توحید عملی | قسمت 5

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

یکی از موضوعاتی که در درک اصول ساده اما بسیار اساسی زندگی به من کمک نموده، گوش دادن به مصاحبه با افراد موفق بوده است. به شخصه علاقه زیادی به یافتن و تجزیه تحلیل قوانین خداوند از لابه لای داستان موفقیت ها یا حتی شکست های افراد دارم.

زیرا این کار به من کمک می کند تا موانع مخفی ای را بشناسم که عامل گمراه شدن از مسیر صحیح است و متعهد به اجرای اصول ساده ای باشم که به خاطر ساده بودنش اغلب نادیده گرفته می شود، در صورتیکه اصل و اساس موفقیت است.

نکته مهم و مشترک اغلب مصاحبه هایی که با آن برخورد داشته ام، “شرک” بوده است. در جریان این ماجرا بیشتر متوجه شدم که فارغ از اینکه افراد چه دین، مذهب یا ملیتی دارند، میزان موفقیت افراد به میزانی است که توانسته اند توحید را در عمل اجرا نمایند و میزان شکست های آنها بی آنکه خودشان مطلع باشند، به میزانی است که اسیر و برده شرک شده اند.

شنیدن داستان افرادی که مرتباً دلیل موفقیت های خود را “مردم” (به عنوان عواملی غیر  از خداوند به عنوان نیرویی که همه چیز از اوست)، می دانند و از هر 5 کلمه شان، یک کلمه “فقط به خاطر مردم – فقط به خاطر طرفدارهایم  و جملاتی از این دست است”، نقش و اهمیت توحید در تجربه سعادت به شکل عشق، سلامتی، ثروت و بی نیازی و رضایت از زندگی را بیشتر به من شناساند و بیشتر به من فهماند که:

شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریک شب، چقدر مخفی است.

وقتی مرتباً عامل موفقیت های خود را به غیر خدا نسبت می دهی یا می ترسی عاملی بیرونی مانع موفقیت ات شود یا موفقیت ات را در گرو حمایت عاملی بیرون از خود می دانی، متوجه نیستی که چگونه برده شرک شده ای و با چه سرعتی در حال دور شدن از مسیر خوشبختی هستی!

وقتی عامل موفقیت هایت را مردم و تعداد علاقه مندان یا دنبال شوندگانت می دانی و تلاش می کنی جمله ای را بگویی که آنها دوست دارند و کاری را انجام دهی که مورد رضایت آنهاست، در واقع این تو هستی که برده، بنده و دنبال شونده آنها شده ای و به همان اندازه نیز از مسیر نعمت و رحمت دور می شوی.

بنابراین باید از خودمان سوال کنیم که:

چرا با وجود اینکه هر بار روی غیر خدا حساب باز کردیم، به شدت شکست خورده ایم، باز هم نقش توحید را درک نکرده ایم و همچنان روی غیر خدا (دولت، حکومت، دلار، مشتری، خانواده و…)حساب می کنیم؟!

چرا نمی توانیم آدمها و عوامل خیر رسان در زندگی مان را عشق هایی از طرف نیروی برتری بدانیم که همه قدرت در دست اوست و همه ما به یک اندازه به او وصل هستیم؟!

چرا نمی توانیم اعتبار این نعمت ها را به نیرویی بدهیم که رابطه مان با او ازلی و ابدی است؟!

حقیقت این است که:

قدرت تنها از آنِ انرژی است که همه ما جزئی از او هستیم و به اندازه ای که به این انرژی وصل می شویم و روی او حساب می کنیم و به هر عاملی غیر از او غیر وابسته می شویم، توحیدی می شویم و می توانیم برکت این نیرو را از طریق دستان بی نهایتش و به شکل های متفاوتی در زندگی مان ظاهر و تجربه کنیم.

به اندازه ای که  از بدنه ی جامعه شرک زده  فاصله می گیریم، جامعه ای که هر عاملی مثل قیمت دلار، ارتباط موثر با کارفرما، دولت، طرفداران و … را موثر می داند الاً خداوند به عنوان منبع قدرت، به همان اندازه نیز به سمت جریانی از نعمت، برکت و خوشبختی هدایت می شویم.

برای تجربه خوشبختی تنها یک راه وجود دارد:

باید انرژی و زمانی را که صرف شرک ورزیدن می نمایی، یعنی صرف زیر پا گذاشتن اهداف، ایده ها و خواسته های خود می کنی تا کاری را انجام دهی که دیگران را راضی و دنباله رو و طرفدار خود نمایی تا شاید درآمدی کسب نمایی،  صرف اجرای توحید عملی و دنباله رو ی خداوند به عنوان منبع تمام خیر و برکت ها و قدرت ها نمایی و به او وابسته شوی.

آنوقت این نیرو به عنوان منبع همه قدرتها و انرژی ای که تو جزئی از او هستی و به پشتوانه ی رابطه ی همیگشی ات با او پا به این جهان گذاشتی، همانگونه که بدون ذره ای تلاش، سلامتی را از طریق تنظیم عملکرد هزاران عضو در بدنت جاری ساخته، به همین شکل نیز از طریق هزاران دستش برای کسب و کارت مشتری می شود، به تو عشق می ورزد، برایت آرامش، سلامتی و ثروت می شود.

زیرا این یک قانون است که تمام موفقیت های ما به اندازه ای است که می توانیم توحید را در عمل اجرا نماییم و تمام ناخواسته های ما حاصل مشرک شدن و به غیر این نیرو وابسته شدن است.

به دلیل نقش مهم توحید است که رسالتم را اشاعه توحید عملی در سراسر جهان می دانم  و در این راستا، یک روز مصاحبه هایی را با افراد موفق انجام می دهم و باورهای توحیدی ای را از لابه لای داستان موفقیت شان استخراج می کنم تا درک کنیم، فارغ از اینکه چه دین، مذهب و ملیتی داریم، همه ما بخشی از انرژی ای هستیم که همه چیز از اوست و به اندازه ای که به این منبع وصل می شویم و روی او حساب می کنیم، از موهبت و خیر و برکتش برخوردار خواهیم شد.

سید حسین عباس منش


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    0MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 5
    0MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «امیرحسین ادیبی» در این صفحه: 2
  1. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته ی عزیز

    2023-june-03

    دوستان اگر ما با خداوند یکی بشیم، اگر باور باور های توحیدیمون رو تقویت کنیم، اگر تمام مردم جهان بخواهند شمارو بکشن پایین، نمیتونن اینکارو انجام بدن، اگر تمام مردم جهان باهم همدست بشن، باهم متعهد بشن که تورو نابود کنن، نمیتونن اینکارو انجام بدن، هیچکس نمیتونه کسی رو که باور داره به یگانگی خداوند، باور داره به ربوبیت الله، نمیتونه هیچکس هیچ کاری باهاش انجام بده…

    برگی بدون اذن خداوند از روی درخت بر روی زمین نمیفته، اگر باور کنی که وقتی خداوند اراده کند کیست که جلوی اراده ی خداوند رو بگیره، به قول قران کیست که وقتی خدا اراده کنه کسی رو ببره بالا، بتونه بکشتش پایین، و کیست که وقتی خدا اراده کنه کسی رو بکشه پایین بتونه بکشه بالا، کیه که بتونه اینکارو انجام بده؟ هیچکس…

    تنها قدرت جهان ربه، و هیچکس دیگه ای هیچگونه قدرتی نداره، نه شیطان نه جن نه پری نه ادما نه رئیس جمهور امریکا، نه هیچکس دیگه ای هیچ قدرتی نداره که هیچ کاری بکنه

    ما تو قران داریم میگه کیست که خدا بخواد بیارتش بالا، بتونه بکشتش پایین، کیه که بتونه اینکارو کنه، کل مردم جهان باهم جمع بشن نمیتونن اینکارو انجام بدن، کسی که خدا بخواد بیارتش بالا، مردم بخوان بکشنش پایین، برعکسش، کیست که خدا بخواد بکشتش پایین، مردم بتونن بکشنش بالا، کیه که بتونه اینکارو کنه، کی قدرت اینکارو داره، هیچکس، هیچکس نداره

    توی قران کلمه ی رب به معنای پروردگار توی ترجمه های فارسی ترجمه شده، در صورتی که معنای رب به معنای صاحب اختیاره، به معنای فرمانرواست، ربب که 980 بار توی قران تکرار شده و یکی از مهمترین و کلیدی ترین کلمات قرانه، به معنای صاحب اختیار بودنه، به معنای فرمانروای کل بودنه، به معنای اینکه تمام قدرت، تمام ثروت، تمام انچه که در جهان هست در اختیار اونه، به این معناست

    تلاش من این بوده که این باور های توحیدی رو بیشتر کنم، ولی انقدر روش کار کرده بودم که بارها و بارها به شکل های مختلف تحت عناوین مختلف من تهدید شده بودم و گفتن اینکارو میکنیم و اینجوری میشه و بلا سرت میاد و … من اصلا نگران نبودم، یعنی انقدر خوب کار کرده بودم که نگران نبودم…

    خدایا خودت اجابت دعای مارو ضمانت کردی، چقدر این جمله قشنگه، فاذا سالک عبادی عنی فانی قریب، من اجابت کننده درخواست هرکسی هستم که درخواست کنه، به شرطی که بمن ایمان بیاره و اون هم منو اجابت کنه، خدایا ازت درخواست میکنیم با این ایمان، با این باور که اجابت میکنی، دوست من اگر میخوای درخواست هات اجابت بشه، باید باور داشته باشی که اجابت میشه، باید خداوند رو به اندازه درخواست هات باور کنی، باید باور کنی که زورش میرسه که اجابت کنه، باید باور کنی که قدرتش رو داره، اونوقته که اجابت میشه، ولی اگه دعا میکنی اگر درخواست میکنی ولی خودتم باور نداری که خدا بتونه اینکارو برات انجام بده، خدا نمیتونه اینکارو برات انجام بده، نه بخاطر اینکه ناتوانه، بخاطر اینکه در باور تو نمیگنجه، و اگه برای علی ع اینکارو انجام داد، بخاطر اینکه اون باور داشت، بخاطر اینکه اون باور داشت که خداوند میتونه اون رو نزدیک تر و نزدیک تر بکنه، میتونه از افراد خاص روزگار بکنه، خداوند رو باور داشت، قدرتش رو باور داشت، لطفش رو باور داشت، اجابت دعارو باور داشت، و جواب گرفت، اگر میخوای جواب بگیری باید باورش کنی، حضرت علی ع در نامه 31 به امام حسن اینو میگه که اجابت پروردگار به اندازه ی نیت توئه، به اندازه ی باور توئه، چقدر باورش میکنی، همون قدر جواب میده، نه کمتر نه بیشتر، این راه زندگیه، این راه و رسم خداونده، هرچقدر باورش کنی همونقدر جواب میده، خدارو باورکن، هیچکس دیگه رو باور نکن، نه کسی که تهدیدت میکنه، نه کسی که میگه پدرتو درمیارم، پوستت رو میکنم، از کار اخراجت میکنم، بدبختت میکنم اونو باور نکن هیچ قدرتی نداره، هرچقدر مقام تو این دنیا داشته باشه، رئیس فلان قسمت باشه، ثروتمند فلان مملکت باشه، اون هیچ گونه قدرتی نداره در زندگی تو، باورش نکن، اما خداوند رو باور کن که قول داده و وعده داده که دعای تورو اجابت میکنه، اگر باورش کنی، ان چیزی نیست که نتونی بدستش بیاری، هرچیزی رو که بخوای بهت میده، اما به اندازه ی باور خودت، نه بیشتر

    هیچکس نمیتونه شمارو چشم بزنه، مگر اینکه تو اونو باور داشته باشی، هیچکس نمیتونه به شما ضربه بزنه، مگر اینکه شما از اون بترسی و باورش کنی که میتونه اینکارو انجام بده، قدرت همواره در دستان توست، انتخاب همواره در دستان توست و تو آزادی داری که بترسی یا ایمان داشته باشی، و هر انتخابی دوتا نتیجه ی متفاوت داره، هر انتخاب متفاوت دوتا نتیجه ی متفاوت داره، به همین دلیل افراد نتایج متفاوت میگیرن، چون انتخاب های اونا متفاوته، چون باور های اونا متفاوته..

    هیچکس قدرتی نداره در مقابل الله، و اگر تو با خداوند خودت باشی هیچکس در مقابل تو قدرتی نداره، هیچکس نمیتونه به اندازه ی پشه ای به تو آسیب برسونه، اینو باور کن، اینو باور کن…

    از وقتی که با بحث توحید اشنا شدم و فهمیدم که همه ی ما یجورایی یه شرک خفی تو وجودمون در مورد ادم ها داریم در مورد دنیا داریم، یعنی به این نتیجه رسیدم که مهمترین کار یک فرد در دنیا اینه که خداوند رو فقط و فقط به عنوان رب به عنوان فرمانروا، به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کنه و از اون کمک بخواد و کلا رابطش رابطه ی با خداوند باشه و این مهمترین چیز باشه تو زندگیش، همه چی تو زندگی من عوض شد… همه چیز، واقعا همه چیز، همه چیز به این وصله، سلامتی شما، اعتبار شما، نفوذ شما، ثروت شما، محبوبیت شما، همه چیز به این نکته برمیگرده که چقدر رابطتون با خدا خوبه، چقدر باور های خوبی نسبت به خداوند در ذهنتون ساختید، و چقدر خدارو خوب باور کردید و چقدر بهش تکیه میکنید و چقدر بقیه کوچیکن در مقابل خدایی که در ذهن شماست… مخصوصا تو لحظات سخت، که بقیه پشت میکنن به شما بقیه دست رد به سینه ی شما میزنن، تو لحظاتی که بدهکار میشید تو لحظاتی که از لحاظ جسمی بیمار میشید، تو لحظاتی که عزیزی رو از دست میدید، مخصوصا تو اون لحظات، چقدر ما میتونیم خداوند رو باور کنیم، چقدر ایمان داریم، چقدر باور داریم که نتیجه ی این باور اینه که چقدر میتونیم خودمون رو اروم کنیم تو اون لحظات سخت، میتونیم امیدوار باشیم تو اون لحظات سخت…

    خداوند میگه من غیر از شرک همه ی گناهان رو میبخشم، شرک رو نمیبخشم، چون اصلا کل داستان همینه…

    یکی تهدیدت میکنه میگه پدرتو درمیارم بیچارت میکنم بدبختت میکنم، میگی اوکی، اون کارشو بلده، تو تلاشو بکن، وقتی ما داستان پیامبران رو در قران میخونیم، هروقت تهدیدی بود، چه به ابراهیم چه به نوح چه به موسی، پیامبر نمیگفتش که باشه حالا من یه اشتباهی کردم حالا ما یه حرفی زدیم یه بتی شکوندیم تو به بزرگی خودت ببخش فرعون تو به بزرگی خودت ببخش نمرود!! نه! پیامب میگفتش که تمام تلاشت رو برای نابودی من انجام بده و از هیچ کاری بر علیه من فروگذار مباش، تو منتظر باش ماهم منتظریم، به این میگن توحید، به این میگن اعتقاد به رب…

    و اگر میخوایم جایگاهی پیش خداوند داشته باشیم، یادمون باشه تنها قدرت حاکم بر جهان هستی الله هست، هیچکس دیگه ای مطلقا قدرت نداره در زندگی تو هیچکس دیگه ای هرگز این قدرت رو نداره، و اگه ربوبیت خدارو باور کنی تمام جهان در دستان توست، و در تمام قران در تک تک ایات قران این موضوع فریاد زده شده، لا اله الا هو، معبودی جز او نیست، الحمد لله رب العالمین، سپاس اللهی را که ربه، فرمانروای جهانیان و عالمینه، تمام عالم ها… این چیزیه که باید باورش کنیم، این خداییه که باید پذیرفته بشه، نه فقط یک خدای خالق، نه فقط یک خدای مهربان، بلکه یک خدای قدرتمند، که فقط یک قدرت و یک نیرو در جهان وجود داره و اون از آن الله هست، الله یی که قدرت خلق کردن داره و قدرت اداره کردن جهان هستی رو داره، قدرت زنده کردن و قدرت مرگ رو داره، این خداییه که باید باورش کرد، این چیزیه که باید یادش بگیریم، نگران کسی نباش از تهدید کسی نترس، جلوی کسی دولا نشو به پای کسی نیفت بخاطر چندرغاز پول، به کسی التماس نکن، قدرت رو در دستان کس دیگه ای قرار نده، اگر میخوای به بهشت بری، اگر میخوای در این دنیا و اون دنیا عزت داشته باشی…

    خداوند مالک همه چیه، اون الله یکتایی که من میپرستمش، مالک اسمان ها و زمینه، خالق اسمان ها و زمینه، و اون الله قدرت رو به تو داده، چقدر من از این ایه لذت میبرم که خداوند فرموده ما زمین و اسمان هارو رو مسخر شما کردم، بعد اونوقت ما میایم قدرت رو میدیم دست کسی دیگه، میایم میدیم دست فرماندار، دست رئیس جمهور، دست رئیس جمهور امریکا، دست فلان ادم اطلاعاتی فلان ادمی که توی نیروهای مسلح فلان قدرت رو داره رئیس فلانه.. چقدر راحت! یهودی هایی هستن که زندگی مردم رو کنترل میکنن!!! ما چقدر راحت شرک میورزیم به خداوند، شرک یعنی چی، یعنی شریک قائل میشیم برای قدرتش… بخدا تمام بدبختی مردم، تمام فلاکت فقط در این جملست، شرک، هرچقدر من این دنیارو گشتم، هرچقدر بیشتر دیدم، هرچقدر بیشتر فکر کردم، هرچقدر زندگی خودم رو دیدم هرچقدر زندگی بقیه رو دیدم، دیدم تمام عامل بدبختی بشریت شرکه، و عامل خوشبختی بشریت توحید، یکتاپرستی، قدرت رو دست خداوند دادنه… عامل بدبختی بشریت ترسه، ترس از شرک میاد، وقتی تو خودت قدرت دست خودت باشه دیگه از چی میخوای بترسی به کی میخوای باج بدی، نگران چی هستی، هرچقدر بیشتر بگردید به این نتیجه ی من بیشتر پی میبرید که هرچی داریم میکشیم بخاطر شرکمونه، بخاطر بی ایمانیمونه، بخاطر ترسهامونه، بخاطر اینکه قدرت رو از خداوند گرفتیم دادیم دست غیر خداوند، اینهمه قران در موردش صحبت کرده اینهمه گفته، شرک… زندگی انسان رو میتونه نابود کنه بخدا… کافیه تو عرش باشی ولی باور کنی که یک عاملی یک فردی میتونه با تو حال نکنه و تورو از اون بالا بندازه پایین، به محض اینکه اینو باور کنی از اون بالا میفتی پایین، کافیه قعر باشی ولی باور کنی خداوند تنها مالک جهانه و قدرت داده زندگیت رو هرجور که بخوای هر جوری که اراده کنی، مسخر تو کرده بسازی و بیای به هرکجا خواستی برسی، این اون چیزیه که من در موردش صحبت میکنم در قران، این اون چیزیه که کل قران در موردش صحبت میکنه، برید بخونید ایه هارو، برید بفهمید، که تمام مشکلات بشر، انچه که به نام مشکل داره یاد میکنه بخاطر شرکشه، تمام بیماری بدبختی ترسهاش، جنگ هاش نگرانی هاش، بخاطر شرکشه، و باور کنید خدای خودتون رو و باور کنید اون خدایی که قدرت زمین و زمان، قدرت جهانیان دسشته، اگر باورش کنی ببین چه قدرتی به تو میده، چقدر سرتو بالاتر میگیری، چقدر محکمتر راه میری، چقدر محکمتر قدم برمیداری، چقدر محکم تر هدف سازی میکنی برای خودت، چقدر قلبت ایمانش قوی تره، چقدر قدم هات استوار تره، چه کارهایی میتونی انجام بدی وقتی باور کنی خداوند قدرت مطلقه…

    هیچکس هیچ قدرتی تو زندگی تو نداره، هیچکس هیچ قدرتی تو زندگی من نداره، هیچکس هیچکس، وقتی تو به خداوند وصلی، تو به قدرت بینهایتی که این جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه وصلی بابا، بزرگ فکر کن، بیگ پیکچر…

    خدای من کارارو انجام میده، مافیا کیلویی چند… من میرم انجام میدم خدا با منه، و انجام شده و انجام شده، اینهمه کار من تو زندگیم انجام دادم…

    به اندازه ای که ایمانتون قوی تر میشه به همون اندازه پیشرفت میکنید، به همون اندازه ثروتمند میشید، به همون اندازه سلامت میشید، به همون اندازه قدرتمند میشید… به همون اندازه به خواسته هاتون میرسید به روشنایی میرسید، به سعادت در دنیا و اخرت میرسید به عشق میرسید، به خوشبختی میرسید، به هرچی بخواید میرسید

    کلا یک قدرت بیشتر در جهان نیست، یک قدرت بیشتر در جهان نیست، یک نیرو بیشتر در جهان نیست، که توانایی انجام هرکاری رو داره، تو باید به اون وصل باشی، بخدا من تو زندگیم به هرچی رسیدم بخاطر اینه که به اون وصل شدم… من که خیلی راه دارم هنوز…

    خداوند مالک و تنها قدرت جهانه، و اون قدرت خلق زندگی خودم رو به خودم داده، قدرت خلق زندگی هرکسی رو به خودش داده، قدرت بی انتهای خلق زندگی هرکسی رو به خودش داده…

    من واقعا اعتقاد دارم کارایی که برای من انجام میشه رو خدا داره انجام میده نه من، واقعا اعتقاد دارم که هرکسی که حتی اگر بخواد اگاهانه برای من دردسر و ضرر و مشکل ایجاد کنه به نفع من داره کار میکنه…

    بخدا قسم من یک درصد نگران نشدم که کسی بخواد کاری بکنه، میگفتم همه دارن بمن کمک میکنه، هرکسی هم فکر میکنه داره بمن اسیب میرسونه داره بمن کمک میکنه، خبر نداره، داره خدمت میکنه بمن، داره در خدمت من کار میکنه رایگان

    وقتی ما نگرانیم میترسیم، به این معناست که شرک میورزیم، به این معناست که قدرت رو میدیم به غیر خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    سلام استاد

    یه چیز خیلی جالب و مهم رو میخوام اینجا بنویسم

    یکسری تجربه های جالب در مورد باورسازی

    استاد من بارها شده که مثلا به یک ایراد و یکسری ترمز توی ذهنم پی بردم و فهمیدم که این موضوع یک اشکال بزرگه و بعدش رفتارهایی که اشتباه بودن و من داشتم رو هم متوجه میشدم و میفهمیدم که این رفتارهام از باورهای اشتباه میاد

    من میومدم این باورهای نامناسبم رو توی کامنت های شرح میدادم و مینوشتم و رفتارهایی که از اون باورها نشات میگرفت رو هم مینوشتم و میگفتم این رفتارم اشتباه بود و…

    استاد یه چیز خیلی خیلی عجیب اینه که من وقتی اینکارو میکردم، یعنی به ایرادام واقف میشدم خیلی خوب، بعد از مثلا یکی دوماه یهویی متوجه میشدم که خدای من اون باوری که من ایراد داشتم توش و در موردش نوشته بودم تو کامنتا، به طرز عجیبی رفع شده توی ذهنم و رفتارهای درستی هم جایگزین شده!!

    یعنی میتونم بگم 70درصد عملکردم به طرز عجیب و به صورت خود به خود درست میشد ، بعد از اینکه میفهمیدم این رفتار و باور اشتباهه و من دارمش و نمود هاشم ایناست…

    این اتفاق چندین باور برام افتاده و خیلی بهم کمک کرده….میگم بعد از مدت مثلا دوماه میبینیم که خدای من، چقدر بهتر شدم توی اون مورد و چقدر خود به خود رفتارم درست شده…

    یعنی همینکه ما بنویسیم، تاکید میکنم، بنویسیم، نه اینکه تو ذهنمون باشه، که من فلان باور اشتباه رو دارم، رفتارهای اشتباهی که از روی اون باورها نشات گرفته هم این موارده…وقتی اینکار انجام میشه….کم کم ذهن تلاش میکنه برای رفعش…

    این اتفاق وقتی میفته که بپذیریم و منطقی باور کنیم که آقا من واقعا تو این مورد ایراد دارم و این نمودهاش!

    و استاد واقعا این کامنت نوشتن ها در بازه زمانی 1 ماه تا 3 ماه به طرز عجیبی تغییر میده آدمو

    استاد باورتون نمیشه من یکسری رفتارهای بشدت اشتباهم رو خودمم نفهمیدم کی کنار گذاشتم…بعد از مدتی به خودم میام میبینیم خدای من، من توی این شرایط همیشه فلان واکنش نامناسب رو نشون میدادم…اما الان اصلا اینجوری نیست و دارم رفتار درست رو انجام میدم!!!!!

    استاد این کامنت نوشتن و اینکه خودمون رو بررسی کنیم و بنویسیم ایرادهامون رو و بنویسیم رفتاهای نامناسبمون رو و بعدش باور و رفتار درست رو به خودمون یاد بدیم، این معجزه میکنه…آدم متوجهش نمیشه…ولی واقعا برای من اینکار جواب داده…بعد از مدتی اصلا بدون اینکه زور بزنم اون ترمز و رفتار اشتباهم درست شده خودش….

    استاد واقعا خیلی عجیبه این نوشتن….چه قدرت عجیبی داره…

    مهمتر اینکه همون موضوعی که شما توی قدم اول جلسه اول گفتید داره اتفاق میفته

    اینکه تمااااااام پیشرفت ها و تمام بهبود ها، از این نقطه شروع میشه که من بپذیرم این ایراد رو دارم و این رفتارهام اشتباه بوده….بپذیرم که من اشتباه کردم…من راه نادرست رو رفتم…من خطا کردم….

    اصلا این پذیرش خیلییییییی مهمه و خیلی تاثیرگذاره….کاملا هم داره ناخوداگاه اتفاق میفته….یعنی اینکه من بپذیرم رفتارم اشتباه بوده، به طرز عجیبی و خود به خودی باعث میشه دیگه اون رفتار رو انجام ندم یا حداقل خیلی کمتر انجام بدم….

    و استاد چقدر برای من این کامنت نوشتن ها تاثیر داشته و من وقتی فهمیدم تاثیرش رو که خود الانم رو با 2 ماه گذشته مقایسه میکنم و من واااااااقعا توی یکسری موضوعاتی که خیلی خیلی زیاد ایراد داشتم خیلی بهتر شدم و 70-80 درصد بهبود داشتم….

    واقعا خداروشکر میکنم بخاطر این نعمت نوشتن…

    قبلا میگفتم بابا من هرچی بخوام بنویسم رو توی ذهنم مرور میکنم و این کفایت میکنه! مگه چه فرقی داره!!

    ولی وقتی آدم شروع میکنه به نوشتن، اصلا همه چیز عوض میشه، خیلی اتفاقا میفته….اصلا آدم بیاد ترس هاش رو بنویسه، ایرادهاش رو بفهمه، ضعف های شخصیتیش رو بنویسه و بعد به خودش بگه رفتار درست اینه….معجزه رخ میده…

    نمیدونم شاید بقیه بگن که اگه اشتباهاتمون رو بنویسیم داریم توجه میکنیم بهشون، اما من با این نگاه که اشتباه کردم و باید درستش کنم مینوشتم و بعدش واقعا نتیجه گرفتم….

    برای من خیلی عالی داره جواب میده…

    یک نمونه استاد، در مورد احساس قربانی شدن توی دوره عزت نفس، من همین 3-4 هفته پیش در موردش نوشتم و گفتم که من فلان موقع و فلان موقع و در فلان شرایط احساس قربانی بودن میکنم….استاد الان من در مون شرایط دیگه احساس قربانی بودن بهم دست نمیده!!! باورتون میشه؟ اصلا انگار تو اون شرایط قرار نمیگیرم و دلم نمیخواد اصلا احساس قربانی بودن کنم….خیلی بهتر شدم..هیچ زوری هم نزدم که جلوی خودم رو بگیرم… فکر میکنم اهرم رنج و لذت تو ذهنم داره درست میشه با اینکار….نمیدونم…ولی خیلی برام جواب داده در عمل…

    و من رسیدم به این قدرت….

    و به دوستان پیشنهاد میکنم کامنت بنویسین…اصلا نیازی نیست کامنت شما بهترین باشه یا فقط در مورد پیشرفت ها باشه….بیاین خودتون رو بریزین وسط، ببینین تو ذهنتون چی داره میگذره…خودتون رو خالی کنید….ایرادهای شخصیتیتون رو بنویسید و بعد بنویسید چجوری میشه درستش کرد…یا با خودتون صحبت کنید…باور کنید خیلی نتیجه میده

    و الانم میخوام توی این فایل توحید عملی 5 در مورد یکسری باورهای بشددددددددت اشتباهم بنویسم و اینکه چقدر مهمه

    به نظر من اگه دلیل شکست روابط عاطفی کلا 3 تا باشه، یکیش اینه که ما بشدت بقیه رو مهم میکنیم….بقیه رو بزرگ میکنیم….

    خود من خیلی موقع ها بوده “برای اینکه بقیه خوششون بیاد” رفتارهایی رو داشتم….یا طرف رو خیلی مهم میکردم….در یک کلام برام مهم بود و خیلی تحویلش میگرفتم…

    یعنی برام مهم بود که همونجوری که من میخوام با من رفتار کنه…برام مهم بود که بمن توجه کنه…برام مهم بود که بهم توضیح بده!!!

    و وقتی این رفتارهارو داریم، به طرز عجیبی در نظر اون آدم کوچیک میشیم، و بی ازرش میشیم… و کار به جایی میرسه که به خودمون میگیم خاک بر سرم که این آدم رو انقدر برای خودم بزرگ و مهم کردم…

    در صورتی که اول رابطه، من بودم که خودم رو خیلی ارزشمند میدونستم و یجورایی طرف مقابل رو در حد خودم نمیدیدم…ولی رفته رفته انقدر رفتارهای شرک آمیز انجام دادم که بی ارزش شدم…

    اصلا نباید برای اینکه بقیه خوششون بیاد کاری کنیم…رفتاری کنیم….حرفی بزنیم….این خیلی مهمه….این جمله رو باید نوشت و زد روی دیوار اتاق….

    نباید رفتاری کنیم، برای اینکه بقیه از ما خوششون بیاد یا حال کنن

    این مورد خیلییییییی مهمه….

    نباید طرف مقابل برامون خیلی مهم باشه، جوری که رفتارهاش برامون مهم بشه، کجا میره با کی میره برامون مهم بشه، کی میخوابه چکار میکنه برامون مهم بشه…نباید اینچیزا برامون به اندازه ی سر سوزنی مهم بشه… که اگر بشه از همون آدم بدترین ضربه هارو میخوریم….

    به این معنی نیست تحقیر کنیم بقیه رو…به این معنیه که اصلا مهم نباشه برامون…عادی رفتار کنیم….تحقیر کردن . اعتراض کردن و داد و بیداد کردن هم دقیقاااااا نمونه ی بارز اینه که برامون خیلی مهمه اون آدم…

    سعی کنیم افراد برامون مهم نشن….یجورایی باید به جایی برسیم که تمام افراد جهان نتونن احساس و رفتار مارو تغییر بدن…این خیلی مهمه….

    کسی اگه به ما فحش داد اصلا اهمیتی ندیم و اگر که بهش اهمیت بدیم و ناراحت بشیم، بشدت اون آدم قوی میشه جلوی ما و بشدت ما بی ارزش میشیم جلوی اون….

    سعی کنیم در برابر رفتار دیگران واکنشی عمل نکنیم….برای اینکه طرف لذت ببره کاری نکنیم….اتفاقا برای اینکه خودمون لذت ببریم کاری کنیم….

    برای اینکه کسی از من خوشش بیاد حرفی نزنم، رفتاری نکنم، از خودم نَکَنَم، اذیت نکنم خودم رو….

    آقا برای اینکه کسی از تو خوشش بیاد، هیچ کاری نکن…خود واقعیت باش…

    برای رضای دلت و برای رضای خدا رفتار کن….

    این مورد خیلی مهمه و یجورایی پیچیده هم هست…چون خیلی موقع ها ما رفتارهایی رو داریم که فکر میکنیم دلیلش توحیده، اما دقیقا دلیلش شرکه!!!

    و خیلی از افرادی رو میبینیم که اصلا اهل نماز و این چیزا نیستن و اصلا حرفی در مورد خدا نمیزنن، اما بشدت توحیدی “عمل” میکنن…

    خیلی مهمه ببینیم، “دلیل” رفتارهامون چیه…. نه اینکه رفتارم چیه…

    اون دلیل مهمه….

    و اگه دلیل رفتارهامون اینه که بقیه حال کنن و بقیه لذت ببرن و بقیه از من خوششون بیاد و یا بقیه ناراحت نشن و یا حتی بقیه ناراحت بشن…اگه دلیل رفتارهام، بقیه هستن، نباااااااید انجامش بدم…

    استاد کسی که اینجوریه و برای خوشایند بقیه کاری انجام میده، واقعا خیلی تحقیر میشه…من بشددددددددت توی این مورد ضعف دارم….خیلی ضعف دارم….اصلا خانوادتا این مورد رو ضعف داریم….اینکه همیشه کاری میکنیم که بقیه خوششون بیاد از ما… و یا کلا کاری کنیم که بقیه لذت ببرن و من اذیت بشم….

    هرکسی اینجوریه، بشدت آدم حقیری میشه، هیچکس برای ارزشی قائل نیست و خیلی ضربه میخوره و اتفاقا بی ارزش ترین آدما بهش ضربه میزنن که قشنگ دردش هزار برابر بشه….!!!

    یعنی طرف میگه من چقدر خودمو کوچیک کردم که این آدم داره با من این رفتار رو میکنه!!! این آدمی که اول آشناییمون التماس من رو میکرد!!!

    واقعا شرک ورزیدن عذاب سختی داره….خیلی درد داره واقعا…لِه میکنه آدمو…

    پس هیچکس برامون اصلا مهم نباشه…از کسی انقدر تعریف و تمجید نکنیم و فکر نکنیم کیه….تو خلوت خودمون همیشه نکات مثبت آدمارو بگیم، اما اینکه جلوش بگیم و دلیلش این باشه که خیلی برامون بزرگه، این اشتباهه….

    کسی برامون انقدر مهم نشه که بتونه مارو ناراحت کنه، بتونه رفتار مارو عوض کنه…بتونه موجب واکنش از سمت ما بشه….نباید این اتفاق بیفته…

    اینکه طرف با کی هست، با کی بوده، با کی نبوده، چکار میکنه، با کی صحبت میکنه، با کی رفته بیرون، با کی رابطه داره، شغلش چیه، چقدر درامد داره، کی میخواد ازدواج کنه و…اینا تماما داره میگه اون فرد و رفتارش و کارهاش برای من خیلی مهمه…!!

    استاد من ضربه خوردم از این موضوع و به قول شما خدا بارها خوابونده توی گوشم بخاطر این رفتارها….اینکه بقیه رو مهم کردم و بزرگ کردمشون…

    به قول قران، الحمد لله….این لام، لام تخصیصه….یعنی سپاس و ستایش، مخصوص خداست، نه هیچکس دیگه ای….

    پس کسی برامون انقدر بزرگ نشه….انقدر مهم نشه…بدونیم بزرگی و سپاسگزاری و تعریف و تمجید خاص خداست….

    خیلی خوبه جلوی کسی از ویژگی های مثبتش بگیم، امااااااا باید ببینیم دلیل اینکارمون اینه که طرف خوشش بیاد از ما یا اینکه میخوایم حال خودمون خوب بشه؟

    شرک خیلی ریزه….

    برای خوشایند هیچکس، هیچکاری نکنیم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: