توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

1127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1783 روز

    🔸هفتادمین برگ از سفرنامه من

    به نام پروردگار روزی رسانم؛

    در یک برهه‌ای که هنوز از توحید و شرک نمیدونستم، فکر میکردم اگر من با فلان فرد کلاس داشته باشم میتونم پیشرفت کنم، اگر مشاورم فلان فرد باشه اوضاعم خیلی بهتر میشه، اگر فلان فرد برام توضیح بده تأثیر مطالبی که یاد میگیرم و میفهمم بیشتر میشه، اگر این آزمون ها رو بدم که دیگه تهشه، اگر اگر اگر… اما بزارید بگم، هیچکدوم اونطور که باید نبود! اصلا اونطور که فکر میکردم پیش نرفت! هیچکدوم از افرادی که فکر میکردم توانایی کمک کردن به بهترین شیوه رو دارند، نتونستند! نه اینکه کسی از بیرون مشکل داشته باشه، نه! بلکه همه چیز برمی‌گشت به درون، به من. به باورهای من و قدم هایی که قرار بود بردارم، به افکارم و به قدرتی که به راحتی به دیگران دادمش…

    خداوند با این نشانه ها بهم فهموند که هیچکس، هیچ فرد و عامل بیرونیی ابدا نمیتونه کمک حال من و دلیل پیشرفتم باشه یا من رو موفق کنه! خداوند بهم نشون داد که هیچ کسی قدرت خوشبخت یا بدبخت کردن من رو نداره، بجز خودم! هیچ کسی نمی‌تونه باعث حرکت و قدم برداشتنم رو به جلو بشه، بجز خودم؛ هیچ کسی نمی‌تونه تأثیری در زندگی من داشته باشه، بجز خودم؛ هیچ کسی نمی‌تونه مدیریت کنه و برنامه ای بچینه برای زندگیم، بجز خودم و خدای خودم…

    من همه اون اگر ها رو با حضور تمام اون انسان ها تجربه کردم اما، نتیجه‌ای که در ذهن داشتم نشد! فهمیدم که نباید روی بقیه حساب باز کرد و به بقیه قدرت داد، بلکه باید خودم و ذهنم رو از بند آزاد و رها کنم. و حقیقت غیرقابل انکار این بود و هست که همه کسانی که من اونها رو بزرگ کرده بودم فقط دستانی از هزاران دست خداوند بودند که هرموقع می‌رفتند، خدای اونها خدای من می‌تونست دستان دیگرش رو در زندگی من بیاره. چون تنها خداست که قدرت مطلق این کیهان هست.

    اون خداوند بود که زمانی که تنها بودم خیلی طبیعی و آسان و با لذت و عشق من رو به هرکجا که ازش درخواست می‌کردم هدایت می‌کرد تا تجربه داشتن بسیاری از چیزها رو داشته باشم، اون خداوند بود که قلب ها رو برای من نرم می‌کرد، اون خداوند بود که بارها جون من رو نجات داد و به من رحم کرد و ده ها مثال دیگه که فقط با حساب کردن روی خودم و خدای خودم، رقم زده شدند؛ با لذت بردن از حضور دیگران اما قدرت ندادن به اونها، رقم زده شدند؛ با قدرت دادن به خدای خودم و ایمان داشتن به او رقم زده شدند. که هروقت در هرکاری به خودش پناه بردم، فقط و فقط خودش بود که دستم رو گرفت و از بی نهایت طریق من رو به همه جا رسوند، به هرچیزی که درخواست کردم، به هرچیزی که احساس من رو خوب و دوباره به اصل خودم نزدیک می‌کرد. و هروقت که ترسیدم و بجای دیدن خداوند دستانش رو دیدم و شروع کردم به قدرت دادن به اونها، نه تنها احساس بدی پیدا می‌کردم بلکه خود خدا بهم نشون می‌داد که این راهش نیست و خیلی خوب پیغام هاش رو گرفتم!! بواسطه گرفته شدن همون چیزهایی که بهشون قدرت دادم.. و ممنونم ازش که با گرفتن اونها بهم درس داد، که توحیدی بودن چقدر بی منت و باشکوه تر از چیزی هست که من بخوام خودم رو کمتر از بقیه ببینم و بزرگ شون کنم درصورتی که هرکس خالق زندگی خودش هست و قدرت ساختن زندگی خودش رو همانطور که دوست داره، در وجودش قرار داده شده.

    درک توحید خیلی به من کمک کرد که دیگه بقیه رو برای خودم بزرگ نکنم و قدرت رو به کسی ندم که هی با خودم بگم، اگر این آدم بهم کمک کنه من قطعا موفق میشم یا فقط این آدمه که می‌تونه باعث پیشرفت من بشه و… نههه! درک توحید به من یاد داد که همواره فقط یک نیرو، یک قدرت و یک فرمانروا وجود داره که درحال هدایت و حمایت از من، زندگیم، رویاها و خواسته هامه. درک توحید به من یاد داد که اون صدای زیبایی که به قلبم آرامش میده، خود خداست. اون کسی که بهش عشق می‌ورزم و دوستش دارم، وجهه‌ای از تجلی خداست. اون چیزی که به هردلیلی من رو به احساس کمی بهتر میرسونه، دقیقا خود خداست. تمام نعمت هایی که از بی‌نهایت طریق وارد زندگی من میشن، همه خداست که به اون اَشکال در میاد. درک توحید به من یاد داد، اون لبخندهای زیبای افراد غریبه، چشمان پرمحبت و آرامش دهنده افراد، احترام ها و… همه خداست… همه چیز خودشه. همه کس خودشه. همه جا خودشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام زینب عزیز

      چه زیبا نوشتی از تجربه توحید در زندگیت

      وقتی که به آدما تکیه کردم ،زمین خودم و وقتی به فقط خداوند، به تنها رب ، به تنها قدرت مطلق جهان توکل کردم از بینهایت دستانش منو یاری رسوند و به بهترین مسیرها هدایتم کرد

      خداوند همه چیز میشود همه عکس را ، به شرط ایمان به غیب، به شرط پاکی روح و به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    داش علی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام خداقوت

    من از استاد در یک فایلی شنیدم که گفت :

    یوسف شرک ورزید و مشرک شد که چندین سال به زندان افتاد!

    الان آیه شو برسی کردم

    داستان این بود که توی زندان دوتا رفیق پیدا میکنه و خواب هاشونو تعبیر میکنه یکی از اونا ساقی شراب پادشاه میشه و دیگری به دار آویخته میشه

    بعدش یوسف یه لحظه مشرک میشه به اونی که قراره بره ساقی شاه بشه میگه : داداش رفتی پیش شاه سفارش منو بکن ….

    آیه ۴۲ سوره یوسف

    و قال للذی ظن انه ناج منها اذکرنی عند ربک فانسه الشیطن ذکرربه فلبث فی السجن بضع سنین

    آنگاه یوسف از رفیقی که اهل نجاتش یافت درخواست کرد که مرا نزد پادشاه یاد کن در آن حل شیطان یاد خدارا از نظرش ببرد بدین سبب در زندان چند سالی محبوس بماند.

    قانون برای همه صدق میکنه، نتیجه شرک فقط عذابه

    خدا نگفت بابا بالاخره تو یوسفی پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب بودن، تو خودت پیامبری از بندگان مخلصی علم تعبیر خواب بهت دادیم دوستت داریم عیب نداره حالا یه شرکی هم کردی…

    بابا چند سااااال زندانی بود

    هممون هم فیلمشو دیدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام داشت علی

      کامنتتون بسیار آموزنده و به جا بود سپاسگزارم از این همه دقت و نکته سنجی شما و اینکه رفتین جستوجو کردین و آیه قرآن رو برامون آوردین

      و یادآوری کردین که قوانین خداوند برای همه یکسان عمل میکند

      فرقی ندارن مرد باشی یا زن

      ایرانی باشی یا خارجی مسلمان باشی یا هر دینی، پیامبر باشی یا یه آدم معمولی

      طبق قوانین خدا عمل کنی نتیجه میگیری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی شاهمراد گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم وتمام شما دوستان

    استاد چه حس خوبی پیداکردم بعدگوش دادن این فایل،حس آزادی دارم،موقعی که آدم میفهمه چقدرمیتونه با پادشاه هستی هم مداربشه،موقعی که راه نزدیگ شدن به صاحب جهان هستی روپیدا میکنی چه احساس فوق العاده به آدم دست میده،احساس میکنم قلبم داره از جاش درمیاد،واقعا موقعی که خدارو بخودت نزدیگ میبینی دیگه هیچ چیزبرات مهم نیست،به اختیار میخندم توخیابون،آدما بهم چپ چپ نگاه میکنن واقعا نگاه آدما دیگه برام مهم نیست،فقط میخوام عزیز خدابشم،فقط دوست دارم هرکاری که قبلا بخاطرنگاه مردم انجام میدادم یابخاطر نگاه مردم انجام نمیدادم رو از خودم دورکنم،ممنونم استاد بااینکه اینهمه دارم رواین باورهاکارمیکنم باز حرفهای گفتی که توحیدتودلم پررنگتر شد

    خدایاشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    سلام.بنام خداوند بخشنده مهربان.عالی بود این فایل با تمام وجودم میفهمم و درکش میکنم.شرک.ریشه در اعماق وجودم داره این باور.حساب کردن روی حرف مردم اینکه مردم چه فکری درمورد من میکنن .همه ی زندگیم شده بود شرک این کارو کنم مردم چی فکر میکنن اونکارو نکنم چه فکری میکنن کدوم کارو کنم مردم بگن این چقد ادم خوبیه.خودم کرده بودم بنده مردم نه بنده خدا خدایی که خلق کرده منو خدایی که همه چی بهم داده خدایی که تنها منبع عزت هاست خدایی که من رو ارزشمند آفرید از روح خودش در من دمید و به فرشتگانش گفت بر من سجده کنند.بعد اونوقت میخواستم ارزش و اعتبارم از مردم بگیرم.از خانوادم بگیرم.اینقدر از شرکهای که داشتم عذاب کشیدم اینقدر اشک ریختم روی خواهر برادر مادر پدر حساب کردم که اونا باید بهم کمک کنن منو خوشبخت کنن…چیکار کنم مردم راضی باشن ازم، نه خودم نه خدای من راضی باشه. همش خودمو از دید اونا میسنجیدم نه از دید خدایی که منبع همه چیزه خدایی که قدرت جهان دستشه..

    جایی که زندگی میکنم کل زندگیشون،ازدواجشون،آرامششون،خوشبختیشون بر پایه شرکه.ازدواجی که خدا امر مقدس شمرده که هدف از این امر عشق و مودت بین زن و شوهر هست شده مایه عذابشون.ازدواجی که دختر و پسر تقریبا هیچ نقشی تو انتخابش ندارن و پدر و مادر باید براشون انتخاب کنن که فردا مردم بگن اینم شوهر کرد تموم.مردم بگن دیدی چه دختر و پسر خوبی بودن به حرف پدر و مادرشون گوش کردن و رو حرفشون حرف نزدن.که مردم چند روز تعریفتو بکنن، از سر زبون مردم بیفتی که هی نگن چرا ازدواج نمیکنه؟ و هزار تا حرفه دیگه که فقط اون حرفارو میبینن نه خوشبختی

    نه زندگی. اما وقتی یه روز با همین زن و شوهر باشی میفهمی از همین شرکی که داشتن زنگیشون شده جهنم هروز آرزوی مرگ همو دارن هر روز بیشتر از زنگی متنفر میشن،از خودشون و خدای خودشون دورتر میشن…

    خوشبختیشون در تعریف و تایید از نظر مردم میبینن.

    خدایا شکرت که این تو بودی که دستی از دستان پر برکتت رو آوردی توی زندگیم که من آشنا کنه با خدای واقعیم خدایی که با خوندن قرآن بهش رسیدم.الا بذکر الله تطمئن القلوب و واقعا هم با یاد خداست که وجودم آروم شده.خوشبختی و لذت رو دارم تجربه میکنم.زندگی واقعی رو.قبلا انگار من بودم آدمهای اطرافم و مردم.ولی الان حس میکنم فقط منم و خدای خودم انگار من این آدما رو نمی‌بینم با اونا زندگی نمیکنم اصلا …

    من به آدما احترام میزارم اگر محبتی و کمکی به من کنن تشکر میکنم ازشون اما با خودم میگم که این دستی از دستان خداست که داره به من کمک میکنه و محبت میکنه.اگر کسی نتونست کمکم کنه میگم دستهای خداوند بی نهایت هستند که به من کمک خواهند کرد و من نباید ناراحت بشم.به دستهای خداوند نگاه نکنم به خدای اونا نگاه کنم.حتی اگر همسرم بهم عشق ورزید بهش وابسته نشم بزرگش نکنم و بت نسازم ازش اون خداست که داره از این طریق به من عشق میورزه. نه از تعریفهای دیگران خوشحال بشم نه از تمسخر ها و تحقیرها و تهدیدهاشون بترسم و ناراحت بشم چون من دارم مسیرمو درست میرم چه آدما خوششون بیاد چه خوششون نیاد.

    تفاوت رب و الله همینه که همه ی آدما یک آله دارن برا خودشون. اما یک رب که بیشتر در دعاهامون میگیم ربنا و برای این در قرآن بدون الف و لام اومده که ما یک رب داریم فقط یک فرمانروای قدرتمند داریم یک صاحب اختیار داریم.

    حتی وقتی یکی از عزیزانمو هم از دست دادم نگم خدا چرا از من گرفتیش بگم مال خودت بوده حالا هم بردیش پیش خودت و ازت ممنونم سپاسگزارم که فرصت دادی چند سالی پیشمون باشه و ما از وجودش لذت ببریم.

    خدا تنها منبع خیر هست که منن فقط باید روی اون و قدرت اون حساب کنم و از او کمک بخوام.ایاک نعبدوا و ایاک نستعین اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر مغضوب علیهم.

    خدایا خودت یاریم کن که این شرک رو در وجودم کمتر و کمتر کنم🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    علی شایان گفته:
    مدت عضویت: 603 روز

    خدایا آسمون ها و زمسن تحت سیطره فرمانروایی توعه

    تو خالق همه این مردمی هستی که ما روشون حساب میکنیم یا ازشون میترسیم

    هر خیری بهمون میرسه از توعه

    ابراهیم قدرت تو رو باور داشت که با نمرود و بت های مردم مقابله کرد

    موسی تو رو بعنوان تنها قدرت باور کرده بود که با فرعون سپاهیانش مقابله کرد

    نوح تو رو بعنوان تنها قدرت باور کرده بود که چندین سال به تمسخر مردم برای ساخت کشتی اهمیت نداد

    لوط و عاد و ثمود تو رو باور کرده بودن که با قوم خداشون مقابله میکردن

    خدایا هر جور که ممکنه توحید رو تو وجود من زیاد کن و کمکم کن تو رو باور کنم و بقیه در نظرم محو شن

    هدایتم کن کمکم کن دستامو بگیر راهمو هموار کن و جرئت رفتن تو راهو بهم بده و شرایطو برام مساعد کن

    من تمام تلاشمو میکنم که موحد و موحد تر شم

    باور به اینکه الله تنها قدرت جهانه باعث میشه که ما خر لحظه حسمون خوب باشه و نه از مشکلات بنرسیم نه از تضاد ها غمگین شیم

    لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

    لا تخشوهم و اخشونی

    خدایا کمک کن که صد در صد به ایاک نعبد و ایاک نستعین عمل کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    پرنیان قویمی گفته:
    مدت عضویت: 385 روز

    خدا رو شکر میکنم‌که امروز با کلام زیبا و درست و دلنشین شما خدا جواب سوالم رو بهم داد….وقتی که از عشق و وابستگی شدید به یک انسان خدا رو فراموش کردم و همه زندگیم شد اون شخص و دقیقا وقتی شادی و خوشبختیم رو در اون شخص جستجو کردم دقیقا همون لحظه دردی از نبودن اون شخص در زندگیم کشیدم و سیلی خوردم که تازه از خواب بیدار شدم…انگار تازه بزرگ شدم، رشد کردم، دنیا رو دیدم، خدا رو پیدا کردم، عشق اصلی در قلبم روشن شد، دقیقا از همون عشقی که روش حساب کرده بودم ضربه خوردم و تازه عشق خدا رو پیدا کردم و فهمیدم این مسیر عاملی بود که من رو به عشق حقیقی برسونه..‌عشق زمینی مقدمه ای شد برای عشق الهی…خدا رو هزار مرتبه شکر‌….از این همه بزرگی خدا در حیرتم و البته ذوق زده…چقدر حالم خوب شد امروز این فایل گوش دادم و خدا از طریق کلام شما باهام حرف زد…خدا بهترین عشق و همراه و رفیقم شده،‌تمام دردو دلم با خودش شده. اون اتفاق اولش برام تلخ بود ولی الان خوشحال و راضی ام که اون موهبت باعث شد به اصل و حقیقت برسم. و این تیکه شعر در تمام اون دوران میومد تو ذهنم که میخوام اینجا براتون بنویسم:

    سال‌ها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یکجا باختم

    کردمت آواره‌ی صـحرا نشد

    گفتم عاقل می‌شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت

    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی

    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر می‌زنی

    در حریم خانه‌ام در می‌زنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بی‌قرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم

    صد چو لیلا کشته در راهت کنم

    یه عشق زمینی باعث شده بود من خدا رو یادم بره و حالا الان آزاده ام چون نور عشق اصلی در تمام قلبم شکل گرفته و هرروز دارم تلاش میکنم قوی تر کنم.

    خدا به شما خیر و نیکی عطا کنه…سپاس از این ویدئو درجه یک و سازنده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    pouri420 گفته:
    مدت عضویت: 2975 روز

    باسلام خدمت همه ی دوستان هم فرکانسیم،همچنین استادعزیزم،خسته نباشید میگم بهت استاد!

    دقیقا همیمطوره که میگین.

    من کارم ارایشگریه،ظرف 1سالونیم پیشرفت زیادی داشتم،طوری که از شروع کارم با باورهایی درست اصلا توحرفه جدیدم ازسطح پایین شروع نکردم،کارو یادگرفتم و با توکل به خدا از یکی ازشهرستانای خراسان برای پیشرفت بیشتراومدم به تهران،این درحالی که من ازهمون شروع کارم تو دفترم نوشتم که میخام تهران باشم،وبعدخاج ازایران!من همه چیزی که دارم از خداس،ازاون خاستم خالصانه،بهم راهونشون داد،همه جا با احساسم رفتم جلو،خیلیافازمنفی بودن دورم،امامن فقط خداموو خودمو باور داشتم،حرکت کردم درکنار فایلهایی استاد،ایمانم قوی کردم و هرروز تومسیره توحید دارم حرکت میکنم!الان بفکر بزرگترکردن سطلم هستم،خداروشکرمیکنم،به هرچی خاستم رسیدم،لذت بردم ازش و سپاسگذارش بودم!

    خداروشکرمیکنم که خدا استادعباسمنش رو سرراهم قرار داد،تاازتاریکی و وحشت به نور و آرامش برسم!گفتنی زیاده،بازم کامنت میذارم،استاد دوستت دارم و ب امیدروزی که خودم اصلاح کنم سر کچلتون! خخخ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    سلام استاد بزرگوار .واقعا لذت بردم و موقع تماشای ویدئو برا خداوند خودم سجده کردم و ازش تشکر کردم که منو با شما اشنا کرد و اتفاقات خوب داره پشت سر هم برا من فقط و فقط بخاطر تغییر باورها و گوش دادن به فایلهای رایگان شما اتفاق می افته .سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3831 روز

    سلام استاد

    وسط فایل که گریه م گرفت ….

    و هرچی استاد به دوره قرآن نزدیک تر میشیم خدا داره آماده ترمون میکنه ، داره تکامل این دوره رو برامون طی میکنه از طریق شما .

    هرچی داریم جلوتر میریم خدا از طریق شما مسیر باکیفیت تر میکنه ، دقیق تر میکنه ، واضح تر میکنه ، میخواد که با بالاترین کیفیت توی این مسیر حرکت کنیم.

    البته که شما دارید روی خودتون هرلحظه کار میکنید و ماهم کار میکنیم که اینقدر خالصانه گفته میشه

    یعنی یه نگاهی به سیر تکاملی این فایلهای توحید عملی کردم دقیقا مشخصه که چه کیفیتی پیدا کرده هرچی که شما به الهامتتون عمل میکنید و انجامش میدید و بچه ها هم از اون ور روی خودشون کار میکنن چطور باورهای توحیدی شفاف تر میشه.

    این فایل که من فعلا یکبار دیدم بهم میگفت که به بیراهه نرم ، یعنی توی مسیر شاید گاهی اوقات فرض کنیم که که کاری که داریم انجام میدیم درسته ولی در اصل اشتباه و خدا توی این فایل واضح تر از چیزی که فکرش بکنیم بهمون گفت دقیقا چیکار کنیم . بهمون گفت روی چی کارکنیم و چطور کار کنیم … اگه میخوایم همه چی داشته باشیم و به همه چی برسیم چطور باید باورش کنیم

    چطور فکر کنیم در مورد افراد توی زندگیمون ، در مورد شغبمون ،در مورد داشته هامون و…………………………….

    بهمون گفت حتی به همین قضیه توحیدی هم صفر و یک نگاه نکنید ، کمالگرایانه نگاه نکنید ، فکر کنید زیاد در مورد تک تک جملات تامل کنید ، یک شبه به این درجه نمیشه رسید ، تکامل میخواد ولی تامل کنید در موردش ، بخواید که برسید به این حد و بعد از این فایل که چندین و چندین بار گوش کردید و فکر کردید تصمیم های جدی بگیرید

    از وقتی که فایل دیدم تا الان خیلی تو فکرم استاد ، خیلی زیاد

    بهم الهام شد که همین فایل 1000 بار گوش کن ، یا روزی یکبار یا روزی 2بار فارغ از اینکه چه کارهایی دیگه داری فارغ از اینکه داری روی چه باورهایی کار میکنی

    تا موقعی که بهت چیزی نگفتیم انجامش بده و ببینش و فکر کن .

    و میکنم با تمام وجود ، چون دقیقا حسش میکنم که میخواد چیکار کنه ، حسش میکنم اون حس خوب رو

    آره استاد منم ضربان قلبم میزنه

    از چند روز پیش که به یک تضادی خوردم و به جای اینکه ازش فرار کنم با توکل به خودش رفتیم تو دل مسئله و خدا مارو چنان هدایت کرد و برامون حل کرد و داره رهاتر میکنه که عشق خدا خیلی دارم تو قلبم لمس میکنم چون به شدت میزنه

    آرومم میکنه و باز میزنه

    و الانم که این فایلش قرار داد تا ادامه مسیر بهم بگه چون ما قدم اول برداشتیم و حالا داره بقیه مسیر بهمون میگه و اینکه چطوری قدم برداریم تا در ساده ترین و راحت ترین و سریعترین و لذت بخش ترین حالتش باشه.

    دوباره مثل زمانی شدم که متن کامل یکی از بچه های دوره جهان بینی توحیدی 1 در مورد جلسه 9 که نوشته بود میخوندم ، دقیقا اونطوری شدم

    کافیه همین فایل توحید عملی 5 فقط با دقت و تفکر تکرار بشه

    میدونی یعنی چقددددددر رها میشی ، چقدددددددر با خودت و خدای خودت یکی میشی ، چقدددددددددددر همه چی رو آسون میگیری و آسون میبینی

    چقددددددر آزاد آزاد آزاد میشی از همه چی

    به چنان آرامشی میرسی که نمیتونی حتی توصیفش کنی

    یعنی هرچی بخوای یه جمله براش بیاری که شروعش کنی یا توضیحش بدی اصلا نمیشه

    اصلا نمیشه به کسی بفهمونیش …. اصلا نمیشه ها

    چون فقط باید هرکسی خودش لمسش کنه ، خودش یکی بشه با خودش

    وقتی این فایل گوش بدی با دقت و فکر و تکرار بالا

    هرچچچچچچچچچچچچچچچی بت باشه توی ذهنت میشکنه

    هرچی غیرممکن یا آدمهای بزرگ یا فلان درآمد چند صد میلیاردی یا خونه های فلان یا ماشین فلان یا فلان پسر یا دختر یا فلان موفقیت و رسیدن به همه اینا برات میشکنه

    چسبندگیش شل میشه و راحت جدا میشه و هرچی تکرارش کنی با دقت و با فکر رهاتر میشی از همه اینا و با چنان آرامشی فقط زندگی رو زندگی میکنی و حرکت میکنی که نمیشه تصورش کرد چون دیگه به قول استاد نگران سوال های بیجواب نیستی ، نگران مجوز گرفتن برای فلان کار نیستی ، نگران کارمند خوب داشتن نیستی ، نگران اون رابطه با فلان فرد نیستی ، نگرانی دیگه نداری …. فقط زندگی رو با تمام ابعادش زندگی میکنی و در زمان مناسب و مکان مناسب همه چی خودش اتفاق میفته…. و چقدر هم سریع و چقدر هم راحت و آسون و ساده با بالاترین کیفیت ، با بالاترین لذت

    ایقدر رهاااااا میشی ، اینقدر آزاد میشی که فارغ از هرچیزی فقط زندگی میکنی و در مسیر اهدافت با این دیدگاه با لذت حرکت میکنی و وابسته به هیچی نیستی … به اینکه چرا درآمد نمیاد ، یا اون کار درست نمیشه یا…….

    چون 100درصد یقین داری که هدایت میشی

    هدایت میشی ، هدایت ، هدایت ، هدایت و……

    و چه بهشتی ساختی ، بهشتی که خودت میسازی ، بهشتی که وقتی باورش میکنی ساخته میشه ، بهشتی که در لحظه ایی و از تمام زیباییش لذت میبری

    و اصلا برات مهم نیست که ایده های آینده ت چطور میخواد عملی بشه چون تو بهشتی و حالت خوبه احساست خوبه ، اتفاقاتت خوبه و هدایت میشی و خودش بهت میگه

    مثال انیشتین ، یا مثال پیامبر اسلام چه توی این فایل و چه در جلسه 9 دوره جهان بینی که افراد از چین پا میشن میان که حضرت محمد ببینن ، اون موقع که نه اینترنتی بود نه چراغی ، نه گوشی ، نه برقی ؛ نه هواپیمایی ، نه ماشینی ، نه ………. ولی اینطور از اون ور جهان میان که ببیننت و باهات باشن و در خدمتت

    خب واقعا این کار کی میتونه باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    خب یکی به من جواب بده جز خدا کی میتونه این کارو بکنه ؟؟؟؟؟

    تو حرکت کن ، باورهای توحیدی بساز ، قدرت خدارو باور کن ، تو هرکار و حوزه و رشته ایی باشی خدا همه چی رو برات درست میکنه

    به خودم میگم ، تو برنامه نویسیت انجام بده ، الهامات انجام بده خدا همه رو مامور میکنه که بیان محصولاتت بخخرن دیگه چی میخوای

    همه کار بابا برات میکنه

    چقدر میتونی همینو درک کنی

    خدا همه کار برات میکنه ، همه کار ، همه کار

    همه چی برات میشه ، همه چی همه چی

    دیگه چی میخوای

    والا به الا زندگی خیلی آسون تر و ساده تر از اون چیزی که ما فکر میکنیم ، خیلی ساده تر و آسون تر ، خیلی راحت تر ولیییییییی چقدر اینو میتونی بپذیری به هر اندازه ایی که بپذیری میتونی باورش کنی و تو زندگیت ببینی .

    استاد چقدر قشنگ میگه بابا هر خیری برسه از خداست هر شری برسه از خودته

    زندگی سخته ؟؟؟؟ از خودتِ ، وگرنه بیا او آفتاب ، بیا زیر نور ، میبنی که نور گرمه ، میبینی که زندگی ساده ست

    فقط مهرداد باورش کن…………………

    من از آن روز که در بند توام آزادم

    پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

    پادشاه دوردانه خدا ، باورش کن و نظاره کن …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: