توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 104
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام یکتا خدای پرقدرت و مهربانم
هربار سراغ فایلهای توحید عملی بیام
هربار هم چیز تازه ای است برای من
چقدر روحم به شنیدن این که “فقط روی خدا حساب باز کن” ارام میگرفت
انقدر شنیدم که داره اروم اروم بخشی ازوجودم میشه
اروم اروم
اره همه چیز تکاملیه
حتی همین
و اتفاقا این مبحث بیشتر
به خاطر تمام ذهنیات غلط و نادرستی که پر این حوزه دریافت کردیم
میگفتن درسته خدا همه کاره هس ولی…
اگه خداهمه کاره هست این ولی چیه؟
اما روز و روزگارم رنگ تازه ای گرفت از وقتی خواستم باور کنم خدا همه کاره هست بدون ولی و اما
خدا همه چیز میشود بدون ولی
خدا کافیست بدون اما
چقدر زندگی برام اسان شد
چقدر باور اینکه وجود همه اسانی ها و زیبایی ها و ثروت و سلامتهااا طبیعی هستن ذهن من رو خاموش کرد
.
خدا قولش قوله
خدا حرفش حرفه
قول داده دستت رو میگیره بشرطیکه دستت رو به سمت دراز کنی
گفته صفر تا صد زندگیت بامن
از چی میترسی
از چی نگرانی
من این جهان رو برای نگرانی تو که خلق نکردم
خواستم لذت ببری
زندگی کنی
رشد کنی
دنیا را توسعه بدی
بهبود بدی
تو فقط رو من حساب کن برو جلو
.
خدایا شکرت
ممنونم که درمدار درک بالاتر این اگاهی ها هستم
خدایا شکرت که منو لایق دریافت آگاهی این فایل قرار دادی و شکرت که بهم گوش سالم ، چشم سالم و موبایل و اینترنت و هوش و تفکر عطا کردی این آگاهی بهم برسه ..
کمکم کن همینطور که این آگاهی رو درک کردم بتونم اونو تو تمام لحظات زندگی اجرا کنم در کمال آرامش و احساس امنیت بودن در آغوش تو و قدرتی که بهم دادی.
استاد عزیزم میدونین چرا آنقدر دوست دارین راجب توحید صحبت کنید چون شما برای این هدف انتشار دادن توحید متولد شدین .. برای همین هیچ فایلی تا الان مثل فایلهای شما در این زمینه ها به دلم نشسته و متاثر نبوده … فقط میخوام بگم از خداوند نور و آگاهی و آرامش و آسایش رو در کنار عزیزانتون خواهانم . صداتون بینهایت مهربونه وقتی راجب خدا و توحید حرف میزنید یک تن خاصی که فقط مهر و عشق خداوند توش جاریه … خدا حفظتون کنه .. استاد عزیزم و دوستان برام دعا کنید. گرچه خودم خالق شرایط خودمم ولی وقتی حس میکنم فرشته هایی مثل شما دعام میکنند انرژی خوبی میگیرم .. آرزو دارم نه محتاج دعای کسی باشیم نه نگران فکر کسی ..
روز 54 فصل دوم روز شمار تحول زندگی من:
استاد مهربانم سپاسگزارم
چقدر خوبه که اینقدر اصل رو از فرعیات تمیز دادید
وقتی این باورهای توحیدی رو اولین بار از شما شنیدم
تمام ترس هایم از چشم زخم ،حرف مردم ،غیبت ها
و قوانینی که در جامع وضع کردن
جای خودش رو به آرامشی عجیب داد
دیگه از آمدن ها و رفتنهای آدم ها دلگیر نمیشدم.
منتظر هیچ منجی و معجزه ای در دنیای بیرون نبودم
فقط به آینه نگاه کردم و به قلبم که جایگاه خدای من بود.
چقدر زیبا همیشه گفتید که وقتی رابطه ی ما با خدا
درست بشه باورهای توحیدی درست در وجودمون شکل بگیره همه چیز برامون بسیار راحت ساده زیبا و در بهترین زمان رخ میده.
توحید = حساب نکردن روی آدم ها + حساب کردن روی خدا
خدای مهربونم ممنونم از این قوانین
زیبا و جهان شمول
چنان در قلب و ذهنم بیا تا از هیچکسی و هیچ چیزی
نترسم ،انتظار نداشته باشم آرامش داشته باشم
و زندگی عالی در تمام جنبه ها میخواهم…
*روی هیچکس نباید حساب کرد؟
*روی چه کسی باید حساب کرد؟
به هر حال آدم هستند و قولی میدن و ممکن هست یادشون بره.
اما نگران هم نباید باشی از تاثیر آدم ها روی زندگیت. خداوند قدرت خلق زندگیم رو به من داده و هیچکس قدرت تاثیر روی زندگی من رو نداره. نه باج دادم نه نگران بودم نه وارد سیستم دولتی شدم که سر کج کنم.
دیگه این وجود نداره که شماها بگید من میخوام برم فلان رشته بابام نمی ذاره. من میخوام با فلانی ازدواج کنم فلانی نمی ذاره.دولت نمی ذاره، اقتصاد نمی ذاره، دلار نمی ذاره، فلانی نمی ذاره، گره زدن روی بختم و فلانی سپاهی هست فلانی اطلاعاتی هست و ال میکنه و پدرت رو در میاره و….
خودت هستی که زندگیت رو میسازی و هیچکس هیچ قدرتی نداره مگر اینکه ما بهش قدرت بدیم مگر اینکه ما باورش کنیم مگر اینکه ما شرک بورزیم
من آدم خاصی نیستم خدای من خدای خاصی هست.خدا داره کارهای منو انجام میده. همه دارند به من کمک می کنند و هر کس که فکر کنه می تونه به من آسیب برسونه اشتباه کرده اون داره به من خدمت می رسونه رایگان. چرا؟ چون افکار من هست که زندگی من رو می سازه و اون تو افکار من جایی نداره. فکر من هست که داره اتفاقات اطراف من رو بوجود میاره هر کدوم از ما داریم تو دنیای مجزای خودمون زندگی می کنیم. من دارم زندگی خودم رو بوجود میارم تو داری زندگی خودت رو بوجود میاری حالا اگر تو افکار شرک آلود داشته باشی یعنی بترسی و فکر کنی فلانی ممکنه کار رو خراب کنه طرف نماینده مجلس هست شوهرم گفته رئیسم تهدیدم کرده و…. وقتی ما می ترسیم یعنی قدرت رو دادیم به غیر خداوند
و خداوند میگه من همه چیز رو می بخشم به جز شرک. دلیل اینکه یوسف سال های سال در زندان موند این بود که شرک ورزید. امکان نداره کسی شرک بورزه و تجربه زندگی خوبی رو داشته باشه.
همه ما قسمتی از شرک و توحید رو داریم و باید روی باورهای توحیدی کار کنیم.
تنها قدرت جهان رب هست و هیچ چیز دیگه ای قدرت نداره. نه انسان نه جن نه پری نه رییس جمهور کشورها
*وقتی ی پیشرفتی رو نمی کنی بدون که یک ایرادی تو باورهات هست یک ترمزی هست و اونها رو باید درست کنم. من عاملم من عامل خوشبختی و عامل بدبختی و من عامل همه چیز خودم هستم. با نگاه توحیدی همه چیز از ثروت و اعتبار و وسلامتی و روابط و آرامش و.. بهتر و بهتر میشه.
اگر خدا رو باور کنید در وجودتون فارغ از مذهب
نگاه توحیدی فارق از دین و مذهب هست و توحید درونی هست.نمونه اش حضرت ابراهیم هست.
اگر نگاه توحیدی رو در خودمون بوجود بیاریم همه چیز حل شده است از ثروت و نعمت و سلامتی و روابط و.. به صورت طبیعی وارد زندگی ما میشود. مثل جریان رودخانه، روییدن درخت ها
نعمت و ثروت داره به صورت طبیعی ایجاد میشه اگر ما جلوی ورود نعمت ها و ثروت ها رو نگیریم با نگاه شرک آلود و عوامل بیرونی. مثل دلار،ترامپ،رقیب،گمرک و…
اگر شما در مسیر درست قرار بگیرید به خدا هر سیلی زلزله ای ترامپی هر اطلاعاتی به شما کمک خواهد کرد و نیتش مهم نیست و نتیجه ای که ایجاد می کنند نعمت بیشتر،ثروت بیشتر و توکل بیشتر، سلامتی بیشتر و اعتماد به نفس بیشتر و …
باور توحیدی اصل هست این اثرگذار هست.
روش های بازاریابی یا جلب تبلیغات و…. اصل نیست این ها فرعیاته. وقتی تو در مسیر توحید قرار میگیری هدایت میشی به اون دکتر خوبه هدایت میشی به اون روش خوب تبلیغاتی سلول هات هدایت میشن زیبایی و تاثیر تو روی دیگران اور می ذاره.
من با افکار توحیدی و باورهای خودم دارم زندگیم رو رقم می زنم اگر قدرت رو از دیگران بگیرم و بدم به خدای خودم که خدای من قدرتش رو داده به من
این هم نیست که بگیم خدا تصمیم می گیره که چه اتفاقی برای ما بیوفته. یا مثلا خدا حال میکنه به یکی ثروت بده به یکی نده بغضی ها میگن ما همه تلاشمون رو کردیم خدا نخواسته برای ما
خدای توی قرآن سعادت دنیوی و اخروی رو برای من خواسته.خدایی که توی قرآن هست به بندگانش ظلم نمی کنه و بندگان خودشون به خودشون ظلم می کنن.خدایی که توی قرآن هست میگه هرچی رو که میخوای من بهت میدم. خدایی که توی قرآن هست میگه زمین و آسمان را مسخر کردم برای شما . خدای توی قرآن میگه به خدا توکل کن که خداوند متوکل کنندگان را هدایت میکنه و دوستشون داره. خداوندی که در قرآن هست میگه هولا و هولا ما به همه شما کمک میکنیم چه بخواهید برید جهنم و چه بخواید برید بهشت.
اگر ما نگرانیم و می ترسیم یعنی ما داریم شرک می ورزیم و داریم قدرت رو می دیم به غیر خداوند.
دلیل موفقیت و دلیل اتفاقات خوب و دلیل اینکه هر روز شرایط من بهتر شد این بود که نگران آدم های دیگه نبودم.
