میرود و

    به لطف سایت استاد عزیز و اموزش های استاد

    که واقعا در نگاهم تاثیر زیادی داسته و تونستم با تقزیبا عمل کردن بهتر عمل کنم

    و این مسیر جدید رو با هدایت خداوند و نشونع هایش داریم جلو میرویم و خودش گفته شما قدم بروارید و حرکت کنید برکت با مت شما یک قدم بردار البته با ایمان بعد ببین مه چند قدم برات بر میدارم و هر روز تو این دوهفته بابت هر چالشی که تو کارمون پیش میامد به راحتی ایده میامد و به اسونی حل میشد و داریم پیشرفت می کنیم و به زودی میام از موفقیت هایمان اینحا میگم

    اما امروز که حالم گرفته یکم بود و نگران بودم

    امدم سایت رو باز کردم و روی بخش دانلودی ها کلیک کردم که بهم گفته شد برو تو این بخش اجرای توحید عملی.

    و فایل فقط روی خدا حساب باز کن چند باز دیگه گوش کرده بودم ولی این دفعه بهتر متوجه شدم ولی کامنت ها رو نخونده بودم تصمیم گرفتم بخونم و تا الان که هشت ونیم شب است تو همین بخش بودم و خدا میدونه که چه اتفاقاتی برام رخ نداده

    اول از همه از تمام دوستانی که کامنت مینویسند خیلی سپاسگزارم

    اره حالا که دارم فکر می کنم

    دارم میبینم تو زندگی ام چقدر من روی مردم حساب باز نکرده بودم

    راستش رفته بودم دوش بگیرم و همون جور میداشتم به حرف های استاد و کامنت بچه ها فکر میکردم و یکی یکی برام باز میشد اره اونجا این شکلی بودی اره روی فلانی حساب کرده بود

    اره من از بچگی ام وقتی نگاه میکنم میترسیدم و روی مادر و مدرم خیلی حساب می کردم و همیشه میترسیدم که اگه اینا رو از دست بدم چی میشه من بیچاره میشم بعد تو مدرسه روی دوستانم خیلی حساب میکردم روی معلم هایم اره بعد هم که ازدواج کردم راستش روی مدر شوهرم خیلی حساب میکردم که کارمند بانکه و البته این افکار بهمه داده شده بود از خانوداده که اگه عروس اینا بشی دیگه نمیخاد غصه شغل همسرت رو بخوری و نگران باشی

    اره من بسته بودم روی کارمند بانک و روی پارتی بازی حالا بعد از این همه سال دارم میفهم که از کجا چوب خوردم نه کسی به من ضربه نزده خودم کردم خود خودم حالا دارم میفهم کلی زندگی من متاسفانع سرشار از شرک بوده و ههست و خدا رو شکر که با این سایت خدایی و با استاد عزیز اشنا شدم وجز دانش اموز های استاد شدم و خداروشکر که وارد این مدار واین فرکانس شدم و دارم روی خودم کار میکنم تا این شرک و این الودگی رو کم رنگ و کم رنگتر کنم البته با استمرار وتلاش و جدیت روزانه و توکل و ایمان

    اره دوستان عزیز من حالا دارم میفهم که الان در هر شرایطی که هستم برای این بوده که همش روی همسرم حساب باز کرده بودم و الان که تو این شرایط و وضعیت هستم به خاطر باورهایم بوده

    امروز فهمیدم من روی خودم هم خیلی حساب باز کرده بودم

    و تو بیزنس قبلیمان که تقریبا 2سال نیم هست که دیگه کار نمی کنیم هم روی مردم اره روی زیر مجموعه هایم بسته بودم من روی اونها حساب باز کرده بودم روی صاحبان اون شرکت حساب باز کرده بودم وای خدای من اونها برام مثل بت شده بودن هیج کس جرات نداشتند در مورد اونها بد بگویند اگه میگفتند من میترکوندمشون

    خدایا واقعا با این همه شرک دمت گرم که باز هم هوامو داشتی حالا دارم میفهم که اگه اون شرکت و کارمون شکست خورد واسه چی بود همیشه تو این چند سال دنبال این بودم که چرا و امروز بهتر متوجه شدم اره اگه شکستی هست به خاطر شرک است و اگر موفقیتی هست بدون که اونجا نشانه توحید است این رو یکی از بچه ها تو کامنت نوشته بود و جمله بسیار کلیدی برام بود

    ممنونم از اون دوست عزیز

    امروز دیگه بستم با خودم که اگاهانه باید تمرین کنم و تا میتوانم روی هیج کس حساب باز نکنم و روی خودم هم حساب باز نکنم

    فقط فقط روی خدا حساب باز کنم اون

    قدرت بالای قدرتها است

    سپاسگزارم از دوستان عزیز و سپاسگزارم از استاد عزیز که یکی از بزرگترین دستان خدا است برای من وسپاسگزارم استاد که تو زندگیم بعد 44 سال از عمرم حالا دارم توحید رو میفهم و دارم با خداوند اشنا میشوم و راه درست زندگی کردن رو بهم یاد میدهید و بهتر درک کردن قران رو

    سپاسگزارم بابت تمامی فعالیت های که شما و مریم خانم انجام میدهید و تمام آموزش هایتون

    سپاس بیکران استاد جون دوستتت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد یونس حسنی گفته:
    مدت عضویت: 3209 روز

