توحید عملی | قسمت 7

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار شکیبا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد

نمیدونم چی بگم

که این فایل ارزشش فراتر از چیزیه که بشه با پول، کلام یا عشق اون رو خرید، واقعا بعضی از فایل های شما خریدنی نیستند، انقدر که ناب هستن و من و بقیه تشنه گوش دادن به این اگاهی های ناب هستیم. چون ذهن تشنه و گشنه من رو سیر میکنه اما سیراب نه…

هرگز خسته نمیشم حتی اگر روزی ده ها بار یک فایل رو گوش بدم، این اگاهی ها انقدر وسیع هستن که تکراری نمیشن.

به نظر من هیچکس اونقدرها اگاهی نداره که بخواد به زندگی بدبین باشه. من به تازگی دوره ارزش تضاد شما رو خریدم، و نمیدونید، نمیدونید هموووون جلسه اولش باهام چیکار کرده، ترکیب فایلهایی که گوش میدم هر روز من رو دیوانه تر میکنه استاد، هرچی که جلوتر میرم ساکت تر میشم…

من وقتی دوره ارزش تضاد رو خریدم، حس کردم تو یک روز به اندازه سالها تغییر کردم، انقدر که راه برام ساده تر شد، انقدر که این اگاهی ها برام واضح تر شد، انقدر که تونستم با خودم و شرایطی که رقم میزنم بیشتر در صلح باشم.

گریم میگیره میگم اینارو استادچقدر شما درست میگید، شما از همون اول نقش پدر خردمند من رو داشتید، من هر شب قبل از خواب با خدا صحبت میکنم، ازش بخاطر نعمتهاش تشکر میکنم، بعدش از شما تشکر میکنم، بخاطر این همه اگااااهی….

امروز پدر خردمندم به من گفت که مهم نیست چقدر یاد بگیری، هنوز ضعف هایی داری که باید حلشون کنی، هنوز باید روی خودت کار کنی. و با پوست و گوشت و استخونم این حرف های شما رو درک میکنم، چون به چشم دیدم که برخی، کسی رو که بهشون کمک کرده رو نادیده میگیرن، صرفا به این دلیل که این اگاهی ها رو درست درک نکردن، صرفا بخاطر اینکه میترسن مشرک شناخته بشن، چه در ذهن بقیه، چه در ذهن خودشون، از طرف مقابل سپاسگزاری نمیکنن و با گفتن جملاتی مثل مرسی کمکم کردی ولی این تو نبودی که کمکم کردی خدا بود، اگه تو نبودی یکی دیگه کمکم میکرد، طوری سرد برخورد میکنن که با خودت میگی من درست متوجه نشدم یا اینها دارن قانون سپاسگزاری رو بد متوجه میشن؟ همیشه اینها رو به خودم یاداوری میکنم استاد

من وقتی شروع کردم به قدم گذاشتن تو این مسیر عاشقانه، مثل نوزادی بودم که بلد نیست راه بره، بلد نیست حرف بزنه، بلد نیست عاقلانه رفتار کنه اما حداقل ادای والدینش رو در میاره. من سعی میکردم رفتار های شما رو زیر نظر داشته باشم، گوش ها و چشم هام رو تیز میکردم، ببینم چیکار میکنید. عه استاد سپاسگزاره، پس منم همون کار رو میکردم، عه استاد سپاسگزاری رو به زبون میاره، پس منم همون کار رو میکردم، انقدر الگو برداری کردم ازتون تا همه این رفتارها جزوی از خودم شد، و متوجه شدم، اگر کسی عصبانیت و خشم از خودش نشون میده، به این دلیله که اون ویژگی رو در درون خودش داره، و من باید بفهمم چرا این رو در درونم ذخیره کردم تا به بقیه بروزش بدم؟ با دیدن روزانه شما، دیدم که درونتون پر از عشقه، پر از سپاسگزاریه، پر از توحیده، خود انسان موحد بودین، نه کسی که ادای موحد بودن رو در میاره.

منی که فردی افسرده و گوشه گیر بودم، بخاطر وجود شما و یادگیری از شما، به یک فرد سپاسگزار تبدیل شدم استاد،

کسی که برای کوچک ترین چیزها سپاسگزاری میکنه، از بنده ای که با عشق بهش کمک کرده، و همینطور از خدایی که صاحب اون بنده عاشقش هست.

منظور من از سپاسگزاری، یک تشکر ساده نیست استاد

شما با جون و دل به من یاد دادید که سپاسگزاری باید احساس بشه، باید حس بشه، قلبت رو گرم کنه، شما به من یاد دادید وقتی خواهرم برام کاچی، ماقوت یا عدس پلو درست میکنه، وقتی ازش تشکر میکنم، چشمام برق بزنه، از شادی بغض کنم، و با ذوق و همراه با حس سپاسگزاری غذام رو بخورم، چقدرم وقتی با این حس غذا میخورم غذام زودتر هضم میشه☺️واقعا میگم.

اصلا حس میکنم غذایی که با حس سپاسگزاری خورده بشه، ویتامین های بیشتری ازش به بدنم میرسه…

فقط کافیه دل بسپاریم به این اگاهی هایی که شمابمهمون میدین، مخصوصا همین فایل هایی که همش وصلید به خدا و ادم قلبش میلرزه وقتی به صداتون گوش میده، تک تک موهای تن ادم سیخ میشه… فقط کافیه ذهنم روببندم وبدون قضاوت به این فایل ها گوش بدم، اونوقته که مثل عطری که در فضا پیچیده شده، ذره ذره این اگاهی ها بر تن و ذهن و روحم میشینه و عطرش همه جا رو فرا میگیره

سال اولی که شما رو میشناختم و به فایلهاتون گوش میدادم، فقط لب و دهن بودم استاد، به بقیه میگفتم این راه درسته، این ایمان درسته و …. الان که به اون موقع فکر میکنم یه حس خجالت بهم دست میدهکه چرا صبر نکردم تا اول این اگاهی ها با من یکی بشه.

بعدش که تصمیم قطعی گرفتم و بدون قضاوت دوره دوازده قدم رو شروع کردم، تو همه زمینه های زندگیم بیگ بنگ رخ داد. دیدم بابااااااا، ادا در اوردن نه تنها فایده ای نداره، بلکه تو ذهن خودت و دیگران هم بد جلوه میکنی، درونت هم خبر داره که داری ادا در میاری، ولی از دست این ذهن که دلش میخواد نقش بازی کنه همش.

دیدم از وقتی زیپ دهنمو بستم و فقط رو خودم تمرکز کردم و به بقیه دیگه دیگه اصلااا کاری نداشتم، ژندگیم هدفمند تر شده، روابطم چقدرررر بهتر شده، خجالتم ریخته، عزت نفسم داره میره بالاتر، پول داره میاد تو زندگیم، دیدم بله! از اول باید این ادا اصولارو میزاشتم کنار و مثل یه بچه ادم مینشستم به حرفای بابا عباس منشم گوش میدادم، بدون اینکه به ذهنم گوش بدم، چون ذهن دوست نداره چیزی که هست رو بشنوه، دوست داره چیزی رو که دلش میخواد رو بشنوه، و گاهی اگه ببینه اون شنیده ها ارضاش نمیکنه، مجبور میشه به دست بزنه توهم و خیال بافی، که حتی گاهی بعد از مدتها کار کردن روی خودت وقتی برمیگردی به فایل های قبلی با خودت میگی عهههه من چرا قبلای چیز دیگه میشنیدم پس:)

استاااااد جووونم، عشق من

با لهجه مشهدی بگم

شوما کارِت نِبِشه مو عاشقتوم، انقد از ما دل نبر یره

خلاصه اینکه استاد، این فایل بی نظیر بود، طلای خالص بود

ممنونم ازتون استاد، سپاسگزارم از شما، از خانوم شایسته، حتی از اون مرغای رنگی رنگیتون سپاسگزارم که دل ما رو شادتر میکنن.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی‌، کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1140MB
    76 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 7
    69MB
    76 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «کیمیا فاریابی» در این صفحه: 1
  1. -
    کیمیا فاریابی گفته:
    مدت عضویت: 1704 روز

    پسرررررررر چ عالی جواب داد .

    وقتی فهمیدم که سپاسگذاری چقدر میتونه توی بقیه ی افراد احساس لیاقت و ارزشمندی و البته مهم بودن ایجاد میکنه .

    برای عمل به آگاهی های این فایل من از نزدیک ترین افرادی که اطرافمن شروع کردم

    اول از مامانم ، که وقتی دیدم داره مواد غذایی رو ریز میکنه تشکر کردم و گفتم نرسی که داری وقت میزاری و غذا درست میکنی ، مامانم خیلی عادی گفت خواهش میکنم ولی واییی بچه ها قشنگ انگار یه لحظه به قلبش متصل شدم که حس کردم واقعا خوشحال شد و با عشق بیشتری به کارش ادامه داد . این حسش رو وقتی بیشتر درک کردم که موقع غذا شد و اومدم سفره رو پهن کنم که دیدم ماجرا به عشق موقع غذا درست کردن ختم نمیشه ، آقاجان من سفره رو پهن کردم . بگو چی دیدم ! مامانم توی دیسایی غذا کشید که فقط برای مهمون میاورد پسرررررر مامانم سالاد درست کرده بود سبزی پاک کرده بود سیب زمینی سرخ کرده بود وایییی خداااای من . یعنی بخاطر یک تشکر از ته قلب و اینکه برای اولین بار گفتم تو دلم که بنده خدا وظیفش نیست و داره وقت میزاره و از وقتش مایه میزاره و میتونه این کارارو نکنه برامون . بچه ها قتی اینطوری فکر کردم و بعدش اقدام کردم به اینکه برم و تشکر کنم ازش حس کردم بالاترین انرژی رو توی حرفهام منتقل میکنم و مامانم حس میکنه که سپاسگزاری من از ته دله و نه از روی عادت .

    بچه ها مامانم تا حالا شیر برنج درست نکرده بود برامون ، باورتون میشه اون روزی که ازش سپاسگزاری کردم ، اَد روز بعدش از دوستش روش درست کردنشو پرسید و آلان که دارم کامنت مینویسم دارم شیر برنجم میخورم و خیلی هم خوشمزس😉.

    خدایا شکرت واسه ی همه ی اینها مرسیییی

    خلاصه جونم براتون بگه که انقدررررر این غذا امروز خوشمزه شده بود که حد نداره با اون همه مخلفات که نتیجه تشکرم بود و واقعا همونطوری که استاد گفتن کارایی هم بالا میره .

    در مرحله بعد رفتم سراغ دوستام و از تک تک اونایی که باهاشون بهم خوش میگزره تشکر کردم و ویژگی های مثبتشون رو( که قبلا فکر میکردم گفتنش بیفایده ست )به زبون آوردم و البته ویژگیهایی رو گفتم که واقعا وجود داشت و یکی از دوستام با یک ویس بهم فهموند که چه احساس فوق العاده ای توش ایجاد کردم و تشکر کرد و گفت که واقعا کلی حالش عوض شده .

    در مرحله بعد رفتم سراغ عزیز دلم و بهش گفتم که چقدر حرفهایی که باهم میزنیم تاثیر مثبت داره توی زندگیم و چقدر وقتایی که با هم مدلای عجیب غریب و با مزه و با استعاره های مختلف و باحال حرف میزنیم ، منو خوشحال میکنه و حرفهاش لبخند به روی لبام میاره و ازش سپاسگزاری کردم بابت این وقتی که میزاره که از وجود هم لذت ببریم و جالبه که در تمام مواردی که از آدمها تشکر کردم ، اونها هم نسبت به من سپاسگزار تر شدن و کلی حرفهای از ته دل شنیدم .

    استاد واقعا جواب میده سپاسگزاری و ممنون که این کج فهمی رو یاد آوری کردید .چون من اونروز که بچه ها تو کلاب هَوس باهاتون حرف میزدن و من شنیدم که یکی از دوستان گفت که این شرک محسوب میشه که من انقدر بخاطر شما ذوق میکنم ، یه لحظه گفتم آره ها نباید انقدر ذوق کنیم و داشتم کم کم یه قانون خود ساخته توی ذهنم ایجاد میکردم که نباید وقتی خوشحال بود برای کسی ذوق کرد .

    ولی با مثال های واضح شما درک کردم که نه واقعا اگه کسی واسه من ذوق نکنه چقدر حس بدی پیدا میکنم و خدا رو شکر که قبل از اینکه این موضوع رو تثبیت کنم تو مغزم شما در بهترین لحظه ی ممکن اومدید و خیلی با دلیل و منطق محکم و کاملا درست ، این رو توی مغز من و در وجودم درست کردید .

    الحق که تشکر ما از خدا باید در درونمون و بصورت واقعی باشه و بایدِ باید از انسانها سپاسگزار باشیم و این احساس فوق العاده و واقعی که برامون ارزش زیادی دارن رو بهشون بگیم و من دیدم که چقدرررررر تاثیر واضح داره .

    با تشکر فراوان از شما استاد عزیزم که انقدر حرفهای با ارزش میگید و انقدر زندگیمون و حتی اتفاقات کوچیک و روزمره مون به طور شگفت انگیزی فرق میکنه با گذشته مون .

    در پناه رب قدرتمند باشید .

    خدا حامی و هادی تون .

    موفق باشید عاشقتونم😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای: