توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 51 (به ترتیب امتیاز)

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    سلام استاد

    من یک خواهشی دارم که ربطی به این ویدیو نداره اما نمیدونستم کجا باید بگم. چون مخاطب اصلی کامنتم خودتون(استاد عباسمنش) هستین، فکر کردم بهتره در عقل کل ننویسم چون اون قسمت رو ممکنه کمتر ببینید. از طرفی، سوال مشابه اونجا پرسیده شده ولی جواب کاملی نگرفتم.

    اصل حرفم اینه: امکانش هست که درباره ی قانون رهایی بیشتر توضیح بدید؟

    من تمام فایلهای رایگان رو دارم. از عقل کل استفاده کردم و بخش راهکارها رو هم میخونم اما هنوز قانون رهایی برای اهداف مالی برام جا نیفتاده.

    من تجربه ی رها کردن و رسیدن به یک سری از خواسته هام رو دارم اما درباره ی اهداف مالی دقیقا نمیدونم چجور باید رها کرد. مثلا من طبق صحبتهای شما در فایل سه برابر کردن درآمد، یک رقمی رو برای خودم در تعهدم نوشتم و بعد سعی کردم باور کنم که رسیدن به اون مبلغ بدیهیه. در نهایت من به جایی رسیدم که اون عدد برام دیگه خیلی بزرگ و عجیب و غریب به نظر نمیومد. ظاهرا برام عادی و تبدیل به باور شده بود، هرچند اصلا نمیدونستم چجوری قراره به اون درآمد پایدار برسم. به هر حال، من با امید فراوون رهاش کردم و گفتم خدا مسیر رو به من نشون خواهد داد. یعنی سعی کردم دیگه دائم بهش فکر نکنم(البته هنوز روی باورهای ثروت کار میکردم) اما بعد از چند روز که از این «نچسبیدن به هدف» گذشت، احساس کردم افکار منفی ضد ثروت دارن برمیگردن و دوباره رسیدن به اون هدف برام دور و غیرممکن به نظر میرسه. خیلی عجیب بود برام. من که باور کرده بودم! این برگشتن افکار منفی یعنی من واقعا باور نکرده بودم؟ آخه خودم اینجور احساس نمیکردم. احساسم خیلی مثبت و حالم عالی بود.

    حالا که دوباره دارم بیشتر روی این موضوع کار میکنم، یه مشکلی دارم. اونم اینکه حس میکنم رها کردن برام سختتر شده! میدونم که رهایی یعنی از لحظه ی حال لذت ببرم و اجازه بدم جهان خودش منو به سمت هدفم هدایت کنه. واقعیت اینه که تا حد زیادی لذت هم دارم میبرم. حالم با چند ماه پیش قابل مقایسه نیست خدارو شکر. با این حال، فکر اینکه هنوز درآمد پایدار ندارم و به پدر و مادر وابستگی مالی دارم اذیتم میکنه. یعنی نمیدونم چجور از اینکه هنوز باید از پدرم پول بگیرم لذت ببرم. میدونم که حتی پدرم هم دست خداست که به من روزی برسونه و چیزی هم کم نمیذاره ولی خب حسم کاملا مثبت نشده نسبت به این موضوع. از وابستگی مالی چجوری لذت ببرم؟تا زمانی که به استقلال مالی برسم این وابستگی وجود داره و هر بار که باید از پدرم پول بگیرم، با اینکه رفتارش بسیار مثبته و هیچ مشکلی از سمت پدرم نیست، احساس من بد میشه. خجالت میکشم و میدونم این احساس بد خودش داره منو از هدفم دور میکنه. البته سعی میکنم سریع حسم رو خوب کنم. من برای کنترل ذهنم خیلی کارها میکنم. همه ی زندگیم رو پاکسازی کردم. دوستان، کتابها، آهنگها، افکار، فیلمها و… میخوام بگم همه ی این کارها رو میکنم. حالم هم بیشتر لحظات شبانه روز خوبه و حس خوبی دارم. با این حال، این فکر که« در سنی که طبیعیه مستقل باشم، هنوز وابستگی مالی دارم» اجازه نمیده رهاتر از این باشم. برای من رها کردن بقیه ی چیزها راحتتر از اهداف مالیه. دنبال راه حلش هستم و در عقل کل تقریبا همه میگن که راه حلش در دوره ی کشف قوانین زندگی یا روانشناسی ثروته. واقعیت اینه که تا این لحظه که دارم مینویسم درآمد من خیلی پراکنده و ناپایدار بوده. به همین علت هنوز نتونستم این دوره ها رو تهیه کنم. از طرفی، نمیخوام پولش رو از پدرم بگیرم. واقعیتش خانواده ی من اصلا خبر ندارن که من چه دنیای جدیدی برای خودم دارم میسازم. نمیخوام براشون توضیح بدم به همون دلایلی که خودتون بهتر میدونید. حالا سوال من اینه، در این شرایط، من چجور این قانون رو درک کنم؟ میدونم فایلهای رایگان به اندازه ی چندین دوره تاثیرگذارن. با این حال، فکر میکنم کمتر در فایلهای رایگان درباره ی این قانون صحبت شده. من همین الان به درک کردن عمیقتر قانون رهایی نیاز دارم. چون اگه من این قانون رو کاملا درک نکنم، درآمدی هم برای تهیه ی اون دوره نخواهم داشت. آیا اشتباه فکر میکنم؟ کجای مسیر رو دارم اشتباه میرم؟

    امیدوارم در آینده ویدیویی درباره ی قانون رهایی در سایت قرار بگیره. البته، از دوستان هم خواهش میکنم اگر راه حلی به ذهنشون میرسه لطفا در اختیار من و امثال من بذارن. خیلی متشکرم :)

    شب و روزتون به خیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امیرعلی دهقانیان گفته:
    مدت عضویت: 3313 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم

    من یه راهنمایی لازم دارم امشب خیلی سرزده بعد از چند مدت سری به پروفایل خودم زدم و واقعا شوکه شدم من حدود سه سال عضو سایت بودم بدون پیشرفت چشمگیری با اینکه تمام فایل های رایگان استاد رو دانلود کردم بدون اینکه یدونه ازاونا ازقلم افتاده باشه و تمام فصل های کتاب رویا هایی که رویا نیستند رو هم خریداری کردم واینا رو هم خوندم .

    من یه مسئله ای ذهنم رو در گیر کرده و خیلی بهش فکر میکنم که این کار درسته یا اشتباه .

    راستش من 22 سالمه و خیلی آدم رقابتی هستم نه اینکه سر چیزی با کسی رقابت کنم این رقابت با خودمه و من همیشه از دست خودم ناراضی هستم اگه بخوام براتون مثال بزنم از شغل خودم میگم من یه فروشنده هستم و همیشه دلم میخواد توی کارم برنده باشم و اکه توی یک روز یک مشتری رو از دست بدم خودم رو سرزنش میکنم که کجای کارم مشکل داشته هر چیز خوبی ببینم دلم میخواد اونو داشته باشمش و اکه به اون نرسم هی میگم حتما کم کاری کردم چون رشته معماری هستم توی کلاس بعضی ها کارهاشون بهتر از من بود با خودم گفتم اگه اون تونسته چرا من نتونم رفتم و اینقدر تمرین کردم که ترم بعد بالاترین نمره و بهترین کار رو بین همه داشتم و بازم وقتی دیدم کسانی توی کارشناسی کارای خوبی دارن با اینکه سطحشون از من بالاتر بود بازم از کار خودم نا امید شدم پیش خودم فکر می کنم که چه باور های بازدارنده ای دارم اونا رو مینویسم وساعت ها بدون وقفه فقط باور های درست اونا رو با خودم تکرار میکنم وقتی که توی اون زمینه خوب میشم با اولین شکست فکر می کنم که من کم کاری کردم لطفا بهم کمک کنید.

    اگر این شکل کارم اشتباهه یا درسته بهم بگید من فکر میکنم اینجوری در سته که همیشه از خودم توقع کار و انرژی بیشتری دارم و الان هزینه خریداری دوره هدف گزاری رو ندارم و فکر میکنم آدم بی هدفی هستم :(

    همیشه میگن که دانستن عیب نیست ندانستن عیب است من ممنون هر کسی هستم که بتونه به من کمک کنه تا پیشرفت کنم و این توقع رو از استاد عزیز دارم که اگه وقت گزاشت و این کامنت رو خوند جواب این سوال من رو شخص خودشان بده یا محبت کنن و فایلی رو در این زمینه آماده کنه شاید چندین نفر دیگه هم این سوال رو داشته باشن .استاد جان به سنم نگاه نکنید یه وقت فکر نکنید که کله من بوی قرمه سبزی میده حاضرم تا پای جونم برای رسیدن به هدف هام پیش برم خوشحال میشم اگه لطف کنید و جوابمو بدید.

    به قول خودتون در پناه الله یکتا شاد باشید سالم و ثروت مند در دنیا و آخرت

    از طرف دانش آموخته ی با استعدادتون امیر علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3509 روز

      سلام دوست عزیز

      دوست من خیلی خوبه که با خودت رقابت کنی و‌سعی کنی هر روز بهتر از روز قبلت باشی ولی این مثال هاییی که شما زدی رقابت با خودت نبود…… من فکر می کنم شما خیلی کمال گرا هستی و عزت نفست مشکل داره مهم ترین ویژگی عزت نفس اینه که از خودت راضی باشی و‌خودت سرزنش نکنی…… و البته هر روز سعی کنی بهتر از قبل باشی ولی شما همش داری خودت تخریب می کنی و این کمکی بهت نمی کنه‌جز حال بد… پیشتهاد من اینه که روز عزت نفست کار کنی…. موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    halima salouri گفته:
    مدت عضویت: 2695 روز

    سلام به استاد عزیزم به مریم شایسته عزیز و خانوده صمیمی و دوست داشتنی

    استاد عزیز من قبلا در کامنت های قبلی هم بارها گفتم که من یک آدم مذهبی متعصب بودم و به لطف خدا دیدگاهم با شما تغییر کرد اما هنوز آثارش وجود داره وقتی قرآن میخونم بیشترمیشه باورهای متعصب گذشته من تحریک میشه هر چی سعی میکنم بدون پیشینه باورهای قبلی قرآن بخونم نمیشه گاهی میگم کاش هرگزهیچ باوری مذهبی شدید نداشتم اونوقت با استاد آشنا میشدم و اینقدر اذیت نمیشدم بین جنگ باورهای گذشته و حالم دچار شک و تردیدو یقین و …همه با هم یهو به سرم میریزن به همین علت زیاد قرآن نمیخونم و منتظربودم شمادوره قرآن رو شروع کنید چند تقاضادارم ازتون

    از اونجایی که اغلب ما درایران دچار تعصب و تقلید های کورکورانه هستیم و قرآن با فهم و تفسیر مفسران با نظرهای شخصی به ما تحمیل شده که اغلب تفسیرها با خود واقعی قرآن تضاددارن اهم قرآن همان توحید و یکتاپرستی خداست این و قبول دارن اما آیه های مثل حج-حجاب-نماز-وضو -زکات-خمس-طلاق-و……آیه هایی هستندکه بیشتر مبحث مسلمانان قرار گرفته به طوری که اصل توحید فراموش شده نمیگم شما هم روی این مبحث ها تکیه کنید اما به هر حال یک توضیح کلی و حساب شده ازشون برامون بگین هرچندقبلا هم گفته بودین بایدخودتون بخونین تا بهتون گفته بشه من هم تلاشم رو کردم اما باورهای40ساله من خیلی مقاومتر از این حرفاست یک باوری رو در ما ایجاد کنید که لااقل افرادی مثل من بتونن قرآن رو دوباره با یک باور بهتری بخونن

    خیلی بی صبرانه منتظر دوره قرآن هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3066 روز

      به نام خدای مهربان

      گاهی باورهای غلطی که دارم را از گفت وگوی های که با دیگران دارم تازه برایم روشن میشوند و این باورهای که راجب قرآن داریم ریشه ایه خیلی .

      انگار ترس از بیان کردن قرآن حقیقی داریم چون همیشه با ترس وخشم الهی به ما معرفی شده است بدون درک واقعی و حرفی که خداوند برای هدایت وبشارت و انذار نسل بشر آمده است فارغ از جنسیت وملیت ها و دین ها وایین ها .

      خدایا سپاسگزارم که در این مسیر زیبا قرار گرفته ام .با لطف بی کران تو به همه جا میرسم هیچ چیز دور از دستان پر قدرت تو نیست .

      در پناه خدای ثروت و قدرت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    میلاد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3222 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی ممنون از اگاهی های خوبتون از اینکه من کامنت نمی زارم زیاد به قدری فایل ها زیباست که من فقط دوست د ارم گوش بدم

    فرصت کامنت گذاشتن ندارم حس عجیبی دارم واقعا حالم خوبه و ارامش بی نظیری دارم در کل یک دنیا دوست تون دارم شما مثل یک

    رنگین کمون هستید فقط می تونم این رو بگم همیشه سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سارا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2672 روز

    دقیقا دیشب داشتم یک مطلب در مورد تسلیم بودن در برابر خداوند میخوندم ، و امروز صبح کامنت شما هم که در مورد تسلیم بودن هست رو خوندم و این یک نشانه است ، عاشق این همزمانی ها هستم ، چقدررررررر این جهان هوشمنده ، خدایا تو واقعا بهترین و قدرتمندترینی ، عاشقتم مدبر الامور تمام لحظات زندگیم ای که به بهترین شکل و خیلی سریع پاسخ میدی، به استادم و عشق دوست داشتنیش و تمام دوستانم در این گروه خیر و برکت بده ، الهی امین ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    تقوا یعنی توانایی کنترل ذهن

    یعنی خاموش کردن وسوسه ها و اغواهای شیطان ذهن

    وقتی این رو ازتون شنیدم استاد

    انگار یه گام جلوتر آمدم در مسیر توحید

    من با شرک از زبان تو آشنا شدم بااینکه آدم با دل و جراتی هستم، خودم رو در اقسام شرک یافتم.

    و حالا نوبت تقواست

    کنترل وسوسه ها و نجواهای پی در پی ذهن

    انصافا پاشنه آشیل ام هست

    خیلی به اغواها باج دادم

    وقتی در کامنت بچه ها خوندم

    “خدا وکیل منه” خیلی به دلم نشست از اون آگاهی های اصل این حرف ، آرام بخش، عزت بخش، تصدیقی برای لیاقت مندی و راهی برای رهایی از کوله بار سنگین وسوسه ها و نجواهای شیطان ذهن.

    خداوند می فرماید: در مقابل وسوسه های شیطان به من پناه ببرید

    و نیز می فرماید: در هر کاری از او توفیق بطلبیم و بر او توکل کنیم

    پس می گویم:

    رب من، به من توفیق فهم و توفیق اجرای سنت های تغییر ناپذیرت را بده.

    حالا که مرا از ظلمت به نور هدایت کردی

    که من همیشه امیدوارم مرا به بهترین ها هدایت کنی

    و با قوانین نظام احسن آشنا کردی

    این قوانین را بر جان و جسم من مسلط و جاری کن.

    و توفیق پاکی و بندگی مدام ات را با رهایی از نجواهای شیطان ذهن بر من عطا کن.

    رب من، من بر تو توکل می کنم ای نعم الوکیل و به سوی بازگشته ام.

    ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت وهاب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اسماعیل حسن نیا گفته:
      مدت عضویت: 2575 روز

      سلام خانم وحدتی هم فرکانسی عزیز و محترم …

      بهت تبریک میگم بابت این دیدگاه قشنگت و احسنت بر تو ، خدا میدونه با این کامنتت چقدر حالم خوب شد و فرکانسم عوض شد ..

      در حال قضاوت یه بنده خدایی در ذهنم بود همین که توانایی کنترل ذهن یادم اومد و به خودم گفتم شاید اون بنده خدا داره راست میگه و اگه منم جای اون بودم شاید بدتر از این میکردم با این جملات ذهنم خاموش شد از نجواهای شیطان !

      وقتی گوشیمو برداشتم رفتم تو سایت یهویی چشمم افتاد به کامنت شما و این اتفاقی نبود به دو دلیل ، دلیل اول اینکه ذهنم رو کنترل کردم و کامنتی درباره همین موضوع رو کائنات تو مسیرم گذاشت ، دلیل دوم اینکه شما چند وقت پیش یه سوالی ازم پرسیده بودی و برام شفاف نبود که جوابتون رو بدم به همین دلیل چند روز پیش دنبال کامنتهای شما تو سایت میچرخیدم و وقتی قانون رهایی رو اجرا کردم به راحتی شما رو تو مدارم گذاشت ، اگه لطف کنی سوالت رو دوباره و شفاف بپرسی ممنون میشم چون برای خودمم یه تمرین و چالش میشه …

      در پایان میخوام بهت بگم واقعا از ته قلب ازت تشکر میکنم بابت این دیدگاهای قشنگ و محترم و خداگونه ات و نمیدونم چقدر باید سپاسگزاری خدایی باشم که همه چیزش رو قانونه ، خدایا متشکرم بابت این همه قانون بدون تغییر و دوستان و هم فرکانسیهای عزیز که بی منت به همدیگه کمک میکنن …

      در پناه الله یکتا شاد پیروز سلامت سربلند ثروتمند و سعادتمند باشید …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        لیلا گفته:
        مدت عضویت: 2744 روز

        سلام دوست هم فرکانسی ام

        امروز تازه پاسخ شما رو دیدیم

        خوشحالم کامنت بر روی یک نفر هم اثر گذار باشه

        خدا رو شکر

        در مورد سوال هم که گفتید یادم نیومد

        من انقدر در حال زندگی می کنم که بیشتر دیروز یادم نمیاد

        آرزو می کنم خدا به قول حضرت موسی ع به بهترین ها هدایتتون کنه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    بازگشتن به خویشتن

    استاد در فایل های آخر دوره کشف قوانین صحبت از به یاد آوردن می کنه!

    انگار تا به یاد نیاری، ریشه ای مسایل حل نمیشه حتی توحیدت!

    و من فهمیدم از مسیر و شخصیت خودم ناخواسته گریزان بودم

    فهمیدم به مسیر و شخصیت های دل بستم که ربطی به ذات من نداشت

    فهمیدم روح ام آن مسیر را نمی خواست

    فهمیدم با خودبیگانه بودم

    خودم، ناخواسته خودم را انکار می کردم و البته هم ارتعاش هایم را

    اکنون به خویشتن بازگشته ام

    در مسیر صلح و آشتی با ذات، روح و شخصیت خود هستم.

    خوشحالم به مسیر خود، به آشتی با خود و به آغوش کشیدن خود برگشتم

    حالا تمام اشتباهاتم را می فهمم و به همه آنها و گذشته خود افتخار می کنم

    همه آنها درست

    و به جا بودند

    تا مرا به سمت من و بازگشت به خودم و مسیر الهی ام هدایت کنند

    خوب می فهمم در آن دوران که با خود بیگانه شدم هم برای شادی، آرامش و لذت بیشتر وارد آن مسیر دور از خود به انتخاب خود شدم

    حالا می توانم خودم را ببخشم

    و اکنون با افتخار این من قوی، در صلح با خود، متعهد، شجاع، آزاد، به دنبال توحید، مهربان و… را به آغوش می کشم و تمام نیاکانم بخصوص هم ارتعاش هایم را پدرم، مادربزرگم را به آغوش می کشم.

    حالا زاویه دیدم به خودم و به آنها تغییر کرده.

    راستی یک چیز زیبای دیگر را هم فهمیدم

    اینکه چقدر درست پدرم و مادرم را انتخاب کرده ام

    و اینکه هر کدام از آنها چقدر درست در زندگی من نقش ایفا کرده اند

    اکنون من با من در ارتباط است

    من بعد لز دوری از خویش دوباره به خود وصل شده ام

    چه حس خوبی!حالا می توانم به فراتر فکر کنم، به تقوا ، به کنترل ذهن ، به خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    شکیبا کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2442 روز

    سلام استاد مهربونم که داری با جون و دل کار میکنی و تمرکز داری انقد

    خیلی دلم براتون تنگ شده، واسه کلام زیباتون، صدای دلنشینتون، پیام های الهی خوبتون، تیشرتای رنگی رنگیتون و…

    این مدت که نبودید حسابی دارم رو خودم کار میکنم استاد. کلی اتفاق خوب واسم افتاده.

    دیشب خوابتون رو دیدم!‌ بهم گفتین به راهت ادامه بده من پشتتم، من پیغامات الهی رو بهت میرسونم تو به خدا ایمان داشته باش

    صبحش حسم باورنکردنی بود. منتظر خبرای خوب ازتون هستیم استاااااد خووووبم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 2970 روز

    سلام به استاد گرامی

    هرازگاهی به چالشی در خصوص توحید و اینکه قدرت آدمها و اینکه می توانند تاثیر منفی و به قول معروف حال من رو بگیرند برخورد می کنم که به این فایل هدایت می شوم تا چند کلمه ای از احوال دلم و اینکه چقدر این شاخه از شرک در من قدرت دارد و واقعا نمی دانم چکار باید کنم

    دست می کشم از مرض حمایت طلبی از مردم اما فشار اجتماعی و خانواده اینقدر زیاد است که با دست از پا درازتر بر میگردم و می شوم برده همون کسانی که می ترسم روزی منو قطع کنن، حال منو بگیرند، ازم سوءاستفاده کنن، از کار بیکارم کنن و و و و

    به درگاهت همین لحظه ایی که با یکی از همین چالش ها روبرو شده ام و نجوای شیطان رجیم آنقدر دارد از درون من را تخریب می کند دست نیاز دراز می کنم و ازت یاری می طلبم خدای من

    چند روز است بر گشتم به سرکار که قبلا آنجا بودم و این اتفاق هم مهر تاییدی بود بر اینکه قدرت مطلق فقط خداست و اگر او نخواهد برگی از درخت نمی افتد

    داستان از این قرار است که حدود نه سال در یکی از ادارات دولتی کار می کردم چقدر به قول استاد کثیف عمل کردیم و قدرت رو به همه دادم غیر از خدا

    تا اینکه خیلی راحت از سیستم به دلیل فروش محل خدمتم اخراج شدم

    قبلش می گفتم نه نمیشود و نمی توانند این کار را انجام بدهند ولی قدرت رو پارتی، فامیل، استاندار، قانون کشور و غیره می دانستم

    اما بهم نشان داده شد که تکیه ات به باد است و راحت با استادانه ترین شیوه اخراج شدم و حاصلش شد اذیت و بی پولی

    من به درگاه خداوند بر گشتم روی خودم کار کردم حالم را خوب کردم به قلبم آرامش دادم تا اینکه با یک غیر محال و غیر ممکن، ممکن شد و من به سادگی هر چه تمام تر و با عزت و سربلندی خدایم به کار برم گرداند و شکوه و جلال را به روح من برگرداند

    حالا دو ماهه شیطان وارد فاز جدید شده من همیشه در زندگی قدم های اول را خوب و مثبت بر میدارم اما در قدم های بعدی دچار شرک میشوم نمیدانم چرا

    می ترسم . ترس از دست دادن فرصت. ترس طرد شدن از اجتماع. ترس بی پولی. ترس بی کسی. ووووو

    و جهان هم به ترس های من واکنش نشان می دهد و شرایط و اتفاقاتی را وارد زندگی من میکند که ترس های بیشتری به همراهشان است

    مادر موسی فرزند دلبندش را در آب رها کرد او اگر مشرک می شد مانند یوسف که سال‌ها به خاطر شرک در زندان افتاد صدمه می خورد

    دیشب دیگه از همه چیز خسته شده بودم از این همه تکرار مکررات و نتیجه های نا خوشایند و از خدا خواستم من را بکشد و از روی زمین بردارد

    اینم شرکه چون قدرت عوامل بیرونی مثل قانون کشور، رئیس، همسر، مردم در ذهن من به شدت زیاده و منم صدمه خوردم

    از خدای خودم در همین روز و همین ساعت تقاضای عاجزانه دارم منو نجات بدهد و به راه کسانی که نعمت داده است مثل ابراهیم و مادر موسی و مریم ووووو نه به راه گمراهان و نه مشرکان

    خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      بنیامین غلام نیا گفته:
      مدت عضویت: 3085 روز

      سلام به دوست عزیزم

      دقیقا درست می فرمایید من هم الان سربازم و در پادگان فکر میکردم فرمانده و سربازای قدیمی میتونن منو اذیت کنن و خدا انعکاس افکارمو بهم پس داد و از وقتی که قدرتو به اون بالا سری دادم و افراد و آدم ها رو کوچیک و ضعیف دیدم و فهمیدم من هستم که با افکارم و تصمیماتم زندگی و نتایج خودمو خلق میکنم و هر چه قدر که بیشتر توحیدی باشیم به خدا قسم که دست به یه کار می‌زنیم سه کارمون درست میشه.

      به امید روزهای خوب و خوش برای همه دوستان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محمد جواد میگلی گفته:
        مدت عضویت: 2970 روز

        سلام و درود به آقای غلام نیا

        چه عالی این هم شد نشانه ایی برای اینکه من تجربه ایی از دوران سربازی ام با شما درمیان بگذارم تا برای خودمم بازگو شود

        بنیامین من آموزشی به اتفاق حدودا چهار صد نفر از هم استانی هایم افتادم بندرعباس

        خیلی دوست داشتم که شهر خودمون یعنی بوشهر خدمت کنم دلم می خواست خونه باشم راحت باشم هر روز بیایم خانه

        همه می‌گفتند که بوشهر سهمیه نداره و از فکرش بیا بیرون

        من باور نکردم

        گفتم من باید بوشهر خدمت کنم

        با تک تک سلولهای بدن م شهرم خانه ام را صدا می زدم گریه می کردم

        بوشهر را توی جی پی اس پیدا میکردم و سمتش می ایستادم و فریادش میزدم

        بنیامین میدونی چه شد ؟

        روز تقسیم نیرو ها همه شهرها رو خوندند چابهار، شیراز، تهران، کرمان، وو

        آخر همه یک نفر بوشهر

        میگلی بوشهر

        مو از تنم سیخ شد

        خدای من همه می گفتند تو کی هستی ؟

        بابات چه کاره است؟

        در صورتی که فرزند پرسنل در گروهان ما بودند و بندرعباس تقسیم شدند

        خب آمدم شهرمون اذیتم می کردند سرباز های قدیمی تر

        خودم انداختم توی دامن خدا گفتم یه راهی برام پیدا کن من نمیدونم

        توی مسیر رفت و برگشت خانه تا پادگان که خیلی هم دور نبود گریه می کردم و صدای خدا می زدم

        بنیامین میدونی باز چی شد ؟

        من بعد از شش ماه خدمت از سربازی معاف شدم و برای همیشه از خدمت سربازی خدا حافظی کردم

        فرمانده پادگان خواست جلوی من رو بگیره با حکم دادسرای نظامی روبرو شد

        قاضی توی دادسرا به من گفت اینها چی می گویند منظورش فرمانده پادگان بود که حالا در قید حیات هم نیست و خدا رحمتش کند

        قاضی گفت اینها باید افتخار کنند که تو شش ماه براشون خدمت کرده ایی

        خدا را شکر

        آره بنیامین این اتفاقات در زندگی خیلی برام افتاده ولی بازم شیطان کارش ترساندن من است

        خدایا من رو به راه راست راه کسانی که نعمت داده ایی نه راه گمراهان هدایت بفرما

        مرسی بنیامین که وقت گذاشتی و پاسخ سوال و کامنت منو دادی

        برات آرزوی بهترینها از خداوند میکنم عزیز دلم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    سلام به بهترین استاد توحیدی و بهترین خانواده توحیدی که تا الان درک کردم

    خدایا سپاسگذارم

    استاد عزیز ممنونم به خاطر اون برق چشمات و رسایی کلامت وقتی از توحید میگی

    مریم عزیز ممنون که این طور پا به پای استاد داری رسالتت را انجام میدی

    خونواده عزیزم ممنون که این قدر قشنگ آگاهی های که درک میکنید را می نویسید تو کامنت هاتون

    آره استاد منم اعتقاد دارم شما کلاهبرداری

    اما میدونی چه کلاهی، کلاهی که جلوی چشمای منا گرفته بود

    کلاهی که گوش های منا بسته بود

    کلاهی که ذهن و مغز منا محدود کرده بود به یه سری باور هایی که نسل به نسل به واسطه نجوا های ذهنشون ساخته شده بود

    کلاهی که نمیزاشت درک کنم رحمت خدا و فراوانی را

    کلاهی که نمیزاشت الهام ها و راهنمایی های خدا را باور کنم

    کلاهی که نمیزاشت فرمانروایی و صاحب اختیاری خدا را باور کنم

    کلاهی که نمیزاشت خودم را باور کنم

    کلاهی که نمیزاشت بفهمم برا چی اومدم تو این دنیا

    کلاهی که برای نقاب و خودنمایی رو سرم بود

    کلاهی که شیطان گذاشته بود رو سرم که خدا را نبینم

    آره استاد عزیزم تا آخر عمرم ممنونم ازت که این کلاه را از سر من برداشتی

    تازه دارم نفس می کشم

    تازه دارم میفهمم زندگی یعنی چی

    تازه دارم خودم را میشناسم

    تازه دارم خدای خودم را میشناسم

    تازه دارم میفهمم زیبایی یعنی چی

    تازه دارم میفهمم لذت یعنی چی

    و تازه دارم میفهمم توحید یعنی چی

    توحید اصله

    توحید اساسه

    توحید زیر بناست

    توحید ریشه است بقیه چیزها شاخ و برگه

    بعد اون پنچ جلسه توحید عملی وقتی رسیدم به این جلسه اصلا هنگ کردم و فهمیدم دارم یه سری چیزایی را درک میکنم که قبلا درک نمی کردم

    بارها این فایل را گوش دادم

    بارها اون آهنگ پایانی را گوش دادم و اشک ریختم

    کامنت ها را خوندم تازه یه سری چیزا که درک نکرده بودم را درک کردم

    و باز فایل را گوش میدادم با آهنگ

    به خدا مست شدم

    و چه حال خوبی بود

    دوست دارم همیشه اون حال را تجربه کنم .

    بعضی دوستان واقعا کامنت های قشنگی داشتن با این که ذخیره کردم اما اینجا مینویسم که یادواری بشه

    اون دوست عزیزی که زندگی را تشبیه کرده بود به وقتی که ما تو رحم مادر بودیم و همه چیز به صورت طبیعی برای ما فراهم بود و هنگام تولد شیر را تو سینه های مادر برای ما فراهم کرد

    و وقتی به دنیا اومدیم خدا محبت ما را تو دل پدر و مادر ما قرار داد و از نوزادی تا سن رشد همه چیز را برای ما فراهم کرد بدون این که کار خاصی انجام بدیم

    یا اون دوستی که تشبیه کرده بود به بورسیه شدن

    آره خدا ما را بورسیه کرده تو این دنیا و گفته من همه چیز را به بهترین وجه برای تو فراهم میکنم تو فقط بندگی من را بکن ( که تازه بندگی کردن ما هم دنبال علاقه مون رفتنه و اینم باز نشونه رحمت و وهابیتشه)

    مثال های قشنگی از قرآن آوردن که میشه گفت کل این فایل همه اش از قرآن بود. فقط کافیه باور کنیم

    همیشه سعی کردم جوگیر نشم و احساسی برخورد نکنم

    اما یه حسی بهم میگه اینجا زیر این فایل تعهد بدم به خودم به خدای خودم و به استادم

    که من محکومم به خوشبخت بودن

    من محکومم به ثروتمند بودن

    من محکومم به سلامت بودن

    من محکومم به خوب زندگی کردن و زندگی را جای بهتری برای دیگران کردن

    تعهد میدم

    که هر روز قران را با معنی و بدون تعصب و با درک بخونم

    تعهد میدم

    هر روز تحت هر شرایطی فایل ها و کامنت ها را تا حد امکان ببینم .بخونم و یاداشت برداری کنم

    تعهد میدم

    از فایل های دانلودی و محصولاتی که خریدم به نحو احسن استفاده کنم

    تعهد میدم

    همزمان که دارم نتیجه میگیرم از بقیه محصولات استاد هم استفاده کنم چون تا آخر عمر باید روی خودم کار کنم

    تعهد میدم

    همیشه روی باورهام کار کنم و هر روز باور های بهتر برای خودم بسازم

    تعهد میدم

    هر لحظه ورودی های ذهنم را کنترل کنم

    تعهد میدم

    که کمال گرایی را کنار بزارم و عمل کنم به تمام این آگاهی در روابط

    در کار ، در گفتارم ، در رفتارم ، و در زندگیم

    تعهد میدم

    برم دنبال علاقه ام و هر لحظه به الهاماتی که بهم میشه عمل کنم

    تعهد میدم

    تو لحظه حال زندگی کنم و به گذشته و آینده کاری نداشته باشم

    تعهد میدم

    تکاملم را طی کنم و عجله ای نداشته باشم و از هر لحظه لذت ببرم

    تعهد میدم

    که هر لحظه و تو هر موقعیت میزان شرک و میزان موحد بودنم را بسنجم

    تعهد میدم

    هر روز ورزش کنم

    تعهد میدم

    به نجوای ذهنم گوش نکنم و کلاس موسیقی را ادامه بدم

    تعهد میدم

    به هر موقعیتی و هر موفقیتی رسیدم بیام و بنویسم توی سایت تا هم خودم یادم بمونه و هم کمکی باشه برای باور ساختن بقیه

    تعهد میدم

    تحت هر شرایطی مثبت فکر کنم و احساس عالی داشته باشم و این احساس را به هیچ عامل بیرونی وابسته نکنم

    و تعهد میدم روی تعهدی که با خدای خودم بستم بمونم و ایمان دارم خودش هدایتم میکنه و خودش کمکم میکنه که به تعهدم عمل کنم

    خدایا کمکم کن اون طور که شایسته شاگردی این استاده شاگردی کنم

    خدایا کمکم کن اون طور که شایسته بندگی تو هست بندگی کنم

    و خدایا کمکم کن اون طور که شایسته شکر گذاری تو هست شکر گذارت باشم

    با آرزوی اجابت تمام خواسته هاتون

    دوست دارم

    دوستون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1036 روز

      سلام دوست خوبم علی آقای باحال داداش گلم خیلی باحال بود گفتی آره شما کلاهبرداری یلحظه موندم و ادامه اش دیدم چقد زیبا این کلاهبرداری رو تفسیر کردی که دقیقااااااا همینطوره این زیباترین نوع کلاهبرداری دعا میکنم تا زمانی زنده ام منم مثل استادم کلاهبرداری کنم از عموم برای دیدن بیدارشدن عشق ورزیدن دوست داشتن دوست داشته شدن مهربانی کردن

      دمتگرم علی جون خیلی از کامنتت انرژی خوب گرفتم و حتماااااا منتظر خبرهای خوش از موفقیتهای روزافزونت هستیم خداروشاکریم برای بیداری شما و تک تک دوستانم در اینجا و همه مردم دنیا در بیرون ازاینجا خدایا برای همه مردم دنیا و برای داش علی خودم آرامش برکت فراوانی میطلبم و خدایی شدن را برای همه آرزومندم

      آمییییییییین….

      دمتگرم علی جان بابت کامنت زیبات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: