توحید عملی | قسمت 7

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار شکیبا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد

نمیدونم چی بگم

که این فایل ارزشش فراتر از چیزیه که بشه با پول، کلام یا عشق اون رو خرید، واقعا بعضی از فایل های شما خریدنی نیستند، انقدر که ناب هستن و من و بقیه تشنه گوش دادن به این اگاهی های ناب هستیم. چون ذهن تشنه و گشنه من رو سیر میکنه اما سیراب نه…

هرگز خسته نمیشم حتی اگر روزی ده ها بار یک فایل رو گوش بدم، این اگاهی ها انقدر وسیع هستن که تکراری نمیشن.

به نظر من هیچکس اونقدرها اگاهی نداره که بخواد به زندگی بدبین باشه. من به تازگی دوره ارزش تضاد شما رو خریدم، و نمیدونید، نمیدونید هموووون جلسه اولش باهام چیکار کرده، ترکیب فایلهایی که گوش میدم هر روز من رو دیوانه تر میکنه استاد، هرچی که جلوتر میرم ساکت تر میشم…

من وقتی دوره ارزش تضاد رو خریدم، حس کردم تو یک روز به اندازه سالها تغییر کردم، انقدر که راه برام ساده تر شد، انقدر که این اگاهی ها برام واضح تر شد، انقدر که تونستم با خودم و شرایطی که رقم میزنم بیشتر در صلح باشم.

گریم میگیره میگم اینارو استادچقدر شما درست میگید، شما از همون اول نقش پدر خردمند من رو داشتید، من هر شب قبل از خواب با خدا صحبت میکنم، ازش بخاطر نعمتهاش تشکر میکنم، بعدش از شما تشکر میکنم، بخاطر این همه اگااااهی….

امروز پدر خردمندم به من گفت که مهم نیست چقدر یاد بگیری، هنوز ضعف هایی داری که باید حلشون کنی، هنوز باید روی خودت کار کنی. و با پوست و گوشت و استخونم این حرف های شما رو درک میکنم، چون به چشم دیدم که برخی، کسی رو که بهشون کمک کرده رو نادیده میگیرن، صرفا به این دلیل که این اگاهی ها رو درست درک نکردن، صرفا بخاطر اینکه میترسن مشرک شناخته بشن، چه در ذهن بقیه، چه در ذهن خودشون، از طرف مقابل سپاسگزاری نمیکنن و با گفتن جملاتی مثل مرسی کمکم کردی ولی این تو نبودی که کمکم کردی خدا بود، اگه تو نبودی یکی دیگه کمکم میکرد، طوری سرد برخورد میکنن که با خودت میگی من درست متوجه نشدم یا اینها دارن قانون سپاسگزاری رو بد متوجه میشن؟ همیشه اینها رو به خودم یاداوری میکنم استاد

من وقتی شروع کردم به قدم گذاشتن تو این مسیر عاشقانه، مثل نوزادی بودم که بلد نیست راه بره، بلد نیست حرف بزنه، بلد نیست عاقلانه رفتار کنه اما حداقل ادای والدینش رو در میاره. من سعی میکردم رفتار های شما رو زیر نظر داشته باشم، گوش ها و چشم هام رو تیز میکردم، ببینم چیکار میکنید. عه استاد سپاسگزاره، پس منم همون کار رو میکردم، عه استاد سپاسگزاری رو به زبون میاره، پس منم همون کار رو میکردم، انقدر الگو برداری کردم ازتون تا همه این رفتارها جزوی از خودم شد، و متوجه شدم، اگر کسی عصبانیت و خشم از خودش نشون میده، به این دلیله که اون ویژگی رو در درون خودش داره، و من باید بفهمم چرا این رو در درونم ذخیره کردم تا به بقیه بروزش بدم؟ با دیدن روزانه شما، دیدم که درونتون پر از عشقه، پر از سپاسگزاریه، پر از توحیده، خود انسان موحد بودین، نه کسی که ادای موحد بودن رو در میاره.

منی که فردی افسرده و گوشه گیر بودم، بخاطر وجود شما و یادگیری از شما، به یک فرد سپاسگزار تبدیل شدم استاد،

کسی که برای کوچک ترین چیزها سپاسگزاری میکنه، از بنده ای که با عشق بهش کمک کرده، و همینطور از خدایی که صاحب اون بنده عاشقش هست.

منظور من از سپاسگزاری، یک تشکر ساده نیست استاد

شما با جون و دل به من یاد دادید که سپاسگزاری باید احساس بشه، باید حس بشه، قلبت رو گرم کنه، شما به من یاد دادید وقتی خواهرم برام کاچی، ماقوت یا عدس پلو درست میکنه، وقتی ازش تشکر میکنم، چشمام برق بزنه، از شادی بغض کنم، و با ذوق و همراه با حس سپاسگزاری غذام رو بخورم، چقدرم وقتی با این حس غذا میخورم غذام زودتر هضم میشه☺️واقعا میگم.

اصلا حس میکنم غذایی که با حس سپاسگزاری خورده بشه، ویتامین های بیشتری ازش به بدنم میرسه…

فقط کافیه دل بسپاریم به این اگاهی هایی که شمابمهمون میدین، مخصوصا همین فایل هایی که همش وصلید به خدا و ادم قلبش میلرزه وقتی به صداتون گوش میده، تک تک موهای تن ادم سیخ میشه… فقط کافیه ذهنم روببندم وبدون قضاوت به این فایل ها گوش بدم، اونوقته که مثل عطری که در فضا پیچیده شده، ذره ذره این اگاهی ها بر تن و ذهن و روحم میشینه و عطرش همه جا رو فرا میگیره

سال اولی که شما رو میشناختم و به فایلهاتون گوش میدادم، فقط لب و دهن بودم استاد، به بقیه میگفتم این راه درسته، این ایمان درسته و …. الان که به اون موقع فکر میکنم یه حس خجالت بهم دست میدهکه چرا صبر نکردم تا اول این اگاهی ها با من یکی بشه.

بعدش که تصمیم قطعی گرفتم و بدون قضاوت دوره دوازده قدم رو شروع کردم، تو همه زمینه های زندگیم بیگ بنگ رخ داد. دیدم بابااااااا، ادا در اوردن نه تنها فایده ای نداره، بلکه تو ذهن خودت و دیگران هم بد جلوه میکنی، درونت هم خبر داره که داری ادا در میاری، ولی از دست این ذهن که دلش میخواد نقش بازی کنه همش.

دیدم از وقتی زیپ دهنمو بستم و فقط رو خودم تمرکز کردم و به بقیه دیگه دیگه اصلااا کاری نداشتم، ژندگیم هدفمند تر شده، روابطم چقدرررر بهتر شده، خجالتم ریخته، عزت نفسم داره میره بالاتر، پول داره میاد تو زندگیم، دیدم بله! از اول باید این ادا اصولارو میزاشتم کنار و مثل یه بچه ادم مینشستم به حرفای بابا عباس منشم گوش میدادم، بدون اینکه به ذهنم گوش بدم، چون ذهن دوست نداره چیزی که هست رو بشنوه، دوست داره چیزی رو که دلش میخواد رو بشنوه، و گاهی اگه ببینه اون شنیده ها ارضاش نمیکنه، مجبور میشه به دست بزنه توهم و خیال بافی، که حتی گاهی بعد از مدتها کار کردن روی خودت وقتی برمیگردی به فایل های قبلی با خودت میگی عهههه من چرا قبلای چیز دیگه میشنیدم پس:)

استاااااد جووونم، عشق من

با لهجه مشهدی بگم

شوما کارِت نِبِشه مو عاشقتوم، انقد از ما دل نبر یره

خلاصه اینکه استاد، این فایل بی نظیر بود، طلای خالص بود

ممنونم ازتون استاد، سپاسگزارم از شما، از خانوم شایسته، حتی از اون مرغای رنگی رنگیتون سپاسگزارم که دل ما رو شادتر میکنن.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی‌، کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1140MB
    76 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 7
    69MB
    76 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 5
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    نکات ناب این فایل برای من:

    1. من باید در مورد قوانین صحبت کنم بهشون فکر کنم که چطور میتونم ازشون توی زندگیم استفاده کنم

    2. نباید اون چیزی که از گذشته توی ذهنم شکل گرفته و تبدیل به باور شده رو دوست داشته باشم که بشنوم و روش تعصب داشته باشم

    3. باید ذهن خودم رو کاملا پاک کنم اگر میخوام اگاهی جدید درست واردش کنم

    4. اولین مسلمان موحد حضرت ابراهیم بوده و هست و من باید تلاش کنم ابراهمی رفتار کنم

    5. وقتی خودم رو باور کنم و خودسرزنشی رو بزارم کنار پیشرفت میکنم

    6. در دنیای مادی انسان کاملی وجود ندارد چه در بحث توحید و چه در بحث شرک

    7. نباید مثل افرادی باشم که موفقیت رو بع عوامل بیرونی نسبت میدن

    8. موضوع اصلی قرآن توحیده و بس

    9. خداوند هر گناهی رو می بخشه بجز شرک به خودش رو

    10. من باید قرآن رو ملاک و معیار قرار بدم و با توجه به این معیار عمل کنم

    11. تاثیرگزاری استاد به خاطر گفتن و یادآوری حقیقتیه که در اعماق وجود منه و بیدار کردن قسمت خدایی وجود من

    12. ما از عملکرد افراد الگو میگیریم نه حرفهاشون

    13. افرادی که عملکرد خوبی دارن یا نصیحت نمی کنن یا خیلی کم نصیحت میکنن

    14. من ممکنه بتونیم سر دیگران کلاه بزاریم اما سر جهان رو نمیتونیم کلاه

    بزاریم

    15. خداوند با نتایج من با ما صحبت میکنه

    16. هر وقت خوا ستم نصیحت کنم نگاه کنم به نتایج خودم

    17. هر چیزی رو که میخوایم به خودمون بگیم خودمون باید اول عامل به اون باشیم

    18. کسی که توی مسیر درست باشه به صورت مستمر نتایج پایدار میگیره

    19. توحید ی چیز درونی و قلبیه ادا درآوردنی نیست

    20. یکی از اصول اصلی ارتباطات دادن احساس مهم بودن به دیگرانه

    21. آدمی که هدف داره وقت نداره دیگران رو نصیحت کنه

    22. نتایج خوب پایدار نشون دهنده ی درست بودن مسیره

    با توجه به این نکاتی که گفته شد چه تغییراتی در من بوجود اومده با شنیدن و درک کردن و عمل کردن به این آگاهی ها :

    دارم بیشتر یاد میگیرم که بیشتر به قوانین جهان فکر کنم و بهتر بهشون عمل کنم

    خدا رو شکر از همون اول ذهنم رو خالی کردم و سعی کردم تعصبات مذهبی رو بزار کنار

    دارم تلاش میکنم که هر روز ی ذره بیشتر به خدای خودم نزدیک بشم و قدرت رو از دیگران بگیرم و کمتر مشرک باشم

    خدا رو شکر ملاک و معارم الان 3 ساله که شده قرآن و سعی میکنم بر طبق اون عمل کنم

    در اوایل آشنایی با استاد خیلی سعی میکردم دیگران رو نصیحت کنم اما الان بیشتر زبان در کام میگیرم و به نتایج خوبم نگاه میکنم و ساکت تر میشم

    خیلی نسبت به قبل از آشنایی با استاد با خودم رو راست تر شدم

    چون مدتیه نتایج خوبم پایدار شده یعنی در مسیر درست هستم فقط باید مقیاس بزرگتر بشه

    در مورد صحبت امام صادق : ی نفر توی روستای ما به ضرب گلوله ی ی نفر دیگه کشته شد چند سال پیش و امسال خود اون فرد به ضرب گلوله ی ی نفر دیگه کشته شد و این یعنی جهان انعکاس رفتار ما با دیگرانه

    الان نسبت به قبل بیشتر از آدم ها تشکر میکنم .اما باید اعتراف کنم کمی دچار اون سوتفاهم شده بودم

    الان بیشتر به نکات مثبت آدم ها توجه میکنم و سعی میکنم اونا رو بهشون یادآوری کنم

    الان خدا رو شکر اونقدر هدف دارم که اصلا وقتی برای هدر دادن ندارم

    و بابت تمامی این تغییرات از شما استاد عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    خدا رو شکر که فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    نکاتی که بعد از گوش دادن این فیال برای خودم نکته برداری کردم که کمک کرده به درک بهتر این فایل:

    ۱. استاد همیشه در مورد قوانین صحبت میکنه حالا یا با خودش یا با عزیز دلش یا با دوستانش

    ۲. استاد خیلی فکر میکنه که چطور عمل کنه چطور خودش رو بهبود بده

    ۳. یعضی از آدم ها دوست دارن اون چیزی رو که بهش باور دارن بشنون نه اون چیزی که گفته شده و به خاطر همین هم دچار کج فهمی میشن

    ۴. استاد هر کتابی رو که میخونده ذهنش رو خالی میکرده برای شنیدن و درک کردنش بعد ایده هاش رو تست میکرده و بعد نتیجه میگرفته

    ۵. اونایی که عزت نفس ندارن خودشون رو باور ندارن و دیگران رو باور دارن یعنی قدرت رو دادن به دیگران

    ۶. وقتی قدرت رو میدیم به عوامل بیرونی یعنی قدرت رو از خداوند گرفتیم

    ۷. تاثیر گزاری استاد به خاطر گفتن حقیقته حقیقتی که در اعماق وجود انسان ها هست و اون تکه ی خدایی اونها رو بیدار میکنه

    ۸.اونایی که عملکر خوبی دارن وقت برای نصیحت کردن دیگران ندارن

    ۹. توحید ادا دراوردنی نیست بالخره دستمون رو میشه

    ۱۰. با ادا درآوردن و حرف زدن نمیشه یر جهان رو کلاه گذاشت

    ۱۱. جهان با نتایج با ما صحبت میکنه

    ۱۲. مهم نیست ما چی میگیم مهم اینه که چه نتیجه ای داریم میگیریم

    ۱۳. هر وقت میخایوم از بیقه ایراد بگیریم باید ی نگاهی به نتایجمون بکنیم

    ۱۴. هر وقت میخوایم با استاد صحبت کنیم باید از نتایجمون صحبت کنیم

    ۱۵. استاد هیچ وقت برچسب نمیزنه به آدم ها

    ۱۶. وقتی ما در مسیر درست باشیم نایج هم بصورت پایداری درسته

    ۱۷.توحید رو باید در قلب روش کار کرد

    ۱۸.توحید و ایمان قلبیه

    ۱۹. باید اینقدر دنبال نتیجه گرفتن برای خودمون باشیم که دیگه وقت نکنیم از دیگران ایراد بگیریم

    و اما من و این آگاهی ها :

    من میپذیرم که در زمینه توحید اون اوایل دچار کج فهمی بودم و بیشتر حرف میزدم تا عمل ولی کم کم بیدار شدم و سعی کردم بیشتر عمل کنم تا حرف بزنم

    الان خدا رو شکر نسبت به گذشته کمتر قضاوت میکنم هم خودم رو و هم افراد دیگه رو

    کمتر برچسب میزنم

    کمتر ایراد میگیرم از دیگران

    کمتر وقتم رو روی مسایل مربوط به دیگران میذارم

    متواضع تر شدم

    رابطم با خدا بهتر شده

    کمتر به عوامل بیرونی قدرت میدم

    ترس هام کمتر شده

    کلا دارم تلاشم رو میکنم در این موارد و بهتر شدم نسبت به قبل فعلا نمره قبولی گرفتم حالا باید ادامه بدم که نمره خوب بعدش خیلی خوب و بعدش عالی رو بگیرم

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    توحید عملی 7 4/2/400

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان الهی ام

    خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال سایت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار

    الان دقیقا دو ساعتی میشه که غرق در خوندن کامنت بچه ها شدم .اصلا وقتی که از سرکار برگشتم و نشستم پای سیستم شگفت زده شدم از این همه کامنت پرمحتوی .

    اصلا وقتی استاد شما حرف از توحید میزنین قلب همه ی بچه هایی که در مدارن به لرزه در میاد و بقول قرآن :

    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ(انفال 2)

    همونجوری که استاد وقتی خودتون حرف از توحید و یکتاپرستی میزنین اشک توی چشاتون جمع میشه و میگین دوست دارم این حرفا رو بزنم ما بچه ها هم همینجوری میشیم اشک تو چشامون جمع میشه و دوست داریم بشنویم این حرف ها رو چون هیچ کس با این شفافیت و سادگی و خلوص و تاثیر گذاری داستان یکتاپرستی رو برامون تعریف نکرده و نمیکنه.

    آره میخوام بگم که من نوعی قبل از آشنایی با شما از توحید فقط ی اسمی شنیده بودم و لاغیر و بقول آقا امین معادل بود برام با چیزی مثل اعتقاد به وجود خداو دیگر هیچ

    توی هیچ مکتب و مدرسه و دانشگاهی بهم یاد ندادن توحید یعنی چی چون خودشون هم نمیدونستن که چیه .فقط عین این برچسب ها که میزنن روی میوه ها و خبری از عمل کردن بهش نیست علمش کرده بودن همه جا .حالا اون جاهایی که برچسب نبود ایرادی هم نبود .اما اون جاهایی که بود ولی موقع فروش قیمته ی چیز دیگه میشد هرچی فکر میکردی به نتیجه نمیرسیدی که چرا اگر برچسب هست پس قیمته ی چیز دیگه اس .بعد وقتی سوال می کردی میشنیدی که اون برچسب واسه گول زدن ماموران اداره بازرگانیه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ی همچین حالتی داشت تا جاییه که من نوعی مات و مبهوت که جریان چیه داستان چیه چرا اینجوریه .چرا مردم ما هی وضعشون داره بدتر و بدتر میشه .چرا اون ور آبی ها اینقده خوشن و هی وضعشون داره بهتر و بهتر میشه.کار به جایی رسیده بود که به عدالت خدا شک کرده بودم .وارد ی کانال تلگرامی شدم به اسم حقیقت جاودان .سوالهام رو انجا پرسیدم اما جواب قانع کننده ای ندادن .خلاصه اینکه خدا رو متهم کردم به پارتی بازی که خوشی ها و شادیها و لذت ها رو داده اونور آبی ها بدبختی ها و محدودیت ها رو داده به ما .

    تا اینکه اسم استاد رو از زبان یکی از آشناها شنیدم و ی شب تصمیم گرفتم که وارد سایتش بشم .وارد شدن همان و تاثیر گزاری همان اونم با فایل خوشامدگویی که استاد توی پردایس ضبط کرده بودن آقا ما دیگه شب و روزمون شده بود فایل گوش دادن.تازه انگار دنیای جدیدی به روم باز شده بود .

    دنیایی که برای درکش باید خدا رو میشناختم .شروع کردم هر چند درکش برام سخت بود اما تازه فهمیدم که اصلا خدا رواشتباهی فهمیدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    و به این ترتیب بود که داستان توحید و یکتاپرستی شروع شد. چیزی که فقط در حد ی کلمه سالهای سال توی ذهن من میچرخید حالا کم کم معنا و مفهوم پیدا کرد .البته که اول بیشتر زبانی بود تا قلبی .بیشتر به خاطر این بود که به دیگران توضیحش بدم تا برای خودم .

    خیلی خوب حرف میزدم جوری که طرفم مات و مبهوت میشد .اما هر چی بیشتر حرف میزدم بیشتر از خودم فاصله میگرفتم شاید یکسال این کار رو کردم. اما کم کم به خودم اومدم که این به خود اومدن هم ی سالی طول کشید . البته که نتایج هم اومده بودن توی زندگیم یعنی اینجوری نبود که فقط حرف بزنم هم حرف بود و هم کمی عمل . بعد از دو سال تازه یاد گرفتم که خدا رو باید تو قلب خودم جاش بدم و انصافا هم اولش خیلی سخت بود که جلوی زبانم رو بگیرم و با خودم و برای خودم با خدای خودم باشم اما کم کم کنترله راحت تر شد تا اینکه توی اواخر سال 99 سکوتم بیشتر شد و حرف زدنم کمتر جوری که انگار وجود ندارم در دنیای دیگران .خودمم و دنیای خودم و تصمیم گرفتم در سال جدید اولین هدفم رو نزدیک شدن بیشتر به خدای خودم بنویسم توی دفتر اهدافم وچه قشنگ خداوند داره شرایطش رو فراهم میکنه اول با اون فایل های گفتگو با دوستان و بعدشم با این فایل توحیدی استاد عزیزم میدونم باور میکنید که وقتی حرف از توحید میشه اشک تو چشام جمع میشه البته اینجوری نبودم قبلنا الان مدتیه اینجوری شدم . میدونی استاد عزیز من این فایل رو چه جوری گوش دادم (هر چند هنوز کامل هم گوش ندادم) با بیم و امید .همون چیزی که توی قانون آفرینش دارین ازش صحبت میکنین .یعنی در حالی که میترسیدم اما با امید گوش میدادم .

    ترسم به خاطر اون اشتباهاتی که من هم ی زمانی میکردم و ایمانم بیشتر وقت ها از زبانم تراوش میکرد و امید از اینکه اون مرحله رو رد کردم و الان به دنبال درونی کردن ایمان توی قلبم هستم و همین به من آرامش میده که در مسیر درست هستم .پس اشتباهاتم رو میبخشم چون جاهل بودم به قوانین اما بقول قران بعد از اینکه فهمیدم دیگه نباید تکرار کنم این جهالت رو .

    و اما آگاهی های این فایل:

    نمیدونم چه حسیه اما احساس میکنم رنگ توحید همین رنگ سبز لباس شماست رنگی که حرکت و پویایی رو با خودش منتقل میکنه .رنگی که ایستایی و سکون توش معنایی نداره .

    چقدر همین جمله اولی که گفتین قابل تامله:من روزی 6 7 ساعت با عزیز دلم یا با دوستام یا با خودم راجع به قوانین صحبت میکنم

    که من با شنیدن این اونجوری که خودم دوست دارم تفسیرش نکنم که آره استاد گفته باید راجع به قوانین با دیگران صحبت کرد!!! بدون اینکه دقت کنم چه چیزی نهفته اس توی این جمله. استاد با کسی راجع به قوانین صحبت میکنه که همفرکانسه که اونهم هم توی مدار درسته نه با هر کسی. یا اون دوستاش هم توی مدار شنیدن و درک و عمل کردن به این آگاهی ها هستن نه اینکه استاد بخواد به زور اونا حرفهاش رو گوش کنن. اونا خودشون هم مایل به این کار هستن . به عبارتی استاد متکلم الوحده نیست و اونا فقط مستمع .و این اون شرایطی هستش که باید برا صحبت کردن در مورد قوانین در نظر گرفت.

    و نکته ی مهمی که بلافاصله بعد از این جمله گفته میشه اینه که استاد میگن

    :صحبت میکنم و فکر میکنم که چطور عمل کنم و بهبود بدم خودم رو .

    یعنی اون صحبته که میشه در راستای بهبود دادن اون عمله است نه صرف صحبت کردنی که بعدش هیچ اقدام عملی خاصی رخ نده

    5/2/ 400

    امشب اومدم همین قسمت بالا رو که دیشب نوشته بودم خوندم اشکم دراومد.حسش حس قشنگیه.

    میدونین چیه استاد این جلسه برا من یکی بار معنایی زیادی داشت انگار برام صقیل بود .نتونستم دیشب کامل کنم. انگار آگاهی هاش اونقدر زیاد بود که ظرف من گنجایش ی دفه گرفتنشون رو نداشت.هر چند همون اصولی گفته شد که شما قبلن هم گفته بودین .اما لحن صحبت کردن شما و اون فرکانسی که ازتون دریافت کردم ی جورایی من رو بیشتر به درون خودم برد که بیشتر خودم رو بشناسم بیشتر تغییراتم رو رصد کنم. بیشتر سکوت رو پیشه کنم .بیشتر به اعمال و رفتارم دقت کنم.

    خوشحالم که از اون دنیای جهالت قبلیم فاصله گرفتم .خوشحالم که در جهالت نمردم و تلاشم رو کردم که در مسیر توحید قرار بگیرم چیزی که کاملا قبل از بودن با شما باهاش غریبه بودم .

    اما فهمیدم که حالا حالا کار دارم و باید روی خودم کار کنم .روی دورنی کردن ایمانم.

    من قبل از بودن توی این سایت ظاهرا با ایمان بودم اما باطنن کافر و مشرک. اون ملاک و معیار های ظاهری ایمان که 90 درصد مردم ما بهش چسبیدن رو داشتم اما اون ملاک و معیارهای درونی که همون آرامش و احساس خوب بود اثری ازشون نبود

    اما الان خوشحالم که اون نقاب های ظاهری رو که برای دیگران میزدم رو ورداشتم و دارم رو معیارهای درونی کار میکنم و بسته به عمل کردنم نتیجه هم گرفتم اما هنوز خیلی فاصله دارم که در بیشتر مواقع اونقدر تسلیم و سرسپرده باشم که اون آرامش و احساس خوب جوری پایدار بشه که خیلی کمتر لغزش داشته باشم.

    جالبه استاد این قسم به ریش اینجا هم خیلی استفاده میشد که الان به ی چیز متضادی تبدیل شده که چون مسئولان حکومتی رو مسبب همه چیز میدونن الان دیگه فحششون شده ……… یعنی اونموقع به مسئولین نسبت میدادن همه چیز رو و الان هم به اونا .اونموقع مثبت و حالا منفی . اونموقع شرک ی جوری و حالا شرک ی جور دیگه ای . خدا رو شکر که وقتی فکر میکنم نه قبلا اون قسم مثبت برام کاربرد داشت و نه الان این فحش. حد اقل توی این مورد هم اون زمان و هم این زمان متفاوت از بقیه بودم

    استاد من واقعا سپاسگزارم از شما که واژه سپاسگزارم رو به فرهنگ لغت کلمات من اضافه کردین چیزی که اصلا یاد نگرفته بودم توی خونواده چون هیچ وقت ندیدم کسی از کس دیگه ای تشکر کنه .اما از وقتی که با شما آشنا شدم و مخصوصا الان سعی میکنم هر کسی کاری برام انجام میده ازش سپاسگزاری کنم

    استاد این کج فهمی که ذکرش کردین برا من از ی جنبه دیگه اتفاق افتاد که الان که به حرفهای شما فکر کردم یادم اومد .من اوایل آشنایی شما با ی نفر آشنا شدم و سعی میکردم تمامی اونچه رو که از شما یاد گرفتم رو به ایشون انتقال بدم هر چند بخاطر بی اطلاعی از مکانیسم جهان بود اما اون فرد با بکار بستن درصد کمی از این آگاهی ها تونست تغییرات مالی زیادی توی کارش ایجاد کنه و هر موقع از من تشکر میکرد که تو باعث شدی که من به خودم بیام و این تغییرات رو در خودم ایجاد کنم من میگفتم نه خدا خواسته و تو خودت خواستی و ی جوری برای این کاری که کرده بودم ارزش قائل نبودم. الان که فکر میکنم میبینم من از اون ور بوم افتادم . من این تاثیر گزاری خودم رو روی اون فرد رو به حساب نیاوردم .الان که شما از تاثیر گزاری حرف زدین یهو این موضوع مثل ی فیلم از جلو چشام رد شد که من با اون حرفا باعث شده بودم این فرد درآمدش رو به 5 6 برابر برسونه سبک زندگیش رو تغییر بده با قرآن اخت بشه خداش رو پیدا کنه و ………….اما وقتی حرفش میشد میگفتم من که کاری نکردم . خدایا اصلا نمیدونستم که اینجوری چقدر دارم به خودم ضربه میزنم نا آگاهانه .

    چه جمله ی کلیدی:

    اگر خواستی به کسی ایراد بگیری به نتایجت نگاه کن

    همین ی جمله کافیه که از این بعد من به محض وارد شدن به فاز نصیحت و پند اندرزو قضاوت کردن دیگران تو ذهنم مرورش کنم تا خیلی از اون کارهایی رو که نباید انجام بدم رو انجام ندم تا میزان موفقیت من توی زندگی خودم بره بالا .

    استا عملگرایی شما رو همین الان توی همین فایل میشه دید. شما توی فایل های کلاب هاوس با وجود این که این کج فهمی رو توی صحبت بعضی بچه ها دیدین اما اونجا فقط ازشون تعریف میکردین .دستاوردهاشون رو تحسین میکردین اونم با روی باز . و بعد الان اومدین توی این فایل مجزا اون ایراد رو توضیح میدین. یعنی اونجا فقط تمرکزتون روی نکات مثبت بچه ها بود .شاید اگر کس دیگه ای بود همونجا میزذ توی ذوق اون افراد .و اینم هم سند اینکه شما همیشه تمرکز تون روی نکات مثبت آدم هاست و این کار رو عملا انجام دادین و میدین .

    چقدر خوبه آدم توی محیطی بزرگ بشه که عملگرایی توش باشه اما اگر هم نبود آدم باید از این تضاد استفاده کنه که اون وِیژگی متضاد رو در خودش ایجاد کنه .

    خدایا شکرت که با این فایل تازه فهمیدم که توحید میتونه زبانی باشه میتونه قلبی باشه .و اون چیزی که نتایج رو رقم میزنه توحید قلبی نه زبانی . و خدایا شکرت که دارم از اون اولی فاصله میگیرم و به اون دومی نزدیک میشم

    جادوی سپاسگزاری ی پیام خیلی مهم این فایل برای منه که از این به بعد سعی میکنم بیشتر ازش استفاده کنم

    و تمرکز در کار چیزی که من خیلی نیاز به کار کردن روش دارم .خیلی حرفه توی ی سالن بزرگ با اونهمه جمعیت باشی و جوری تمرکزت رو حفظ کنی که آب از آب تکون نخوره . من خودم تدریس میکنم و شده بعضی وقتها برق چند لحظه قطع شده و چند تا بچه ای که توی کلاس بودن کلاس رو رو سرشون گذاشتن . اونم چند لحظه حتی به دقیقه هم نکشیده. اونوقت استاد دارن از قطع برق توی ی سالن تاریک و بزرگ و کنترل ذهنش صحبت میکنه. همین تمرکز لیزریه که بقول استاد آدم های موفق رو از ناموفق جدا میکنه .

    استاد توحید عملی شما مخصوصا اون زدگی کردنتون توی مسافرخونه برای من ی پیام مهم داره :

    منی که دارم با خواهرم اینا زندگی میکنم و ی اتاق رو به من دادن و همه چیز هم در اختیاره اگر نتونم ذهنم رو کنترل کنم و احساسم رو خوب نگه دارم و تمرکز کنم روی نکات مثبت اینجایی که دارم توش زندگی میکنم یعنی ی ذره هم ایمان ندارم پس نباید انتظار پاداش رو هم داشته باشم که ازا اینجا هدایت بشم به ی جای بهتر. عباس منش اگر الان داره توی مزرعه 20 هکتاری خودش داره زندکی میکنه با آزادی نامحدود اون توحید عملی رو داشته .پس باید خودم رو رفتارم رو بررسی کنم ببینم این جنس از ایمان تا چه حد توی وجودم هست. البته که نسبت به قبل از آشنایی با استاد خیلی تغییر کردم در این زمینه اما مهم استمرار این عمله که اون نتیجه ی بزرگی گه من میخوام رو برام رقم بزنه .

    و اون جمله های طلایی:

    هر وقت خواستی از کسی ایراد بگیری ببین چقدر نتایج توی زندگیت ایجاد کردی

    چقدر این جمله میتونه ترمز خوبی باشه برای اینکه گاز نزنم با ماشین برم توی زندگی دیگران و بخوام سوارشون کنم

    توحید درست:

    منجر به پا گذاشتن رو ترس ها و حرکت کردن میشه .حالا این حرکته ممکنه ی تشکر باشه برای ی غذا یک برخورد خوب و……

    نتایج درست پایدار نشون میده تو ی مسیر درست هستی یا نه

    توحید یعنی:

    قدرت ندادن به عوامل بیرونی در زندگی

    خوشحالم که وقتی زندگی الانم رو با قبل از بودن توی این مسیر مقایسه میکنم دور شدن از شرک و حرکت به سوی توحید رو دارم میبینم البته که خیلی خیلی کار دارم اما همین که قدم توی این مسیر گذاشتم و ادامه دادم یعنی لیاقتش رو در خودم ایجاد کردم .البته که نجواها هست اما زودگذر هستن

    سپاسگزارم استاد عزیز و مریم جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  4. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    سلام دوست عزیزم لیلا جان.سپاسگزارم از دقتت .منم برات بهترین ها و بیشترین ها رو از خداوند وهاب میخوام .حتما شما دوست خوبم به دنبال نکته های ناب هستین که تونستنین توی کامنت من پیداشون کنین و این نشون دهنده کنجکاوی و کاوشگری شما برای جستجوی اثر و نشانه های قانونه. ان شا الله که هدایت بشین نه نکات زیباتر و بیشتر .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    سلام آقای شفیعی دوست و برادر خوبم. خدا رو شکر که با خوندن این کامنت تونستین به درک جدیدی از مفهوم ترس و ایمان برسین .بلکه من هم خودم قبلا مفهوم بیم و امید رو که توی قرآن گفته شده بود رو درک نمیکردم تا زمانی که با آگاهی های استاد این موضوع رو مقداری درک کردم . سپاسگزارم که وقت گذاشتن و این کامنت رو خوندین و پاسخ دادین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: