توحید عملی | قسمت ۳ - صفحه 48 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-47.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-10 00:33:052024-02-28 14:11:32توحید عملی | قسمت ۳شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام عزیز. تولدت مبارک بادا
استاد وقتی کادوی پسرت راباز میکردی چه حس خوبی داشتی. دقیقا حس قلبت شد اندازه حس قلب پسرت
باکادو باز کردنت شدی عین نی نی کوچلوها
عباس آقا ؛ من پاکی قلبت را از این راه دور ؛ حس کردم به جافرمودید که ؛ همه چیز یک چیز است
به خودش سوگند که خیلیییییییییی عزیزی.
امروز دوتا مشکل اساسی داشتم وباتمام وجودم وباتمام قلبم از خدا درخواست کردم که هردو حل شدند ومیدانی این حس زیبا وبزرگ را.
الان که ساعت 10 دقیقه به 2 بامداد است دارم فریاد میزنم خدای خوشگلم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم. ……..
میدانی فرشته عباس جان چه باروی پیدا کردم. برایت میگویم.
هرچه مثل او پاکتر شوی. قدرتش برای تو ، ودرخدمت تو بیشتر میشود
خدایا من هم دراین شب زیبایت مثل عباسمنش دارم میگویم ; توچقدر خوبی ومن نمیدانستم
خیلیییییییییی باحالی خدا ، نوکرتم
(خدا: نوکری برای چیمه ؛ توفقط بنده ی من باش)
رو چشام. که خودت درست کردی
دوست دارم خداحافظی نمیکنم
هم اسمت رحیم
به نام فرمانروای جهانیان
سلام
استاد عزیز و تمام اعضای خانواده عزیزم امیدوارم تمامه اتفاقات خوب براتون رخ بده.
امروز کلافه بودم و از خدا خواستم بهم ارامش بده و صبررو تو وجودم زیاد کنه تا به درک برسم که راهم چیه و به کجا باید برم.استاد امروز برای دومین بار بود که داشتم این فایلو نگاه میکردم اما چیزهایی رو فهمیدم که در بار اول نفهمیده بودم .من از گذشته ارتباطم به خدا خوب بود ولی باورهام در مورد ثروت ایراد داشت امروز با دیدن این کلیپ متوجه شدم که من ثروت رو جدایی از خدا دوستی میدونم واین یک باور بسیار اشتباس.امروز فهمیدم که من با داشتن ماشین مدل بالا و خانه انچنانی و اصلا با درخواست اینها هم مشکل دارم چون باور نادرست داشتم که اینها خود خواهی و گناه است اگر برای شخص خودم چیزی بخواهم ولی امروز با کلامه شیواتون که بوی خدا رو میده به این نتیجه رسیدم که اینها خود خواست خداس و من باید اینها رو داشته باشم و امروز درخواست کردم و به محضدرخواست دری در فکرم باز شد که رونق رو به کسب و کارم باز کرد.من تا به حال چیزهای زیادی از خداوند خواسته ام که به تمام انها پاسخ داده شد و اجابت شدن چون به نظره خودم با این اگاهی کمی که در برنامه های شما دریافت کرده ام فهمیدم در این مواری که پاسخ مثبت گرفتم باورهای درستی دتشته ام و تمام انها را از حدا خواستم و اوهم به من داد از سلامتی گرفته تا ازدواج با عشقم تا داشتن ۲فرزند سالم تا داشتن کسب و کار مستقل داشتن خانه و ماشین و ملک برای کسب و کارم همه همه و الان خیالم راحت شد که از این به بعد هم هرچه بخواهم داده میشود به شرط اینکه روی باورهام کار کنم و طبق قوانین عمل کنم.از خدا سپاسگزارم بابت قوانینی که قرار داده و سیستمی که طراحی کرده چون دیگه خیاله بندش راحته و ترس از هیچ کمبودی نداره و میدونه که فقط وفقط باید درخواست کنه و راه و قوانین دستیابی رو یاد بگیره.خدایا شکرت.
دوستداره همتون مرتضی طلا?
