توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 47
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام آن خدای که دل و درون و بیرون و جان و رگ و خون همه اوست
از کجا بگم؟ امروز روزی عجیب بود، هضم کردن امروز برایم سخت است، قلبم به شدت میتپد، چگونه بزرگی اش را، عدالتش را، صداقتش را درک کنم؟ چگونه هضم کنم سالیانی را که نشناخته بودم خدایم را؟ فکر میکردم دارم روی خودم فقط کار میکنم و باورهایم را تغییر میدهم، به همین دلیل یک سال از همه فاصله گرفتم و در قارِ دلم پنهان شدم. نمیدانم چه بگویم، تپش قلبم را توصیف کنم یا گریه کنم؟ یا پا به زمین بکوبم؟ همیشه با خودم میگفتم نتیجه اش را خواهم دید، تا اینکه بعد از یک سال در یک دور همی تمام خانواده دور هم جمع شدیم، بیست نفر بودیم، از بزرگ تا کوچک. حال بگذارید کمی از خودم بگویم….
من را یک دختری تصور کنید که کل جهان او را طرد میکند و به شدت نسبت با او نفرت دارد و اگر فرصت داشته باشد به دلیل کج خلقی هایش میخواند خفه اش کنند یا بکشندش. دختری تصور کنید که در همه حال قهر میکند و از همه جهان دلگیر است و نسبت به همه تنفر دارد، قلبش پر از کینه و نفرت است… اگر یک دختر را در جهان بدترین دختر بنامد او دخترخاله اش است، در نظر او، دختر خاله اش دختریست به شدت لوس و بی تربیت و لج باز. و همین نظر را نسبت به تمام فامیل و اطرافیانش دارد. همیشه از جمع فاصله میگیرد و به شدت گوشه گیر است و در فکرهای خیالی خودش…از جشن ها نفرت دارد، از رقصیدن، شادی کردن. اما همیشه گوشه از قلبش خواهان تغییر است و هدایت شدن نسبت به کسی که مالکش است…
اما همین دختر بعد از یک سال کار کردن روی خودش شبی را تجربه کرد که اکنون برایتان مینویسد.
صبح زود بیدار شدم و برعکس سالهای قبل که تولد خواهرم بود، لبخند زدم، برایش کیک پختم، شیرینی پختم، خامه درست کردم، تزئین کردم، هشت ساعت سرپا ماندم و همه چیز را آماده کردم، بعد بدون خستگی،
برای جشن تولد خواهرم آماده شدم، به اندامم عیب و ایرادِ بی خود نچسباندم و از کسی نپرسیدم: زشت شدم؟ این لباس چاق نشونم نمیده؟ موهام زشته اه، چقد زشتم، امروز رو مود نیستم، حالم از خودم بهم میخوره و...
با خیال راحت و دوست داشتنی به انتها نسبت به خودش و اندامش لباسش را میپوشد و موهاش را شانه میزند، موهایش را نوازش میکند و از روغنِ گل بنفشه به موهایش میزند و از خودش لذت میبرد، امروز چقدر زیباتر شده ام، در آینه بوسه ای برای خودش میفرستد و بهترین عطر را به بدنش میزند و از عطر تنش لذت میبرد، چه لباس قشنگی شکیبا! چه شیک شدی امشب قربان چشمانت بشوم…قربان صورت ماهت بشوم. بعد دستی روی قلبش میگذارد، چشمانش را میبندد و با خدای درونش سخن میگوید، شکر میکند و با لبخندی گشاد تر از قبل وارد هال میشود، مادربزرگش را در آغوش میگیرد و کمی بعد با مهمان ها، عمه، خاله، عمو سلام و علیک میکند و همه را با عشقی وصف نشدنی میبوسد و در آغوش میگیرد، اما آغوش او با قبل یک فرق اساسی دارد، اکنون او خدا را در تن تمامی این مهمان ها میبیند، خدایی که خودش را به شکل عموی دوست داشتنی، عمه زیبایش و بقیه در آورده تا لبخندم را بزرگ تر جلوه دهد و دلم را شاد کند، پس زمان در آغوش کشیدنشان افزایش پیدا کرده، با چشمانی بسته بغلشان میکند، طوری انگار این اخرین بار است که میبیندشان، از روح و جسمشان لذت میبرد، بهشان لبخند میزند و چشمانش پر از عشق است. بهشان کیک هایی که خودش پخته است را تعارف میکند، در جیبشان شکلات میگذارد، سرش را روی شانه عمویش میگذارد و به او ابراز عشق میکند، میگوید که چقدر دلتنگش بوده و چقدر دوستش دارد، و او نیز هم به شکیبا ابراز عشق میکند. بوسه ای بر گونه اش میزند و بازهایش را میفشارد.
اما باز شکیبا امروز یک فرق دیگر دارد با تمامی جشن تولد های دیگر خواهرش، کنار خواهرش مینشیند و با ذوق به هدیه هایش نگاه میکند، بدون آنکه ذره ای حسادت داشته باشد نسبت به هدیه های خواهرش و در دلش نمیگوید چرا جشن من بدتر بود! چرا من این هدیه را نداشتم! خواهر را میبوسد و برایش میرقصد و میرقصد.. خوش میگذراند و جشن را تمام میکند، برای اولین بار، تا پایان جشن میخندد و لذت میبرد…
اما اینبار، دختر خاله اش را فردی میبیند عالی، از نظر اخلاق و مهربانی و اندام و…. به خواهرش میگوید: (دخترخالهی کوچک) چقدر تغییر کرده، مهربان تر شده، چقدر دختر خوبی شده و با من چقدد مهربان است، مدام مرا میبوسد و من میبوسمش، چقدر به هم نزدیکیم، خاله چقدر تغییر کرده، چقدر مرا دوست دارد!!! در تمام جشن بازویم را گرفته بود و به منمیگفت که چقدر امشب میدرخشم و چقدر کیک ها خوشمزه بود و همه چیز عالی بود و چقدر تشکر کرد، همینطور عمه، اما خواهرم که مرا خوب زیر نظر دارد، تلنگری به من زد و به منگفت: نه شکیبا! این تویی که تغییر کردی، وگرنه خاله و عمه و دخترخاله همان خاله و عمه و دختر خاله قدیم است، منتها تو قسمت خوبشان را ازشان بیرون کشیدی، چون روی خودت کار کردی، حواست نیست تغییر کرده ای؟ مهربانتر شده ای، خوب تر شده ای، با خدا شده ای، تغییر کرده ای تغییر….
شعر مولانا را زیر لب خواندم:
اگر در برادرِ خود عیب میبینی،
آن عیب در توست
که در او میبینی
عالم همچون آیینه است،
نقشِ خود را در او میبینی.
و بعد،
اشک در چشمانم جمع شد و گویی کسی در قلبم داشت رقص سماع میکرد و عشق تمام وجودم را فرا گرفته بود…
شب داشت تمام میشد، کنار خواهرم بودیم و داشتیم به خواب میرفتیم که یکدفعه مرا در آغوش گرفت و گفت: مرسی از خدا و مرسی از عباس منش که منو به خواهرم نزدیک کرد، مرا بوسید و شب به خیر گفت..
یکی از بهترین شب های عمرم بود و هیچوقت فراموشش نمیکنم.
استاد،
اگه دارید این رو میخونید، این رو بدونید یه روز میبینمتون، بغلتون میکنم و دستاتون رو میبوسم… زبانم قاصره، فقط بدونید خیلی دوستون دارم، ازتون ممنونم ممنون ممنون
مرسی از خانوم شایسته عزیز دلم که چقدر قلمشون و آگاهی هاشون من رو بیشتر هدایت کرد و مرسی از دوستانم در سایت که چقدر کامنت هاشون به من انرژی داد و منو به سمت بهشت الهی هُل داد و میده هنوز…
خدایا شکرت که منو هدایت کردی
آیِنَهت دانی چرا غَمّاز نیست؟
همه می خواهند الماس باشند،
اما تعداد کمى حاضرند تراشیده شوند.
تعالی درد دارد…
خوشحالم که هشیارانه درد کشیدم و تغییر کردم و خودم رو تراشیدم
سال ها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم، شوقم، شرارم، چیستم؟
دیدمش امروز و دانستم اکنون…
او بجز من، من به جز او
نیستم!!!
سلام خدارو شکر که تغییر کردی
نزار که این تغییر فراموش کنی و به حالت قبل برگردی هر روز با تمام وجود احساسش کن ثبتش کن تا تو وجودت برا همیشه بمونه
سلام دوست خوب من آقای حسینی
ممنونم ازتون. و حتما!! تا آخر عمرم به این راه ادامه میدم به لطف خدای مهربان
شاد و پیروز باشید?
سلام گلم
ایام همیشه به کامت خانم خوشگله
سلام خانوم سیفی کار
کلی لبخند نشست رو لبم با دیدن دیدگاهتون??ممنونم ازتون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید. ایشالا هرجا هستید شاد و ثروتمند و در صلح باشید.لبخندتون مستدام??
سلام دوست عزیز
چه قلم زیبایی دارین شما، عالی و چه زیبا جشن تان را به تصویر کشیدن. لذت بردم آنچنان که خودم را در جشن شما دیدم .
حالا که فرکانس تان تغییر کرده ادامه دهید و با تمام قدرت و تمرکز ادامه دهید. امیدوارم هر روز حالتان توحیدی تر شود.
یا حق.
سلام دوست عزیزم
به لطف خدای مهربون میونه خوبی با کلمات دارم. هرچه هست خودش میگه و من فقط مینویسم. مرسی از دیدگاه خیلی قشنگتون. واقعا لبخند به لبام نشست و لذت بردم. براتون بهترین ها رو آرزومندم???
به نام خدای عزیز
باز تجربه ای ناب والهی از خواهر زیبا ومهربانم شکیبا .
خیلی زیبا گفتی از مولانا هر چه عیب هست در دیگران مطمئن باش در توست جهان آیینه توست .
خیلی وقته به خدا فکر میکنم به اینکه تو تک تک ذرات این جهان پراکنده شده و به شکل آدمهای اطرافم وخودم دراومده .
وقتی فکر میکنم من خدام اون یکی خداست اون یکی اون سردنیاست خداست اشکام میاد نمیتونم به دنیاهای خودم صدمه بزنم که خودم لطمه میخورم .
سالها زجر دادم خودمو اما دیگه گفتم بسه باید شاااد وعاشق ورها ودر صلح باشم باید کاری کنم فقط لذت ببرم و خدا رو حس کنم .
حرفها تو میفهمم و فرکانست درک کردن یه چون هر کسی از یه مسیری آغاز کرده این تراشیده شدن در راه تعالی رو .
چقدر زلالی چون رود مداری حرکت میکنی عزیزم چقدررر زود تونستی پا ک کنی خود مقدستو وداری اوج میگیری مبارک باشه تن پوش الهی خیلی بهت میاد عزیز دلم برگشتن به اصالت درون همیشه لذتی داره که اونهایی که در مسیرشن لمسش کردن.
به امید درخشش بیشتر ت .یه جای خوندم آقای فلاح بهت گفت خیلی زود میدرخشی با این ارتعاشت .اونجا حقیقتا یکم بهت حسودیم شد گفتم با این سن کم خدا میدونه چه تخریبات نابی خواهد داشت بعد گفتم یادت نره طیبه جان خودت رو تو هم عالی وخالقی وله همون اندازه که شکیبا جان میتونه تو هم میتونی دیگه نباید خودم رو با فرکانس وتکامل کسی مقایسه کنم .
????
عاشقتم خانومی ? خیلی گلی قربونت برم همون لحظه اول که کامنتت رو خوندم در سایت حس ناب حرفهاتو لمس کردم وعاشقت شدم .وبعد اااا ها این فرکانس ادامه دار شد .
همیشه دوست داشتم دوستای خوشگل و زیبا زیاد داشته باشم داره آرزوهام یکی یکی برآورده میشه نمیدونم احساس میکنم تو وعادله رو قبلنا دیدم یه حس عجیبی دارم ….
برات بهترین ها ارزومه چون همه ی ما لایق بهترین ها هستیم .
در پناه خدای عشق وزیبایی ?? در
باسلام و خداقوت
استاد خیلی دوست داریم و تا آخرین قطره خون پای شما ایستاده ایم
مربی های موفقیتی که میگن شما کلاه بردارید از روی حسادت حرف می زنن شما به ادامه مسیرت ادامه بده ماهم دوست داریم
توکلت علی الله
سلام به استاد عزیزم و خانواده عباس منش
من این فایل و دیشب دیدم و واقعا اشک تو چشام جمع شد…چون خودمون هم به خیلیا ناخودآگاه قدرت دادیم و شاید به ذهنمان نمی رسید که شرک محسوب میشه.استاد خیلی خیلی ممنونم بابت این موضوع که روشن کردین و من یقین دارم که اصل همین هست و بس…یه چیز دیگم خارج از بحث استاد دو شب پیش خوابتونو دیدم که کنارتونم….خیلی خواب قشنگی بود و اینو میدونم یه روز حضوری میبینمتون و اونوقت دیگه خواب نیس…
دوستون دارم هم سفری های من به امید ثروت سلامتی و شادی بینهایت
سلام استاد گرامی و دوستان هم فرکانسی
امروز فکر کنم برای بار دهم بود که فایل توحید عملی قسمت ششم استاد رو گوش می دادم و وقتی به این جمله رسیدم “که ما در ایران خیلی نگاه شرک آلود داریم” خیلی برای من جالب بود که عده زیادی از افراد در ایران این باور رو دارند که فلان جناح سیاسی اگه بیاد بهتره، فلان شخص اگه رئیس جمهور می شد بهتر بود و خیلی از افراد اعتقاد دارند که این نظام و این افرادی که الان در راس حکومت هستند تصمیمات غلط زیادی گرفته اند و مقایسه های زیادی انجام می دهند چهل سال انقلاب رو با کشورهایی مثل قطر و امارات و … . و از همه جالبتر اینکه هر روز تو ایران یک سلطان پیدا میشه سلطان سکه، سلطان شکر، سلطان آهن و هزار سلطان دیگه، اینها هستند که در مورد این صنایع و این مسائل تصمیم گیری میکنند و اینها همه کاره هستند توی این مملکت و بدتر از همه اینکه اگر می خواهی در این مملکت به پیشرفت مالی برسی راهی نداری جز اینکه آقازاده باشی و یا اینکه اصطلاح جدید ” ژن خوب” داشته باشی . و هزار جور فکر دیگه که هر روز در این جامعه دهان به دهان می چرخد.
به نظر شما همه مواری که گفتم که شاید شما خیلی بهتر و کامل تر از من از این موارد هر روز می شنوید در هر جا و از زبان هر کس، غیر شرک چیز دیگری است. شرک مگه چیست؟ مگر غیر از این است که برای خدا شریکی بگیریم در زندگی خودمان و سرنوشت خودمان را به همه چیز و همه کس ربط بدهیم غیر از خدا ؟؟ من تازه خیلی خلاصه نگاه شرک آلود مردم ایران را گفتم وگرنه که اوضاع خیلی خیلی بدتر از این موارد هست.
استاد چه زیبا از زبان پیامبر شرک رو بیان کردید: ” شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب روی سنگ سیاه مخفی و ناپیدا است”. جالب تر اینکه ما همه خودمان را هم مسلمان قلمداد می کنیم و هر روز بسیاری از این افراد نماز هم می خوانند و اذان هم گوش می کنند ولی آیا به دومین بند از اذان هم دقت کرده اند؟ ” اشهد ان لا اله الا الله ، گواهی می دهم که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست” . این در حرف ساده است ولی آیا در عمل هم به آن توجه داریم؟ چقدر خداهای دیگر از رئیس زن و شوهر و رئیس اداره و پلیس و حراست و اطلاعات و دلارو ترامپ … در ذهن ما هست؟ چقدر کارهایی انجام می دهیم که همین خدایان زمینی از آن خوششان بیاید و خلاف ساده ترین اصول اخلاقی پذیرفته شده در کم تمدن ترین نقاط کره زمین است؟ چقدر راحت به نزدیک ترین افراد زندگی مان به سادگی هر چه تمام تر همه جور خیانت را انجام می دهیم تا همین خدایان بی ارزش خوشحال باشند؟ چقدر برای رسیدن به خدای پوچی به نام پول و ثروت گرانفروشی، احتکار، کم فروشی، دروغ گویی و یا هر جور عمل زشت دیگر را انجام می دهیم؟ و جالب تر اینکه همه چیز را آن چنان توجیه و فلسفه بافی می کند و با شرع و اسلام تطبیق می دهند و ادله های محکمی می آورند که بزرگترین افلاطون ها و ارسطو ها در مقابل توجیهات آنها کم می آورند. به کجا می رویم؟ این راهی که مردم ما می روند به کجا ختم می شود؟
حتی در زمینه منجی نیز ما چه نگاهی داریم. باور کنید من هم یک فرد نسبتاً مذهبی هستم ولی اینکه منتظر باشیم یک نفر دیگر بیاید و ظلمی که ما خودمان بر خودمان روا کرده ایم را از بین ببرد!!!! و من خودم هیچ کاری در این زمینه انجام ندهم و منتظر باشم یک فرد دیگری از خارج از برای من کاری انجام دهد و من را هدایت کند. این چه نوع از ایمان است؟ آیا ایمان است یا شرک محض.
خدایا شکرت هزاران بار شکرت هزاران هزار بار شکرت که با حضور در جمع دوستان این سایت تا حد بسیار زیادی از این موارد دور شده و شرایط من نسبت به گذشته خیلی خیلی بیشتر شده است.
سلام استاد خوب
سید حسین عزیز
این اولین کامنت من بعد از چند ماهی است که با شما عزیزان آشنا شدم. بعد از مدت بسیار کوتاهی که روی داشتن احساس خوب کار کردم مثل بقیهی شما دوستان خوبم دنیا به من لبخندش را بیشتر از قبل کرد، و دستاوردهای کوچک زیادی داشتم ( برای مثال؛ هر جایی که با ماشین میروم در نزدیکترین محل به مقصد دنبال جای پارک خالی خودم میگردم، که همیشه جای پارک من یا خالی است ویا کمتر از یکی دو دقیقه شخصی از راه میرسد و جای پارک عالیِ من را خالی میکند.) ولی دلم میخواست دستاوردهای بزرگ مالی و معرفتیای که به دست میآورم را با شما استاد عزیز و بقیهی شما خانوادهی بزرگ عباسمنش به اشتراک بگذرام که همانطور که کامنتهای مفید بعضی از شما عزیزان به من انرژی میدهد، دستاورد بزرگ من هم مثل سوخت موشک ، کمک به رسیدن به خواستههای شما دوستان خوبم باشد.
اما لازم دیدم که از استاد بابت این آگاهیهای ناب تشکر کنم و این که به محض این که حال خوبی دارید آن را با ما تقسیم میکنید (البته در سیستم خداوند پاداش کاری که برای خدا باشد تقسیم نمیشود، ضربدر میشود)، چون این حس خوب شما در بعضی از فایل ها دارد فوران میکند ، مخصوصا مثل این فایل که روحانیت حاصل از معرفت شما و کلام خالصانه شما در مورد باور توحیدیِ محبوب بینظیر مان (اللهِ یکتا)، دل ما را نیز روشن میکند و حس ناب به ما منتقل میشود.ممنون از شما که تلاش می کنی در رفاقت، هر جایی که میشود در لذتهایی که میبری به قولی “تک خور نباشی”، بازم ممنون از شما و دعاگوی شما برای توفیقات بیشتر هستم.
سید عزیز و بزرگوار؛
در صورت امکان هرگاه این چنین حالِ نابِ توحیدی دلچسب و دلنشین داری بیشتر مارا هم بهرهمند کن.
بابت انتخاب موسیقی بجا برای فایل ممنونم.
ان شاءالله هر لحظه حظ و لذت شما از خدا و خدا و خدا و… بیشتر باشه.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان خوبم
چرا باید ما نتایجی رو بگیم که بزرگ باشن مخصوصا مادی چرا نتایج بزرگ میشه خرید خونه و ماشین و مغازه وسفرهای لاکچری و… خلاصه خیلی چیزهای دیگه
الان احساسم فوق العاده هست الان خوشحالم الان خدا رو قشنگ دارم حس میکنم الان بهترینهای دنیا مال من هست خیلی حالم خوبه وبرام اینقدر واضح و مبرهن هست که تغییر کردم برام قابل لمس هست که رها شدم برام قابل درک هست که خدا داره همه کار برام میکنه الان میفهمم استاد چی میگفت اصلا من اون موقع نمی فهمیدم
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
خدایا این برای من معجزه هست یه نشونه بزرگ هست که با تغییر من تمام افراد اطرافم هم رفتارشون با من تغییر کرده و کسایی که مدتها به خاطر مسائلی پیش اومده بودکه مسئولش هم خودم بودم کلا قطع رابطه بودیم اگرهم تماسی بود فقط توهین بود از اون طرف مقابل، ولی امروز واقعا برام معجزه بود چون با توکل به خدا مهربون با کار کردن روی باورهام و بیدارشدن احساس لیاقتم، احساس گناه به کما رفت
رفتار اون افراد با من تغییر کرد چون من پذیرفتم که خودم خالق شرایط زندگیم هستم و دوباره ارزشمندی رو در خودم پیدا کردم
در پناه خدا شادو ثروتمند باشید
سلام استاد روزتون بخیر
ممنون خیلیییییییییییییییییییییییییی خیییییییییییییییییییییییییییییلی مفید بود
سلام دوستان من اومدم از نشونه ای که دیدم صحبت کنم،من چند روزیه که روی باور کار دارم کار میکنم خوب من به دنبال کار بودم قبلا با توجه به اینکه پروسه بچه داری داشتم و به دنبال کار بودم و دوس داشتم یه کار دولتی که خیلی مطرح و مزایای عالی داره داشته باشم و با شناختی که از روحیات خودم داره فکر میکنم برای شروع گزینه مناسبی برای من باشه البته علاقه صد درصدی ندارم بهش ولی میخوام تجربه کنم این بود که فهمیدم یه باور غلط دارم راجع بهش و اون این بود که همیشه میگفتم و بهم ثابت میشد که فلان معدن فقط نیروی مرد میگیره واسه ر شته من ،مردا هم بیکارن،زن نمی گیره اصلا ….باورم رو تغییر دادم که موقعیت کار برای من زیاد و اتفاقا نیروی زن هم میگیرن چند روزی کار کردم و دوستان این خیلی مهمه که استدلال و دلیل و مثال بیارین برای باوراتون و من این کارو کردم و خیلی وسریع نتیجه گرفتم در کمال ناباوری توسط خواهرم این خبر به من داده شد که داره رشته تو رو هم میگیره و جالب همین دیروز اگهیش رو سایت اومده و بدونین من دو سال دنبال این موقعیت بودم و تا وقتی اون باورای غلط رو داشتم این اتفاق نیفتاد برام .بچه ها باور کنین قانون رو ما هر چی که بخوایم خدا برا ما میخواد و چیزی نیست که نتونیم خلق کنیم و من مطمینم و ایمان دارم که تو ازمون پذیرفته میشم خدا رو هزاران مرتبه شکر سپاس گزارم خدای من.شاد و موفق باشین
سلام
ممنون دوستم
سلام دوست گلم
از متنتون استفاده کردم. چون منم دوست دارم هیات علمی دانشگاه بشم ولی رشته مارو نمیگیرن، پس اگر رو باورهام کار کنم شدنی هست، تاحالا بفکرم نرسیده بود
به نام بهترین وکیل، بهترین طبیب و به نام تو که سریع الاجابه ای
استاد خیلی این اصطلاح به کار می برند که “گفته میشه”
آره همه چیز گفته میشه!
وقتی بیماری بهت گفته میشه فلان دارو، فلان غذا ، فلان ماده بهداشتی وقتی تو این ها رو اجرا می کنی تا بهبودی کامل همین جوری گفته میشه (الله اکبر)
وقتی نجواها میاد سراغت، بهت گفته میشه :کارها رو مگه به ما نسپردی ،ما درستش می کنیم ،آرام باش
وقتی در اوج فشاری و نیرنگ پشت نیرنگ می بینی، بهت گفته میشه :خیالت راحت اونی که بهت بدی می کنه رایگان داره بهت خدمت می کنه! و ما پیوسته مکرها را چاره می کنیم و ترا پیروز می گردانیم ، تو فقط شاد باش و بخند!
وقتی همه نیرنگ ها به نفع تو تمام می شود، بهت گفته میشه: یدالله فوق ایدیهم
وقتی که قانون درخواست رو میدونی ولی در اجراش موفق نیستی، بهت گفته میشه: روح ات الان پیش خواسته ات هست، کافی ذهن ات رو همراه روح ات کنی، خیلی سریع خواستت متجلی میشه در زندگی مادی ات
وقتی در سودای عشق زمینی می سوزی، بهت گفته میشه: چی رو تجسم کنی، چطور تمرکزت بره رو خوبی ها، چطور خاطرات خوبت رو از لابه لای خاطرات بد بکشی بیرون و سرمت شی، چطور روح و ذهن ات رو هماهنگ کنی، چطور از وابستگی (شرک) رها شی، چطور نفرت هات رو رها کنی، چطور دعای خیر کنی، چطور آرام و عاشق باشی
وقتی قرار روز بعد از موضوعی ناراحت بشی مثلا از دیدن کسی یا بودن در مکانی و….، بهت گفته میشه: فایل 7 دوره کشف قوانین رو گوش کن، همون موقع سراغش نمیری (شب گفته شده) و فردا صبح که بیدار میشی باز تکرار میشه و بهت گفته میشه: فایل 7 دوره کشف قوانین رو گوش کن و تو گوش میدی؛ نیم ساعت بعد می بینی و می فهمی که چقدر این فایل رو لازم داشتی و چطور می تونی نجواها رو باهاش کنترل کنی در آن (الله اکبر)
آره بهت گفته میشه:در غذات از چه موادی استفاده کنی
بهت گفته میشه: چطور با کنترل ذهن ، توحیدی تر شی
بهت گفته میشه: بیا ای من من، شرک هات رو رها کن
بهت گفته میشه همه چیز مرحله به مرحله بهت گفته میشه، کافی گوش کنی و اجرا کنی
سلام دوست عزیز.واقعا همه چیز گفته میشود و این ماییم که باید شنونده و دریافت کننده خوبی باشیم.همه چیز الهام میشود و این واقعا بینهایت عالیه
چند وقت پیش از خدا خواستم باهام حرف بزنه هدایتم کنه اونم خودشو نشونم داد مسیرمو بهم میگفت سر وقت خودش بیدارم میکرد بهم میگفت چی بگم کجا برم چکار کنم و منم بی چونو چرا انجام میدادم و خیلی پیشرفت و عزت و اعتماد بنفس پیدا کردم اونموقع به مرور با بیتو جهیم شعله رو کمش کردم عمل نکردم ازش سوال نکردم ک چکار کنم و کجا برم اما الان دارم تفاوت نتایج این دو دورانو میبینم و تمام تصمیم اینه که باز گوشامو تیز کنم و هر چی که گفتو سریع انجامش بدم.اون چیزایی هم ک میگفت و انجام میدادمو از شادی و لذتو ارامشی ک برام داشت همش لبخند به لبم مینشست و احساسمم عالی میکرد و یه چرخه احساس خوب=اتفاق خوب برام بوجود آورده بود.
گفته میشود و من میشنوم و عمل میکنم
سلام بر استاد عزیز و نازنین ودوستان .صبورباشیم حتما نتیجه میگریم امیدوار باشیم تا الان هم کم نتجه نگرفته ایم همه دوستان میگن حالمان خوب شده است خوب این یک نشانه است قطعا نتیجه میگیرم پیگیری کنید راه درست همین است که استاد میگن سوره مبارکه حمد را زیاد بخوانید چونکه هم تقاضادارد هم سپاسگزاری دارد هم دعا دارد وهم پرستش دارد هم هدایت دارد و….سوره عجیبی است حتما بخوانید معجزه میکند تاکید دارم در پناه الله یکتا.