زندگی، در همان کودکی و نوجوانی، به خوبی حساب نکردن روی آدمها را به من یاد داد. فقط کمی طول کشید تا دریابم، روی چه قدرتی باید حساب کنم.
کمی طول کشید تا درک کنم، آدمهایی که قدرتی برای رساندن من به خواستههایم ندارند، قدرتی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیام ندارند. پس همانگونه که روی آنها حساب نمیکنم، از گزندشان هم بیمناک نمیشوم. مجموع این دو نگاه، توحید را برایم معنا کردو به من یاد داد تا روی چه نیرویی باید حساب کنم.
سپس هرچه بیشتر قرآن را خواندم، بیشتر ارتباط میان «توحید» و آنچه خداوند «سعادت دنیا و آخرت» میداند را درک کردم و فهمیدم، «توحید»، تنها اصل و اساس قوانین زندگی است.
به یقین، دلیل تمام موفقیتهای زندگیام، اجرای توحید در عمل بوده است. به همین دلیل رسالت من با اشاعه توحید در جهان آغاز شد و تمام آموزشهایم بر «درک و اجرای این اصل در تمام جنبههای زندگی» استوار گردیده است.
توحید یک اصلی درونی است. توحید نگاهی جدا از هر دین و مذهب است که میگوید: زندگی ما، تماماً توسط باورهای خودمان رقم میخورد.
توحید، منطق ابراهیم برای شکستن بتهاست تا نشان دهد آنها حتی قادر به نجات خودشان از گزند یک تبر نیستند، چه برسد به نجات آدمها.
توحید، یقین ابراهیم است که میتواند درک کند هاجر و اسماعیل به اندازهی او به ربّ متصلاند. پس با خیال راحت آنها را در بیابان میگذارد.
توحید، توکل، سرسپردگی، تسلیم و اعتماد ابراهیم به درستی الهاماتش است که، میتواند اسماعیل را به قربانگاه ببرد.
نگاه توحیدی، ایمان ابراهیم به عدم تأثیر هرگونه عوامل بیرونی است که خود را در عمل، هنگام ورود به آتش نشان میدهد. چون میداند حتی آتش قدرتی برای صدمه زدن به او ندارد، اگر قدرتش را باور نکند
ما که انتظار نعمتهای بیشمار را داریم، باید از خود بپرسیم چقدر توانستهایم این نگاه توحیدی را داشته باشیم؟!
و اگر این نگاه را ساختهایم، چرا دست از نگرانی درباره عوامل بیرونی برنداشته ایم؟!
چرا میترسیم حتی اگر مسیر درست را برویم، کار درست را انجام دهیم و باورهای خوبی بسازیم، ممکن است یک حادثه غیر مترقبه یا قدرت بیرونی مثل قانون دولتی، رأی یک سیاستمدار، لغو یک قانون، قیمت دلار، سیل و زلزله و … ریشه بنایی را ویران کند که، در تمام این سالها ساختهایم؟!
این نگرانیها همان بخشهای ساخته نشدهی توحید در نگاهمان است. همان منافذی است که برای ورود شیطان به عنوان نماد کمبود و ترس، باز گذاشتهایم و همان بخشهای ساخته نشدهی باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین است.
میزان ورود نعمتها به زندگی ما، به اندازه باورهای توحیدیمان است.
به اندازهی یقین به این قانون که: «فرکانسهای خودمان زندگیمان را خلق میکند»، توحیدی میشویم و به همان اندازه نیز، در آرامش میمانیم، از خطرها مصون میمانیم، آتش برایمان گلستان میشود، عدو سبب خیر میشود و برکتها راهشان را به سوی زندگیما پیدا میکنند.
تمام نتایج زندگی من، حاصل تلاش برای قدرت دادن به باورهای توحیدیام بوده است. تا روی آدمها حساب نکنم و روی قدرتی حساب کنم که، قدرت خلق هر خواستهای را به من بخشیده و هدایتگر من در مسیر هر خواستهای گشته.
این نگاه توحیدی است که، هر روز نعمتهای بیشتری را روانه زندگیام میسازد و عزّت، ثروت، عشق و سلامتی بیشتری به من میبخشد. نه به این دلیل که من فردی خاص هستم، بلکه اصل فقط توحید است و آدمهای زیادی درباره درک این اصل مهم، دچار سوء تفاهم شده و به فرعیات بیهوده چسبیدهاند.
اساسی ترین تلاشهای بشر در تمام اعصار تاریخ، صرف تأمین خوراک، پوشاک و مسکن بوده است. یعنی همیشه این موضوعات را اصل دانسته و به خاطرش اینهمه جنگ به راه انداختهاند. اما وقتی وارد قرآن میشویم و داستان زندگی پیامبران را میخوانیم، هیچ اثری از این دغدغهها که کل بشریت درگیرش بوده، نمیبینیم. دغدغه زندگی هیچ پیامبری تأمین سقف بالای سر، امرار معاش یا یافتن شغلی برای پرداخت هزینههایش نیست، چون اصل چیز دیگری است.
قرآن یکصدا توحید را فریاد میزند، آن را اصل میداند و خداوند همه چیز، جز شرک به خودش را میبخشد. چون امکان ندارد شرک بورزیم و تجربه خوبی از زندگی داشته باشیم. اما اگر توحید را درک و اجرا کنیم، قطعاً به مسیر راهکارهای ثروتآفرین هدایت میشویم و ثروت به صورت طبیعی راهش را به زندگیمان مییابد.
با این حال، آدمهای زیادی اصل را رها و درگیر فرعیاتاند. تداوم کسب و کارشان را درعوامل بیرونی میبینند و نه باورهای خودشان. برای همین هر دلیلی را بررسی میکنند الّا باورهایشان و روی هر عاملی حساب میکنند الّا خداوند.
به جای ساختن باورهای قدرتمندکننده و توحیدی، به دنبال آموختن روشهای بازاریابی، شیوه جلب مشتری، تبلیغات و … اند.
به جای ساختن باور احساس لیاقتِ تجربه عشق، به دنبال جراحی زیباییاند.
به جای ساختن باور فراوانی، به دنبال یافتن دنبالکنندگان و لایکهای بیشترند.
به جای ساختن باور توانایی بدن در ساختن سلامتی، به دنبال یک پزشک و داروی بهتراند.
آنها هزاران عامل را، به عنوان عامل اصلی لحاظ میکنند، الّا توحید و توکل را، که اصل است و این وعده را میدهد:
تو به عنوان بخشی از نیرویی که ذاتش فراوانی، سلامتی، ثروت و عشق است، میتوانی با باور کردن رابطهات با این نیرو و باور کردن فراوانی نعمتها، سلامتی و عشق، راه ورود آنها را به زندگیات را باز نگه داری و به شکلی طبیعی تجربهشان کنی.
وقتی در مسیر توحید قرار میگیری، مشتریها پیدایت میکنند، ایدههای ثروتساز سراغت میآیند، قلبهای مهربان اطرافت جمع میشوند و به تو عشق میورزند و بدنت ساختن سلولهای سلامت را آغاز میکند.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD471MB38 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۶30MB38 دقیقه
بخشی از مصاحبه محمدعلی در سالها پیش :
محافظ شخصی(بادیگارد) داری؟
نه فقط یک محافظ شخصی دارم.
کسی که میبینه بدون چشم و میشنوه بدون گوش.
همه چیز رو به خاطر داره بدون داشتن مغز یا حافظه.
و اگه بخواد کاری انجام بده..میگه بشو و میشه(کن فیکون)
بزرگوارتر از اونه که زبان آورده بشه یا شنیده بشه.
اونچه در سینه هاست رو میفهمه.
و در ذهن ها نمیگنجه.
اون خداست…الله
اون محافظ منه… همچنین محافظ تو
سلام به استاد جانم و به همه دوستان عزیز
من چند روز هست بیشتر فایل های توحیدی شما رو گوش می کنم:مثل فایلهای توحید عملی 1 تا 5 ، بهترین باور در مورد خداوند، خدا را بهتر بشناسیم ، دعای کمیل،فقط روی خدا حساب کن،مالک تو الله است،ما بی انتها هستیم و… . سعی داشتم باورهای قدرتمند کننده در مورد خداوند بسازم.خیلی خیلی دوست داشتم خداوند سریعتر به شما الهام کنه تا بالاخره دوره قرآن که مدت زیادی هست تو فایلهای مختلف ازش صحبت میکنید رو تولید کنید.و امروز صبح با دیدن این فایل جدیدتون شگفت زده ام کردید.حتی همین دیشب با جستجو در قرآن داشتم در مورد باورهای قرآنی در مورد خداوند و ارتباطشون با قوانین و اینکه خداوند چطور عمل میکند فکر می کردم.خداروشکر که ما رو به این مسیر هدایت کرد:
آیه 11 سوره جمعه خیلی برایم جالب بود.چون به من یادآوری کرد کار کردن روی باورهای توحیدی خیلی مهمتر از کار و تلاش و تجارت فیزیکی است.
الجمعه
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَهً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَهِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ
ﻭ ﭼﻮﻥ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻳﺎ ﻣﺎﻳﻪ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻥ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﻱ ، ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻨﺪ . ﺑﮕﻮ : ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺛﻮﺍﺑﻲ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻭ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(١١)
النمل
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَىٰ آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ
ﺑﮕﻮ : ﻫﻤﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻫﺎ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﺮﻳﻚ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ؟(59)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَهٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ
ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻍ ﻫﺎﻳﻲ ﺧﺮم ﻭ ﺑﺎﻃﺮﺍﻭﺕ ﺭﻭﻳﺎﻧﺪﻳﻢ ، ﻛﻪ ﺭﻭﻳﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭﺧﺘﺎﻧﺶ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ ؟! ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﻧﺪ(60)
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﺭﺍم ﻭ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻜﺎﻑ ﻫﺎﻳﺶ ﻧﻬﺮﻫﺎﻳﻲ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻛﻮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﻭ ﺣﺎﻳﻠﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ [ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﻧﺸﻮﻧﺪ ] ; ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ ؟! ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ .(61)
أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ
ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻭﻗﺘﻲ مضطری ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ ؟! ﺍﻧﺪﻛﻲ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(62)
أَمَّن یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ
ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺎﻱ ﺧﺸﻜﻲ ﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺸﺎﭘﻴﺶ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ ؟ ! ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺷﺮﻳﻚ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ .(63)
أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻓﺮﻳﻨﺪ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ، ﻭ ﻛﻴﺴﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ ؟ ! ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ .(64)
قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ
ﺑﮕﻮ : ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻏﻴﺐ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ؟(65)
وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ
ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﻣﺮﺩم ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻓﻀﻠﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ، ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺳﭙﺎﺱ ﻧﻤﻰ ﮔﺰﺍﺭﻧﺪ ،(73)
وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ
ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ،(74)
یوسف
قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کَمَا أَمِنتُکُمْ عَلَىٰ أَخِیهِ مِن قَبْلُ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
ﮔﻔﺖ : ﺁﻳﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺍﻣﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻢ ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﻣﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭم ؟ ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ.(64)
یونس
وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ ، ﮔﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩم ، ﺻﺎﺣﺐ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺳﭙﺎﺱ ﻧﻤﻰ ﮔﺰﺍﺭﻧﺪ.(60)
الفاتحه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.(١)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ﻫﻤﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻫﺎ، ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍ ، رب ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٢)
الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺍﺳﺖ .(٣)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
ﻣﺎﻟﻚ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻱ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﺳﺖ .(۴)
البقره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﺑﻴﻤﺸﺎﻥ ﺩﻫﻲ ﻳﺎ ﺑﻴﻤﺸﺎﻥ ﻧﺪﻫﻲ ، ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ .(۶)
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ
ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣُﻬﺮِ ﻧﻬﺎﺩﻩ ، ﻭ ﺑﺮ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﻱ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٧)
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ
ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ .(٨)
یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ
ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻳﺐ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻳﺐ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ .(٩)
فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ
ﺩﺭ ﺩﻝِ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱِ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮِ ﻧﻔﺎﻗﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﺸﺎﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ، ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ.(10)
وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪ ، ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﻣﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﮔﺰﻳﻨﻨﺪ ، ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ ، ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ .(14)
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ
ﺧﺪﺍ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯﺷﺎﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ .(15)
أُولَٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَهَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ
ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﺮﻳﺪﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺗﺠﺎﺭﺗﺸﺎﻥ ﺳﻮﺩ ﻧﻜﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ.(16)
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ
ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺗﺸﻲ ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ ، ﭼﻮﻥ ﺁﺗﺶ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﺳﺎﺧﺖ ، ﺧﺪﺍ ﻧﻮﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻄﻠﻘﺎً ﻧﻤﻰ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻭﺍﮔﺬﺍﺷﺖ.(17)
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ
ﻛﺮ ﻭ ﻟﺎﻝ ﻭ ﻛﻮﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺯﻧﻤﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ .(18)
أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ
ﻳﺎ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖِ ﺭﮔﺒﺎﺭﻱ ﺷﺪﻳﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻗﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻴﻢ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥْ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﺩ .(19)
یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺑﺮﻕِ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺑﺎﻳﺪ ; ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﺩﻫﺪ ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﺤﻴﻂ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﺎﺭﻳﻚ ﻛﻨﺪ ، ﻣﻰ ﺍﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ .(20)
إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣَﺜَﻞ ﺑﺰﻧﺪ ، ﺷﺮم ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ ; ﺍﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﮔﺎﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻣﺜﻞ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺜﻞ ﭼﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ! ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺜﻞ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺜﻞ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ; ﻭ ﺟﺰ ﻓﺎﺳﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ.(26)
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ
ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﺪ : ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ ! ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻳﻢ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ . ﭘﺲ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺩﻳﺪﻳﺪ .(۵۵)
وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ
ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻗﻮﻣﺶ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺏ ﻛﺮﺩ ، ﭘﺲ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﻋﺼﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﺑﺰﻥ . ﭘﺲ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻮﺷﻴﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﭼﺸﻤﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ .ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱِ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺑﻴﺎﺷﺎﻣﻴﺪ ﻭ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﺍﻧﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﺁﺷﻮﺏ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻧﻜﻨﻴﺪ .(60)
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَهً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ
ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻪ ﻗﻮﻣﺶ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﮔﺎﻭﻱ ﺭﺍ ﺫﺑﺢ ﻛﻨﻴﺪ ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﻳﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻲ ؟ ! ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻰ ﺑﺮم ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺯ جاهلان ﺑﺎﺷﻢ .(67)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَّا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﮔﺎﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺎﻭﻱ ﺑﺎﺷﺪ ؟ﮔﻔﺖ : ﺍﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﮔﺎﻭﻱ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﭘﻴﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﻧﺎﺭﺳﻴﺪﻩ ، ﮔﺎﻭﻱ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﮔﺎﻭ ﺍﺳﺖ . ﭘﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ،ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻴﺪ .(68)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﺪ ﺭﻧﮕﺶ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ : ﮔﺎﻭﻱ ﺍﺳﺖ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﮕﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻪ ﺑﻴﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﻭ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ .(69)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ [ ﻧﻬﺎﻳﺘﺎً ﺁﻥ ﮔﺎﻭ ] ﭼﻪ ﮔﺎﻭﻱ ﺍﺳﺖ ؟ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﺎﻭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣُﺒﻬﻢ ﻭ ﻣُﺸﺘﺒﻪ ﺷﺪﻩ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺷﺪ .(70)
قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَهٌ لَّا شِیَهَ فِیهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ
ﮔﻔﺖ : ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ : ﮔﺎﻭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺭﺍم ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺷﺨﻢ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﺭﺍ ﺁﺑﻴﺎﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﺪ ،ﺳﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺭﻧﮕﻲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺭﻧﮓ ﺍﺻﻠﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺁﻭﺭﺩﻱ . ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺫﺑﺢ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﻜﻨﻨﺪ ! !(71)
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻴﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺍﻉ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻴﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ .(72)
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَٰلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
ﭘﺲ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺑﺰﻧﻴﺪ . ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱِ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﺗﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪ .(73)
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
ﺳﭙﺲ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺨﺖ ﺷﺪ ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻨﮓ ﻳﺎ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ; ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﻣﻰ ﺟﻮﺷﺪ ، ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺷﻜﺎﻓﺪ ﻭ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ، ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ترس و خشیت ﺧﺪﺍ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﻧﻴﺴﺖ .(74)
أَوَلَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ
ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ؟ !(٧٧)
وَقَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﺗﺶ ﺟﺰ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺪ . ﺑﮕﻮ : ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﭘﻴﻤﺎﻧﻲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻳﺪ ؟ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺗﺨﻠّﻒ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ، ﻳﺎ ﺟﺎﻫﻠﺎﻧﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ؟(80)
وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ
ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻏﻠﺎﻑ ﻭ ﭘﻮﺷﺶ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻛﻔﺮﺷﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺩﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ، ﭘﺲ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ .(٨٨)
وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺗﻮﺭﺍﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻟﺶ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﮋﺩﻩ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺑﺮ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪ ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ; ﭘﺲ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﺎﺩ .(89)
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُوا بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ
ﺑﺪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﭼﺮﺍ که ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﭘﺲ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺸﻤﻰ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﺸﻤﻰ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺷﺪﻧﺪ . ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ .(90)
وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .(95)
وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَیَاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ
ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﻳﺺ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ، ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮﺵ ﺩﻫﻨﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺁﻥ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻟﺎﻧﻲ ﺩﻭﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻧﻴﺴﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ .(96)
وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺟﻨﮕﻨﺪ ﺑﺠﻨﮕﻴﺪ ، ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻜﻨﻴﺪ ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﺠﺎﻭﺯﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ .(190)
فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮﻱ ﻭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎﺯﺍﻳﺴﺘﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(192)