توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 50 (به ترتیب امتیاز)

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نوید محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 2069 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت تک تک دوستای عزیزم استادم و خانم شایسته ی مهربون

    این فایل فایل توحیدی فایلیه که بوی خدا بوی انسانیت بوی خودباوری میده چون کسی که به خود باوری میرسه به خداباوری میرسه کسی که خودش رو باور داره دیگه روی بقیه حساب نمیکنه به خدا منم مثل استاد از همون بچگی خداوند این مسئله رو روی هیچ انسانی نباید حساب کرد خدایا شکرت که اینو بهم یاد دادی اگر با این نیت با کسی دوستی کنی که منفعت مالی واست داشته باشه توی دعوا پشتت باشه یا فلان خداوند تورو واگذار میکنه به همون بنده بعد یعنی واقعا میبینی چه سیلی هایی میخوری خداوند شرک رو نمیبخشه به خدا تمام بدبختی مردم تمام فقر فساد اختلاف بشریت تو این کلمست شرک و عامل خوشبختی و موفقیت توحید من از وقتی با خدا دوست شدم واقعا نه انتظاری از کسی دارم حتی خانواده ام پدرم مادرم یا هرکی از هیچ کسی انتظاری ندارم بخدا وقتی زیر دیین کسی میری کمترین بدی اش اینه که منتش تا آخر عمر بالا سرته درسته پا با انسان ها ارتباط برقرار میکنیم ولی به این معنی نیست که هر کاری که بخوایمو برامون انجام بدن آدما دست خداوند اگه کسی به ما نه بگه ما اگه روی خدا حساب کرده باشیم میگیم اشکالی نداره این نشد یکی دیگه خدا میده خدا که کمش نمیاد که ولی اگه روی بنده حساب کنیم زمین میخوریم من الان با خدام راحتم باور دارم که صدامو میشنوه واسه همین باهاش حرف میزنم عشق میکنم از استادم ممنونم که راه درستو بهم نشون داد

    خدایی که بشدت کافیست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2232 روز

    به نام الله

    همه چی توحیده

    همه چی یکتا پرستیه

    همه چی از رب العالمینه

    حالا چی میشه که من خداوند را فراموش می کنم ؟

    برای اینکه شرک خفی دارم

    شرک هایی که از خودم هست و باید برای پیشرفتم

    درستش کنم و حلشون کنم

    من خودم باید باورهای درست در مورد توحید داشته باشم

    وگرنه که خداوند و قوانینش سر جاشون هستن

    و تغییری نمیکنن.. خدا را شکر

    همین الخیر فی ما وقع را من در زندگیم به کار بگیرم همه مسایلم

    ناخودآگاهه حل میشه

    ….

    چون از کودکی یاد گرفتم با کوچکترین مسئله ای حالم بد بشه

    با کوچکترین حرف و حدیثی از دیگران متنفر شوم

    خب نتیجه اش مشخصه هر روز اتفاقات بد بیشتر و بیشتر

    ولی الان دیگه می دونم با هر بار کار کردن روی خودم ، با در طول روز به

    احساس خوب رسیدن خودم نه دیگران نه همسرم اتفاقات عالیتر

    و بهتری رو برای خودم رقم می زنم

    خدا را شکر

    خدا را شکر

    من خودم اخبار و تلویزیون را گذاشتم کنار خدا را شکر و

    ما کاری با اخبار نداریم

    حالا اخبار چی میگه اکثرا اخبارهای منفی …

    کجا آتیش گرفت

    کجا سوخت

    کجا بیماری بیشتر شد……….

    من خودم پارسال این بیمار ی همه گیر رو گرفتم و اونقدر اخبار رو گوش نکرده بودم که نمی دونستم اصلا این بیمار ی جدید هست یا نه

    که اونم تقصیر خودم بود چون مادر و پدر همسرم گرفتن و چند نفر زنگ می زدن به ما احوالپرسی اونا رو می کردن

    هم هنوز باورهای مخرب رو داشتیم و می تونستیم جواب ندیم در موردش حرف نزنیم

    ولی از روی ترسی که نکنه بدشون بیاد جواب می دادیم که خودمون هم گرفتیم ولی به لطف الله زود خوب شدیم

    وقتی ذهن رفت روی باورهای منفی جمع کردنش سخته خصوصا به مدت طولانی و پیوسته و دایمی که دیگه هیچی

    همش دنبال منفیه هسش تا مثبته یعنی اگه کسی کار خوب هم انجام بده میگه ..نه این یه قصصدی داشت نکنه

    می خواد از من سو استفاده کنه ووووو

    خدایا شکرت

    من هم خیلی دوست دارم باورهای خودم رو درست کنم و برم جلو و جلوتر به امید الله مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    علی اکبر ویزواری گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    توحید به نظرم مهمترین عامل برای سعادت هر شخصی میتونه باشه و اینکه تا چه اندازه باور توحیدی باشه در عمل مشخص میشه که واقعا خیلی شیطان در این زمینه دام های زیادی پهن میکنه که اجازه نمیده ما اصل مسئله رو ببینیم و همش به فرعیات توجه کنیم ، خداروشکر میکنم منو به این مسیر هدایت کرده تا از آگاهی های ناب استفاده کنم و به فضل خودش بیشتر آگاه بشم بیشتر توحیدی بشم ، خیلی دارم روی خودم‌کار میکنم و آرامش زیادی هم بدست آوردم خداروشکر توکلم به هدایت خداوند بیشتر شده ولی خب یه جاهایی واقعا از راه خارج میشم که اونم بخاطر همون باورهای شرک آمیزه که بنیادی تره و باید روی اونها بیشتر کار کنم . از نظر من فکر میکنم اوج توحیدی بودن و درجه ی بالای توحیدی بودن تسلیم باشه ، اونجایی که واقعا دیگه نمیدونی باید چیکار کنی هیچ فکر و ایده ای نداری شغلی نداری درآمدی نداری حتی بدهکاری و خیلی از چیزهایی که در جامعه بهش نگاه میشه که باید داشته باشی رو نداری و مغزت هیچ راهی نداره با آرامش و ایمان و با توکلی راسخ میگی خدایا تسلیمم من هیچی نمیدونم که باید چیکار کنم و همه ی زندگیمو میسپرم به تو خودت کارها رو برام انجام بده میسپری و اعتماد میکنی و بدون نگرانی و استرس در نهایت آرامش ایمان داری که برات انجام میده و بهترینشو هم انجام میده آخ که این لحظه سرنوشت سازه و جای امتحان سختیه . خداوند یکتا رو سپاسگزارم تا اینجا به فضل خودش این اعتماد و آرامش رو در قلبم بوجود آورده و به سمتش حرکت کردم و ازش میخوام همینجوری کمکم کنه تا این حد از تسلیم بودن و ایمان و اعتماد رو داشته باشم و بیشتر و بیشتر توحیدی بشم و شیطان منو از مسیر خارج نکنه .

    سپاس از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که در این مسیر پر از آگاهی مارو هم همراه خودشون کردن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    اکبرحسین زاده گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

    سلام و درود بر همه ، چند وقتی بود می خواستم داستانی زیبا و واقعی و تاثیر گذار در زندگی خودم و برای تقوبت ایمان خودم ودوستان عزیزم تعریف کنم ،داستانی از توحید واقعی واایمان به رب تنها وتنها فرمانروا و مالک جهان ،مثالی واقعی از توحید عملی که استاد ،موفقیت

    درهمه امور زندگی خودش ودیگران را در پرتو این اصل می داند یعنی اعتقاد به ربوبیت و توحید عملی و ایمانی که عمل می آورد

    برادرم ۱۰ سال کوچکتر از من است از بچه گی اوزا خیلی دوست داشتم و می گفتم همه کاری برای او می کنم و می کردم

    مثلا وقتی ۸سالش بود او را به باشگاه فوتبال فرستادم برایش کفش خریدم و….(شرک خفی و اینکه من می توانم زندگی اورا تغییر دهم …….)

    ما خانواده ای نسبتا مذهبی هستیم ،تا ۱۵یا۱۶سالگی اصلا نماز نمی خواند مادرم هم اصلا به او چیزی نمی گفت،از ۱۶سالگی ناگهان

    تحولی عظیم در اورخ داد واو در اثر همنشینی با دوستان خوب اخلاقش عوض شد و اهل نماز ومسجد و….شد البته این را بگویم

    که قبل از آن هم بد نبود ، واهل کار هم بود باهمان سن کم مدتی مغازه ساندویجی زد و مدتی هم مغازه بازی های کامپیوتری.

    خلاصه بعد از خدمت سربازی به اصرار دامادمان که یک شرکت ترمیم نوار نقاله کارخانجات بزرگ را داشتند در شرکت

    مشغول به کار شد ،بعداز مدتی یک شرکت تولید سیمان که با شرکت کار می کرد از شرکت خواست یک نفر را به صورت داِئم به شرکت سیمان

    بفرستد تا همیشه در شرکت سیمان باشد واگر اتفاقی افتاد برای تعمیر دیگر نخواهند کسی را بفرستند ،برادرم برای این کار انتخاب شد

    شرکت سیمان در یک منطقه کوهستانی بود و شاید هزار پله می خورد تا به مخزن اصلی برسد ،برادرم هرروز این هزار پله را طی

    می کرد و به نوار نقاله سر کشی می کرد روزی دو بار ،بعداز مدتی پادرد شدیدی گرفت دامادمان و صاحب کارخانه سیمان به

    او گفته بودند نمی خوهد اابن همه راه را هرروز بروی وبرگردی ،ولی برادرم می گفت نه حرام است ومن برای این حقوق

    می گیرم ،می گفتیم صاحب کارخانه راضی است تو دیگر چه می گویی ،خلاصه بعداز یک سال گفت می خواهم از شرکت استعفا بدهم وبیایم

    بیرون وبرای خودم کار بکنم ،تازه ازدواج کرده بود ویک بچه ۸ماهه داشت ،همسرش گریه می کرد و پدرم هم غر می زد که حالا که

    کار به این خوبی داری بابیمه و سرویس ،دلت بهانه می گیرد ،برادرم گوشش بدهکار نبود استعفا داد و با دو نفر از دوستانش

    مغازه خرید ضایعات زدند ،هرسه نفر مومن واقعی (الیته نه به خاطر نماز و…..)،بعداز چند ماه به خاطر گیر و گورهایی

    که نیروی انتظامی گاهی اوقات می داد ،بعد ار یکسال بایکی از همان دونفر جرثقیل خریدتد و از آن کار خارج شدند

    برادرم گواهینامه نداشت ،وچون هزینه گواهینامه در اصفهان یک میلیون تومان بود و در کاشان پانصد هزار تومان ،به کاشان رفت وامتحان

    داد در آیین نامه قبول شد ولی برای امتحان شهری گفتند جای آنها عوض شده و هنوز آماده نیست ویک ماه دیگر آماده می شود

    در همین روز ها برادرم از پل روگذردر حال پایین آمدن بود که موبایلش زنگ می خورد ،سرش را پایین می کند

    تا موبایل رابردارد وقتی سرش را بلند می کند می بیند یک ماشین سی ال او دارد می چرخد و قلط می خورد و

    به قول خودمان چند تا محلق زد و افتاد کنار جاده ،خوشبختانه (کار خدا)راننده از ماشین پایین آمده بوده

    ودر کنار جاده باکسی صحبت می کرده است وهیچ کس در این حادثه طوری نشد ،برادرم می گفت

    هم صاحب ماشین وهم هر کس می آمد می گفت به همکارت که گواهینامه دارد بگو جای تو بنشیند وگرنه بیمه هیچ چیزی به شما نمی دهد

    برادرم گفته بود حرام است ومن این کار را نمی کنم ،جالبتر اینکه همکارش وقتی رسیده بود او هم گفته بود من در خسارت این

    ماشین شریک می شوم ولی جای همکارم نمی نشینم ،خلاصه سرتان را درد نیاورم بیمه فقط ۵میلیون به آنها داد آن هم به

    خاطر اینکه ماشین بیمه بدنه بود واگر دوست برادرم جای او می نشست چون گواهینامه داشت بیمه کل خسارت را

    می داد ]بابت خسارت ماشین هم بیست میلیون تومان دادند چون صاحب ماشین گفت من پول می خواهم

    و آنهاهم این مبلغ را به او پرداختند ،همان زمان نزدیک به ایام عید بود ،خانه هرکس می رفتیم ،پوز خند

    می زدند و می گفتند واقعا عقلتان کم شده ،ماشین بیمه بود وهیچ اشکالی نداشت دوستت تقبل کند وبیمه تمام خسارتتان را می داد

    و این همه زجر وسختی نمی کشیدید،بعداز سه ماه قیمت جرثقیل سه برابر شد وقبمت ماشین تصادفی هم دو برابر شد

    هردو رافروختند وشاید۶۰میلیون تومان هم سود کردند ،این راهم بگویم برادرم می گفت همان روز که تصادف کرده

    بودیم بعد از اینکه نیرو انتظامی آمد و ماشین ها را بردند سه نفری با صاحب سی ال او به رستوران رفتیم

    و کباب سفارش دادیم ،من و همکارم با ولع می خوردیم و راننده سی ال او می گفت شما چطور می توانید

    غذا بخورید من که پول ماشین را تمام کمال از شما می گیرم نمی توانم غذا بخورم شما چطور می توانید غذا بخورید ماهم گفتیم حالا

    کاری است که شده ،کاری که از ما برنمی آید خدا همه چیز را درست می کند (مصداق لاخوف علیهم ولاهم یحزنون )

    بعداز فروش ماشین ها ،برادرم در یک شرکت توزیع تجهیزات پزشکی شروع به کار کرد به عنوان پیک موتوری

    که برادر خانمم در آن شرکت به عنوان حسابدار و به نوعی همه کاره شرکت بود ،برادرم بعداز یک سال

    گفت می خواهم برای خودم مغازه برنم ،دوباره غر ولند های پدرم وهمسرش شروع شد ، ابتدا باهمکار جرثقیلی اش مغاره مواد غذایی زدند و کمی هم خوب بود ، البته ترس داشتند که مغازه تجهیزات پزشکی بزنند و می گفتند پول زیاد می خواهد ، ولی من گفتم کارفرمایی

    که برایش کار می کردی ،اول کار همینطور بوده یعنی همان ابتدای کارهم وضع مالیش عالی بوده ،گفت نه اصلا با چرخ به

    بیمارستان ها می رفته و کم کم به این جا رسیده ،گفتم شما هم کم کم شروع کنید ،داخل پرانتز بگویم برادر خانمم که

    سه سال بود حسابدار شرکت بود وباهمه چم وخم شرکت اشنابود ، می گفت اینها به کارپردازان بیمارستانها و مدیریت هدیه می دهند و

    کارشان درست نیست ومن از اینکار خوشم نمی آید وآمد بیرون ،و خلاصه حالا هم بعداز چندبار کار عوض کردن در چند شرکت

    کوچک باحقوق اندک کار می کند ؛ولی برادرم باور داشت که من بابیمارستانها کار نمی کنم و مغازه می زنم ،بعداز یکسال و

    آشنا شدن باچم و خم کار ،همکارانشان متوجه شدند آنها اجناسشان را ارزانتر از بقیه می دهند وبیشتر از آنها خرید می کردند آنها نیز به

    عمده فروشی روی آوردند ،برادرم می گوید شرکت قبلی که برایش کار می کردم گاهی اوقات جنس از من می خرد و باهم تعامل

    داریم ،حالا برادرم بعداز سه سال ،خانه ای اجاره کرده در بهترین جای اصفهان با کرایه ۱/۵میلیون تومان و ۱۰۰میلیون پیش ،به جز شزیکش

    جهار نفر نیرو دارند ،مغازه شان را ارتقا دادند ،انبار بزرگتری اجاره کردند ،باهمکارش دو ماشین شاسی بلند خریدند ،یک سوله خریدند

    با۱۰چرخ خیاطی ،برای دوخت لباس بیمارستانی وقصد دارند ۱۲تفر دیگر نیز برای این کار استخدام کنند ،

    وقتی همه این اتفاقات را کنار هم می گذارم ،می بینم درعرض سه سال برادرم که برای ۵۰۰هزارتومان برای گرفتن

    گواهی نامه به شهر دیگری با ۳۰۰کیلومتر مسافت رفت ،هیچ چیز نداشت ،همه چیزشان به ظاهر در تصادف برباد رفت ،حالا حساب کردم

    بابت خانه ، دفتر ،انبار ،حقوق کارکنان ماهیانه سی میلیون تومان پرداخت می کنند ،دوسال پیش ۲۰۰میلیون خمس داده اند و پارسال

    ۷۰۰میلیون ،این نشان می دهد که فروششان هر سال تصاعدی بالا می رود ،به یاد حرف استاد افتادم که خداوند هرلحظه مارا

    هدایت می کند براساس افکار و باورهایمان ،یکی باورش این است که باید هدیه داد تا کار پیش برود ، ودیگری باور دارد

    که می شود جور دیگری کار کرد و خداوند اورا به آن مسیر و عمده فروشی سوق می دهد ،واز هیج به همه چیز می رساند ،امروز من به

    خودم می گویم اینها همه به خاطر داشتن ایمان است ،به خاطر باور به رب است ،به خاطر اعتقاد به فرمانروایی است که کلید

    همه گنج ها در دست اوست ،ومن فقط وفقط بندگی او را می کنم و از او درخواست می کنم .

    بسم الله الرحمن ارحیم الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد وایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین

    انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولالضالین ،ای که کلید همه گنج ها در دست اوست ،ای مالک آسمان و زمبن ،وهرآنچه به زمین میرود

    واز زمین بر می آید وآنچه از آسمان فرود می آید وآنچه به آسمان می رود ،ای خالق ابراهیم موحد ویکتا پرست که آتش را برایش برد و

    سلام کرد ، ای که یوسف را از چاه به جاه رساندی ، ای رحمانیتت جهان را گسترده، ای که رحیمیتت بر بندگان خوبت آشکار است ،ای

    نجات بخش یونس از دل ماهی ،تو را می پرستیم ، فقط بندگی تورا می کنیم ،وفقط وفقط از تو درخواست می کنیم سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1036 روز

      سلام دوست خوبم

      خیلی خیلی از این داستان واقعی زندگی برادرت که تعریف کردی هم لذت بردم هم بسیار دلم گرم شد چقد عالی میشه ردپای توحید و تو زندکی داداشتون دید صداقتش اونو از جایی که بظاهر قعر بدبختی بود به بالای قله موفقیت بالا برد و باعث صعودش شد دمتگرررررم دمه داداشت گرم که با وجود مشگلات مالی چطوری تونست از زیر نجواهای ذهنی بیرون بیاد و با قدرت استقامت کنه و خدارو انتخاب کنه و بنازم به اون خدایی که چقد زیبا جواب داداشتو داد دمتون گرم عالی بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نادر زاهدی گفته:
    مدت عضویت: 1599 روز

    به نام صاحب همه نعمت ها و زیبایی ها

    سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته پر مهر و همه دوستان هم باور من در این جمع پر از فرکانس خوب

    خداوند رو بسیار سپاس گزارم بابت بودن در این جمع صمیمی و دیدن و شنیدن این آگاهی های نابی که به واسطه استاد عزیزم بر قلب های ما جاری می شه

    خداوند رو سپاس گزارم که من رو در این فضا قرار داده تا روز به روز تلاش کنم خودم رو بیشتر بشناسم خدای خودم رو بیشتر بشناسم و قوانین رو بیشتر درک کنم و تلاش کنم از بندگان صالح خداوند باشم کسانی که به آن ها نعمت داد و به راه راست هدایت کرد

    خدایی که صاحب همه قدرت هاست و قادر مطلق هست و همه قدرت ها در برابر قدرت نامحدود خداوند هیچ هستند

    خدایی که همه چیز از اوست و برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد

    خداوندا تنها تو را می پرستم و فقط از تو یاری می جویم و فقط از تو می خواهم و تو اجابتم خواهی کرد زیرا وعده تو حق است

    خداوندا به من کمک کن تا روز به روز در مسیر تکامل و توحید پیش برم و مسیر ابراهیم رو دنبال کنم

    پروردگارا به من یاری رسان و مرا به مسیر های درست هدایت فرما زیرا تنها هدایت گر و یاری دهنده تو هستی

    خداوندا ریشه های شرک را در وجود من بخشکان و مرا از بندگان نیکوکار و موحد خود قرار بده

    خدای من خدای مهربان من بابت تمامی نعمت هایی که به من دادی بابت دوستان خوب بابت بدن سالم و روابط عالی که در زندگی دارم سپاس گزارم

    خدای من بابت این سفر پر از آگاهی پر از احساس خوب سپاس گزارم

    روز اول سفر نامه اولین کامنتم رو روی سایت نوشتم و گفتم مطمئن هستم زندگی من در پایان این سفر کاملا متفاوت خواهد بود و نگاه و باور های من زیرو رو خواهد شد

    الان که تا اینجای سفر پیش اومدم اتفاقات باور بی نهایت فوق العاده ای در زندگیم افتاده و تغییرات بزرگی کردم

    چه در زمینه مالی چه روابط و سلامتی و …

    اما بزرگ ترین تغییر من آرامشی است که الان بیشتر شده و این ناشی از شناخت بهتر خداوند و قوانین اون هست نتیجه تقویت باورهای درست من و کار کردن روی اونها به صورت متعهدانه

    استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاس گزارم بابت به اشتراک گزاری این مطالب

    خانم شایسته از شما بی نهایت سپاس گزارم بابت آماده سازی این روز شمار و این سفر فوق العاده

    چقدر این روز ها حالم خوبه وچقدر احساس فوق العاده ای دارم خدایا شکرت

    چقدر خدایی که روز به روز دارم درکش می کنم با خدایی که قبلا می‌شناختم فرق می کنه

    چقدر حس آرامش بیشتری ازش می گیرم

    چقدر فکر کردن به اون لذت بخشه برام

    چقدر احساس می کنم خدارو محکم به آغوش کشیدم

    چقدر احساس قدرت می کنم

    چقدر احساس سبک تر شدن می کنم

    چقدر با ایمان ترم

    چقدر حالم بهتره

    خدایا شکرت

    می دونم هنوز کلی کار دارم و باید بهتر و بهتر بشم و این مسیر پایانی نداره

    خدایا سپاس گزارم

    لحظاتتون پر از آرامش و احساس خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    عادله اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم. امروز بخاطر مسئله ای دو دل بودم الان باشنیدن این فایل فهمیدم که علتش هم فقط بخاطرشرک بوده چونکه من روی خداحساب نکردم وفکر کردم که درآمد بالانیاز به تبلیغات وتغییرشغل داره والان شنیدم که اینا فرعیاته واصل توحیده که اگه اون درست بشه بقبه ی چیزها به طور طبیعی وخود به خود درست میشه. من وظیفم فقط اینه که موحدباشم وبقیه ی چیزهارو خداوند خودش درست میکنه من بلید سمت خودمو خوب انجام بدم خداوندسمت خودشو به بهترین نحو انجام میده. وقتی استاد از ایمان ابراهیم میگن چه درسهای بزرگی رو به ما یاد میدن. ابراهیم توتست عزیزترین ادمای زندگیشو توی بیابون بی اب و علف تنهابذاره وبره چراکه میدونسته همه ی ادمها به یه اندازه به خدا متصل هستن وخونوادش نباید ذوی اون حساب کنن بلکه این خداست که باید روش حساب کنن. آگاهی هایناب امروز این بودکه ثروتم سلامتیم روابط عاشقانم و همه چیزم به این بستگی دارهکه مشرک نباشم وموحدباشم وفقط روی خداحساب کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    افسانه فولادفر گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا و زندگی من

    وای خدایا اشکم در اومد امروز ظهر خیلی گریه کردم بخاطر شرک ورزیدن هام بحاطر حساب کردن روی ادم های دیگه خصوصا پدرم

    یعنی من هر خواسته ای مثل خونه و ماشین دارم تنها فکر میکنم از طریق پدرم به این خواسته هام قراره برسم و راه دیگه ای نیست

    امروز صبح از پدرم یه درخواستی داشتم که جواب رد داد واکنش خاصی بهش نشون ندادم ناراحت نشدم ولی از دست خودم خیلی خیلی ناراحت شدم که من همش میگم خدا ولی چشم امیدم یکی دیگه هست

    اخه شرک از این بالاتر

    بعد توقع دارم به همه چی برسم

    وای بر من

    ظهر خیلی گریه کردم و گفتم خدایا من به خودم ظلم کردم تو منو ببخش

    و گفتم کمکم کن توحیدی بشم

    من دارم دوره عزت نفس هم کار میکنم استاد تو جلسه دوم گفتن یه وقت برا خودتون بزارید و تنها برید خوش بگذرونید

    وقتی با خدا حرف زدم خیلی اروم شدم بعد یکدفعه بهم گفته شد که امروز تمرین عزت نفس رو انجام بده دیگه به خدا گفتم هدایتم کن که کجا برم که بهم گفت برو پارک ازادی

    عصر اسنپ گرفتم تو اسنپ که بودم اومدم تو سایت و گفتم خدایا هدایتم کن به سمت یه فایل و این فایل اومد

    وای اشکم در اومد از این هماهنگی

    خدا اینجوری باهام داره حرفمیزنه و این یه نشونه خیلی خوبیه برام

    خدایا عاشقانه دوستت دارم

    الانم تو پارک ازادی نشستم قبلش هم از بهترین فست فودی یه غذا برای خودم سفارش دادم و دارم لذت میبرم 😍

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    علی خسروی گفته:
    مدت عضویت: 2298 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم در گروه تحقیقاتی عباس منش بدون شک بزرگترین تفاوت سایت استاد با بقیه جوامع موضوع توحید و شریک قائل نشدن برای خداوند هست همان چیزی که باعث سعادت ما در دنیا و آخرت میشه و اینقدر توی قرآن روش تاکید شده. من به خودم میگم اصلا علی تو وقتی فقط روی خدا حساب باز میکنی به شکل طبیعی زندگیت عالی میشه مثل پیامبران و امامان که اصلا توی قرآن نگفته چطور معاش خودشون رو تامین میکردن چون وقتی شما توحیدی باشی خود به خود همه چیز عالی پیش میره🙏🏻😊 بارها بارها توی جامعه آدمایی دیدیم که یک کار ساده و راحت که حتی بدون پرداخت پول هم بهشون انجام میدن رو مشغول هستن و با همون کلی ثروت کسب کردن در حالی که ‌کلی آدم دیگه هم مشغول انجام همون کار هستن ولی تو نون دوسشون موندن فقط توحید تفاوت بزرگ بین نتایج انسانهاست از تجربه خودم بگم منم مثل همه دوستان وقتی گذشته خودم و مرور میکنم وقتی روی دوست آشنا پدر مادر خواهر برادر حساب ویژه ای باز کردم حتی روی یک شرکت خاص یا مجموعه خاص چطور به وسیله همون شخص یا مجموعه تحقیر شدم و کلی لقد مال خوردم مشکل از اون شخص یا مجموعه نیس بلکه شرک منه👍 همین الآن که مینویسم داره اشکام سرازیر میشه از چشم هام وقتی رو خودش که خالق همه زمین و آسمان هاست حساب میکنی اونقدر زندگی برات شیرین میشه اونقدر بهت مردم متر هم میزارن که نگو😭😭 اشکای من از کمبود نیست بلکه از احساس خوبه😊 خداروشکرت

    یک مثال در مورد توحید بزنم ببخشین دوستان اگه زیادی شد حتی اگه یک نفر با خودن کامنت من هدایت بشه برام کافیه حضرت یوسف میگفت زمانی که بچه بودم روی برادرام حساب میکردم که هیچکس نمیتونه به من زور بگه چون من ۱۱ برادر قوی و قدرتمند دارم ولی همون برادر نقشه کشتن من و کشیدن آره خنده داره فقط باید روی الله حساب باز کنی😄 استاد عزیزم مچکرم یه دنیا مچکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 2056 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته پر انرژی

    چقدر من این فایل رو دوست دارم چقدر تو فایل نکات اساسی و کلیدی اشاره شده

    و بی نهایت از خدا سپاسگزارم که هر لحظه داره منو هدایت میکنه به مسیرهایی که درسهای از زندگی رو از قانون خدا رو یاد بگیرم

    میخوام یه مثالی از خودم بزنم که فکر کنم به خیلی از بچه‌هایی که تو این مسیر هستند میتونه بهشون کلی امید و انگیزه بده برای ادامه دادن این روند

    خیلی برام جالبه از اونجایی که من از خدا یه مدتی خواستم که خدایا کمکم کن من میخوام تو مسیری قرار بگیرم که ابراهیم پیامبر قرار داشت و من میخوام مثل ابراهیم تسلیم هدایت پروردگار باشم

    و الان هر چی بیشتر جلو میرم و این تضاد سخت مالی و بیزنسی الان بهش دچار شدم

    دقیقا حس میکنم خدا به درخواستهای من داره پاسخ میده

    و خداشکر ارام ارام دارم بهتر فکر خدا رو میخونم که خداوند داره با این تضادها توحید و موحد بودن منو امتحان میکنه و بمن یاد میده که چطور تسلیم باشم

    چون دقیقا تو بیزنس من موقعیت و فرصت پولسازی فراهم شده تا حالا نمونه شو ندیده بودم الان نزدیک به ۱۰ نفر از تولید کننده و کشاورزها با من تماس گرفتن و میگن بیا محصولمون رو از ما بخر و این فرصت عالی برای پول ساختن فراهم شده

    اما از اونجایی که من متعهد شدم که تسلیم پروردگار باشم و بذارم خداوند کارها رو برای من انجام بده بنابراین هنوز برای هیچ خریداری خودم تماس نگرفتم برای معامله کردن

    چون من میگم اون خدا باید مشتری و خریدار رو سمت من بفرسته همین خدا تونسته ۱۰ از تولیده کننده‌ها رو سمت من بفرسته پس خریدار هم خیلی راحت میتونه سمت من بفرسته پس من دخالت نمیکنم من تسلیمم برای من خدا باید همه کار بکنه

    یادم میاد تو همین ۲ ، ۳ ماه قبلتر من تو این موارد تا حدودی شرک داشتم

    یعنی یه فروشنده یا همون تولید کننده با من تماس میگرفت برای فروش

    من همون ‌لحظه کلی از خدا سپاسگزاری میکردم و اعتبار اینکار رو به خدا میدادم و تا اینجای کار خوب توحیدی عمل میکردم

    اما بعدش بصورت نااگاهانه مشرک میشدم

    و این فرصت رو یه موقعیت عالی میدیدم برای پول ساختن و هر جور بود نمیخواستم این فرصت رو از دست بدم و به اون بنده خدا قول میدادم که حتما محصولتو برات میفروشم

    حالا شرک مخفی منو ببین

    اول اینکه من چسبیده بودم به این موقعیت و نتونستم این نعمت رو از خدا ببینم

    درسته اولش من سپاسگزار خدا بودم بابت هدایت این نعمت سمت من

    ولی در ادامه مشرک میشدم

    چطور ؟

    کسی که نعمت رو از طرف خدا بدونه دیگه نگران نیست ، خیالش راحته که خداوند از بی‌نهایت طریق بهش کلی نعمت و ثروت میده

    ( پس عجله و بدو بدو یا بجوم تا تنور داغه این فرصت رو پول کنیم نباید وجود داشته باشه ) این خودش شرکه من تا همین دو سه ماه پیش اصلا متوجه‌ این شرکم‌ نبودم

    دوم اینکه با خریدارها و مشتریهایی که براشون سفارش رو تامین میکنم تماس میگرفتم و میگفتم محصول خوب اماده شده بیاد ازم بخرید

    خوب این شرک مخفی دوم

    یعنی چی ؟

    اگر من این نعمت رو از طرف خدا میدونم و این نعمت رو خدا برای من فرستاده خوب برای این خدا کاری نداره که خریدارش هم خودش بفرسته چرا من باید زنگ بزنم و التماس خریدار رو بکنم

    قبلا خلاصه با این شرک خفی و ریزی که داشتم خلاصه تعداد معامله انجام میشد خیلی محدود بود با اون حال دردسر و انرژی که برای جابجا کردن بار از من میگرفت خیلی زیاد بود و بعدش سود مالی خیلی کمتری برای من داشت

    نسبت به مواردی که تو بعضی از معاملات بیشتر توحیدی عمل میکردم و کار رو میسپردم دست خداوند تا خود خدا برای من انجام بده

    برای همین این موارد و این تجارب بارها بارها تو بیزنس من رخ داد و از اونجایی که همیشه دارم روی خودم و کنترل ذهنم کار میکنم

    و جالب‌تر از همه اینکه از خدای مهربان خواستم کمکم کنه تا مثل ابراهیم پیامبر موحد باشم و تسلیم هدایت پروردگار باشم

    ارام ارام منو هدایت کرد به درک بهتری توحید و قدرت دادن فقط به خداوند برسم

    و از خدا هدایت خواستم تا کمکم کنه توحید رو به معنای واقعی تو عمل نشون بدم

    و الان تو موقعیت بسیار استثنایی قرار گرفتم

    شرایط مالی بسیار سخت یعنی موجودی حسابم در حد ۵۰۰ هزار تومن مونده با یه خانواده ۴ نفری مستجر هم هستم و حتی اجاره نرمال سر برج رو هم ندارم و جدا از این قرار داد من تموم شده و صاحب خونه قرار مبلغ اجاره رو افزایش بده و جدا از این گوشت تو خونه هم تموم شده و پول خرید گوشت هم ندارم تا بتونم دوره قانون سلامتی رو ادامه بدم

    حالا این از شرایط بسیار بحرانی که الان توش قرار دارم

    ولی با این من خیلی بیخیال هستم

    که بارها شده همسرم بمن گفته که اگر من این حس بیخیالی تو اگر میداشتم از خدا هیچی دیگه نمیخواستم

    خدایاشکرت

    برای همین به خودم میگم من اینجاها باید ایمان و توکل خودم رو نشون بدم خدا خودش بموقعش کارها رو برای من انجام میده

    این در حالی که تو بیزنسم موقعیت پولسازی عالی ایجاد شده نزدیک به ۱۰ تولید کننده با من تماس گرفتن برای فروش محصول تازه اون هم با زیر قیمت بازار یعنی تو این ۳ سالی هیچ وقت این موقعیت عالی برای من فراهم نشده بود

    حالا حساب چه تعداد و حجمی بار وجود داره برای معامله و اونم با چه سود عالی

    و الان نزدیک به یه هفته‌ست من حتی برای یه خریدار از مشتریهام تماس نگرفتم

    در صورتی با یه تماس کوچولو میتونم بهشون خبر بدم و اعلام موجودی کنم ولی اینکار نکردم

    و تازه به هیچ کدوم از تولید کننده‌ها قول خرید هم ندادم گفتم شما خودتون پیگیر فروش باشید من اگر شرایط معامله ایجاد شد و سفارش گرفتم باهاتون هماهنگ میکنم اگر نه شما منتظر من نباشید من هم بهتون هیچ قول خرید نمیدم

    یعنی دیگه خودتون حساب کنید کل مدیریت بیزنس خودم رو صد در صد سپردم دست خدا و گفتم خدا باید برای من تمام کارها رو انجام بده

    و من اینجا باید توحید در عمل رو به معنای واقعی نشون بدم

    این در صورتی که همین ۳ ماه پیش ۱/۲۰ این فرصت پولسازی برای من ایجاد میشد من زمین و زمان رو بهم میدوختم و هر جور شده بود باید بار رو جابجا میکردم

    حالا بماند چقدر دردسر داشت و اخر سر هم با سود خیلی ناچیز معامله میشد

    ولی این سری قضیه کاملا متفاوته من اصلا برای خودم این تضاد رو یه تمرین عالی برای خودم در نظر گرفتم برای ساخت باور توحیدی و موحد و تسلیم بودن در برابر هدایت خداوند

    من گفتم همون جور که خداوند این همه فرصت پولسازی رو برای من فراهم‌ کرده همون خدا بقیه کارها رو خودش انجام میده نیاز نیست من پدر خودم رو در بیارم و زور بزنم و از همه بدتر بیام التماس غیر خدا رو بکنم که بیاد از من بخره

    این شرایط الان زندگی خودم رو براتون توضیح دادم که دقیقا متوجه باشید از اون طرف شدیدا تو فشار مالی خیلی سخت قرار دارم

    و از این طرف چه فرصت عالی پولسازی برای من فراهم شده با اینکه یکسره نجواهای شیطان و دور اطراف داره ذهن منو بمباران میکنه

    حتی میگم من گوشت تو یخچال هم ندارم

    هدف من پیشرفت تو بیزنس و ثروتمند شدن و رسیدن به سلامتی و روابط عالی با خانواده و دیگران و معنویت و نزدیک شدن به خداوند و رسیدن به ازادی مالی ، ازادی مکانی و ازادی زمانی تو این جهان هست

    بنابراین من برای رسیدن به این خواسته هر کاری انجام میدم

    من متعهد هستم من تو این جهان یا به این هدفهام میرسم و هر سری سعی میکنم این روند رو بهبود بدم یا از این دنیا میرم و میمیرم

    بنابراین به خودم گفتم اگر شده من بجای خوردن گوشت عوضش تخم مرغ و پای مرغ که تو بازار ارزون ترین چیز هستند رو مصرف میکنم ولی یه قدم از دوره قانون سلامتی پایین‌تر نمیام

    و از لحاظ مالی هم پول اجاره خونه و قرار داد جدید هم ندارم

    گفتم بمن ربطی نداره من یکسال مستجر بودم پول تمام اجاره ماه ماه خونه رو خدا خودش پرداخت کرد اگر قرار باشه تو این خونه بمونم خوب باز هم خودش پولش و شرایطش رو خیلی راحت برام فراهم میکنه و اگر نه قرار تو این خونه نباشم خیلی راحت منو هدایت میکنه به جای بهتر

    حتی به خودم گفتم اگر شد میرم خونه‌ انسانهایی که نیاز به سرایدار دارند و میرم اونجا سکونت میکنم تا ببینیم اوضاع چی میشه

    بنابراین من باید اینجاها توحید و تسلیم بودن در برابر هدایت خداوند رو نشون بدم

    با اینکه اوضاع از لحاظ بیزنسی و مالی و زندگی یه جورایی از افتضاح هم اون طرفتره

    ولی خدا شکر حالم و احساسم خوبه و از همه مهمتر از زندگیم با همین شرایط دارم لذت میبرم

    بنابراین گفتم اشکال نداره من اینجا باید ایمان خودم نشون بدم

    خدایا شکرت خیلی ارامش دارم از اینکه وجود خدا رو بیشتر در درونم خودم دارم حس میکنم و خیلی امید و انگیزه دارم که با این فرکانس عالی که من دارم به جهان میفرستم چه اتفاقات و چه نعمتهایی عالی در انتظار من هست تا من در مدار برخورد به اون نعمتها قرار بگیرم انشالله

    استاد این فایل به خدا اندازه یه دوره اموزشی ارزش و اگاهی داشت بی نهایت ازتون سپاسگزارم وقتی که به ندای درونتون گوش میدید و این اگاهی‌های خالص رو با ما به اشتراک میذارید

    و عاشق شما هستم

    انشالله هر کجا هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    سلام بر استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوب خودم

    توحید و یکتا پرستی آن چیزی است که اکنون در جامعه بشریت ما گم شده است

    می توان اینگونه گفت که هر چه ما به خدای خودمان نزدیک تر باشیم راحت تر و آسوده تر خواهیم بود

    بی شک خدای مهربان همیشه در حال گفتن این موضوع است که ما به آرامش برسیم و دنبال راحتی و خوبی باشیم

    وقتی ایمان و توحید من درست باشد خود به خود دیگر مسائل زندگی من درست خواهد شد و من بهترین خواهم بود

    دیگر نه نگرانی و نه دغدغه مالی را دارم و نه دنبال مال و ثروت می دوم

    بلکه آنها خود به خود وارد زندگی من می شوند

    خداوند مالک و تنها قدرت این جهان است

    خداوند قدرت خلق زندگی من را به دست خودم داده است

    قدرت در دست خودم است و هیچ کس نمی تواند تاثیری در زندگی من داشته باشد

    یک باور عالی که من امروز از صحبت های استاد یاد گرفتم این بود که

    من خالق زندگی خودم هستم

    خدای مهربان قدرت و اختیار را به من داده است تا بتوانم زندگی خودم را بسازم

    باورهای من است که زندگی من را می سازد

    هیچ کسی هیچ قدرتی ندارد که زندگی من را خراب کند و یا برایم بسازد مگر اینکه من خودم به آن قدرت بدهم و بخواهم آنرا بسازم

    اینها باورهایی تازه ای که من از صحبت های ناب استاد اکنون یاد گرفتم

    باید به این نکته اعتقاد داشته باشم که

    خدای مهربان است که کارهای من را انجام می دهد و زندگی من را می سازد آنهم با باورهای خودم

    باوری دیگر

    هرکسی که به دید خودش به من ظلم می کند در واقع او دارد به من خدمت می کند و این باعث رشد من می شود

    چرا که من خودم هستم که زندگی خودم را می سازم

    نگاه شرک آلود به کسی نداشته باشم که بخواهم قدرت را به دست دیگری بدهم

    هرگز قدرت را به دست دیگری ندهم

    باید یاد بگیرم که از تهدید های دیگران هرگز نترسم چرا که قدرت در دستان خدای بزرگ است و این من هستم که زندگی خودم را با افکار و باورهای خودم خلق می کنم

    وقتی که من ایمان و توکل به خدای مهربان خودم داشته باشم و بدانم که تنها ترین قدرت برتر این جهان رب است دیگر نه هیچ ترسی بر من قالب می شود و نه از هیچ تهدیدی نخواهم ترسید

    وقتی که من خدا را باور کنم دیگر چه ترس از افراد و آدم های اطراف خودم خواهم داشت

    هر زمان که من باورهای توحیدی خودم را تقویت کنم نعمت های خداوند به فراوانی در زندگی من جاری خواهد شد به شرط آنکه من جلوی آن نور و روشنایی را نگیرم آنهم با شرک و نگاه و قدرت دادن به عوامل بیرونی

    هر چه است در درون خودم است و لا غیر

    وقتی که من در مسیر درست باشم هر کسی که در سر راه من قرار می گیرد خدمتی به من می کند مهم نیست که آن فرد چه انگیزه ای دارد و چه فکری در سر دارد در نهایت منجر به خدمت رساندن به من می شود

    خدای من دنیا و آخرت را هر دو با هم برای من می خواهد

    چقدر این خدا مهربان و دوست داشتنی است

    چقدر این خدا عزیز و ناز است

    ممنونم از تو ای خدای مهربان خوب من

    سپاس از خدای زیبای ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: