توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریناز گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    بادرود و سلام به همه توحیدیهای عزیز

    استاد برام سوال واقعا این همه قرآن میخونن ولی جوابی که شما گرفتین متفاوت. چرا؟!

    چطور تونستین این نتایج رو بگیرید و تفسیر درست رو پیدا کنید؟

    من آیه مربوط به وضو رو خوندم تفسیرهاش متفاوت بود از دید شیعه و سنی و سنی با سنی و شیعه باشیعه چه برسه به مفاهیم توحیدی. خیلی کارت درسته سید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2329 روز

      سلام دوست عزیزم تا جایی که اطلاع دارم استاد به هر آیه می‌رسیدند ریشه کلمات را معنی می کردند و این طور به دید بهتری نسبت به قرآن رسیدند.

      برای مثال توی همه تفاسیر نوشته هر کسی گناه کنه میره جهنم و استاد ریشه کلمه گناه رو به عربی درآوردند و متوجه شدند، منظور از گناه چیست. و اینطوری

      تاثیر اکثر مبلغان مذهبی که با توسل به این آیات مردم رو از جهنم می ترسوندند، بی اثر میشه.

      و از آنجایی که برخی مبلغین خیلی چیزارو گناه اعلام کردند، یا ما با انجام اونها احساس گناهکار بودن داشتیم و یا کلا منکر قرآن و دین می‌شدیم.

      برای لذت بردن از زندگی و هم دیندار بودن این روش استاد معرکه هستش، چیزی که تا قبل اون به ذهن هیچ کسی شاید نرسیده.

      مثلا خیلی از ماها حتی وقتی قصد میکردیم روی قرآن کار کنیم، نهایتش این بود که همزمان چندین تفسیر تهیه میکردیم و میخوندیم. این سبک خوندن

      که استاد پیش رفتند، مرسومم نبوده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    بهروز گفته:
    مدت عضویت: 2467 روز

    بنام حداوند بخشنده و بخشایشگر

    سلام و درود بر همه عزیزان و استاد عزیزم،

    چقدر این فایل برای من بموقع و دلگرم کننده بود و نشان داد در مسیر صحیح قدم برداشته ام.چون همین دیروز خودم را از بند یک شرک بزرگ که یکسال گریبانگیرم بود نجات دادم.از روزی که تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم دو مورد برایم پر رنگ و برجسته شده.یکی نجواهای بلندتر شیطانی که مرا به سوی ناامیدی و شکست هشدار میدهد و دیگری الهامات روشنگر درونیم که هر لحظه پرده ای کنار میزند و مرا شگفت زده میکند.

    با تمام وجودم حس میکنم که خداوند از رگ گردن به من نزدیکتر شده(البته بود ولی به واسطه شرک،چشمی و حسی برای دیدنش نداشتم)و سکان باورهایم را در دست گرفته.

    خدایاااااااااااااا ممنونم.

    روابط کاری،تجاری،عاطفی و خانوادگی و…. قبلیم برایم هنوز هم با اهمیت و محترم هستند چون نتیجه افکار و باورهای من هستند.

    ولی اولا دیگر با ارزشترین و بااهمیت ترین رابطه برایم ،رابطه توحیدی با الله بی همتاست و دوما دیگر وقت تغییر است.تغییر تمام باورهای قدیمی و تحمیلی.

    در اول راه تغییر باورها برایم بسیار دشوار بود،چنان باورهای شرک آلود در من ریشه دوانده بود که دست های قلبم از بس با تیشه توکل بر این ریشه ها زده بود،پر از تاول شده و رمقی برای ادامه نداشت ولی این خواستن چنان زیاد بود که جایی برای غفلت نگذاشته.

    و حالا حس میکنم چونان کوه استوار توان تغییر هر باور را دارم.

    این جز رحمت ذات لایتناهیست؟

    خداوندا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حبیب الله مرام نارویی گفته:
    مدت عضویت: 3154 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه دوستان عباسمنشی و استاد عزیز می دونم حالتون عالیه

    مدتها بود این سوال برام بود که اگه هدف از آفرینش ما عبادت هست ولی پس کار و شغل و پول و پوشاک و خوراک چی میشه ولی جدیدا به خودم می گفتم که اگه هدف عبادته پس بقیه چیزا باید خیلی راحت در اختیار قرار بگیره و اگه در اختیار نیست مشکل از ماست. عبادت ما یا همون باورهای ما مشکل داره که اصلو فراموش کرده و چسبیده به همه جزییات یا حاشیه چقدر از بچگی به من گفتن نماز بخون نماز بخون نماز بخون و من هم وقتی گاهی اوقات تنبلی می کردم و نماز نمی خوندم کلی احساس گناه می کردم که من دیگه بنده خوب خدا نیستم و مورد خشم خداوند قرار گرفتم .ولی امروز طوری شده که با خودم فکر می کنم و می خندم می گم واقعا من فکر می کردم خدا رو دارم می پرستم . شاید داشتم پرستش می کردم ولی دقیقا اون خدا نبوده چون باید تو این دنیا اینقد مشقت و سختی می کشیدی اونهم هم با کلی پارتی بازی او دنیا شاید به بهشت می رسیدی این سختی کشیدنه فک کنم تو وجود همه انسان های مذهبی مثل من هست . ولی واقعا چرا باید سختی کشید خداوند چه منفعتی از سختی کشیدن من می بره و چه منفعتی از راحت بودن و ثروتمند بودن من . و این قوانین جهان هستی و قرآن که از سپاس گذاری تا انفاق همش برای لذت و آرامش من هست تا حال من خوب بشه تا از طریق این حال خوب راه راست رو تشخیص بدم از راه های .خدایا سپاس گذارم که تو این مسیر هستم و این چنین فایلهای ارزشمندی رو گوش می کنم. خدایا سپاس گذارم به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومد تا به این آگاهی ها هدایت بشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 0 روز

    سلام به همه ی دوستان عزیز م و استاد مهربانم ..

    خیلی فایل عالی و انرزی بخشی بود ..

    عاشقتونم خونواده عزیزم تک تکتونو از درون قلبم دوست دارم ..به قول استاد در فایل توحیدی 5 مگه شما میدونید من شما را چقدر دوست دارم .. انگار همه عاشقان الله اینجا جمع شدن و یه خوانواده تشکیل دادن …

    من تو زندگیم بارها پیش می اومد که نگران و ناراحت میشدم از اینکه چرا مردم کشور من خیلی اهل شرک و خرافات هستن با خودم میگفتم خدایا چی کار کنم همیشه هم تو ذهنم این یه دغدغه بزرگ بود چون خیلی دلم میخواست اول مردم کشورم و بعد همه را با توحید اشنا کنم و در رابطه با مردم کشورم یه جورایی نگرانیت خاصی داشتم چون خودم تو یه خونواده ایی بزرگ شدم که یه اصطلاح جالب و خاص دارن میگن هر چیز در جهان میشه به اذن و اراده الله هست و اگر الله نخواهد هیچ احدی به اندازه زره هیچ کاری نمیتواند بکند .و الانم که میبینم استاد عباسمنش عزیز داره ارزوی منو پیش میبره خیلی خوشحالم و خودم هم دقیقا همین کار را میخوام انجام بدم استاد در وصف تو میتونم بگم دلبری و دل میبری ..

    گاهی وقت ها پیش می اومد یک شخصی را میدیدم که خیلی ادم خوبیه و اخلاقش عالی ادم مهربون و دلسوز . ولی اهل شرک اونم شرک های واضح و اشکار خیلی براش حسرت میخوردم جالبه با خودم میگفتم حیفه بره جهنم . چون میدونستم خدا شرک را نمیبخشه ..

    چند وقت پیش یکی بهم گفت که فلان گروه دنبالتن و میخوان بگیرنت اولش ترسیدم و نگران شدم بعد با خودم گفتم تو از کی میترسی از یه بنده از یه شخصی که هیچ قدرتی نداره . بعد دوباره حس ایمان را احساس کردم و اصلا نترسیدم و کاملا اروم شدم دیروز دوباره همون خبر قبلی با شدت خیلی بیشتر بهم گفته شد این دفعه به اندازه پوچ هم نترسیدم و کاملا عادی و خوشحال بودم و بعد کمی از توحید برای خودم گفتم به مراتب ایمان و ارامش بیشتری احساس کردم الانم که فایل استاد را نگاه میکردم مثل دیوونه ها فریاد میزدم الله الله الله الله الله الله …

    دیگه پی در پی فریاد میزدم شانس اوردم کسی کنارم نبود اگه میبود قطعا میگفت دیوونه شده الانم با خنده دارم مینویسم چون من هر وقت احساساتی بشم اسم الله را میگم دیگه عادت شده برام بطور ناخوداگاه میگم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 0 روز

    سلام به استاد خوبم وهم فرکانسى هاى عزیزم استاد خیلى خوشحال شدم از اینکه دوره قرآن بزودى روى سایت میا دشاید خانواده ما جزو اولین نفراتى باشیم که این دوره را تهیه میکنیم استاد شاید باورتون نشه من خیلى وقت پیش قبل از اینکه هیچگونه بحثى در مورد دوره قرآن ازشما شنیده باشم به همسرم میگفتم که چقدر خوب میشد که استاد یک دوره قران یا تفسیر اونو برامون بذاره واز خیلى وقت پیش من منتظر همچین دورهاى بودم واین نشان دهنده اینه که قانون خیلى خوب عمل میکنه وباورمابیشتر میشه به اینکه هر چه منتظرش باشیم همان میشود استاد عزیزم من همیشه از گوش دادن به فایلهاى رایگان وفایلهایى که تهیه کرده ایم لذت میبرم وبراتون بهترین هارو از خدا میخوام واز خواندن نظرات دوستان هم خیلى انرژى وانگیزه میگیرم ضمنأ ازخانم شایسته عزیز هم خیلى ممنونم بابت این سفر خوب وعالى که شروع کردن چون من همیشه دوست داشتم یه جورى فایلهاى رایگان استاد رو مرور کنم ولى به خاطر تمرکز بیشترم روى فایلهایى که تهیه کردیم وتمرین ها وقت نداشتم ولى همیشه حواسم به کانال بود ومطالبى که گذاشته میشد را میخوندم وآغاز این سفر بهانه خوبى براى مرور فایلهاى رایگان استاد شد خداوند بزرگ رو سپاسگزارم که بوسیله دستانش به من کمک میکنه وهرروز راهمو روشن تر میکنه درپناه خدا شاد باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Shirin Razdasht گفته:
    مدت عضویت: 2474 روز

    ‎ از این به بعد منتظر نمیشینم تا اتفاق های خوب بیان سراغم خودم میسازمشون خودم خودمو سوپرایرز میکنم

    منتظر نمیشینم تا کسی که عاشقشم واسم گل بخره خودم میرم گل می‌خرم و سوپرایزش میکنم شاید اون یادش رفته اگه نخندید من بهش میخندم محاله شادی و ببینه و خوشحال نشه اگه بی حوصله بود یه کاری میکنم سرحال بشه خلاصه اونم آدمه حوصلش میاد سرجاش اگه دیدم یه فکرایی اذیتم میکنه نمیشینم تماشاچی افکارم بشم تا سرخود بزرگ بشه منو ناراحت ترم کنه تنبلی و میزارم کنار جارو خاک انداز برمیدارم این‌ افکار منفی ر‌‌و جارو میکنم اگه دیدم ترس اومده نشسته روی قلبم پنجره رو باز میکنم و حسابی قلبمو میتکونم تا این ترس های الکی و به درد نخور از روی قلبم بریزه بیرون واقعا این ترس ها با خودشون چی فکر کردن که اومدن روی قلب من نشستن میدونم کاره کیه ، به موقع حساب شیطان و میزارم کف دستش ، دستم از اینجا به اون گوشه های مغزم نمیرسه جارو دسته بلند و برمیدارم و تمام اون تارهای مزاحم و پاک میکنم منظورم تارهای نداشتن و نتونستن و نداریه خیلی زشتن چه قدر فکر منو زشت کردن هر وقت چشمام به این تارها میخوره انگار یکی به من میگه کار نیست شغل نیست ایده نیست پول نیست چه قدر این تارها جلوی اون پنجره فکرمو بسته بود همون پنجره ای که خیلی وقته باز نشده دو تا گل میزارم تو گلدون امید پنجره رو باز میکنم از این پنجره خونه خدا معلومه خدا مثل همیشه داره تو باغچه خونش گل میکاره چه خونه ای داره شبیه قصر میمونه دو‌تا دستمال تمیز برمیدارم و حسابی شیشه این پنجره رو با شیشه پاک کن تقوی و توحید پاک میکنم کارش حرف نداره برق میندازه هر چی که سیاه و کثیف شده باشه تقصیر خودمه درو بار گذاشته بودم کلی مگس مزاحم اومده بود

    یادم باشه بازار رفتم یه توری محکم بخرم از همون هایی که تبلیغشو دیده بودم چه خوبه که میشه تبلیغ کرد چه خوبه میشه منم اعتماد به نفسم و ببرم بالا و این همه ایده های خودمو معرفی کنم

    خوب اینم از پنجره ها

    خدا داره واسم دست تکون میده

    چه قدر این همسایه مون و دوست دارم برم باهاش یه کم حرف بزنم اون همیشه کلی ایده واسم داره

    یه دونه از اون قلمه های گل صبوری هم ازش بگیرم بکارم تو حیاط خونم

    من عاشق خودمم

    چه قدر خوبه خودم و سوپرایرز کردم

    اینم قفل ایمان

    ببینم شیطان باز میتونه بی اجازه بیاد تو خونم یا نه ؟؟؟

    #شیرین_رازدشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    داوود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2836 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    استاد من هر چقدر که این فایل رو نگاه میکنم میبینم که واقعا هر لحظه از زندگی ما پر از شرک هست و قدرت دادن به بقیه و عواملی از بیرون از خودمون هست که نمیتونیم موفق بشیم تو تمام جنبه های زندگیمون دیروز ما یک دور همی خانوادگی داشتیم که در مورد کسب و کار بحس شده بود که یکی از فامیل هامون میخواد یه کاری رو راه بندازه که تمام شرایطش هم جور شده واسش و لی همش داره میگه نمیزارن من کار کنم این کارها پارتی میخواد این کارا رو پارتی میخواد و نمیزارن کسی پیشرفت کنه دولت باید فلان کنه تا من بتونم کار کنم یا خیلی چیز های دیگه که الان چند سال هست میخواد کارش رو راه بندازه توکارش هم خیلی وارده ولی همش دنبال عواملی هست غیر از خودش حتی تو حرفاش فهمیدم که پول هم داره ولی همش منتظر هست که فلانی ها این کار رو باید انجام بدن تا من بتونم کارم رو انجام بدم و همش از این حرف ها که الان هم وظعیتش مشخص هست و دیروز من کلا همش داشتم به این فایل فکر میکردم که ما واقعا چقدر شرک داریم تو زندگیمون و توقع داریم موفق بشیم و همش نگاهمون به دست دیگران هست و کسایی غیر از خدا و خودمون . و دیروز خیلی خیلی قانون همش داشت برای من تو این صحبت ها تایید میشد که ما خودمون داریم جلوی موفقیت خودمون رو میگیریم و اصلا متوجه نیستیم و همه رو بزرگ کردیم و قدرتمند بجز خداوند یکتا و خودمون .

    استاد وقعا این فایل شما چشمم رو خیلی خیلی باز کرد و خیلی درکم رو بالاتر برد از ینکه ما خودمون خالق زندگیمون هستیم

    سپاسگذارم از خداوند و شما برای این آگاهی های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهدی جانجانی گفته:
    مدت عضویت: 2695 روز

    بنام فرمانروای کل کیهان

    فرمانروایی که هر موقع که از هر چیزی میترسم به خودم میگم نترس ، کی جرئت میکنه یا حتی میتونه به تو صدمه بزنه یا تو رو بترسونه چون تو حمایت بزرگترین قدرت کل کیهان ، فرمانروای کل کیهان داری

    هیچ چیزی جزء اون در جهان قدرتی نداره

    هر موقع از چیزی میترسم به خودم میگم خداوند در درون توئه. خداوند از رگ گردن به تو نزدیک تره ، و همچین نیروی قدرتمندی با تو همراهِ چرا میترسی! و یواش یواش آرامش پیدا میکنم و بر ترسم غلبه میکنم

    استاد حق با شماست تا الان از این دید به قران نگاه نکرده بودم که توی قران هیچی در مورد بیزینس،درامد پیامبرا گفته نشده یا اینکه خدا بهشون بگه فلان شغل انجام بدید درامدش بیشتره ، یا شغل تو تغییر بده و کلاً در مورد خوراک،پوشاک و مسکن شون چیزی گفته نشده یا دغدغه های شغلی و مالیشون!

    چون اصل ایمانِ(ایمانی که در عمل نشون بدی نه فقط به زبان)

    چون اصل یکتاپرستیِ

    چون اصل توحیدِ

    چون اصل شرک نداشتنِ

    بقیه ش خودش درست میشه. وقتی ایمان داشته باشی به پروردگارت،ایمان داشته باشی به غیب،فقط روی خدا حساب کنی ، تنها اونو بپرستی و تنها از اون یاری بجوئی،هرگز ترسُ به وجودت راه ندی چون که میدونی اون باهاته،غفور بودنشو باور کنی،رزاق بودنشو باور کنی، بقیه اش حل شدس

    ایده خودش میاد،مشتری خودش میاد،درامد خودش بیشتر میشه،سلامتی میاد،روابط خوب میاد به هرانچه میخواهی میرسی خیلی راحت.

    فقط باید مثل پیامبرا بگی و باور داشته باشی که” خدا مرا کفایت است ”

    واقعاًنم اون کافیه….

    اون همه چیزت میشه

    مشتری میخوای؟ مشتری میشه برات

    مجوز میخوای؟ مجوز میگیره برات

    ایده میخوای؟بهت ایده میده

    دوست میخوای که هیچ وقت تنها نباشی؟ رفیق ت میشه میتونی توی تنهاییات باهاش بگیُ بخندیُ برقصی

    پارتی میخوای؟ میشه قدرتمند ترین پارتی برات تو جهان

    دیگه چی میخوای؟

    چی میخوای که اون نمیتونه بهت بده؟!

       خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان

    اما بقدر فهم تو کوچک می شود

    و بقدر نیاز تو فرود می آید

    و بقدر آرزوی تو گسترده می شود

    و بقدر ایمان تو کارگشا می شود

    و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می شود

    و به قدر دل امیدواران گرم می شود

    یتیمان را پدر می شود و مادر

    بی برادران را برادر می شود

    بی همسر ماندگان را همسر می شود

    عقیمان را فرزند می شود

    ناامیدان را امید می شود

    گمگشتگان را راه می شود

    در تاریکی ماندگان را نور می شود

    رزمندگان را شمشیر می شود

    پیران را عصا می شود

    و محتاجان به عشق را عشق می شود

    خداوند همه چیز می شود همه کس را

    به شرط اعتقاد

    به شرط پاکی دل

    به شرط طهارت روح

    به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

    بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا

    و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف

    و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک

    و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار

    و بپرهیزید

    از ناجوانمردیهــا

    ناراستی ها

    نامردمی ها!

    چنین کنید تا ببینید که خداوند

    چگونه بر سر سفره ی شما

    با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند

    و بر بند تاب، با کودکانتان تاب می خورد

    و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند

    و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند

    مگر از زندگی چه می خواهید

    که در خدایی خدا یافت نمی شود؟

    که به شیطان پناه می برید؟

    که در عشق یافت نمی شود

    که به نفرت پناه می برید؟

    که در حقیقت یافت نمی شود

    که به دروغ پناه می برید؟

    که در سلامت یافت نمی شود

    که به خلاف پناه می برید؟

    و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید

    که انسانیت را پاس نمی دارید؟!

    استاد من همیشه یکی از شکرگذاری هام بابت آشنایی با شماست

    و همیشه به خودم میگم بزرگترین دستاورد زندگی من آشنایی با استاد عباس منش هست

    که خدای واقعی رو بهم داد امید بهم داد و دیدگاه مو به عنوان دستان خداوند نسبت به جهان عوض کرد

    استاد این فایل عالیه،ممنونم

    و سخن آخر

    با خدا باشُ پادشاهی کن / بی خدا باشُ هر چه خواهی کن….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    نادر نیک نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2462 روز

    سلام استاد

    به جرات میگم تنها سخنوری که خیلی از لحاظ بحث توحیدی من رو تحت تاثیر قرار داده شما هستین

    بابت این موضوع خدا رو بسیار سپاسگذارم

    از الله میخام در دنیا و اخرت سعادتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    هادی سهامی گفته:
    مدت عضویت: 3914 روز

    سلام به استاد عزیز و خونواده عزیزم.

    روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم ، شغلم را ، دوستانم و تمامی وابستگی های زندگی را به فراموشی سپارم. به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خداوند صحبت کنم و اگر نتوانستم دلیلی برای ادامه زندگی بیابم به آن نیز خاتمه دهم ، به خدا گفتم :

    _ آیا می توانی دلیلی برای ادامه این زندگی برایم بیاوری؟

    و جوابش مرا سخت شگفت زده کرد . او گفت :

    _ آیا سرخس و بامبو را می بینی؟

    _ بلی

    خداوند فرمود :

    _ هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم به خوبی از آن ها مراقبت نمودم ، به آن ها نور و آب و غذای کافی دادم . دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت ، اما از بامبو خبری نبود و من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخس ها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره ای کننده ای به زمین بخشیدند، اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ولی من همچنان بامبوها را رها نکردم و این داستان ادامه یافت و در سال های سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند ، اما من همچنان از آن ها قطع امید نکردم. در سال پنجم بود که جوانه های کوچکی از بامبو نمایان شد که در مقایسه با سرخس بسیار کوچک و کوتاه بود ، اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن ارتفاع آن به 100 فوت رسید. پنج سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه ی کافی قوی شوند. ریشه ها ، بامبو را قوی ساختند و آنچه را که برای زندگی بدان نیاز داشت ، فراهم کردند.

    و خداوند در ادامه فرمود:

    _ آیا تو میدانی در تمام این سال ها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات خودت بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی ؟ و من در تمامی این مدت تو را رها نکردم. همانگونه که بامبوها را رها نکردم ، پس هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن ! بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند ؛ اما هرکدام به نوبه خود به زیبایی جنگل کمک می کنند و زمان تو نیز فرا خواهد رسید و تو نیز رشد می کنی و قد می کشی.

    و من پرسیدم :

    _ من چه قدر قد می کشم؟

    به جای پاسخ از من پرسید :

    _ بامبو چه قدر رشد می کند؟

    جواب دادم:

    _ هر چه قدر که بتواند

    و او گفت :

    _ تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی ، هر اندازه که بتوانی ، ولی به یاد داشته باش که من هرگز تو را رها نخواهم کرد و در هر زمان پشتیبان تو خواهم بود ،

    پس هرگز نا امید نشو !

    ……………………………………..

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عباس منش که منو توی این مسیر زیبا قرار دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: