توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 60

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضوان جبارزاده گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    اون اوایل یه فایل های استاد و میدیدم بار نمیکردم که خدا همه کارس البته توی عمل نشون نمیدادم و خیلی مشرک بودم کم کم شروع کردم به شکر گذاری و حتی یک لیوان ابی که میخوردم هم همون لحظه اونو از طرف خدا میدیدم و سپاسگذاری میکردم ولی الان توحید رو بیشتر درک کردم البته ادعا ندارم که انسانی توحیدی هستم چون نتایجم نشون میده توحیدی نیستم فقط الان اینو بگم که همین که حس میکنم خداوند عادله و همه چیز را اون نظم داده و داره همه ی کارارو خودش و جهانش انجام میدن الان ب این موضوع باوز کردم خیلی زندگیم بهتر شده دارم تکامل و حس میکنم و اروم اروم رشد میکنم بلاهایی که سرم میومد الان ی دونش نیستن و غیب شدن الان زندگیم تو دستای خودمه هر وقت که وقت بذارم روی باورام و کار کنم به خواستم میرسم هر وقتم که گرفتار نجواهای شیطان شم یه مدتی و زندگیم معمولی تر میگذره . توحید بحثش یک روز و دو روز نیس که یاد بگیریم باید خیلی روی خودمون کا کنیم و اگه تا اخر عمرمون هم سعی کنیم توحیدی باشیم بازم کمه باید قدرت خدارو پشتمون حس کنیم باید باور کنیم که خودمون بدون اون هیچی نیستیم در ضمن اگه خواسته ای و داشته باشیم و بهش برسیم و عامل بیرونی و دلیل رسیدن به خواستمون بدونیم اصلا حالمون خوب نیس باهاش . واقعا تا قبل از این حرفا میخواستم استاد یه کاری کنه که پولدار بشم یا این چیزارو بشنوم ک روابطم خوب تر بشه ولی الان میبینم اصل چیزه دیگس لذت یعنی با خدا بازی کردن خواسته بدی بهش بعد هدایتت کنه انقد هدایت لذت بخشه که با هیچی تو دنیا نمیشه این لذت و عوض کرد کافیه اعتقادش داشته باشیم هدایتشو خودشو قدرتشو اونوقت ثروت و روابط و عشق و همه چی مارو در بر میگیره . عاشقتم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نوشا گفته:
    مدت عضویت: 3150 روز

    سلام استاد عزیزم و همه ی دوستان عزیز خانواده صمیمی قشنگم

    دیروز یه سری اتفاقاتی افتاد ک خیلی بیشتر و بیشتر مفهوم توحیدو درک کردم،من چندوقته ک تصمیم گرفتم با پولی ک دوساله دارم یه خونه بخرم برا سرمایه گذاری،رفتیم با مامانم چندجا قیمت کردیم ولی خیلیی گرون شده بودن همه،مامانم گفت من یه مبلغی میذارم ک هم تو بتونی یه جای خوب بخری هم من باهات شریک بشم و ب اندازه ی سهمی ک گذاشتم دونگ شو ب اسم من کنی،رفتیم گشتیم،چندتا مورد پیدا کردیم و دیروز بالغ بر ۱۰ جا رفتیم بازدید،یه جارو ک هم خوب بود و هم می ارزید و پسندیدیم،رفتیم برا صحبت نهایی،اون اقایی ک مارو برده بود یه مبلغ کمتر و گفته بود ک تازه ما بازم ۴۵ تومن کم داشتیم ولی صاحب اصلیش ک اومد ۲۰ تومنم بیشتر گفت و گفت یه قرون تخفیف نمیدم و ما اینجوری ۶۵ تومن کم داشتیم،ب هرکی رو انداختیم گفت پول ندارم،دیگه اخرشب دیشب من ب صاحبش پیام دادم گفتم ما رو اون مبلغ اصلی حساب کردیم ک اون اقای اول گفتن ولی صاحبش گفت همینه ک هست منم گفتم اوکی کنسله پس

    اومدم امروز نشستم فک کردم دیدم از چند جنبه کار من ایراد داشته و باید اصلاح کنم رفتارهامو،یکی اینکه داشتم با مامانم شریک میشدم و این خودش میتونست زمینه ساز اختلافات اینده مون بشه،دوم اینکه تکامل مو طی نکرده بودم و ب عنوان اولین خونه و ملکی ک میخاستم روش سرمایه گذاری کنم خیلی مورد سنگین و گرونی بود برام و من صرفا عجله داشتم ک بهر صورتی ک بود بهش برسم با قرض و شراکت،بعدشم فک کردم دیدم دقیقا اون جمله ای ک میگن از همون جایی میفتی ک تکیه کردی،کاملا درسته،من رو خیلی ها حساب کردم و گفتم اگه کم داشتم ازونا میگیرم،ادم های خیلی خیلی نزدیک مثل همسرم،پدرم ولی اونا گفتن پول ندارن،در تمام طول این داستان یه بار نشد ک از خود خدا بخام،یه بار نشد ک بگم خودت برام جورش کن،من فقط ب خودت تکیه میکنم و از خودت میخام فقط،توحید مگه چیزی غیر ازینه؟توحید مگه معنای الیس ا… بکاف عبده نیست؟تمام محصولات استادو من دارم ب جز روانشناسی ثروت ۳،بارها و بارها هم گوششون کردم ولی ب قول استاد انقد این باورها سیمانی چسبیدن ک ب این زودی ها درست نمیشن،صبح رفتم دوش بگیرم،فقط داشتم فک میکردم ک چرا من یادم رفت اموزه هامو؟چرا رو بنده ی خدا حساب کردم ب جای خودش؟چرا از همسرم توقع دارم برام کاری کنه؟مگه استاد نمیگن ک رو هیچ کی حساب نکنید؟ب هیچ کس وابسته نشید،از هیچ کس جز خودش نخاید؟

    امروز صبح یه ارامش عجیبی اومد،تصمیم گرفتم برم یه خونه بخرم برا خودم،سند شش دونگ ب اسم خودم،با همون توانایی مالی ک الان دارم،اینجا بهش میگن مسکن مهر،پول کافی برا خریدشو خودم دارم بدون اینکه لازم باشه طلاهامو بفروشم یا از کسی قرض بگیرم،یا ماشین مو بفروشم،تکامل مو اروم اروم طی کنم،این اولین خونه ی من خواهد بود و ایشالا تو ملک های بعدی هی بهتر و بهتر میشه سرمایه گذاریهام،یه تصمیم دیگه م هم این هست ک هیچ وقت ملک مو نفروشم،مثل استاد ک گفتن یهودیا هیچ وقت ملک هاشونو نمیفروشن،این باعث میشه ذهنم خلاق بشه و بتونم پول بیشتری بسازم،بعدشم بعد این همه سالی ک دوره عشق و مودت و گوش کردم تازه متوجه شدم معنای رابطه درست و بدون وابستگی رو،تازه متوجه شدم چرا استاد دیگه ازدواج نمیکنن و دوستانه زندگی میکنن،دوستی خیلی بی توقع تره،خیلی انتظارها توش نیست،من الان مدام ب خودم میگم ک همسرم دوست منه و توقعی ازش نیست،بهش وابسته نیستم،مگه من از دوستم ناراحت میشم اگه برام کادوی تولد نخره؟بهم پول گنده نده برا خرید ملک؟دیر بیاد،زود بره؟هرکاری ک بکنه مگه اصن مهمه؟بهش مگه وابسته م؟من امروز فهمیدم ک ماها شورشو دراوردیم دیگه با ازدواج هامون،لااقل من خودم اینجوری بودم،انگار ک شوهر ادم خداش میشه دیگه،بدون اون غذا نخوره،منتظرش واسته،باهم همه جا برن،کلی توقع ازش داره،اگه هم یکیش انجام نشه ناراحتی و دلخوری پیش میاد،من خودم شخصا یادمه بزرگترین مشکلی ک با همسرم داشتم وقتی تو دوران عقد بودیم این بود ک من دانشجو بودم و یه شهر دیگه بودم و از هم دور بودیم،مدام گریه میکردم و ناراحت بودم و دعوا راه مینداختم ک چرا ب من زنگ نمیزنی؟چرا کم خبر میگیری؟چرا نمیای دیدنم؟یعنی الان ک فک میکنم خنده م میگیره ها،غافل ازینکه خب تو برا خودت زندگی کن،توقع نداشته باش،وابسته نباش ب خدا اگه وابسته نبودم و توقع نداشتم هم بیشتر شاد بودم و از زندگیم لذت میبردم هم اون بیشتر دوسم داشت و خودش بیشتر وقت میذاشت برا بامن بودن،تو سن کم ب لطف خدای مهربونم و استاد عزیز درسای زیادی یاد گرفتم ک الان ک ب روابط دور و بریام دقت میکنم بعد ۵۰،۶۰ سال هنوز مردم نمیدوننش،اینا همه یعنی لطف خدا ب من،اینا همه یعنی گوهر یعنی جواهر

    دیشب ب خودم قول دادم بعدازین جز خدا از هیچ کی چیزی نخام و توقعی نداشته باشم

    داشتم یه کتاب میخوندم الان،یه جمله ی محشر از آلبرکامو،کامنتمو با این جمله ب پایان میرسونم

    ‘شادی چیست ب جز یک هارمونی ساده میان انسان و داشته هایش’

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  3. -
    احمدرضا سیف اللهی گفته:
    مدت عضویت: 2630 روز

    سلام وتحیت

    به همه اعضای خوب و دوست داشتنی

    بیان کشف رمز ارتباط موفقیت و کامیابی با باور داشتن به اصل توحید و ایمان به خالق مهربان آن هم با بیان ساده و درخور درک همه افراد جای تبریک دارد.

    در قرآن آمده اگر شما ایمان به الله و هدف خود داشته باشید هریک نفر از شما به اندازه دویست نفر نیروی غلبه دارد.خدای مهربان از این گویاتر و واضح به من و شما بگوید که موتور پیشران زندگیت خود تو ودرون تو و اندیشه و باور توست این بیان تو را به نیروی پایان ناپذیر پیشرفت وصل می کند و تا هنگامی که متذکر و متوجه و متمرکز بر آن باشی سوار بر کشتی آرزوهایت خواهی بود.

    از اینکه جناب استاد اینگونه ساده و زیبا و موثر بیان حقیقتی را کرده که واقعیت وضعیتش شاهد آن است جای تبریک و سپاس دارد .

    با آرزوی بهترین ها

    ارادتمند شما احمدرضا سیف اللهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    افشین گفته:
    مدت عضویت: 2836 روز

    سلام استاد خوب و هم فرکانسی های خوب من.

    الان داشتم یه میکس فوق العاده از استاد گوش میدادم که راجع به توحید بود و یادم اومد که روز کنکور داشتم این فایلو تو راه رفتن گوش میدادم و چقددددددر باعث ایجاد آرامش در من شد و باعث شد که نتبجه دلخواهم رو بگیرم با وجود اینکه خیلیا بودن که بیشتر از من درس خوندن اما اصلا از نتیجشون راضی نبودن.

    حالا دیگه بگذریم از کل سال کنکور که بسته آفرینش و مخصوصا قسمت تجسم کمک فوق العاده من بودن تو راه رسیدن به دانشگاه و رشته مورد نظرم.

    خداروشکر که خدا استادو فرستاد واسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    کاربری حذف شده گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    سلام استاد

    این فایل برای من باور نکردنی بود واقعا مشکل درونی که چندین سال باهاش درگیر بودم فقط با گوش دادن به این فایل حل شد.

    مگه میشه من چقدر براش تلاش کردم.

    چیبگم مرسی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعید وجدانی گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    ب نام خدا

    اقای عباس منش من این فایل رو تقریبا یکسال قبل هم گوش کردم ولی الان ک دوباره گوش کردم انگار ک اولین بار بود این کلمات رو می‌شنوم٫ چقدر خدا ما رو دوست داره ک این فایلها ب رایگان در اختیار مون هست٫ خیلی ممنونم از شما بابت زحماتی ک میکشین این فایلها ب گوش ما برسه٫ همین فایل میتونه ب تنهایی زندگی و سرنوشته ی آدم رو کاملا تغییر بده٫ همین فایل باعث شده ک برای چندمین بار دارم قرآن رو با درک بهتری مطالعه میکنم٫ و چقدر آرامش و ایمانم بیشتر شده٫ واقعا ک استادی برازنده شما است٫ کلامت اون اصل مطلب رو ب گوش جان مینشونه٫نمیتونم لغاتی رو پیدا کنم ک احساس این لحظه منو بیان کنه٫ جهان ما واقعا ب آدمهایی مث شما نیاز داره و امیدوارم این راه همیشه ادامه دار باشه و منتظر دوره قرآن هستم٫

    در پناه خدا شاد باشیم٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    HA گفته:
    مدت عضویت: 4017 روز

    ویدئوی بسیار بسیار زیبا و تاثیرگذاری بود. حتم دارم که این ویدئو ماندگار خواهد شد و در جهان سفر خواهد کرد. همینطور آهنگ انتهایی آن نیز بسیار بجا و تکمیل کننده بود. همین بهترین تمرین برای ساخت باورهای توحیدی برای من بود. از زحمتی که کشیدید بسیار بسیار سپاسگزارم. خداوند به شما جزای خیر بدهد.

    بحث توحید عملی ضمن اینکه بسیار ساده به نظر می رسد، می تواند خیلی پیچیده نیز باشد. گویا خدا سادگی و پیچیدگی را در هم می آمیزد. شما انسانهای مذهبی زیادی را در کشور ما و دیگر کشورهای جهان می بینید که ظاهرا یکتاپرست هستند ولی واقعیت چیز دیگری است. خودم هم خیلی با این موضوع کلنجار رفته ام. همانطور که می دانید خدا کارهای خود را با وسایل انجام می دهد. مثلا وقتی بیمار می شوید باید به دکتر مراجعه کنید. یعنی خدا خودش این قانون را گذاشته که بیمار باید به پزشک مراجعه کند. اینجا باید دقت کنید که دکتر تنها یک وسیله است و اصل کار را خدا انجام می دهد. با خودتان می گویید اگر اینطور است چرا خدا خودش پزشک من نمی شود؟ چرا من را به دیگری حواله می دهد؟ در حالی که خودش بهترین طبیب است. خب چه شد؟ آنهمه تاکید بر اصل توحید کجا رفت؟

    مثال دیگر اینکه وقتی ماشینی می خواهید باید آن را از کسی بخرید. برای خرید هم باید پولش را جور کنید. باید بگویید خدا پولش را برای من می فرستد. اما چگونه؟ طبق آموزه ها نباید به نحوه جور شدن آن پول فکر کنیم. ولی در اینصورت متهم به توهم زدن می شویم. پس باید حرکتی بکنیم. چه چیزی به ذهنمان می رسد؟ اینکه از دوستی قرض کنیم! از خودمان می پرسیم آیا من دچار شرک شده ام که می خواهم آن را از دوستی قرض کنم؟ در اینصورت خدایی که مهمترین اصل را توحید می داند چرا می گذارد که من جلوی دیگران گردن کج کنم؟ دوباره دست از حرکت می کشید. اینجاست که دوباره متهم می شوید به اینکه دست روی دست گذاشته اید و کاری برای رسیدن به خواسته خود نمی کنید. کمی پیچیده نیست؟

    اگر بشود کمی در این موارد نیز توضیحات واضح تری داده شود، برای من مفید و جالب خواهد بود. یعنی اینکه آیا توحید عملی باید تا آنجا پیش رود که ما حتی از وسایل نیز بی نیاز شویم؟ مثلا خدا پزشک ما و پول ما شود. بدون اینکه از جای دیگری بیاید؟ مانند عیسی (ع) که پول از دهان ماهی می گرفت؟

    با سپاس بیکران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      باران گفته:
      مدت عضویت: 2461 روز

      سلام

      استاد هیچوقت نگفتن دست روی دست بذارید٫ بخشی از قانون اینه که باید “اقدام” کنیم٫

      اجازه بدید من یه مثال بزنم٫ یک زمانی من ریزش موی شدید داشتم و هیچ دکتری نمیتونست این مسئله رو حل کنه٫ من یک روز توی دریم بوردم عکسی مربوط به موهای سالم گذاشتم و مطمئن بودم جذبش میکنم اما نمیدونستم چطوری٫ باور من در این حد نبود که ریزش موهام بدون پزشک و دارو درمان بشه٫ بنابراین، یک روز توی یک مجله تبلیغ یک پزشک رو دیدم که با یک روش جدید ریزش مو رو درمان میکنه٫ رفتم پیش دکتر(اقدام کردم) کارها انجام شد و درمان شدم٫ بعد از اینکه به خواسته ام رسیدم، «خدا» رو شکر کردم که این پزشک رو سر راه من گذاشته٫ این هیچ تضادی با توحید نداره٫

      اما توی همین سایت من یکی دو نفر رو دیدم که برای درمان شدن ریزش موهاشون به پزشک مراجعه نکردن٫ اونها باور کردن که بی واسطه میتونن سلامتی موهاشون رو جذب کنن و این کار رو کردن٫

      یکی دیگه از دوستان چندتا بیماری داشته که با هیچ دکتری درمان نشده و وقتی روی باورهاش کار کرده بدون دارو و دکتر درمان شده٫

      من یک ویدیوی مستند امریکایی دیدم درباره ی افرادی که با قانون جذب سرطان، تومور مغزی و٫٫٫ رو درمان کرده بودن٫ کسانی که در اون ویدیو صحبت میکردن اکثرشون پزشکان متخصص بودن٫ اون پزشکها به کار خودشون ادامه میدن ولی حتی اونها هم میدونن که اصل و اساس سلامتی مربوط به ذهن میشه٫

      نکته اینجاست: اگر باور کنید که حتما دکتر برای درمان لازمه، خدا یه دکتر خوب سر راهتون قرار میده حتی اگر دنبالش نباشید(مثل من) و طبیعتا در این موقعیت شما باید “اقدام کنید”٫ اما اگر باور کنید که بی واسطه هم میتونید سلامتی رو به دست بیارید، حتما این اتفاق میفته و اینجا تنها اقدامی که شما باید بکنید، “تمرین ذهنی برای باورسازیه”٫ هر دو مورد توحیدیه اما هر کسی به اندازه ی باورش نتیجه میگیره٫

      نگران نباشید، پزشکها بیکار نخواهند شد چون میلیاردها انسان روی کره ی زمین زندگی میکنن و باور دارن که فقط با دکتر رفتن مشکلشون ممکنه حل بشه٫

      اما قرار نیست ما دست روی دست بذاریم٫ خیلی از خواسته های ما نیاز به “وسیله” های خدا یا به قول استاد”دستان خدا” دارن٫ مثلا خود استاد برای این وبسایت دو تا کارمند دارن٫ قرار نیست کارهای سایت رو خدا انجام بده چون خدا انسان نیست :) اما خدا انسانهای مناسب رو به استاد نشون داده تا با هم کار کنن٫ در نهایت استاد اقدام به استخدام اونها کردن٫ بابت حضور کارمندانشون هم از “خدا” تشکر میکنن٫ همه ی اینها توحیدیه٫

      به همین سادگی٫٫٫٫ برای خودتون سختش نکنید٫

      شب و روزتون خوش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رضوان جبارزاده گفته:
      مدت عضویت: 2273 روز

      به نظر من همه ی وسایل ها دستانی از دستان خداوند هستند موضوع شرک یعنی به ان دست ها وابسته نشیم و توی ذهنمون به این فکر نکینم که اون ادمه یا این وسیله هه داره واسم کار انجام میده خداوند فقط با قلب ما کار داره اگه توی ذهنت هر جوری عمل کنی که توحیدی باشه پس دیگه نباید نگران چیزی باشی و همه چیز خیلی منطقی جور میشه هیچ چیز عجیب غریبی وجود نداره همه چیز طبیعی پیش میره برای ما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2274 روز

      سلام دوست عزیز

      این جمله هم که فرمودید:«یعنی خدا خودش این قانون را گذاشته که بیمار باید به پزشک مراجعه کند.»

      مراجعه به پزشک یک قانون(آنهم قانون خداوند) نیست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهـرا خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 2540 روز

    بنام خدا

    سلام

    ?وقتی ب زمان کودکیم فکر میکنم میبینم هرچی از خدا خواستم فورا بهم داد

    یادمه خیلی دوست داشتم گوشواره داشته باشم ، اما نداشتم ،وضع مالیمون انقد بد نبود اما دقیقا یادمه به مامان وبابام نگفتم برام بخرن

    همیشه دستای کوچولو قشنگمو رو ب آسمون میگرفتم و میگفتم خدایا من ازت گوشواره میخوام خیلی دلم میخواد داشته باشم ،باذوق دعا میکردم و منتظر میموندم

    یه خانمی تو فامیل بود بلد بود گوش سوراخ کنه بهش گفتم میشه گوشامو سوراخ کنی ،با اجازه مامانم گوشامو سوراخ کرد کلی ذوق میکردم ک قراره بزودی صاحب گوشواره بشم ،مامانم بعداینکه گوشامو اون خانمه سوراخ کرد ،داشتن باهم حرف میزدن ک گوشاش خوب بشه ب باباش میگم براش بخره

    . . .نمیدونم چرا امامن دوس نداشتم بابام برام بخره ، چون باوجود بچگیم احساس میکردم بابام خیلی زحمت میکشه و اگه ازش گوشواره بخوام باید برام پول جورکنع یجورایی دلم نمی اومد

    و من میرفتم یجای خلوت و باخدا میگفتم گوشواره میخوام خداجونم و ذوق میکردم

    کارمن این بود هر روز چند دقیقه ای باخدا حرف بزنمو و دعا کنم ک بهم گوشواره بده البته باعشق نه التماس

    خلاصه روزها میگذشت

    یک ماه بعدش داییم و خانوادش ک ساکن تهران بودن اومدن خونمون

    یروز سر سفره ناهار بودیم

    داعیم باصدای بلند سر سفره گفت

    زهراجان باید ببرمت تهرآن برات گوشواره بخرم و کلی باذوق و اشتیاق حرف میزد ک انگاری بزرگترین هدیه رو بهش داده بودن ک بخواد برامن کادو گوشواره بخره

    اون لحظه انگاری قند تو دلم آب کردن

    گوشواره ؟ ! تعجب میکردم ک یدفه ای چیشده

    هیچکس حرفی از گوشواره نزده بود

    تعجب میکردم و البته شدیدا خوشحال

    هیچوقت یادم نمیره خدا با دستانش اومد ،جالب اونجا بود داعیم و بعنوان ادم خسیسی میشناسن تو فامیل،من و وقتی برد جلو طلافروشی

    بهم گفت :زهراجان هرکدوم ک خودت انتخاب کنی همون برات میخرم ،هرچی ک دلت میخاد بگو

    من ازخدا گوشواره خواستم اما بیشترشو بهم داد ،

    داعیم(دستان خدا)خیلی چیزای دیگم برام خرید ک یادم نمونده چی بودن دقیق

    وخلاصه گوشواره رو خریدم و الانم دارمش ،هدیه خداس ک با ارزشترین هدیس

    اما یادمه ک اینا چطوری ب دستم رسیدن ،اگه بهش تکیه کنی مهم نیست ازکجا برات میرسونع خودش برات میشه گوشواره ،میشه پول ،میشه خریدار،میشه فروشنده ، حتی گوشواره رو گوشتم میکنع داعیم باعشق گوشواره هارو گوشم کرد ،اون داعیم نبود اون خدا بود ک بالبخند باذوق گوشم کرد(اشک توچشام جمع شده)

    اونشب باشادی خوابیدم خیلی خوشحال بودم .

    دوستان خدا همه کاره س کافیع بخودش بگیم اگه ایمان داشته باشیم بهش اجابت میکنع

    خداجونم کمک کن ک یادم نره هیچوقت جز خودت از هیچ بنده ای چیزی نخوام

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: