توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 81
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر بزرگترین وبهترین مهربان ترین نیرو هستی فرمانروایی کائنات
خدا کسی هست که نیاز ی نداره من بهش باور داشته باشم یا نداشته باشم توکل کنم یا نکنم اما برای من خیلی فرق داره من نیازمند تر هرکسی هستم برای توکل وباور این نیرو عظیم این نیرو مطلق واین احساس واین حال خوب از اول شروع دوره همش گفتم خدا اما من یه پایه آشیل داشتم اونم این بودوقتی از آدما درخواست می کردم احساس بدی داشتم فکر می کردم دارم شرک می ورزم یا اینکه وقتی می دونستم آدما اطراف درکی از خدا وتوکل کردن ندارن خودم خسته نمی کردم بگم خدا به من داده می گفتم آره فلانی همچین کاری کرد با اینکه تو دلم می گفتم فلانی دستی از دستان خداست اما باز حس بدی می داد که من نکنه دارم شرک می ورزم یا به غیراز خدا به کسی قدرتی می دهم اما الان استاد گفت خداوند گفته من کاری به کلام شماندارم من به قلبتون نگاه می کنم همین یه جمله کافی بود قلبم درونم وکل وجود پراز آرامش اطمینان واحساس خوب بشه دیروز به یه متنی تو اینستا برخوردم ودارم برای خودم تکرارش می کنم
چه بخوانی چه برانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم برنجم نه تو آنی که برانی
اگردر بازنگردد نروم باز به جایی
پشت دیوارنشستم چو گدا برسرراهی
کس به غیراز تونخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
بازکن در
که جز این خانه مرا نیست پناهی
خدایا شکرت که هروقت هرجا هرزمانی روی تو حساب کردم درست شد قلب ها نرم شد رابطه ها درست شد خدایا بهم کمک کن که استمرار داشته باشم دراین راه در راه تو خدایا من آمدم سمت تو خدایی کن گره افتاده به کارم تو گره گشایی کن ندارم جز تو کس چه کنم کجا برم به کی بگم …خدایا روسیاه هم قبول اما تو خدایی مگر نگفتی صدبار گر توبه شکستی باز آ آمدم آغوشت را می طلبم پاک کن قلبم را از کینه از غم از غصه خدایا ببخش گناهی که گرفتارکرده آرزویم را نشان بده راه جبران را خدایا بشناس باور اشتباه را برمن خدایا بخواه برایم که اگر دری تو باز کنی هیچ کس نمی توانه ببنده ودری تو ببندی هیچکس نمی توانه باز کنه
خدایا شکرت بابت این دوستان خوب وهمسفران پراز انرژی هم
خدایا شکرت بابت این مسیر پراز عشق پراز شادی ثروت
خدایا شکرت بابت این سایت که آدم بدون قضاوت می توانه خودش باشه
خدایا شکرت بابت استاد ودرک فهمش از این قانون وآموزشش اون به تک تک ماها
خدایا دوستت دارم کمکم کن شاید نتونم خلیل الله باشم اما می توانم قدمی کوچک دراین مسیر برای زندگی بهتر بردارم
الله اکبر دیگه هدایت ب این وضوحی
سلام سلام ب همه عشقا
ما هفته قبل یه عروسی داشتیم ومن حسابی در حال تدارکات بودم واسع عروسی ک شب قبل حنا بندان یه کاری واسه همسرم پیش امد ومجبور شد بره سفر، یه کم حسم بد شد یه کم فکرا بد تو ذهنم مرور شد ک هر وقت خبریه این شوهر من نیستش دم دست تا کمک حالم باشه خلاصه خودم واراوم کردم ورفتم لباس محلی ک واسه شب حنا بندون کرایه کرده بودم بگیرم
