توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

1127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ستایش یگانه گفته:
    مدت عضویت: 3862 روز

    مگه میشه این فایل رو دید و گریه نکرد؟ صورتم پر از اشکه ولی احساسم فوق العااااااااااااده است . مثل بچه ای که تو آغوش گرم مادرشه و مادرش داره با لبخند بهش میگه من پیشتم نگران هیچی نباش و اون بچه مطمئنه که مادرش عاااااشقانه دوستش داره.

    یه زمانی وقتی واسه راه حل گرفتن از خداوند قرآن را باز می کردم همیشه آیه های مربوط به شرک میومد و خداوند با من در مورد مشرکان حرف میزد . اون موقع ها به خدا گلایه میکردم که خدایا من که مشرک نیستم . من تو را می پرستم ولی الان می فهمم که در حقیقت مشرک بودم چون برای حل مشکلاتم آخرین کسی که به یادش می افتادم خداوند بود.

    استاد عزیزم شما موحد ترین آدمی هستید که تو عمرم دیدم و دیدن این همه نتایج شگفت انگیز از زندگی شما اصلا دور از انتظار نیست . شما به شعار همیشگی خودتون « خوب زندگی کردن و دنیا رو جای بهتری برای زندگی آدمها کردن » عمل کردید. خدا میدونه چند نفر با دیدن این فایلها و شنیدن سخنان ارزشمند شما دست از شرک برداشتند و موحد شده اند !!!!

    رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

    یَقولُ اللّه عَزَّوَجَلَّ إِذ کانَ الغالِبُ عَلَى العَبدِ الاِشتِغالُ بى، جَعَلتُ بُغیَتَهُ وَلَذَّتَهُ فى ذِکرى فَإذا جَعَلتُ بُغیَتَهُ وَلَذَّتَهُ فى ذِکرى عَشَقَنى وَعَشَقتُهُ فَإِذا عَشَقَنى وَعَشَقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فیما بَینى وَبَینَهُ وَصَیَّرتُ ذلِکَ تَغالُبَاَ عَلَیهِ لایَسهو إِذا سَهَا النّاسُ اُولئِکَ کَلامُهُم کَلامُ النبیاءِ اُولئِکَ البطالُ حَقّا؛

    خداى عزوجل مى فرماید: هرگاه یاد من بر بنده ام غالب شود، خواهش و خوشى او را در یاد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در یاد خود قرار دهم عاشق من شود و من نیز عاشق او گردم و چون عاشق یکدیگر شدیم حجاب میان خود و او را بر دارم و عشق خود را بر جان او چیره گردانم، چندان که مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود، سخن اینان سخن پیامبران است، اینان براستى قهرمانند.(کنزالعمال، ج1، ص433، ح1872)

    ممنونم از خداوند که منو به این مسیر هدایت کرد و ممنونم از شما استاد قهرمانم که سخنانتان سخن پیامبران است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سمیه رازگردانی گفته:
    مدت عضویت: 2566 روز

    بنام پروردگار یکتا

    با سلام خدمت همه دوستان گرامی و استاد عزیز سید حسین عباس منش

    امروز توحید عملی 5 را گوش کردم و حال عجیبی بهم دست داد،با خودم فکر میکردم خیلی جاها چه اشتباهاتی کردم درباره اینکه بخوام خواست دل کسی یا کسانی را بدست بیارم بدون اینکه متوجه الله بشم و البته خیلی جاهاهم حواسم شش دونگ متوجه خدا بوده و با حرفهای استاد کلی با خودم حال کردم که فقط اون موقع روی خدا حساب باز کردم،راستش من حدودی سه سالی هست که فقط میگم یا الله و گفتن یا علی، یا امام حسین و………. که تمامی آنها را کنار گذاشتم نه اینکه بخوام اونا را نادیده بگیرم نه فقط با خودم فکر کردم رسالت تمامی این امامان و پیغمبران یک چیز بوده اونم کلمه توحید و لا اله الا الله بوده و بس و تمامی قرآن ما را از شرک باز داشته و هدایت به کلمه توحید کرده و البته اینم یه توفیق برای من بوده که من حدود 10 سال هست قرآن را مستمر میخونم و وقتی استاد حرف میزنه و تک تک آیات قرآن میاد جلوی چشام با حرف های قرآنم ایمانم چند برابر میشه و حال دلم بسیار عالی میشه و ناخودآگاه همون موقع به درگاه الهی سجده کردم و رابطه خاصی بین من وخدا برقرار شده . من امسال با استاد به لطف الهی آشنا شدم و اولین دوره استاد کشف قوانین زندگی را تهیه کردم و اولین کاری که کردم با اینکه هیچ گونه فعالیت خاصی تو اینستاگرام نداشتم اومدم کلا اینستا را دیلیت اکانت کردم کاری که مدتها بود میخواستم کنم ولی نمی تونستم،خب اینم معجزه استاد بود برای من ازطرف خدا و از اون روز تو حالا بجای گردش تو اینستاگرام فقط کارم شده عبادت با خدا ،سر کار رفتن و تمام سایت ها ،تمام شبکه های مجازی و……………خلاصه شده تو سایت استاد عباس منش و سیستم خونه،گوشی ،سیستم محل کار در موقع نبودن کار و ارباب رجوع شده سایت خانواده صمیمی عباس منش،اینقدر این دوره کشف قوانین زندگی زیباست که من فقط توش حال خوب میبینم ،خلاصه استاد خدا حفظت کنه که دستی از دستان خداوندی برای ما،حال خوبتون توفایل ها عجیب به ما میرسه،با تک تک سلول هام میفهمم که دارید خالصانه،صادقانه،بدور از هرگونه فریب ،غرور دارید با ما حرف میزنید و عجیبت تر اینکه میفهمم که چقدر حرف هاتون تو زندگیتون جاری و ساری هست،حرفتون درباه پسرتون یوسف خیلی ایمان میخواست که منم میخوام کم کم خودم را به این باور و ایمان شما برسونم،خداوند ازتون راضی باشه استاد،دمتون گرم،نفستون حق،عمرتون مستدام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2977 روز

    سلام استاد عزیزو مهربانم سلام دوستان وهمخانواده های دوست داشتنی من خداروشکر بابت اینکه شماها هستید و من هرروز به شماهاسر میزنم وچیزهای زیادی از شما یاد میگیرم

    امروز اومدم این کامنت رو بنویسم و از دوستی تشکر کنم که نه میدونم چه شکلیه نه میدونم کجازندگی میکنه و نه میدونم چند سالشه اما صدایی گرم و صمیمی داره محبتی بی ریا و قلبی سرشار از عشق ومهربانی و آگاهی

    امروز میخواهم از خانم فرهادی عزیزم تشکر کنم و دستش رو توی قلبم عاشقانه میبوسم دوست عزیزم خواهر مهربانم خانم فرهادی گل با اینکه فقط صدای تو را میشنوم و مدت کمی است که دراین‌مسیر هستم اما شما انقدر مهربان و صمیمی و عزیز هستی که احساس میکنم سالهاست میشناسمت به خاطر تمام زحماتی که برای من و دوستان عباسمنشی میکشی ازت کمال تشکر و قدردانی رو میکنم و ارزو دارم همیشه صحیح و سالم و سرافراز باشی

    خانم فرهادی عزیزم ممنون که هستی و استاد عباسمنش حتما به خودش میبالد و افتخار میکند برای اینکه کارمندانی صادق و عاشق و متعهد چون شما و خانم شایسته ی عزیز دارد.

    امیدوارم درپناه خداشاد و پیروز و موفق باشید

    دوست دار و خواهر کوچک شما مرضیه شادکام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3828 روز

    سلام به استاد خوشگل و مهربونم که خیلی دلم براش تنگ شده بود نظر بذارم.

    اتفاقات خیلی عالی افتاده که میخوام شروع کن به گفتنشون و هرکدوم رو توی نظرات فایل خودش میگم.

    و اما اتفاق خوبی که مربوط به توحید عملی 5 میشه.

    استاد اگه یادتون باشه موقعی که توحید عملی 5 قرار دادین من گفتم که بهم الهام شده این فایل تا موقعی که بهت چیزی نگفتیم حداقل روزی یکبار ببین من اینکارو به جز چند روزی از اون زمان که اگه حساب کنیم و جمع کنیم میشه روزهایی که من گوش ندادم نزدیک 2 یا تهش 3 هفته در طول این مدت و بقیه روزها یکبار گوش دادم و بعضا دوبار.

    خب هر سری که گوش میدم نکته ایی جدیدی یاد میگیریم ، درکم میره بالا از تک تک کلماتتون و هی توی زندگی خودم دنبال میگردم که کجاها انجام دادم جواب داده و کجاها شرک ورزیدم و جواب برعکس گرفتم مخصوصا توی زندگی خودم حالا بعضا یک سری از افراد دیگه و عموم مردم و هِی بیشتر به درکش میرسم و تا الان به این درک رسیدم که تمام دوره هاتون ، تمام فایلهاتون همه شون توحید بودن ، دوره عزت نفس همه ش توحیدِ ، اون باورها توحیدِ ، اونطوری عمل کردن توحیدِ ، راهنمای عملی به رویاها همه ش توحیدِ ، ثرت 1 همه ش توحیدِ ، هدفگذاری همه ش توحیدِ ، شیوه حل مسائل همه ش توحیدِ یعنی اینکه بچه ها دنبال باورهای توحیدی میگردن بنظرم همه دورها و فایلهای رایگان اینا همه شون توحیدِ چون تو همه دوره ها و فایلهاتون دارین میگین که خودتون عامل اتفاقات زندگی ، باورهاتونِ ، و اینا یعنی توحید اینکه توی دوره جهان بینی توحیدی 1 میگیم ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفته این باور توحیدیِ یا دنیا ، دنیای شجاعانِ ، جهان فقط به شجاعان پاداش میده به کسایی که عمل میکنن این باور توحیدیِ ، کنترل ذهن و باورهای قدرتمند در جواب نجواها دادن این توحیدی عمل کردنِ اینا چیزی جز توحید از نظر من نیست ، من که این همه مدت دارم به توحید عملی 5 گوش میدم به این درک رسیدم برای همین خودمم شروع کردم به عمل کردن.

    حالا نزدیک به فکر کنم 3 هفته یا 4 هفته پیش بود که من خونه دوستم بودم . خب من با دوستم فراتر از دوستیم و نزدیک 12 سالِ که با هم بودیم از دوران راهنمایی و خب خانواده با شخصیت و از لحاظ مالی هم میشه نزدیک به پولدارها قرار داد . از زمانی که من هدایت شدم تهران برای سکونت پیش دوستم میرفتم . نزدیک همین 4 هفته پیش بود که خونشون بودم . آهاااا اینم بگم که ایشون به من خیلی لطف داشتن یعنی خیلیییییییی دست خدا برای رسیدن من به خواسته هام بودن و خیلی مسائلی که تو حوزه ثروت برای ذهن من طبیعی شد از طریق ایشون بود ، مثلا دوسر ماشین بی ام وو خریده بود که هر دو سری من سوار ماشین بی ام وو شدم و برای ذهنم خیلی طبیعی شده بود و حس اینکه واااااااااوووووووو مثلا سوار ماشین بی ام وو شدم و….. نداشتم خیلی خیلی خیلی برام طبیعی شده یه چیز خیلی عادی که واقعا حسش میکردم دارمش یا خونه هایی که با هم میرفتیم میدیدم یا از طریق ایشون با افراد موفقی که هم صحبت شدم یا خرجهایی که ایشون به راحتی میکرد همه اینا باعث شد که من خیلی ذهنم طبیعی بشه و همزمان که دارم دوره ثروت 1 کار میکنم خداوند با هدایت من پیش ایشون و قرار دادن ایشون به عنوان یکی از میلیارد ها دستش برای ذهن من خیلی خیلی موارد تو حوزه ثروت طبیعی کرد . و اما اتفاق خوبی که افتاده.

    نزدیک 4 هفته پیش بود که خونشون بودم ، ایشون رستورانش جمع کرده و یه ملک 500 متری خریده بود و میخواست ملک رستورانش برای خودش باشه و همزمان درگیر مسئله با صاحب ملک رستوران قبلیش بود. رستوران به نام داداشش بود که دکتر هستن و دارن تخصص میگیرن ، بحثشون به شکایت کشیده بود و صاحب ملک قبلی ازشون غرامت میخواست و مبلغش زیاد بود ، حالا اینا شاهد میخواستن که بیاد شهادت بده که آقای دکتر فلانی ( یعنی داداش دوستم) تنها منبع در آمدش حقوقی که از علوم پزشکی میگیره و جز این درآمد دیگه ایی نداره تا بتونن اون مبلغ رو قسطی پرداخت کنن.

    اینا روز سه شنبه ساعت 9 صبح بود فکر کنم که زمان دادگاه داشتن و روز قبلش یعنی دوشنبه به من گفت که مهرداد کارت ملی ت رو آوری ؟؟؟ گفتم آره . برای چی ؟؟ گفت هیچی فردا بیای شهادت بدی … من فکر کردم طبق معمول داره شوخی میکنه ، نزدیک ظهر بود گفتم واقعا برای چی میخوای گفت هیچی بیای شهادت بدی ، گفتم شهادت در مورد چی ؟؟؟ که قضیه رو گفت و اینم گفت که خودت رو جای پرسنل رستوران جا بزنی و بگی قضیه اینه …. من رفتم تو فکر گفتم من که تا به حال تو رستورانش کاری نکردم که بخوام خودمو پرسنلش جا بزنم ، نزدیکای بعد از ظهر بود که بهش گفتم : ببین من نمیتونم خودمو جای پرسنلت جا بزن و این میشه دروغ ، گفت دروغ چیه میخوای بگی قضیه اینه … بعدش گفتم نه من دروغ نمیگم ، هیچی دیگه زنگ زد داداشش و قضیه رو گفت و داداشش گفت که نه بابا اصلا احتیاجی نیست جای پرسنل رستوران خودت جا بزنی و اگر هم سوال پرسیدن که چه نسبتی دارین بگو از دوستای خانوادگی آقای دکتر هستم که همینطور بود . این قضیه حل شد تا این قضیه امد که داداشش فقط حقوق علوم پزشکیش نیست 5 تا کلینیک داره ، به دوستم گفتم و اونم گفت 3تاش جمع کرده و از اون 2تا چیزی در نمیاد خیلی کمِ بعد گفتم بالاخره که در میاد حالا بماند که زمین هم خرید و فروش میکنن . بعدش استاد حالم خیلی بد بود ، یعنی دچار استرس و اضطراب و تشویش قرار گرفتم ، همینکه این حسها امد فهمیدم که این مسیری که نباید اصلا ادامه ش بدم چون اصلا حسم بهش خوب نیست و از اون موقع به بعدش استاد تمام باورهای توحیدی و …….. که از شما یادگرفته بودم همه با سرعت بالا داشت توی گوشم و مغزم گفته میشد و تکرار میشد . تا اینکه نزدیک ساعت 6 بود که من زنگ زدم به عزیز دلم (که جریان این نعمت و ثروت بسیار ارزشمند هم توی قسمت آخرین فایلتون میگم ) و قضیه رو بهش گفتم و گفتم فکر کنم میخواد امشب ایمان من ثابت بشه که چقدر ثابت قدم هستم تو مسیرو با ایشون صحبت کردم وگفتم میخوام به دوستم بگم که من کاری براش انجام نمیدم یعنی بهش بگم نه . خب نزدیک ساعت 10 شب شد داشتم با دوستم خونه سگی که تازه خریده بود رو درست میکردیم که دوستم گفت مهرداد واقعا اگه نمیای من بگم فلانی بیاد منم واضح و مستقیم گفتم آره زنگ بزن فلانی بیاد من نمیام. دوستم رفت توی خونه غذای سگش رو بیاری و دیدم یکمی طول داد ، از تو شیشه نگاه کردم دیدم داره با مامانش صحبت میکنه ، دوستم امد و من رفتم تو خونه چون کاری بیرون نبود انجام بدم و استاد اینم بگم از بعد از ظهرش توی ذهن من جنگی بود بین نجوا و حرفهای شما اصلا یه چالش خیلی سنگینی بود برام ، من تا الان 3 تا چالش سنگین پشت سر گذاشتم یکی قضیه دانشگاه بود که اگه یادتون باشه تو ترم 7 از دانشگاه دولتی انصراف دادم و یکی شخصیِ و سومی همین قضیه بود . به دوستی که 13 سال با هم بودیم و کلی لطف کرده که البته دست خدا بوده و منم تا جایی که تونستم جواب دادم لطفشو ولی خب لطف خدا از طریق ایشون به من خیلی زیاد بوده و حالا بعد از مدت ها یه کاری از من بخواد و من بهش بگم نه این کار اون موقع برام سخت بود الان نیست دیگه دلیلش رو در ادامه میگم . هیچی من رفتم تو خونه و با مادرش صحبت کردم ، ما کلا با هم خیلی نزدیک هستیم و روابط خانوادگی داریم و مادرش مثل مادر خودمه و خیلی با هم راحتیم ، بهشون گفتم که من واقعا نمیتونم اینکارو بکنم چون اگه بخوام بکنم تمام حرفهایی که از توحید و خدا و سبک شخصی زندگی کردن و قوانین بهتون گفتم همش چرت میشه ، میشم یه آدم تو خالی و اگه اینکارو بکنم شاید بتونم دوستم راضی نگه دارم ولی از درون خودمو میخوردم و وقتی داشتم همینارو میگفتم شما میگفتین تو گوشم که یادت باشه مهرداد تو نمیتونی هیچکسی رو راضی نگه داری (البته منظورم از شما یعنی خدا با صدای شما بهم میگفت چون واقعا دوست دارم استاد ) و چون مادرش با این طرز فکر آشنا بودن از طریق کتاب مثنوی مولانا برای همین منو درک میکردن . بعدش دوستم امد تو خونه و مامانش بهش گفت که مهرداد اصول اخلاقی خودشو داره و نمیتونه بیاد تو زنگ بزن یکی دیگه بیاد ، منم زنگ میزنم به X ( منظورم پسر بزرگشون که دکتره ) و میگم یکی رو پیدا کنه حالا ساعت شده بود 11 شب و فردا ساعت 9 باید دادگاه میرفتن و من همه اینا رو میدونستم . بعدش دوستم شروع کرد به اینکه شماها احمق هستین و فقط شر و ور گوش میدین مگه میخواد بیاد شهادت بده که یکی رو دار بزنن یا نزنن فقط میخواد بگه قضیه اینه و این دروغ نیست که و ……. من موندم که میگه این دروغ نیست و مادرش خیلی ناراحت شد و منم که دیدم اینطوریه رفتم تو اتاقی که همیشه توش میخوابیدم یعنی جدا از بقیه بود . اینم بگم اون موقع که دوستم رفته بود پیش مامانش زمانی که من جای سگش بودم به مامانش گفته بود که من این همه کار برای مهرداد انجام دادم حالا یه کار میخوام این جواب رو بهم میده و دقیقا استاد من میدونستم که این حرفو میزنه چون هرکاری برای بقیه میکنه از وجودش میکنه و به بقیه میده و بسیار خلا داره و نمیتونه پر کنه خلا هاشو و با هر دختری هم که بود آخرش جدا میشد بخاطر اینکه میخواد همیشه خلا هاشو از طریق بقیه پر کنه حتی با منم همینطوره و این قضیه رو بهش گفتم و متوجه شد ولی باور نداشت هیچی دیگه من رفتم توی اتاق و استاد نجواها از یه طرف داشتن بمبارونم میکردن و از اون ور صحبتهای شما یعنی من دقیقا وسط این دوتا بودم و باید انتخاب میکردم که به کدومشون توجه کنم و خدارو شکر چونکه تمام کامنتهای دوره جهان بینی توحیدی 1 رو خونده بودم و کلی آگاه شدم و کلی باور ساخته شده بود و همینطوری گوش دادن مداوم توحید عملی 5 و کلا فایلهای دیگه باعث شد که آگاهانه توجه م بذارم روی حرفهای شما و کار سختی بود واقعا همزمان هم هندزفری گذاشته بودم توی گوشم و آهنگ بی کلام گوش میدادم چون صدای دوستم میومد که با مامانش داشت صحبت و بحث میکرد و میگفت مهرداد واقعا اگه نمیخواست بیاد به من زودتر میگفت که به یکی زنگ بزنم نه الان که ساعت 12 شب که البته من بهش میگفتم و این گوش نمیداد چون روی من حساب باز کرده بود و دقیقا هم از خودِ من ضربه خورد چون روی من حساب باز کرده بود و از وجودش کنده بود و به من داده بود و طبیعی بود که از من ضربه بخوره . من هندزفری گذاشتم تو گوشم و با عزیز دلم که خیلی دوستش دارم شروع کردم به صحبت کردن در مورد این قضیه که اینکارو کردم و ایمانم نشون دادم به خدا و ثابت کردم و ایشون هم چون از اعضای سایت هست و حسابی روی خودش کار میکنه خیلی بهم کمک کرد اون موقع و حرفهایی زد که واقعا خدا داشت از طریق ایشون بهم میگفت و خیلی آرامش گرفتم و تو آرامش و با حس واقعا خوب گرفتم خوابیدم.

    صبح ساعت 8 صبح بیدار شدم و الهام بهم شد که پاشو لوازمت جمع کن برو دیگه و واقعا هم روحم نمیتونست اون مکان رو تحمل کنه و همینطور که آماده میشدم منتظر بودم دوستم بره بعدش من برم وقتی دوستم رفت منم آماده رفتن بودم ، امدن گفتم به مامانش که من میخوام برم ایشون گفتن مهرداد جان ناراحت نباش اینا ارزش نداره ، من نمیذارم به خاطر یه مسئله کوچیک روابط دوستیتون خراب بشه و.. که من گفتم بخدا ناراحت نیستم فقط باید برم همین و البته نمیدونست که وقتی هم مدار نباشیم بالاخره جدا میشیم و این اتفاق افتاد که شاید جدا بشیم و من امدم بیرون و رفتم سوار تاکسی شدم توی راه فهمیدم که شارژر لپ تاپم رو برنداشتم و خب خیلی هم مهمه گفتم برنگردم شاهین باشه ، بعدش گفتم خب باشه من میرم شارژر برمیدارم و میرم . دوباره برگشتم و زنگ زدم دیدم جواب نمیده مامانش گفتم ای بابا کجا رفت …. همونجا سرایدار ساختمونشون امد در رو باز کرد و من رفتم زنگ خونشون زدم و مامانش امد و گفت خوشحالم مهرداد جان برگشتی بخدا حالم بد شد که رفتی و…. که گفتم نه بابا راحت باشین من که خوبم و امدم شارژرم بردارم )))))))))))))))) . شارژر برداشتم و امدم سوار تاکسی شدم .

    حالا استاد از صبح که بلند شده بودم چنان حس آرامش ، حس عالی ، حس قدرت ، حس اینکه من تونستم به یاری خودِ خدا این مرحله زندگیم بگذرونم و شجاعتم نشون دادم چون واقعا برام چالش سنگینی بود ولی با این عملم خیلی بزرگ شدم ، یعنی حسش میکردم چقدر رشد کردم ، چقدر ظرف وجودیم بزرگتر شده و چقدر با نشاط و شاد بودم و اصلا وجودمو قدرت و ایمان گرفته بود که من میتوانم هرکاری بخوام انجام بدم . مطمئنم استاد اگه اینکارو نمیکردم بدجوری بهم فشار میومد و ضربه وارد میشد . و در کل استاد خیلی حس عالی داشتم و چون خیلی عشق رهبری کردن هستم هم الهام بهم شد و هم خودم میگفتم که این قسمتی از شخصیتت بود که ساخته بشه برای رهبری کردن ، باید یاد میگرفتی نه گفتن رو حتی به عزیزترین کسانت و…… خیلی خیلی خوشحال بودم و حسم خوب و الان میگم خیلی حسم خوبه و خیلی خیلی سپاسگذاری میکردم و حس میکردم سپاسگزاری رو و هردفعه یادم میاد سپاسگزاری میکنم و کلی درکم رفته بالا استاد از قوانین از باورهای توحیدی و …… و استاد به درجه ایی قبل از این قضیه رسیده بودم که نه ترسی از آینده داشتم و نه غمی از گذشته و در آرامش بودم واقعا و این قدرت بیشتر تقویت گرفت بعد این قضیه و ایمانم خیلی قویتر شد .

    هیچی دیگه رفتم سوار تاکسی شدم که برم ، تاکسی 100 متر بیشتر نرفته بود که 4 تا مسافر بودن ، بوث زد که سوار کنه ، اونا گفتن ما 4 نفریم و شما 3 نفر بیشتر جا ندارین ، راننده ش یه پیر مرد بود و یکمی مکث کرد و رو به من گفت میشه پیاده بشین که اینارو سوار کنم .؟؟؟ حالا اگه من مهرداد قبل بودم میگفتم گناه داره بذار پیاده بشم حالا تاکسی زیاده و چون به دوستمم نه گفته بودم و از این مرحله رد شده بودم و وجودم پر از قدرت بود خیلی راحت و مستقیم به راننده گفتم نه ، من اول سوار شدم و شما بیاد منو برسونید و من پیاده نمیشم . اینقدر استاد برام راحت بود که حد نداشت چون شب قبلش یه چالش سنگین پشت سر گذاشته بودم و این دیگه چیزی برام نبود واقعا . توی مسیر که میرفتیم با خودش میگفت اونا 4 نفر بودن و ….. همیش اینو میگفت منم همون اولین بار که گفت شنیدم و به بعدش دیگه واقعا نمیشنیدم که چی میگفت و با خودم میگفتم طفلک نمیدونه که فرصت و فراوانی زیاده معلومه که ذهنش روی کمبودِ بعدش اتفاقا دوتا مسافر زد و انگار مجموع شد 3 تا و بعدش امدم خونه و کلی حالم خوب بود و تا الان واقعا اون مسئله برام حل شده و هروقت بهش فکر میکنم کلی حس خوب میگیرم .

    آهاااااااااا راسسسسسستی استاااااااااااد قسمت مهم این قضیه بعد دو روز از اون قضیه مامانش بهم پیام داد که حالم بپرسه گفتم کارش راه افتاد ، داداگاهشون موفق آمیز بود ، گفت : پسرم اصلا دادگاهش نیاز به شاهد نداشته ، اصلا شاهد نمیخواستن .

    همونجا خندم گرفت از اینکه ببین فقط قرار بوده جهان هستی ایمانمو ببینه که واقعا ایمان دارم به این چیزایی که میگم و تو عمل ثابت میکنم یا فقط حرف میزنم و طبل توخالی هستم ؟؟؟؟…. آیا واقعا باور دارم هراتفاقی بیفته به نفعمِ یا نه ؟؟؟ و برام این قضیه استاد خیلی درسها داشت ولی میدونم تازه این اول راهه و از این به بعد با قدرت بیشتر باید ایمانم نشون بدم ولی تفاوتش اینه که خیلی ایمانم و قدرتم بیشتر شده و راحت تر میتونم انجام بده با توکل و قدرت خدا میدونم و ایمان دارم که همیشه پیشمه و همیشه و هر لحظه و هر آن هدایتم میکنه و همه کارهارو فقط خودش میکنه من واقعا هیچکارم در مقابل عظمتش و 99 درصد اون میکنه و یک درصد رو من .

    تجربه خیلی زیبا و خالص و قشنگی بود که توی این بازه از بامداد ساعت 3 تا 5 نوشتمش و کلی خودم لذت بردم. تاریخش مینویسم که یادم باشه یه زمانی برگشتم و اینو خوندم

    امروز سه شنبه 11 دی ماه از ساعت 3 شروع کردم تا 5 بامداد

    استاد خیلیییییی دوست دارم ، خیلی خیلی دوست دارم ، عاشقتم ، دوست دارم اون لپاتونو ببوسم و همچین میکائیل عزیز که خیلی بزرگ و خوشگل تر شده و چقدر زیباست روابطه تون با هم همه تون دوست دارم ، عزیز دلتون هم ندیدم ولی ایشون هم دوستشون دارم

    همتون دوست دارم و همتون میبوسم.

    استاد بینظیری ، انسان واقعی هستی ، کسی که خوب عمل کرده و جهان جای بهتری برای زندگی کرده ، واقعا ممنونم ازت استااااااااد ، خیلی ممنونمممممممم خیلی دوست دارم. مرسییییییی

    خدا جوووووووووووونم شکررررررررت ، شکررررررررررت که تو این مسیر قرارم دادم ، به یکی از بنده های خالصت وصلم کردی تا هدایتم کنی به بهترین مسیرت تا به خودت برسم و وصل بشم .

    شکرررررررت برای قوانین ثابتت که هیچوقت تغییر نمیکنه

    شکرررررررت خداجون که اینقدر عشششششششششقی.

    شکررررررررررررت شکررررررت

    بوووووووووووووس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 872 روز

      سلام آقای مهرداد عزیز

      تحسینتون میکنم که عمل کردین و فقط توی حرف نبوده باورهای توحیدی تون

      واقعا لذت بردم از کامنت تون و اینکه تجربه ی خودتون رو از عمل به قوانین نوشتید، بسیار جالب و آموزنده بود برام تجربه توحیدی عمل کردن تون

      همانا شیطان وعده فقر میدهد و خداوند وعده فزونی، و وعده های پروردگارم همگی تحقق یافتنی است

      براتون سلامتی و ثروت و حال خوب فراوان آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    سلام براستاد عزیز من تازه یک ماهه که به فایلهای شما گوش میدم و قبلا فایلها و دوره های استاد دیگه ای رو گوش میدادم که دقیقا حرفهای شما رو میزدن ولی با بیان سخت تر و شما چقدر به سادگی و مفهوم تر توضیح میدین و بر جان ما می نشینه از شما و خداوند سپاسگزارم که تکامل پیدا کردم و به شما رسیدم

    من سال قبل ازدواج کردم و این باور توحیدی که شما در این فایل توضیح دادین را با گوشت و پوستم دیدم و باور کردم من پدرم رو از دست دادم و از بچگی کار میکردم و همیشه سعی داشتم که به کسی متکی نباشم و فقط خواهر بزرگترم به من کمک میکرد و حامی من بود تا اینکه پارسال من میخواستم با آقایی که آشنا شدم ازدواج کنم و دوست داشتم تنها کسانی تو مراسم من باشن که دوستشان دارم و اصلا نگران این نبودم که بقیه خوششون بیاد یا نه و قبلش کاملا اتفاقی که هنوزم نمیدونم برای چی خواهرم با من قهر کرد و برای من خیلی سنگین بود حتی نمیدونستم چرا و چندین بار پرسیدم و پاسخ نداد و من در این دوران از محبت ایشون هم قطع امید کردم و تک و تنها تمام کارهام رو شروع کردم انجام دادن و به خدای خودم گفتم که من فقط و فقط تو رو دارم و از هیچ کس توقع ندارم تو باید کارهای من رو انجام بدی و من مقدار زیادی پس انداز نداشتم و نمیخواستم از خواهر و برادرهام کمک بگیرم و تنها از خدا خواستم و باورتون نمیشه که من در یکی از بهترین عمارت های تهران جشنم رو گرفتم و خانواده من کوچکترین زحمتی نکشیدن و مثل مهمون اومدن و رفتن و حتی یکی از کسانی که دوست نداشتم دعوت بشن بدون هماهنگی من دعوت شد و اومدو اون آدمها فکر میکردن که به من آسیب میزنن ولی خدا یه کاری کرد نه تنها حضور اون آدم به ضرر من نشد و مراسم من به زیبایی انجام شد بلکه حضورش باعث ضرر خودشون شد و به نفع من و مبهوت شدن همگی و این آدم کلا از زندگی من و همه اون آدم ها پاک شد و اینجا بود که من یک معنی تازه از ایمان به خدا و توحید رو بدون اینکه بدونم درک کردم و الان که شما میفرمایید این آدمها تازه به نفع من کار میکنن با تمام وجود درک میکنم و چقدر خوشحال که این موضوع پیش اومد تا بفهمم که ما فقط خدا رو داریم و بس و تنها اوست که لایق ستایش و دوستی با ماست و وقتی خودت رو بسپاری به دستش برات معجزه میکنه و قلبت رو آروم میکنه استاد الان به قدری خوشبختم و احساس شادی و آرامش قلبی میکنم با اینکه نه خونه داریم و نه زندگی آنچنانی ولی نگران نیستم و تلاش میکنم و بقیش رو سپردم به خودش میدونم که به موقعه و در بهترین زمان و به زیبایی انجام میده شکر گزارم بابت وجود خداوند و شما در زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سهیلا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1554 روز

    سلام و درودی فراوان خدمت استاد عزیزم، بانو شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی عزیزم.

    سخنان استاد را که به باورهای فوق العاده ای در مورد توحید، یکتاپرستی و دوری از شرک اشاره شده را برای تکرار و نهادینه شدن آن باورها در ذهنمان با شما به اشتراک میگذارم؛

    مفهموم شرک:

    شرک چقدر مخفیه و چقدر باید حواسمون جمع باشه.

    مهمترین دلیل خوشبختی انسان، توحیده.

    چقدر این سخن استاد الگوی مناسبی هست که میفرمایند: در زندگیم به هر چیزی که رسیدم بخاطر باورهای توحیدی ای که داشتم‌ بوده؛ 

    و به هر چیزی که نرسیدم بخاطر باورهای شرک آلودی که داشتم بوده.

    شرک یعنی حساب کردن روی غیر خدا؛

    حساب کردن روی مردم.

    وقتی روی دیگران حساب میکنی، از مسیر خوشبختی دور میشوی.

    به قول پیامبر: شرک در دل مؤمن مثل راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.

    ما هر چیزی که داریم از خداست نه از مردم.

    از خدای اون مردمه.

    چیزهایی که ما داریم را مردم درست نکردن که، اینهارو خدای اونا درست کرده.

    ما چقدر راحت به خدا مشرک میشیم. 

    و قدرت را به دیگران میدهیم، به دیگران باج میدهیم.

    دلیل خوشبختی و پیشرفت ملت امریکا اینه که کمتر مشرکن.

    نه مسلمونن و نه ادعایی دارن.

    ولی مشرک نیستن. هر چی هستن مشرک نیستن.

    که ما همه رو تو ذهنمون بزرگ کردیم و قدرت رو دادیم به دیگران و خودمون رو کردیم برده.

    خدا داره به ما نعمت میده.

    خدا داره به ما ثروت میده. 

    خدا داره به ما سلامتی میده.

    تو وصل شو به خدا، 

    تو خدا رو بعنوان تنها منبع قدرت باور کن،

    مردم کی ان؟!

    مردم واقعا کی ان اصلا؟!

    خداوند در قرآن میفرماید که کیست که خداوند بخواهد به بالا ببرتش، و او بتواند به پایین بکشتش؟

    کل مردم جهان هم جمع شوند، نمیتوانند این کار را انجام دهند.

    و کیست که خداوند بخواهد پایین بیاورتش، مردم بتوانند به بالا ببرتش؟

    چه کسی قدرت انجام این کار را دارد؟ هیچکس.

    هیچکس قدرت انجام این کار را ندارد.

    این به این معناست که در ذهن و باورهای خودمان قدرت را دست چه کسی داده ایم؟

    به دیگران احترام میگذاریم؛

    ولی این به این معنا نیست که اگر شما از من و کارهایی که انجام میدهم خوشتان نیاید من بدبخت میشوم.

    من حرفی را میزنم و کاری را انجام میدهم که فکر میکنم درست است. 

    چه بقیه خوششان بیاد، چه خوششان نیاد.

    وقتی تو مجبوری طوری رفتار کنی که فالورهات خوششون بیاد، 

    تو فالور و دنباله روی اونایی. 

    تو مترسک خیمه شب بازی اونایی.

    – یکی از توحیدی ترین آدم ها در حوزه شهرت، آلبرت انیشتین هستش.

    یک الگوی قدرتمند در حوزه شهرت و ارتباط آن با توحید.

    این آدم همیشه همونجوری که دوست داشته، بوده.

    همونجوری که راحت بوده، بوده.

    این تفکر به بقیه بی احترامی نمیکنه.

    این تفکر، خودشه.

    خودش رو برای دیگران تغییر نمیده.

    تمام بدبختی ما اینه که حرف مردم برامون مهمه. 

    اینکه مردم در مورد من چه فکری میکنن؟

    چیکار کنم مردم راضی باشن؟

    حالا این مردم میتونه خانواده، دوستان، فک و فامیل یا مردم ایران و مردم جهان باشه. 

    بعد من بیام طوری رفتار کنم که اونا خوششون بیاد! 

    خب من برده اونا میشم که.

    واقعا این حرف استاد الگوی خیلی خوبیه که میفرمایند: این دیدگاه توحیدیه که به من همه چیز را داده. 

    به همین دلیله که من اصلا در شبکه های اجتماعی کاری ندارم و اصلا نمیفهمم بقیه چرا هستن! 

    اصلا من انقدر کار و زندگی دارم،

    انقدر هدف های مهم تو زندگیم دارم، 

    انقدر برنامه ها دارم که وقت نمیکنم برم تو شبکه های اجتماعی.

    – باید نه تعریف های مردم برات مهم باشه.

    نه تمسخرشون و نه توهین هاشون.

    مگه ما برای مردم داریم زندگی میکنیم؟

    رزق و روزی ما رو خدا میده نه اون آدم هایی که روشون داری حساب میکنی.

    هر کسی روی بنده خدا حساب کرده نابود شده. 

    چرا درس نمیگیریم از اون موقع هایی که روی بقیه حساب کردیم و ضربه خوردیم.

    چرا بقیه رو بزرگ میکنیم و خودمون رو کوچک.

    چرا اینجوری داریم باج میدیم به همه.

    قدرت از آن خداست ولا غیر.

    – تفاوت رب و الله:

    99 درصد دعاهای قرآن ربناست نه اللهّمَ.

    رب به معنای قدرت و فرمانرواست.

    “الحمد لله رب العالمین”

    ما سپاسگزار الله ای هستیم که قدرت دست اونه.

    به همین دلیل همه ی دعاها با ربناست.

    – چرا اله همیشه در قرآن با الف و لام اومده و شده الله ولی رب 980 بار ریشه اش در قرآن اومده یه بار هم با الف و لام نیومده؟

    ما الرب نداریم.

    بخاطر اینکه میتونه هزاران اله وجود داشته باشه.

    ملت هزاران اله برای خودشون دارن.

    قرآن میگه نه اون اله هایی که شما میگیدا؛

    الهه ی باران، الهه ی جنگ، الهه ی زایش و … .

    اون اله ای که من مظورمه.

    الله.

    نه اونایی که شما فکر میکنید.

    چون همتون برای خودتون یک سری اله دارید.

    همونجوری که ما الان تو زندگی هامون داریم.

    همه رو برای خودمون کردیم اله.

    همه خدای ما هستن.

    ولی رب چرا الف و لام نداره؟

    چون ما یه رب بیشتر تو جهان نداریم.

    اصلا نیاز نداره که بگیم این یا اون.

    کلا یک قدرت بیشتر در جهان نیست.

    یک نیرو بیشتر در جهان نیست که توانایی انجام هر کاری رو داره.

    تو باید به اون وصل باشی.

    و باز این الگو: بخدا من در زندگیم به هر چی رسیدم بخاطر اینه که تونستم یه کمی به خدا، به رب، وصل بشم.

    قدرت رو در دستان خدا ببینم.

    هر وقت گفتن اینو که نمیتونی، این فلانه، اینجا مافیا داره، اینجا باید پارتی داشته و این چرت و پرت ها؛

    گفتم خدای من کارها رو انجام میده.

    مافیا کیلو چند؟؟!!!

    پارتی کیلو چند؟؟!!!

    مردم کیلو چند؟؟!!!

    با تمام احترامی که براشون قائلم.

    من میرم انجام میدم.

    خدا با منه.

    و انجام شده و انجام شده.

    من خدا رو دارم.

    مردم کیلو چندن؟!

    کی میخواد نزاره من انجامش بدم؟!

    تو به خدا وصل شو،

    ملت عاشقت میشن.

    تو نمیخواد برای ملت کاری بکنی.

    تو وصل شو به خداوند.

    تمام جهان رو عاشقت میکنه.

    تو فقط خدا رو به عنوان پرودگارت، به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کن؛

    تو فقط به خدا تکیه کن؛

    تو فقط به خدا توکل کن؛

    ببین فوج فوج آدم عاشقت میشن. همه کار برات میکنن.

    تو خدا رو باور کن،

    کاری نمیخواد انجام بدی.

    اون همه کارها رو خدا برات انجام میده.

    همینطوری که تا الان انجام داده.

    مگه تو برای کلیه و معده و روده و مغز و چشمت کاری انجام دادی؟!

    مگه مردم برای تو اینها رو درست کردن؟!

    که حالا برای درآمد و موفقیت های مالی ات میگی مردم برای من این کارها رو کردن!

    اصلا ما چرا باید بخاطر کارهامون به مردم پاسخ بدیم؟

    تو خدا رو باور کن میلیارد ها میلیارد برابر اون چیزی که تو فکر میکنی بهت میده.

    دنبال خرده نون ها از دست مردم میگردی؟!

    گنج ها دست خداست.

    ثروت ها و الماس ها دست خداست.

    تو داری زیر نون خشک های ملت رو میگیری که چهار تا نون خشک جمع کنی!

    خدا انقدر بهتون میده تا راضی بشید.

    تا سیر بشید.

    لعلکم ترضی

    بلکه راضی باشید.

    این مسیر، مسیر قرآنه.

    مسیر خداونده.

    مسیر خوشبختیه.

    نه کاری داشته باشید مردم چی میگن.

    نه برای مردم کاری بکنید.

    نه حرف مردم براتون مهم باشه.

    کاری که درسته رو انجام بدید.

    برای خودتون زندگی کنید.

    نخواید توضیح بدید به بقیه.

    توضیحِ چی؟!

    نگاهمون رو پاک کنیم از شرک.

    اینا بخدا شرکه.

    عین شرکه.

    شرک رو باید بفهمیم.

    شرک عامل بدبختی ماست.

    خداوند تنها منبع رزق،

    تنها منبع سلامتی،

    تنها منبع خوشبختی،

    تنها منبع آرامش،

    تنها منبع ثروت و

    تنها منبع روابطه.

    به قول قرآن که میگه ای پیامبر،  خدا مردم رو دور تو جمع کرده؛ خدا این کارها رو برای تو انجام داده.

    مگه نکرده؟! مگه برای اینهمه آدم نکرده؟!

    مثال بارزش انیشتین.

    اینا پیغامه؛ کلام خداونده که ما آگاه بشیم و فقط روی خدا حساب کنیم.

    تو روی خدا حساب کن، همه چی برات درست میشه.

    میخوای مردم دورت رو بگیرن، دورت رو میگیرن.

    با تمام احترامی که برای همه قائلم،

    برام مهم نیست مردم خوششون میاد از کارم یا نه.

    اون کاری که به زعم خودم درسته رو انجام میدم.

    نمیخوامم به کسی ثابت کنم حرف هام رو.

    استاد میفرمایند که مصداق بارزش اضافه شدن افراد به سایت استاد عباسمنش.

    خداوند کسانی رو که در این مدار هستن رو هدایت میکنه به این مسیر.

    من کاری نمیخواد بکنم.

    جهان داره این کار رو میکنه.

    همون خدایی که خون رو تو قلب من پمپ میکنه و نمیخواد من کاری بکنم؛

    همون خدا داره مردم رو میاره.

    بعد من بیام کلیدش رو، اعتبارش رو بدم به مردم!

    چه آدم پستی باشم من اگه این کار رو بکنم.

    هر وقت دیدی توی ذهنت قدرت رو داری به غیر خدا میدی، بدون داری از مسیر دور میشی.

    ثروت رو، منبع خوشبختی رو، سلامتی رو.

    به غیر خدا یعنی پدر و مادرت، زن یا شوهرت، بچه هات، رئیست، رئیس جمهورت، نماینده مجلست، فرمانروات، رئیس بانکت، به یه عده ای فالور و … .

    وقتی به اینها قدرت میدی،

    فکر میکنی اونها رو باید راضی کنی، اونها رو باید خوشحال کنی،

    اونها اگر نباشن،

    اونها اگر کمکت نکنن،

    اونها اگر هوات رو نداشته باشن،

    اونها اگر بخوان حالت رو بگیرن تمومه؛

    هر وقت در مورد هر کسی این فکرها رو کردی، بدون داری از مسیر خداوند دور میشی.

    این عین شرکه.

    هیچکس هیچ قدرتی در زندگی تو نداره.

    وقتی تو به خدا وصلی،

    تو به قدرت بی نهایتی که کل این جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه وصلی.

    بزرگ فکر کن.

    تصویر بزرگ رو ببین.

    ببین این جهان چطوری داره کار میکنه!

    این دولت ها و پادشاه ها که هر روز عوض میشن.

    طول تاریخ رو نگاه کنید.

    خدا تو قرآن میگه که ما این جهان رو بینتون میچرخونیم.

    ما این کار رو انجام میدیم.

    این کار جهانه.

    قانون جهانه.

    قدرت ها که پشه ای نیستن در برابر خدایی که جهان رو خلق کرده و داره مدیریتش میکنه.

    ما در جامعه شرک زده زندگی میکنیم.

    ولی اگه میخوای خوشبختی دنیا و آخرتت رو بگیری خدا رو باور کن.

    ثروت میخوای بهت میده.

    شهرت میخوای بهت میده.

    سلامتی میخوای بهت میده.

    خدا رو باور کن بخدا همه چی بهت میده.

    از همه چیز بهترینش رو، قشنگترینش رو، تاپ ترینش رو.

    دلیل موفقیت افراد، مردم نبودن. باورهای توحیدیشون بوده.

    این آدمی که میگی وااو چقدر موفقه،

    مسیرش خدا بوده.

    فارغ از دین و مسلک و مذهبش.

    مسیرش رب بوده.

    مسیرش توکل بر تنها قدرت و تنها فرمانروای جهان بوده.

    بیس کل آموزه های استاد توکله.

    توکل فقط به رب.

    به تنها فرمانروای کائنات.

    اون چیزی که باعث شد استاد عباسمنش در این شرایط زندگی کنه

    باور های توحیدیشون بوده.

    هیچکس هیچ کاری براشون نکرده.

    همه کارها رو خدا براشون کرده.

    به اندازه ای که باورش میکنی، همه کارها رو برات انجام میده.

    به میزان باور و ایمان و اعتماد و اطمینان تو به تنها منبع قدرت جهان، پاسخ میگیری.

    به اندازه ای که به خدا ایمان داری، همه کارها رو برات انجام میده.

    خداروشکر که در این مسیر حرکت میکنیم،

    و همه چیز رو از خدا میخوایم،

    و همه ی چیزهایی که داریم رو هم از خدا داریم.

    همه چیز رو خدا بهمون داده.

    هر چیزی که بخوایم رو خدا داده.

    هر چیزی که فکرشو بکنید رو

    خداوند بهمون داده.

    از سلامتی.

    از ثروت.

    از اعتبار.

    از خوشبختی.

    از معنویت.

    همه چیز.

    خدا داده و میده.

    همونطور که تا الان داده‌.

    همونطور که به بقیه داده.

    از وقتی که خدا رو به عنوان تنها فرمانروای جهان باور کنی، بهت پاداش هاش رو میده.

    استاد میفرمایند که تازه من کمتر از یه درصد باورش کردم، این چیزها رو تو زندگیم دارم.

    لذت ببرید از زندگیتون‌.

    خدا رو باور کنید.

    و بعد ببینید که چه چیزهایی تو زندگی بهتون میده.

    خدا رو باور کنید.

    فقط به خداوند توکل کنید.

    همه رو از ذهنتون بیارید بیرون.

    همه رو دستان خداوند ببینید.

    اگه کسی براتون کاری کرد، حتما ازش تشکر کنید.

    اما تو اون لحظه با خودتون بگید این دست خدا بوداا.

    ولی تشکر زبانی کنید.

    اما در درون اعتبارش را به خداوند بدهید.

    بسیار آدم سپاسگزاری باشید.

    تشکر کردن را یاد بگیرید.

    اما اعتبارش را به خداوند بدهید.

    اگر که قراره یک نفر برای شما کاری رو انجام بده حتما ازش تشکر کنید.

    اما فکر نکنید که  فقط این آدم  میتونه کاری رو برای شما انجام بده.

    من میگم خدای من از بی نهایت طریق میتونه کارها رو برای من انجام بده.

    حالا ممکنه یه بار با این آدم انجام بده.

    یه بار با اون آدم انجام بده.

    یبار با اون یکی آدم انجام بده.

    من به آدم ها وابسته نیستم.

    من روی آدم ها حساب نمیکنم.

    خدا از طریق آدم ها داره کار من رو انجام میده.

    اما خدا داره انجام میده نه آدم ها.

    آدمها دستان خداوندن که دارن این کارها رو برای من انجام میدن.

    شاید اصلا خودشونم ندونن که دارن به من کمک میکنن.

    بنابراین من نباید آدم ها رو بزرگ کنم.

    این به معنای بی احترامی نیست.

    من به همه احترام میزارم.

    در واقع این احترام به خودمه.

    مردم دستانی از خداوندن.

    خداوند از بی نهایت طریق به ما کمک میکنه.

    به دستش نگاه نکن.

    به خود خدا نگاه کن.

    اگر فکر کنی دسته برای تو این کار رو کرد و بهش وابسته بشی،

    همه چی رو از دست میدی.

    به زندگیت نگاه کن. روی هر کی حساب کردی دیدی چه سیلی هایی خوردی.

    خدا از طریق آدم ها به تو عشق میورزه.

    و تو این آدم ها رو کردی برای خودت بت.

    به هر کی وابسته شدی و فکر کردی اون منبع خوشبختی و ثروت و آرامش توئه، دیدی چه سیلی هایی خوردی.

    دیدیم که وقتی به یه آدمی وابسته شدیم و بزرگش کردیم چه سیلی هایی خوردیم که تا دو هفته نتونستیم پاشیم از جامون.

    ولی بازم چهار روز بعد به یکی دیگه.

    زمان هایی که توکل کردیم خدا از همه جا همه چیز بهمون داده.

    زمان هایی که شرک ورزیدیم همه چی رو ازمون گرفته؛

    همه چی رو از دست دادیم.

    بخدا مهمترین قانون دنیا همینه.

    “یکتاپرستی و توحید”

    – دوست داشتن آدم ها یعنی اینکه شما عشق هایی از طرف پروردگار من هستید.

    به این معنا نیست که تو دیگه آدم نیستی.

    این ناشکریه.

    به این معنا که همسر و فرزندت رو لطفی و دستی از دستان خداوند بدونی.

    – همه رو دوست داشته باشید.

    عاشقانه مردم رو دوست داشته باشید.

    عاشقانه عزیزانتون رو دوست داشته باشید.

    اما یادتون باشه به قول قرآن هر خیری که به شما میرسه از طرف خداست و هر شری بهتون میرسه از طرف خودتونه.

    چون خدا منبع خیره. منبع شر نیست.

    خدا فقط خیر میده.

    نعمت میده.

    حالا یا تو در رو باز میکنی وارد زندگیت میشه.

    یا در رو میبندی وارد زندگیت نمیشه.

    خدا مثل خورشیده؛ داره نور رو میده همیشه.

    حالا یا من میرم تو سایه و نور رو دریافت نمیکنم؛

    یا دریافت میکنم.

    نوره که هست همیشه.

    اگر من نور رو دریافت نمیکنم به خورشید ربطی نداره به من ربط داره. من دریافتش نمیکنم.

    اگر من لباس تیره بپوشم نور بیشتری جذب میکنم.

    اگر من لباس روشنی بپوشم نور کمتری رو جذب میکنم.

    به خورشید ربط نداره که.

    به من ربط داره.

    به این حرف ها فکر کنید.

    تصمیمات جدی در زندگیتون بگیرید.

    با نهایت احترام به دیگران،

    خدا رو تنها منبع خوشبختی و رزق و روزی و ثروت و نعمت و سلامتی بدونید.

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. از تو کمک میخوایم.

    اهدنا الصراط المستقیم

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن.

    صراط الذین انعمت الیه

    به راه کسانی که به آنها نعمت دادی.

    غیر المغظوب علیهم و لا الضالین

    نه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان.

    الهی آمین

    نور به راهتون عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    چقدر این سری فایلهای توحید عملی ،برام جذاب و آرامش دهنده هستن امروز از صبح ساعت 11 شروع کردم به دیدن فایل شماره 1 و الان که ساعت00:20 بامداد هست فایل شماره 5 رو دیدم ،نت برداری کردم نظراتم رو توی سایت نوشتم و فایلهای صوتی شون رو ذخیره کردم تا در روزهای آتی بازهم گوش کنم تا جزئی از وجودم شوند.

    آرامش و قوت قلبی که این باور ‌‌و دیدگاه به من داده واقعا قابل توصیف نیست سپاسگزارم ای رب تنها قدرت ونیرو در جهان هستی برای تمام ثروت‌ها ،عشق ها،موفقیت هایی که از طریق تو و دستانت به من رسید ،هم اکنون دریافت میکنم و در آینده نیز دریافت خواهم کرد.

    هر گاه به انسانی وابسته شدیم که بهمون علاقمند بود و عشق میداد به شدت از اون انسان رنجیدیم کشیده خوردیم و به افتضاح ترین حالت ممکن مارو تنها گذاشت…

    ای رب بی نظیرم من زلیخای توام یوسف من تو هستی

    ای نور چشمم مرا از عشق و ثروت اعتبار و خوشبختی لبریز کن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    بخدا هرانچه که در زندگیم به وجود اومد زمانی بود ک تمام امید و ایمانم رو از تمام‌مردم کندم و فقط برای دل خودم زندگی کردم

    زمانی بود ک به خدا اعتماد کردم و رها بودم از هرقید و بندی

    چقدر این خدای من مهربونه

    امشب میخام بگم ک من قبلا دیدگاهم‌نسبت به خدا یک خدای بسیار خشمگین و عصبی بود

    خدایی ک بشدت منو شکنجه میداد و با کوچیکترین گناهم منو بشدت مجازات میکرد

    اما الان با اموزه های استاد من قلبم بشدت نرمتر شده خدارو خیلیییی مهربون و عاشق خودم احساس میکنم

    خداوندی ک با تمام خصلتهایی ک دارم منو پذیرفته و بمن اجازه رشد و تغییر شخصیتم رو داده

    حالا که دیدگاهم بهتر شده میتونم بهترادامه بدم

    این ی مدت بشدت فایل کم گوش میدادم و بشدت تمرکز کرده بودم رو دیدن ویدیو های ثروت و روابط و …..و صحبت کردن با دوستان درباره قانون و نکات مثبت

    اما تواین مدت فقط من نشونه دیدم

    تواین مدت فقط نشونه ها از در و دیوار اومدن اما چرا واقعن اون نتیجه دلخواهم حاصل نمیشه؟

    تنها یک دلیل داره اونم اینکه من به اندازه کافی روی توحیدم کارنکردم

    به محض اینکه تصمیم گرفتم خلوت کنم و تنهاییِ بیشتری داشته باشم همه چی دست به دست هم داد

    منم که دیدم خدا چقدر مشتاقتر از منه ک بامن خلوت کنه عاشقانه تر به پیشواز رفتم و از فایلهای توحید عملی شروع کردم

    هرروز گوششون میدم و تا به اون احساس عمیق و اون نتیجه دلخواهم نرسیدم هرگز بیخیال نمیشم

    این فایلهای توحیدی رو بشدت نیازشون دارم

    و بشدت هم میخام که گوششون بدم

    خدایا ای توانای مطلق کمکم کن

    من برای ادامه مسیر زندگیم به تو سخت نیازمندم

    خدایا ای بینهایت مهربان و امرزنده

    از گناهان من بگذر از اشتباهات و خطاهای من بگذر خدایا من به خویشتن ظلم کردم

    خدایا کمکم کن این احساس زیبای باتو بودن را بیشتر درونی کنم بیشتر حست کنم بیشتر باتویکی بشم

    من به تو سخت نیازمندم منو دریاب

    جز تو کسی من رو اروم و جز من کسی نمیتونه خدای درون من رو دوست داشته باشه

    ما متعلق به همدیگه هستیم و جز من‌و تو کسی میان و باما نیست

    خودت هوامو داشته باش رب من

    خدایا شکرت

    خدایا کمکم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سیدمحمد صادق زارع گفته:
    مدت عضویت: 2794 روز

    سلام سید جان

    امیدوارم هرکجا هستی حالت عالی باشه

    هرچی بیشتر که این فایل هاتون گوش میکنم بیشتر و بیشتر خودم میشناسم و هرچی خودم میشناسم خدا رو میشناسم

    الان حدود یکسال که با شما هستم

    این فایل واقعا عالی بود و اول از خدای منان سپاسگذارم که منو در مدار شما قرار داد و بعد از شما تشکر میکنم که مدار را به من آموزش میدی

    من از شما یاد گرفتم که راه راست فقط خداست

    وشرک اطراف این راه هست

    من شما رو به عنوان پدر دارا ( پدری که هم خدا دارد و هم ثروت) انتخاب کردم

    ممنون که خدا رو به من نشان دادی و حالا دیگر فقیر نیستم بلکه ثروتمند م حتی اگر بی پول باشم

    و خدا رو شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    NAMO گفته:
    مدت عضویت: 3101 روز

    سلام به همه دوستان و هم فرکانسی های عزیز و سلام به استاد توحیدی ، واقعاً من عاشق این فایلهای توحید عملی هستم ، هرموقع فایلی با این نام روی سایت قرار میگیره من ذوق میکنم و با اشتیاق بیشتری به دیدن وشنیدن آن اقدام میکنم . هر چند که سایر فایلها رو هم میبینم و استفاده میکنم و لذت میبرم اما این فایلها یه چیز دیگه س. ممنونم استاد که به ما یادآوری میکنی که داریم از کجا به خودمون ضربه میزنیم .خدای من تورا سپاس میگویم که مرا در این راه قرار دادی و دعای پدر و مادر را در حق من اجابت کردی . همیشه فکر میکردم که با وجود این همه دعائی که از سوی پدر و مادر و حتی کسان دیگر برای من میشود چرا خداوند آنها را اجابت نمیکند !!؟ حالا متوجه شدم که قرار گرفتن من در این مسیر پاسخی است به بخشی از دعاهائی که در حق من شده است و البته پاسخی است به درخواست من از پروردگارم برای هدایت من بسوی کمال. استاد خوبیها ممنون . لم یشکر مخلوق فلم یشکر خالق . یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: