توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 76
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
۵۴ امین برگ سفرنامه ام
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان خوب هم فرکانسی ام
“توحید عملی ۶”
«توحید»، تنها اصل و اساس قوانین زندگی است.
خدارا شاکرم که با آگاهی گرفتن از فایل ها و مطالب استاد، به این درک و آگاهی رسیدم در زندگی ام، که همه چیز ِ زندگی ربط داره به باورهای ما
و تمام نتایج ما در زندگی هم ربط داره به اینکه باورهامون توحیدی هستن یا شرک آلود!
نتیجه گرفتم که باورهای توحیدی ِ من، نتایج عالی و دلخواه را به زندگی ِ من جاری ساخته و جاری میسازد!
و باورهای شرک آلود، نتایج نادلخواه!!
بر همین اساس، با جهادی اکبر دارم هر روز و هر روز و هر روز ، روی ورودی های ذهنم کار میکنم که ورودی های مناسب و مثبت و درستی باشند و قدرتمندکننده
و با این ورودی ها، دارم باورهام را درست و مناسب میسازم
در نتیجه، در اغلب ِ مواقع از روز و شب ام، حس و حال ِ خیلی خوب و عالی دارم
و طبق قانون:
احساس خوب= اتفاقات خوب
خدایا هزاران بار شکرت
از روزی که با قوانین جهان هستی آشنا شدم و دارم بهشون عمل میکنم، چقدر زندگی ام زیبا و زیبا و زیباتر شده و چقدر حس آرامش دارم
حتی توی شرایطی که نسبت به قبل یکسان هست ولی واکنش من نسبت به اون شرایط، زمین تا آسمان تفاوت داره!
خدایم
زبانم قاصر و ناتوان است که بتونم از عهده شکرت بربیام
برای این همه آگاه شدن ام به درک ِ قوانین ِ ثابت و بی نقص ات!
خدایا ازت میخوام همیشه و همواره مرا در این مسیر ِ توحیدی هدایت و حمایت کنی که بتونم هر لحظه ام فقط و فقط خودم را به تو بسپارم!
تنها تو را میپرستم
و تنها از تو یاری میخواهم
مرا به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنان نعمت بخشیدی
نه راه کسانی که بر آنان خشم گرفتی
و نه گمراهان
خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت
سلام.
بر خودم و بر اهل این سایت و همه
یکی از پیامبران خیلی قشنگ گفتند که
و ان لم تومنوا لی فاعتزلون
جناب ابراهیم هم تو یکی از نوشته هاشون گفته بودند
اگر قبول ندارید نادیده بگیریدش
خیلی قبول دارم و این سخن خیلی بدلم بنشست
و این رو توصیه میکنم
إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿٧۴﴾
بی تردید گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانه اند. (۷۴)
75
لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ ﴿٧۵﴾
[عذاب را] از آنان سبک نگردانند و آنان در آنجا [از نجات خود] نومیدند، (۷۵)
76
وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَٰکِنْ کَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ ﴿٧۶﴾
و ما بر آنان ستم نکردیم، ولی آنان خود ستمکار بودند، (۷۶)
77
وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ ۖ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ ﴿٧٧﴾
و فریاد می زنند: ای مالکِ [دوزخ! بگو:] پروردگارت ما را بمیراند [تا از این عذاب نجات یابیم]. [مالک] می گوید: یقیناً شما ماندنی هستید. (۷۷)
لَقَدْ جِئْنَاکُمْ بِالْحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ ﴿٧٨﴾
به راستی ما حق را برای شما آوردیم، ولی بیشتر شما حق را خوش نداشتید، (۷۸)
أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ﴿٧٩﴾
بلکه آنان کار [توطئه و نیرنگ بر ضد حق] را محکم کردند، پس ما هم کار [عذاب] را بر آنان محکم می کنیم. (۷۹)
أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ ﴿٨٠﴾
آیا آنان گمان می کنند که ما رازشان و سخنان در گوشی آنان را نمی شنویم؟ چرا می شنویم و فرستادگان ما [که فرشتگان نویسنده اعمال اند] نزد آنان حاضرند [و اعمالشان و رازهایشان را] می نویسند. (۸۰)
یا از حق اکراه داشتند و یا
انها در ابرام کردند پس ما هم ابرام کردیم
در جزا دادن انها
یک بازخورد طبیعی
اونها شک به خودشون راه ندادند در شک کردن به طرز رفتارشون
و اصرار کردند در اون
قطعیت زیاد به نظرم من یک چیز وحشتناکی هست
یقین یک امر رشدی و فردی و قلبی هست نه افراطی و تاکیدی و تعصبی و باید کم کم بهش رسید در یقین الی الله
یک شعری میگه
رود خونه ای کوچک به یک سنگ بزرگ میرسه و اون رودخونه
دراستاد و ابرام کرد کمی کند و کاوید و کوشش نمود زان سنگ خارا رهی برگشود
خلاصه ابرام میشه اصرار و اینطور چیزها
میگن یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون
و اینکه شما ابرام کردبد ما هم ابرام کننده ایم
کسی که قطعی بگه و روند زندگیش اینجوری باشه از این جنس ادم جذب میکند
شاید فقط در اخرت و شاید …..
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾
و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم، که خداوند را بپرستید، آنگاه به دو گروه ستیزهجو تقسیم شدند (۴۵)
بعد از دعوی توحید حضرت صالح
ان زمان دو گروه خصیم شدند
اصلا جدال و خصم کی بوجود میاد
وقتی کسی بگه حق حتما با منه و کسی که مخالفش رو بگه و اونم تاکید و تعصب و حرارت روش داشته باشه
حمیه الجاهلیه داشته باشه بقول قران حکیم
تو فلسفه رو قبول داری ؟
نجس کافر
تو میگی خدا جسمه؟
مشرک
تو نظر برخی عرفا رو قبول دازی
چیز به چیز شده
اقا.
انما امرت ان اعبد…..
خدا ور ادامه این ایه بالا به پیامبرش میگه
لست منهم فی شیء
تو با اونها در هیچ چیز نیستی
کلا باهاشون فرق داری
بگذریم
قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ الْحَسَنَهِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۶﴾
[صالح] گفت اى قوم من چرا عذاب را پیش از رحمت، به شتاب مىطلبید، چرا از خداوند آمرزش نمىخواهید، باشد که مشمول رحمت شوید (۴۶)
طبق حرفت های قبلیم استغفار با تغییر حالت و روش و رشد کردن همراهه که ایاتش رو اورده بودم
پس باید دست از مخاصمه میکشیدند
قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَبِمَنْ مَعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾
گفتند ما به تو و همراهانت فال بد زدهایم گفت فال شما با خداست، بلکه شما قومى هستید که در معرض آزمون قرار گرفتید
یک زمانی من اذیت میشدم وقتی ادم هایی رو میدیدم که دچار همچین مشکل هایی هستند
و وقتی این حالات رو در افرادی میدیدم که خیلی دوستشون داشتم زجر میکشیدم
خیلی ها مگن نمیخوام قانعت کنم
باید روحیه جدل و خصام از بین بره
نه اینکه ژست بگیرم و الکی یک چیزی بگم
مثلا بگم نمیخوام قانعت کنم
اگه فکر میکنی حرفت درسته پس تلاشت رو بکن
چرا نمیخوای؟
من درباره همین سه کلمه ای که خیلی ها هم با ژست فرهیختگی میگنش کلی نکته کشف کرده بودم
اما بعضی ها
و اینکه ممکنه کسی مثل من (چه قدر تواضع دارم خودم رو مثال میزنم خخخخ) حرف درستی بزنه اما جدل امیز یا به نیت جدل
ما ضربوه الا جدلا
مثلا یکبار با یکی از دوستانم بودم و خانمی گفت من از روی ظاهر و صورت ادم ها بیماری ها رو تشخیص میدم
دوستم گفت پس بیماری قلبی منو فهمیدین؟
گفت بله
بعدا دوستم گفت چه قدر چرت و پرت میگفت
من اصلا بیماری قلبی ندارم
اخه تو چه کار به اون داشتی
؟
اخرشم نمیخوام بگم معلوم شد که مشکل قلبی پنهان داشت….
حد اقل یاد بگیریم ما نخوایم بقیه رو سبک سنگین کنیم
و بفهمیم ادم درستی هستش یا نه
لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ ۖ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ ۚ وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّکَ ۖ إِنَّکَ لَعَلَىٰ هُدًى مُسْتَقِیمٍ ﴿۶٧﴾
برای هر امتی عبادتی ویژه قرار داده ایم که آن را انجام میدهند؛ پس نباید در این امر با تو ستیز و نزاع کنند. و به سوی پروردگارت دعوت کن که بی تردید تو بر راهی راست قرار داری. (۶۷)
68
وَإِنْ جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۶٨﴾
و اگر با تو [با اصرار بر یک اعتقاد بی پایه برخورد خصمانه کنند و] مجادله ستیزآمیز نمایند، بگو: خدا به آنچه انجام میدهید، داناتر است. (۶۸)
69
اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۶٩﴾
خدا روز قیامت درباره آنچه با یکدیگر در آن اختلاف می کردید، داوری خواهد کرد [تا مؤمنان با ورود به بهشت و ستیزه جویان با ورود به دوزخ از هم مشخص و جدا شوند.] (۶۹)
70
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿٧٠﴾
آیا ندانسته ای که خدا آنچه را در آسمان و زمین است، می داند؟ مسلماً [همه] این [اعمالی که انجام می دهید] در کتابی [چون لوح محفوظ، ثبت] است [و] بی تردید [ثبت در آن کتاب] بر خدا آسان است. (۷۰)
وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَیْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ ۗ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ﴿٧١﴾
و [مشرکان] به جای خدا معبودانی را می پرستند که خدا هیچ دلیل و برهانی [نسبت] به [حق بودن] آنها نازل نکرده است؛ و معبودانی را می پرستند که به آن دانشی [برای استدلال بر ربوبیّت آنها] ندارند و ستمکاران را [در قیامت] هیچ یاوری نیست. (۷۱)
72
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ ۖ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا ۗ قُلْ أَفَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِکُمُ ۗ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿٧٢﴾
و هنگامی که آیات روشن ما را بر آنان می خوانند در چهره های کسانی که کافرند [اثرِ] انکار [و خشم] را می شناسی، آن چنان که نزدیک است [از شدت خشم] به کسانی که آیات ما را بر آنان میخوانند، بتازند، بگو: آیا شما را به بدتر از این [خشم و ناگواری که از شنیدن قرآن به شما دست می دهد] خبر دهم [آن] آتشِ [دوزخ] است که خدا آن را به کافران وعده داده است، و بد بازگشت گاهی است. (۷۲)
و ان جادلوک
اگر با تو مجادله کردند
بگو الله دانا تر هست به انچه عمل میکنید
و حکم میکند خدا …..
خیلی ها اصطلاحا میخوان ضایع کنند
بگن ما خوبیم
تحقیر کنند حتی تو ذهن خودشون
مثلا میخوان ببینند کسی که حرفی میزنه خودش عمل میکنه
این امر متوجه کسیه که میگه و اون باید مراقب باشه
نه اینکه بقیه باید ببینند که ان ادم درستیه بعد بهش گوش بدهند
اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون
لم تقولون ما لا تعلمون
که خیلی ها بدون علم حرف میزنن
و همین که کم سنجیده وبا علم کم و گاهی خیلی کلی و جهان شمول میگن
خودش یعنی حرف غلط
کلی بودنش خیلی مهمه
که فریبنده هم هست
حرف کلی بیشتر روی ادم تاثیر میذاره
همه فلان ها فلان
هر وقت فلان…..
اصلا جذبه داره
فریبنده هست
تاثیر گذاره خیلی زیاد
و حرف محکم
گاهی انقدر محکم میشه که میگن کسی غیر این بگه باید بریم بکشیمش
یا باهاش در نزاع باشیم
و حتی در تاریخ هستش که روی بعضی چیز ها گفتند اگه کسی با ما نیست نظرم نمیده بر علیه ماست و خبیث تر از مخالفین مستقیم ماست و منافقه
عین عبارت یک کتابی رو گفتم
یک اتفاقی افتاد بعدا من فهمیدم یک ادمی ممظورش از گفتن یک حرف این بود که ببینه من چه ادمیم
گاهی از این امتحان ها کاملا احمقانه هست
کاملا
و مهم تر ار اون بقول حضرت نوع بی شعوریه مثلا
فانما حسابهم علی ربی لو تشعرون
حضرت نوح در جواب کسایی که بهش میگن کسایی که از تو پیروی میکنن اراذل هستند
میگن من نمیگم کسایی که چشم شما حقیر نگاهشون میکنه خداوند بهشون خیر نمیده و من طرد کننده اونا نیستم
قبلا
چند سال پیش یک عزیزی رووخیلی دوست داشتم و چند ماه رفتم پیشش اما خورد تو کتف و بالم
خیلی اشتباهات مهمی داشت که باعث شد من خیلی ناامید بشم ازش
من از خیلی رفتار ها ممکنه ناامید بشم اما طرد نمیکنم
کسی رو
خدا حافظ همه
سلام
سفرنامه روز پنجاه و چهارم
واقعا همه قرآن حرف از ایمان به خداوند یکتا و توحید هستش
اینکه تقوا پیشه کنیم یعنی پرهیزکار باشیم
یعنی مراقب ورودیهامون باشیم
جالبه وقتی داستان پیامبران و قومشون رو می خوندم با تعجب می گفتم چطور این آدمها ایمان نمیاوردن؟
همه چیز که واضح بوده
پیامبری از جانب خدا و معجزه اون پیامبر
پس چرا ایمان نمیاوردن؟
مثلا داستان یونس که بعد از سالها فقط یک نفر بهش ایمان آورد
خیلی تعجب می کردم
اما حالا که عمیق تر فکر می کنم و مظاهر شرک رو به مدد این سایت بهتر می شناسم
و اینکه شرک چطور بی سرو صدا با هر چیزی می تونه وارد قلب انسان بشه،
متوجه میشم که شاید اون آدمها هر کدوم برای ما نماد چیزی بودن
و شاید واقعا مشرک بودن خیلی واضح باشه ولی ما اون رو لای خیلی چیزها به اسم دین و مذهب و نیکی و ….پوشوندیم
داریم خودمون رو فریب می دیم
وگرنه کسانی که به خداوند مقتدر بی همتا ایمان آوردن نه غمی دارند و نه ترسی
این جوریه که می فهمم کل کاری که باید حواسم باشه درست انجامش بدم موحد بودنه
وگرنه خیلی مسخره میشه که اومده باشم این دنیا که یه عالمه سال درس بخونم بعد شغل پیدا کنم و بعد بخوام خونه و ماشین بخرم یا ازدواج کنم و بچه دار بشم، تازه توی تمام مراحل هم پر از ترس و اضطراب و نگرانی باشم!
این چه اومدن و رفتنیه؟
اصلا اگه این جوریه که تهش هم می میری و توی زمین دفنت می کنن چه انگیزه ای واسه تلاش می مونه واسه بهتر شدن ؟
نه
اصل داستان همین درک توحید هستش
درک اینکه اصل و اساس ما چیه؟
اصل رشد کردن و تجربه کردن و لذت بردن و پاک برگشتنه!
اصل بودن توی تیم و سپاه خداوند
اصل آشکار کردن این حقیقته که همه
چیز زندگی این دنیا نیست
که انقدر همه چیز بر اساس اون برنامه ریزی میشه!!!
انقدر برده وار
حالا که فکر می کنم حتا تحصیلات دانشگاهی و مدرسه هم بر اساس همین نظام برده داری چیده شده
تا خلاقیت و شهود نباشه
تا درک و اتصالی صورت نگیره
یا کمتر صورت بگیره
این جوریه که تا قبل از وارد شدن به این نظامها انقدر اعتماد به نفس و خلاقیت داریم، انقدر شادیم اما بعدش دیگه
نیستیم و ترس خودش رو شروع به تثبیت می کنه
من می دونم که دارم با عقلم می نویسم نه با شهود و وصل بودن
اما به اون مرحله هم می رسم…
تهران بارون میاد
و زمین به آسمون وصلتره
و دعا مستجابتر
امیدوارم که ایمان بیاوریم به خداوند یکتا
امیدوارم موحد واقعی باشیم
امیدوارم توی تیم و سپاهش باشیم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیز و مریم جان عزیز و دوستان خوبم
پنجاه و چهارمین روز سفرنامه
کلمه توحید را زیاد شنیدیم ولی تا حالا اینقدر واضح و زیبا کسی برام معنیش نکرده بود. استاد ازتون ممنونم که به بهترین شکل برامون مفهوم توحید را توضیح دادین.
توحید داشتن فقط حرف زدن درموردش نیست.
ما آدم ها دائم بین دیدگاه توحیدی و شرک در نوسانیم و خوش به حال اونهایی که بیشتر به سمت توحید میرن و باورهای قوی دارن.
با این توضیحی که استاد در مورد توحید دادن هروقت به سمت توحید رفتم با ایمان و توکل به خدا کارهام به درستی و راحتی انجام شد.
ولی امان از اون وقت هایی که قدرت را بدیم به غیر خدا فکر کنیم کسایی نمیخوان ما کارمون انجام بشه فکر کنیم کسی از بیرون میخواد صدمه ای بهمون بزنه اونوقت که کارها خراب میشن. نه آرامشی داریم و نه موفقیتی. به خاطر همین خداوند در قرآن گفته هر گناهی را میبخشد به جز شرک.
وقتی از غیر خدا ترس داریم قدرت را به غیر خدا دادیم و این شرک . شرک
اصل و اساس قرآن توحیده.
وقتی توحید را درک کنیم همه چیز در زندگی عالی میشه.
قرآن در مورد توحید، ایمان ، باور و توکل صحبت میکند. چون اگر ایمان و توحید درست باشه خود به خود در مسیری هدایت میشیم افرادی میان ایده هایی به ذهنمون میاد که دیگه دغدغه مالی نداریم روابطمون عالی و از سلامتی کامل برخوردار میشیم.
خداوند قدرت مطلق جهان هستی است. و به ما این قدرت را داده تا خالق زندگی خودمون باشیم.
روی هیچ کسی نباید حساب کنیم و علاوه بر اون هیچ کسی هم نمیتونه هیچ تاثیری در زندگی ما داشته باشه. هیچ تاثیری
وقتی به این باور درست برسیم که دستمون را فقط در دست خداوند بزاریم و بدونیم باور کنیم هیچ کسی در زندگیمون تاثیری نداره زندگی به بهترین شکل ممکن میشه. همه چیز عالی پیش میره
چقدر از این حرف استاد لذت بردم که وقتی کسی تهدیدشون میکرده این باور راداشتن که خودشون دارن اتفاقات زندگیشون را رقم میزنن و اون فرد اصلا در زندگی ایشون نیست.
وقتی در مسیر درست باشیم هر اتفاقی بهمون کمک میکنه. نیت افرادی که میخوان بهمون صدمه بزنن مهم نیست نتیجه کارشون مهمه که باعث ثروت بیشتر و اعتماد به نفس بیشتر خوشبختی بیشتر و توکل بیشتر میشه.
این باور باعث میشه آرامش داشته باشیم در زندگیمون و با حساب کردن روی خدا نشانه ها و هدایت الهی را یبینیم.
زندگی استاد به خاطر باورهای توحیدی توکل و ایمان در تمام ابعاد عالیه.
یه نکته فوق العاده ای امروز یاد گرفتم از استاد اینکه وقتی در کاری پیشرفت نمیکنیم به خاطر عوامل بیرونی نیست یه مشکلی در باورهامون داریم.
همه چیز توسط باورهای توحیدی ما کار میکنند. اگر آن را درست کنیم همه چیز درست میشه.
خدا در قرآن دنیا و آخرت را باهم خواسته.
خدا در قران بارها گفته خدا به بندگان ظلم نمیکنه بندگان به خودشون ظلم میکنن.
خدا در قران گفته هرچه بخواهیم بهمون میده.
خدا در قرآن گفته زمین و آسمان را برای شما مسخر کردم.
خدا گفته به من توکل کن خدا متوکلان را دوست دارد.
پس این باورها را باید بسازیم وقتیساختیم زندگی میشه سراسر زیبایی و خیر و برکت.
خیلی نیاز داشتم تا این نکته رو کسی امروز بهم بگه خداروشکر که خداوند از زبان استاد عزیز این را بهم گفت.
سلام
کاری برداشته بودم و ناظرمون اومد گفت باید متریال پروژه رو بیشتر رد کنی تا سهم منو هم بدی
ولی من تصمیمم رو گرفته بودم از هیچکسی نترسم و توحیدی باشم یک سال بود صحبت های استاد رو گوش میدادم و وقت عمل بود
گفت میخوام ببینمت اومد و توی ماشین نشست یک اشکال هم در قرارداد پیدا کرده بود و میخواست از این اهرم فشار استفاده کنه
اگر خواسته ش محقق نشه احدود 32 میلیون هم باید بیشتر متریال بخرم
منم صبح از خدا هدایت خواسته بودم و قران رو باز کرده بودم و داستان بت شکنی حضرت ابراهیم برام اومده بود
منم قاطی کردم گفتم برو پایین….بلند نمیشد من گفتم برو هر کار میتونی انجام بده
خدایی من دارم که همه ی کارهامو برام انجام میده
بعدش هی ذهنم میگفت نگران باش پولتو نمیزاره بدن بالاخره ناظره و باید صورت وضعیت و کارتو تایید کنه
یک بار دیگه هم زنگ زد و با لحن نرمتری گفت نمیخوایی تجدید نظر کنی
وقتی میبایس صورت وضعیت رسیدگی کنه هی جیم میشد و کارو عقب می انداخت
رفتم پیش ریسش و اون چندباری بهش زنگ زد و بالاخره مجبور شد صورت وضعیت رو تایید کنه
در همین موقع خدا دستانش رو برام فرستاد
پسر همسایه ی قدیمیمون از شهرستان خودمون به مرکز استان منتقل شد و معاونت بخش رو در همون اداره بر عهده گرفت
و من ولی اصلا روش حساب نکردم و بهش چیزی نگفته بودم
داداشش که دوست قدیمی بودیم و مدتی بود اصلا باهم در تماس نبودیم میخواست پروژه ای رو برداره و گفت منم شریکش بشم و من قیمت ها رو در بیارم کمکش کنم
خلاصه رسیده بود به ذیحسابی و اونجا سپرده بود که حسابی اذیتم کنن و چکم رو ندن
گاهی نگران میشدم و گاهی میتونستم ذهنمو کنترل کنم
خلاصه هر بار دادشش زنگ زد گفت کجایی گفتم تو اداره و دنبال گرفتن چکم هستم
بالاخره گفت من الان زنگ میزنم داداشم و میگم که دارن اذیت میکنن
من رها کرده بودم و ظهر خواب بودم
همون طرفی که چک رو بهم نمیداد در ساعت غیر اداری گفت بیا چکتو بگیر
وقتی روی خدا حساب میکنی واقعا هیچ کسی هیچ قدرتی نداره
تازه من 100 درصد نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم
به نام خدایی که قدرت مطلق جهان است
سلام به استاد عباسمنش و همه هم فرکانسی های عزیزم
من این روزها فکرم یکم درگیر یه سری مسائل هس ولی دارم تلاش میکنم نجواهای شیطان رو نشنوم و شرک رو از خودم دور کنم.امروز بعد از مدت ها اتفاقی این فایل رو گوش میدادم که باز از استاد شنیدم که یوسف بخاطر شرک به خدا توی زندان ماند این جمله رو من بارها توی فایل های دیگه هم شنیده بودم و همیشه با خودم فکر میکردم مگه یوسف چه شرکی به خدا داشته ولی هیچ وقت نرفتم قران رو بخونم چند بار توی گوگل سرچ کردم و به نتیجه ای نرسیدم تا اینکه امروز باز هم این صحبت رو از استاد شنیدم همون موقع انگار یه حسی بهم گفت برو قرآن رو بیار بخون البته این حس خیلی وقتا با شنیدن حرفای استاد در من به وجود میاد و من همون موقع میرم قران رو میارم و همیشه جواب سوال هامو میگیرم امروز هم همون موقع فایل رو استپ کردم و قران رو اوردم گفتم خدای هدایتگرم اون چیزی که باید بشنوم رو بهم بگو و قرآن رو باز کردم و با کمال تعجب دیدم سوره یوسف اومده شروع کردم به خواندن سوره از همان صفحه اخر صفحه رسیدم آیه ۴۱ (آنگاه یوسف از رفیقی که اهل نجاتش یافت درخواست کرد که مرا نزد پادشاه یاد کن در آن حال شیطان یاد خدا را از خاطرش ببرد و بدین سبب سالها در زندان بماند ) وای خدای من چطور ممکنه بین چندصد صفحه درست اون صفحه ای بیاد که جواب سوال من بود جوابی برای سوالم به شرک یوسف و حال و هوای این روزهای خودم که دارم سعی میکنم مشرک نباشم دارم سعی میکنم اهدافمو به هیچ چیز و هیچ وابسته ندونم این یه نشانه بود برای من که به راهم مطمئن تر بشم و بدونم که اگر خواسته ای دارم خودمم باید برم به طرفش قدم بردارم و بعد خداوند هدایت میکند خدای من سریع الاجاب است به محض اینکه خواسته ای در من به وجود بیاد اگر خودم ترمزی نداشته باشم اگر مشرک نباشم خیلی سریع اجابت میکند. امروز با این نشانه یه حسی به من گفت برو و ردپاتو زیر این فایل بزار تا بعدها که به خواسته ها و نشانه های بزرگتری رسیدی این روزهارو فراموش نکنی. البته من از وقتی با استاد اشنا شدم به خواسته های زیادیم رسیدم اصلا یه ادم دیگه شدم یک روز دیگه حتما میام و از اتفاق های جالب زندگیم بعد از آشنایی با استاد میگم براتون. این اولین ردپای من توی سایت استاد عباسمنش عزیز بود.به امید موفقیت و ارامش و سلامتی برای هممون🌼
به نام خداوند هدایتگر
روز 54 ام روزشمار تحول زندگی من
توحید عملی قسمت 6
سلام
چیزی که خودم چند بار تو زندگیم تجربشو داشتم این بوده که بقول اون اساتیدی که استاد میگه افرادی میومدند و میگفتند همچین اتفاقی افتاده و یه بلایی سرت میاد و یه ضربه ای میزنن و … و حتی شده از طرف خود اون شخص هم تهدید شدم
ولی اتفاقی که برای من افتاده این بوده که اتفاقا اون کار در آخر به نفع من تموم شده و این یک بار و دوبار اتفاق نیفتاده بلکه الان که دارم نگاه میکنم به گذشته میبینم بار ها این اتفاق افتاده و با دیدن این فایل این برام روشن شد که از کجا آب میخورده ! استاد یه حرف قشنگی زد که همه ی ما مشرک کامل یا موحد کامل نیستیم و همه بین ایناییم،منم همین رو توی تجربیات خودم میبینم.اونجایی که توحید داشتم اتفاقات خوبی افتاده و به نفع من تموم شده و اونجایی که شرک ورزیدم وضعیت خراب شده
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش
این بیت مولانا درمورد همین میگه،درمورد اصل
درمورد هدایت شدن امروز به یکی از دوستام که ازم پرسید میگفتم،طبق درک و تجربه ی خودم هدایت این نیست که یهو همه ی مسیر ها عوض بشه یا بقول استاد یه کیسه پول از اون بالا بیفته پایین.من درمورد سلامتیم اینطور هدایت شدم که به خوردن بعضی چیزا علاقمند شدم،از خوردن بعضی چیزا بدم اومد،از ورزش کردن خوشم اومد.نه یهویی بلکه تکاملی.به این سایت علاقمند شدم…نتیجه اش اینه که الان کاملا سلامت سلامتم.دارم درمورد شخصی مینویسم که اسکیزوفرنی داشته که از نظر پزشک ها درمان این بیماری جزو سخت ترین درمان هاست.ولی کو؟همه ی داروهایی که میخوردم ریختم دور و نتیجه شد اینی که الان هستم و خدا رو شکر میکنم از بابت هدایتی که شدم.باورهام درمورد سلامتی عوض شد،کلا سبک زندگیم تغییر کرد…
نیازه این فایل بارها گوش داده بشه تا به درک درستی ازش رسید
سپاسگزارم خداوند که از زبان استاد عباسمنش داره این آگاهی ها رو بهم میگه
من بعضی وقتا به بدنم خیلی دقت میکنم،به اتفاقاتی که میفته.تو طب سنتی میگن گرما (طبع گرم سالم)باعث سلامتیه،من بعضی فایل ها رو که گوش میدم از جمله این فایل خیلی واضح احساس میکنم که یه خون گرمی از سمت قلبم پمپاژ میشه به سرم و تمام بدنم.
خیلی خوشحالم،خیلی خوشحالم که تو جمع شما عزیزانم هستم
خدا ما رو جزو پیروان آیین ابراهیم قرار بده
ممنون که دیدگاه منو خوندید
عاشقتونم
سلام به استاد عباسمنش عزیز و همراهان و دوستان گرامی.
سالها پیش در معدن زغال سنگ به عنوان مسئول ایمنی مشغول کار بودم،در یک مقطعی از کارم قرار بود که به من و همکارانم ترفیع شغلی یا گروه بدهند،و من که در همان سال با رییس معدن میانه ی خوبی نداشتم،به فکر افتاده بودم که به داییم که با مدیر عامل معدن میانه ی خوبی داشت و رفاقت چندین ساله، زنگ بزنم و بهش بگم که “سفارش منو به مدیر عامل بکنه تا حقم رو بدن”خیلی وسوسه شدم که بگم و بارها و بارها باخودم کلنجار رفتم که بگم یا نگم نهایتا تصمیم گرفتم خودم رو به خدا بسپرم و تنها از او کمک بخوام، و یادمه که بخودم یاداوری نمودم که این خداست که باید هوای منو داشته باشه نه مخلوق او. و یادمه همان سال به طرز عجیبی رییس معدنی که با من رابطه ی خوبی نداشت ،برایم تقاضای دو گروه(قاعده به اینصورت بود که یک گروه بیشتر نمیدادن به کسی)و یک پستی رو در خواست داده بود که بعدها روی دریافتی ماهانه ام خیلی اثر گذار شد و من طعم شیرین اعتماد و توکل به خدایم رو چشیدم.
البته الان حدود ۵سالی میشه که استعفا دادم و از کار سابق امدم بیرون،و در حال حاضر شعل ازاد دارم و یقین دارم با تقویت باورهای توحیدی ام شرایط عالی و عالی تر رو برا خودم رقم میزنم
سپاسگزار استاد عزیز هستم ونهایتا خدایی که همه چیز دست اوست
توحیددددددد.
کلمه آشنایی که شاید هزاران بار بر زبانمون جاری شده و بارها و بارها در کتابها خوندیمش. تو امتحانم احتمالا چند باری به سوال «توحید چیست؟» یا «توحید را تعریف کنید؟» و غیره بر خوردیم.
ولی فک میکنم توحید تعریف کتابی دقیقی نداره چرا که یه مفهوم ادراکیه. یعنی باید درکش کرد و البته تجربه های زندگی رو که آگاهانه ورق بزنیم بهتر میتونیم نقش وجود یا عدم وجود توحید رو درک کنیم. گاهی وقتها شاید یه حرفی رو در مورد توحید یکسال بیان کنیم و به دیگرانم بگیم اما خودمون تازه واقعا بفهمیمش. میدونین من طبق تجربه به این رسیدم که یه فهم تئوریکال دارم و یه فهم عملی. مطمئن نیستم اما فکر میکنم همه همینطورن. توحید برای من لایه لایه بوده تو زندگیم، هر قدر که سعی کردم توحیدی تر باشم مفاهیم عمیق تری رو از توحید درک کردم و این در گذر زندگی و تجربیات حیاتم به من آموخته شده و قطعا انتهایی درش نیست. همیشه میتونه بهتر از قبل بشه یا بدتر از قبل.
میدونین گفتن لفظ اینکه مثلا دولت و تصمیماتش هیچ اثری در زندگی و کسب و کارم نداره با داشتن احساسش خیلی متفاوته. توحید عملی یعنی داشتن اون احساس آرامش درونی و قلبی مطمئن.
امروز دوباره نشانه ی امروز منو آورد به این صفحه و بهم یادآوری کرد که این اصل باید روح و پایه و اساس بینش تو به دنیا و هستی باشه وگرنه ول معطلی.
فک میکنم پایه و اساس خوشبختی هم همین آقا توحیده. که همسر الهام خانومه😉😄.
وقتی به تفاوت بین کشورهای فقیر و غنی نگاه میکنم میرسم به تفاوت در دیدگاه مردمان اون کشور و اساسی ترین تفاوت در همین نگاه توحیدیه. حالا چه لفظ و کلمه شو بدونن چه ندونن. که البته احتمالا تو کشورهای فقیر بیشتر کلماتشو میگن و میفهمن اما تو کشورهای غنی مثل آمریکا بهش عمل میکنن.
توی ایران نگاه عمده اینه که همه دنبال یه مدرک و بعد استخدام یه ارگان دولتی شدنن که دیگه اوج موفقیت ینفر در بطن جامعه کارمند یه اداره دولتی بودنه. واقعا نگاه غالب والدین همینه که بچه جون درس بخون مدرک بگیر تا بلکه استخدام شی. ولی تو آمریکا احتمالا این نگاه کمتره. تو آمریکا احتمالا به بچه ها یاد میدن که رویا داشته باشن، برن دنبال عشقشون و تبدیل بشن به جف بزوز، ایلان ماسک، وارن بافت و …. همین ایلان ماسکها همین وارن بافتها همین بیل گیتس ها، همینا اقتصاد آمریکا رو تبدیل کردن به اقتصاد یک دنیا. ولی سوال اینه که چه چیزی فرق داره بین اونا و ما. بنظرم برمیگرده به اینکه اونا توحیدی ترن.
توحید یعنی همین. توحید یعنی بجای اینکه بخاطر ترسهامون بچسبیم به زندگی امن کارمندی که بعد از ۳۰ سال کار بلکه حقوق بازنشستگی داشته باشیم، بخوایم پامونو فراتر از دایره امن خودمون بزاریم و بریم سمت رؤیاهامون، توحید یعنی اینکه همه ی پل های پشت سرو خراب کنیم و بگیم خدا توکل بتو، منکه میدونم تو هوامو قطعا داری پس تمام تمرکزمو میذارم به روبرو و گام برداشتن تو مسیری که عاشقشم. توحید یعنی رؤیا داشتن. خیلی ها هیچ رؤیایی ندارن. یا اگه داشته باشن یه خونه و یه ماشینه و یه شغل دولتی. بخدا من خیلی از دوستانم و فامیلهام رؤیاشون اینه. ایرادی ام نداره ولی فقط همین؟ پس لذت زندگی، تجربه خودمون، شادی ساختن هدفهامون تو مسیر عشقمون چی؟
بنظر من هدف خداوند و خلقت لذت بردنه ماست که نتیجه این لذت بردن گسترش جهان بوده. و مهمترین ابزاری که برای لذت بردن لازم داریم «توحید در پرتو آگاهیه»
موفق باشین👋🌹
سلام دوست هم فرکانسی عزیز
چقدر موشکافانه و خوب درباره توحید نوشتید،
آفرین و ممنونم
اون بحث لایه لایه بودن توحید به من درک جدیدی داد.
سلام استاد عزیزم و مریم گلی خودم،😊 که قسمت کلیدها رو درست کرد و من تصمیم گرفتم هر روز یه فایل از کلیدها رو ببینم و یکی دو روز پیش این فایل رو دیدم دیدن که چه عرض کنم🤔 فرو رفتم داخل این فایل بدجور من رو به فکر برد بارها نگاه کردم و بغض کردم🥺 و اشک ریختم😭 تمام زندگی من مثل تصویری از جلوی چشمانم گذشت بارها گفتم خدایا داری چکار میکنی با من به شدت بیشتر از قبل به خدای خودم عاشق شدم 🌹
خدایا شکرت که منو هر روز بیدارتر میکنی خدایا شکرت که با دیدن این فایل من رو به فکر فرو بردی خدایا شکرت شکرت که همواره منو هدایتم میکنی و تنهام نمیزاری
استاد گفتی روی آدمها حساب باز نکنیم 🙏با اینکه اینو بارها شنیده بودم وحتی باخودم تکرار میکردم اما هیچ وقت به این واضحی که الان درکش کردم درک نکرده بودم
من یه دختر یکی یدونه تو خونه پدرم بودم که همیشه بخاطر نداشتن یه خواهر احساس تنهایی میکردم🥺 و همیشه به دوستام اونقدر وابسته میشدم که وقتی از هم جدا میشدیم افسردگی میگرفتم 😢یادمه یه فیلمی تلوزیون نشون میداد به اسم دنیای شیرین دریا تو این فیلم دریا خانم یه دفترچه خاطرات داشت و همیشه توی دفترش خاطراتش رو ثبت میکرد و منم از همون روز تصمیم گرفتم خاطرات روزانه خودم رو بنویسم تا احساس تنهایی نکنم
خلاصه هر سال یه دفتر ۲۰۰ برگ میخریدم و تا پایان سال تمامش میکردم برای دفترام اسم میزاشتم مژده،ساحل،دریا،ژیلا هر روز فک میکردم این دفتر خواهر منه و براش مینوشتم 😅خیلی حس خوبی به من میداد اما فقط همون لحظه که مینوشتم شبا دفترمو بغل میگرفتم و میخوابیدم یه حس آرامش گذرا و موقت داشتم تا اینکه عموی جوانم که ۱۸ سال داشت از دنیا رفت دفتر بعدی اسمش شد عمو حمید اما اینبار رابطه ی من با این دفتر خاطرات فرق میکرد
هر شب از خدا با خوندن🙏 دعای معراج درخواست میکردم که خواب عموم رو ببینم و هر بار خداوند اجابت میکرد توی اون دفتر هزاران خواب رو نوشتم اما یبار به خودم نیومدم که محبوب کجای کاری حواست هست یه نفر اینجا حواسش به توهست هر چی ازش میخوایی برات جور میکنه خواب بودم حواسم خیلی از خدا پرت بود
چقدر عمرم رو هدر دادم با کلی غم و اندوه😢 خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتر بود و میتونستم کلی باهاش توی دفترام حرف بزنم البته این مسیر دفتر های خاطرات آخرش به همون خدا ختم شد یعنی دیگه یه جایی از زندگیم خدا رو پیدا کردم و براش مینوشتم اما آگاه نبودم غم هامو براش میگفتم و آرزوهامو ازش خواهش میکردم با کلی باور داغون
چقدر توی زندگیم به خواهر شوهر ،مادر شوهر ،برادرشوهر ،دلار،مادرم ،همسرم قدرت دادم وایی خدا چقدر شرک کردم 😒😣الان فهمیدم که شرک مثل مورچه ای در دل تاریکی شب مخفی هست یعنی چی ؟
یه جایی از زندگیم به این درک رسیدم که نباید به کسی قدرت بدم اون زمانی بود که با استاد آشنا شدم و همون زمان متوجه شدم اون آدمهایی که من بهشون قدرت میدادم هیچی نبودن و ذره ای تو زندگی من تأثیر نداشتن اره سال ۹۴ بود که فهمیدم این منم که دارم زندگیمو با کمک خدا خلق میکنم و بقیه هیچ قدرتی ندارن🧐
اما اینکه روی کی باید حساب باز کنم همون زمان میگفتم خدا اما هیچ درکی از این حرفم نداشتم تا اینکه الان درک میکنم چرا خدا؟🤔
یادم اومد هرجا به خدا حساب باز کردم خدا هم حاجتمو داد و هم پاداش اون توکلمو🎁 که هر دوتاش رو در یه لحظه داد خیلی جاهاشرایط زندگیمو به خدا سپردم اما الان متوجه شدم که محبوب لازم نیست خواسته های بزرگ و اهداف بزرگ رو به خدا بسپاری چرا منتظر میشی یه خواسته ای بزرگ شکل بگیره که بعد بسپاری تو لیست خداوند
چرا حتی همین خواسته های به ظاهر معمولی و روز مره خودتم بهش نمیسپاری ببین استاد بخواد از خیابون رد بشه میسپاره به خدا که خدا هدایتم میکنه اونوقت تواین همه نگرانی و ترس رو به تنهایی به دوش میکشی که چی بشه در حالی که خدا میگه حتی نمیخواد اونا رو دونفری به دوش بکشیم بلکه میگه محبوبم عزیزم بسپار به دوش من خودتم بیا سوار بر دوشم بشو و ببین چقدر زیبا برات جورش میکنم تا کلی لذتش رو ببری واااااااایی خدا آخه کی رو میتونم جایگزینت کنم تو زندگیم .خدایی که به این زیبایی هست پر از لذت پر از آرامش اصلاٌ مگه میشه عاشقش نباشی
یه جایی استاد توی یه فایلی گفت جهنمی وجود نداره جهنم یعنی اون دنیا خدا رهات میکنه به حال خودت و تو اصلاٌ با خدا در ارتباط نیستی اره یادم افتاد فایل دعای کمیل بود
خدایا واقعا اگه بهت دسترسی نداشته باشیم زندگی جهنم میشه 😭😭
محبوب فکرشو کن الان چه رابطه ی زیبایی با خدا داری شب ازش میخوایی صبح بهت جواب میده یا صبح میخوایی شب جواب میده گاهی هم در لحظه جواب میده حضورش از رگ گردنم روشنتر و واضحتره حالا فرض کن هر چی صداش بزنی جوابی نیاد !😢
چقدر سخته خدااااااااااا
خدایا منو رها نکن تو همیشه حواست به من بوده خواهش میکنم خدا جوونم من به تو محتاجم بدون تو نمیتونم عشقت مثل نفسه برام خدایا هدایتم کن منو رها نکن
امروز اومدم توی دفترم کلی خواسته توی لیست خداوند قرار دادم☺️
خدا میدونه چه آرامشی دارم و چقدرم ایمان دارم که خواسته های من به بهترین شکل جور میشه 😁
آخه خدا خیلی برام معجزه کرده
امروز چقدر هوای دلم عشقبازی باخدا بود خدایا بازم منو اینجوری مبهوت خودت کن منو غرق خودت کن چقدر لذت داره باهات قاطی شدن چقدر لذت داره باهات نفس کشیدن چقدر لذت داره اشک ریختن به عشق تو
عشقم نفسم منو به حال خودم رها نکن که طاقت شنیدن فریادهاو ضجه هامو نمیاری عاشقتم خدا جونم
وقتی یه نگاهی به پشت سرم میندازم میبینم خیلی عمرم هدر رفت میتونستم زودتر از اینا خدا رو توی لحظه به لحظه زندگیم داشته باشم بابت این موضوع خیلی خودمو سرزنش کردم و گریه کردم و با خدا عشقبازی کردم گفتم خدایا اشکال نداره هنوزم دیر نشده الانم کلی باید شکر گزارت باشم که دارمت و می تونم روی تو حساب کنم
فایلای توحیدی استاد رو ببلعید دوستان خیلی عالیه
استاد عاشقتم🙏😊
مریم جاان عاشقتم🙏😊
خدایا شکرت بازم از این حالای خوب و عشقبازی ها میخوام