سلام استاد عزیز ودوستان
با دیدن این فایل یادم اومد که قبلا خدایی تو زندگیم وجود نداشت همه خدابودن برام از همه کس میترسیدم جز خداوند
اونقد چک لگد های این شرک رو خوردم تا به جایی رسیدم تسلیم شدم اونقدر دیگران حساب کردم و دیگران بزرگ کردم و خدارو و خودم رو کوچیک کردم که حد نداره ولی خداوند فضلش زیاده همواره در حال هدایت ما بسمت خیر خوبیه که مارو هدایت کنه خدایی که با یه نور کوچیکی تو قلبت جوابتو میده تورونجات میده
یادم اومد یه زمانی خیلی منم منم میکردم خدایی که الان میشناسم برام مبهم بود خدایی که فقط میخواد انتقام بگیره بخاطر نماز نخوندن وبی حجابی خدارو بمن اینجوری معرفی کرده بودن
وقتی حسابی چک لگد خوردم اونموقع خواستم برم سمت خدا سمت خدا چی بود نماز بخونم به پیامبران متوسل بشم چیزی که بمن گفته بودن تازه این آخر ایمان بود که از فلان پیامبر بخواه تا کمکت کنه بازم اونجا خدانقشی نداشت تو دین ما پیامبران قدرتشان بیشتره تا خدا
خلاصه من شروع کردم نماز خوندن برای حاجتی که داشتم ولی الان که فکر میکنم میگم این تکاملی بود که من رسیدم به اینجا
نمیدونم فقط آخر نمازم هیچ دعایی بااینکه اینهمه خواسته داشتم نمیکردم فقط میگفتم خدایا منو به راه راست هدایت کن اینم از لطف فضل خداوندم بود که به زبانم جاری میکرد این جمله و من متعجب که چرا نمیتونم دیگه دعایی جز این بکنم
خداوند اجابت کرد ومن تکاملی هدایت شدم قلبم باز شد زمانی که بمن میگفتن از فلان پیامبر بخواه یه چیزی تو وجودم میگفت پس خدا این وسط چیکارست وقتی هم از همون آدما میپرسیدم خودشونم جوابی نداشتن
ولی یه چیزی تووجودم میگفت خدا نمیتونم توصیف کنم این حس رو و بحث چشم زخم هربار میگفتن فلان دعا رو بگیر یا برو پیش فلان آدم دعا نویسه یکی واست دعا گرفته من میگفتم آخه پس خدا چی مگه میشه یه آدم بخواد برای تودعا بنویسه بعد اون زندگیت خراب کنه پس خدا چی اونموقع هنوز بااستاد آشنا نشده بودم ولی یه احساس که همون خداوندی که دروجود منه ندا سر میداد پس خدا چی پس چجوری میشه و من هیج زمان نمیتونستم باور کنم
و از اونجایی که ما اگر یه قدم برداریم خداوند هزار قدم من آرام آرام هدایت شدم نوری در قلبم روشن شد وگفتم نه من نمیپذیرم که فلان پیامبر یا فلان دعا نویس برام میتونه کاری کنه
فقط خدا ولی نمیتونستم اینو رو درزندگی عملی کنم چون یاد نگرفته بودم تازه گاهی احساس گناه هم داشتم از اینکه من چه انسانی هستم نکنه اشتباهه میکنم برای اینکه از پیامبران درخواست کمک نکردم و عذاب وجدان میگرفتم
ولی از یه جایی این خدایی درونم منو به آرامش رسوند وبعد از اون تکاملی قرآن شروع کردم به خوندن ولی آیه های عذابش نمیخوندم میگفتم من این خدارو نمیخوام
تااینکه خداوند مهربان برای درک بهترخودش و عملی کردن توحید در زندگیم منو وارد این مسیر توحید کرد و اجابت کرد دعای منو که خدایا منو به راه راست هدایت کن
و خداوند منودر مسیر استاد عزیزم قرار داد که بیشتر خداروباور کنم و اجراش کنم
من حتی تکاملی که استاد میگن رو تواین مسیر کاملا درک میکنم بعدازظهر من احساس عذاب وجدان که بمن داده بودن واین تو وجودم بود هرچقدر طلب بخشش میکردم یه حسی تو وجودم بود که نه خداوند نمبخشتت ولی بعد فهمیدم که خدا همیشه غفور ورحیم
بعد ازاون درهای رحمت خداوند بررویم باز شد سالها درگیر افسردگی و غم پنهانی درچشم بودم ولی من زنده شدم جوری احساسم حالم خوب شده بود که دیگه از همچی لذت میبردم غمی که توچشمامم بود جاشو داد به شادی درعمق وجودم خدایا شکرت که من تورو تووجودم پیدا کردم
خیلی روزهای عالی بود بقول استاد میگن لطیف شده بودن منم همین حس داشتم
همه چیز برام زیبا بود همچی لذت میبردم
الان که اینارو نوشتم یادم اومد به دقیقا سه سال ونیم پیش دیگه از تاریکی نمیترسیدم از تنها خوابیدن از تنها تو شب تو یه کوچه راه رفتن دائم ذکر خداوند میگفتم قرآن میخوندم ازاونموقع مت زندگیم تغییر کرد خدایی که یکروز تنهایی ازش بپرسید تو کی هستی چجوری هستی
خدایی که یکروز تو اوج ناامیدی یاس وقتی تواینه داشتم خودمو میدیدم ازش پرسیدم پس کی تموم میشه کی میخواد زندگیم درست بشه چرا کمکم نمیکنی یه صدایی دراوج ناامیدی بمن گفت توموفق میشی اینجا بود وقتی این صدارو واضح شنیدم قلبم روشن شد شاد شدم نمیتونم واقعا اون لحظه رو اون حس توصیف کنم
بعدش با استاد عزیزم آشنا شدم و راه درست زندگی کردن آموختم وهنوز درحال یادگیری هستم
هنوزم جاهای ایمانم رو ازدست میدم ولی دوباره خداوند درقلب ندا میدهد که من هستم ناامید نباش بلاخره همچی درست میشه
من هنوز که جا داره که بهتر بشم هنوز گاهی مشرک میشم گاهی امیدم از دست میدم میخوام نتیجه های بیشتری بگیرم گاهی وسوسه اینکه دیر شد سراغم میاد ولی هرروز دارم رو خودم کار میکنم چند روز که بیشتر درک میکنم حرفهای استاد قبلا وقتی تازه آشنا شده بود بااین مباحث اصلا وقتی استاد میگفتن احساس نمیدونستم چیه احساس خوب وقتی میگفتن باور اصلا نمیفهمیدم ولی از فضل خدای مهربان هرروز بهتر وبیشتر درک میکنم حرفهای استاد عزیزم رو
سپاسگزاری از استاد و تحسین ایشون همیشه حالمو خوب میکنه من خیلی وقتا ناخودآگاه ایشون تحسین میکنم از این حد بالاتوکل وایمان انشالله که هممون دراین مسیر توحیدی ثابت قدم بمانیم وفقط بندگی ربّ تنها قدرت جهان رو بکنیم
خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتو کمک میخواهم
به نام خدای مهربان
روز 54سفرنامه
خداوند انرژی است . کل این جهان انرژی است.این انرژی تبدیل میشود.خداوند برای تو لقمه نانی در سفره ات میشود پدر میشود برادر میشود برای تو پول و برکت و نعمت میشود برای تو همان چیزی میشود که آن را باور داری .
باور بله باور مهم ترین اصل زندگی توست
ما با باور هایمان زندگی مان را رقم میزنم
بدبختی یا خوشبختی ما در دستان خودمان است
نه ببخشید در دستان نه
در افکار احساسات فرکانس ها دیده ها شنیده ها گفتگو ها و عادت های ماست
این عوامل تعیین کننده خوشبختی و بدبختی ماست
بر طبق قوانین ثابت جهان
این خدای عادل ماست این است عدالت خداوند یکتا
بلکه یکتا
زیرا او بهترین ها قشنگترین ها ثروت ها و موفقیت ها را برای ما میخواد
قران««
به هر کس که بخواهد میدهیم
به هر کس که خودش بخواد خودش تلاش کند ایمان داشته باشد به هر کس که بر طبق قوانین جهان عمل کند میدهیم هر چه که بخواد
مثل سلیمان تخت پادشاهی ثروت و شوکت
بچه بخواهد در سن کهن سالی مثل ابراهیم
از شکم نهنگ زنده بیرون بیایید مثل یونس
قرآن بخواند مثل محمد امین بی سواد (منظورم از بی سوادی توهین نیست بلکه منظورم قدرت خداوند و خواست حضرت محمد است)
آتش بر او گلستان شود مثل ابراهیم
دریا برای او راه باز کند مثل موسی
طفل او در گهواره سخن بگوید مثل عیسی برای مریم
برای هر که خودش بخواهد »»
آیا باز هم میگویی چشم میخوری؟
چرا خدیجه زن پیامبر از ثروت زیادی چشم نخورد ؟
چرا سلیمان از این شکوه و جلال و جبروت چشم نخورد ؟
چرا عیسی فرزند مریم چشم نخورد ؟؟؟
چرا موسی فرزند خوانده فرعون چشم نخورد ؟؟؟
چرا یوسف پیامبر با این همه زیبایی چشم نخورد ؟؟؟
چرا فکر میکنی دیگران به تو ضرر میرسانند ؟؟؟؟
چرا آذر نتوانست به ابراهیم ضرر رساند؟؟؟
چرا لشکریان فرعون نتوانستند موسی را بگیرند و دریا برای موسی باز شد ؟
چرا افراد قدرتمند نتوانستند به مریم آسیب برسانند؟؟؟؟
چون باور داشتند به خداوند یکتا به رب پرودگار جهان ایمان داشتند و نتیجه ایمان امید و شجاعت است و نه ترسی داشتند و نه غمی
این نوشته ای که الان نوشتم اصلا نمیدونم کی بهم گفت و کی برام نوشت
اینا من نوشتم واقعا ؟؟؟
الله اکبر
امروز یکی از فامیل های ما فوت شده تقریبا بهم نزدیک بودیم و من از صبح هر چی خاطره داشتم با ایشون که مرور کردم همش خوبی و خوشی بود .همش خاطره خوب داشتم از ایشون از مهربونیشون از صبوری ایشون از خانومی و کدبانویی ایشون
ایشون چند سالی بود که ازدواج کردند
با یک مرد که همسرشون فوت شده بود
مردی ثروتمند آقا متین و همه چی تمام
تو این شش سال اینا خیلی با هم سفر رفتند هر سال عید خونه عوض میکردند بهترین خرید ها بهترین خونه ها و تا اینکه عید امسال این خانم کادو ماشین از شوهرش میگیره و عید با ماشین خودش میاد تو فامیل و همه میبینن راستی اهل شواف و جلب توجه نبود هیچوقت حتی با ماشینی که اومد از ماشین شوهرش از نظر مالی زمین تا آسمون متفاوت بود و خیلی کمتر از ماشین های قبلیش)ایشون دو ماه بعدش مریض میشن و امروز فوت کردند
تمام اقوام میگن چشم خورد مردم چشم نداشتن پول و دارایی و خوشی و طلا ها و سفرهایش ببینند چقدر بچه هایی که برای همسرش بودن باهاش خوب بودند مردم میگفتند اصلا اینا نمیخوره از این خانم نباشند وای مردم حسودی کردند با حسودیشون ایشون کشتند حسرت خوردند کاش مثل ایشون بودند و همه حرف های که خودتون میدونید
تا چند دقیقه اول هم من همین فکر کردم ولی سریع به خودم اومدم بعد چند دقیقه اومدم سایت و این فایل برای بار چندم گوش دادم که از قضا فایل 54 سفرنامه هم بود .
آره باور کرده بودم که هیچکس نمیتونه به ما کمک کنه جز خدا ولی فراموش کرده بودم که هیچکس نمیتواند به ضرر ما کار کند و به ما ضرر برسونه.
یعنی چی واقعا خداوند با اون همه قدرت و عظمت بنده اش بیاد بنده دیگرش چشم بزنه و بمیره طرف.
اصلا این حرفا توهین به خودمون توهین به شعور خودمون و توهین به قدرت خداوند توهین به قوانین جهان هست .
کی و چطور اینقدر انسان مشرکی شدیم که مردن و زنده بودن کسی داریم به غیر خدا نسبت میدهیم
یعنی بنده قدرت داره یکی بکشه وای این شرک مطلقه.
الهی صدهزار مرتبه شکر
خدایا مرسی که روشن کردی این موضوع برام
خدایا مرسی بخاطر استاد
استاد متشکرم
مریم جان ممنون
کسی قضاوت نمیکنم افکار بقیه به خودشون ربط داره چون تاثیری در زندگی من نداره ولی یه لحظه حالم بده شد از اینکه یه روز هم من اینقدر افکار کثیفی داشتم ولی سریع از اون وضع اومدم بیرون و اجازه ندادم حالم بده بشه و خداشکر کردم که تو سن 26سالگی خدا راه موفقیت و سعادت نشونم داد و به اینجا هدایت شدم
««ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده »»
آره تنها قدرت جهان خداست و ما تنها باید روی خدا حساب کنیم توکل کن تو بسپار همچین بهش تو کار خودت انجام بده بدون ترس بدون ناامیدی تو ایمان داشته باش که خداهست تا برات شاهکار کنه تا برات کارستون کنه
ولی این وسط یادت نره روی هیچکس حساب نکن برای منفعت و سود و حتی مهم تر از اون
از هیچکس نترس و قدرت بهش ندی برای ضرر و زیان رساند به تو
الهی شکر الهی شکر
اومدم نمازم بخونم حسم گفت اول کامنت روز 54سفرت بذار بعد
الان حسم بهتر شد قشنگتر شد و الهی شکر
راستی اینم بگم خودم حس میکنم مدارم رفته بالا
چون حتی تو مواقع به ظاهر بد که ورودی نامناسب میخواد وارد ذهنم بشه سریع اوضاع تغییر میدهم سریع با یه چیزی حالم خوب میکنم و میام سایت و راه حل پیدا میکنم و اینکه میگم ندارم بالا رفته یکی دیگش دلیلیش اینه که:
تو فایل ها که استاد میگفتن نظر بچه ها بخونین و کامنت کنید دیدگاه خودتون من میگفتم این استاد کلک هستا میخواد سایتش بالاتر بره
ولی الان عادت کردم به خوندن کامنت بچه ها و کامنت گذاشتن چقدر آگاهی های نابی توی کامنت ها متوجه شدم و چقدر وقتی خودم مینویسم بعد میخونم ذوق میکنم که هرروز کامنت هام آگاهی هام درک هام بیشتر میشه
الهی شکر خدایا ممنون خدایا متشکرم
استاد واقعا مرسی
همه اینا حرف ها اول دوم سوم به خودم گفتیم خیلی کار دارم
دوستتون دارم خدانگهدار
سلام خداقوت خواهر عزیزم
عالی بود دوست عزیز… واقعا خیلی لذت بردم … خداروشکر میکنم ک به مسیر درست هدایت شدین
از خداوند برای تمام آدم ها میخام که به مسیر توحید هدایت بشن
واقعا شیرین ترین مسیر زندگی در این دنیا و آخرت توحید است
خدا مچکرم دوستت دارم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این سایت استاد عزیز
و فضای نور الهی که این سایت داره
واقعا ایمانم خیلی قوی میشه وقتی کامنتهاتون رو میخونم
موفق سربلند سعادتمند و پیروز باشید
خدانگهدار
خدایا شکرت
نمیدونم از کجا شروع کنم
تو این یکی دوروز گذشته، ی چیزایی رودر مورد خودم بهتر متوجه شدم
همون ک استاد میگن تغییر شخصیت ن ادا دراوردن
یا اون مثال میرداماد و خدا از زبون بنده هاش بهم کفت
خرداد ماه بود دوست و همسایه قدیمیم اومد خونمون و از قضا من میخواستم اون شب برم طلا فروشی طلاهام قیمت بزنم برا فروش
که ایشون سر زده اومد و بعد که همسرم زنگ زد مکالمه من شنید و پرسید ماجرا جیه
منم گفتم قصد فروش طلا دارم
گفت ببینمشون، اوردم و ی ست تک پوش و انگشتر دارم که این خانم گوشواره اش داره ( من کوشوارش فروختم چند سال پیش قفلش درست نمیشد)
خلاصه که گفت من ی تیکه طلا دارم میفروشم و قراره یکم ب حساب شوهرم 100 تومن واریز بشه میزاریم روش این 4 تیکه طلا رو میخوایم ( نیم ست و رولباسی و دستبند کارتیر)
بالاخره من چند روز بعد رفتم طلا فروشی و قیمت طلا ها روگرفتم
ولی جون واقعا هم من و همسرم دوست داشتیم نگهشون داریم از فروش منصرف شدیم و ب اصرار من فقط خرده طلاهام فروختم
ب دوستم زنگ زدم ک فلانی من از فروش منصرف شدم و فعلا پولماوکی شد و نمیفروشم
ی هفته ای کذشت و شد 2 تیر
دوستم پیام داد اگه عصر خونه ای با شوهرم بیام طلاها رو ببرم
، ی حس خیلیییی بد بهم دست داد
احساس عصبانیت میکردم
حس کردم که چقدر اینا پر روهستن ( همسرم تو اون سالها که همسایه بودیم همیشه میگفت، )
من که گفتم نمیفروشم
و حالا میگه میام میبرم ، اصلا رو چ حسابی بدم ببره
( خودشون ادمای اهل حساب کتابین)
و من ک قبلا اوکی بودم بهش طلاها رو بفروشم ی حس بدی بهشون پیدا کردم و نجواهای ذهنیم شروع شد
ک حالا میخواد ببره طلا فروشی و بزن تو سر مال و …
بهش زنگ زدم و گفتم از فروش منصرف شدیم
گذشت و ما دوباره گیر کردیم ، دلم میخواست طلاها رو داشته باشم
اصلا چرا من جز اونایی نباشم که برای رسیدن ب ی چیز بزرگتر ، چیزی از دست ندادن و راحت رسیدن
مثلا برای رفتن ب خونه خودمون و تکمیلش چرا باید تا گلو بریم تو قرض و وام و طلا و ماشینم بدی تا بنا تمام بشه
من دلم میخواد راحت اتفاق بیوفته
و همش تو ذهنم تجسم میکردم لحظه ای که کلید میندازم تو در خونه درحالیکه طلاهام توی دستام
سه هفته مونده ب زمان تخلیه خونه ای که الان توشیم
صب چشمم باز کردم و گفتم خدایا روزای اخر تو این خونه ایم شکر برای روزای خوبی که اینجا تجربه کردم
جمعه با یکی دیگه از دوستام حرف میزدم که دنبال خرید خونه یا زمین ولی هنوز پیدا نکردن و البته یکم پول کم دارن
و داشت میکفت ب شوهرم کفتم طلاهامهم میدم پولش جور میشه
و یهو یاد مثال میرداماد از استاد افتادم
دیدم طلاهای من ب دلم بنده ، باور کمبود ، اینکه اکر بدم بره دیگه نمیتونم بخرم، درحالیکه قبل از این طلاها من بارها فروختم وخریدم
یهو متوجه شدم که من مشرک بودم
من ترس از فروش ب همسایه ام داشتم
تو ذهنم بهشون قدرت دادم
که میتونن بزنن تو سرمالم و منم بخاطر عدم عزت نفس جلوشون کم میارم و توی سناریوذهنیم میخوام خودم قربانی نشون بدم که مجبورم طلا رو بفروشم و …
خداروشکر متوجه شد
خداروشکر
و بعد از درکش ی ارامشی ب قلبم اومد که هیچ کس جز خدا قدرتی نداره
هیچ کس نمیتونه ضرری ب من بزنه
و من معامله رو ب خدا میسپارم
برای همین دیروز خودم عکس طلاها رو گذاشتم دیوار با قیمت
و ب همون دوستم هم پیامدادم ( ته دلم دوست ندارم بهش بفروشم نمیدونم چرا)
گفت عصر تماس میگیرم و رفت تا حالا و تماس نگرفته
من کاری که از دستم برمیومد انجام دادم
نتیجه و هدایت ب خدا میسپارم
و یرزقه من حیث لایحتسب
طولانی شد ولی میخوام از حس و حال این روزام رد پا بذارم
این روزا میکذره
دقیقا ی ماه پیش تولدم بود ، 22 تیر و خدا از جاییکه ک فکرشم نمیکردیم برامون پول فرستاد ، پس بازم میشه کاری برای خدا نشد نداره
محدودیت درون ذهن منه
خب حالا چ کار کنم،
با شادی اثاثیه امبپیچم و کارتن کنم
و حالم خوب نگه دارم
خدا خودش همراهم
با سلامو درود خدمت استاد بزرگوارم و خدمت خانم شایسته ی مهربان.
این فایل رو امروز مجددا و بعد از بارها و بارها گوش داده شدن از طُرُق دیگه،امروز دوباره به صورت هدایتی و از طریق بخش نشانه ی امروز من ،گوش دادم.باور کنید همونطور که خودتون بیان کرده بودین و نشونه داده بودین از قبل،نکاتی رو توش شنیدم و بعد درک کردم در این فایل،که میتونم محکم قسم بخورم که در دفعات قبل هرگز نه شنیده بودم و نه فهمیده بودمش و نه مثل الان باورش کرده بودم.اینم محکم میتونم بگم که ولی همیشه احساس خوبی بهش داشتم.یه احساسی بهم میگفت این چیزی که الان میشنوی و درکش میکنی همون واقعیتیِ که در موردش قبلا سوال پرسیده بودی.
حتی از قبل ازینکه بتونم بپذیرم و باورش کنم،احساس خوبی به ارتعاشی که کلامتون ازش میومد،داشتم..ممنونم استاد.و ممنونم از خدای مهرربانِ
شما.اون خدایی که حقیقت داره.اون خدای واقعی.اون تنها قدرت.اون آگاهی مطلق.اون نورو عشقو هشیاری.
دوسِتون دارم.
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز
چند وقتی هست هدایتی فایل های رایگان رو گوش میدم
تقریبا همه فایل هارو دانلود کردم گاهی هم توی سایت یک فایل چشمک میزنه و میگه سراغ من بیا
هدایت به سری فایل های توحید عملی جواب درخاست من بود
برای از بین ترس هایی که برای خودم ساخته بودم و چون قبلا چند بار تکرار شده بود برام منطقی شده بود
از وقتی که فایل اول الگو های تکرار شونده رو گذاشتید من سعی کردم باور مربوط بهش رو پیدا کنم و پیدا هم کردم و روش کار کردم و نتیجه عالی داشت
و حالا برای تثبیت نتیجه هدایت شدم به این سری فایل ها
دیروز با فایل گفتگو با دوستان شماره 37 و صحبت های سحر و رزا شروع شد فایل رو چند بار گوش کردم و کامنت هارو خوندم ، من این فایل رو قبلا هم گوش داده بودم و شاید اگر میدونستم فایل 37 همون فایل رزا هست میگفتم تازگی ها گوشش دادم میرفتم سراغ یک فایل دیگه اما چون تصویریش رو ندیده نمیدونستم و دوباره فایل رو دیدم و این بار هم همونقدر اگر نگم بیشتر به من کمک کرد
و بعد از اون امروز این فایل رو دیدم چند بار گوش کردم و کامنت هارو خوندم
و تمرین ساختم و انجام دادم
اگر میتونستم فقط یه چیز رو از استاد برای خودم کپی کنم اون توحید میبود
قبلا ها برام جالب بود که چرا سعدی و حافط عاشق خدا میشدن و چرا این عشق رو به باده شراب توصیف میکردن
حالا میفهمم
این همون تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی هست
تازه من فقط اندکی اشنا شدم و سعی میکنم تا ابد سعی میکنم بیشتر و بیشتر اشنا بشم
شاید یارای پیامبر و مسیح و .. هم حس و حال مارو داشتن
خاطره ای که یکی از اعضا در مورد حساب نکردن روی کسی گفته بود برای من خیلی جالب بود و کلا خیلی علاقه دارم به کامنت هایی که به شکل خاطره یا مثال هست
من هم مثال خودم رو از حساب کردن روی خدا میگم
پنج یا شش سال پیش بود من کلاس دهم بودم و تازه با استاد عباسمنش اشنا شده بودم
یه مقدار پولی جمع کرده بودم که برای خودم گوشی بخرم و یه مقداری هم پدرم بهش اضافه کرد و من رفتم مغازه هارو گشتم اما اون مدلی که میخاستم با اون قیمت نبود
یادم نیست قیمتش چقدر بود اما میدونم حساب کرده بودم به اندازه حقوق یک ماه یک کارمند بود
و ما هم نه وضع مالی چندان توپی داشتیم نه من اصلا میخاستم از پدر کمک بگیرم
من تمام مغازه هارو گشتم اما نه تنها اون مدل بخصوص گیرم نیومده بود چیز دیگه ای که خوشم بیاد هم به چشمم نخورد
یه هو به نظرم رسید یک پاساژ که بیشتر کارشون تعمیرات هست رو هم برم داخل رفتم رفتم رفتم تا انتهای پاساژ درحالی که 10 20 تا مغازه رو رد کرده بودم یکی رو رفتم تو و پرسیدم این رنج قیمت چی دارید
گفت فلان مدل و فلان مدل رو داریم یه دونه فلان مدل هم هست
باورم نمیشد همون مدلی که من رویاش هم برام بزرگ بود رو گفت و همون رو خریدم اومدم بیرون
اون مدلی که من با یک سوم یا یک چهارم قیمت خریدم تا وند سال بعدش هم از مدل های همون سال عملکرد بهتری داشت
تا اینجا ممکنه عادی به نظر برسه
هرچند اون موقع برای منه 16 17 ساله خیلی نتیجه بزرگی بود
اما نکته اصلی رویکی چند سال بعد فهمیدم زمانی که دوباره گذرم به اونجا افتاد
حالا دیگه وضع مالیم خیلی تغیر کرده بود و زمین تا اسمون به لطف خدا با اون موقع فرق داشتم و خاستم برم احوالش رو بپرسم
دیدم یه نفر دیگه تو مغازش نشسته سراغش رو گرفتم گفتن ازش پول میخای ؟ گفتم نه اومدم احوالش رو بپرسم
گفتن ببین پسر جون تو تنها کسی نیستی که این ادم بهش ضرر زده ، هر کسی رفته تو اون مغازه این سارو کلاهش رو برداشته و الان هم فرار کرده
—-
جالب نیست ؟ یکی که کلاه همرو برمیداره برای یکی دیگه در رحمت خدا میشه
—-
قرآن:
1. “و هر کس به خدا اعتماد کند، او برایش کافی است” (سوره طلاق، آیه 3)
2. “و هر کس از خدا بترسد، او را راهی بیرون میکند و از جایی که انتظارش ندارد روزیاش میدهد” (سوره طلاق، آیه 2-3)
3. “و هر کس به خدا توکل کند، او برایش کافی است” (سوره طلاق، آیه 3)
انجیل:
1. “با تمام قلبت به خدا اعتماد کن و بر فهم خودت تکیه نکن؛ در همهی راههای خود به او تسلیم شو، تا او راههایت را صاف میکند” (امثال سلیمان، فصل 3، آیه 5-6)
2. “راهت را به خدا واگذار و به او اعتماد کن؛ او این کار را میکند: پاداش عادلانهات را مانند نور صبح درخشان میسازد و عدالت تو را مانند آفتاب ظهر نمایان میکند” (مزامیر، فصل 37، آیه 5-6)
3. “اما خوشابری برای کسی است که به خدا اعتماد کند و اعتمادش به او باشد؛ او شبیه به درختی است که در کنار آب کاشته شده و ریشههایش به سوی جریان آب میروند؛ هرگز از گرمای هوا نمیترسد و برگهایش همیشه سبز است؛ در سال خشکی نیز نگرانی ندارد و همیشه میوه میدهد” (ارمیا، فصل 17، آیه 7-8)
روز پنجاه وچهارم از سفرنامه من؛
وااااای که من عاااااشق این فایلهای توحیدی هستم…
خدایا هزااااااااران بار شکرت که انقدر قشنگ و به موقع هدایتم میکنی به سمت تکتک این گفته ها و آگاهی ها و آموزه های ناب و الهی از زبان استاد جان جانانم…
فقط و فقط رو خدا حساب کن چون هیییییییچ قدرتی در جهان جز قدرت مطلق رب وجود نداره و هیییییییچ کس هیچ تاثیر مثبت با منفی نمیتونه تپ زندگیت داشته باشه، چون تو تنها خالق زندگی خودت هستی و بس…
اگر اتفاقاتی تو زندگیت میفته که به ظاهر ناخوشنایند و نادلخواهه، آگاه باش و ایمان داشته باش که اوناهم برای تو خیر و خوبه چون تمام عوامل بیرونی به صورت رایگان دارن برای تو کار میکنن و به خدمت تو دراومدن چون دستی از دستان خدا هستن برای کمک رسانی به تو…
واااااای خدای من این چه حجم از آگاهیه که من دارم بدست میارمو درک میکنم…؟!؟
خدا و خدا و فقط و فقط خداااااااااا…
خانوادم، همسرم، رییسم، صاحب خونم، رییس بانک، مدیرعامل کل، رییس جمهور، وزیر کشور، قانون، دولت، اقتصاد، دلار، گرونی، تورم و تمااااام عوامل بیرونی دیگه…
هیییییییچ تاثیری تو زندگی من ندارن و تا زمانی که من ایمان و توکل ابراهیمی داشته باشم و بدونم که خدای من بهترینهارو برای من میخواد چون قدرت جهانیان در دست اوست،و این خودمم که دارم اتفاقات زندگیمو رقم میزنم، پس هرگز هیچ کس هیچ آسیبی بهم نمیتونه برسونه چون خدا با مومنین است…
خدایا هزاااااران بار هم شکرتو به جا بیارم باز کمه…
خدایا شکرت که این آگاهی هارو به استاد عزیزدل دادی تا ایشون هم دستی از دستان تو باشه و مثل ابراهیمت پند رسان و بشارت دهنده ما باشه تا ماهم بتونیم به توحید و ایمان بیشتر برسیم…
خدایا شکرت که مریم گلی دوست داشتنی این سفرنامه الهی رو انقدر قشنگ و به روز درست کرد تا هر روز بتونم با نظم و به موقع به آگاهی های بیشتر برسم…
خدایا شکرت که منو به این سایت الهی هدایت کردی و اینجا کنار دوستان بی نظیر و هم فرکانس قرار دارم تا به کمکشون و با خوندن کامنتاشون به درک بیشتری برسم…
خدایا شکرت که هستی و برامون خدایی میکنی…
در پناه الله یکتا و بی همتام شاد وسلامت و خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشیم…
یا حق…