لباسهارو گرفتم گذاشتم تو ماشین حالو هی استارت بزن وماشین روشن نشه، همونجا زنگ همسرم زدم کلی غر زدن با هر سختی ماشین روشن کردم رفتم خونه، فردا صبح شهرداری کار داشتم رفتم کارمو انجام دادم باز ماشین روشن نمیشد هی استارت هی غر زدن وباز زنگ همسرم زدم حال اونم بد کردم وهمسرم بهم پیشنهاد داد ماشین همونجا بزارم وبا اسنپ برم خونه حالو منم بعد شهرداری چند جا دیگه کار داشتم ک ای خدا چرا ماشین حالو ک همسرم نیست خراب شده
وقتی همسرم برگشت با یه استارت معمولی مثل همیشه ماشین روشن شد وبا خونسردی گفت این ک چیزیش نیست حالو اگه لازم شد میبرمش تعمیرودیگه هم لازم نشد ومن کلا این ماجرارو روشن نشدن ماشین فراموش کردم تا امروز زدم نشانه روزانه وتوحید عملی 2واسم امد با خودم گفتم من ک توحید عملیارو زیاد گوش دادم پس دانش نکنم وچنتا کامت بخونم ببینم خدا چی میخواد بهم بگه کامنت خوندنم همانا میخکوب شدنم از رفتارهای شرک الودم همان ومتوجه شدم چرا همون زمان ک همسرم نبود ماشین اذیتم کرد ودیگه هم تکرار نشد تا ببریمش تعمیراره من قدرت واز خدای خودم گرفته بودم ودادم ب همسرم ک اون باشه کارام راحت انجام میشه، کلا کنارمه ارامش بهم میده تازه متوجه شدم ای دل قافل من هنوز عمقی روی خدای خودم حساب نمیکنم اونطور ک روی اطرافیانم حساب باز میکنم
خدایا شکرت بابت درکم از این اگاهی، خدایا شکرت بابت هدایتم ب سمت توحید عملی
خدایا من ووابسطه خودت کن، معتاد خودت، جز تو روهیچ کس حساب نکنم
وبا تک تک سلولهام از استاد توحیدیم بابت این فایل زیبا تشکروقدردانی میکنم
بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان
بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…
برگ سی و چهارم از سفرنامه من
یکشنبه 1403/4/3
می خواهم امروز از عاشقانه هایم بگویم
از عشق بازی با خداوند
خداوندی که به قدر ایمان تو کارگشا می شود…
نمیدونم چطور مثال بزنم شرایط خودم را با خداوندی که دستان من را مثل یک کودک خردسال گرفته و بسمت و سوی خواسته هایم هدایت میکند.
دانشجوی ترم آخر کارشناسی حسابداری هستم
کارورزی داشتم و پروژه
شاغل نیستم
گفتم خدایا من چیکار کنم تو که شرایط منو میدونی
بهم بگو کجا برم چطور تهیه کنم
راه نشونم بده
طوری شد ک تو خونه نشسته بودم دستان خداوند دست به کار شدن
زنگ زدن بیا بریم سرکلاس فرم کارورزی را برات پر کنیم
بدون اینکه من ازشون بخوام
رفتم به آسانی ب زیبایی و عرتمندانه دیکته کردند و پر کردم
گفتم خدایا من گزارشش را هم نمیتونم بهم بگو چیکار کنم
تو خونه نشسته بودم ویسش رسید
گزارش و نوشتم
گفتم خدایا من بلد نیستم ارائه بدم اما میخوام نمره 19 یا 20 بهم بدی
رفتم سر کلاس باوجود اینکه اکثریت بچه ها ارائه دادن و سوال پرسیده شد
من تنها کسی بودم هیچ سوالی ازم نپرسید
نمره 19/5 گرفتم .
سر پروژه گفتم خدایا تنها تورا میپرستم تنها از تو یاری میحویم
من را به راه راست هدایتم کن
چیکار کنم تو ک میدونی من حتی پولشو ندارم برم پروژه آماده بخرم
ازت میخام بدونه اینکه یک ریال پول بدم پروژه عالی با نمره 20 بهم بدی
تو خونه نشسته بودم دوستم پیام داد خانم فلانی ببین اوکی هست ؟
گفتم عالیه ممنون
استاد ایراد گرفت
گفتم خدایااا من چیکار کنم تو ک میدونی من هیچی بلد نیستم
من ازت نمره 20 میخام
دیروز صبح دوستم پیام داد خانم…. ببینید اوکی هست حذف و اضافه را انجام دادم اصلاح شد
گفتم سپاسگزارم گفت فردا پی دی افش میکنم میفرستم براتون
امروز صبح فرستاد گفت بفرستید برای استاد
استاد پیامو دید ولی چیزی نگفت
گفتم بیخیال من از خدا 20 خواستم دیگه
خدا خودش کارهامو انجام میده خدا عاشق منه منو دوست داره خودش جلو جلو همه کارهامو انجام داد
مثل مادر موسی ک تو شعر پروین اعتصامی گفت همه چیز آماده ست ن اینکه بخواد آماده بشه جور بشه
برای منم جور شده من 20 گرفتم
رفتم دانشگاه سرکلاس
بچه ها دونه دونه پروژه ها را تحویل دادن
استاد : آخه این چ پروژه ایه
من چ نمراه ای بدم بهتون
15
14
16
17
نوبت من شد خدایا تنها تو ا میپرستم تنها از تو یاری می جویم
استاد بفرمایید
استاد پروژه را باز کرد
اینکه خوبه ک
برای شما خوبه
نمره منتظر بودم 20 بشم
اما داد 19
بچه ها گفتن چند شدی کفتم 19
گفتن ینی چی
چرا 19
چ وضعیه حالا ب شوخی و جدی هرچی میگفتن
تا اینکه یکی از بچه ها گفت چ شانسی داریااااا
19 چیه آخه
آخ من چقدررررررررر ذوق کردم از این حرفش
یاد حرف استاد افتادم
ک گفت این شانس نیست
این فرکانس شماست
این ایمان شما بود ک امروز نتیجه داد
و همه فکر میکنن شانسکی بود و الله بختکی بود
تو دلم داشتم فقط خدا را سجده میکردم
میگفتن چجوریه تو همش نمره ت بالا میشه
تو دلم میگفتم خداااا خداااا فقط خدااااا داره انجام میده
فقط داشتم خدا رو شکر میکردم تو دلم
داشتم ذوق میکردم
البته من میگفتم بیست، شدم 19
یاد این متن میفتم ک خدا به قدر ایمان تو کارگشا میشود
واقعیتش باور نداشتم 20 بشم
میگفتم چون خودم ننوشتم
انتظار 19 داشتم
خب اینم برمیگرده ب احساس لیاقت اینا .
با خودم گفتم ببین دوبار الان واقعی واقعی ایمان داشتی
و دقیقا شد چیزی ک میخاستی
چی میشه بیشتر بهش ایمان بیاری
همین خدایی ک شده پروژه و نمره 19
همین خدایی ک شده کارورزی نمره 19/5
فرداها بشه کسب و کار مورد علاقه ات
بشه سلامتی جسم و جانت
بشه ماشین مورد علاقه ات
بشه خونه مورد علاقه ات
بشه عشق برای تو
بشه ثروت و رزق بغیر الحساب برای تو …
گفتم خدایاااا من با تمام وجودم میخام در این مسبر بمانم و ایمانم هر روز قوی تر و قوی تر بشه
خدایا کمکم کن خدایا
خدایا دستمو محکم تر بگیر ادامه بدم
خداوندا سپاسگزارم ک من را هدایت میکنی به مسیر پیشرفت و خوشبختی
خداوندا سپاسگزارم که نور ایمان را در دلم روشن کردی
خدااایااااا شکرت
استاد عزیزم سپاسگزارم برای فایل های ارزشمند شما
روز شمار تحول زندگی من
روز سی و چهارم
1403/4/3
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که همیشه زنده است و هرگز نمی میره… هرگز چرتش نمی گیره… هرگز فراموش نمی کنه… هرگز کنترل اوضاع از دستش خارج نمیشه… هر گز شکست نمی خوره… هرگز دیر نمی کنه… هرگز سرسوزنی خطا نمی کنه… هرگز خلف وعده نمی کنه… خدایی که گنج آسمان ها و زمین دستشه… خدایی که همه چی رو از عدم خلق کرد… خدایی که همه چی مال اونه… خدایی که همه چی رو بدون عیب و نقص داره اداره می کنه… به همه چی محیطه… به ذات صدور آگاهه… بهترین مولا و نصرت دهنده است… بهترین وکیل و کارگزار… خدایی که هدایت و حمایت منو بر خودش واجب کرده… از رگ گردن به من نزدیکتره… هیچی براش غیر ممکن نیست… خدایی که عوامل بیرونی رو در مسیر کانون توجه من، الگوها و گفت و گوهای ذهنم می چینه… خدایی که منو قضاوت نمی کنه… خدایی که نگاه انسانی به من داره و می دونی اشتباه جزئی از مسیر پیشرفت و رشد منه… به همین دلیل غفور و رحیم و در توبه رو همواره باز گذاشته… خدایی که می دونه من ضعیفم… فراموشکارم… عجولم… خدایی که عشقش بهم بی قیدو شرط… عاشقانه دوسم داره… بهم کرامت داده… جهانش رو مسخر من کرده… کلید گنج آسمان ها و زمین رو در اختیار من گذاشته و اونم دعا کردن و درخواست کردنه… به اندازه ای که باورش کنم… از این نیرو می تونم استفاده کنم…
نازنین دلبرم… بهترین رفیق من… آگاهی های ناب قرآن و قوانین رو تا سطح درک من پایین بیار تا درکش کنم و عمل کنم… بهم علم و حکمت و بصیرت عنایت کن… یاری ام کن همواره صلاه کنم… زکات کنم… انفاق کنم… صبور باشم… منو از مسلمون قرار بده که همواره تسلیم تو باشم… ایاک نعبد و ایاک نستعین
آمین
سلام سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان و رفقای هم فرکانسی
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ ﴿2﴾
آیا مردم گمان کرده اند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها می شوند و آنان مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟
وااااای خدای من… خدای من…. چقدر این بحث توحید و شرک ظریف
الان تو مسیر بیمارستان هستم… اسنپ گرفتم… من و برادرم که باهاش رودربایسی دارم و راننده… راننده به محض نشستن بهم گفت میشه گزینه کنسل رو بزنی که من کمسیون ندم…. داداشم گفت براش بزن… دستم رو بردم که بزنم…. آیه های قرآن اومد تو ذهنم… واقعاً سارا جانم می خوای این کار رو بکنی؟؟ … می خوای حق رو قربانی کنی؟؟… می خوای تو فرکانس این آقا شریک بشی؟؟… می خوای مشرک بشی؟؟… پیش خودم گفتم قطعاً که نمی خوام مشرک باشم… اما منافقانه رفتار کردم… خدا منو ببخشه… اولش واقعاً گزینه لغو سفر رو پیدا نکردم ولی بعدش پیداش کردم… راننده همچنان مصر بود که این کار رو انجام بدم… یه تلنگر به خودم زدم… ساراجان داری چیکار می کنی؟؟؟ داری منافقانه رفتار می کنی… قاطعانه بهش بگو نمیزنم چون از نظر من این کار درست نیست… همش ذهنم می گفت : ولش کن بهش بگو پیدا نمی کنی…. بابا داداشت مسخره ات می کنه … میگه نمیشه جانماز آب نکشی.. بگو دیگه… بگو گزینه لغو سفر رو پیدا نمی کنم… ولی من استغفار کردم و قاطعانه تصمیم گرفتم اگه مجدد راننده اصرار کنه بهش بگم: از نظر من کار درستی نیست و من انجام نمیدم… حالا اگه می خواد ناراحت شه… به من چه… یا اگه داداشم هر فکری می خواد بکنه… تصمیم جدی گرفتم… ولی بچه ها می دونید چی شد… این فقط برای محک ایمان من بود… اصلاً به مرحلهی اجرا نرسید…
خدایا شکرت که از این امتحان سربلند بیرون اومدم…
خدایا شکرت…
آگاهی های قرآن نجاتم داد…
یاد دوران قبل افتادم که چقدر راحت مشرک میشدم.. خدایا منو ببخش.. جاهل بودم…
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا(88کهف)
و اما هر کس ایمان بیاره و عمل صالح انجام بده… او را پاداشی بس نیکوست… و در فرمانمان تسهیلاتی برای او توصیه خواهیم کرد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا….(136 نساء)… ای کسانی که ایمان آوردید… ایمان واقعی بیارید… یعنی بابا ظاهری نیست که… بحث فرکانسِ… نمی تونی نقاب مومنان رو بزنی و یکسری اعمال ظاهری انجام بدی … قانون اینجوری نیست که… جهان فرکانس های ما رو ترجمه می کنه نه ظاهر کارهای ما رو…
ایمانی که عمل نیاره، حرف مفته…
«وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (و اگر وسوسه ای از سوی شیطان تو را تحریک کند؛ به خدا پناه ببر؛ بی تردید او شنوا و داناست)
بسم الله الرحمن الرحیم
بزرگترین عزت من اینکه بنده ی توام و بزرگترین افتخارم اینکه تو رب منی
هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا….
در آنجا بود که مومنان مورد آزمایش قرار گرفتند و سخت به تزلزل درآمدند…
سلام سلام به اساتید عزیزم و رفقای ناب
در ادامه ی عمل کردن به درس های تئوری قرآن و پاس کردن ارزش قائل شدن به ارزش های خودم و سبک شخصی خودم…. پاس کردن طرفدار حقیقیت بودن و تسلیم حقیقت شدن و خارج شدن از معیار منیت ها… اون اتفاق اسنپ دوباره برام تکرار شد…
و جالبه که یک روز بعدش هم با همون داداشم و دو نفر دیگه که همراهمون بودن، اسنپ گرفتیم… راننده بازم ازم درخواست کرد که لغو سفر رو بزنم… پیش خودم گفتم: سارا جان حالا وقت عمل کردنه… بلافاصله قاطعانه و مودبانه گفتم: من این کار رو نمی کنم چون از نظر من کار درستی نیست… بعد راننده شوکه شد و البته ناراحت… و کلی کارش رو توجیه کرد… و بعد از چند صد متر گفت: برام صرف نداره و ما رو وسط راه پیاده کرد…. ولی اصلاً ناراحت نشدم… و خدا دل داداشم و اون دو نفر رو نرم کرد که اونا هم ناراحت نشدن و کارم رو تحسین کردن… و بعد زنگ زدم اسنپ گزارش دادم و یه اسنپ دیگه گرفتم….
دوستان عزیز می دونید چه درس هایی گرفتم از این اتفاق:
1. اینکه حتما باید در عمل ایمانمون رو نشون بدیم….
2. فرداش خدا راهکاری بهم داد که دیگه اسنپ نگیرم و راحت تر برم اونجایی که این روزها مجبورم برم و برگردم(بیمارستان) … یعنی باید بزرگتر میشدم… باید ایمانم رو محک میزدم… بعدش راهکار اومد…
3. اینکه وقتی تو با شجاعت کاری که درسته رو انجام میدی… خدا کمکت می کنه… دل ها رو برات نرم می کنه…
4. من بت شکنی کردم… بت اینکه الان راننده ناراحت میشه… الان راننده ما رو پیاده می کنه… نترسیدم چون می دونستم خدا همراه منه… بت اینکه الان داداشم چی میگه… اون دو نفر چی میگن…
5. و یه درس دیگه اینکه: اگر این درس رو پاس نمی کردم مدام برام تکرار میشد و هر بار شدیدترش
خلاصه خیلی خوشحالم که آگاهی های تئوری قران رو دارم عمل می کنم… و این از فضل خداست و اعتبارش به خداست
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا(88کهف)
و اما هر کس ایمان بیاره و عمل صالح انجام بده… او را پاداشی بس نیکوست… و در فرمانمان تسهیلاتی برای او توصیه خواهیم کرد.
به نام تنهامنبع قدرت وتنهامنبع رزق وروزی درجهان
به نام اللهی که هرلحظه ماروهدایت میکنه
سلام دوستان خوبم
باخداباش وپادشاهی کن
بیخداباش وبردگی کن
توحیدیعنی خودشناسی وخداشناسی
توحیدیعنی دراحساس خوب بودن
توحیدیعنی تسلیم بودن
توحیدیعنی پاروی ترس هاگزاشتن
توحیدیعنی باورکنیم که خداوندبینهایت وهابه
توحیدیعنی باوربه هدایت الله
توحیدیعنی قدرت ندادن به عوامل بیرونی
توحیدیعنی فقط روی خداحساب بازکردن
توحیدیعنی اگه کسی بهت کمک کردازش تشکرکن اماباتمام وجودت ازخداتشکرکن که این ادم روهدایت کرده به سمت تو
توحیدیعنی این که مردم رودستان خداوندبدونی که اگراین نشدیکی دیگه میادکارهاتوانجام میده
توحیدیعنی ایاک نعبدووایاک نستعین
توحیدیعنی خدایامارابه راه راست به راه کسانی که به انهانعمت داده ای هدایت کن
توحیدیعنی ماخالق100٪زندگی خودمون هستیم
توحیدیعنی تمام قدرت دردست خداونده
توحیدیعنی هیچ برگی بدون اذن خداوندبرزمین نمیافتد
توحیدیعتی فراوانی درجهان هستی
توحیدیعنی این که باورکنبم خداهمه چی بهمون میده کافیه ازش درخاست کنیم واواجابت میکند
به شرط این که باورش کنیم
توحیدیعنی رفتن تودل ترس هاو ترس هاواهیندوتوهمی بیش نیستند
خدایاازت میخوام توحیددردرقلب من جاری کنی
خدایاازت میخوام شرک روازوجودمن پاک کنی
خدایاازت میخوام ماروحتی یک لحظه به حال خودمون وامگذاری
خدایاازت میخوام که قدرت سپاسگذاری رودرمن بیشترکنی
خدایاهدایتم کن
الهی امین
درپناه حق شادوپیرورباشید
بنام خداوندِ زیباییها!
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی و خوبم.
این فایل شما نمونه بارز توحید واقعی یک فرد هستش.
اینکه بدانیم همه دستانی از سَمتِ پروردگار هستند ولی امتیازشو به آدمها ندیم و اونا را بزرگ نسازیم ازشون بُت نسازیم توی ذهن خود، سبحان الله به این آگاهی به این درک از پختگی در زندگی.
چقدر عالیه که زندگی را با خدا بندگی کرد نه با بندهی خدا،
چقدر محشره عاشقی با خدا، هزار ماشاءالله
من به این نظر هستم هرکسی خداوند را از درون شناخت اون بوی عطرِ خدا را میگیره، باور دارم استاد عزیز هم بوی عطرِ خداوند را میدهد که داره توحید و عشق میپراکنه به سمتِ افراد که ما هدایت بشیم به سمتِ نور و آگاهی .
اونجایی که الله میفرماید:
اللهُ نور السموات و الارض
به سمت نور قدم برداریم هرچند در دلِ تاریکی شب باشیم، نور خداوند است و ما باید بهای خوشبختی را با حرکت،با ایمان، هرچند که نمیبینیماش اما بهش اعتماد داریم ، “اقرارِِ بِه السانِ و تصدیقُ بالقَلب” در قلب به موجودیت او باور داریم و حرکت میکنیم به سمتِ نور،به سمت خداوند، و اونجا خداوند آغوش نازنیناش را باز کرده ما را به معجزات زیادی مبتلا میکند.
چه ابتلایی قشنگتر از مبتلا شدن به عطرِ خداوندی گرفتن، به او وصل شدن و در او فنا شدن
شاید مولانا بیشتر از زمان ما، از هر عارفی به شناخت الله رسیده که به مرحله فنا فی الله رسید . فنا شد در خدا و در هرچیزی خدا را دید .
چه مرحله قشنگی است در عرفان به این نام ، فنا فی الله
یارب، اصن یارب نه یارم، یارِ قشنگم فنایم کن در خودت،در ذکر و یادت، آنقدر تو ببینم که دیگر جز تو چیزی در نظرم زیبا نباشد تو باشی همه وجودم، مبتلایم کن چون مولانا در عشقات
هزار ماشاءالله به آگاهی و درک استاد عزیز به این درجه از توحید، سخنان شما بر دل نشست، سودای عاشقی را در سر آورد و به وجد ام آورد، هزار تحسین !!!
امیدوارم نقطهی وصل ما و پروردگار جانان، نقطهی زیبایی و سرآغاز قشنگ زیستن افرادی با توحید در جهان باشد.
پس بیایید برای این قشنگ زیستن، الله را باور کنیم .
شاد و لحظاتتان خدایی
به نام خداوند مهربان
روز 34 سفرنامه
سلام و عرض ادب خدمت اساتید عزیز و دوستان گرامی
توحید یعنی فقط روی خدا حساب باز کردن.
توحید یعنی قدرت رو از دیگران بگیری از رییس از دولت از دوستان از پدر و مادر از همسر و… هر کس هر کاری رو واسه ما انجام بده ازش تشکر کنیم ولی اونو از دستان خداوند بدونیم که واسه انجام دادن کار ما فرستاده شده.
سعی کنیم هیچ وقت روی دیگران حساب نکیم. چون ضربه میخوریم و پشتمون رو خالی میکنند. فکر کنم همه ما این رو تجربه کردیم وقتی رو کسی حساب کردیم کارمون انجام نشده.
ولی وقتی فقط روی خدا حساب کردیم زمین و زمان دست به دست هم دادند جوری کارهامون پیش رفته که خودمون هم شوکه شدیم
من از شرکی که قبلاً داشتم پشیمانم و توبه کردم
از وقتی که سفرنامه رو شروع کردم فقط خواستههای خودمو از خدا میخوام. روی هیچ کسی حساب نمیکنم. حتی اینو به بچههام یاد دادم، فرزندم موقع امتحان میگه من درسمو خوب خوندم تمام سوالات و جواب دادم دیگه بقیش با خدا چنان آرامشی داره که نگو به لطف الله همه امتحاناشو تا الآن عالی داده در صورتی که سالهای قبلش همش استرس داشت و گریه میکرد، میگفت اگه نمره کامل نگیرم چی میشه و کلی حالش بد بود. آخر کار هم راضی نبود. ولی الان میگه هر چی که شب قبل از امتحان خوندم بیشتر ازش سوال اومده.
یه مورد دیگه از اینکه نباید روی کسی حساب کنیم یادم اومد میخواستیم بریم سفر میگفتیم تنهایی خوش نمیگذره اگه دو تا خونواده باشیم خیلی بهتره هم از لحاظ امنیت هم بیشتر خوش میگذره. خلاصه دو خونواده ای رفتیم به خدا بلایی به سرمون اومد پشیمون و توبه کار شدیم که دیگه با کسی جایی نریم. همش سلیقشونو به ما تحمیل میکردند، یه جاهایی ما نمی خواستیم بریم یا ی سری تفریح ها ،مجبور مون میکردند یا اخم و تخم. در صورتیکه هر کس یه سلیقه ای داره و باید بهش احترام گذاشت. خلاصه بهمون خوش نگذشت هیچ، فقط میگفتیم زود برگردیم
واقعاً راست گفتن که آدما رو تو سفر میشه شناخت
به قول استاد با خدا باش و پادشاهی کن. بی خدا باش و هر چه خواهی کن
در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند جان
قدم 34
درود بر استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیز
موقعی که این فایل رو گوش میکردم و مینوشتم روحم یه فلش بک زد به گذشته ها و خلی چیزهل رو یادم اورد واقعا من معجزه دیده بودم و یادم رفته بود که میخوام تو فایل ها دیگه بنویسم و امروز میخوام رو این فایل توحید عملی بچه که بودم پدر و مادرم قول هایی میدادن که برام فلان اسباب بازی رو بخرن و خب بعضی هاشون نخریدن و من ناراحت میشدم و جایی رسید که دیدم رو قول هاشون نمیشه حساب کرد ولی بازهم نمیفهمیدم . سالها گذشت و هزاران اتفاق مشابه دارم . و میام تو 5 سال پیش که رفقایی بودیم و سر کار بودم و رو بقیه و کارم خیلی حساب میکردم و همون رفقا پشتمو خالی کردن و
اخوردم زمین و له شدم.
این همه درس دنیا داشت بهم میداد ولی نمیفهمیدم
چند وقت پیش خونه رو برا فروش گذاشتیم. مشتری میومد و میگفت میخوام و من رو حرفش حساب میکردم و نمیخرید یا میخواست خانه رو ببینه و من رو حرفش حساب میکردم و قرار میذاشتم و توی ذهنم میگفتم میاد میخره و نمیومد . و بارها تکرار شد .انگار اموزشی بود که میگفت بفهم دیگه و رو ادمها حساب نکن و اینقدر خوردم که فهمیدم .
خوب هم فهمیدم رو ادما حساب نکن. رو پدر مادرت حساب نکن که تو نوجوانی گفت برو خودت زندگیتو بچرخون و رو من حساب نکن
ممنونم که این حرفو زد . ممنونم که چک و لقد خوردم و درد داشت ولی چه درس های ارزشمندی توی زندگی گرفتم که روش قیمت نمیشه گذاشت
ثروت میخوای . عشق میخوای. خونه میخوای بخری یا بفروشی. خوشبختی میخوای و …
خداوند همون چیزی میشه که میخوای فقط از خداوند بخواه
و فقط خداست که به عهدش وفاداره
وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ.(سوره توبه111)
و چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر است.
2- فَلَن یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ.(سوره بقره80)
خداوند هرگز پیمان شکنی نمیکند
.روی خدا حساب باز کنیم که ارج و قربت میده. عزت میده و بلند میکنه
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و چون بندگان من از تو پرسند، من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من بگروند، باشد که راه یابند.
سلام خدمت استاوعزیزواعضای سایت
بی نهایت ازخداکندمتعال ممنون وسپاسگزارم که من روبه این سایت هدایت کردکه بوسیله این سایت خودش روخودواقعی خداروپیداکنم من باوجوداین که همه اش توی هیئت های مذهبی بودم ازبچگی واهل نمازوروزه ولی وجودسراسرازشرک بودوازخداممنونم که این رابه من فهماند ومن همیشه روی خلق حساب بازمیکردم وقدرت روپول وپارتی وغیره میدادم وخیلی مشکلات توی زندگیم داشته ام که همه اش به خاطره این بودکه من روی غیرخداحساب بازمیکردم ولی حدودیک سال ونیمه که همه اش دلم به خودش به خدای مهربانم قرصه وازهیچ کس وهیچ چیزی توقع ای ندارم وخداروهزاران مرتبه شکرکه به من کمک کرد که خودش روپیداکنم
به نام الله یکتا تنها قادر مطلق رب عرش عظیم پروردگار بی همتا
الحمدلله رب العالمین…
سلام و درود و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و همچنین خانوم شایسته نازنین الگو زیبای من
این وظیفه ی من است که با هر اگاهی و اتصالی و درک و مفهومی از این فایلهای توحیدی مقدس بیاییم و ادای احترام و عشق و محبت و قدردانی کنم…
ممنونم ازتون استاد عزیزم
سپاسگزارم ازتون بینهایت برای این همه اگاهی و اموزش نگاه توحیدی که من در حال درک کردن و فهمیدنش هستم و هرچند شرایط سخت تر من نگاهم توحیدی تر و با توکل بر الله عزیزم ادامه میدهم این مسیر مسیر خوشبختی و سعادت بینهایت است…
خیلی خوشحال و سپاسگزارم ک در حال درک نگاه توحیدی ام و این نگاه در من ریشه دوانده و مهم ترین نشانه اش هم نداشتن ترس و مهم نبودن نگاه دیگران و تکیه نکردن بر کسی
تنها و تنها در تلاش هستم به وجود الهی خودم تکیه کنم و به هیچ عنوان به هیچ عامل بیرونی وابسته نباشم و این یعنی جهاد کردن تلاش کردن و تقوی کردن…
استاد عزیزم بارها شده از اطرافیان و عزیزانم تحسین و تمجیدها شنیدنم و حتی گفتن ک من تا ابد پشتت هستم مثل کوه و من در ذهن خودم اعتبار به خدای یکتا دادم و گفتم اعتبار به خداست برکت خداست و نشانه های لطف و رحمت خداست و این یعنی یکتا پرستی و وابسته نبودن به هیچ عامل بیرونی و من این گفت و گوهای ذهنی رو نشانه های درک توحید و عمل کردن توحید میدانم و اموزشهای شما استاد عزیز و خالصم
بینهایت سپاسگزارم
بینهایت تحسین میکنم
بینهایت قدر دانم
و بینهایت هرروز تسلیم ترم و متواضع ترم در این مسیر…
استاد عزیزم من این گفت گوهای ذهنی و باج ندادن و حساب نکردن روی ادمها رو برای خودم یک پاداش بینهایت میدانم و این یعنی نگاه من در حال توحیدی شدن هست یعنی رشد توحید در وجودم نترسیدن باج ندادن و این جوانه زدن باور و تفکر که خداوند کافیست
ایا خدا برای بنده اش کافی نیست؟!!
و توکل کردن بر خدا و تکیه بر لطف و رحمت الله…
ایاک نعبد و ایاک نستعین…
الهی صد هزاران بار سپاس که من متعهدترم و قوی تر در حال ادامه دادن و جهاد کردن
الهی صد هزاران بار سپاس برای این مکان مقدس عزیزم سایت توحیدی ام
الهی صد هزاران بار سپاس من همواره در حال صلات هستم و از صبر و صلات کمک میگیرم و نیروی الهی در وجودم جاری میشود
الهی صد هزاران بار سپاس خداوند برایم کافیست
الهی صد هزاران بار سپاس هیچ موجودی هیچ انسانی هیچ قدرتی نداره و تنها تنها قدرت از اوست رب العالمین الله یکتا پروردگار عزیزم
الهی صد هزاران بار سپاس ک تمام وجودم وابسته به الله هست و این مسیر و چنگ زدن به ریسمان الهی
الهی صدهزاران بار سپاس که من در حال تلاش و تقوی هستم…
استاد عزیزم خیلی دوستتون دارم و متعهدم برای توحیدی تر شدن و الگو گرفتن بینهایت از شما و خانوم شایسته عزیزم و مومنان هدایت شده بینظیر و درخشان در این سایت الهی….
اصل همینجاست اصل و اساس خوشبختی زندگی حال خوب همینجاست ولاغیر…