درود
خداقوت خدمت استاد و همکارانش
و اعضای خانواده دوست داشتنی عباس منش
سپاسگزاره خداوندم بابت حضورم دراین جمع
با توحیدی شدن و قرار گرفتن در مسیر درست خیلی از ترس ها ازبین میبره
نگاه دیدگاه و باوره توحیدی منو از فرعیات خلاص کرد وبه اصل وصل کرد که واقعا اصله.مسیر توحید هدایت من به سمت همه چیزهای خوب وعالی است
واقعا امروز من قدرت رو از همه گرفتم و دادم به خدا که برای من سلامتی و ثروت خوشبختی فراوانی وشادی و همه چیز میخواهد
نه از کسی حساب میبرم نه به هرجایی می رم
اون سالها اون مکان ها و اون چیزها دیگه امروز تو زندگی من نیست
من اصل رو یافتم
مراجز خیال خدا فکری دیگر نباشد
درهیچ سرخیالی زین خوب تر نباشد…
سپاسگزارم استاد …رهروه من و هزاران دیگه ایی آفرین برغیرتت
سلام
روز ۹۷ سفرنامه
نکته اول برای هر خاسته دو عامل مهمه
🧶به وضوح برسیم که چی میخوام
🧶باور صحیح درموردش بسازم
🧶اقدام
🖊️مثال
🛑من میخوام تو رابطه پیشرفت کنم
مرحله اول👇👇👇
📌از خودم بپرسم دقیقا تو چه زمینه میخام رشد کنم؟
♦️میخوام تو برخورد با خانمها استرس نداشته باشم
♦️میخوام بتونم تو جمع حرفم رو بزنم
♦️میخوام خودم رو از بقیه کمتر نبینم
♦️نمیخوام به خاطر عدم اعتماد به نفس آدم وابسته ای باشم
مرحله دوم👇👇👇
📌چه باورهایی دارم که نمیزارن تو این زمینه رشد کنم ؟
♦️کی نگاه من میکنه
♦️کی به حرف من گوش میده
♦️اگه این شخص بره تنها میشم
♦️اینا از قیافشون معلومه مال بالای شهرن
♦️و …..
🛑بیام اون ترمزها رو تبدیل کنم به گاز
📌چطوری؟
♦️الگوهایی رو برای خودم از دیگران یا خودم پیدا کنم و تکرار کنم که آدم معمولیه ولی همه عاشقشن
♦️کسایی رو به ذهنم نشون بدم که اصلا قیافه خوبی نداره ولی همه بهش میگن جذاب
مرحله سوم👇👇👇
🛑با اون باورهای جدید (با وجود نجواها)اقدام کنم
📌چطوری ؟
♦️برم تو دل ترسهام
♦️تمرینهایی مثل آگهی تبلیغاتی انجام بدم
ما با رسیدن به خواسته باعث پیشرفت جهان میشیم
چطور؟
وقتی خانه ای میخریم داریم پول خرج میکنیم اون شخص فروشنده ازما میگیره پول رو خرج میکنه باهاش چیزی میخره و به همین ترتیب نفر بعد و نفر بعد و دوباره اون انرژی به خودمان بر میگرده
دیدن الگو باعث میشه سدهای ذهنی و محدودیتهای ذهنی کمتر و کمتر بشه و طرف با خودش بگه من چیم از فلانی کمتره ؟
ترمز شدیدی به نام عدم عزت نفس که استاد ازش پرده برداری کرد
این ترمز در مثال استاد خودشو تو گره زدن اتفاقهای خوب به عوامل بیرونی نشون میده
یعنی این آدم(عباس منش چند سال پیش) قبول نداشته که خودش میتونه خلق کنه به همین دلیل میگه یکی دیگه بیاد بهم ماشین هدیه بده
من خودم تا چند وقت پیش و حتی همین الان (الان کمتر شده ولی هنوزم هست)این ترمز رو دارم که پدر زنم باید متمول باشه کارخونه دار باشه
دلیل این خواسته اینه که مثل اونموقع استاد هنوز نپذیرفتم که میشه خودم خلق کنم
یه ترمز شدید دیگه اینه که من تو ذهنم درآمد بیشتر یه جورایی غیر ممکنه چون ذهنم درجا میره سراغ چگونگی و یا ذهنم میگه اگه تو بیشتر پول بسازی همکارای بدبختت درامدشون کم میشه گناه دارن اونا زن و بچه دارن
ایراد از ذهن منه
ایراد از نوع نگاه من به مسائله
ایراد از فرکانسهای ناخالص منه
🌼ترمز مقاومت دربرابر تغیر🌼
🧶یه ایراد شخصیتی تو خودم پیدا کردم (یعنی خداوند از زبان داداشم بهم گفت)
داستانش اینه رفتیم برای خودم و داداشم کفش بخریم من علاقه به لباسهای اسپرت ندارم به خاطر اینکه هر روز مد عوض میشه رفتم اون کتونی رو بخرم که خوشم میاد اون مدل که همیشه میخریدم(من کتونی یقر مورد علاقمه)
دیدم داداشم گفت بابا این تیپتو عوض کن اسپرت بپوش دیگه دوره اون لباسها و کتونیها تموم شده و این شد جرقه ای تو ذهنم رفتم پا زدم دیدم راست میگه خیلی هم بهم میاد 😄🧶
👈من درسی که از این ماجرا گرفتم اینه که آدم نباید با تغیر کردن مقاومت نشون بده
چرا باید چیزی رو بپوشم که چند سال پیش علاقه داشتم و الان عادت کردم به عادتهای گذشته
الان شرایط تغیر کرده سلیغه من تغیر کرده ولی من جرات ندارم تغیر کنم و چسبیدم به صلیغه ۲۰ سال پیشم 👉
🖌️خیلی از رفتارهایی که انجام میدیم بدون فکر پذیرفتیم و الان شده جزعی از شخصیتمون
🖍️اینه که استاد میگه به دلایل رفتارهات فکر کن ببین به چه دلیل اون کار رو انجام میدی
🌺هر کسی برای رفتاری که میکنه یه دلیل داره مثلا
♦️یکی لباس سوسولی میپوشه
♦️یکی لباس لاتی میپوشه
♦️یکی زنجیر گردن میندازه
♦️یکی سگ داره و باهاش بیرون میره
♦️یکی از قصد تمام بدنشو خودش خط خطی کرده
♦️یکی خالکوبی میکنه
♦️یکی تیپ مذهبی میزنه
🛑جالبه همه اینها نقدهای جدی نسبت به هم دارن
♦️که تو چرا اینطور رفتار میکنی؟
♦️اون میگه خودت چرا این کارو میکنی؟ و ….
📍هر کدوم هم طبق پیشینه و محیطی که توش بزرگ شدن دلایل (برای خودشون منطقی)دارن🛑
🎭در جهانی که تنوع عقاید وجود داره تنها کاری که باید انجام بدم اینه که به عقاید دیگران احترام بزارم
قبلنا کسی رو میدیدم تتو کرده میگفتم چرا این کار رو با خودش کرده ؟
الان میدونم برای خودش دلیل قانع کننده داره
مثل من که برای اینکه وقتم رو با برنامه های استاد میزارم دلیل قانع کننده برای خودم دارم🎭
📌 چطور ترمز مقاومت دربرابر تغیر رو بردارم؟
♦️برم تو دلش با تغیرات کوچک
📌چجوری؟
♦️کم کم اون کارهایی رو که همیشه یه مدل انجام میدادم رو مثل تغیر مدل کتونی عوض کنم
♦️همیشه موهام رو بلند میزاشتم حالا کوتاه کنم
♦️کلاه نمیزاشتم حالا بزارم(من همیشه از موی بلند بدم میاد چون باید همیشه بهش برسی و از اون طرف هم همیشه دوست داشتم کلاه شیک سرم بزارم ولی چون موهام خراب میشد خودم رو از لذتش محروم کردم)
به نام خدا وسلام به خدا97مین مدارآگاهیهای ناب راتجربه میکنم الهی به امیدتو.
سلام به استادومریم جون که مدال افتخاری توحیدی روازآنِ خودشون کردن دمتون گرم .
سپاسگذارخداوندم که ازعلم وآگاهی خودش به این عزیزان آموخت وشدن دستان هنرمندخداویاری رسان کسانی که لایق شنیدن وعمل کردن به این آگاهیهای ناب رودارن.
استادمتشکرم بابت کل فایلها که همش بوی توحیدی داره من نمیتونم بگم کدوم فایل بهتره ولی خوب وقتی من که خدارونمیشناختم وازسیستم هیچی، هیچی ،هیچی بلدنبودم وفکرنمیکردم سیستم چیه ؟چکارمیکنه!؟ولی شنیده بودم اگه ازبدی کسی بگی زودبه سرت میادولی خوبی دنیاکه برامانیست!تمام.
امروزبیدارشدم عزیزدلم گفت حقوق روواریزکردن راستش حقوق مابرابراست باکرایه خانه وخداروشکراین ماه مقداری ازکرایه بیشتربود.وکمی هم بدهی داشتیم سریع به خداگفتم: توبگوچکارکنم چون هربارقرآن روبازمیکنم میگی صبرکن اینم صبربه خداالان موندم به من گفت:ازاون طرف مهلت بگیروتماس گرفتم که پول آماده اس ولی اگه لازم نداری چندروزه دیگه، طرف گفت: اصلااشکال نداره! منم سریع به عروسم زنگ زدم فردامرخصی بگیرامشب وفردابیاین خونه ماچون حدودا2ماه که ازمسافرت اومدیم نتونستن خونه مابیان.
امروزازصبح به کارهای خونه رسیدگی کردم وبرای خریدباپسرم رفتم بیرون وبرگشتم وهیچ پیام بازرگانی هم نداشتم امیدوارم امروزفرداخوب دوام بیارم.
خدایامن نمیدونم چه جوری وباکدام درآمدم دستم توجیب خودم باشه!؟تاعزیزدلم کارنکنه ازمن چه کاربرمیادازهیچ کس هیچ توقعی ندارم ومیگم خدایابه خودمون بده که حتی بچه هاهم توقع نداشته باشیم حالاهرچندهم درآمدداشته باشن کمک خرجن الهی اونقدربه بچه هام بده که بی حساب وکتاب هرچی میخوام برام بیارن وبدون توقع!آمین به امیدروزی که باموفقیت وآسانی ازدواج کنن. استادکه این همه کارکردن یک دستی بالاببره برای آشنایی دخترپسرهامون که همه همفرکانس باشیم وراحتربه هم معرفی بشن بعدم زودتراستادومریم جون میشن پدر،مادرعروس ودامادآمین.
استاد سپاسگذارم ازانچه آموخته ایدوبی ریادراختیارمامیذارین به امیدبهتردرک کردن ونتیجه گرفتنم یاحق عاشقتونم.
یه چیز دیگه استاد من فایل هارو گوش کردم اما هیچ کدوم از تمرین هاشو نتونستم درست انجام بدم چون الان فهمیدم که توی مدارش نبودم من شهامت انجام هیچ کدوم تمرین هارو نداستم مخصوصا حذف آدمای منفی همین الانشم ندارم چند نفری هم که خود به خوداز زندگیم رفتن کنار من نکردم این کارو یه مقدر چون مدارم عوض شد اونا خودبه خود رفتن کنار الان دقیقا دارم درک میکنم که هرچیز سر وقت و زمان خودش باید اتفاق بیوفته و من باید لیاقت هرچیز رو کسب کنم
سلام خدمت شما استاد بزرگوارم و دوستان عزیزم
از چند سال پیش درونم پر از اشوب شده بود پر از بی قراری دنبال یه اصالت میگشتم یه چیزی که نمیدونستم چیه فقط میدونستم که به چیزی نیاز دارم که وجودمو اروم کنه به خدا اعتقاد داشتم ولی اروم نبودم احساس خوب نداشتم روحم زخمی بود تا اینکه با یه سری تحقیق تو زندگی علمای بزرگ اسلام و سایر ادیان به کلمه ای به نام تقوا رسیدم اما ذهنیتم در مورد تقوا فشار فیزیکی به جسم بود یعنی نوعی ریاضت فیزیکی . شروع کردم به انجام ورزش های سنگین ، غذامو نصف کردم و از این دست کارها ولی هیچ وقت از این کار نتیجه نگرفتم انگار خدا می خواست به من بگه بابا من انجام کنار توام. نمی خواد پوست خودتو بکنی ولی اون موقع من فقط فکر می کردم که اینجوری میشه به خدا رسید بعد اون قضایا تو سال 93 من به سمت یکسری جلسات تکنولوژی فکر که اولین بار بود تو شهرمون برگزار می شد کشیده شدم استادی میومد و هر هفته تو خونه یکی از حاضرین جلسه ای برگزار میشد که اتفاقا تو یکی از این جلسات یکی از اعضاکه با سایت عباسمنش اشنا بود گفت بچه ها بیاید پول بذاریم روی هم و بسته تندخوانی استاد عباسمنش رو بخریم این اسم تو ذهن من بود و فرداش تو اینترنت کلمه عباسمنش رو سرچ کردم که اشنا شدم با اون چیزی که باید اشنا میشدم اوایل فقط از محصولات سایت لذت می بردم یعنی انجام نمیدادم فقط هر چی که یاد میگرفتم و به بچه ها انتقال می دادم و اونا هم تشویقم می کردن ولی یواش یواش شروع کردم به انجام دادن تمریناش. از استاد معنی دیگه از تقوا یاد گرفتم به معنی کنترل . کنترل افکار ، کنترل شنیده ها ، کنترل نگاه . واین ترجمه تازه ای بر دانسته های من بود .
الان روزهایی از سال حال خوب شدیدی رو احساس می کنم که تعداد روزهاش داره بیشتر میشه و هر چی بیشتر روی خودم کار میکنم روزهای بیشتری این احساس رو دارم و فکر میکنم در اینده ای نه چندان دور تمام روزهای زنگیم از این احساس پاک و زیبا سرشار بشه احساس میکنم زمان من فرارسیده ، احساس میکنم بالاخره پس از سال ها التهاب یواش یواش دارم اشباع میشم ، دارم پر میشم از چیزی که قبلا اونارو احساس نمیکردم دارم بزرگ میشم .که البته امسال به یکی از بزرگترین اهداف زندگیم هم رسیدم خداروشکر . ممنونم از شما استاد عزیز و دوستان مهربانم در خانواده بزرگ عباسمنش برای همتون حال خوب آرزو میکنم. سپاس گزار.
استاد !!!! استفاده از کلمه استاد . والحق الانصاف واقعن برازنده شماست .اونجا که گفتی منتظر بودی یه ثروتمند به. پاس زحماتت یه 206 بهت بده خیلی خندیدم . چون وصف حال منو گفتی .تا همین ظهر قبل ازاینکه فایلو گوش کنم همچنین تجسمی برا خودم داشتم . که یه ثروتمند میخاد تصادف کنه من نجاتش میدم و بعد به پاس خوبی ام یه چک به مبلغ دویست میلیون بهم میده خخخخخخ. الحمدالله دیگه اصلاح شد از موقعی فایل ارزشمند شما رو گوش دادم . چقدر باورهای شرک امیز و مخرب داریمو خبر نداریم
تبارک الله احسن الخالقین
استاد جان جلسه سوم قدم هفت منو به اینجا هدایت کرد.
صحبت هدایت کردی، خجالت کشید م دیدم شاید شرک دارم ، خدا کیه؟ با اینکه هر روز هدایتش رو حس می کنم، شکر می کنم ولی دیدم نه، عمیق تر باید باشه. من کجا اون کجا ؟ اون منه؟ من از اونم؟ من بهترم ؟ اینهمه زیبایی آفرینش کجا؟ دیدم چه فاصله ای داریم در عین حال چه نزدیکیم.
با حرفهای توحید ات اشک از چشمم میاد. دلم شاد می شه. قلبم شکفته می شه ولی بازم نمی دونم کی، کجا، چطوری ؟
واسه همینه راحت تره خدارو انسان قوی ببینیم و عاشقش بشیم ولی در این زمان اینقدر بیدارو آگاه شدیم که بهتر ببینیم.
منتظرم برای هدایت، عاشقتونم
بنام خدای احد
سلام براستادموحدم
استادمن هی میگفتم لبتاب دم دستم نیس حالاهروق دراوردم کامنت بذارم..
ولی دیگه تصمیم گرفتم هروق حتی ی جمله بم الهام شد حتمابنویسم..
استاد اول بگم تو اون فایلی ک دارید بامایک ازسفرتون باموتور ب جنکل توایران میگید بعدمیگید یادمه ۷مهر بود چون اونموقع خاطراتمو مینوشتم….هنگ کردم…یعنی شماازهمون اولش نون والقم و مایسطرون بودید..
یعنی نشانه هاازاول درون شمابود..اخه معمولا مردا کمتر اهل نوشتن هستن اونم بعدازاینکه زن وبچه گیرشون بیاد و گیرزندگی بشن..ووووکی حال خاطره نوشتن داره…ولی شماخاص بودی..
این خصوصیتتون برام خیلییی جالب بود
حالابریم سراغ این فایل..یعنی استادهربارمیگید همه چی داشتم بجزثروت …دیوانه میشم..شماچقدعزت نفس دارید چقد توحیدی هستید ک نتیجه رو توی ثروت نمیدیدید..الله اکبر الله اکبررررر
وچقدخوب گفتید ک منتظربودید یکی براتون ماشین بخره..استادهمین الانم من منتظرم یکی برام بخره 😂😂😂😂😂
ممنونم استاد عشق
زنده و پاینده و جاوید باشید