زندگی، در همان کودکی و نوجوانی، به خوبی حساب نکردن روی آدمها را به من یاد داد. فقط کمی طول کشید تا دریابم، روی چه قدرتی باید حساب کنم.
کمی طول کشید تا درک کنم، آدمهایی که قدرتی برای رساندن من به خواستههایم ندارند، قدرتی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیام ندارند. پس همانگونه که روی آنها حساب نمیکنم، از گزندشان هم بیمناک نمیشوم. مجموع این دو نگاه، توحید را برایم معنا کردو به من یاد داد تا روی چه نیرویی باید حساب کنم.
سپس هرچه بیشتر قرآن را خواندم، بیشتر ارتباط میان «توحید» و آنچه خداوند «سعادت دنیا و آخرت» میداند را درک کردم و فهمیدم، «توحید»، تنها اصل و اساس قوانین زندگی است.
به یقین، دلیل تمام موفقیتهای زندگیام، اجرای توحید در عمل بوده است. به همین دلیل رسالت من با اشاعه توحید در جهان آغاز شد و تمام آموزشهایم بر «درک و اجرای این اصل در تمام جنبههای زندگی» استوار گردیده است.
توحید یک اصلی درونی است. توحید نگاهی جدا از هر دین و مذهب است که میگوید: زندگی ما، تماماً توسط باورهای خودمان رقم میخورد.
توحید، منطق ابراهیم برای شکستن بتهاست تا نشان دهد آنها حتی قادر به نجات خودشان از گزند یک تبر نیستند، چه برسد به نجات آدمها.
توحید، یقین ابراهیم است که میتواند درک کند هاجر و اسماعیل به اندازهی او به ربّ متصلاند. پس با خیال راحت آنها را در بیابان میگذارد.
توحید، توکل، سرسپردگی، تسلیم و اعتماد ابراهیم به درستی الهاماتش است که، میتواند اسماعیل را به قربانگاه ببرد.
نگاه توحیدی، ایمان ابراهیم به عدم تأثیر هرگونه عوامل بیرونی است که خود را در عمل، هنگام ورود به آتش نشان میدهد. چون میداند حتی آتش قدرتی برای صدمه زدن به او ندارد، اگر قدرتش را باور نکند
ما که انتظار نعمتهای بیشمار را داریم، باید از خود بپرسیم چقدر توانستهایم این نگاه توحیدی را داشته باشیم؟!
و اگر این نگاه را ساختهایم، چرا دست از نگرانی درباره عوامل بیرونی برنداشته ایم؟!
چرا میترسیم حتی اگر مسیر درست را برویم، کار درست را انجام دهیم و باورهای خوبی بسازیم، ممکن است یک حادثه غیر مترقبه یا قدرت بیرونی مثل قانون دولتی، رأی یک سیاستمدار، لغو یک قانون، قیمت دلار، سیل و زلزله و … ریشه بنایی را ویران کند که، در تمام این سالها ساختهایم؟!
این نگرانیها همان بخشهای ساخته نشدهی توحید در نگاهمان است. همان منافذی است که برای ورود شیطان به عنوان نماد کمبود و ترس، باز گذاشتهایم و همان بخشهای ساخته نشدهی باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین است.
میزان ورود نعمتها به زندگی ما، به اندازه باورهای توحیدیمان است.
به اندازهی یقین به این قانون که: «فرکانسهای خودمان زندگیمان را خلق میکند»، توحیدی میشویم و به همان اندازه نیز، در آرامش میمانیم، از خطرها مصون میمانیم، آتش برایمان گلستان میشود، عدو سبب خیر میشود و برکتها راهشان را به سوی زندگیما پیدا میکنند.
تمام نتایج زندگی من، حاصل تلاش برای قدرت دادن به باورهای توحیدیام بوده است. تا روی آدمها حساب نکنم و روی قدرتی حساب کنم که، قدرت خلق هر خواستهای را به من بخشیده و هدایتگر من در مسیر هر خواستهای گشته.
این نگاه توحیدی است که، هر روز نعمتهای بیشتری را روانه زندگیام میسازد و عزّت، ثروت، عشق و سلامتی بیشتری به من میبخشد. نه به این دلیل که من فردی خاص هستم، بلکه اصل فقط توحید است و آدمهای زیادی درباره درک این اصل مهم، دچار سوء تفاهم شده و به فرعیات بیهوده چسبیدهاند.
اساسی ترین تلاشهای بشر در تمام اعصار تاریخ، صرف تأمین خوراک، پوشاک و مسکن بوده است. یعنی همیشه این موضوعات را اصل دانسته و به خاطرش اینهمه جنگ به راه انداختهاند. اما وقتی وارد قرآن میشویم و داستان زندگی پیامبران را میخوانیم، هیچ اثری از این دغدغهها که کل بشریت درگیرش بوده، نمیبینیم. دغدغه زندگی هیچ پیامبری تأمین سقف بالای سر، امرار معاش یا یافتن شغلی برای پرداخت هزینههایش نیست، چون اصل چیز دیگری است.
قرآن یکصدا توحید را فریاد میزند، آن را اصل میداند و خداوند همه چیز، جز شرک به خودش را میبخشد. چون امکان ندارد شرک بورزیم و تجربه خوبی از زندگی داشته باشیم. اما اگر توحید را درک و اجرا کنیم، قطعاً به مسیر راهکارهای ثروتآفرین هدایت میشویم و ثروت به صورت طبیعی راهش را به زندگیمان مییابد.
با این حال، آدمهای زیادی اصل را رها و درگیر فرعیاتاند. تداوم کسب و کارشان را درعوامل بیرونی میبینند و نه باورهای خودشان. برای همین هر دلیلی را بررسی میکنند الّا باورهایشان و روی هر عاملی حساب میکنند الّا خداوند.
به جای ساختن باورهای قدرتمندکننده و توحیدی، به دنبال آموختن روشهای بازاریابی، شیوه جلب مشتری، تبلیغات و … اند.
به جای ساختن باور احساس لیاقتِ تجربه عشق، به دنبال جراحی زیباییاند.
به جای ساختن باور فراوانی، به دنبال یافتن دنبالکنندگان و لایکهای بیشترند.
به جای ساختن باور توانایی بدن در ساختن سلامتی، به دنبال یک پزشک و داروی بهتراند.
آنها هزاران عامل را، به عنوان عامل اصلی لحاظ میکنند، الّا توحید و توکل را، که اصل است و این وعده را میدهد:
تو به عنوان بخشی از نیرویی که ذاتش فراوانی، سلامتی، ثروت و عشق است، میتوانی با باور کردن رابطهات با این نیرو و باور کردن فراوانی نعمتها، سلامتی و عشق، راه ورود آنها را به زندگیات را باز نگه داری و به شکلی طبیعی تجربهشان کنی.
وقتی در مسیر توحید قرار میگیری، مشتریها پیدایت میکنند، ایدههای ثروتساز سراغت میآیند، قلبهای مهربان اطرافت جمع میشوند و به تو عشق میورزند و بدنت ساختن سلولهای سلامت را آغاز میکند.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD471MB38 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۶30MB38 دقیقه
با سلام به استاد عزیز
استاد عباس منش من خواستم در مورد کامنت قبلی که گذاشتم یک توضیحی بدم
اون کامنت قبلی رو گذاشتم گفتم چقدر من انسان باهوشی هستم عجب درک عمیقی از قانون رو توی سایت عباس منش نوشتم تند تند می نوشتم — خیلی اون کامنت رو خواندم خیلی کامنت های خودم رو میخوانم یعنی من تمام کامنت هام رو از اول می خونم هم روند تکاملی خودم رو ببینم و هم درکم از قانون رو بفهمم حتی اون چیزهایی که می نویسم توی فایل word ذخیره میکنم توی کامپیوترم که روند تکاملی و درکی من رو نشون بده که ایمانم به شما که میگید همه چیز فرکانسی هست بیشتر بشه البته این چیزی نیست که بهش ایمان نیاورده باشم اما میخوام به خودم بگم بابا هر چقدر گوش کنی فکر کنی باز هم کمه فکر نکن بلد شدی فکر نکن استاد عباس منش شدی خیلی جای کار داری هر روز این فایل ها رو گوش کن بهشون فکر کن و نه اینکه کاری انجام ندی کارت رو هم انجام بده اما این فایل ها رو مراقب باش کنار نزاری گوش کن تا اخر عمرت و عمل کن —– مثل قران و فایل های شما که هر انسانی از جمله من یک جور برداشت میکنه بارها و بارها دیدم توی کامنت بچه ها یکی از حرف شما خوشحال شده و دیگری یک جور نوشته که استاد این چه حرفی بود زدی
خواستم در مورد کامنت قبلی بگم که گذاشته بودم – توی اون کامنت یکجای کارش خراب شد نمیخوام توضیح بدم – اون اتفاق یعنی کامنتی که گذاشتم چند تا درس برای من داشت
1 – من انسان کاملی نیستم هیچ انسانی کامل نیست –
2 – فهمیدم که باید این فایل های استاد عباس منش رو تا اخر عمرم گوش کنم و فکر کن بهشون تا اخر عمرم ((((( نه اینکه از زندگیم بزنم فایل های استاد رو گوش کنم هیچ کاری انجام ندم نه از زمان های مرده توی اتوبوس جابه جا هایی که دارم زمانی که دارم به جای اینکه بشینم فیلم نگاه کنم یا هر کاری بیهوده دیگه هیچ کمکی به رشد و پیشرفت من نمیکنه این فایل های استاد عباس منش رو گوش کن و فکر کن این رو برای افرادی نوشتم که تازه کار هستن چرا اون افراد مثل گذشته من فکر میکنن که باید فقط روی خودشون کار کنن و هیچ کاری انجام ندن در صورتی این اشتباه است باید روی خودتون کار کنید و این فایل ها رو گوش کنید قانون رو درک کنید و بهشون فکر کنید هر چقدر بیشتر درک میکنید قانون رو بهتر عمل میکنید و ایمانتون هم بیشتر میشه نسبت به این قانون چرا که این نتیجه های کوچک به شما کمک میکنه که قانون داره جواب میده و ایمانتون بیشتر میشه و بیشتر روی خودتون کار میکنید و ایمانتون بیشتر میشه که خودتون خلق کننده شرایط هستید وقتی این ایمان بیشتر میشه جسارت شما هم بیشتر میشه یعنی اینکه کار کارمندی رو رها میکنید که کسب کار خودتون رو راندازی کنید با همون نتیجه های کوچک احساس خوب و غیره اتفاقاتی که ممکنه براتوت بی اوفته بی نهایت )))))
خرید محصولات استاد عباس منش یک تجارت برد برد است واقعا این تجربه ها در محصولات خیلی به من کمک کرده – من دیگه لازم نیست کتاب بخونم چون استاد عباس منش تمام اون مسیرها رو رفته و تست کرده – واقعا این حرف ها به خودتون بزنید ایمانتون قوی میشه چرا فلانی نشد فلان نقاش نشد اون هم که خیلی خوب کار میکنه – یا چرا فلانی فلان برند لباس نشد اون هم که خیلی با کیفیت تولید میکنه این مثال ها رو به خودتون بزنید یا چرا بقیه استاد عباس منش نشدن این همه استاد موفقیت چرا اون بندهای خدا اینطوری نتیجه نگرفتن و بعد با نتیجه های کوچک ایمان تون رو به این قانون بیشتر کنید و بعد نتیجه بزرگ میشن – یعنی خودم دارم از این روند استفاده میکنم که من هستم شرایط رو خلق میکنم البته باید روند تکاملیتون رو طی کنید از چیزهای خیلی کوچک شروع کنید خلقش کنید و هی بزرگ و بزرگ تر کنید – نمی تونید چیزی که برای شما غیر منطقی و غیر قابل دسترس هست بگید من فکر میکنم این رو خلق میکنم اینطوری خودتون رو بدبخت کردید – باورهاتون رو درست کنید خلق کنید برید سراغ یکمی بزرگ تر من چقدر از این تکامل ضربه زدم هر چه میشکم از این تکامل هست
من روی باورهام کار میکردم چیزهای کوچک رو برای خودم خلق میکردم مثلا یک ماه خیلی خوب درس میخوندم میگفتم برو بابا حالا باورهام عوض کردم یک ماه خوب درس خوندم میخوام توی سرم بزنم من اون ماشین فلان رو میخوام اون موفقیت رو میخوام یعنی یک اتفاق یک دفعه ای – این نتیجه که چیزی نیست نتیجه های کوچک کلی برای من اتفاق می اوفتاد که باورهام رو تغییر داده بودم خیلی اتفاق خوبی می اوفتاد مثلا خواهرم برای من هدیه می خرید – باورهای هماهنگ با عزت نفس رو درست کرده بودم درس خوب می خوندم داشتم خوب پیش می رفتم اما می گفتم اینکه فایده نداره من اون اتفاق بزرگ رو میخوام اینکه همه می تونن انجام بدن اینکه همه می تونن داشته باشن اگر من خالق شرایط زندگیم هستم پس باید چیزهای بزرگ رو خلق کنم من باید یک فرقی داشته باشم با بقیه انسان ها من چون که دارم از این محصولات استفاده میکنم باید خیلی اتفاق بزرگ باشه خیلی بزرگ این نتیجه های کوچک هیچی نیست – به قول استاد عباس منش موسی معجزه رو داری به کی نشون میدی نیستن توی این فرکانس نیستن – به همین دلیل گفتم کامنت قبلی که گذاشتم خراب شد به همین دلیل گفتم من انسان کاملی نیستم دنبال یک اتفاق خیلی بزرگ بودم همش اینطوری فکر میکردم –
مثلا بعضی موقعه ها اینطوری فکر میکردم میگفتم من که باور دارم خالق شرایط زندگیم هستم وقتی کسب کارم رو اجرا کردم باید از همون ماه اول کلی پول بسازم -یعنی به خودم نمیگفتم بابا تو اول 1 میلیون 800 هزار تومان هر چقدر برای تو منطقی هست رو بساز خلقش کن بعد برو سراغ درامد کمی بیشتر ایمانت قوی بشه اما متاسفانه انقدر روند خلق شرایط طبیعی هست عادی هست تعجب نمیکنم منطقی هست با اون باورهایی که ساختیم بعد میگم این فایده نداره
مثلا من نمیگفتم که برم فوتبال تمرین کنم – برم تست بدم از تیم های کوچک کم کم شروع کنم تکاملم رو طی کنم بعد به اورپا و تیم خوب فکر کنم بزار حرکت کنم ایمان قوی بشه اگر من بشینم هی فکر کنم به روئال میرم به تیم های خوب اورپایی میرم هیچ کاری نمیکنم درصورتی که من هنوز به یک تیم بزرگ ایران هم نرفتم از الان دارم برای رئال برنامه ریزی میکنم هیچ کاری نمیکنم خب خیلی غیر منطقی هست بزار از یک تیم کوچک شروع کنم هی خلق کنم هی خلق کنم ایمان قوی بشه بعد بگم اون رو میخوام و خیلی هم منطقی هست بهش برسم نه اینکه من توی تیم لیگ برتر هم توپ نزدم بشیم به رئال فکر کنم بگم خدایا میشه نمیشه خب معلومه کار انجام نمیدم
دنبال یک اتفاق یک دفعه ای بودم – به همین دلیل فکر میکردم و منتظر می ندم و اون کار درسته رو انجام نمیدادم
طرف نتوسته یک طرح نقاشی بزنه فکر میکنه هی منتظر می مونه میگه من که میخوام نقاش بشم میشم مثل اون نقاش خیلی معروف تابلوهای من رو هم میلیون دلار خریداری میکنن طرف هنوز نقاشی خوبی نداره نتوسته چهارتا طرح بزنه اما فکر میکنه دوتادوتا چهارتا میکنه و چون به اون جایگاهی که خیلی براش غیر منطقی هست بزرگ هست رو فکر میکنه خودش رو بدبخت میکنه میره پی کارش
اگر استاد عباس منش به این جایگاهی که است از همون اول فکر میکرد که اصلا موفق نشد برید روند تکاملی استاد عباس منش رو نگاه کنید اول از کلاسهای کوچک شروع کرد بعد روی باورهاش کار کرد کار کرد به این جایگاه رسیده مثلا من میخوام مثل استاد عباس منش مدرس بشم بعد بشینم فکر کنم بگم میشم نمیشم منظورم جایگاه الان استاد عباس منش هست یعنی تکاملت رو طی نکنی بخوای یک اتفاق یک دفعه ای رو رقم بزنی – خب معلومه خیلی غیر منطقی بزرگ هست من اینطوری فکر میکردم میگفتم نه من روی باورهام کار میکنم به اون جایگاهی که استاد عباس منش هست می رسم اگر من باور دارم خالق شرایط زندگیم هستم پس میشه نمیگفتم بابا این توهم ها چیه زدی برای خودت اتفاق یک دفعه ای چیه اون فردی که داری مبینی الان این شده کلی تمرین کرده – کلی کتاب خوانده – کلی نقاشی کشیده – کلی روی باورهاش کار کرده – و و و و
من چقدر از این تکامل ضربه خوردم اما نمی دونستم اینجا هم ریشه کرده – بعضی موقعه خسته میشم از این تکامل جوری ضربه میزنه به ادم که نمیفهمی از کجا خوردی
من هی اینطوری فکر میکردم که اگر من خالق شرایط زندگیم هستم پس باید یک اتفاق بزرگ بی اوفته ناخداگاه اینطوری فکر میکردم – پیامبر هم یک شبه پیامبر نشد ابراهیم یک دفعه ای ابراهیم نشد – مثلا خدا همون لحظه بگه خب من ابراهیم رو انتخاب کردم بیا ابراهیم یک دفعه ای باور تو رو نسبت به خودم تغییر دادم برو که با این باور قوی ایمان قوی هیج کس نمی تونه کاری انجام بده برو حالش رو ببر – ایمان اوردن حضرت ابراهیم هم روند تکاملی بوده توی قران بخوانید متوجه میشد
من این کامنت هایی که میزارم برای خودم هستم من خودم کامنت های خودم رو خیلی میخونم از اول شروع میکنم اولین کامنتی که گذاشتم میخونم فکر میکنم و بعد کامنتی بعدی خودم و و …
دوستان اگر با این نگاه به اموزهای استاد عباس منش که خودش هم داره میگه نگاه کنید باورهاتون رو بسازید شرایط کمی بهتر شرایط کمی بهتر درامد کمی بهتر اگر این رو ببیند خیلی احساستون خوب میشه میگید خدایا شکرت باورهام رو عوض کردم اون درامد اون توی حسابم اومد اون موفقیت رو کسب کردم بعد همینطوری ادامه میدید انقدر نتایج بزرگ میشه که برای شما منطقی هست ولی برای دیگران غیر منطقی چرا چون دیگران از این قانونی که شما دارید استفاده میکنید خبر ندارن ریشه ها رو نمیبنن ((( از همه مهم ایمانتون برای نتیجه های بزرگ قوی میشه که من هستم دارم خلق میکنم )))))
لینک های زیر رو میزارم این فایل ها نگاه کنید بارها و بارها گوش کنید خیلی این موضوع مهمه من خیلی ضربه خوردم از تکامل به همین دلیل اومدم این کامنت رو گذاشتم
1 – تغییر باورها به روش استاد عباس منش
abasmanesh.com
2 – بررسی موردی یک دوست، درباره قوانین ثروت
abasmanesh.com
دوستان در ادامه این لینک رو نزاشتم یادم رفت – بزارم براتون و برای خودم
سریال تمرکز بر نکات مثبت – قسمت ۱۰ (پیغام نشانه ها)
abasmanesh.com
استاد عزیزم سلام
احساسم به من گفت این کامنت رو بزارم
استاد می دونید ما فکر میکنم خالق شرایط زندگیم هستیم فکر میکنم باورهامون درست شده فکر میکنم اعتماد به نفس عزت نفس داریم فکر میکنم داریم به ثروت توجه میکنم
اما وقتی عمل رو نگاه میکنم میبنم که داریم مسیر رو اشتباه می ریم
چقدر جالب من فکر می کردم که خالق شرایط زندگیم هستم فکر میکردم باور نداشتم خیال میکردم توهم زده بودم – خیال میکردم که باورهام عوض شده به قول شما حرف خیلی درستی میزنید ایمانی که عمل نیاورد فقط حرف است
من اصلا دوست ندارم به کسی اشاره کنم چون واقعا خسته شدم به من چه دیگران چی هستند و چیکار میکنن من باید تغییر کنم –
من وقتی با برنامه های شما اشنا شدم – همش خیال میکردم میگفتم خب این باور درست شد اون باور درست شد خب دیگه من خالق شرایط زندگیم هستم این رو هم خیال میکردم
استاد اگر این باور توحیدی درست بشه من رفتم مصاحبه افراد رو دیدم – اعظیم زاده – میگفت من عاشق خطر کردن هستم خیلی ادم نترسی هستم واقعا چرا داره این حرف رو میزنه غیر از اینکه باور داره دوباره می تونه سطلش رو زیر باران بگیره دوباره سطل رو پر کنه ایا غیر از اینکه باور داره خالق شرایط زندگیش هست
به جف بزوس گفتند اگر شب خوابیدی صبح بلند شدی دیدی تمام ثروتت رفته چیکار میکنی – جف بزوس خندید نمی دونم شما مصاحبش رو دیدید – این خنده نشانه این هست که اولا اصلا من روی ثروتم حساب باز نمیکنم – 2 از این خنده میشه فهمید که دوباره خلق میکنم این همه نعمت و ثروت یعنی میگه من که انقدر ثروت ساختم خب دوباره خلق میکنم
استاد عزیزم به نظر من شما اگر محصولی درست میکنید از 12 جلسه – باید 10 جلسه در مورد موضوع اینکه ما خالق شرایط زندگیمون هستیم صحبت کنید 2 جلسه در مورد موضوعات مختلف
من هر چقدر دارم فکر میکنم اگر کسی باور داشته باشه که خودش و کانون توجه اش و فرکانس هاش یعنی تکرار توجه ها خلق میکنه – خیلی حواسش جمع است که داری به چی فکر میکنه داره در مورد چی صحبت میکنه اگر ایمان قلبی داشته باشه خیلی اصلا می ترسه به باورهای اشتباه و افکار منفی یا توی احساس بد طولانی بمونه برای اینکه می دونه کارش تمامه اگر توی احساس بد باشه که احساس بد هم از افکار منفی میاد – خیلی حواسش جمع هست
و فهمیدم درک کردم که اگر شخصی گذشته من خب مشخصه – اگر کسی باور داشته باشه که خودش اتفاقات رو رقم میزنه فرکانسهاش – به قول اقای رضا عطار روشن که کامنتش رو خوندم البته خودم هم این موضوع رو فهمیده بودم – یک بار گوش میکنه نوت برداری میکنه هزار بار عمل میکنه تمرین میکنه تکرار میکنه – و اون عمله باعث میشه که خیلی قشنگ تر و بهتر قانون رو درک کنه نه صرفا فقط گوش کردن چرا که با عمل کردن هم ایمانش بهتر میشه و عملکردش و هم درکش – و این تکرار عمل تبدیل به باور میشود نه صرفا فقط گوش کردن اگر گوش کردن بود که من بالای 7 ساعت 10 ساعت گوش میکردم ولی اگر عمل میکردم قانون رو بهتر درک میکردم میگفتم چقدر جالب نتیجه باورهای گذشته و افکار تکرار گذشته من رو نگاه کن – نتیجه افکار و باورهای جدید من رو نگاه کن تکرار و تمرین هم جز عمل کردن هست
استاد احساسم میگه شما یک محصولی درست کنید در مورد عمل کردن – به قول شما میگید ایمانی که عمل نیاورد حرف است – وقتی شخص باورهاش رو درست میکنه باید عمل کنه – یا از لحاظ احساسی یا بیماری احساسش خوب بشه- اگر شخص باور داشته باشه که خودش داره اتفاقات رو رقم میزنه با باورهاش می تونه بیماریش رو خوب کنه اگر نه که باید بره بیمارستان یا قرص بخوره یعنی دست به کار میشه تمام تلاش رو میکنه به سلامتی توجه کنه اون ایمان شور و ذوق که من خلق میکنم اصلا نگرانش نیستم باعث میشه که احساسش خوب باشه رها باشه نگران نباشه – یا مثلا میخواد کنکور بخونه درس بخونه انقدر تردید نداشته باشه تبدیل به عمل بشه تبدیل به ایمان بشه – مثلا میخواد یک کسب کاری راندازی کنه انقدر فکر نکنه تبدیل به عمل بشه تبدیل به ایمان بشه – میخواد خواستاری بره ازدواج کنه تبدیل به عمل بشه – می دونید میخوام چی بگم – تغییر باور اینکه من خالق شرایط زندگیم هستم یعنی تغییر عملکرد و رفتار یا تغییر شرایط مالی یا هر چیزی هست یعنی باور یعنی تغییر شخصیت – می دونید میخوام چی بگم یعنی طرف حرکت میکنه حالا میخواد سرمایه گذاری باشه
به خدا اگر این باور که من هستم شرایط و اتفاقات رو رقم میزنم توی تک تک ادماها درست بشه به خدا نه بیمارستانی وجود داشت دیگه نه دکتری – نه غصه – نه مقایسه ای نه حسد نه حرص این باور خیلی مهمه خیلی اعتماد به نفس انسان به سقف و به اسمان می بره خیلی این باور قوی هست که من دارم اتفاقات رو رقم میزنم من میسازم به وجود میاد خیلی قوی هست
اصلا شخص رها میشه رها میشه ازاد میشه – انگار که توی زندان هست – خودش خودش رو از توی زندان توی ذهنش برای خودش درست کرده در میاره – اون محدویت ها
چقدر از ادما پرسیدم گفتم ببخشید اقا اگر خدا به شما قدرت می داد که با افکارتون و با باورهاتون خلق میکردید – چقدر به من گفتن اگر اینطوری بود که مگر ما احمق هستیم داریم این کارو میکنم خب شرایط زندگیمون رو تغییر میدیم اگر با افکارمون خلق میکردیم – مشکل اینجاست که کسی باور نمیکنه که داره با افکارش خلق میکنه این رو کسی باور نمیکنه – اگر باور می کرد مثل گذشته من که انقدر دست پا نمی زد کسی باور نمیکنه اگر باور میکردن که نمی رفتن برای انتخابات ریاست جمهوری رای بدن – رای دادن رو احماقه ترین کار دنیا می دونستن کسی رای نمی دادن که حالا توی هر کجای جهان میگفت من دارم خلق میکنم شرایط و اتفاقات زندگیم رو اصلا به من ربطی نداره
غیر ممکنه شخص باور داشته باشه خودش اتفاقات رو رقم میزنه – بعد به فراوانی توجه کنه تبدیل به عمل نشود
غیر ممکنه شخص باور داشته باشه خودش اتفاقات رو رقم میزنه – بعد با اون باورهای هماهنگ که دوره عزت نفس گفته شده تبدیل به عمل نشه –
به خدا شاه کلید اینه دنبال باورهای دیگه نباشید مشکل اساسی تمام بشریت این بوده – این رو با تک تک سلولهای وجود میگم با تک تک شون غیر ممکنه شخص باور داشته باشه که خودش اتفاقات رو رقم میزنه با باورهاش و افکارش و توجه های تکرار شونده و بعد باورهای هماهنگ با خواسته اش رو بسازه و بعد تبدیل به عمل نشه
اخه مشکل اینکه و پاشنه اشیل و اساس اینکه ما باور نداریم خودمون خالق شرایط زندگیمون هستیم اگر باور داشتیم که همه چیز تمام بود – اون شخص توی درس موفق میشد
من هر چقدر دارم فکر میکنم مشکل باور نیست که ما بیام باور بسازیم هماهنگ با اون خواسته مشکل خیلی ریشه ای تر از این حرفاست – اگر شخصی باور نداشته باشه که خودش خالق شرایط زندگیش هست می ترسه حالا هر چقدر هم باور بسازه فایده نداره – انصافا به خدا قسم چقدر الگو دیدم من چقدر دیدم شما هم دیدید طرف صبح تا شب داره جملات تاکییدی گوش میکنه اصلا فایده نداره اصلا رشد نمیکنه – اصلا دلیل اینکه توی این سایت ها میگن جملات تاکییدی دورغ هست و فایده نداره باید این موضوع رو باید ریشه ای ببینم اگر اون شخص که اون جملات تاکییدی رو از سایت ها خریداری میکنه یا هر جای دیگه یا خودش درست میکنه اگر باور نداشته باشه که خالق شرایطش هست اصلا جواب نمیده – می دونید میخوام چی بگم به خدا جواب نمی دهد – تا پذیرفته نشود که من خالق شرایط هستم – مگر کم ادم هستن از محصولات استاد عباس منش استفاده کردن بعد رها کردن یا مگه کم ادم هستن کلی سیمار موفقیت رفتن یا دورها خریدن موفق نشدن پاشنه اشیل بشریت اینه موضوع هست تا این موضوع که من هستم خالق شرایط زندگیم هستم حل نشه هیچ چیز درست نمیشه اصل این موضع هست یعنی عمل از این موضوع میاد از این نوع باور میاد – خب طرف میگه من میسازم و بعد ساختن اون باور تبدیل به عمل میشه
طرف میخواد فوتبالیست بشه اگر باور داشت که با افکارش خلق میکنه – خیلی با قدرت راه می رفت خیلی اعتماد به نفس فولادی داشت نه اینکه فقط حسرت بخوره
اصل این موضوع هست دنبال باورهای دیگه نباشید دنبال باور فراوانی نباشید دنبال این باشید این باور خیلی قوی کنید که من هستم اتفاقات رو خلق میکنم وقتی این باور ساخته بشه اون باورهای دیگه به خدا خیلی زود ساخته میشه خیلی سریع ساخته میشه نیاز ی نیست اصلا به جملات تاکییدی خاص نیاز نیست با کاتون توجه تون میسازید – میگید 180 برند کارخانه خودرسازی هست – خب شرکت جگوار ببین چه فروشی داره توی هند کارخانه داره توی چین کارخانه داره توی بریتانیا کارخانه داره توی برزیل کارخانه داره – خدایا این چه میوه ای هست تمام نمیشه چند هزار ساله چند زمینی هست که خاکش انقدر جواب میده هر چقدر درخت می کاریم بازم جواب میده خدایا 7 میلیارد 8 میلیارد هر روز دارن از اب استفاده میکنن این چه ابی که که اصلا تمام نمیشه این اب رو ما میخوریم حمام باهاش میکنم تمام نمیشه – خدایا انقدر باران میاد چرا اب دریا تمام نمیشه با اینکه 8 میلیارد انسان همینطوری دارن اب استفاده میکنن – خدایا این چه گوشتی که تمام نیمشه انقدر گوسفند و حیوان هر روز داره گشته میشه ما میخوریم این چه گوشتی تمام نمیشه – خدایا این اکسیژن همینطوری داره تولید میشه این چه اکسیژِنی هست تمام نمیشه و هزاران مثال دیگه که نمی تونم اینجا بنویسم جا نمیشه و اگر شخص باور کنه خالق شرایط زندگیش هست به خدا تبدیل به عمل میشه از همون هفته اول میره دنبال تولیدی زدن کارخانه زدن برای اینکه باور نداره که خودش می تونه خلق کنه به همین دلیل می ترسه تردید داره و شک داره تا این موضوع درست نشه به خدا هیچی درست نمیشه —— این هم بارو فراوانی دیگه چی میخواد با کانون توجه تون میسازید به همین سادگی – اما چرا انسان ها باورهای خراب و کانون توجه شون رو روی فراوانی نمیزارن فقط کافیه نگاه رو تغییر بدید بابا به خدا همش برای همین باوره که برای همین اصلا روی ورودیها و کانون توجه شون کنترلی ندارن وگرنه میگن مگه ما احمق هستیم اخبار نگاه کنیم توجه مون رو بزاریم روی چیزهای که نیمخوایم
دوست دارم ساعت ها در مورد این موضوع صحبت کنم همه چیز این باوره این باوره این باوره – دنبال باورهای دیگه نباشید دنبال ایمان باشید که من هستم خلق میکنم وقتی این رو میسازید اون باورهای دیگه جواب میده در غیر این صورت دارید وقت خودتون رو از دست میدید – تا این باور درست نشه من هستم شرایط رو خلق میکنم باورهای دیگه درست نمیشه ترس درست نمیشه شک درست نمیشه تردید درست نمیشه تا این باور توحیدی درست نشه
احساسم به من گفت این کامنت رو بزارم من خودم خیلی روی این موضوع دارم فکر میکنم ——–(( ریشه سلم در قران بخوانید تسلیم بودن تا اخرش برید ))——— من الان تمام کانون توجه ام و فکرم و همه چیزم رو گذاشتم خیلی خوب این موضوع رو از این چیزی که درک کردم درک کنم و بعد غوغا کنم بم باران کنم خودم رو – چون پاشنه اشیل من هست شرک شریک قائل شدن برای خدا برای اینکه من یادم هست وقتی 17 سالم بود – رفتم خانه ی یک ایت الله ی نمیخوام بگم کی بود وقتی حرف زدن این ایت الله تمام شد جلسه تمام شد – این ایت الله اومد دم در ایستاد تا با اون مهمان ها خدا حافظی کنه بعد دیدم همه دارن خم میشن دست اون ایت الله رو می بوسن بعد من هم به این نتیجه رسیدم که دست او ایت الله رو بگیرم و بوس کنم تا کمر خم شدم دست اون ایت الله رو بوس کردم – چرا چون بقیه دیدم این کارو کردن – بعد اون باورهای احماقانه هم داشتم که اینا جایگاهشون از ما بالاتر هست ما که ادم نیستم اینا با خدا در ارتباط هستن – نمیخوام بگم تقصیر اون ایت الله بود تقصیر من بود که این کارو کردم اون بنده خدا که ایستاده بود داشت خدا حافظی میکرد چون دیدم همه خم شدن من هم به این نتیجه رسیدم که خم بشم و دست بوس کنم
الان شعار مردم این شده این خدای پر توان احمدی نژاد را به داد ما برسان – اقای حسن روحانی مملکت رو خراب کرد ما رو بدبخت کرد
یادمه اون موقعه که چهار سال اول که اقای حسن روحانی رای اورد تا قبلش اینکه اقای دونالد ترامپ بیاد یعنی اون موقعه بارک اوباما بود ریس جمهور امریکا – اقا مردم میگفتم اره این حسن روحانی خدا خیرش بده داره مذاکره میکنه با امریکا تحریم ها برداشته میشه احمدی نژاد خراب کرد مملک رو – و وقتی دونالد ترامپ اومد دوباره گفتن این حسن روحانی ما رو بدبخت کرد
یادمه اون موقعه من این جملات رو تکرار میکردم و این حرف ها رو میزدم – اون موقعه که تحریم ها داشت برداشته میشد بیشتر کسانی که توی اینترنت بودن این حرفها رو میزدن از جمله من و دوستانم که هویج بودیم – اوه اوه دارن تحریم ها رو برمیدارن اماوزن بیاد توی ایران تمام فروشگاه اینترنتی ایران جمع میشه – یا اوه اوه اگر یوتیوب بیاد توی ایران تمام سایت های ویدیو ایران جمع میشه و اون بندگان خدا بدبخت میشن
و یادم هست میخواستم یک مک بوک اپل بخرم همیشه این رو موضوع رو میگفتم که ای بابا ما چه گناهی کردیم با هم دیگه صلح کنید دیگه تا این قیمت های لعنتی بیاد پایین یک بار برای همیشه با هم صلح کنید تمام بشه بره پی کارش – بعد جملات تاکییدی هم گوش میکردم فایل استاد عباس منش هم گوش میکردم – بعد خیال میکردم که خالق شرایط زندگیم هستم خیال میکردم خیال میکردم شرک شرک شریک قائل شدن برای الله – قیمت دلار و امریکا باید برای ما تصمیم بگیره —- قشنگ یادمه یک خبر نگاری از BBC بود داشت مناظره انتخاباتی دونالد ترامپ و خانم کلینتون رو داشت به صورت زنده داشت ترجمه میکرد من هم نگاه میکردم بعد اولش اینطوری گفت با این جمله شروع کرد قشنگ یادمه هیچ وقت از ذهنم نمیره گفت خانم ها و اقایان سرنوشت تمام مردم دنیا توی انتخابات ریاست جمهوری امریکا مشخص میشه دقیقا همین حرف رو زد قشنگ یادمه این باور داره میده که ما برگی هستیم در باد باید بقیه برای ما تصمیم بگیرن ما قدرتی نداریم هیچی نیستم ما اونا می تون توی سر ما بزنن
یاد اون موقعه که سایت استاد عباس منش فیلتر شد – بعد من این جملات رو تکرار میکردم – میگفتم بابا ما میخوایم پیشرفت کنیم اونا نمیزارن که ما پیشرفت کنیم خیلی اعصابم بهم ریخته بود چرا باید این سایت رو فیلتر کنن برای اینکه نیمخوان ما رشد کنیم و پیشرفت کنیم میخوان توی سر ما بزنن
یادمه و هزاران مثال شرک الود دیگه – اینکه من برگی هستم در باد نمی تونم که قدرتی ندارم – وقتی با سایت استاد عباس منش اشنا شدم خیال میکردم توهم زده بودم که خالق شرایط زندگیم هستم بعد میگم چرا من موفق نمیشم چرا پیشرفت نمیکنم – چرا از عملم و رفتارم مشخص بود که همش ترس بود شرک بود – تردید دودلی شک
انصافا شما کلاتون رو قاضی کنید حالا طرف بیاد صبح تا شب جملات تاکییدی به خودش بگه به خودش امید بده بگه نه ثروت بی نهایت هست فلانه – اگر این باور نداشته باشه خب چه انتظاری دارید که اصلا موفق بشه اصلا پیشرفت کنه – چون اصل کار این باوره تا باورهای دیگه جواب بدن و کار خودشون رو انجام بدن مثل زیر بنا یک اسمان خراش هست – که اصلا هی میسازید هی می ریزه هی میسازه هی می ریزه بعد به این نتیجه می رسه که اصلا درست نمیشود اونا شانس داشتن که برج و امارات درست کردن ما سرنوشتمون این است بدبخت باشیم و در ادامه اون برج تا 3 طبقه هم بالا نمیره که بخواد بقیه رو درست کنه
این باور مثل زیر بنا هست مثل بیس کار هست تا اون درست نشه بقیه هم درس نمیشد این رو دارم به خود میگم
کامنت قبلی خودم رو خیلی خوندم خیلی فکر کردم به اون کامنت قبلی که گذاشتم خیلی فکر کردم تمام فایل های استاد عباس منش که در مورد خلق شرایط صحبت میکنه رو گوش کردم و بارهاو بارها میخوام گوش کنم دوباره بهش فکر کنم
من خیلی ذهنم مقاومت میکنه من اصلا کامنتی اینجا گذاشتم اصلا هیچ ادعایی ندارم و نداشتم که این باور درست کردم تازه این باور شرک الود رو پیدا کردم و میخوام خودم رو بم باران کنم تمام وجودم رو براش بزارم فعلا دارم فکر میکنم فایلهایی که در مورد این فایل هست رو گوش میدم — یک بار برای همیشه باید از ریشه این موضوع درست بشه احمق اون کسی که یک اشتباه رو دو بار تکرار کنه من احمق نیستم چون نتیجه این باور در گذشته ام مبیبنم و می دانم
کسی که باور نداشته باشه خودش خالق شرایط زندگیش هست با ((((( باورهاش و افکارش ))))))) اصلا روی باورهاش کار نمیکنه اگر هم کار میکنه خیال میکنه که داره کار میکنه چون از عملش مشخص هست ار رفتارش از ترسی که توی وجودش هست از تردیدهاش شک هاش ——-
از استاد عباس منش تشکر میکنم برای فایل رایگان و محصولات از الله رحمان هم تشکر میکنم که من رو به مسیر درست هدایت کرد
با سلام به استاد عزیز
استاد من 3 روز میشه این باور شرک الود رو در خودم پیدا کردم – من تمام باورهای خرابم پیدا کردم اما فکرش رو هم نمیکردم که این باور دارم اون هم از رفتارم و ترسم فهمیدم که این باور دارم اصلا هیچ جوره قبلوش هم نمیکردم میگفتم نه من که اینطوری نیستم من دارم محصولات استاد عباس منش رو کار میکنم اگر من باور نداشتم خالق شرایط زندگیم هستم چرا باید بیام محصولات استاد عباس منش رو بخرم خیلی مقاومت داشتم
اخه هر موقع هر کاری میخواستم بکنم میگفتم اگر فلان نشه اگر مشتری نباشه اگر موفق نشم و هزاران مثال دیگه که خیلی ترس داشتم یک روزی به خودم اومدم گفتم چرا انقدر من می ترسم من دارم با باورهام شرایط رو خلق میکنم و هیچ کس تاثیری توی زندگی من نداره پس من اینجا خیارم – می دونید بهضی موقعه ها یک حالت نقش بازی کردن داره می دونید میخوام چی بگم یک باورهایی دارم خرابه و بعد فکر میکنم نیست بعد خیلی خوب هم نقش بازی میکنم اصلا فکرش هم نمیکنم که اون باور داره به ما ضربه میزنه دوست داریم پیشرفت کنیم دوست دارم رشد کنیم اما فکرش رو هم نمیکنم که اون باور داریم ذهن من خیلی مقاومت میکرد – یعنی میخواست خودش رو پنهان کنه که من اینطوری نیستم که
استاد عزیزم وقتی این باور پیدا کردم و پذیرفتش خیلی رها شدم خواسته هام برام منطقی شد گفتم من خلقش میکنم – هیچ کسی هم نمی تونه کاری بکنه – یک احساس رهایی اصلا انگار از مال دنیا رها شدم رها شدم یعنی اینکه بهش می رسم خدا به من میده من درست میکنم این فرکانسها به م میده نگرانش نیستم بهش نمی چسبم حرص نمیزنم حسرت نمیخورم به همه داده به من هم میده نعمت و ثروت –
به نظر من اصل محصولات استاد عباس منش این موضوع هست من که باور نمیکنم اگر کسی این باور درست نکنه به جایی برسه شاید نتیجه کوچلو بگیره اما فکر نکنم توی زندگیش کاری انجام بده برای اینکه ترس داره از همه چیز می ترسه
بعد که من این باور خراب شرک رو پیدا کردم اومدم تمام محصولات رو گوش دادم گفتم که ای بابا استاد عباس منش همش داره دربارهی توحید و خلق شرایط صحبت میکنه واقعا تکامل نیاز هست که فرد به فرکانس اصل محصولات شما و فایل های رایگان شما برسه – دوستان کامنتی هایی میزارن یا محصولات شما رو خریداری میکنن هر کسی یک جور برداشت میکنه و درک میکنه
از نظر من کسی که میخواد واقعا تغییر کنه ادامه میده پاشنه اشیل هاش رو پیدا کنه – من خودم 3 سال هست که با استاد عباس منش هستم ولی خدا شاهده توی این 3 سال اصلا رها نکردم نگفتم بابا ما بدبخت هستیم مخصوصا این چند ماه هی شیطان نجوا میکرد میگفت تو این همه محصول خریدی به کجا رسیدی که میخوای دوباره پول بدی محصولات دیگه رو بخری بعد من بهش میگفتم قطعا مشکل از من هست قران داره این موضوع رو میگه که تمام اتفاقات زندگی تو دست خودت هست اقا من به زبان میگفتم که خالق شرایط زندگی هستم اما اعمالم داشت یک چیز دیگه رو نشون میداد خیلی قشنگ حرف میزدم اما عمل ها رفتارهام رو نگاه میکردی احساس رو بررسی میکرد همش شرک بود
من که همه سولاخ ها و باورهای خراب رو پیدا کردم روی اون باورها خیلی کار کردم خیلی کار کردم باور های اعتماد به نفس و دورهای دیگه هیچ رشدی نکردم پیشرفت هم نکردم و فقط روی احساسم تاثیر داشت – از نظر من چیزی که من فهمیدم این همه دارن از محصولات استاد عباس منش استفاده میکنن چرا بعضی ها نتیجه میگیرن و بعضی ها نتیجه نمیگرن اگر به من بگن من ایمان اوردن به این مسئله دلیلش شرک هست – ترس هم برا شرک هست اگر کسی باور داشته باشه خودش داره اتفاقات رو خلق میکنه و خدا براش کارها رو انجام میده خب دیگه همه جا دیگه گل و بلبل بود دیگه دیگه جنگی نبود فقر و گشنگی نبود کشور جهان سوم و فقیر نبود – والا خودتون مثال بزنید – چرا طرف میخواد مهاجرت کنه خیلی دوست داره اما می ترسه دلیلش همین شرکه که من برگی هستم در باد اگر رفتم اونجا نمی دونم چه خاکی توی سرم بریزم کسی رو ندارم
طرف میخواد تولیدی بزنه یا کارخانه یا یک سرمایه گذاری اولیه کنه – خب اگر کلاه رو قاضی کنید – اگر شخص باور نداشته باشه که خودش هست اتفاقات رو رقم میزننه حالا هزار بار هم بگه بی نهایت ثروت هست بی نهایت ثروت هست ولی باور نداره که خودش داره اتفاقات رو رقم میزنه شرک داره ایا کاری انجام میده قطعا خیر
حالا شما این رو توی هر چیزی ببیند – این خیلی مهمه – اصلا وقتی شما باور دارید که اتفاقات رو رقم میزنید احساس رهایی دارید شادی دارید خوشحالی دارید نگران نیستید نمی ترسید از شکست ها تضادها و غیره میگی بابا من خلقش میکنم اها من فهمیدم یا این تضاد به من کمک کرد که این قسمت باورها و یا این اشتباه رو تکرار نکنم دیگه ترسی نبود
طرف میخواد برای کنکور درس بخونه – میگه نمی دونم درس بخونم درس نخونم قبول میشم نمیشم تردید و ترس داره – بعد به این نتیجه می رسه میگه بابا من هیچی نمیشم برم یکجا کارگری کنم اگر باور داشته باشه که نه بابا من خلقش میکنم اون دانشگاه خوب رو دیگه غم ترس اینا دیگه نبود دیگه زندگی برای همه گل و بلبل بود
و احساس میکنم این باور انقدر نهان هست بیشتر کاربرهای سایت عباس منش دارن من خودم هم جزشون بودم بعد فکر کردم گفتم خدایا چرا من هیچی موفقیت کسب نمیکنم این همه افراد از محصولات استاد عباس منش استفاده کردند یا اصلا خود استاد عبامنش موفق شده چرا من موفق نیشم دلیل چیه اخه من باورها خراب رو پیدا کردم کلی کار کردم روی اون باورها کجای کار من ایراد داره – بعد یک دفعه ای به من گفته نشد که این قسمت درست کن ارام ارام فهمیدم چون توی فرکانسش نبودم و خیلی هم ذهنم مقاومت میکرد میگفتم نه من خودم زندگیم رو خلق میکنم اره با باورها اون از حرف زدن من اون هم از عمل من
الان احساس رهایی دارم خواسته ام برای من منطقی شده خیلی باید روی این باور کار کنم بعضی موقعه ها که غفلت میکنم اون ترسها میاد میگه نه تو نمی تونی زندگیت رو خلق کنی
به قول استاد عباس منش میگه انقدر این چیزا ها رو شینده بود ته دلش هم می لرزید – مگه ما کم فیلم دیدم که یک دفعه ای یک اتفاقی برای طرف می اوفته – من خودم فیلم دیدم که طرف داشت مثبت فکر میکرد همینطوری بلا و بدبختی سر اون شخص می اومد خب این فیلم ها رو دیدم خودم رو بدبخت کردم که اتفاقات زندگی تو دست تو و کانون توجه تو و باورهای تو نیست یک دفعه ای یک اتفاقای برای تو می اوفته یا یک کسی اصلا میخواد حال تو رو بگیره تو که دیگه نمی دونی کاری بکنی باید بسوزی و بسازی دیگه
من چقدر فیلم دیدم خودم رو بدبخت کردم هر چی من میکشم از این فیلم های لعنتی هست و این اخبارهایی که قدیم دیده بودم من حتی انمیشن کارتون بچه گانه ها که خیلی باحال بودن رو گذاشتم کنار – اینجاست که میگه خودم کردم که لعنت بر خودم باد – من چقدر ناگاهانه فیلم می دیدم خیلی افتخار میکردم میگتم دمشون گرم بابا عجب فیلم ساختن خدا خیرشون بده به نظر من این بهترین فیلم جهان هست – یا اخبار قیمت دلار امریکا و غیره – البته اینا رو قبلا نگاه میکردم داشت اثارش من رو تخریب میکرد و اصلا روی این باور توحیدی کار نکرده بودم روی باورهای دیگه کار میکردم
من فیلم دیدم که مثلا طرف شرکت داره کارخانه داره داره اون شخص کارخانه داره کار میکنه به خوبی خوشی – یکی میاد سر طرف رو کلاه میزاره بدبخت میکنه طرف رو خب این موضوع رو داره به ما میگه که اتفاقات زندگی تو دست تو نیست توی کسب کار که راندازی کردی شاید یک نفر اومد حال تو رو میخواست بگیره سرت کلاه بزاره
من یادمه اون موقعه که تازه با استاد عباس منش اشنا شده بودم خیلی زیاد فایل های رایگان رو نگاه نمیکردم یادمه سر سفره بودم داشتم ناهار میخوردم گفتم بزار بزنم اخبار ببینم چی خبره بعد برادرم گفت نباید یک چیزا رو نگاه کنیم بعد من گفتم نه بابا عیب نداره این اخباره ما باید خبر دار باشیم که بیبنم چه اتفاقی میخواد بی اوفته یا اوفتاده – خب این یعنی شرک
امید وارم همه ما در راه سعادت دنیا و اخرت باشیم – بعضی موقعه ها واقعا میخوایم موفق بشیم اما انقدر این باورها در ما نهان هستن خودمون هم متوجه نیستم که داریم به سرعت خودمون رو بدبخت میکنم
از استاد عزیزم برای این فایل تشکر میکنم این فایل برای من بود که خیلی باید روی این موضوع کار کنی حالت الهام مانند داشت که حواست جمع باشه که این باور رو عوض کنی که وگرنه بدبخت میشی – میشی مشرک
اگر میخواد بازم بفهمید که این باورها چقدر نهان هستند بعضی موقعه فکرش رو هم نمیکنید که این ایراد هست و پاشنه اشیلتون هست این فایل رو نگاه کنید لینکش رو گذاشتیم پایین
abasmanesh.com
از شما سپاس گذارم هستم استاد عزیز