توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 38
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-61.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-12 09:31:382024-07-17 13:07:07توحید عملی | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای یگانه
روز70سفرنامه من
سلام…
قدرت در دست خداست…هرچیزی که دارم از خداست….واقعا نمیدونم چی بگم…فقط میدونم بایدخیلی روی خودم کار کنم…پروردگارا تو از همه بهم نزدیک تری…عشقت رو ایمانت رو در قلبم جاری کن…خیلی فایل های توحید عملی رو دوست دارم…خیلی به دلم میشینه…وبیشتر از فایلای دیگه اونا رو گوش می دهم…سپاسگزارم استاد…خداروشکر بخاطر اینکه من رو به مسیری هدایت کرد که بتونم خدا رو بهتر بشناسم…
درپناه حق
خدانگهدار….
سلام به همگی.به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
کامنت روز ۷۰ ام سفرنامه.الهی شکر بخاطر ۷۰ روز عشق بازی.
۷۰ امین روز سفرنامه تحول درون مصادف شد با ۲۰۱ امین روز عضویتم و تولد ۳۰ سالگیم.(۲۴ بهمن ۶۹)دهه دوم زندگیم تموم شد و وارد دهه سوم زندگی شدم.خداروشکر که زنده هستم با تنی سالم و فکر و روحی سالم که میتونم اینجا بشنوم.ببینم و فکر کنم.
تولدت مبارک محمد جان.این اولین تولدی هست که عضو سایت عباسمنش دات کام هستی.از خداخواستم امروز یک هدیه بهم بده.
چه هدیه ای بالاتر ازینکه بهم بگه توحیدی باش.خدایا تو از قلب همه ما اگاهی.از انچه که درون ما میگذرد.از حال الانم که دارم مدام در ذهنم میچرخم ببینم کجا شرک دارم.خدایا تو بهم بگو کجا شرک دارم.تو به من حالی کن که کجا شرک دارم.استاد دلم میخاد چند روزی بیخیال کارای دیگم بشم.بسه بخدا چقد با این و اون صحبت کردن.گرچه من مدام سعی میکنم در عین حال که با بقیه ارتباط دارم، شرک نداشته باشم و روی کسی حساب نکنم.
ولی دلم کمی خلوت با خدای خودم میخاد.انگار که روزنه هایی برای شیطان بازه هنوز.انگار که شرک های مخفی دارم که هنوز خودم نمیدونم.
این موضوع رو منی دارم تعریف میکنم که دو سه سال پیش زمانی که در یه سیستمی کارمند بودم، اینقد توحیدی بودم و از رییس اداره کل استان تا منطقه خودمون تا همه بالاسریا واسم کوچک بودن که بجای اینکه من ازونا بترسم، اوتا از من میترسن.از جسارتم و شجاعتم.
تو جلسات حرفایی میزدم که همه میگفتن یه زمانی میبرنت سربه نیستت میکنن چرا اینطوری میکنی.و یادمه در جوابشون میخندیدم.خنده ای که به معنی این بود که چرا اخه از زدن حرفی که فکر میکنید درسته میترسید.و اونجا میدیدم برای یه معاون منطقه که میومد همه تا کمر دوست داشتن خم بشن.یوقتی دوسال پیش معاون منطقمون بهم گفت چرا به من محل نمیزاری من مگه چیکارت کردم.طرف شصت سالش بود.جای پدر من بود.ولی نتونسته بود این نگاه توحیدی منو درک کنه.اینارو نمیگم از خودم تعریف کنم.دارم میگم بچه ها من همون ادمم ولی خداشاهده الان زانو زدم درمقابل خدا که خدایا من میدونم شرک دارم.با اون شخصیت خداشاهده حدود یکماه قبل اشنایی با سایت چنان بخاطر همین شرک ورزیدن زمین خوردم.که وقتی گفتم خدایا چرا اینطوری شد، جواب شنیدم که خدا در قلبم بهم گفت برو از همونی که بهش تکیه کردی بگیر.
خدایا من عقلم قد نمیده دیگه.تو خدایی من بنده تو.من با تو خلوت میکنم تو بگو کجای کارم عیب داره.کجا شرک دارم.کجا روی کسی دارم حساب میکنم.استاد حرفاتونو شنیدم حس میکنم یه جاهایی شرک دارم.نمیدونم کجا.شده مستاصل بشید استاد؟شده بگید خدایا نمیدونم دیگه عیب کار کجاست.بگید خدایا تو به من حالی کن من دیگه عقلم قد نمیده.
خدایا تو از همه حرفای دل بنده هات اگاهی.ازینکه کی چی میخاد.ازینکه کی روراست اومده جلو.خدایا به خودت قسم من روراست اومدم جلو.میدونم بالاخره ناخالصی دارم ولی خب تو خالصم کن.خالصم کن و ببرم ازین دنیا.توحیدیم کن و ببر.خدایا خیلی دوستت دارم.من دارم حس میکنم که داره هر بار با این اگاهی ها، با اتفاق های دیگه خالصم میکنی.استاد شنیدم که میگن خدا زمانی حاجت بنده هاشو میده که امیدش از همه جا بریده بشه.خدایا من میدونم که داری امیدمو از همه جا میبری.میخای منو مال خودت کنی.
میگن کور از خدا چی میخاد؟دوتا چشم بینا.
اقاجان من تسلیم.به قول اون اهنگه باید پارونزد واداد.
خدایا فرمون کار دست خودت.خدایا فقط یکم واضح تر باهام حرف بزن.میخام با حس بیشتری درکت کنم.خدایا خیلی مخلصیم.
خداروشکر که این جا هست.وسط یه سری ادم بهشتی میشه حرف زد.بخدا بچه ها قدر اینجا رو بدونیم.
خانم شایسته با این دوره سفرنامه تحول درون منو آلوده نوشتن در این سایت کردی.دستی شدی از طرف خداوند تا من یادبگیرم بنویسم.کی فکرشو میکرد بتونم ۷۰ روز مستمر یه فایل هر روز ببینم و کامنت بگذارم.جز اینکه من روراست اومدم جلو و خدا کمک کرد.خدایا شکرت.
انشالله استاد در زمان مناسب میبینمتون و بوسه بارونتون میکنم و باهم گریه میکنیم.
خدانگهدار همگی
سلام آقای زمانی عزیز
از همین کامنتتون معلومه که رو راست اومدین جلو
انشالله خداوند هدایت تون میکنه به بهترین مسیر که مستقیم ترینه، زیباترینه، پرنعمت و پربرکت ترینه و سرشار از احساس آرامش و خوشبختی
اونجایی که نوشتید وقتی شرک ورزیدم و روی غیر خدا حساب کردم، چنان زمین خوردم که نای بلند شدن نداشتم و وقتی از خداوند هدایت خواستم، خداوند به قلبتون الهام کرد که گیر کارتون کجاست ، برو پیش همونایی که شریکم قرار دادی تا حاجت روات کنن، من موهای بدنم سیخ شد و به خودم لرزیدم
به راستی که اگه چیزی رو شریک یگانه قدرت جهان قرار بدیم سقوط میکنیم به ته چاه بدبختی
حساب کردن روی دیگران به جای خداوند ، قدرت و عزت و احترام و بزرگی رو از آدم میگیره آرامش رو میگیره و خوار و خفیف میکنه انسان رو
خدایا کمکمون کن در هر لحظه و در هر حالی تنها و تنها، فقط تو رو منبع تمام قدرت و ثروت و نعمت و آرامش و خوشبختی بدونیم و فقط و فقط روی قدرت تو حساب کنیم و لاغیر
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
روز هفتادم سفر نامه
وقتی من پارسال در کارم به مشکل برخوردم (در کامنتهای قبل در موردش گفتم ) دقیقا یادمه توی یک کوچه داشتم راه میرفتم و اشک ریختم و گفتم خدایا دیگه نمیتونم خودت یک کاری بکن .ناخودآگاه این جمله رو گفتم و بعد از چند روز توسط یکی از دوستانم هدایت شدم به اینجا و …
امروز بعد از یکسال به لطف خداوند و به واسطه استاد عزیز و کار کردن روی خودم بینش جدیدی نسبت به خداوند و جهان آفرینش پیداکردم و یکی یکی دارم باورهای مخرب و شرک آمیزم رو از لابلای ذهنم بیرون میکشم.
اولین و بزرگترین مساله من عدم اعتماد به نفس و ترس از نظر مردم بوده که هنوز هم اگر حواسم نباشه و روی ذهنم کار نکنم بند رو به آب میدم. از بچگی در خانواده همیشه پدر ومادرم که کارمند بودند روی حرف مردم خیلی تاکید داشتند که جلو مردم آبرومند زندگی کنیم. مثلا اگر موفقیت مالی نداشتیم پول رو چیز بدی میدانستند ولی سعی میکردن به خاطر حرف مردم خودشون رو بدهکار کنن تا جلو اونها کم نیارن مخصوصا آشناها و این باور از بچگی در ما شکل گرفت که مردم مهم هستند مهم هست که مردم در مورد ما چی فکر میکنند و چی میگن و ما صورتهای بَزَک شده ای بودیم که با بادی میلرزیدیم و نه موفقیت مالی آنچنانی داشتیم و نه از درون شاد بودیم.
و حالا بعد از یکسال آشنایی با استاد عباس منش دوست داشتنی متوجه شدم که بزرگترین مساله من عدم اعتماد به نفسی است که داشتم و به همین دلیل خیلی وقتها از حق خودم از مال خودم از وقت و انرژی خودم گذشتم تا بقیه تا مردم تا رئیسم از من خوششون بیاد و بگن چه آقای خوبی جه کارمند خوبی (الان که دارم اینها رو میگم بغض کردم) چقدر پا گذاشتم روی خواسته های خودم روی حق خودم حتی برای همسرم هم همینطور بودم که الان میدونم به خاطر عشق ودوست داشتن همسرم نبوده اگر بعضی کارها رو کردم بلکه به خاطر عدم اعتماد به نفس بوده و ترس. خدایا چقدر من به خودم ظلم کردم و اون وقت توقع داشتم که دیگران به من ظلم نکنن و حق من رو نخورن.
دومین مساله من عدم شناخت درست از خداوند و همان توحید بوده که باعث شد من خداوند رو فقط برای گریه و زاری بشناسم و یا فقط برای ترسیدن که گناهی نکنم یا کار بدی انجام ندهم که اون هم خیلی کامل نبوده.
به قول استاد هر وقت خدا رو درست درک کردیم توی زندگیمون موفق بودیم و هر وقت خدا رو درست نشناختیم شکست خوردیم .
این نکته رو قبلا گفتم و الان هم تکرار میکنم که پارسال در اوج مشکلاتم که به بن بست کامل خوردم همین فایل یکی از فایلهای مهمی بود که چنان قدرتی در من ایجاد کرد که با دست خالی (ظاهرا) از پس بزرگترین تضادهام بر اومدم و بعضی وقتها آنچنان ساده مسائلم خود به خود حل میشدند که فقط اشک میریختم و خداروشکر میکردم حتی الان که فکر میکنم میبینم چقدر فلان مسالم ساده درست شد و نکته جالب که قبلا هم گفتم حتی کرونا که اکثرا ازش مینالن برای من باعث حل بسیاری از مسائلم شد که حتی دیگران هم تعجب کردند که می گفتند کرونا چقدر به تو کمک کرد و البته من میدونستم که اینها همش حاصل توحید و وصل شدن به رب عالمیان هست.
ونکته آخر اما مهم اینکه هر وقت به خداوند اعتماد کردیم و خداوند رو به عنوان تنها نیروی قدرتمند عالم باور کردیم خداوند درهایی رو برامون باز میکنه( و برای من باز کرد ) و مسایلی رو برامون حل میکنه که شگفت زده میشیم و متحیر از قدرت و هر وقت که از خداوند دور شدیم و به غیر خدا اعتماد کردیم و از حرف مردم ترسیدیم چنان سیلی هایی خوردیم (ومن خوردم) که حالا میفهمم از کجا خوردم.
خدایا من رو و همه دوستان این خانواده رو هر روز توحیدی تر کن که فقط از خودت بخواهیم و توحید رو در لحظه لحظه زندگیمان جاری کن تا به چنان اعتماد به نفسی برسیم که از هیچ قدرتی و هیچ انسانی نهراسیم و در عمل بتوانیم یک انسان موحد و توحیدی باشیم .
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت
سلام درود خدا بر سیدش وهمچنین مومنان در حال رشد سایت وخانواده عباسمنش
نمیدونم هر زمان که به یکی از فایلهای توحید
هدایت میشوم و این حرف استاد را میشنوم
که کار من اشاعه توحیده رسالت من اشاعه توحیده اشک از چشمانم جاری میشه وهر لحظه سبک وسبک تر میشوم..
هر قت که خودمو به خدا سپردم هروقت
جای خدا خدای نکردم هروقت به دیگران اجازه خدایی ندادم از زمین اسمان برام اتفاقات خوب ایده های خوب مسیرهای عالی
وهمچنین نعمت های بی اندازه که قابل باور برای خودم نبود وارد زندگیم شد..
وبعد از مدتی که برام عادی شد دوباره ذهنم دست بکارشد ومن شروع کردم به خدایی کردن و متمایل و اویزان شدن به سمت ادم ها وشرک ورزیدن باز از همان جا سراشیبی
سقوط در همه چیز شروع شد از کار گرفته
تا رابطه و سلامتی ونعمت هی زندگی
واینقدر این ذهن من چموش است که به
گفته پیغمبر شرک را در دل من مثل راه رفتن
مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب
میکنه که من به هیچ وجه متوجه نشوم
ومن هم فکر میکنم که راه رو درست دارم
میروم ولی بعد از مدتی میبینم که نتایج درست نیست یعنی پس من کجا رو داشتم اشتباه میرفتم وانوقت هست که خدا تورو
هدایت میکنه به سایت که سید بهت بگه
دوستم برادرم ببین کجای کار قدرت رو.از خدا گرفتی ودادی دست بنده خدا مشکل همونجاست پس درستش کن و وقتی متوجه میشوی وفقط متوجه میشوی درهای اسمان وزمین برات باز میشه چرا چون پشتت بهش بود وبه محض اینکه روتو کردی بهش همه چیز به روشنایی روز برات مشخص ونعمت ها در زندگیت سرازیر میشود
خدایا سپاسگزارم که جدیدا دیگه نمی گذاری حال بدیم زیاد طول بکشه وسریع پاسخم رو میدی ورا اتصال رو..
استاد عزیز سپاسگزارم که در زندگیم هستی وهمچنین دوستان هم خانواده که با کامنتها ونوشته هاشون نشانه ای میشوند بر مسژر درست
درپناه رب شاد سالم وپایدار باشید
سلام به رهروان راه حقیقت
روزشمار تحول زندگی من روز هفتاد
استاد عزیزم من با تمام وجودم تجربه کردم وقتی بخاطر مردم زندگی میکنی چطور پشتت به زمین میخوره حتی اگه اون کار فدا کاری و گذشت بخاطر پدرومادر خود ادم باشه چون قانون اینه هر روز عمر باارزشتو که صرف شخصی کنی که به خودت لطمه بزنه حتما نتیجه منفی میگیری و همون شخص اصلا قدر نمیدونه.
و یا ارزش الکی واسه ادمها منو به کجا نکشوند ولی الان شکر خدا هرروز راحتترم هرروز قدرت رو بیشتر از ادمها گرفتم و به الله تعالی دادم الان یک هزارم گذشته هم چیزی ناراحتم نمیکنه چون عجیب از این قوانین قدرت ندادن و توجه نکردن جواب گرفتم شکرخدا
و خیلی وقته دیگه اصلا به حرف هیچکسی توجه نمیکنم تعریفم کنن و بدمو بگن برام مهم نیست
چون شکرخدا میدونم هیچ تاثیری در راهی که من میرم ندارن و به طرز عجیبی ارامم هرجا میرم استرسی ندارم که قبلا همش میگفتم چکارکنم طرف خوبمو بگه و اوووف اصلا نوشتنش حالمو بد میکنه چه برسه
یاداوریش تو ذهنم مهم الانمه که هرروز به خدا نزدیکتر و شادترم الحمدلله
شکرخدا الان هیچ کینه و نفرتی از هیچکسی در دلم نیست و اگر بدی کسی یادم میاد زود فکرمو منحرف میکنم تا مغزم بفهمه این موضوع اصلا ارزش نداره و فراموشش کنه
خدایا تو تنها قدرت برتر زندگی من هستی
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام بر استاد عزیزم و دوستان عزیز
شکر و سپاس خدا را بابت این هماهنگی بی نظیییر
استاد میخوام از تضادی صحبت کنم که چند ماه پیش بهش برخوردم.
حدود چهار ماه پیش پدرم از دنیا رفت. به محض اینکه بهم خبر دادن فقط تونستم از خداوند درخواست کمک کردم و گفتم خدایا منو نگه دار الان شرایط خیلی حساسیه برام.استاد شرایط طوری بود که بیرون از من عذا داری بود اما درون من آروم بود. در اون روزها خیلی با خداوند صحبت میکردم و مدام این آیه رو تکرار میکردم:
” وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ”
“الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ”
و به خدا میگفتم میخوام از پسش بر بیام اینجا باید ایمانم رو به خودم ثابت کنم.انقدر تکرار میکردم که گذر زمان رو کم احساس میکردم و تقریبا آروم بودم.جاهایی هم بود که میخواستم لغزش کنم اما سعی کردم زود حالمو خوب کنم.
استاد اگر عباس قبل بودم میدونم چه اتفاقی برام میوفتاد و چقدر غرق میشدم در غم و ناراحتی.
در اون روزها تضاد شما رو هم بخاطر میاوردم که فرزندتون رو از دست دادین و تونستید خیلی زود کنترل کنید و به احساس آرامش برسید.
الان چهار ماه از این تضاد میگذره و اصلا نفهمیدم چطور گذشت. خداوند بود که اینجوری منو در این تضاد نگه داشت و در اون لحظات حسش میکردم و سپاسگذارش بودم. خیلی نرم منو از این مسیر عبور داد و به آرامش رسوند.
استاد نگرشی که در دل این تضاد خیلیی منو آرام میکرد همین نگاه توحیدی به مرگ بود. در دل این تضاد درک کردم که نگاه توحیدی چقدر میتونه آرامش دهنده و آگاهی دهنده باشه. از اینکه تونستم ایمانم رو حفظ کنم خیلی خوشحالم و بابت هزاران بار خداوند رو شاکرم که منو نگه داشت و تنها نبودم و میدیم دستان خداوند رو که به سمت من سراریز بودن در همه موارد.در طی اون روزها این فایل توحید عملی رو هر روز گوش میدادم و بعضی اشک میریختم بابت حس خوبی که داشتم واقعا خدا رو کنارم حس میکردم.این تضاد برای من درس بزرگی داشت “درس توحید”
شاد باشید
” تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم”
من چی بگم
چققققدر چسبید
اصلا مثل دو تا جسمی که تمیزش کردی و بهش چسب زدی و یه کمی هم صبر کردی و بعد به هم چسبوندی به روح من چسبید.
اصل حقیقته.
چقدر برام پیش امد که روی دیگران حساب کردم دهنم سرویس شد.
هر بار به خدا توکل کردم حتی در حد حرف گفتم توکل به خودت من میرم اون کارو انجام میدم،با اینکه وسطای راه هیچ امیدی هم نداشتم ولی خدا جوری مسیر رو پیش برد که تا اخر اون مسیر همه چی برام لذتبخش شد.
این فایل رو تو گوشیم ذخیره میکنم و هفته ای حداقل یکبار میبینمش چون واقعا با این حقیقتها انرژی میگیرم.
خیلی مردی استاد اون لحظه ای که گفتی باید خیلی پست باشم که اعتبار موفقیتهامو بدم به مردم.
به خودم گفتم بیخود نیست که این مرد به این جا رسیده.
سپاسگذار خداوندم که یک همچین رسولی که جنس حرفاش رو میشه هم کامل و هم به آسونی درک کرد و در عین حال باحال و خودمونی هست رو برامون فرستاده.
😙😙😙😙🫂🫂🫂🫂
سلام آقای عظیمی
دوست هم فرکانسی عزیز
از خوندن کامنتتون لذت بردم ، از اینکه نوشتین این فایل مثل وقتیه که یه چیزی شکسته، دو تیکشو تمیز میکنیم چسب میزنم یکم صبر، بعد عالی میشه چسبش، لبخندم اومد از این مثال جالب تون
واقعا قشنگ و رو راست نوشته بودین ، جاهایی که حتی فقط زبانا میگیم خدایا توکل به تو، ولی وسطای راه اصلا امیدی هم نداریم و فراموش میکنیم توکل به ربمون رو
ولی خداوند فراموش نمیکنه و کارمون رو تا آخر ، عالی به انجام میرسونه
اونجایی که به نقل از استاد نوشتید
من چقدر باید پست باشم تا اعتبار موفقیت هامو بدم به مردم
برام یادآوری بسیار عالی بود، که سارا
تو تا الان به هر چی رسیدی از توکل ، از حساب کردن روی خدات بوده نه مردم
روزی رسان، یاری رسان، کار درست کن اونو ،اونو که آدما رو میفرسته برات تا خواسته های تو رو برآورده کنن
به منبع تنها قدرت ، تنها نیروی حاکم بر جهان وصل شو ، و فقط از اون بخواه که اون قادر مطلقه
سلام به استاد عباس منش عزیزم و مریم جان دوست داشتنی و تمامی خانواده هم فرکانسی عزیزم
امیدوارم حال دل همتون خوب باشه!
استاد این فایل رو که تو روز شمار تحول زندگی من دیدم، انگار یکی صدام کرد که برو این فایل رو گوش بده!
چندروز بود یه سوالی ذهنمو درگیر خودش کرده بود.
اینو تو پرانتز بگم ( من رفته رفته دارم تو زمینه های مختلف زندگیم پیشرفت می کنم، تا پارسال میتونم بگم جزو اون دسته ای بودم که فقط گوش میکرد و عمل در کار نبود، خوب مسلما نتیجه ای هم نگرفتم ، خیلی نتایج کوچیک بود در حد نشانه.
ولی از پارسال که شروع کردم به عمل کردن، اتفاقات خیلی خوبی در زندگیم افتاده ولی من در زمینه روابط عاطفی هنوز مشکل دارم و تو پروفایلمم گفتم که این مشکل و تضاد من رو به این مسیر کشوند)
چند روز بود می پرسیدم از خدا که چرا من از وارد شدن به رابطه میترسم؟!
من همه دوره های استادرو گوش کردم پس چرا در زمینه روابط نمیتونم باور مخرب خودمو پیدا کنم؟!
نمیگم بهتر نشدم، مثلا قبلا انقدر اعتماد به نفسم پایین بود که حتی خودمو لایق ارتباط با کسی نمیدونستم ،
اگرم وارد رابطه میشدم به شکل بدی از اون رابطه کنار گذاشته میشدم
ولی با کمک خدا و فایل های شما خیلی تغییر کرد این مورد
و الان به جایی رسیده درخواست برای رابطه زیاده، از وقتی عاشق خودم شدم مدام آدمهای با کیفیت تری به سمتم اومدن ولی من نمیتونستم وارد رابطه بشم و به محض صحبت با طرف و حالا یه بار بیرون رفتن ، یه بهانه جور می کردم و می گفتم نه ما به درد هم نمی خوریم.
اولش گفتم شاید میترسم به این آدم وابسته بشم که این هم شرک محسوب میشه و اگر این مورد باشه که کلا از دوره های استاد هیچ چیز نفهمیدم.
ولی بعد با کسی وارد رابطه شدم و خیلی هم باهم اکی بودیم ولی باز با همه اینکه خیلی هم ازش خوشم اومده بود، به بهانه ای کنار گذاشتمش و حالم خوب بود با خودم
احساس کردم ترس از وابسته شدن نیست باید چیز دیگه ای باشه که مخفی تره!
و چون با خواهرم زندگی میکنیم و هر شب راجع به این مساله صحبت می کنیم، چند شب پشت سر هم موضوع بحثمون راجع به همین مساله بود.
تا اینکه این فایل تو کانال اومد و من رفتم سه بار در عرض ۲ ساعت گوشش کردم
انگار یه چیزایی داشت بهم می گفت از شرک!
یهو آگاهی ای در من جاری شد که خواهرمو صدا کردم و گفتم : من ترمزمو پیدا کردم ، خدا بهم گفت !
استاد من وارد هیچ رابطه ای نمی شدم، چون فکر می کردم اگر وارد رابطه بشم تکلیف خواهرم چی میشه؟
میترسیدم بدون من نتونه زندگی کنه، نتونه از پس هزینه هاش بر بیاد ، تنها بمونه و ….
من داشتم برای خواهرم خدایی می کردم و اینو نمیدونستم
انگار اون خدا نداره و من باید مواظبش باشم!
وقتی به خواهرم گفتم اونم شروع کرد به گریه کردن و گفت : چقدر شرک خفی داریم تو وجودمون و منم دقیقا همیشه ترس از دست دادن تورو دارم، همیشه فکر می کنم اگه ریحانه نباشه من چیکار کنم؟ انگار خدا نیست!
استاد ما هردو اونشب فهمیدیم به جای وابسته شدن به خدا و توکل به اون ، به همدیگه وابسته شدیم و ترس داریم و من به نوعی دچار شرک میشم و خواهرم به نوعی دیگه
در حالیکه ظاهرا هم خوشحال و خرسندیم که ما داریم در مسیر توحید قدم بر میداریم و سوال داریم که چرا اون اتفاقی که انتظارشو داریم برای ما رخ نمیده.
استاد این فایل همونطور که ضربان قلب شمارو برد بالا
قلب منو از جا کَند و اونشب تا صبح خوابم نمیبرد
به این فکر میکردم که چقدر خدا ساده جواب سوالاتامونو میده و چقدر ما ساده دچار شرک میشیم و نمی فهمیم! 😑
واقعا شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه، در دل تاریکی شب بر روی سنگ سیاهه!
از اون شب هر دو تصمیم گرفتیم رو این باورامون بیشتر کار کنیم و به آگاهی هامون بیشتر عمل کنیم و تبر توحیدمونو تیزتر کنیم.
به امید روزیکه بیام و از نتایج برطرف کردن این ترمز اینجا بنویسم
دوستتون دارم 💛
سلام ریحانه جان
از خوندن کامنت تاثیرگزارت مو بر تنم سیخ شد
چقدر خود موشکافی کردین و چقدر خوب دنبال گشتن ترمزتون بودین و چقدر عالی جوابش بهتون گفته شد و چقدر جسارت داشتین که قبول کردین و چه عالی برامون نوشتید که شرک چقدر میتونه مخفی باشی در. دل انسان
منم گاهی وقتا فکر میکنم اگه همسرم نباشه ، من چیکار کنم ، بچه هام کوچیکن و هزار نجواهای شیطانی ادامه دار دیگه
اینا همش شرکه
خداوند قادره از بی نهایت طریق ما رو هدایت کنه بهمون روزی بده ، انسانها رو برای یاری و کمک بهمون بفرسته کافیه فقط
قدرت رو بدیم بهش ، قدرت مطلق تمام جهان دست خداست و لاغیر
انسان ها تنها وسیله ( دستان خدان)
برای یاری رساندن ما روزی رساندن ما ،
اونه که میفرسته آدما رو به سمت ما
تمام قدرت درست اونه
تمام ثروت دست اونه
روزی رسان اونه
همسر، فرزند ، پدر ، مادر، رئیس ، معشوق همه دستان خدان، از جانب پروردگارم که به سمت من فرستاده شدن تا منو به آرزوهام برسونن، تا روزی بدن ، وسیله هایی هستن از جانب پروردگارم
و کار من اینکه که یادم بمونه خداوندم هر بار از یه طریقی، از یه دستی،ممکنه بهم روزی بده ، یاریم کنه، من به آدما وابسته نشم ، وابسته خالقم باشم نه آدما
و لذت ببرم از تجربه زندگی در این جهان و دیدن و اجابت خواسته هام از جانب پروردگارم از طریق ادما
سلام استاد
یه چیزی که امروز خدا بیادم اورد اینه که
چند سال قبل
جایی خوندم یک حدیثی که محتواش این بود
اگر کسی از خدا بترسه و گناهان و کارهای زشت رو ترک کنه
خدا ترس از غیر خودش رو از قلب او پاک میکنه
ما توی بحث توحید میگیم که از هیچکس غیر خدا نباید بترسیم
و راهکار عملیش با توجه به این حدیث
اینه که یه توبه واقعی کنیم و هر کاری که حس بد بهمون میده و گناه حساب میشه رو پاک کنیم از وجود و فکر و عملمون
فایل مصاحبه قسمت ۱۶ هم که دو روز قبل روی قسمت روز شمار تحول من قرار گرفت
همین نکته رو در بر داشت
که اصولی برای خودت داشته باش و روی اون اصول تحت هر شرایطی باقی بمون
به نظر من قران بهترین منبع برای همین اصوله
و همچنین احساس ما هم ملاک خوبیه
سپاس 🌹
به نام خدایی که وجودش به شدت کافیست
سلام میکنم به استاد و مریم عزیزم و تمامی دوستان خوبم
این فایل و بارها گوش دادم و برای خودم توی دفترم نکته برداری کردم و برای یادآوری بیشتر دوست داشتم اینجا هم آگاهی هایی که دریافت کردم و بنویسم تا این آگاهی ها آن قدر تکرار بشه تا در ذهنم نفوذ کنه و بتونم در عمل از آنها استفاده کنم
مهم ترین خوشبختی انسان توحیده
به هر چی که در زندگی میرسیم بخاطر باور های توحیدی ماست
و به هر چی که نمی رسیم بخاطر باور های شرک آلودی که داریم
اگه به دنبال راضی کردن مردم باشیم و اینکه مردم چی میگن و هی مردم مردم میکنیم این یعنی داریم شرک می ورزیم
چون به قول پیامبر اسلام شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است
پس خیلی از ما ها ممکنه شرک هایی خفی در وجود ما باشه و این مانع پیشرفت ما بشه و ممکنه ضربه هایی هم از مشرک بودن خودمون بخوریم
ما هرچی که داریم از خداوند داریم اونه که به ما همه چی داده از سلامتی گرفته تا این کره زمین ولی ما به راحتی اعتبار شو میدیم به مردم و فکر میکنیم اگه اونا نبودن اگه اونا دست ما رو نگیرن دیگه نابود میشیم
اینا عین شرکه
هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی ما نداره ما اگه خدارو باور کنیم اگه وصل بشیم به تنها منبع قدرت همه چی داریم بی نیاز از همه کس میشیم
باید یاد بگیریم که به شیوه خودمون زندگی کنیم نخوایم خودمون و بخاطر دیگران تغییر بدیم نباید حرف مردم برای ما مهم باشه روی هیچ کسی حساب نکنیم
مگه غیر از اینه که خداست که داره رزق و روزی ما رو میده پس فقط اونو باور کنیم
هر وقت بر خدا تکیه کردیم و نگاه مون فقط به خداوند بوده و توقع مون فقط از خداوند بوده همه چی مسخر ما شده
همه ما حتما با همچین مواقعی برخورد کردیم که وقتی فقط به خدا توکل کردیم چجوری کارمون پیش رفته و سرمون بالا بوده چون پشتمون به الله یکتا گرم بوده به تنها منبع قدرت وصل بودیم
اگه بخوایم به هر آنچه که میخواهیم برسیم تنها راهش اینه که وجودمون و از شرک پاک کنیم به اندازه ای که خدا رو باور کنیم به اندازه ای که ایمان داشته باشیم به اندازه ای که توکل مون فقط بر خدا باشه به همون اندازه هم به ثروت و نعمت و سلامتی و خوشبختی می رسیم
هر خیری که به ما میرسه از خداونده و هر شری که وارد زندگی ما میشه از خودمونه به قول قرآن بما قدمت ایدیهم و بما کانوا یعملون و بما کسبت ایدیهم هست
خدا فقط منبع خیره ما فقط یک نیرو در جهان داریم اونم نیروی خیره
در مورد آدم هایی که در زندگی خدمتی به ما میکنن باید اینارو دستانی از جانب خداوند بدونیم بابت کارهایی که برای ما انجام میدن تشکر میکنیم ولی باید ته دلمون اعتبار شو بدیم به الله
و هیچ وقت رو کسی حساب نکنیم و وابسته نباشیم که اگه کسی نتونست به ما کمکی کنه بهم نریزیم و مطمئن باشیم که خدا از بی نهایت دستانی که داره به ما کمک میکنه
خدایا به ما کمک کن که بنده هایی باشیم با باور های توحیدی قویتر
بنده هایی باشیم مخلص تر
خدایا همه ی ما را به راه راست هدایت کن
سلام به هدیه ی عزیز
اسم بسیار زیبایی دارین
هدیه ی خداوند
بسیار لذتبخش بود خواندن کامنت زیبای شما
مینویسم تا برای خودم یادآوری بشه
مردم اگه کاری میکنن برامون ، ازشون تشکر کنیم اینا دستان خداوندن در روی زمین
خداوند از طریق ادما ، ما رو به خواسته هامون میرسونه
ولی مردم همیشه وسیله های خداوندم هستن ، برای یاری و کمک به ما از طرف پروردگارم
تشکر و سپاس اصلی فقط مختص پروردگار قدرتمند تمام جهانیانه
الحمد الله رب العالمین
ارحمن الرحمین