توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 69
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
میخام ماجرای خودم از وقتی مشرک بودم و بعد توحیدی عمل کردم رو بگم
بعد اتمام درسم قرار بود طرح بیمارستانیم روشروع کنم تو دوره کاراموزیم همکارم گف بدون پارتی نمیتونی طرحی شی.این حک شد توی سرم .بعدها ک پیگیر شدم استاد ب هر دری زدم نتونستم طرحی شم و دروغ چرا چندین نفراز رئیس روئسا رو هم واسطه کردم بازم نشد .ی ندایی هر بار تو دلم میگف شرک شرک شرک .نتیجه نمیگیری ولی خب تکاملم رو طی نکرده بودم و فک میکردم شاید بشه.ولی استاد 2سال گذشت و نشد من بارها گریه کردم ک چرا اینقد گره تو کارمه
استاد ماه رمضون امسال تلاش کردم خودمو پاک کنم و توحیدی بشم دقیقا از پایان ماه رمضون کارام کم کم درست شد.خیلی جاها باز گره افتاد و وقتی دقیق بررسی کردم دیدم باز هم مشرک شده بودم تو این مسیر.ادمایی ک کمکم کرده بودن رو بزرگ کرده بودم و حتی ی ادمایی ک جلوم وایسادن رو فقط ی لحظه تو ذهنم ترسیدم ک مبادا کاری کنن .ولی استاد خداروهزاران مرتبه شاکرم هروقت افکارمنفی تو ذهنم اومد اعراض کردم .البته ی روزاییم برا اینده برنامه ریختم ک بازم ضربه خوردم
ولی درنهایت اومدم کارایی ک لازم بود انجام بدم رو انجام دادم ی مانتو شلوار اداری گرفتم .اقدامات لازم برای طرحمو انجام دادم 99 درصدش انجام شده تاالان .و هرروز روی خودم کارمیکنم.ظرفمو بزرگ میکنم.توحیدی تر عمل میکنم و قدرت رو فقط دست خدا میدم و از زندگیم لذت میبرم
و استاد من 2سال مشرک بودم نتیجه نگرفتم فقط با 2ماه توحیدی عمل کردن این نتیجه رو گرفتم
خدارو هزار مرتبه بابت وجود شما سپاسگزارم
خدارو شاکرم ک تونستم توحیدی عمل کنم و رد پایی از خودم بر جای بزارم
خداروشاکرم ک وقتی توحیدی عمل میکنم حالم خوب تره .معجزه پشت معجزه رخ میده .
و خداروشاکرم ک تو این مسیر زیبا قرار گرفتم
سلام استاد عزیز
خیلی خیلی زود ما وابسته میشیم به دستان خداوند…
این فایل برای من نشانه بود و بالای 4 بار پشت سرهم گوشش دارم.
حقیقتا انسان خیلی ناسپاسه،همونطور که خدا خودش گفته…
داره میگه ازمن بخواین،برای من شریک نیارین ولی ما دقیقا برعکسشو انجام میدیدم.
واقعا پیامبران انسان های بزرگی بودن،شرک نداشتن،به معنای واقعی یکتاپرست بودن.
تکنفری بری درمیان فرعونیان و دعوت به یکتاپرستی کنی و نترسی…
تکنفری بری و بت هارو،خدای یک عده رو،بشکنی و نترسی…
و…
اونها با تمام وجود میدونستن که قدرت اصلی کیه
میدونستن که تنها نیستن
اما ما،مننن،دل میبندیم به دستان خدا و فکر میکنیم که فقط همین ادمه میتونه به من کمک کنه،فقط همین شغله میتونه شغل من باشه،فقط همین ادمه میتونه تنها شریک زندگی من باشه و…
خداببخشه واقعا بخاطر مشرک بودنمون.
خدایا قدرت اصلی توهستی اما من فقط توی حرف اینو میگم و موقع عمل کاملا برعکس حرفم عمل میکنم…
وقتی موقع صحبت با دیگران صدام ضعیف میشه و تن صدام میاد پایین یعنی مشرکم…
وقتی حرفی که باید بزنم رو نمیزنم با ترس اینکه مبادا کسی قضاوتم کنه مشرکم…
وقتی که سرم پایینه و راه میرم بااینکه تورو دارم،یعنی مشرکم…
وقتی کسی قولی میده و زیر قولش میزنه و من ناراحت میشم،یعنی مشرکم…
وقتی کسی میتونه منو عصبی و ناراحت کنه یعنی مشرکم…
وقتی میدونم که تو منو افریدی اما توانایی های خودمو دست کم میگیرم یعنی مشرکم…
من امروز فهمیدم که هموز خیلی راه مونده تا حتی نزدیک به حضرت ابراهیم و موسی و… رفتار کنم.
همینجا قول میدم که از همین لحظه روی این مورد در شخصیتم کار کنم و نتیجش رو بعد مدتی بیام توی کامنت های همین فایل بزارم.
من باید قدر نعمات خدارو بدونم،من باید قدر بزرگی و عظمت خدارو بدونم، من شرمنده ی بخشنده بودن خدا شدم. من شرمنده ی کلام خدا شدم…
براش اهرم رنج و لذت درست میکنم تا هیچوقت یادم نره این حال امروزمو،یادم نره امروز رو که چقدر جلوش سرم پایین تر از همیشه شد و شرمندش شدم.
خدایا چقدر تو خوبی که میشه بدون ترس از قضاوت شدن باهات درباره ی همچی صحبت کرد و دیگه نیازی نیست حرفمو هزاربار تاب بدم که نکنه سوبرداشت کنی،درست برعکس ادما…
چقدر تو خوبی که ما خیلیارو شریک تو قرار میدیم اما تو بازم راه برگشت برامون میزاری…
سپاسگزارم پروردگار من…
سپاسگزارم استاد عزیزم واقعا فایل فوق العاده ای بود و برای من گوش دادنش در به موقع ترین حالت ممکن بود.مچکرم
چقدر این جملات زیباست و چقدر باور بهش میتونه زندگی رو زیباتر کنه ، خیلی عمیق تر میتونم بفهممش نسبت به قبلا . چقدر آگاهی هایی از رهایی داره تو این حرفا واسه من، بابا این کار نشد یه کار دیگه خدا از یه جای دیگه میرسونه ، این آدم تو مدار تو نیست لازم نیس بزور نگهش داری خودش واست یه آدم اوکی میکنه قدم 33 از سفرنامه رسیدم ، این سفر طول دراز زندگی که با آگاهی ها ترکیب شد چقدر زندگی رو شیرین کرد ، خدایا صدهزار مرتبه شکرت ، چقدر حال خوبی دارم که میتونم درک کنم میتونم بفهمم و چقدر باید تکرار کنم که بتونم باورش کنم!!! استاد ازت ممنونم بخاطر این آگاهی ها و ممنونم از خانم شایسته بخاطر این ایده که باعث شد فایل های قدیمی که به شدت بهشون نیاز داشتم رو مرور کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان ثروتمندم
توحید
اگر کل قرآن را خلاصه کنیم ، میشه توحید ، اگر تمام موفقیت وپیشرفت بشریت را خلاصه کنیم میشه توحید،
و در عوض عامل کل بدبختی انسانها ، شرک هست
و آنقدر این مخفی هست که حتی اکثر انسانها ی مذهبی هم غافل میشن.
منبع تمام قدرت ها ، ثروت ، نعمت ها را باید الله بدانیم .
خداوند به احساس درونی ما کار داره ، و به آن پاسخ میده و کاری به گفتار ما نداره ، پس سعی کنیم اعتبار کار به الله بدهیم مثلا اگر کسی به ما کمک میکنه و باعث رشد و موفقیت ما میشه آن را دستی از دستان خدا بدانیم و از آن شخص تشکر کنیم ولی در قلبمان اعتبار را به خدا بدهیم
ردپای پر رنگ روز 34 ام
.
الله تویی وز دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچه ای دم زند اندر ته چاه
آگه ز دم مورچه در چاه تویی
.
یک روز فاصله افتاد تا نوشتن کامنت روز 34 ام و سه بار دیدم این فایل رو ، در روزگار و شرایطی هستم که این شرک را بیشتر احساس میکنم ، اینکه واقعا عامل بدبختی بشریت شرک هست !!!
در شرایطی هستم که مصداق حرف استاد : روی خودتون هم حساب نکنید و روی خدای خودتون حساب کنید !!!
همین اتفاقات را به خیر میبینم و امیدوارم برای ساختن ایمان و توکلی بیشتر از خودم
به لطف و یاری خداوند ، دیشب جلسه اول آپدیت دوره ” شیوه حل مسائل” را دیدم و نکته برداری کردم با اینکه چندین بار قسمت اول فایل را دیده بودم اما دیشب کامل دیدم و رفتم در قسمت تمرین ، و از دل همون فایل و این فایل توحید عملی مواردی که میومد به ذهنم ، تصمیم ها و … !
که در این ردپای خودم ، میخوام یکی از اون تصمیم ها را اینجا در میون بزارم ، اونم رفتار شرک گونه ” قرض گرفتن ” هست !!
ما وقتی که عادت به قرض گرفتن میکنیم ، نمیدونیم که داریم شرک میورزیم ، چرا که پیش خودمون میگیم : فوقش اگر این قسط یا بدهی پاس نشد ، قرض میکنم دیگه و این فکر کم کم ما را در یک منجلابی قرار میده که وقتی به خودمون میایم میبینیم به همه رو زدیم و کلی هم بدهی داریم ، توی این منجلاب بارها افتادم و سعی کردم خودمو در بیارم ، بعد از دیدن فایل نتایج دوستان و صحبت های آقای عطا روشن عزیز و توضیحات استاد در ادامه اون ، یه مدت تصمیم سفت گرفتم که دیگه قرض نمیگیرم ، ولییییی ، تصمیم با اینکه شرک درون ذهنمون را بشناسیم خیلی فرقشه فکر میکنم !!! چون شرک این عمل درون من وجود داشت و باعث شد باز هم چند بار دیگه قرض کنم ( با اینکه یه مدتی را اصلا قرض نکردم )
و دیشب در حین دیدن فایل و فکر کردن ، یهو به خودم گفتم ، شرک همینه دیگه !!! و واقعا افسوس خوردم به حال خودم که : ایمان و توکلم به خداوند حتی در حد ” امرار معاش ” خودمم نیست !! خدایی که رزق زمین و آسمان در دستشه مورچه در دل زمین و پرنده در آسمان را روزی میرسونه ، من با یه عمل ساده حتی باور به این که رزق منو هم میرسونه در همین حد که قسط سر ماهم نمونه و هشتم گیر نه ام نباشه را هم ندارم !! حتی در این حد هم ایمان قلبی و توکل ندارم ! از کجا پیداست ؟ معلومه دیگه در عملم !!
به قول استاد به گفتن و ادا در آوردن نیست که ، وقتی که من از دوستم پول قرض کنم و پیش خودم بگم : من نگاهم به خداست ! و این دستی از خداونده !! خوب ! قبول ، یه بار ، دو بار ، سه بار !! عه ! نه ده بار ، نه هر بار !!! این چه نگاه توحیدی شد پس ؟ چه گول زدنی شد ؟! خود عمل و قرض کردن اشتباهه و شرکه !! و من پیش خودم بگم این دستی از خداست ؟؟!!
پیش خودم گفتم حمیدرضا تو اگه مهاجرت کرده بودی در کشور یا شهری که کسی تو را نمیشناخت و دسترسی به دوست و آشنا نداشتی ، اون موقع چیکار میکردی ؟! تو که نگاهت شده به قرض گرفتن ، اینکه عینه شرکه !!!
و از دیشب تصمیم گرفتم ، مثل مواردی که حتی مثال هم زدم در کامنت ها و خدا را باور کردم و برام رسونده ، واقعا و آگاهانه باورش کنم ، نه برای مدتی نه یه برهه ای که از همه جا رونده میشم !!
تصمیم به اینکه به فرض من در شهر یا کشور غریبی هستم ، اینجا کی را دارم ؟ فقط خدای خودم !!! هر اتفاقی که میخواد بیفته ، اینکه به قول استاد و آقای عطا روشن ، هر ماه اجاره عقب بیفته و چیزی نباشه بخورم که بالاتر نیست ، تازه شرایط حال حاضرم از شرایط اونا که خیلی بهتره و وقتی که نگاهم وااااقعا به خدای خودم باشه ، قطعا به عینه خواهم دید که خداوند روزی رسونه بی نهایته !!!
خدایا ، اینجا نوشتم ، مکتوب کردم تا هم ردپا باشه و هم اینکه در جمع دوستان گفتم ، که دیگه قرض نمیکنم ! به هیچ شکل و تحت هیچ شرایطی ! من سعی میکنم بنده بهتری بشم ، نگاهم به تو باشه !! و توهم با ارباب بودنت ، با نعمت هات ایمان و توکل من را بیشتر کنی ، بنده ات را از این منجلاب در بیاری !!
چرا که از بنده صالح خودت استاد عباس منش ، که توحید را برامون یادآوردی میکنه هم یاد گرفتم که تحت هر شرایطی که باشه ، من لیاقت ارتباط باهات را دارم ، تنها تو را میپرستم و تنهاااا از تو یاری میجویم !!
ما را به راه راست هدایت کن ، به راه کسانی که به آنها نعمت دادی ، نه کسانی که بر آنها غصب کردی و نه گمراهان
الهی آمین
دوستتون دارم و پناه الله یکتا باشید ️
سلام به همه ی ذرات وجودم
21و22 بقره:
《یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ ۖ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ》
《اى مردم، ربی را که شما و پیشینیانتان را آفریده است بپرستید.تا اهل تقوا شوید
آن خدایی که برای شما زمین را گسترد وآسمان را برافراشت و از آسمان آبی نازل کردکه به سبب آن میوه های گوناگون و رزق و روزی بیرون آورد پس کسی را شریک و همتای او قرار ندهید همانطور که میدانید》
خدایی که خلقت کرده میگه منو پرستش کن تا اهل تقوا بشی وقتی اهل تقوابشی یعنی وقتی ذهنتو کنترل کردی تو مسیر درست قرار میگیری
پس راه رسیدن به توانایی کنترل ذهن پرستش خداست توحیده و هرچی بیشتر بتونی ذهنتو کنترل کنی ذهنتو ساکت کنی بیشتر میتونی خداروبشناسی
میگه توکه خودت میدونی خدا تو و پیشینیانتو آفریده توکه میدونی فقط خدا توانایی اینو داره که زمین و آسمانهارو با این عظمت خلق کنه تو که میدونی فقط خداست که میتونه این همه فراوانی و رزقو نعمتو در جهان به وجود بیاره پس واسش شریک قائل نشو قدرت دیگه ای رو باور نکن کسایی که خودشون مخلوق خدان چه قدرتی دربرابر خدا دارن که بخوان دست تورو بگیرن؟
و تو دوتا آیه بعدی خدا قشنگ میاد قدرتشو به رخ میکشه میگه اوووکی اگه فکر میکنید شماهم چنین قدرتی دارید بیاید یه آیه مثل قرآن نازل کنید ازتون نمیخواد کوه جابجا کنید یا اتم بشکافید فقط میگه یه آیه بیار که برابری کنه با قرآن….
میتونی؟
اون آدمی که تو ذهنت بهش قدرت دادی میتونه؟کیه اون آدم؟پدر مادر شوهر قاضی رییس جمهور ؟اون قدرت چیه؟قیمت دلار؟شرایط سخت مهاجرت؟؟!!!!
کدومشون در برابر خدا قدرت دارن
خدا توآیه37سوره فصلت میگه
《 از نشانه های او شب و روز و خورشید و ماه است نه برای خورشید سجده کنید نه برای ماه برای خدایی که آنان را آفرید سجده کنیداگر میخواهید فقط اورا بپرستید》
دیگه واقعا دلم میخواد فریاد بزنم و بگم هر کمکی هر رزقی هر پولی هر چییییزی از طرف خداست دست خداست به قول استاد دستشو بهش نگاه نکن به خدای اون آدم نگاه کن اونه که منبعهههه
یه مثال میزنم هممون میدونیم که ماه از خودش نوری نداره و نورشو از خورشید میگیره و ما وقتی اسم منبع نور میاد اول خورشید میاد تو ذهنمون نه ماه
درسته که ماه خیییلی زیباست و نورانیه در دل تاریکی شب، اما منبع اون نور خورشیدههههه اون خورشیده که روشنایی روزو به وجود آورده خورشیده که بی نهایت تابانه
درسته اون شخصی که بهت کمک میکنه خیلی کار خوبی انجام داده ازت ممنونم تو مانند ماه زیبایی من ازت متشکرم ولی منبع خداست اصل خداست اونه که تو رو به سمت من هدایت کرده
وای که دارم دیوونه میشم از شدت آگاهی های تو ذهنم و نمیدونم چجوری بیانش کنمممم اگه الان بلندگو دستم بود گوش همه رو کر میکردم از بس که فریاد میزدم
وقتیکه میخواستم کامنت بنویسم رفتم سراغ قرآن چون هرچی فکر میکردم نمیدونستم چی بنویسم گفتم خدایا تو بهم بگو چیکار کنم اگه آیه ای اومد که مربوط به توحید و شرک بود مینویسم
واای باورتون نمیشه وقتی قرآنو باز کردم دقیقا آیه ای که اومد جلو چشمم آیه44بقره بود
《چگونه که شما مردم را به نیکوکاری دعوت میکنیدوخود را فراموش میکنید و در حالی که شما کتاب خدارا میخوانید چرا در آن اندیشه و تعقل نمیکنید》
انگار خیلی ریز و سوسکی خدا داره بهم تیکه میندازه که زری خانوم اگه بیل زنی برو باغچه خودتو بیل بزن
ولی از اونجایی که خدایی داریم به شدت رحمان و رحیم بعدش هدایتم کرد به سمت آیه 20 و بقیه ماجرا که نتیجش شد این کامنت بالا بلند
خدا بهم گفت بیا بنده ی من این جملاتی که میخواستی بردارو برو کامنتتو بنویس ولی منو فراموش نکن خودتو فراموش نکن مسیر درستو از یاد نبر به اندازه ای که رو خودت کار کنی نتیجه میگیریااا نه کمتر بهت میدم نه بیشتر
دیگه غرنزنی بگی پس نتایجم کو افزایش در آمدم کوو مشتریام کجان سفری که میخواستم روابطم تفریحم …..دیگه اینارو ازم نپرس فقط نگاه کن ببین به غدات چقدر نمک میزنی به همون اندازه شور میشه ببین چقدر رو خودت کار میکنی به همون اندازه بهت میدم
والسلام
سلام استاد عزیز
امروز روز 34 بود و توضیحات خانم شایسته و توضیحات خودتون و این فایل با مثال های عالیتون ، مهم ترین اصل زندگی رو به ما یادآوری کرد و با دقت و شفافیت بیشتری فهموند و باعث شد یک داستان از خودم یادم بیاد
من هم چند مدت پیش دنبال یک شغل درستو حسابی بودم و خب منو مادرم تصادفی یک مهندس خیلی معروف رو دیدیم و مادرم ازش خواست تا یک شغل برای من پیدا کنن
و ایشون هم خیلی به من امید دادن و گفتن نگران نباش جاهای زیادی هست ک من میشناسم و ممکنه شمارو بخوان
و ما خب خوشحال بودیم و فکر میکردیم دیگه تمومه و قراره یک شغل عالی گیرم بیاد ولی هرچقدر منتظر شدیم خبری از این اقا نشد و مادرم هم چندین بار باهاشون تماس گرفت و هردفعه ایشون میگفتن اره اره با بعضی جاها هماهنگ کردم بهتون خبر میدم بعدا و اینقدر طولانی شد ک خوده من اصلا بیخیال این موضوع شدم و بعدش بعد یه سری موضوع روی خودم کار کردم و سعی میکردم از اگاهی هایی که شما به ما میدید استفاده کنم و بعدش خیلی هدایتی به شغلی هدایت شدم که اگر خودم نمیدونستم بخاطر باور ها و کمک گرفتن از خدا بود، باورم نمیشد که اینقدر راحت وارد این شغل شدم
و بعد این قضیه وقتی منو مادرم این مسیر هارو مرور کردیم اینو درک کردیم که بغیر از خدا کسی نمیتونه کاری برای ما بکنه و نباید به کسی به جز خودش وابسته باشیم
ممنونم بابت این فایل عالی
سلام به استاد عزیز مریم جان و همه بچه های سایت دوستتون دارم. روز سی و چهارم سفر نامه
خب من یک روز کامل فقط فایل های توحید عملی گوش کردم.هفت قسمت توحید عملی و فایل فقط روی خدا حساب کن
و چیزی که فهمیدم اینه که همه چیز موحد بودن و توحیدی بودن هست اگر استاد دوره روانشناسی ثروت دارند یعنی رابطه توحید و پول اگر استاد دوره عشق و مودت آموزش میدن یعنی رابطه توحید و عشق دوره عزت نفس یعنی رابطه توحیدی و شناخت خودت و خدای خودت و چقدر توحیدگرانه عمل میکنی
ما آفریده شده ایم که به خواسته هایمان برسیم چگونه میتوانیم به خواسته هایمان برسیم با ساختن باور های در جهت با خواسته هایمان چگونه این خواسته ها ساخته میشود با عزت نفس با شناخت خود و خدای خود که با شناخت خود و خدای خود به توحید بر میگردیم.همه ما ها با ساختن شرک در زندگیمون خودمون از خواسته هامون دور کردیم شرک سدی شد میان ما خواسته هایمان
چرا من همیشه مینویسم و تصویر ذهنی میگیرم که همسرم برام یه 206قرمز میخره چون ایمان ندارم چون موحد نیستم چون شرک دارم به خدای خودم و به خودم که من خودم نمیتونم داشته باشمش که خدای من نمیتونه به من ماشین بده کار بده درآمد بده پس من بخوام که همسرم ثروتمند بشه و همسرم برای من بخره چرا اینقدر من ثروتمند نشم که خودم ماشینهذیه بدم مگه من چیزی کم دارم و اون اضاف داره یا خدای من فقیره و خدای اون ثروتمنداین یعنی کوچک کردن خدای خودم و خودم و من این شرک متوجه نبودم تا اینکه استاد توی یکی از فایل هاشون توی قسمت های توحید عملی توضیح دادن که استاد دوست داشته یکی از شاگرد هاشون بهشون ماشین هدیه بده.
یکی دیگه از شرک هایی که متوجه شدم شرک به دولت ها و سیاستمدار هاست که من برای رسیدن به آرزو هام و داشتن زندگی خوب و ماشین خوب و درامد عالی در گرو تصمیم دولت ها و دلار و سیاستمدار ها و اطلاعاتی ها میدونستم در صورتی که اگر من باور هام بسازم تلاش فیزیکی و متافیزیکی انجام بدهم جهان برای من کار میکنه نه دولت و دلار مثل هزاران نفری که با همین تورم و دلار و دولت به جاهایی رسیدن که تمام هدف ها و خواسته هاشون تیک خورد و چقدر شرک های خفی دارم و باید یکی یکی بشناسمشون و روشون کار کنم
یکی دیگه از شرک های من دادن اختیار و افسار زندگیم به عوامل بیرونی مثل همسر و خانواده که من متوجه شدم نداشتن درآمد برای من بخاطر این پاشنه آشیل هست بذارید براتون توضیح بدم.
من شغل فیشیال پوست دوست دارم و دارم درموردش مطالب میخونم که با ساختن باور هام و دیده هام و شنیده هام به سمتش برای آموزش و کار هدایت بشم ولی توی ذهنم مدام میگم نه مگه همسر من اجازه میده من کار کنم نوچ نمیشه اجازه نمیده نمیشه بعد من میخوام بچدار بشم تا دوسال دیگه نمیتونم کار کنم نه اصلا چطور هزینه هاش جور کنم کی مشتریم میشه هزاران شرک دارم که همین ها من از خواسته هام دور میکند این ها توی دفتر نوشتم و زیرشون باز گذاشتم که شروع کنم به ساختن باور های قدرتمند کننده در جهت با خواسته هام
دوباره از طرفی من عاشق مهاجرت هستم به کیش اصلا کیش بی اندازه دوست دارم برای زندگی اون آرامش دور بودن از افراد منفی که مجبور نیستی هر مهمونی و مسافرتی که در خلاف جهات با خواسته هات و باور هات هست بری (با اینکه من تو این کار موفق بودم تا الان چون در فایل چگونه در یک سال درآمد خود را سه برابر کنیم تعهد دادم اخبار و تلویزیون خط بزنم و دور آدم های منفی خط بکشم تقریبا در این کار موفق بودم البته هنوز جای کار داره) ساکتی امکانات خوبش کوالیتی و کیفیتی که پوشاک و خورد و خوراک و آپارتمان های عالی دارای مستر و فرنیش بوش هستند من وادار میکنه به ساختن باور هام میکنه و در مدار درست قرار گرفتن که جهان کار مهاجرت من درست کنه ولی از طرفی من یک سری باور های افتضاح محدود کننده دارم که نه خانواده همسرم اجازه نمیدن ما مهاجرت کنیم ما اینجا خونه داریم همسرم کار داره کنار خانواده هامون هستیم همه اینها قدرت دادن به عواملی خارجی هست و این چیزی نیست جز شرک.میشینم کلی در رابطه با زندگی در کیش میخونم تصویر ذهنی میگیرم با اینکه خونه که دارم خیلی دوست دارم وابستگی دیگه بهش ندارم با اینکه همسرم میگفت حیاط کاشی کنم ولی قبول نکردم چون خرج کردن برای خونه ای که قرار هست از اینجا بریم هزینه کردن الکی هست یا اینکه همسرم مغازه داره ولی گواهینامه ماشین سنگین دارن و چند مدت پیش قرار بود یا یک نفر شریک بشه و بار های اون شخص جا به جا کنه و من نذاشتم چون قراره ما از اینجا بریم به قول استاد وقتی قرار بود که من از ایران برم چرا هرروز شرکت ها و شعبه های بیشتری تأسیس میکردم این کار که جای من محکم تر میکرد و من هم این یاد گرفتم که درسته من با هزینه کردن برای خونم و شریک شدن شوهرم در یک کار دیگه جا پام محکمتر میکنم و اینکه باید تا آخر عمر چشممون به دست طرف باشه که با هاش شریک شدیم و شریک شدن با کسی همون شرک هست که باید پس گردنی بخوریم تا آدم بشیم از یه طرف این باور های دارم ولی از طرف دیگه دارم قدرت و افسار زندگیم میدم به خانواده که اجازه مهاجرت بهمون نمیدن در صورتی که اونا هیچ کاره هستند من با ساختن باور هام و در مدار درست قرار گرفتن نمیخواد خودم یا دیگران کاری کنیم جهان برای من کار میکنه و من هدایت میکنه به کیش.
اصلا هر چی در مورد هدف ها و خواسته هام مینویسم میبینم که از طرفی دارم براشون تلاش میکنم ولی این شرک و باور های محدود کننده ام اجازه تیک خوردن به هدف هام نمیدن
دوستان فقط یه سوال من با گوش دادن به هفت قسمت توحید عملی به یکی از شرک های دیگه رسیدم ولی نمیدونم که شرک هست یا من اشتباه میکنم میشه راهنمایی کنین
بنظر من التماس دعا گفتن یا به کسی بگی برام دعا کن هم عین شرک هست یعنی تو خودت خار و کوچکی و توانایی هیچی نداری خدای تو هم ناتوان هست ولی اون شخص و خدای اون شخص توانمند و تو داری التماس میکنی به اون شخص که اون شخص و خدای اون برات یه کاری کن من فک میکنم این التماس دعا گفتن ما شرک هست بنظرتون درسته با من اشتباه میکنم ؟
امیدوارم شرک هامون بشناسیم و توحیدی بشیم ولی به قول استاد توی قسمت هفتم توحید گفتن توحیدی بودن به معنای این نیست که سپاسگزار نباشیم ما سپاسگزار باید باشیم ولی قدرت نباید بدیم
مثلاً همسر شما یه خوردنی برای شما میخره ازش تشکر کنید ولی باور نکنین که اگر همسر شما نباشه شما از گرسنگی میمیرین خداوند روزی دهنده بی حساب هست
بحث توحید خیلی مفصله و من فکر میکنم اگر همین اصل فقط توحید یاد بگیریم و بهش عمل کنیم همه چیز حله برنده این بازی شدیم
امیدوارم روز به روز توحیدی تر و این آیه قرآن که خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم در تک تک سلول های بدن مون رسوخ کنه و همین یک آیه میتونه ما از فرش به عرش ببره
خدا ازت میخوام همون به راه راست راه کسانی که به آن ها نعمت دادی و گمراهان هدایت فرمایی
همه این ها اول دوم سوم به خودم میگم مینویسم که یادم بمونه و بعد برای شما امیدوارم این نوشته بتونه به شما هم کمک کنه
دوستتون دارم یا حق
سلام لیلای عزیز
واقعا لذت بردم از نوشته هاتون و کلیییی باورهای محدود کنه خودمو به رخم کشیدین که برام روشن شد و باید روش کار کنم
و در مورد سوالتون منم موافقم باهاتون به نظر من التماس دعا گفتن دقیقا نوعی شرک حساب میشه
شما فکر میکنید کسی از شما نزدیک تر به خداونده؟
یا خودت لیاقت دعا کردن برای خودتو نداری؟
شما فکر میکنید دعای کسی تاثیری در نتایجتون داره؟مگر تمام اتفاقات ما توسط باورها و فرکانسهای خودمون رقم نمیخوره؟مگر این قانون بدون تغییر جهان نیست؟پس چرا سر کج کنی پیش غیر خدا که برات دعا کنه؟
اگر فایل ظلم به خود رو گوش بدید استاد در این مورد توضیح دادن مثلا میگن اگر ابراهیم برای پدرش دعا کنه فایده نداره چون خودش نمیخواد تغییر کنه
تا خودت نخوای تغییر کنی با دعای پیامبر چیزی تغییر نمیکنه
من حتی وقتی که قانونو نمیدونستم متنفر بودم از این کلمه و حتی به زبون نمیارمش اینهمه آدم دارن واسه همدیگه دعا میکنن نذر میکنن زیارت میرن وهزاران هزار کار دیگه اما غافل از اینکه به درون خودشون نگاه کوتاهی بندازن
اما موضوع دیگه ای که استاد تو همین فایل گفتن اگر مجبور شدین به خدا فوش بدین خوب فوش بدین ما به قلب شما نگاه میکنیم تو در اعماق وجودت نگاهت به دعای بقیس یا به خدا؟
چند وقت پیش مجبور شدم به کسی که داشت میرفت کربلا بگم التماس دعا چون به هرحال یه عادت شده این کلمه تو جامعه و یه جورایی با خودم کلنجار میرفتم که حالا چیکار کنم اما من همون لحظه تو قلبم گفتم خدایا تو اینو از من نشنیده بگیر من میدونم کسی تاثیری تو زندگی من نداره من میدونم که تنها قدرت حقیقی جهان تویی
ایاک نعبد و ایاک نستعین
وقتی به همین دو جمله کوتاه فکر کنیم همه چیز برامون روشن میشه
ما به جای متوسل شدن به آدمها و امام و زیارت و نذر باید فقط و فقط به اندازه سر سوزنی خدارو باور کنیم اونوقت میبینیم که چطور زمین و آسمانها به تسخیرمون در میان
ما باید ندای ربنا رو از زبون پرنده ها یاد بگیریم باید تسلیم بودنو از برگ درختانی که رها در باد هستن یاد بگیریم
ما باید زندگی بخشیدنو از ذرات خاک یاد بگیریم که چطور یه دونه رو تبدیل به درختی تنومند میکنه
باید تسبیح گفتنو از تک تک ذرات جهان یاد بگیریم
ما تجلی خدا بر روی زمین هستیم باید با رفتارمون ذات پاک خداوند رو متجلی کنیم
این نظر من بود چیزی که احساسم بهم گفت بنویسمش
سلام دوست عزیز من
مرسی از وقتی که گذاشتین و چقدر زیبا توضیح دادین.
واقعا درسته خیلی از شرک های ما ریشه در آداب و رسوم ما داره
مثلاً به طرف بگیم التماس دعا و اون شخص بگه محتاجیم به دعا این عین شرک هست
مرسی ازت بخاطر پاسخ به این سوال
عزیزم اگه میخوای خواسته هات محقق شه داری راه اشتباه میری برعکس باید به خونه ات برسی بزاری مسیرها کاری همسرت پیش بره و از داشته هات استفاده کنی و لذت ببری بعد هدایت میشی به مسیر و راه بهتر
این موضوغ بیشتر در موردش بخون چون شما داری یک باور کمبود میفرستی مگه نمیشه هم پول خرج کنی برای خونه الانت هم بفروشیش بری مگه نمیشه همسرت شغلش تغییر کنه بعد انتقالی بکیره به کیش
منم این باور داشتم که خداروشکر هدایت شدم درستش کردم
هرکس میاد میگه چرا انقدر به خونخ ات میرسی مگه نمیخوای عوضش کنی میگم من الان دارم از داشتنش لذت میبرم نفر بعدی که میاد اینجا هم خیلی خوشحالتره و دعا به من میکنه
سلام ساناز عزیزم
آره منم اینجور فکر میکردم که باید خونه ای که در حال حاضر ازش استفاده میکنم باید بهترین باشه ولی مشکل اونجاست که استاد توی خیلی از فایل هاتون گفتن من دیگه ویلا توی شهریار نخریدم وتمام شعبه های شهر های دیگه جمع کردم و گفتم اینا پای من میبنبدن و نمیذارن من مهاجرت کنم از طرفی شما اینجوری میگید و واقعا بین دوراهی هستم
دوستان عزیزم و ساناز جان میشه راهنمایی کنین ببینم کجای این قانون اشتباه فهمیدم و اشتباه عمل میکنم
مرسی دوستتون دارم
سلام دوست عزیزم
ببین من در حد درک خودم میخوام راهنماییت کنم اگر ما به بیس آموزش های استاد برگردیم میبینیم احساس خوب هست خوب حالا تو باید ببینی توی شرایط الانت چی حالتو بهتر میکنه و همون رو انجام بدی چه اشکالی داره شما به خونه ت برسی ،حیاط خونه رو کاشی کنی و لذتشو ببری هرچند توی ذهنت داری که میخوای از اینجا بری اما یادت باشه باید تکاملتو برای رسیدن به خواسته هات طی کنی و این فاصله فقط با حال خوب باید پر بشه تا به خواسته ت برسی اصلا من میگم شش ماه دیگه میخوای از این خونه بری چقدر برات لذت بخش تره که توی این شش ماه خونه ت تمیز تر و شیک تر بوده باشه حالا بعدشم که رفتی مشکلی نیست تو لذتشو بردی …
به نظرم در مورد استاد که میگی ویلا نخریدن یا شعبه های کاریشون رو جمع کردن اون مورد فرق میکنه ببین تو هرچی برای یه کاری شعبه احداث کنی قطعا وقتتو بیشتر میگیره و نیازه حداقل در ابتدا تو خودت بالا سر کارت باشی یا خریدن ویلای جدید خوب استاد نیازی نداشتن که مجدد ویلا بخرن چون میدونستن قراره برن ولی استاد توی همون خونه ای که بودن که حتما لذت ها رو تجربه میکردن چه جوری بگم تصمیمات جدید رو متوقف نکردن و بگن من میخوام برم پس لذت بردن رو موکول کنند به زمان دیگه …
به نظرم بهتره در مورد امور زندگیت زیاد حساسیت به خرج نده ببین چی حالتو بهتر میکنه با توجه به شرایطت تغییرات دلخواه تو بده در مورد شغل همسرت هم سعی کن ببینی قلبت چی میگه چه احساسی داره و نشونه ها رو دنبال کن بالاخره باید یه حرکتی انجام بشه تا مسیر مهاجرت باز بشه نمیشه منتظر بمونی تا کل مسیرو ببینی بعد حرکت کنی…
امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته
سلام عزیزم
مرسی از کامنتی که گذاشتی
آره درسته هر چی که بیشتر تو سفرنامه روز های بیشتری جلو رفتم متوجه شدم
واقعا همچی به حال خوب بستگی داره اون حال خوب اتفاق خوب هم میاره
من قصدم مهاجرت هست ولی با استفاده از قانون رهایی نچسبیدم به خواسته ام حالم خوب نگه میدارم چون واقعا لذت میبرم از اینجایی که هستم و عاشق خونم هستم و دوستش دارم و دوست دارم قشنگترین باشه چون حالم خوب میشه و روز مهاجرت که رسید با حال خوب و لذتی که از خونه بردم از اینجا میرم
درسته واقعا همینه
مرسی دوست عزیزم
دوستت دارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا
روز سی وچهارم و تعهد من!
««توحید یعنی، کار کردن برای بهبود مهمترین رابطه زندگی ات. یعنی هماهنگ کردن ذهنت با روح.
توحید یعنی حساب کردن روی فرکانسهایت و تلاش برای خالص کردنشان. وقتی برای نزدیک شدن با این نیرو و یگانهشدن با او تلاش آگاهانه به خرج میدهی، به سمت بهترینها هدایت میشوی،
دستهای این نیرو برای رونق کسب و کارت میآید،
عشق را در روابطات جاری میکند،
مردم را دورت جمع میکند و قلبهایی را برایت نرم میکند، تا به وضوح بدانی که: خداوند استاد برنامه ریزی هاست.
هرجا موفقیتی را دیدی، ردپای توحید را در آن بجو و هرجا شکستی را دیدی، رد پای شرک را در آن پیدا کن.»»»
چقدر زیبا بیان کردین خانم شایسته!
عجب روزی بود امروز
فایل توحید عملی مصادف شد با روزی ک من نتیجه همون مقدار کم،اگاهی و باوری که روش کار کرده بودمو دیدم!!
و متوجه شدم که راه درسته و باید بهتر و قوی تر بشه
امروز موقع نوشتن ستاره قطبی،با تجسمه خواستم،به قدری خالصانه تصور و اشک ریختم که خودم حس کردم جنسه اون حسم با همیشه فرق داشت
در نهایت عصر،پیامی دریافت کردم دقیقا مرتبط با همون موضوع!
کاری با ماهیتو متن اون پیام ندارم،ک دقیقا مرتبطه با باورهای توحیدیه من و اون دلیلش اینه ک تا حد امکان ،شرکای ریزمو پیدا کنم
اما خوشحالی من،بابت این بود ک چرا این پیام دیروز نیومد،چرا فردا نیومد
دقیقا امروز! روزی کصبحش من ،جنس فرکانسامو حس میکردم چقدر خالصانه و از قلبم بود
جنس ارامش…
وقتی هنوز پیامو باز نکرده بودم،همش میگفتم خدایا شکرتتت خدایا دمت گرم خدایا خیلی خفنی ک نشونرو فرستادی
اگه ندای قبله این روز شمار، و 34روز قبل بود،کلی بهم میریختو کلی غمگینو ناراحت میشد با دیدن اون اسم اون فرستنده،چه برسه متن پیام
اما حالا پر از ذوووق!!
قشنگتر این جا بود،ک با زنگ زدن به چند نفر و صحبت کردن باهاشون و پرسشو در خواسته من ازونها بابت اینک بمن بگین به طرف چی بگم که حرفام به نفعم باشه،متوجه شرک مخفی شدم!
که ندااا خدا خودش بهت میگه اصلا جای تو حرف میزنه،چرا نگران شدی و از بقیه خواستی بهت بگن چی بگی به طرف ک ضرر نکنی!!
اصلا مگه تو متوجه نشدی ک برای خدا هیچ چیز پنهان نیست…اصلا لازم نیست ک تو نگران باشی ک نتیجه برخلاف میل تو بشه!
الانم فقط حستو خوب نگه دارو از رو احساساته بدت،فرکانس نفرس ک خودت اذیت میشی
و منم در اوج ارامش،برای خودم سرگرمی درست کردمو کلی شاد بودم
و رهای رهام که همه چی به نفعه من،در زمان درست بهترین مکان اتفاق میفته
خدا هزاران راه بلده،ک من اصلا به مغزمم قد نمیده
نشانه ی امروز مـــن
توحید عملی_ قسمت 2
_ شرک در دل مومن ،مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.
به یادآوردن داستان هایی که استاد عزیز در زندگی شون تجربه کردند.
و گفتن اینکه استاد هیچ ادعایی ندارند که انسان کاملی هستند، هیچ ادعایی ندارند که هیچ وقت شرک خفی یا غیر خفی نداشتند.
چقدر استاد عزیز اینجا زیبا میگن: من انسانی هستم که واقعا دارم سعی میکنم، تلاش میکنم و فکر میکنم به اینکه توحید واقعی رو در زندگی ام اجرا کنم.
پس در ادامه میگن میخوام این داستان رو توضیح بدم نه به عنوان کسی که خودش بی عیب و ایراده، به عنوان کسی که یکسری چیزها رو داره درک میکنه، میفهمه و دوست داره به بقیه بگه و دوست داره یک راهی پیدا بشه و یک یادآوری بشه تا ما مسیرمون رو گم نکنیم.
_ اینا یادآوری هایی که استاد جان دارند به خودشون میکنن و به ما هم دارند میگن تا مسیرمون رو گم نکنیم.
تعریف داستان دوره هایی که استاد جان بصورت حضوری در میدان تجریش تهران برگزار میکردند و در یکی از اون سمینارها اتفاقی افتاد که استاد توضیح میدن. اینکه یکی از دوستان در اون سمینار حضور داشت که شرکتی داشت و با بچه های سمینار ارتباط برقرار کرده بود و یکسری کارهای مالی رو در اون سمینار انجام میدادن.
که اون دوست عزیز که شرکت داشتن وقتی میومد روی سِن توضیح میداد که چطور داره از قانون استفاده میکنه که بعدا متوجه شدیم میاد روی سن برای اینکه یک امتیازی بگیره. و با بقیه ارتباط برقرار کنه تا شاید بعد یک سواستفاده هایی از بقیه بکنه.
خلاصه که استاد جان بعد از اون قضیه نذاشتن کسی بیاد روی سن صحبت کنه تا یک سری امتیازهایی رو بگیره یا سواستفاده هایی رو بکنه. چون همه میومدن این کار رو میکردن و یک تعدادی خیلی خیلی محدودی هم از فضایی که روی سن در اختیارشون قرار میگرفت سواستفاده میکردن.
یک روزی یکی از افرادی که با اون دوستی که شرکت داشت کار میکرد اومد روی سن و کلی تشکر کرد که من ممنونم از فلانی، خیلی اون توی زندگی من تاثیر گذاشته و این راهی که برای من باز کرده زندگی منو عوض میکنه و فلان میکنه و کلی تعریف و تمجید و ستایش.
و همون موقع روی سن که هردوتاشون بودند اون دوستی که مثلا یک راهی رو پیدا کرده افتاد به پای اون دوستی که شرکت داشت و میگفت من اینجوری سپاسگزاری میکنم و … همون موقع گفتم یا پیغمبر خدا میدانه که بعد از این قراره چه اتفاقی بیفته.
_ آدم هایی که خیلی زود از این وراحساساتی میشن، خیلی زود هم از اون ور احساساتی میشن.
بعد چند وقت این دو نفر با هم مشکل خوردن. که همون ادمی که اینجوری اومده بود پای اون فرد رو بوسیده بود(که استاد خیلی شوکه شدن) چنان آبرویی از این آدم برد وقتی شرکت با هم به مشکل خوردن. در حد دادگاه، پاسگاه، زندان،…بگیر و ببند و بره کلی شاکی جمع کنه.یکجورایی پروژه گذاشته بود تا این بابا رو نابود کنه.
_خیلی درس گرفتم وقتی که آدم توکلش به خداوند باشه، اولا نیاز نداره که مردم پاشو ببوسند و اون آدمی هم که پای افراد رو میبوسه توکل نداره، فکر میکنه اون آدم داره براش کاری انجام میده. و در انتها هر دوی این آدم ها متضرر میشوند.
_ وقتی ما خداوند رو فراموش میکنیم به عنوان تنها منبع خیر، تنها منبع برکت، تنها منبع رزق، تنها منبع علم. اینجوری میشه که فراموش میکنیم و ما آدم ها رو در ذهن مون بزرگ میکنیم.
_ من یادگرفتم بارها و بارها تا روی آدم ها حساب باز نکنم هیچ وقت.
_ من از انسان ها تشکر میکنم بخاطر محبتی که دارند. اما هیچ وقت فکر نمیکنم اون محبت ها از طرف اون آدم هاست. این آدم ها رو دستی از دستان خداوند میدانم، که خداوند از این طریق به من محبت میکنه. که این باعث میشه من همیشه سپاسگزار و سجده کننده پروردگار خودم هستم. کسی که کیهان رو خلق کرده، کسی که جهانیان رو خلق کرده و جهانیان تسبیح گوی اون هستند، نه آدم ها…
_ این داستان برای من شده بود مثال روشنی از تغییر آدم ها، وقتی روشون حساب میکنی.
_ وقتی ما روی افراد حساب باز میکنیم یــعـنی شرک می ورزیم وقتی ما روی هرچیزی غــیــر از خداوند حساب میکنیم، یعنی شرک می ورزیم.
_وقتی من احساس میکنم که کسی میتونه برای من فلان کاری رو انجام بده، خب درخواست میکنم تا کمکم کنه و این فرق میکنه. اصلا نمیخوایم با واژه ها بازی کنیم و خودمون رو گول بزنیم، بقول قران که میگه اگر جایی شما رو مجبور کردن که به خداوند فحش بدید فحش بدید اگر جان شما در خطره. ما به کلام شما کار نداریم، ما به قلب شما کار داریم.
من خودم خوب میدونم که وقتی از یکی درخواست میکنم توکلم به اونه یا به خدای اونه. منه درخواست کننده میفهمم پس قرار نیست با کلمات بازی کنیم. این یک چیز درونیـه
_ ما نه قراره چیزی به کسی ثابت کنیم و نه کسی قراره چیزی به ما ثابت کنه
_ در بحث های توحید و شرک از کسی نمیشه ایراد گرفت. یک چیز کاملا درونی هست. ما به کُنه انسان ها هیچ گونه دسترسی نداریم. من دارم به خودم میگم خودم سر خودمو کلاه نگذارم.
_ اگر من از کسی درخواست کمک میکنم ولی درون ذهنم اینه که اگر اون به من کمک نکنه زندگیم اینور و اونو میشه، دارم شرک می ورزم. اگر توکلم به خداست خیلی راحت درخواست میکنم و اگر جواب نداد میگم خدا از یک درِ دیگه به من میده.نه ناراحت میشم از دستش نه فکر میکنم داره اتفاقی می افته.
_ ما توی زندگی داریم با آدم ها کار میکنیم اما مهم درون ماست که داریم واقعا روی چه کسی حساب میکنیم.
_ کسی که روی خدا حساب میکنه، روی آدم ها حساب نمیکنه. مراوده داره با آدم ها، ارتباط برقرار میکنه کار میکنند، درخواست میکنند عین همه ی ادم ها اما داره روی یکی دیگه حساب میکنه.درونش، توی قلبش، توی وجودش یکی دیگه رو میپرسته، رب رو میپرسته. از اون کمک میخواد و اون یک دستی میتونه باشه این نبود یکی دیگه و میگه تو یک دست دیگه از یک جای دیگه به وجود میاری. من امیدوارم، من به هم نمی ریزم
_ وقتی کسی به خدا توکل داشته باشه به هم نمی ریزه وقتی جواب رد بگیره. میدونه که فقط این نیست که،میگه خدا از یک جای دیگه میخواد بهم بده.الان این ایده به من رسید که از اون کمک بخوام اوکی نشد خیلی ممنون متشکر ولی حالا خدا میخواد از یک دست دیگه به من بده من دارم روی اون الله یکتا حساب میکنم نه روی این.
_ استاد از علاقه اش به مطالعه شخصیت های فوتبالی میگن و اینکه خیلی مصاحبه های زیدان رو هم نگاه میکنن.که زمانی که سن شون کمتر بود علاقه داشتن به تیم استقلال و یک فصل کل بازی ها رو رفتن دیدن. میخوان بگن تا یک حدی فوتبال رو میفهمم بودم. از مربی استقلال گفتن به عنوان یک مثال واضح گفتن. قصد قضاوت در مورد شخص خاصی ندارند فقط میخوان بگن یک همچین الگویی هست که هیلی در کل دنیا تکرار میشه.
توی مصاحبه های این آدم یک خط فکری رو میشه دید، اینکه میگفتن هوادار، من برای هوادار استقلال، من نوکر هوادار استقلال، ما 30 میلیون فلان، هوداران گفتن فلان،… هر وقت یکی داره یار جمع میکنه وقتی اینجوری دارید، صحبت میکنید دارید یار جمع میکنید، دارید تکیه میکنید به یکسری از آدم ها
یا مثالش در خواننده ها که میگن من برای مردم و مردم اینجوری و ….
_ وقتی هی تاکید میکنی روی این تــو داری یــار جمع میکنی.فکر میکنی که هوادار تو رو میتونه نگه داره در جایگاهی که هستی.بعد چه اتفاقی می افته در تمام مواردی که شما به چیزی غیر از خدا حساب میکنید از همون چیز ضـربـه میخورید. این درسی است که از بچگی یاد گرفتم.
_ اگر تو تیکه کنی به خداوند،خداوند راه هایی رو باز میکنه، قلب هایی رو نرم میکنه، ارتباط هایی رو ایجاد میکنه که این حرف ها و ادعاها هیچ وقت نمیتونه ایجاد کنه. پیروزی ها و موفقیت هایی رو برات ایجاد میکنه که هیچ کس دیگه ایی نمیتونه برات ایجاد کنه.
اون بنده خدا مربی استقلال میگه ما شانس نیوردیم، کلی بازیکن ها محروم شدن مسدوم شدن اما واقعیت اینه واقعا عامل شانس دخیله؛ چی میشه که این اتفاق ها می افته؟
واقعا این شانس هست که داره موفقیت یا شکست آدم ها رو رقم میزنه؟ نه یک عامل خیلی بزرگتر از این حرف هاست که داره رقم میزنه. افکار و باروهای ما داره این کار رو انجام میده.
_ با مصاحبه کردن افراد باورهاشون رو میتونیم بکشیم بیرون. اینکه با چه باورهایی چه افکاری چه نتایجی گرفتن.
_ استاد عزیز چقدر زیبا گفتین: به این نتیجه رسیدم که هر وقت از مسیر درست خارج میشیم و باورمون رو نسبت به خدا از دست میدیم.(خدا منظور و اشاره به یک دین خاص نیست.) اشاره میکنم به یک نیرویی که برتر از همه ی ماهاست، به نیرویی که جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه. به نیرویی که ما بهش میگیم رب، فرمانروای جهان. وقتی تکیه میکنیم به این نیرو همه ی کارهات به خوبی انجام میشه و به قول دوستان بدشانسی نمیاری. همه چیز بر وفق مراد انجام میشه.
اگر تکیه ات رو از این نیرو برمیداری و روی چیزها یا آدم های دیگه میذاری، از همون چیزهایی که روشون حساب کردی ضربه میخوری.
مثال بچگی و شر بودن ها و دعوا کردن ها رو استاد میگن که هر بار که روی دوستان توی دعوا حساب کردم کسی اطرافم نبود و تنها بودم زیر کت کاری… از همون موقع درس گرفتم هر وقت روی کسی حساب کردم پشتم رو خالی میکردن. از همون موقع ها شعله توحیدی نگاه کردن در وجود من داشت یواش یواش شعله ور میشد.
_ من راهی رو رفتم که درسته، نه به خاطر تشویق و حرف مردم تغییر مسیر بدم.
_ روی هیچ فردی حساب نکنید…
حتی روی خودتون هم حساب نکنید تنها روی خدا اون نیروی که جهان رو خلق کرده حساب کنیم.
به اندازه ایی که تلاشم رو کردم تا قدرتش رو باور کنم خدا به من داده.به اندازه تلاش و باورم به من ثروت داده، رزق داده، اعتبار داده، سلامتی داده به من همه ی چیزهای خوب رو داده.به چه اندازه به من نعمت داده؟ به اندازه ایی که تونستم قدرتش رو باور کنم. اگر بیشتر بتوم باور کنم بیشتر میدهد.
وقتی اینا رو به یاد میارم به من کمک میکنه تا بیشتر ایمان بیارم.
به خدا هر چیزی که بخواهید بهتون میده. فقط روش حساب کنید فقط باورش کنید،بهش ایمان بیارین. فقط از اون بخواین. فقط از اون بخوایم که ما رو به راه راست هدایت کنه. فقط از رب بخوایم. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه
در نهایت شگفتی و معجزه بهمون میده که معجزه نیست که باور به خداونده…