    سلام به استاد عزیز و خوبم

    اولش میخواستم فقط یه تشکر کنم و بگم که زندگیم خیلی قشنگ و عالیه و بخاطر این همه زیبایی و خوشبختی خدارو شاکرم و از شماهم تشکر میکنم ولی گفتم یکم از اتفاقات این مدت برام افتاده تعریف کنم…

    من همینجور که در پست قبلیم گفتم مشکل زیاد داشتم و بعد اشنایی با سایت شما و پیش رفتن با برنامه هاتون و ایده های خوبی که به ذهنم میرسید داشتم پیش میرفتم و هه چی عالی بود همچی روز به روز بهتر میشد از همه مهمتر چیزی که خیلی برای خودم با ارزش بود این بود که ایمانم خیلی قوتر شده بود و روز به روز بیشتر میشد ایمانم به خدای خوب و مهربانم… اصلا زندگم رویای شده بود همه چی خود به خود درست میشد. وقتی نماز مو میخوندم و هرشب چند صفحه قران با معانیش میخوندم لذت میبردم و یه شور خاصی داشتم ودیگه مث قبل از سر عادت و بی حوصلگی به نماز واینمیسادم بعد نماز کلی مینشستم با خدا حرف میزدم و خواسته هامو بهش میگفتم و ایمان داشتم که بهم میده….

    تا اینکه یه روز به بابام زنگ زدن گفتن بیا بیمارستان برای عمل( پدرم بیماری نارسایی کلیه داشت و باید پیوند کلیه میشد و ما داشتیم کارای خرید کیله میکردیم که خود بیمارستان به صورت خیلی ناگهانی یه کلیه از مرگ مغزی برامون پیدا کرد جوری که تویه 1روز همه کارایی که ما تو 2سال باید انجام میدادیم و داشتیم انجام میدادیم تو یه نصف روز انجام شد و به صورت رایگان پدرم پیوند کلیه شد. اگه باید میخریدیم نزدیک 30ملیون هزینه میشد که خدا خواست و همش رایگان شد) وقتی رفتیم اونجا و کاری عمل انجام شد من 12 روز توی بیمارستان کنار بابام بودم و مراقبش بودم و همش خداروشکر میکرم که ازجایی که فک نمیکردم بهم داد و کارمو درست کرد بی نهایت خوشحال بودم که حال بابام خوب شده با این اتفاق من دیگه هیچ مشکلی احساس نمیکردم بعد اینکه بابام مرخص شد و ما امدیم خونه من کم کم داشتم کم کار میشدم دیگه زیاد روی باورهام کار نمیکردم قران نمیخوندم تصویر سازی نمیکردم برای خودم و… خلاصه تمام کارایی که قبلا میکردم کم کم داشت ول میشد و فراموش میکردم وقتی به نتیجه کارم و خواسته هام کمتر فکر میکردم انگیزم برای تلاشم کم شد و دیگه شوقی برای تلاش و کار نداشتم تا اینکه دیگه باشگاه بعد اینکه رفتم مسابقه و دوم استان شدم ول کردم همچی داشت خراب میشد و من میدونستم بخاطر تلاش نکردن من هست و کار نکردن روی خودم و باورهام. بعد اون تو کاری که تازه شروع کرده بودم شکست خوردم و کلی ضرر کردم با اینکه میدونستم همه اینها بخاطر کم کاری خودم هست ولی انگار یه جوری شده بودم کور شده بودم موقعیت های عالی که برام پیش میومد نمیدیدم و فقط بدبختی هامو میدیدم و بازم شرایطم سخت تر میشد تا اینکه تصادف کردم و فکم شکست 7روز بیمارستان بودم و الان 4روزه مرخص شدم بعد این تصادف کلی عوض شدم و دیدم به زندگی خیلی مثبت شده و خیلی بهتر از قبل حتی تو این چند روزه کلی اتفاق خوب برام افتاده پدرم با داییم که 3ساله باهم قهر بودن بخاطر من اشتی کردن یه شوق شور خاصی تو خونمون امده دوباره کلی ایده جدید و عالی به ذهنم رسیده تا همین چند وقت پیش دنبال کار میگشتم و میخواستم برم برای مردم کار کنم ولی الان با فکرایی که کردم میتونم 2تا مغازه برا خودم داشته باشم با درامد عالی و یه کار دیگه هم پیدا کردم که عاشقشم با این وجود دیگه کل وقتم مشغول کار های میشم که عاشقشونم و میتونم کلی باهاشون پول بسازم انشاالله با کمک خدا تا یک ماه دیگه مشغول کارم میشم و مغازهام باز میشه و کارم شروع میشه کلی شوق زوق دارم با بی نهایت انرژی دارم پیش میرم کلی ایمان دارم و میخوام دوباره باشگاه شروع کنم و قوی تر و بهتر از قبل و برم برای مقام اول کشوری و انشالله بالا تر از اون…

    و میخوام بگم بزرگ ترین مشکل من یکی این بود که صبر کافی نداشتم و دوم روی باورهام کم کار کردم و ایمانم رو از دست دادم و به شما دوستان عزیزم توصیه میکنم در کل مسیر با ایمان و صبر پیش برید و هدفتون رو فراموش نکنید.

    با سپاس فراوان از استاد عزیزم و شکر بی انتهای خداوند برای اینهمه نعمت زیبای سلامتی و خوشبختی که به من و زندیگم بخشیده.

    از استاد عزیزم میخوام در فایل های بعدی بیشتر در مورد ایمان و تقویت اون حرف بزنه و کمک کنه که ایمانمون به خدا و خواسته هامون قوی تر بشه. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: